ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
در نیمهی دوم قرن نوزدهم میلادی دانشمندان به توانایی استثنایی برخی از افراد در حل بعضی از مسائل پیچیدهی ریاضی در مغزشان علاقهمند گردیدند. ظاهراً برای چنین افرادی ضرب ذهنی سریع عددهای بزرگ و تبدیل روزها و سالها به ثانیه – البته با احتساب سالهای کبیسه – امری ساده مانند دو دو تا چهارتا به نظر میرسید. با مشاهدهی این پدیده، نتیجهی جالبی به دست آمد و آن این که در اکثر موارد این مردها هستند که دارای چنین تواناییای هستند. تاریخ علوم هم نشان میدهد که اکثر ریاضیدانان بزرگ، مرد بودهاند. زنانی که توانایی ریاضی برجستهای داشته باشند نادر هستند. این موضوع به این دلیل است که مردان و زنان به طور ذاتی تواناییهای ذهنی متفاوتی دارند، هرچند کشف شده است که در سنین مختلف تواناییهای خود را به راههای گوناگونی نشان میدهند. مثلاً دختران زیر نُه سال، ترکیب اعداد را بهتر از پسران به خاطر میآورند. در سن شانزده سالگی پسران و دختران ظاهراً توانایی ریاضی یکسانی دارند، اما بعد از بیست سالگی این تواناییها در مردان کامل شده و در زنان رو به افول مینهد و در بیست و هفت سالگی این تفاوت به حد قابل ملاحظهای میرسد.
با پیدایش تجهیزات نوین الکترونیکی دانشمندان قادر شدند تا نظری به داخل مغز بیاندازند و ببینند که در هنگامی که مغز اطلاعات را دریافت میکند و فرایند تفکر در حال انجام است، چه اتفاقی در آن روی میدهد. اگر از مردی بخواهند که واژهها و عددهایی را که میشنود به خاطر آورد، تغییرات جریانهای الکتریکی سلولهای عصبی، بیشتر در نیمکُرهی چپ مغز صورت میگیرد و نیمکُرهی راست در این موقع تقریباً بیکار میماند. اما وقتی موسیقی نواخته میشود این تنها نیمکُرهی راست است که به آن پاسخ میدهد. در زنان الگوی کارکرد مغزی کمی متفاوت است. آنان در هنگام به یاد آوردن واژهها و عددها، از هر دو نیمکُرهی مغز خود استفاده میکنند، هرچند که نیمکرهی چپ سختتر کار میکند. زنان موسیقی را هم با هر دو نیمکرهی مغز درک میکنند، ولی نیمکرهی راست در این موقع کار بیشتری انجام میدهد.
به خاطر همین تفاوتهاست که مردان معمولاً حافظهی ضبط کنندهی کمتری نسبت به زنان دارند. مردان اطلاعات را بیشتر از طریق ارتباط و تداعی به خاطر میسپارند نه به طور مکانیکی و طوطیوار. فراگیری علوم پیچیدهی ریاضی و تعمیمهای نظری برای مردان کار سادهتری است، هرچند برای زنان حفظ کردن واژهها و عددها – مثلاً شماره تلفن، الحان، و چهرهها – کار دشواری نیست. اتفاقاً همین حافظهی زنان برای جزئیات و موضوعهای ظاهراً بیاهمیت دیگر در موارد بسیاری به حل مسائل جنایی یاری رسانده است. اما زنان برای درک مثلاً قوانین فیزیک یا هندسه باید به خود فشار بیاورند.
طبیعت، مرد را برای تفکر انتزاعی و تحلیلی «طراحی» کرده است. این امر مستقیماً به تواناییهای ریاضی او مربوط میشود و به همین دلیل است که مغز او به چیزی شبیه به یک کامپیوتر زنده تبدیل شده است. اما مغز زنان را میتوان یک انبار زنده نامید.
این حقیقت که هم در زنان و هم در مردان دو نیمکرهی مغز در جریان تکامل چنان با هم تفاوت پیدا کردهاند که مثل دست چپ و راست از هم متمایزند، موضوع را باز هم غامضتر میکند. به هر حال دست راست در اکثر موارد اعمالی بیشتر از دست چپ انجام میدهد.
در بیشتر مردم، نیمکرهی چپ مغز تکامل بیشتری یافته است چون وظایف زیادی را بر عهده دارد مثل کنترل دست راست، صحبت، خواندن و نوشتن، شمارش و پردازش تمام اطلاعات کلامی و انتزاعی نمادین. نیمکُرهی راست بیشتر به تصویرهای بصری و موسیقی و تخیل هنری میپردازد.
دانش، تازه شروع به حل رابطهی پیچیدهی بین دو نیمکرهی مغز نموده است. حتی برخی از حقایق ظاهراً مسلّم هم گاهی اوقات با هم متباین به نظر میرسند.گویی از همین رو است که بعضی از مردان انگار برخلاف طبیعتشان چندین زبان را فرا میگیرند در حالی که برخی از زنان، اخترشناسان، فیزیکدانان، و ریاضیدانان قابلی از کار در می آیند.
با پیدایش تجهیزات نوین الکترونیکی دانشمندان قادر شدند تا نظری به داخل مغز بیاندازند و ببینند که در هنگامی که مغز اطلاعات را دریافت میکند و فرایند تفکر در حال انجام است، چه اتفاقی در آن روی میدهد. اگر از مردی بخواهند که واژهها و عددهایی را که میشنود به خاطر آورد، تغییرات جریانهای الکتریکی سلولهای عصبی، بیشتر در نیمکُرهی چپ مغز صورت میگیرد و نیمکُرهی راست در این موقع تقریباً بیکار میماند. اما وقتی موسیقی نواخته میشود این تنها نیمکُرهی راست است که به آن پاسخ میدهد. در زنان الگوی کارکرد مغزی کمی متفاوت است. آنان در هنگام به یاد آوردن واژهها و عددها، از هر دو نیمکُرهی مغز خود استفاده میکنند، هرچند که نیمکرهی چپ سختتر کار میکند. زنان موسیقی را هم با هر دو نیمکرهی مغز درک میکنند، ولی نیمکرهی راست در این موقع کار بیشتری انجام میدهد.
طبیعت، مرد را برای تفکر انتزاعی و تحلیلی «طراحی» کرده است. این امر مستقیماً به تواناییهای ریاضی او مربوط میشود و به همین دلیل است که مغز او به چیزی شبیه به یک کامپیوتر زنده تبدیل شده است. اما مغز زنان را میتوان یک انبار زنده نامید.
این حقیقت که هم در زنان و هم در مردان دو نیمکرهی مغز در جریان تکامل چنان با هم تفاوت پیدا کردهاند که مثل دست چپ و راست از هم متمایزند، موضوع را باز هم غامضتر میکند. به هر حال دست راست در اکثر موارد اعمالی بیشتر از دست چپ انجام میدهد.
در بیشتر مردم، نیمکرهی چپ مغز تکامل بیشتری یافته است چون وظایف زیادی را بر عهده دارد مثل کنترل دست راست، صحبت، خواندن و نوشتن، شمارش و پردازش تمام اطلاعات کلامی و انتزاعی نمادین. نیمکُرهی راست بیشتر به تصویرهای بصری و موسیقی و تخیل هنری میپردازد.
دانش، تازه شروع به حل رابطهی پیچیدهی بین دو نیمکرهی مغز نموده است. حتی برخی از حقایق ظاهراً مسلّم هم گاهی اوقات با هم متباین به نظر میرسند.گویی از همین رو است که بعضی از مردان انگار برخلاف طبیعتشان چندین زبان را فرا میگیرند در حالی که برخی از زنان، اخترشناسان، فیزیکدانان، و ریاضیدانان قابلی از کار در می آیند.
/ج