زندگی یک موجود زنده در لحظه لقاح آغاز می شود، لحظه ای که اسپرم و اووم با هم یکی می شوند که آغاز مرحله تازه ی زندگی مرد و زن نیز می باشد. از همین لحظه است که مرد و زن عنوان پدر و مادر یا والدین پیدا می کنند و ایفای نقش حساس جدیدی را به عهده می گیرند، و آن همکاری صمیمانه در کمک به حفظ و ادامه حیات «جنین» یا فرزند است. این دوره ی نه ماهه حیات آدمی بسیار مهم و تعیین کننده است که هرگونه کوتاهی والدین به ویژه مادر، در پرداختن به آن عواقب شوم، گاهی غیرقابل اجتناب دارد.
اصطلاح «علم وراثت رشد و تکاملی رفتاری» (developmental behavioral genetics) یا «علم وراثت رفتاری»(1) اصطلاح تازه ای است که به تجربه های رشد و تکاملی مؤثر در گرایش های موروثی گفته می شود، بیشتر به این منظور که رفتار جنین قابل پیش بینی و کنترل است، و نیز اشاره می کند به اینکه تعامل میان عوامل محیطی و ارثی است که موجود زنده و رفتار او را می سازد نه تنها عوامل زیستی آنچنانکه «ارثی گرایان» (hereditarians) مدعی هستند و نه تنها عوامل محیطی آنچنانکه «محیط گرایان» (environmentalists) معتقدند.
پیش از بحث در چگونگی رشد و تکامل آدمی در دوران قبل از تولد بهتر است به دو نکته اشاره کنیم:
یکی اینکه مطالعه علمی کیفیت رشد و نمو پیش از تولد تقریباً از قرن هفدهم مطرح شده است و در این قرن بود که سهم زن در امر لقاح و تولید بچه شناخته شد و به تدریج دانشمندان علاقه مند شدند که این مرحله مهم از زندگی انسان را مطالعه کنند زیرا متوجه شدند که:
1. وراثت در تعیین رشد و تکامل آینده کودک نقش ایفا می کند؛
2. باید دید این نقش چیست؛
3. باید روشن ساخت که مسئولیت تعیین جنس کودک به عهده کدام یک از والدین است؟
4. تولدهای چندگانه در رشد و تکامل چه تأثیری دارند؛
5. ترتیب تولد چگونه در کودک اثر می گذارد؛
6. گرایش های اشخاص مهم نسبت به کودک در سازگاری های شخصی و اجتماعی چه تأثیری دارند و چگونه اثر می گذارند.
دوم اینکه در جهان امروز بچه دار شدن و تعداد بچه ها انتخابی است یعنی مرد و زن می توانند تصمیم بگیرند که آیا بچه دار بشوند یا نه؛ و اگر خواستند بچه دار شوند چند تا بچه می خواهند داشته باشند. همین گرایش به انتخاب طبعاً انسان معاصر را با مسأله مهم «جلوگیری از آبستنی» یا بچه دار شدن مواجه ساخته است، که از دیدگاه روان شناسی، مسأله بسیار پیچیده ای است که ممکن است والدین یا یکی از آنها را با مشکلات روان شناختی مواجه گرداند، و آزاد گذاشتن آن برای انسان امروز طبعاً مشکلات تربیتی و اقتصادی ایجاد خواهد کرد.
زندگی هر موجود زنده در یک لحظه تقریباً غیرقابل پیش بینی آغاز می شود، و در یک لحظه تقریباً غیرقابل پیش بینی پایان می یابد که خود او در هیچ یک از این دو لحظه اختیاری ندارد و نمی داند چه سرنوشتی یا آینده ای در پیش دارد. لحظه آغاز زندگی، لحظه لقاح و انعقاد نطفه در رحم است.
شرایط و حالات تعیین شده هنگام انعقاد نطفه:
- موهبت ارثی.
- صفات موروثی.
- جنسیت.
- تعداد جنین.
- تک یا دو قلو یا ... بودن.
این دوره از زندگی آدمی معمولاً 279 یا 280 روز طول می کشد که دو هفته اول آن را «مرحله باروری» یا «مرحله نطفه ای» (germinal period) نامند. مهمترین فرایند رشد و نموی در طول این مرحله، تقسیم سلول است، شش هفته بعد را «مرحله رویانی» یا مرحله «پیش جنینی» (embryonic period) خوانند که با تفکیک و اختصاصی شدن سلولها مشخص می شود. به این معنا که بعضی از سلولها به صورت بافت عصبی در می آیند، برخی عضلات یا استخوانها و استخوان بندیها را تشکیل می دهند، و گروهی نیز برای عملکردهای ویژه اختصاص می یابند. حدود هشت هفته پس از لقاح، نوجنین (embryo) حدود 12 سانتی متر است و اینها را دارد:
* چشمان
* گوشها
* دهانی که باز و بسته می شود
* بینی
* کبد که صفرا از آن ترشح می کند
* قلب که می زند و دستگاه گردش خون
* بازوها با آرنج ها و پاها با زانوها
* انگشتان دست و انگشتان پا (هر چند پرده دار مانند پاهای اردک)
* دم (که بعد از این مرحله کوچکتر می شود و استخوان دم مانند در انتهای ستون فقرات باقی مانده این دم است)
* نخاع شوکی
* استخوانها(2)
هفت ماه پایانی زندگی پیش از تولد را «مرحله جنینی» (fetal period) گویند. این دوره بیش از آنکه ساخت های تازه ای در جنین بوجود آیند زمان نضج و نمو است یعنی دستگاههای بدنی مذکور که در دوران رویانی یا نوجنینی رشد و تکامل خود را آغاز کرده اند آراستگی و کمال خود را شروع می کنند. این وضع را می توان به ساختن خانه تشبیه کرد که ابتدا کف و سپس چهارچوب دیوارها و سقف را می سازند. پس از پایان اسکلت خانه است که شکل نهایی آن تقریباً مشخص می شود و می توان جای درها و پنجره های آن را به روشنی ملاحظه کرد. به بیان دیگر، هفت ماه پایانی دوران پیش از تولد مرحله فرایند پایانی است. استثنای مهم این الگوی رشد و تکاملی دستگاه عصبی است که شکل مقدماتی آن در سن 8 هفتگی پیدا می شود.
رشد و تکامل دوران پیش از تولد، مانند همه ی انواع رشد و تکامل، متضمن همکاری و همدستی و تعامل وراثت و محیط است. هر چند بیشتر مردم «رحم» مادر را محیط نمی دانند در صورتی که اولین خانه، حتی بسیار مهم آدمی همان «رحم» است. هر فرد زندگی یا رشد و تکامل اولیه اش را در محیط «رحم» که خصایص مشخصی دارد، آغاز می کند. حتی دوقلوهای همانند، که ژنهای همانند دارند ممکن است محیط های رحمی متفاوتی داشته باشند که موجب تفاوت آنها در تولد شود. همچنین، ممکن است دوقلوی همانند دارای دو جفت جداگانه باشند که یکی می تواند وظیفه اش را بهتر از جفت دیگری انجام دهد و مواد غذایی بیشتری فراهم کند.
رشد و تکامل دوران پیش از تولد، میان انواع مختلف موجودات زنده فرق می کند. بیشتر فرزندان آدمی حدود 280 روز از آخرین قاعدگی زن یا 266 روز از زمان آبستنی به دنیا می آیند. ممکن است تولد زودتر یا دیرتر از زمان مذکور اتفاق افتد. فرایند تولد که «زایمان» (labor) نامیده می شود در سه مرحله انجام می گیرد. نخستین مرحله، که طولانی تر است و حدود 15 تا 20 دقیقه طول می کشد، با انقباضهای ملایم زهدان آغاز می شود، هنوز علت این پدیده را نمی دانیم. مرحله دوم زایمان وقتی شروع می شود که گردن جنین باز شده است و سرش به کانال تولد وارد می شود. طی این مرحله ممکن است به سرعت انجام گیرد و تنها چند دقیقه بیشتر طول نکشد و گاهی ممکن است به یک ساعت بکشد. در این مرحله سر جنین ظاهر می شود و بعد از چند انقباض، بچه به دنیا می آید. در سومین مرحله انقباض تا بریدن و جدا کردن جفت ادامه دارد و همینکه این عمل انجام گرفت بچه به عنوان یک فرد مستقل زندگی خود را در این جهان آغاز می کند و عنوان نوزاد یا بچه به خود می گیرد.
عوامل مؤثر در رشد و تکامل پیش از تولد
رشد و تکامل فرایندی است پویا و پیشرونده که توقف و درنگ ندارد و کیفیت محیط رحم مادر، مسئول اکثر نابهنجاریهای ساختی است. نوع و کیفیت غذای مادر، بی احتیاطی ها، فشارهای روانی، بیماریها و مخصوصاً داروهایی که مادر در دوران آبستنی مصرف می کند و... مهمترین عامل های مؤثر در کم و کیف رشد و تکامل دوره پیش از تولد عبارتند از:1. سن مادر
به نظر متخصصان بهترین سن برای مادر شدن میان 22 و 29 سالگی است که رحم از رشد و نمو کامل برخوردار است و از لحاظ فیزیولوژیک بهترین زمان برای بچه دار شدن است. در مادران کم سال، غالباً هورمون ها رشد و نضج کافی ندارند از این رو، احتمال تلف شدن بچه های ایشان بیشتر است. برای مردان بین 30 و 60 سالگی بهترین دوران تولید بچه است.2. تغذیه مادر
نوع غذا از لحاظ ترکیب ویتامینی و کیفیت تغذیه مادر مخصوصاً در نزدیکی های تولد در رشد و نمو جنین بسیار مؤثر است. مادرانی که در کم و کیف غذای خود دقت نمی کنند از ویتامین های لازم برای رشد سالم جنین محرومند یا خود را محروم می کنند به حفظ تعادل غذایی از لحاظ ویتامین توجه ندارند، یا به موقع و به قدر کافی غذا نمی خورند به احتمال زیاد فرزندان ناسالمی به دنیا خواهند آورد. به عبارت دیگر، چون جنین از خون مادرش تغذیه می کند بنابراین، غذای مادر باید از لحاظ ویتامین ها و مواد پروتئینی کامل و کافی باشد. مثلاً کمبود ویتامین های K, E, D, B-12, B-6, C می تواند جنین را از الگوی عادی رشد و نمو پیش از تولد محروم گرداند. برای داشتن فرزند سالم از لحاظ بدنی و عقلی به زنان آبستن توصیه می شود:1. همه چیز بخورند،
2. به موقع بخورند،
3. به مقدار کافی بخورند،
4. تعادل ویتامین ها را در خوردنی ها رعایت کنند،
5. میوه زیاد بخورند،
6. از خوردن هرگونه داروی مخدر یا خواب آور کاملاً خودداری کنند،
7. از استعمال هرگونه دخانیات کاملاً اجتناب ورزند،
8. از مصرف هرگونه مواد مستی آور خودداری کنند،
9. به قدر کافی و مورد نیازشان بخوابند.
3. بیماریهای مادر
اکنون ثابت شده است که مبتلا شدن مادر به بیماریهای عفونی (واگیردار) و مزمن در طول نخستین ماههای آبستنی نابهنجاری هایی را در رشد و نمو جنین بوجود می آورد و نیز پیدایش هرگونه اختلال در هورمونها بویژه هورمونهای غده تیروئید رشد عمومی جنین را به تعویق می اندازد. از این رو، امروزه اکیداً توصیه می شود که دختران را با اصول «ایمن سازی» آشنا کنند.4. اعتیاد مادر
مادری که به انواع مخدرات معتاد باشد جنین او سالم نخواهد بود. مثلاً هنگامی که مادر حامله سیگار می کشد میزان فشار خون و ضربان قلب او بالا می رود. و اکسیژن خون او تغییر وضع می دهد و اینگونه تغییرات شیمیایی در بدن مادر مستقیماً روی جنین او اثرهای منفی می گذارند. سیگار کشیدن مادر به مدت دقیقه میزان ضربان قلب جنین را بالا می برد. نتیجه این تغییرات فیزیولوژیک، مخصوصاً محرومیت جنین از اکسیژن، که برای رشد و نمو پیش از تولد ضروری است، احتمال کوچک بودن غیرعادی جنین و پیدایش نقایص دیگر را افزایش می دهد همچنین 28 درصد مادران معتاد به سیگار جنین خود را سقط می کنند یا مرده به دنیا می آورند، یا نوزاد آنها می میرد. از تحقیقات متعدد چنین نتینجه می شود که سیگاری بودن پدران نیز در سلامت جنین مؤثر است از جمله اینکه بچه های آنها غالباً ضعیف به دنیا می آیند.همچنین، امکان دارد که سیگار کشیدن مادر آثار روان شناختی زیان آور بار آورد. هرگاه مادر آبستن، سیگار بکشد به این دلیل که مضطرب است اثر مستقیم آن با اثر غیرمستقیم اضطراب او ترکیب می شود و به جنین لطمه می زند.
در اینکه آیا سیگار کشیدن والدین در طول دوران آبستنی آثار زیان آور بلندمدت در کودکان آنها دارد یا نه؟ میان متخصصان اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از محققان به این نتیجه رسیده اند که اینگونه کودکان همین طور کوچک می مانند و در مدرسه و آزمونهای دقت و تشخیص موقعیت ضعیف اند.
5. عامل RH
ناسازگاری میان انواع خون مادر و پدر به سلولهای جنین لطمه می زند و این نیز برای ترکیبات بدنی و ذهنی خطرناک است و غالباً به مرگ و صدمه های همیشگی می انجامد.6. فشار و ضربه
اگر به شکم مادر آبستن فشار یا ضربه ای برسد در درجه اول امکان دارد جنین خود را سقط کند و در درجه دوم باعث خونریزی هایی در نقاط مختلف مغز و دستگاه عصبی جنین می شود.7. داروها
داروهایی که مادر، در دوران آبستنی مصرف می کند مستقیماً روی جنین اثر می گذارند بنابراین توصیه می شود مادران آبستن بدون اجازه پزشک دارویی مصرف نکنند.8. هیجان و فشار روانی مادر
از جمله خصایص طبیعی مادران حامله سرعت و شدت هیجان و احساسات است؛ بنابراین نامساعد بودن محیط زندگی بر این سرعت و شدت می افزاید و موجب ناراحتی روانی او می شود و این حالت هیجانی شدیداً و مستقیماً روی جنین اثر می گذارد و خطراتی را برای او بار می آورد و نیز امکان دارد فرزند او از همان دوران کودکی یک فرد هیجانی و عصبی مزاج باشد. به بیان دیگر، فشار روانی مداوم مادر به «اضطراب های مادرزادی» منجر می شود که رشد پس از تولد کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. فـراموش نکنیم که «هیچ چیز مانند هیجانها و عواطف، انسان را سرزنده نگه نمی دارند و نمی کشند».عواملی که در دوران آبستنی باعث فشار روانی می شوند عبارتند از:
- آبستنی ناخواسته یا برنامه ریزی نشده.
- طفل ناخواسته.
- نخستین بچه بودن.
- خانواده بزرگ.
- نداشتن پول کافی.
- نداشتن غذای کافی .
- نبودن مراقبت پیش از تولد.
- فشارها و ناراحتی های بدنی.
- ترس از تولد بچه.
- تعطیل شدن کار، مدرسه، خودمختاری.
- کار کردن مادر در دوران آبستنی.
- احتمال بد شکل بودن بچه.
- کمتر از 18 ساله بودن مادر.
- بیش از 35 سال داشتن مادر.(3)
9. اشعه X و رادیوم
از شواهد پزشکی چنین برمی آید که استفاده از اشعه X و رادیوم (radium) در درمان زنان حامله خطرهایی برای جنین دارد. این خطرها ممکن است به شکل های نقص عضو، سقط جنین، و مرده به دنیا آمدن ظاهر شوند. کاربرد اشعه X برای تشخیص و تعیین اندازه وضع جنین در رحم در پایان حاملگی روی جنین اثر نمی گذارند.10- گرایش به مادری
مادری که از حامله شدن خوشحال است و آن را نوعی خوشبختی تلقی می کند در دوران آبستنی از آرامش خاطر مطلوبی برخوردار خواهد شد و فرزند سالمی بار خواهد آورد تا مادری که از بچه دار شدن متنفر است و آن را یک امر و نقش تحمیلی از سوی شوهرش می پندارد.گرایش های مؤثر در آمادگی روان شناختی
گرایش های والدین |
|
مساعد |
نامساعد |
|
|
- سالم و طبیعی بودن بچه برایشان مهم است نه جنس او |
-بچه از جنس خاصی (پسر یا دختر) می خواهند. |
-تغییرات موقت در چهره و اندام مادر را در دوران آبستنی می پذیرند. |
-از این تغییرات متنفرند. |
-درد و ناراحتی طبیعی آبستنی را می پذیرند. |
-به سبب همین ناراحتی ها از بچه منزجرند. |
-مادر و پدر شدن را کمال شخصی تلقی می کنند. |
-والدینی را نرخ جنس تلقی می کنند. |
-می فهمند که رضایت خاطر والدینی مسئولیت هایی به دنبال دارد. |
-مسئولیت والدینی را رد می کنند. |
-این واقعیت را می دانند که حسادت های بچه های بزرگ نسبت به نوزادان یک حالت موقت است. |
-خشم و ناراحتی بچه های حسود را نسبت به نوزاد دائمی می پندارند. |
-این واقعیت را می دانند که ضعف و درماندگی نوزاد موقت است. |
-علاقه مندند که بچه همیشه در خواب باشد. |
عوامل مؤثر در گرایش های والدینی
آرزوی بچه داشتن
بعضی از مردم علاقه مندند فرزندان متعددی داشته باشند، بعضی دیگر یک یا دو بچه داشتن را ترجیح می دهند. بعضی ها ازدواج بدون بچه را ناقص می دانند و برخی دیگر کودکان را مانع موفقیت شغلی می پندارند.حالت بدنی در دوران آبستنی
هرگاه مادر آبستن احساس کند که حالت خوبی دارد و جز ناراحتی های عمومی آبستنی ناراحتی دیگری ندارد بیش از مادری که ناراحتی های متعددی دارد گرایش های مساعد خواهد داشت.حالت هیجانی و عاطفی دوران آبستنی
برای بیشتر زنان آبستنی زمان افسردگی، اضطراب و نگرانی درباره ی تولد بچه است و از اینکه ممکن است فرزند آنها بد شکل باشد یا ایشان زن با کفایتی نباشند نگرانند؛ گروه دیگری از زنان دوران حاملگی را دوره انتظار سرورآمیزی می دانند.رؤیاها و خیالپردازیهای مادری
ترسها و اضطرابهای تجربه مادر شدن غالباً با رؤیاها و خیالپردازیها افزاش پیدا می کنند.تجربه های اولیه با کودکان
والدینی که تجربه های پذیرش مسئولیت های مراقبت و سرپرستی برادر و خواهر دارند نسبت به داشتن بچه گرایش های مساعد کمتری دارند تا آنهایی که هرگز چنین تجربه هایی نداشته اند.گرایش ها و تجربه های دوستان
دوستانی که در خانواده های خود گرایش های نامساعدی دارند و آنهایی که در نقش های والدینی خویش ناموفق بوده اند باعث پیدایش گرایش های نامساعد نسبت به والدینی در دوستان خود می شوند.مفهوم «کودک رؤیایی» (dream child)
هرگاه والدین از بچه ای که قرار است داشته باشند مفهوم خیالی برای خود درست کنند ممکن است بچه شان با این مفهوم خیالی منطبق نباشد و موجب ناامیدی ایشان شود.طبقه اجتماعی والدین
بیشتر بزرگسالان از طبقات پایین والدینی را پاداش اجتناب ناپذیر روابط جنسی می پندارند، در حالی که بزرگسالان طبقات متوسط و بالا والدینی را «مکمل» زناشویی می دانند.وضع اقتصادی خانواده
هرگاه وضع مالی والدین بد باشد احتمال دارد نسبت به بچه ای که قرار است متولد شود گرایش خوبی نداشته باشند.سن والدین
والدین سالمند به طورکلی از نقش های والدینی خود قلباً بیش از والدین جوان استقبال می کنند.رغبت ها و آرزوهای مادری
مادرانی که آرزومندند مادران خوبی باشند بیش از زنانی که به فعالیت های اجتماعی یا شغلی علاقه مندند به بچه دار شدن گرایش مساعد دارند.وسایل ارتباط جمعی
وسایل مختلف ارتباط جمعی یعنی کتابها، مجلات، رادیو و تلویزیون سعی می کنند تصویر خیالی از کودکان و والدینی نمایش دهند. زنان، همچون یک قانون، بیش از مردان تحت تأثیر این وسایل قرار می گیرند.(4)خطرهای دوران پیش از تولد
کیفیت رشد و نمو کودک در دوران پیش از تولد اهمیت خاصی دارد و تقریباً تعیین کننده چگونگی رشد و نمو دوران زندگی است.در طول این مرحله از رشد و تکامل ممکن است خطرهایی متوجه جنین شوند که آثار نامطلوبی در زندگی بعدی او بگذارند. این خطرها بدنی و روان شناختی هستند.
خطرهای بدنی از این قبیل:
- مرگ تخم (اووم) پیش از کشت در دیواره رحم.- آماده نبودن دیواره رحم برای دریافت تخمک.
- سقط جنین به سبب نامساعد بودن محیط مادری از قبیل سوء تغذیه، اختلالهای غده ای، فشارهای هیجانی و ...
- بی نظمی رشد و تکاملی که در مرحله نوجنینی (رویانی) بیش از سایر مراحل اتفاق می افتد.
- احتمال سقط در ماه پنجم مخصوصاً هنگامی که دوران قاعدگی زن معمولاً رخ می دهد.
- تولد نارس که احتمال مرگ دارد.
- وضع نامساعد جنین در رحم و عدم تعادل غده ای به سبب فشار روانی مادر.
- بی نظمی رشد و تکاملی که رشد و نمو جنین را به تعویق می اندازد یا روی رشد و نمو چهره جنین مخصوصاً مغز اثر می گذارد.
خطرهای روان شناختی
خطرهای روان شناختی همانند خطرهای بدنی مهمند زیرا آثار آنها در رشد و نمو پس از تولد نیز می مانند. با وجود علاقه دانشمندان به کشف خطرهای روان شناختی هنوز درباره ی آنها اطلاعات اندکی دارند. خطرهای روان شناختی را می توان به خطرهای ناشی از فشارهای روانی مادر و گرایش های نامساعد اشخاص مهم نسبت به کودک طبقه بندی کرد. فشارهای روانی یا هیجانی مداوم از قبیل ترس، خشم، غمگینی ناشی از علل متعدد، محیط رحم را برای رشد و نمو سالم جنین نامساعد می کنند. مادری که نمی خواهد بچه دار شود یا خود را برای ایفای نقش مادری بی کفایت می بیند، یا نگران است که بچه ناقصی به دنیا بیاورد همگی به طور غیرمستقیم به کودک مربوط می شوند. دلیل اینکه فشار روانی مادر برای رشد و نمو پیش از تولد خطرناک است به هم خوردن دستگاه غده های داخلی مادر است که ترشحات آنها به رشد و نمو جنین در رحم منتقل می شوند و در رشد او اثر منفی می گذارند.گرایش های نامساعد اشخاص مهم از قبیل والدین زن یا مرد، اطرافیان، خویشاوندان، برادران و خواهران و دوستان به طورکلی آنها که در زندگی زن آبستن نقش های مؤثر ایفا می کنند، نسبت به کودکان همانند فشارهای روانی مادری به پیدایش خطرهای روان شناختی در جنین منجر می شوند، به این دلیل که این اشخاص، ممکن است مرتباً زن را از بچه دار شدن بترسانند، خطرهای احتمالی از قبیل سقط کردن، ناقص الخلقه بودن و ... را پیوسته یادآوری کنند یا او را از پیامدهای بچه دار شدن نگران کنند که همه این اوضاع و احوال به پیدایش فشارهای روانی در مادر آبستن منجر می شوند که خطرهای آنها توضیح دادیم.
برای کاهش احتمال صدمات و خطرهای پیش از تولد به مادران آبستن توصیه می شود که:
1. اطلاعات کافی درباره ی تغذیه خوب و خطرهای نهانی غذاهای مختلف بدست آورند.
2. خود را از مبتلا شدن به بیماریهای عفونی و مزمن مصون سازند و برای ایمن سازی خویش بکوشند.
3. جز در موارد تجویز پزشک از استعمال دارو خودداری کنند.
4. از صرف دخانیات و مشروبات الکلی و قرار گرفتن در مقابل اشعه ایکس (x) اجتناب ورزند.
5. عده ی فرزندان خود را حداکثر به سه فرزند محدود کنند.
با توجه به آنچه گفتیم می توان این حقیقت را دریافت که کیفیت رشد و تکامل انسان و زندگی او، عمدتاً به چگونگی زندگی او در دوران پیش از تولد بستگی دارد. به این معنا کودکی که در این نخستین و اساسی ترین مراحل حیات از تندرستی و سلامت مطلوب برخوردار شده باشد به احتمال زیاد در دوران زندگی از سلامت عمومی بهره مند خواهد شد. و این نکته ما را به مسئولیت بسیار سنگین و حساس مادر در دوره ی حاملگی متوجه می کند که کوچکترین اهمال او در همه موارد زندگی خصوصی خود ممکن است فرزند او را به تباهی بکشاند و او را از زندگی سالم و لذت بخش محروم گرداند. بدیهی است که مسئولیت عمده تأمین رفاه همه جانبه مادر آبستن به عهده ی شوهر است بدون اینکه مادر مسئولیت پدری شوهر را حقیر بشمارد یا نادیده بگیرد و گرفتار بیماری خطرناک «خودمحوری» یا «خودمداری» شود. یعنی این تصور نادرست را پیدا کند که همه اطرافیان مخصوصاً شوهر باید پروانه وار دور سر او بچرخد و همچون بردگان در خدمت او باشد.
والدین هرگز نباید این حقایق را فراموش کنند که:
1. مسئول مستقیم رفاه و آسایش خاطر یکدیگرند.
2. محبت وقتی ارزش و اهمیت دارد یعنی واقعاً محبت خوانده می شود که دو طرفه باشد و گرنه لذت تلقی خواهد شد.
3. در تربیت سالم بنچه مسئولیت مشترک دارند و در این مورد موظفند صمیمانه و صادقانه همکاری کنند و هرگز یکی از آن دو، خود را بر دیگری مرجّح نپندارد. زیرا اگر بهشت زیر پای مادران است یقیناً پدر هم کلید بهشت را در ارتباط با فرزندانش در اختیار دارد و همکاری محبت آمیز والدین تنها عامل بهشت و بهشتی کردن محیط خانواده است.
4. والدین هرگز نباید بچه را جانشین همدیگر کنند و محبت ضروری متقابل خود را به بچه انتقال دهند و هرگز فرصت ندهند که بچه میان آن دو فاصله ایجاد کند و جای مادر یا پدر را بگیرد.
5. مادر صرفاً به سبب آبستنی از وظایف طبیعی و اجتماعی خویش نسبت به همسرش غفلت نکند.
6. همیشه این اصل تربیتی بسیار مهم و حساس را مورد توجه قرار دهند که کودک چگونه همسر شدن (زن یا شوهر) را از همان آغاز تولد از والدین خود یاد می گیرد.
7. فراموش نکنند که خانه و خانواده پر مهر در واقع پناهگاه کاملاً ایمن برای والدین و فرزندان است و فرزند محروم از محبت والدین هرگز نمی تواند نسبت به دیگران صادقانه محبت کند و متقابلاً از محبت دیگران محروم می شود.
8. هرگز فرزند را وجه المصالحه قرار ندهند و پرسش های نادرست و خطرناکی از قبیل: مادر را بیشتر دوست داری یا پدر را؟ با مادر می خوابی یا پدر؟ و .... را هرگز مطرح نکنند.
9. از تهدید بچه یا عبارتهائی از قبیل من دیگر تو را دوست ندارم، من دیگر مادر یا پدر تو نیستم، تو را از خانه بیرون می کنم... جداً خودداری کنند که بدترین انواع تنبیه به شمار می روند.
10- بطورکلی عوامل مؤثر در رشد و تکامل کودک در ارتباط با والدین را در چهار مقوله خلاصه کرد:
الف- فرهنگ وسیع «روان- اجتماعی» که خود والدین از آن متأثرند.
ب- ساخت شخصیت والدین.
ت- متغیرهای موقعیتی مختلف.
آنچه تا اینجا گفته شد کلیاتی درباره ی کم و کیف رشد و تکامل دوران طفولیت، پیش و پس از تولد بود. درباره ی چگونگی رشد و تکامل جنبه های بدنی، عقلی، عاطفی، اجتماعی و شخصیتی به تفکیک می پردازیم تا بدانیم فرزند آدمی در دوران کودکی و نوجوانی خود چه خصایص بدنی، ذهنی، عاطفی، اجتماعی و شخصیتی پیدا می کند. پیش از بحث درباره موارد مذکور اشاره و توجه به چند نکته مهم بسیار ضروری است.
1. این تفکیک صرفاً برای سهولت مطالعه و تحقیق انجام می گیرد.
2. آدمی، یک سیستم است و سیستم وار به محرکها پاسخ می دهد.
3. به سبب سیستم بودن است که بین جنبه های نامبرده همیشه تعامل وجود دارد و پیدایش هرگونه تغییر در هر یک از آنها، بدون تردید روی جنبه های دیگر اثر می گذارد.
4. بنابراین، هیچ وقت نباید یکی از آنها را مهمتر تلقی کرد و بیشتر به آن پرداخت و از بقیه غافل شد.
5. شخص وقتی سالم و طبیعی است که در همه آن جنبه ها از سلامت لازم برخوردار باشد.
فرایند تولد
«تولد یک عمل نیست بلکه یک فرایند است». (اریش فروم)تولد آغاز زندگی نیست زیرا زندگی، از لحظه لقاح آغاز می شود و تولد فقط مقطعی در الگوی رشد و تکاملی است. تولد زمانی است که فرد باید محیط درونی رحم را ترک گوید و به محیط خارج از بدن مادر انتقال یابد و زندگی انگلی خود را به زندگی مستقل تغییر دهد و سازگاریهای خاص و جدیدی را آغاز کند. این مقطع از رشد و نمو را «نوباوگی» (infancy) یا آن لحظه از زندگی که فرد درمانده کامل است می نامند. زمان لازم برای این تغییر مکان، حتی در تولدهای سخت، بیش از 48 ساعت طول نمی کشد و فرد به سازگاری با تغییرات طولانی نیاز دارد.
نوباوگی
معمولاً به دو مرحله تقسیم می شود: «مرحله ولادت» (period of partunate) به زمانی که فرایند تولد عملاً انجام می گیرد اطلاق می شود و «مرحله نوزادی» (period of neonate) (5) که مرحله سازگاری با تغییرات تولد است. طول و خصایص این دو مرحله از این قرارند:مرحله ولادت
* این مرحله 15 یا 30 دقیقه پس از تولد را شامل می شود.* با بریدن ناف، نوباوه یک فرد جدا، مشخص و مستقل می شود.
مرحله نوزادی
* این مرحله بقیه دوران نوباوگی را شامل می شود.* طبق معیارهای پزشکی، این مرحله با افتادن ناف بریده پایان می یابد و حدود دو هفته بعد از تولد را در بر می گیرد.
*طبق معیارهای روان شناختی، این مرحله با بازیابی وزن از دست رفته زمان تولد و ظهور علائم ادامه رشد و تکامل پایان می یابد.
* سازگاریهای ضروری برای زندگی مستقل از حمایت محیط شکمی انجام می گیرند.
بدیهی است که ادامه ی زندگی نوزاد به سازگاریهای او با زندگی پس از تولد بستگی دارد و اگر این سازگاریها به سرعت انجام نگیرند یا فرد در آنها موفق نشود طبعاً زندگی او به خطر خواهد افتاد. سازگاریهای مهم مورد نیاز هر بچه نوزاد را می توان چنین خلاصه کرد:
سازگاری با تغییر درجه حرارت محیط خارج از رحم مادر.
سازگاری با تنفس هوای محیط خارج از رحم مادر یا استفاده از اکسیژن به اندازه نیاز.
سازگاری با تغذیه از پستان مادر یا هر وسیله ای که جانشین آن باشد.
سازگاری با دفع که معمولاً چند ساعت پس از تولد آغاز می شود.
عوامل تولدی مؤثر در گرایش های والدینی
عوامل مربوط به چگونگی زایمان که گرایش های والدینی را تحت تأثیر قرار می دهند به اختصار عبارتند از:1. تجربه زایمانی مادر
هرگاه زایمان به راحتی و سهولت انجام گیرد و با درد اندکی همراه باشد گرایش مادر نسبت به فرزند بسیار مساعد خواهد بود.2. وضع بدنی مادر پس از زایمان
زنانی که پس از وضع حمل خستگی بدنی بیشتری احساس کنند نسبت به فرزندشان کمتر گرایش مساعد خواهند داشت.3. آمادگی برای والدینی
مادر و پدری که برای والدینی آمادگی قبلی دارند از مراقبت بچه لذت خواهند برد و نسبت به او گرایش مساعدی خواهند داشت.4. انتظارات والدینی
هنگامی که نوزاد از جنس مطلوب و دارای چهره جالب باشد و گرایش والدین نسبت به این بچه بیشتر مساعد خواهد شد تا زمانی که غیر آن باشد.5. سازگاریهای نوزاد پس از تولد
نوزادی که به سرعت و به صورت رضایت بخش با محیط پس از تولد سازگاری کند گرایش مساعد والدین را تحریک خواهد کرد.6. لطمه زدن به کار
هرگاه مراقبت از بچه در خانه مستلزم این باشد که والدین بیشتر کار کنند، میزان هزینه شان بالا برود، شبها کمتر بخوابند و محرومیت های زیادی پیدا کنند نسبت به بچه شان گرایش منفی یا نامساعد خواهند داشت.7. دلواپسی درباره ی بهنجاری
هرگاه پزشک درباره ی مشکلات نوزاد در سازگاری با زندگی پس از تولد نگران و دلواپس باشد و اصرار کند که او مدت طولانی در بیمارستان یا تحت نظر متخصص قرار گیرد باعث نگرانی، دلواپسی و ناخرسندی والدین می شود و به گرایش نامساعد آنها نسبت به نوزاد می انجامد.8. دلواپسی درباره ی زنده ماندن
دلواپسی درباره ی زنده ماندن، مخصوصاً در زایمانهای سخت و زودرس، که طبعاً مستلزم مراقبت ویژه از نوزاد خواهد بود والدین را بیشتر نگران این خواهد کرد که نتوانند مراقبت لازم از نوزاد بکنند و در نتیجه او تلف شود. این احساس نیز طبعاً گرایش والدین را نسبت به این نوزاد نامساعد خواهد ساخت.پدر و زایمان
شیوه متداول این است که هنگام زایمان تنها پزشک و دستیارانش بر بالین زن آبستن حاضر می شوند ولی اخیراً تجربه های متعدد نشان داده اند که حضور پدر در این صحنه و همکاری با متخصص بسیار مؤثر است و می تواند قوت قلبی برای مادر شود و فرایند زایمان را تا حدی برای او آسان گرداند و او کمتر احساس درد کند. و نیز بر اعتماد به نفس مادر می افزاید. از سوی دیگر، خود پدر از نزدیک شاهد مشکلات تولد می شود و این نیز به صمیمیت رابطه زن و شوهر و والدین و نوزاد می افزاید. در یک تحقیق از 544 نفر پدری که در اتاق زایمان حضور داشتند تنها یک نفر از حضور در آن و شاهد زایمان بودن اظهار تأسف کرد.(6) به طورکلی، پدری که در فرایند زایمان حاضر می شود و همکاری می کند خود را صمیمانه همدرد و شریک همسرش احساس می کند و این احساس طبعاً در زندگی زناشویی آنها بسیار مؤثر خواهد بود.درماندگی (helplessness)
گفته شد که از جمله خصایص بچه نوزاد «درماندگی» است که نتیجه ی رشد نکردن بدن و دستگاه عصبی اوست. درماندگی نوزاد را در پنج حوزه می توان مشاهده کرد:1. ناتوانی در برقراری تعادل حیاتی
نوزاد نمی تواند شرایط و حالات ثابتی در خود بوجود آورد و تعادل خود را حفظ کند.2. ناتوانی در کنترل فعالیت حرکتی
نوزاد نمی تواند حرکات بدنش را کنترل کند. فرد برای اینکه مستقل باشد باید بتواند فعالیت ارادی انجام دهد فعالیتی که با خواست آگاهانه کنترل می شود. نوزاد نمی تواند چنین فعالیتی انجام دهد.3. ناتوانی در برقراری ارتباط
نوزاد نمی تواند حتی با مادرش ارتباط برقرار کند زیرا نمی تواند حرف بزند یا از علائم و اشاراتی استفاده کند؛ و جز گریه وسیله ای برای این منظور ندارد بنابراین درمانده است.4. رشد لازم نکردن اعضای حسی
چهارمین عامل درماندگی نوزاد این است که اعضای حسی او از رشد و نمو لازم برخوردار نیستند مخصوصاً اعضای حسی مهم و مؤثر در مستقل شدن یعنی حواس بینایی و شنوایی که آمادگی رشدی ندارند.5. ناتوانی در یادگیری
پنجمین عامل درماندگی نوزاد ناتوانی او در یادگیری است. از مطالعات مختلف چنین برمی آید که نوزاد انسان حتی نمی تواند ساده ترین شکل یادگیری مانند یادگیری شرطی یا یادگیری با تداعی را داشته باشد.خطرهای همراه با زایمان
زایمان نیز گاهی با خطرهایی همراه است که بعضی از آنها به خود فرایند زایمان و برخی به سازگاری نوباوه با الگوی جدید زندگی مربوط اند. این خطرها را می توان به دو گروه خطرهای بدنی و خطرهای روان شناختی تقسیم کرد.خطرهای بدنی
عمدتاً عبارتند از: مرگ و میر نوزاد، دیررسی، زودرسی و صدمه مغزی.خطرهای روان شناختی که عبارتند از:
فلات در رشد و نمو یا فلات نوزادی
هرچند فلات در رشد و نمو بلافاصله پس از تولد یک امر عادی است بیشتر والدین ها نگران می شوند زیرا بر این باورند که نوزاد آنها وزن کم می کند و این برایش خطرناک است. اینگونه نگرانی غالباً در والدینی پیدا می شود که اولین بچه را صاحب می شوند. هرگاه این فلات تنها چند روز طول بکشد بتدریج نگرانی ایشان از بین می رود لکن اگر طولانی شود نگرانی آنها افزایش پیدا می کند و این نگرانی دو اثر خطرناک دارد:1. سبب می شود والدین چنین پندارند که فرزندشان به توجه و مراقبت فوق العاده نیاز دارد و این پندار باعث می شود که ایشان حمایت افراطی را در پیش بگیرند و فرصت های لازم برای مستقل بار آمدن کودک را از او بگیرند.
2. سبب می شود که والدین توانایی خویش از مراقبت از بچه را پس از مرخصی از بیمارستان زیر سؤال ببرند و این نیز طبعاً به اضطراب و عصبانیت می انجامد.
پس افتادگی رشد و تکاملی
بدین معنا که رشد و نمو بدنی و ذهنی از هنجار سنی فرد پایین تر می شود. این پس افتادگی رشدی ممکن است در دوران نوباوگی یا چند ماه پس از تولد ظاهر شود. هنگامی که والدین رشد بچه خود را پایین تر از هم سن های او در میان اطرافیان خود می بینند در عادی بودن کودک نگران می شوند.درماندگی
زیرا درماندگی و وابستگی نوزاد به والدین سبب می شود که ایشان بیش از حد مطلوب به او بپردازند و همیشه به او کمک کنند اگرچه دیگر نیازی به این کمک ندارد. گاهی مادر مراقبت افراطی از کودک را ادامه می دهد تا «مادر خوب» باشد! و بعضی از مادران نیز خود را به این مراقبت افراطی ملزم می دانند و می خواهند وظیفه مادری خود را انجام دهند.فردیت
غالباً والدین ها فراموش می کنند که هر بچه برای خودش فردی است بی مانند و نمی توان و نباید او را با سایر بچه ها مقایسه کرد. مثلاً اکثر والدین ها معیارهایی برای فرزند نوزاد خود وضع می کنند و انتظار دارند آنها را در او ببینند و او را بر پایه ی همین معیارها ارزیابی می کنند. چنانکه بیشتر والدین ها از نوزاد دوم خویش انتظار دارند آنچنان باشد و رفتار کند که از فرزند اول شان به یاد دارند.نام
در فرهنگ اکثر جوامع از جمله جامعه ما معمول است که نام کودک را والدین، حتی پیش از تولد، انتخاب می کنند. بعضی دختران نامهایی را برای عروسک های خود برمی گزینند و گاهی آنها را برای فرزندان خود در آینده نگه می دارند. در پسران نیز دیده شده است که نام هایی را برای پسران خویش در آینده انتخاب می کنند. در بعضی خانواده ها رسم بر این است که برای نوزاد خود نامی را انتخاب می کنند ولی بعدها او را با نام دیگری می خوانند یا لقب می دهند. این هر دو روش خطر روان شناختی دارند. به این صورت، که در روش اول ممکن است نوزاد از جنس مطلوب و موردنظر والدین نباشد و ایشان را ناکام کند؛ و در دومی کودک نمی داند کیست و نام واقعی او چیست.به عقیده هارلوک نامهایی که خطرهای روان شناختی نهانی دارند از این قرارند:
* نامهای مشترک متعدد که فرد را از احساس فردیت محروم می کنند.
*نامهایی که بی نظیرند.
*نامهای دو رگه یا نامهایی که به هر دو جنس بکار می روند (مانند نامهای اشرف و نصرت در زبان فارسی)
*نامهای کوتاه که کمتر ارزش توجه دارند.
*نامهای بلند که اطرافیان را ناچار می کنند کودک را به کنیه بخوانند (ما، در فرهنگ خود از این گونه نامها زیاد داریم)
*نامهایی که غالباً نام خانوادگی هستند و کودکان را وادار می کنند از والدین خود بپرسند «نام واقعی» آنها چیست.
*نامهایی را که کامل تلفظ نمی شوند و به صورت کنیه در می آیند (مانند پری، به جای پروین، فاطی به جای فاطمه، ابی به جای ابراهیم و ...)
*نامهایی که ناخوشایند یا خنده آورند و غالباً در برنامه های تفریحی وسایل ارتباط جمعی بکار برده می شوند (مانند گل آقا و ... )
*نامهایی که با اندام یا ساخت بدن فرد هماهنگی ندارند (مانند زلف علی به کسی که از موی سر محروم است)
*نامهای که تلفظ آنها دشوار است (مانند عبیدالله که هم عبید و هم عبید تلفظ می شود)
*نامهایی که کهنه شده اند و دیگر رایج نیستند.
*نامهایی که از ترکیب چند نام ساخته شده اند و باعث خنده می شوند.(7)
*نامهایی که در زبان فارسی بعضی از حروف آنها به دو شکل نوشته می شوند مانند نسیبه و نصیبه یا ثمینه و سمینه، که طبعاً معنای متفاوتی هم پیدا می کنند.
با توجه به خطرهای روان شناختی مذکور باید نامگذاری نوزادان را مهم تلقی کرد و نامی را برای نوزاد خود برگزید که:
1. بسیار قدیمی نباشد.
2. تلفظ و نوشتن آن آسان باشد.
3. معنای روشن و خوبی داشته باشد.
4. قابل بریدن (ناقص تلفظ کردن) یا عوض کردن به نام زشت نباشد.
5. کودک پس از بزرگ شدن، از داشتن چنین نامی احساس حقارت نکند و رنج نبرد.
6. با نامهای همسالان بچه زیاد متفاوت نباشد.
7. فراموش نکنیم که کودک در همه عمرش با نامش زندگی خواهد کرد.
پی نوشت ها :
1- behavioral genetics یا علم وراثت رفتاری: مطالعه عوامل ژنتیک مهم اما متأثر از تجارب.
2. Bee, Helen L. and Mitchell,Sandra K. (1984): The Developing Person A Life-Span Approach. U.S.A. P.55.
3. Friedman and Clarke-stewart (1987): Child Development: Infancy through Adolescence. U.S.A. P.120.
4. Hurlock, Elizabeth B. (1987) Child Development. U.S.A. P.65.
5- کلمه neonate از کلمه یونانی neos به معنای «تازه» (new) و پسوند فعل لاتینی nascor به معنای «زاییده شده» مشتق شده است.
6. Santrock, John W. (1989): Life-Span Development. U.S.A. P.113.
7. Child Development (1987). P.101.
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388