شیخ بهایی در افق نگاه ها

شیخ بهاءالدین محمد عامِلی که بعدها بیشتر به عنوان «شیخِ بَهائی» اشتهار یافت، از مفاخر تراز أول جهان إسلام است و شاید بی مبالغه بتوان او را درخشان ترین شخصیت علمی إسلامی در سده های دهم و یازدهم هجری خواند.
سه‌شنبه، 24 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شیخ بهایی در افق نگاه ها
شیخ بهایی در افق نگاه ها

 

نویسنده: جویا جهانبخش




 

خجسته ذوفُنونی رهنُمونی ... که در هر فَن بود چون مردِ یک فَن
(منوچهری دامغانی)

شیخ بهاءالدین محمد عامِلی که بعدها بیشتر به عنوان «شیخِ بَهائی» (1) اشتهار یافت، از مفاخر تراز أول جهان إسلام است و شاید بی مبالغه بتوان او را درخشان ترین شخصیت علمی إسلامی در سده های دهم و یازدهم هجری خواند.
او در شعبه های مختلف علوم زمان خویش مهارت داشت و - به قول قُدَما - مردی «ذوفُنون» بود. حتی گفته اند در دانشهائی بصیرت و مهارت داشت که پیش از وی کمتر دانشمندی در جهان إسلام گِردِ آنها برآمده است.
هر چند شاید به طور رسمی و صریح عنوان نشده باشد، شیخ بهاءالدین محمد را می توان رأس و رئیس شیعیان دوازده إمامی در روزگار خود دانست.
عِلاوه بر علوم مرسوم، در زهد و عرفان و معنویات نیز مردی راسخ قدم بود و در این زمینه ها هم او را پیشوا و پیشرو خوانده اند.
یکی از مورِّخان همروزگارش گفته است: «اکنون در عالَم ظاهر و باطن سَرآمِد روزگار... است». (2)
در همین راستا شیخِ بَهائی را «یگانه ی زمان» و «قطب دوران» و «استاد بشر» و «عقل حادی عَشَر» (3) خوانده می گفتند: «نزد إنصاف وَرزان حقیقت شناس به صحت پیوسته است که از متأخرین مانند آن عالی رُتبه بر مَسند فضیلت ننشسته». (4)
برخی از پیشینیان معتقد بودند که در پایان هر قرن، عالِمی مُصْلِح برانگیخته می شود تا دین خدا را رونق و حیاتی دوباره دهد. این عالمان مُصلِح را «مجدِّد رأسِ مِاَئة» می خواندند. بررسی درستی یا نادرستی این عقیده و اعتبار حدیثی که در این باره به آن استناد می کنند، بیرون از حوصله ی نوشتار ماست (5)، ولی خواه این مضمون درست باشد و خواه نه، شیخِ بَهائی را از مُجدِّدان رأس مِاَئه - و به طور مشخص: مجَدِّدِ سده ی یازدهم (6) - خوانده اند.
شیخ را از منظر جامعیت علمی، به اصطلاح امروزین عربی می توان «موسوعی» خوانْد و این کمابیش همان چیزی است که در زبان انگلیسی از آن به Encyclopedic تعبیر می کنند.
افزون بر تبحر در دانشهای گوناگون و خوض در عرفان رسمی و مصطلح، جاذبه های شخصیت إنسانی و کارنامه ی پربار فضائل و مکارم شیخِ بَهائی، یاد و نام او را در فرهنگ ما پاینده ساخته است.
به قول یکی از متأخران: در مقام بحث از شخصیت شیخِ بَهائی مخصوصاً این حالت قابل توجه است که تا امروز (پس از حدود چهار قرن) هنوز در بسیاری از أحوال دین و دنیای طبقات مختلف مردم ایران، اسم و أثری از او دیده و شنیده می شود. کمتر فرد ایرانی توان یافت که او را یک وجود ممتاز عالی و دارای أنواع فضائل صوری و معنوی نشمارد. از ایران گذشته، تأثیر وجود این مرد در جمیع أقطار عالَم إسلام توسعه یافته، در أعماق نفوس هر ملت رُسوخی جداگانه دارد. مطلقاً می توان گفت که أحدی از مشاهیر عالَم إسلام به چُنین شهرت فراگیری دست نیافته است. او خود از برابر دیده ها رفته، أما خَیالش از دلها بِدَر نمی رود. (7)
سید علیخان مدنی (1052-1120 ه‍.ق.)، در مقام تشبیه و مقایسه ی شیخ با عالمان و فاضلان پیش از وی، شیخِ بَهائی را به «ملت محمدی» (/دین إسلام) تشبیه کرده است که هر چند پس از دیگر مِلَل و أدیان آمده است، از همه پیش و ارجمندتر است. (8)
باری، باید دید این أعجوبه که چنین ستایشها نثار او می کنند و اینگونه بر وی ثنا می خوانند، کیست و چه کرده و چگونه زیسته تا این اندازه در اندیشه و فرهنگ و تاریخ و دیروز و امروز ما مؤثر افتاده است.
از همان قدیم، عُلُو مقام و برجستگی شخصیت شیخ سبب شده است تا کسانی به کنجکاوی و جستجو در تاریخ زندگانی و سوانح أحوال او بپردازند.
یکی از شاگردان خود شیخ به نام «ملامظفر علی» رساله ای در أحوال او نوشته بوده است که متأسفانه متن آن به دست ما نرسیده ولی میرزا عبدالله اصفهانی (مشهور به «افندی») که شاگرد علامه ی مجلسی بوده و کتاب مهمی در شرح علما تألیف کرده است، آن رساله را در اختیار داشته و خوشبختانه بخشهائی از آن را در کتاب خود موسوم به ریاض‌العلماء آورده. بمانَد که مع الأسف از خود ریاض‌العلماء، تنها نیمی از آن در اختیار ماست!
مرحوم میرزا أبوالمعالی کلباسی (1247-1315 ه‍.ق.)، عالم دینی نامور اصفهان، هم رساله ای در أحوال شیخِ بَهائی نوشته است و از بخت نیک این رساله در رسائل رجالیِ وی به چاپ رسیده.
نویسنده ی کتاب مشهور مکارم الآثار، مرحوم میرزا محمد علی معلم حبیب آبادی، هم رساله ای درباره ی زندگانی شیخ پرداخته و نسخه ی خطی آن موجود است، ولی تا آنجا که می دانم هنوز به چاپ نرسیده است.
شاید متداول ترین کتابی که درباره ی زندگی شیخِ بَهائی هست، تکنگاری دلپسند شادروان استاد سعید نفیسی (1274-1345 ه‍. ش.) باشد که هر چند قدری کهنه شده و بسیاری از اطلاعات آن محتاج تکمیل و إصلاح است، هنوز ارجمند و خواندنی است. این کتاب را بارها و بارها ناشران مختلف به عنوان مقدمه ی دیوان شیخِ بَهائی چاپ کرده و انتشار داده اند ولی چاپ أصلی و أصیل آن که ربطی به این دیوان ندارد، به سال 1316 ه‍.ش. در تهران منتشر شده است.
از میان آثار تازه تر، کتاب پر و پیمان خانم دکتر دلال عباس، از محققان عرب، نام بُردنی است (9) که تاکنون نشنیده ام متن کامل آن به زبان فارسی ترجمه و نشر شده باشد و البته خطاها و ناهمواریهائی هم دارد.
خوشبختانه سال - و أحیاناً: روز و ماه - بسیاری از رخدادها و نِقاط عطف زندگانی شیخِ بَهائی و پدر و دیگر نزدیکانش اینجا و آنجا به ثبت رسیده است، و به برکت گزارشها و أسناد پراکنده ولی پرشماری که از روزگار صفویان برجای مانده است، بسیاری از جزئیات مراحل و سوانح حیات شیخ را می توان دانست. هر از چندگاهی نیز با کشف نسخه ها و سندهای تازه یاب که بر مطالبی درباره ی شیخ یا شاگردان و پیرامونیانش و حتی دستخطهائی از ایشان اِحتوا دارد، بر دقت و وسعت این آگاهیها افزوده می شود.
ناگفته پیداست گِردآوری و گزارش و تحلیل اینهمه اطلاعات و مواد تاریخی، کاری است که باید در تکنگاریهای بزرگ و مبسوط کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. لفظ «بهائی» در این نام، نوعی نسبت است به «بهاءالدین» که لقب شیخ بود.
2. عالَم آرای عباسی، 157/1.
3. یعنی: عقل یازدهم.
این اصطلاح، ناظر به مراتب دَهگانه ی عُقول (خردهای دَهگانه / عقول عَشَره) است که از فلسفه ی یونانی به فلسفه ی مسلمانان انتقال یافته بود.
هم لقب «استاد بشر» و هم عقل حادی عَشَر» را پیش از آن درباره ی خواجه نصیرالدین طوسی به کار می بردند.
4. مقالات عارف، نوشاهی، 143/2 (از خیرالبیان ملک شاه حُسَین سیستانی).
5. در این باره، نگر: جمع پریشان، رضا مختاری، 34/1-46.
6. نگر: سُلافة العصر، ص 290.
7. سنج: أحوال و أشعار فارسی شیخِ بَهائی، ص 111 و 112 (نقل به مضمون سخنان شادروان محمدباقر ألفت اصفهانی).
8. نگر: سُلافة العصر، ص 290.
9. با عنوان «بهاءالدین العاملیّ أدیباً و فقیهاً و عالماً».

منبع مقاله: جهانبخش، جویا؛ (1388)، پیشوای حکمت ایمانیان (نیم نگاهی به زندگی و اندیشه ی شیخ بهایی)، تهران: همشهری، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط