روان شناسی رشد چه می گوید؟

انسان همانند سایر موجودات زنده، ساخت و فطرت خاص خود را دارد که موجب امتیاز او از موجودات زنده دیگر می شود، و گاهی از این ساخت اختصاصی با عنوانهای «ویژگی ها» و «خصایص» تعبیر می کنند. تقریباً همه علوم
سه‌شنبه، 24 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روان شناسی رشد چه می گوید؟
روان شناسی رشد چه می گوید؟

 

نویسنده: علی اکبر شعاری نژاد




 

انسان همانند سایر موجودات زنده، ساخت و فطرت خاص خود را دارد که موجب امتیاز او از موجودات زنده دیگر می شود، و گاهی از این ساخت اختصاصی با عنوانهای «ویژگی ها» و «خصایص» تعبیر می کنند. تقریباً همه علوم مخصوصاً علوم انسانی، هر کدام در محدوده، و به شیوه های خاص خودش می کوشند این ساخت را بشناسند و آدمی را در بهره برداری از طبیعت و برقراری سازگاری مطلوب میان او و این طبیعت- به معنای عام- یاری کنند. زیرا انسان هنگامی از زندگی سالم و لذت بخش برخوردار خواهد شد که «خویشتن» و «طبیعت» و «رابطه اش با این طبیعت» را به خوبی بشناسد یعنی بداند و دریابد:
او کیست؟ (شناخت ساخت و فطرت)
چه کسی می تواند بشود؟ (امکانات وجودی)
چه کسی باید بشود؟ (انتظار تکاملی)
چه امکاناتی در عالم طبیعت برای دو مرحله اخیرش وجود دارند؟ (شناخت طبیعت)
و چگونه می تواند و باید از این طبیعت بهره برداری کند؟ (سازگاری با طبیعت) با در نظر داشتن اینکه طبیعت به آیندگان نیز تعلق دارد.
در واقع، انسان همیشه برای «بودن» و «شدن» خود در ارتباط با محیط، به طورکلی، اندیشیده و می اندیشد و نتیجه ی اندیشیدن درباره ی همین دو فرایند است که موجب پیدایش نظریه های گوناگون شده است زیرا آدمی تنها موجود زنده ای است که آگاهانه و آزادانه فعالیت می کند یعنی رفتار هدفمند دارد. در میان علوم مختلف، علوم رفتاری (روان شناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی) بیش از همه، آن دو عمل یا فرایند را مورد مطالعه قرار می دهند و برای شناساندن انسان به خودش تلاش می کنند بویژه، روان شناسی که به مطالعه افراد بیشتر توجه دارد و یکی از زیبایی های روان شناسی این است که راههای زیاد، نو، و متفاوت برای ملاحظه خودمان و نظاره در خویشتن به ما عرضه می کند.
علوم رفتاری یا علومی که اختصاصاً فرایندها و فعالیت های انسان را در اوضاع و احوال انفرادی و اجتماعی و فرهنگی تحلیل و بررسی می کنند تا دریابند:
-چه قانونهایی بر رفتار انسان حاکمند؟
-آدمی از امکانات و نیروهای طبیعی برخوردار است؟
-و چگونه می توان او را کمک کرد که از این امکانات، بهترین استفاده را بکند و سایر امکانات لازم را فراهم کند تا از زندگی سالم و رضایت بخش بهره مند شود؟
اما باید اعتراف کرد که علوم رفتاری، برخلاف انتظار، هنوز به موفقیت مطلوب خود دست نیافته اند زیرا موضوع مطالعه آنها «انسان» است که رفتارش به علل درونی و بیرونی پیوسته در حال تغییر است و تنها پدیده ثابت در او همین تغییر است و این تغییر مداوم طبعاً مطالعه و شناخت دقیق و کامل او را دشوار می کند. لکن، علم هرگز از دشواری و پیچیدگی موضوع باک ندارد، و دانشمند از تحقیق در دشوارترین و پیچیده ترین موضوعات نیز هراسی به خود راه نمی دهد، چون شکیبایی از جمله شرایط اساسی تحقیقات علمی است.
بین علوم رفتاری شاید روان شناسی مهم ترین مسئولیت و نقش را در شناخت و هدایت رفتار انسان به عهده دارد و با پیچیده ترین جنبه ها یا ابعاد رفتار آدمی سر و کار دارد. در میان موضوعات مهم روان شناسی می توان سه موضوع زیر را اساس یا زیربنای شناخت رفتار آدمی دانست:
1-مطالعه چگونگی رشد و تکامل در فراخنای زندگی (رشد و نمو).
2-عوامل تعیین کننده و کنترل کننده رفتار انسان در طول زندگی (انگیزش).
3-تجربه های شخصی در طول زندگی (یادگیری).
بنابراین کمتر کتاب روان شناسی را می توان یافت که از سه مقوله مذکور بحث نکند. پس برای شناخت انسان ابتدا باید بدانیم:
-او چگونه رشد می کند؟
-چه قانون هایی بر رشد و نمو او حاکم اند؟
-چه عواملی در رشد و تکامل او مؤثرند؟
-رشد و تکامل او از چه الگوهایی پیروی می کند؟
به گفته روان شناسان رشد، یک سیمای درست از الگوی رشد و تکامل پایه شناخت آدمی است؛ و شناخت علل مختلف رشد و تکامل اساس شناخت هر کودک است.
روان شناسی رشد، که تغییرات تکاملی رفتار آدمی را از هنگام پیدایش تا دم مرگ مطالعه می کند، می کوشد به چند پرسش زیر درباره ی رشد و نمو پاسخ دهد:
1- الگوهای رشد و تکامل دوران زندگی را چگونه توصیف کنیم؟ خود این پرسش را می توان به دو پرسش جزئی تقسیم کرد:
الف- الگوهای رشد و نمو کدامند؟
ب- عوامل یا مؤلفه های فردی بیمانند رشد و تکامل کدامند؟
2- این الگوهای رشد و تکامل را چگونه می توانیم تبیین کنیم؟ به طور کلی، چه عوامل درونی و بیرونی در این الگوها مؤثرند؟ و بین خود این عوامل، چگونه تعامل انجام می گیرد؟
3- برای پاسخ گفتن به دو پرسش مذکور چه تحقیقاتی باید انجام داد؟
روان شناسان برای سهولت مطالعه و تحقیق در رشد و نمو رفتار انسان در طول زندگی، معمولاً آن را در سه مرحله با سه عنوان انجام می دهند:
1- روان شناسی رشد دوران کودکی از پیش از تولد تا پایان 12 سالگی.
2- روان شناسی رشد دوران نوجوانی از 13 تا پایان 18-20 سالگی. (این دو عنوان در فرهنگ دانشگاهی کشور ما با اصطلاحات روان شناسی رشد یک و روان شناسی رشد دو مطرح می شوند).
لازم است به این نکته مهم اشاره کنیم که همه رشته های روان شناسی می کوشند سه نوع «شناخت» ضروری برای برخورداری از زندگی سالم فردی و اجتماعی را برای همه افراد بشر تأمین کنند:
1- شناخت خویشتن یا خودشناسی یعنی پی بردن به اینکه «خودم کیستم؟» «چه کسی می توانم باشم؟» یا «چه کسی باید بشوم؟».
2- شناخت دیگران یا شناخت جامعه و محیط اجتماعی یعنی پی بردن به اینکه «اشخاصی که من با آنها زندگی می کنم کیستند؟» و «چه کسانی می توانند- یا باید- باشند؟».
3- شناخت روابط خود با دیگران یعنی پی بردن به چگونگی تعامل خود و دیگران و اینکه «من چه روابطی با دیگران دارم؟» «من چه روابطی می توانم با محیط اجتماعی خود داشته باشم؟» و «من با دیگران چه روابطی و چگونه روابطی باید داشته باشم؟».
بدیهی است وقتی مردم بتوانند این سه نوع شناخت را بدست آورند، و در آنها تمرین و ممارست داشته باشند، به احتمال زیاد خواهند توانست سایر مسائل زندگی خود را حل کنند چون بیشتر- اگر نگوییم همه- مسائل آدمی مخلوق خود او هستند. و با اندک دقّتی در زندگی خود و دیگران به این حقیقت متوجه می شویم که هیچ مسأله انسانی وجود ندارد که نتوان آن را در روان شناسی مطرح ساخت؛ همچنانکه هیچ موضوع روان شناسی وجود ندارد که به انسان مربوط نباشد.
طبیعی است که روان شناسان، جامعه شناسان، و انسان شناسان (متخصصان علوم رفتاری) در راهنمایی مردم به کسب این سه شناخت و بهره برداری عملی از آنها برای بهبود زندگی خویش مسئولیت مهمی به عهده دارند، و در انجام دادن این مسئولیت و ایفای نقش علمی انسانی خود در صورتی موفق خواهند شد که شخصاً شناخت های سه گانه مذکور را کسب کرده باشند و بتوانند روان شناسانه و جامعه شناسانه بیندیشند، به یافته های علوم رفتاری معتقد باشند، و بر اساس این اعتقاد خود عمل کنند.
این نکته مهم را نیز همیشه باید به یاد داشته باشیم که همان طوری که تنها با مطالعه کتاب های فلسفی نمی توان فیلسوف شد، بلکه باید شخصاً به تحلیل و ترکیب پدیده و کشف روابط موجود در جهان هستی و تفکر درباره ی آنها پرداخت، با خواندن کتاب های روان شناسی هم در هر رشته ای که باشد، نمی توان روان شناس شد بلکه باید به مطالعه خویشتن و دیگران همت گماشت و خصایص زیر را در خویشتن تقویت کرد:
-حواس تیزیاب.
-بیننده و شنونده خوب بودن.
-ریزبین و دقیق بودن.
-سرعت درک و فهم داشتن.
-سرعت انتقال داشتن.
-اجتناب از شتابزدگی در داوری و حکم.
-پذیرفتن خود و دیگران.
-شرکت کردن در اجتماعات مردم.
-واقع بینی (خودداری از خوش بینی و بدبینی افراطی و بی مطالعه).
-اجتناب از قاطع و جامع پنداشتن یافته های خویش.
علاوه بر خصایص مذکور، شخص در پرداختن به روان شناسی باید از ایمان، عشق، علم و عمل برخوردار باشد وگرنه این احتمال ناگوار وجود دارد که وجود او مضر باشد تا مفید. به عبارت دیگر، تنها مشاهده رفتار مردم و تعبیر و تفسیر آن کافی نیست بلکه باید خود مردم را نیز دوست داشت.
منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.