منبع: راسخون
چکیده
درباره وضعیت نگارش وخط عربی درجزیره العرب پیش از اسلام، سخنان پیشینیان مشوش و پراکنده است. این پژوهش تاکید دارد که نفی آشنایی عرب جاهلی با کتابت تا حد ندرت خارج از انصاف است و اساساً در آشنایی تازیان با کتابت شک و تردیدی نیست. زیرا بسیاری از آنها در شهرها و اندکی در صحراها میخواندند و مینوشتند و قرآن کریم به آشنایی عرب جاهلی معاصر اسلامی با خواندن و نوشتن اشاره دارد از این رو در بسیاری از آیات ماده (کتب) و معادلهای آن و نام ابزار نوشتن مشاهده میشود و معقول نیست قرآن کریم قومی را با این آیات مخاطب قرار بدهد در حالی که آنها از خواندن و نوشتن آگاه نباشند.این پژوهش همچنین یاد آور گردیده که رسم الخط قرآن شکل تکامل یافته خط نبطی است که در قرون اولیه اسلامی متحول گردیده. نویسنده مقاله در پایان معتقد است که رسم الخط قرآن توقیفی نبوده و پیروی از آن لزومی ندارد اگر چه حفظ میراث گذشتگان بسیار پسندیده است.کلید واژه:
خط، قرآن، رسم المصحف، رسم الشکل، اعجاممقدمه
خط به معنای نوشتن یا نوشته است و در باره پیدایش آن دو دیدگاه مطرح است. برخی از پژوهش گران با استناد به پارهای از آیات قرآن، پیدایش خط را امری توقیفی میدانند. و گروهی بر این باورند که خط توسط بشر پدید آمده است. از طرفی درباره پیدایش خط عربی نیزکه همان خط قرآن مکتوب است دیدگاههای گوناگون و آراء متفاوتی ذکر شده و به نظر میرسد که دیدگاه صحیح،آن است که این خط، از خط نبطی نشأت گرفته و بسیاری از ویژگیهای خط نبطی همانند: خالی بودن از هر گونه نقطه و نشانه صداهای کوتاه را ازآن به ارث برده است. البته این خط در همان قرون اولیه اسلامی تحولات عمدهای یافت ودارای نقطه واعراب گردید و در این فرایند باید از تلاش کسانی چون ابوالأسود دوئلی، یحیی بن یعمر و خلیل بن احمد یاد کرد که با همت والای خویش باعث تکامل رسم الخط قرآن گردیدند. اما از آنجا که گاهی شیوه نگارش برخی از واژگان در رسم الخط قرآن با رسم الإملاء متفاوت است برخی از قرآن پژوهان برآنند که چون این خط توقیف صحابیان پیامبر است پیروی از آن الزامی است و لی در مقابل گروهی دیگر با عدم اعتقاد به این تفکر پیروی از آن را واجب ندانسته و بنا بر دیدگاه ایشان هیچ حجت شرعی در دست نیست که پیروی از رسم الخط صحابه را واجب گرداند.برسی پیشینه پیدایش و تکامل خط
خط در لغت به معنای نوشتن و نوشته آمده است (قرشی: 1361،2/263) و در اصطلاح خط و کتابت عبارت ازتصاویر و شکلهایی است که بر مفاهیم و مدالیل خاص دلالت میکند. (تفکری: 1385، ص 18)باید توجه داشت که پیدایش خط و تغییر و تحولات آن در هالهای از ابهام است به گونهای که نمیتوان با قاطعیت دیدگاه مشخصی را در این باره مطرح کرد و یا پذیرفت. ولی به طور کلی در رابطه با پیدایش خط دو دیدگاه مطرح است اول این که خط توقیفی است: طرفداران این نظریه به آیاتی از قرآن از جمله: آیات سوم وچهارم سوره علق"الذی علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم "وآیات اول و دوم سوره ن"ن و القلم و ما یسطرون" نیز به روایاتی از قبیل این که نخستین واضع خط را آدم یا یکی از پیامبران معرفی میکند استناد میورزند.
دوم این که: خط براساس نیاز انسان به وجود آمده و محصول تجربه و فراوردهای از پدیدههای فکری او است (حجتی:1377، ص 158).اندیشمندان معاصر درباره سیر تحول خط از ابتدا تا هنگام نزول قرآن یعنی رواج خطوط کوفی و حجازی بر آنند که:
هزاران سال پیش که انسان هنوز لغتی را نمیشناخت تا حرف بزند برای آن که فکر و اندیشه خود را نشان دهد و به دیگران انتقال بدهد، سعی میکرد با درج نشانههایی بر روی خاک و سنگ منظور خود را بیان نماید که این نشانه ها به خط تصویری معروف بود. نوع پیشرفته این خط حدود سه هزار سال پیش از میلاد مسیح در مصر باستان رواج داشت و آن را هیروگلیف «خط با کنده کاری مقدس» مینامیدند که بعدها به مفهوم گفتاری نامیده شد در مرحله بعدی دوران تکمیل خط برای صداها علائم خاصی وضع گردید که خط الفبایی نامیده شد مورخین عقیده دارند که واضع این خط فینیقیها بودند که در اثر رفت و آمد با مصریان با اقتباس از آنها این نوع خط را پایه ریزی کردند. (تفکری: 1385؛ ص 21) خط فنیقی خود منشا چهار نوع خط یونانی، عبری، مسند و خط آرامی گردید و خط آرامی خوداساس خطوطی دیگر از جمله خط نبطی و خط سریانی شد و در نهایت از خط نبطی، خط حجازی و از خط سریانی، خط کوفی پدیدار گردید طبق این نظر که دیدگاه خاورشناسان است اساس خط کوفی و حجازی، خط آرامی است. در حالی که مصادر عربی یادآور گردیده اند که اساس خط کوفی و حجازی،؛ خط مسند است. واین در پرتو اکتشافاتی است که در جزیره العرب صورت گرفته و به تمایز میان دونوع خطی که در میان عرب بیش از اسلام استعمال شده منجر گردیده است یکی خط عربی که قران کریم با همان نگاشته شده وبه شمالی شهرت دارد و دوم خط عربی قدیم که در جنوب جزیره عربی استفاده میشده و در مصادر عربی به نام خط مسند شناخته شده است البته لازم به ذکراست که سنگ نوشتههای کشف شده به خط مسند بسیار زیاد است و حتی از بلاد عرب فراتر رفته و به مصر و جزایر یونان واطراف عراق نیز رسیده است.(حاج سیدجوادی:1379، ص 16) و بدین ترتیب از نظر علمی ثابت شده که خط مسند پیش از اسلام در همه شبه جزیره عربی شایع بوده و احتمالا خط عمومی عرب پیش از حضرت مسیح بوده است بنابراین مسند قدیمی ترین خطی است که در شبه جزیره عرب تا کنون شناخته شده البته این خط بیش از آمدن اسلام از میان رفته است و شاید بنا به همین انتشار گسترده خط مسند باشد که برخی از مصادر عربی گفته اندخط عربی از خط مسند به وجود آمده. این در حالی است که مقایسه دو خط و بررسی ویژگیهای آن ها این اعتقاد را نفی میکند. (قدروی الحمد:.1376، ص 34) بنابراین خط عربی قبل از اسلام برگرفته از خط نبطی است وخط نبطی هم بر گرفته از خط آرامی است که عمدتا در شمال جزیره عرب رواج داشته خط دومی هم که در جنوب جزیره عرب در مدینه رایج بوده به نام خط کوفی است که بر گرفته از خط سریانی است و به آن خط حیری هم میگویند. و در واقع این خط از منطقه عراق به منطقه جنوب جزیره العرب منتقل شده است. دو خط نسخ و کوفی بعد از غلبه اسلام در میان مسلمانان باقی مانده و ایشان هر دو را به کار میبردند لکن کم کم خط کوفی نیز متروک شد و خط نسخ باقی ماند. ابن ندیم در الفهرست خطی را که در بین مردم مکه رواج داشته است «مکّی» وخط مردم مدینه را «مدنی» خوانده است و بسملهای را به عنوان نمونه خط مکی نقل کرده که در آن شکل «الف» اندکی کج وپائین الف به طرف راست و کجی آن در بالای حرف الف به طرف چپ قابل دقت است و اینکه کلاُ عبارت به صورت مایل نگاشته شده است خط مکی و مدنی در مجموع اینک «خط حجازی» نامیده میشود (ابن ندیم:1964، ص 5) خط حجازی به دو صورت نگاشته میشد:
1-خط حجازی مستدیر یا لیِّن: که حروف آن مایل به انحناودارای دور و استداره ونرم وروان نگاشته شده است وسرعت گردش وجریان قلم در آن زیادتر بوده است.
2-خط حجازی یابس یا مبسوط: که تربیع و مسطحات آن دارای زوایا بوده، حروف و واژگان با اضلاع عمودی به چپ و راست با زاویه مشخص و اختلاف طول اضلاع با زوایا و فواصل، سخت و خشک نوشته میشده است. (حاج سید جوادی:1379، ص 22)
مفهوم شناسی رسم المصحف
رسم در لغت به معانی گوناگونی آمده است از قبیل: چاهی که زمین آن را در خود پوشانده و مستور کرده است؛ اثو، نشانه با باقیمانده آن، یا اثر و نشانهای که مرتفع نبوده و تقریباً با زمین هم سطح باشدآمده است. (فیروزآبادی:1429، ص 508(واژه رسم با کلمات خط، کتابت، زبر، سطر، رقم و رشم هم معناست. (پورفرزیب:1384، ص 22) در واقع میتوان گفت اصل معنای رسم همان اثر است و رسم هر چیز اثر آن است و شاید استعمال کلمه رسم برای دلالت بر خط مصحف اشاره به این معناست که خط مصحف یک اثر قدیمی است که مسلمانان به حفظ آن علاقه دارند. (قدروی الحمد: 1376، ص 142) اما واژه رسم در اصطلاح علوم قرآنی بر دو گونه است:
الف: رسم قیاسی که در آن کلمات مطابق با تلفظ آنها نوشته میشود و به آن رسم الاملاء میگویند.
ب: رسم المصحف که در حقیقت نگارش ویژه برخی از کلمات قرآن است و به آن رسم المصحف گویند زیرا این نوع نگارش مخصوص مصحف (قرآن) است یا به آن رسم عثمانی گویندزیرا این نوع نگارش در قرآنهایی که در زمان عثمان تهیه گردید و به شهرهای مهم فرستاده شد به کار رفته است یا آن رارسم توقیفی نام نهاده اند زیرا برخی این نوع رسم را که مخصوص قرآن است توقیفی میدانند. (تفکری: 1358، ص 76)
در باره تعریف علم رسم المصحف میتوان گفت: خط برای ثبت دائمی گفتار، ورای زمان و مکان گوینده بکار میرود؛ از این رو باید تابع قوانینی باشد که نویسنده و خواننده متن از آنها آگاه باشند به مجموعه این قوانین، رسم الخط یا دستور خط یا آیین نگارش گفته میشود. خطی که برای کتابت قرآن در عهد نبوی به کار میرفت نیز دارای آیین و دستوری بود که به آن رسم المصحف اطلاق میشود.) رجبی:1388، ص 19)
بررسی ویژگیهای رسم المصحف
نگارش کل قرآن در عهد رسالت پیامبر اکرم مورد اتفاق همه علمای اسلامی است ولی این خط دارای ویژگیهائی بوده که عبارتند از:الف: اختلاف شکل نوشتاری برخی از واژگان با شکل خوانشی آن هامانند: ملائه، سأوریکم، مائه
ب: تناقض در نگارش واژگان همسان که خود بر چند گونه است مانند: - تناقض در نگارش یک واژه در یک سوره مانند واژه "شی ء"در:”و لا تقولن لشائ”(الکهف،18/23)،”وکان الله علی کل شیئی..”(الکهف،18/45)- تناقض درنگارش یک واژه با حروف متفاوت مانند نگارش واژه "بسطه"در" وزاده بسطه فی العلم و الجسم... "(بقره، 2/247)، و" و زادکم فی الخلق بصطه ..." (اعراف، 7/69)؛ -تناقض در نگارش یک واژه در سورههای مختلف و یا واژههای هم خانواده مانند نگارش واژه "ایکه"در" اصحاب الئیکه ... "(شعرا، 27/176)، و" اصحاب الایکه..."(حجر، 15/78)، یا" فاحیکم ..." (البقره، 2/28)، و"احیاکم..". (حج،22/66)...
ج: عدم رعایت قواعد نگارشی: هریک از زبانها برای نگارش واژگان خود دارای قواعدی هستند که از آن به قواعد رسم الخط یاد میشود زبان عربی هم در حوزه نگارش دارای قواعدی است. اما در رسم الخط مصحف موارد زیادی دیده میشود که یک واژه هم بر طبق قواعد رسم الخط نگاشته شده است و هم بر خلاف آن و خطاهای رسم الخط عثمانی بیش از هفت هزار مورد است که استاد معرفت در کتاب التمهید به آنها اشاره کرده است.مانند: "لیس علی الضعفاء" (توبه، 9/91) که بر طبق قاعده است. و" فقال الضعفوء..." (ابراهیم، 14/21) که بر خلاف قاعده است.
د: اختلاف نگارش برخی از واژگان در نسخههای مصاحف عثمانی که به بلادهای مختلف اسلامی فرستاده شده برای مثال در قرآن اهل بصره آمده است: "قل من رب السماوات السبع و رب العرش العظیم سیقولون الله "(مومنون،23/78) و در قرآن اهل کوفه آمده است:"سیقولون لله". (قابل: 1376، ص 119) سبب شده که از همان سده اول قمری دیدگاههای مختلفی درباره رسم المصحف به شرح زیر پدید آید:
1- موارد اشتباهات رسم الخطی را تحت شش قاعده قرار دادهاند که عبارت است از: قاعده حذف، قاعده زیاده، قاعده بدل، قاعده همزه، قاعده فصل و وصل، قاعده موارد دو قرائت. (همان، ص 122)
2- اختلاف به دلیل کم سوادی کاتبان وحی و ضعف خط و ابتدایی بودن آن بوده است: ابن خلدون (م 808 ق) براین باور است که خط عربی در آغاز اسلام به نهایت احکام و اتقان نرسیده بود و حتی در مرحله متوسطی هم قرار نداشت و این به سبب بدوی بودن اعراب و دوری آنان از صنایع بود. صحابه با خطوطی نااستوار (از لحاظ زیبایی و اصول خط) قرآن را نوشته بودند؛ لذا بسیاری از رسمهای آنان با رسم صناعت خط در پیش اهل آن مخالفت داشت. (ابن خلدون:1369،2/831)
3- رسم الخط قرآن تحت تاثیر اختلاف قرائت قاریان مشهور در فاصله زمانی سال سی تا سده چهارم قمری است: اما میتوان گفت با توجه به این که در مصادر هیچ اشارهای به وجود اختلاف در مکتوبات قرآنی موجود در زمان پیامبر یافت نمیگردد میتوان پذیرفت که آیات و سور در این برهه از زمان به یک صورت یا قرائت نوشته میشده ولی مشخص نیست آن قرائت کدام بوده است. (حاجی اسماعیلی: 1384، ص 47)
4- اختلاف رسم به جهت اختلاف معنا بوده است: بر پایه گزارش زرکشی در البرهان، ابوالعباس احمد بن محمد بن عثمان ازدی معروف به ابن البناء مراکشی (م 721 ق) در کتاب خود «عنوان الدلیل فی مرسوم خط التزیل»، اختلاف در رسم کلمه را مربوط به اختلاف معانی آن بر حسب سیاقی که در آن به کار رفته و موقعیتی که دارد دانسته است. وی همچنین معتقداست که اختلاف رسم به سبب معانی باطنی است که متعلق به مراتب وجود و مقامات است مثلاً در آیه 24 سوره فجر"وجایء یومئذ بجهنم" حرف «ا» به فعل «جیء» افزوده شد تا نشان دهد این آمدن، آن چنان ظهوری دارد که با آمدنهای شناخته شده میان مردم متفاوت است. (رجبی: 1388، ص 39) در برخی منابع دیگر نیز دیدگاههائی را مانند:
ویژگیهای رسم الخط قرآن بازتاب حفظ سنتهای نگارشی خط عربی متقدم و تغییر محیط زبانی است؛ یعنی این که خط عربی از خط نبطی اشتقاق یافته و تحت تأثیر زبانها و خطوط سامی به ویژه آرامی، عبری، و سریانی است. (رجبی: 1388، ص 31)
این دیدگاه که یک نظریهی تقریباً جدید است خود شامل موارد زیر است:
الف: در زبان عربی برای مصوت «آ» نشانهای نبود و تنها جاهایی که احتمال خطای گوینده بود آن را مینگاشتند (مانند گذاشتن مصوتهای َ درفارسی که تنها در صورت متحمل بودن خطای خواننده گذاشته میشود) به همین دلیل در بسیاری از جاهای قرآن، در وسط کلام الف را نگذاشته اند. همچنین به عاریت گرفتن سه صامت همزه، واو و یاء برای سه مصوت بلند آ، ای، او باعث شد که گاهاً از این سه صامت برای نشان دادن سه مصوت کوتاه هم استفاده شود مثل" سَأُوْریکم، مَلأیه،أفأین ولأاوضعوا..."
ب: در زبان نبطی در اتصال واژه به ما بعد بدین گونه عمل میشد: که اگر واژهای از یک هجای کوتاه (صامت + مصوت کوتاه) تشکیل شده بود به ما بعد متصل میشد مثل: بِزید.ولیاگر از یک هجای کوتاه (صامت + مصوت بلند) یا هجای متوسطی که مصوت کوتاه داشت مثل "مِن" وقتی بعد از آن هجای بلند و یا کلمهای چند هجایی بود آن را به شکل متصل نمینگا شتندمانند:" فی کتاب "ولی اگر بعد از آن هجای کوتاه یا متوسط بود دچار دوگانگی میشدند، از این روگاه متصل و گاه جدا مینوشتندمانند" فیما/ فی ما"
ج: در عربی برخی از واژگان در حالتوقف و وصل دو گونه متفاوت خوانده میشدند مثل واژگانی که در آخر آنها تای تانیث دارد به همین دلیل مردد بودند که آن را به صورت حالت وقف بنویسند (و ان تعدوانعمه الله لاتحصوها) یا طبق حالت وصل (وان تعدوا نعمت الله لاتحصوها).
د: گاهی نیز در نوشتن کلمات اصل اشتقاق یافته از آنها را رعایت میکردند مانند نگارش واژه "رمی" به جای "رما" ولی گاه رعایت نمیکردند مانند "مزدجر" که اصل آن "مزتجر" است و همچنین پایه همزه را گاه بر اساس اصل اشتقاق یافته از آن مینوشتند و گاه براساس اعراب آن و گاهی هم براساس هیچ کدام مانند: "اصحب لئیکه".
ه: در زبان آرامی و سپس نبطی آوای مشدد تنها برای تاکید بیشتر بود ه و دو حرف محسوب نمیشده است ولی آنها این اعراب را به خط منتقل کردند به همین دلیل گاهی که دو آوای پشت سرهم در یک واژه با یک شکل نوشته میشد از تکرار آن خودداری میکردند مانند یَؤس (به جای یؤوس). (تهرانی: 1379، ص 18)
بررسی مفهوم رسم الشکل
شکل در لغت مترادف اعجام است و اعجام به معنای نقطه گذاری است (زرقانی:1385،ص 460) همچنین گفته شده که شکل به معنای اعراب گذاری و علامت گذاری است (پورفرزیب:1384، ص 104) این منظور نقل کرده که: شکلت الکتاب: یعنی آن را اعراب گذاری کردم. (ابن منظور:1988،7/177)در واقع چون نگارشهای عربی که به عصر جاهلی مربوط میشود از هر نوع علامتی خالی بود. چه علامتی که بالای حروف قرار میگیرد و چه علامتهایی که پایین حرف قرار میگیرد، خواه این علامت ها برای نشان دادن حرکات کوتاه باشد و خواه برای تشخیص حروفی که در نگارش شبیه یکدیگرند. کتابت عربی، این ویژگیها را از کتابت نبطی به ارث برده و نیز رسم الخط عثمانی هم در واقع نمایانگر کتابت عربی در همین دوره است. و در نتیجه کسانی که از زمانهای نخستین به قرائت قرآن اهتمام داشتند در مقابل این وظیفه مهم قرار گرفتند که رسم الخط عثمانی را تکمیل کنند و قرائت و ضبط آن را آسان سازند تا مردم به خطا و لغزش در تلاوت قرآن کریم گرفتار نشوند.
ممکن بود نقص یاد شده در کتابت عربی با یکی از وسایل متعددجبران شود اما تأثیرات حوادث تاریخی و شیوههای عملی کار سبب شد که راه معینی از میان راههای گوناگون انتخاب شود. این راهها را دانشمندان علم کتابت در سه راه محصور کردهاند:
1. حروف و رموز جدید و مستقلی وضع شود که حرکات کوتاه و اصوات صامتی را که در یک رمز با همدیگر مشترک هستند نشان دهد و آنها هم مانند اصوات و حروف ابجدی قدیم استعمال شوند.
2. یاری گرفتن از علامتهای خارجی برای نشان دادن حرکات کوتاه یا تشخیص حروف مشترک
3. در کنار این کار ممکن بود که حرکات کوتاه با علامتهایی که به حروف صامت متصل است نشان داده شود و یا شکل حروف با توجه به نوع اختلاف حرکت تغییر داده شود.
بررسی سیر تطور و تکمیل رسم الخط قرآن
الف-تکمیل خط از طریق ایجاد نقطه آغاز گردید: نقط به معنای نقطه گذاری حروف قرآن و بر دو نوع است:1: نقطه گذاری اعراب (نقط الاعراب): معروف است که ابوالاسوددئلی از اصحاب امیرالمومنین علی (ع) اولین کسی است که برای نشان دادن اعراب و حرکات حروف، قرآن را نقطه گذاری کرد و روش کار او به این صورت بود که از مردی از عبدالقیس که او را از میان سی نفر انتخاب کرد یاری گرفت و به او گفت مصحف را بگیر و مرکبی را که رنگ آن برخلاف رنگ مصحف است تهیه کن و وقتی دو لب خود را باز کردم یک نقطه روی آن حرف بگذار و وقتی آنها را پایین آوردم نقطه را زیر حرف بگذار و در هر کدام از این ها اگر غنهای شد دو نقطه قرار بده.
لازم به ذکر است که در دوره عباسیان عالم بزرگ خلیل بن احمد فراهیدی بصری ظاهر شد که در نقطه گذاری برای اعراب تحولی پدید آورد وبه جای نقطههای اعراب، علایم فعلی فنحه، کسره و ضمه را ابداع کرد که به آن اعراب مستطیل میگویند.
2.: نقطه گذاری حروف (نقط الاعجام): قرار دادن علایمی برای حروف است تا موجب تمیز و شناخت حروف از یکدیگر شود. اعجام از نظر لغوی به معنای برطرف کردن ابهام است. با نقطه گذاری حروف متشابه و همانند نیز از آنهارفع ابهام میشود و به این جهت به آن اعجام میگویند درباره نخستین نقطه گذار حروف متشابه میان قرآن پژوهان اختلاف نظر وجوددارد ولی قول صحیح این است که یحیی بن یعمر و نصربن عاصم نخستین کسانی بودند که به این کار همت گماردند. (پور فرزیب:1384،105 و رکنی یزدی: 1379، 78)
ب: علامتهای که نشانگر برخی از حالات گفتاری است:
درکنار این دو نوع علامت، نوع سومی از علامت ها هم وجود دارد که بکلی از این دو نوع بیگانه است ولی در عین حال از ویژگیهای هر دو نوع برخوردار است: این قسم از علامت ها از نظر جابجایی در کلمه مانند حرکت هاهستند ولی از نظر این که نشان دهنده صدای خاصی نیستند مانند نقطه هایند. این علامت ها بیانگر حالات خاصی از تلفظ هستند و برای نشان دادن حروف مشخصی به کار نمیروند و بلکه علامتهای هستند که قاری را بر ارائه کیفیت تلفظ معینی کمک میکنند مثل: همزه، سکون، تشدید، مد، الف وصل، تنوین و.... (قدروی الحمد: 1376، ص 526) و بالاخره در طول زمان عنایت و توجه مسلمانان به قرآن بیشترمی شد و تغییراتی در خط و رسم آن ایجاد میکردند و در پایان قرن سوم بود که خط و رسم قرآن به حد اعلای زیبایی رسید ومردم درنوشتن قرآن با خطوط زیبا وبه کار بردن علایم ونشانه ها بر یکدیگر پیشی گرفتند. (معرفت: 1388، ص 121) نخستین کسی که در راه تکمیل کتابت مصحف و زیبایی خط قرآن قدم برداشت خالدبن ابی الهیاج از اصحاب امیرالمومنین علی (ع) بود که در حدود سال صدم هجری درگذشت. خطاطان تا اواخر قرن سوم هجری، مصحفها را با خط کوفی مینوشتند. از این پس در اویل قرن چهارم خط زیبای نسخ جای خط کوفی را گرفت. خط نسخ عربی در قرن هشتم هجری به دست یاقوت بن عبدالله موصلی به حد اعلای کمال خود رسید. (همان، ص 136) خط نسخ بر خلاف خط کوفی، خطی است نازک و علامت پذیر و هر مقدار که علامت به آن افزوده شود زیباتر جلوه میکند و در این مقطع زمانی بسیاری از علائم زینتی وسلیقهای وارد خط قرآن شد. نمونه این علائم را میتوان در قرآنهای خطی کهن در موزه ها وکتیبههای اطراف مساجد و محراب ها و اطلسهای خط مشاهده کرد. علائم زینتی ابتدا به طور نامنظم و بی قاعده و به تناسب خلوت و جلوت و زیبایی خط استفاده میشدند ولی رفته رفته در هر قسم از بلاد اسلامی شکلی منسجم و هماهنگ به خود گرفت و به صورت شیوه و رسم الخط خاص آن خطه شناخته شد. (سیف:1382، ص 33)
بررسی دلائل پیروی از رسم الخط مصحف
امروزه قوانین خاصی برای نگارش و رسم الخط در زبانها رایج است که رعایت این قوانین در مورد قرآن که رسم الخط آن همان رسم عثمانی است و در بسیاری از موارد با رسم الخط شناخته شده کنونی مغایرت دارداعمال نگردیده است. حال سوال این است که حکم به جواز یا عدم جواز تغییر رسم الخط به صورت رسم الخط امروزی چیست؟الف -عدم جواز تغییر رسم الخط و ضرورت پیروی از آن:
عدهای به این دلیل که رسم الخط مصحف توقیفی است نگارش قرآن را به رسم الخط دیگر جایز نمیدانند. و ضرورت پیروی از همین رسم الخط را واجب میدانند. (رامیار:1369، ص 524) آنان برای اثبات نظر خود استدلال کرده اندکه پیامبر (ص) کاتبانی داشت که وحی را مینوشتندوپیامبر (ص) نحوه نگارش آنان را تأیید کرده است. دوره پیامبر (ص) سپری شد و قرآن با همین رسم الخط باقی مانده و تغییر و تبدیلی در رسم الخط آن رخ نداد. فراتر از این به موجب این روایات پیامبر (ص) درباره رسم الخط و کتابت قرآن ضوابطی برای کاتبان وحی وضع کرده بود. ابوبکر نیز قرآن را با همین رسم الخط در قالب صحف نوشت. پس از او عثمان در دوره خلافت خود این طریق راپی گرفت واصحاب پیامبر (ص) نیز عمل ابوبکر وعثمان را تایید کردند. پس از ایشان زمان تابعان و تابع تابعان فرا رسید و هیچ یک از آنها با این رسم الخط مخالت نکردند. خلاصه این دلیل آن است که رسم الخط مصاحف عثمانی از تأییدهایی بر خوردار است که آن را مهم و ارزشمند ساخته و پیروی از آن را ضرورت بخشیده است. این تأیید ها عبارتند از: صحه گذاردن رسول خدا (ص) بر آن و امر به رعایت ضوابط آن؛ اجماع صحابه که تعدادشان به بیش از دوازده هزار تن بالغ میشد؛ پس از آن، اجماع امت در عصر تابعان و پیشوایان مجتهد بر این رسم الخط. (زرقانی: 1385، 427). از طرفی عالمان اسلامی در پایبندی به رسم الخط عثمانی سخنانی دارندکه دلالت بر عدم جواز تغییر رسم الخط دارد. از جمله:
1 -از امام مالک بن انس (م 179 ق) سوال شد: نظر تو درباره کسی که میخواهد امروز مصحفی را کتابت کند چیست؟ آیا او مطابق با هجابی که مردم امروز به وجود آورده اند بنویسید؟ مالک گفت: این را جایز نمیدانم، بلکه باید مطابق با روش نوشتن عهد نخست بنویسید. (دانی: 1986، ص 11)
2-امام احمد بن حنبل (م 241 ق) معتقد است: «مخالفت با خط مصحف در یک «واو» با «الف» و مانند آن حرام است». (زرکشی:1947،2/14) همچنین کمیته فتوای مصر، مجمع البحوث الاسلامبه الازهر، هیات کبار علمای عربستان و مجمع فقهی اسلامی عربستان از مراکزعلمی و فقهی هستند که بر لزوم تبعیت از رسم الخط قران فتوا داده اند. (پور فرزیب:1384، ص 34)
ب-دلیل جواز تغییررسم الخط
قائلین به جواز تغییر رسم الخط و مخالفین پیروی از آن به این دلیل که رسم الخط مصحف امری قراردادی است، کتابت قرآن را با رسم الخط دیگر جایز میدانند. از جمله کسانی که این نظر را پذیرفته ابن خلدون است که در مقدمه تاریخ العبر خود از آن سخن گفته است و از کسانی که بر این نظر تأکید کرده قاضی ابو بکر است (رامیار: 1369، ص 524) علاوه بر این شمار اندکی از علما نیز تغییر رسم کلماتی را که صورت نوشتاری آن ها با صورت گفتاری یکسان نیست با هدف آسان سازی آموزش و خواندن قرآن جایز میدانند.پس از ذکر دلایل موافقین و مخالفان جوایز تغییر رسم الخط در جمع بین این دو نظر میتوان گفت که التزام افراطی به رسم المصحف پدیدهای نو ظهور است. زیرا شواهدی حاکی است که در قرون چهارم و پنجم به بعد هم قرآن ها طبق رسم المصحف نگارش نشده است. مثل قرآنهای ابن بواب و یا قوت مستعصمی، حتی در دهههای پیش هم قرآنهای حافظ عثمان و مصطفی نظیف که با تیراژ بالا در کشورهای اسلامی چاپ میشد طبق رسم المصحف نبود. چنانکه غانم قدروی میگوید: قول به توقیفی بودن رسم در زمان متأخر به وجود آمده و منظور علمای پشین از التزام به رسم المصحف، توقیفی بودن نبوده آن گونه که متأخرین فهمیده اند. (تفکری: 1385، ص 88) بنابر این هیچگونه حجت شرعی در دست نیست که پیروی از رسم الخط صحابه را واجب کند. با توجه به این که رسم الخط در عصر ما دشواریهای عمدهای در جهت یادگیری قرآن ایجاد میکند، بهتر است از رسم الخط قیاسی پیروی شود.
نتیجه
هنگامی که خلیفه سوم با اشاره بزرگان صحابه دستور کتابت چند مصحف را داد کاتبان این مصاحف، مطابق با رسم الخط زمان خود اقدام به کتابت آنها کردند. در آن زمان خط عربی به تازگی از خط نبطی استقلال یافته بود، ولی بسیاری از ویژگیهای خط نبطی به خط عربی منتقل شده بود. خط عربی آن روز ویژگیهای خاص خود را داشت. این ویژگی ها علاوه بر این که در مصحفهایی که در آن زمان نوشته شده به چشم میخورد، در سنگ نوشته ها و مدارک دیگری که از آن عهد باقی مانده بود نیز به همین صورت مشاهده میشود. مهمترین ویژگی رسم الخط عربی آن روز، خالی بودن آن از هر گونه نقطه و نیز علامتهای صداهای کوتاه بود. کاری که صحابه کردند تنها پیروی از رسم الخط زمان خودشان بود و هیچ گونه سری و یا حکمتی در آن نبود، و این که بعضی از دانشمندان خود را به زحمت انداخته و اسراری برای رسم الخط آن زمان بیان کرده اند، تکلفی بی جاست که باید از آن پرهیز شود. از طرفی هیچ حجت شرعی مبنی بر پیروی از رسم الخط عثمانی وجود نداردوالتزام افراطی به رسم المصحف پدیدهای نو ظهور است.منابع تحقیق:
1-ابن خلدون: عبدالرحمن، (1369)"مقدمه ابن خلدون"مترجم: محمد پروین گنابادی، چاپ هفتم، بی جا: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
2-ابن منظور، (1988)"لسان العرب"چاپ اول،بیروت، داراحیاءالتراث العربی
3-ابن ندیم، (1964)،"الفهرست"، بیروت، دارالمعرفه
4-پور فرزیب: ابراهیم، (1384)،"بررسی علمی –تطبیقی رسم المصحف وضبط المصحف"، چاپ اول، تهران، مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران
5-تفکری: حسن، (1385)، پژوهشی در رسم المصحف"چاپ اول، تهران، پیام عدالت
6-تهرانی: محمد، (1379)،"دگرگونیهای رسم المصحف با وسواس ودقت همراه بوده است"، نشریه گلستان قران: ش 32
7-حاجی اسماعیلی: محمد رضا، (1384)،"بررسی تعامل و تقابل بین دو حوزه قرائت و کتابت قران"نشریه دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد: ش 68
8-حاج سید جوادی: کمال، (1379)"کلک قدسی"تهران:وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
9-حجتی: سید محمد باقر، (1373)"پژوهشی در تاریخ قران"چاپ هفتم، تهران:دفتر نشر فرهنگ اسلامی
10-دانی: عثمان ابن سعید، (1986)،"المحکم فی نقط المصاحف"چاپ دوم، دمشق:دار الفکر
11-رامیار:محمود، (1369)،"تاریخ قران"چاپ سوم، تهران:امیر کبیر
12-رجبی:محسن، (1388)"رسم المصحف: ویژگی ها ودیدگاهها"، مشکوه: ش 104
13-رکنی یزدی: محمد مهدی، (1379)"آشنایی با علوم قرانی"، چاپ اول، مشهد:سمت
14-زرقانی: محمد عبد العظیم، (1385)،"ترجمه مناهل العرفان فی علوم القران"، مترجم:محسن آرمین، چاپ اول،تهران: پژوهشگاه علوم اسلامی و مطالعات اسلامی
15-زرکشی: بدر الدین محمد، (1947)"البرهان فی علوم القران "به کوشش مصطفی عبد القادر عطاء، قاهره:دار احیاءالتراث العربی
16-سیف: سید مهدی، (1382)"تاریخچه رسم الخط قران وسیر تحول آن"رشد آموزش قرآن: ش 3
17 فیروز آبادی: مجد الدین محمد بن یعقوب، (1429)"قاموس المحیط"، چاپ سوم، بیروت:دار المعرفه
18-قابل: هادی، (1376)"رسم الخط قرآن کریم"، مجله بینات: ش 15
19-قدروی الحمد: غانم، (1376)"رسم الخط مصحف"، مترجم: یعقوب جعفری، چاپ اول، بی جا:اسوه
20-قرشی: سید علی اکبر، (1361)،"قاموس قرآن"تهران:دار الکتب الاسلامیه
21-معرفت: محمد هادی، (1388)،"تاریخ قران"، چاپ یازدهم، قم:سمت
/م