اِسناد عِلّی راهی برای بیان عللِ رویدادهای اجتماعی

اِسناد عِلّی، یا جست و جو برای علل رویدادهای اجتماعی، یک فرآیند کلیدی در شناخت اجتماعی است. بر اساس اصل تغییرات هم زمان (همپرشی)، یک مشاهده گر در مورد علت یک رویداد که می تواند یک شخص، یک ویژگی ذاتی یا
پنجشنبه، 3 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اِسناد عِلّی راهی برای بیان عللِ رویدادهای اجتماعی
 اِسناد عِلّی (1) راهی برای بیان عللِ رویدادهای اجتماعی

 

نویسندگان: یان کریستنسن، هاگ واگنر و سباستین هالیدی
مترجمان: ابوالقاسم بشیری، جمشید مطهری و رحیم میردریکوندی



 

نکات کلیدی

اصل تغییرات همگام: (2)

اِسناد عِلّی،(1) یا جست و جو برای علل رویدادهای اجتماعی، یک فرآیند کلیدی در شناخت اجتماعی است. بر اساس اصل تغییرات هم زمان (همپرشی)، یک مشاهده گر در مورد علت یک رویداد که می تواند یک شخص، یک ویژگی ذاتی یا شرایط خاص باشد، تصمیم می گیرد. در حصول چنین تصمیمی، سه دسته اطلاعات به کار گرفته می شوند: توافق همگانی، شاخص بودن و پایایی.

نظریه ی استنباط متناظر: (3)

بر اساس این نظریه، اسنادهای افراد در سه بعد تغییر می کنند: ثبات (در طول زمان و در موقعیت های مختلف)، تعمد و گرایش (زمینه) (علت درونی یا موقعیتی).

خطای بنیادین اسناد: (4)

در مورد به کارگیری اسنادهای گرایشی (زمینه ای) به جای اسنادهای موقعیتی، یک سوگیری قوی وجود دارد. این سوگیری، خطای بنیادین در اسناد نامیده می شود. چنین سوگیری احتمالاً یا از برجسته تر بودن رفتار شخص نسبت به موقعیت ناشی می شود و یا از وجود یک هنجار اجتماعی مبنی بر پذیرش مسؤولیت رفتارهای خود. البته هنوز تمایل به سمت اسنادهای گرایشی، ثابت و قطعی نیست.

سوگیری عامل- ناظر: (5)

ما معمولاً رفتارهای خود را به متغیرهای موقعیتی، و رفتارهای دیگران را به عوامل گرایشی [ویژگی های سرشتی] نسبت می دهیم. این موضوع، یک جنبه از سوگیری عامل (بازنگر) کنشگر - ناظر است. چنین سوگیری احتمالاً به آن دلیل است که افراد در مورد رفتار خود، اطلاعات بیشتری دارند. همین امر سبب می شود که ما هنجار اجتماعی در مورد تبیین گرایشی را نپذیریم. تبیین دیگر آن است که نسبت به دیگران، در اشیاء چشمگیرند؛ ولی در اسناد نسبت به خود شخص، این دوام کمتر مورد توجه وی قرار می گیرند.

اصل تغییرات هم زمان

یکی از مهم ترین فرآیندهای شناخت اجتماعی، اِسناد علِّی است؛ زیرا ما به دنبال علل رویدادهای اجتماعی و رفتار افراد هستیم، و رویدادها و رفتار را به آن علل نسبت می دهیم. این فرآیند را به یک فرآیند علمی یا آماری تشبیه کرده اند که ما در آن در جست و جوی روابط عللی - معلولی هستیم و می خواهیم محتمل ترین عوامل مؤثر بر یک رفتار خاص را مشخص کنیم. بر اساس اصل تغییرات هم زمان کلی (6)، زمانی که یک ناظر رفتار خاصی را مشاهده می کند (برای مثال، می بیند فردی دیگری را هل می دهد) در مورد علت چیزی تصمیم گیری می کند که سه دسته علت در پدیداری آن دخالت دارند:
* خود شخص(7): این رفتار، از ویژگی های شخص عمل کننده ناشی شده است؛
* ویژگی ذاتی(8): این رفتار، معلول ویژگی های فرد هدف است؛
* شرایط(9): موقعیت یا شرایطی که رفتار در آن واقع شده، علت آن است.
برای رسیدن به چنین اسنادی، ناظر سه نوع اطلاعات را به کار می گیرد:
* توافق(10) (همگانی بودن): میزانی را که دیگر افراد نیز، این رفتار را انجام می دهند؛
* تمایز(11) (شخص بودن): میزانی را که دیگر افراد، هدف چنین رفتاری قرار می گیرند؛
* پایایی (12): میزان ثبات رفتار فرد در مقابل اهداف مختلف و در شرایط متفاوت.
ترکیب این اطلاعات به صورت های گوناگون، اسنادهای علّی خاصی را به دنبال دارد (ر.ک: به جدول 1). برای مثال، اگر توافق (همگانی بودن) بالا باشد، خصوصاً اگر تمایز (شاخصی بودن) نیز بالا باشد (مثلاً هدف پرخاشگری به گونه ای است که افراد دیگر نیز، همانند فرد مهاجم، نسبت به آن پرخاشگری نشان می دهند)، در این صورت ناظر، هل دادن را به ویژگی های هدف نسبت خواهد داد؛ در نتیجه می گوید هدف، فردی ناخوشایند، ضعیف یا نفرت انگیز است. اگر ثبات رفتاری بالا باشد، خصوصاً اگر توافق پایین باشد (مهاجم، برخلاف دیگران، مکرراً چنین رفتاری از خود بروز دهد)، رفتار به فرد مهاجم نسبت داده می شود و او از نظر دیگران فردی زورگو به حساب می آید. اگر تمایز (شاخص بودن)، توافق (همگانی بودن) و ثبات همگی پایین باشند (برای مثال، فرد مهاجم به طور عام پرخاشگری می کند؛ دیگران چنین نیستند و چنین رفتاری تنها در این موقعیت رخ می دهد)، در این جا علت رفتار، به موقعیت نسبت داده می شود و ممکن است مهاجم مست یا ناراحت تلقی شود.
جدول 1. مثالی اصل تغییرات همگام

فرد الف فرد ب را هل می دهد:

تفسیر اطلاعات

اطلاعات موجود

توافق (همگانی بودن)

تمایز (شاخص بودن)

پایایی (استمرار)

اِسناد عِلی

فرد دیگری ب را هل نمی دهد

پایین

 

 

فرد

الف افراد دیگر را نیز هل می دهد

 

پایین

 

 

الف قبلاً نیز ب را هل داده است

 

 

بالا

 

افراد دیگر ب را هل می دهند

بالا

 

 

ویژگی ذاتی (هدف)

الف فقط ب را هل می دهد

 

بالا

 

 

الف قبلاً ب را هل داده است

 

 

بالا

 

افراد دیگر ب را هل نمی دهند

پایین

 

 

شرایط

الف فقط ب را هل می دهد

 

پایین

 

 

الف قبلاً ب را هل نداده است

 

 

پایین

 

ترکیب های مختلف اطلاعات موجود که به عنوان سطوحی از انواع سه گانه اطلاعات تفسیر می شوند، به اسنادهای علی مورد اشاره منجر می گردند.


انتقاداتی به رویکرد تغییرات هم زمان وارد شده است: اول این که اسنادهای افراد ممکن است تابع اصل تغییرات هم زمان به نظر رسد؛ ولی این امر معنایش آن است که این اصل ضرورتاً بر آن ها حاکم است؛ دوم این که حتی اگر ما از اطلاعات سه گانه ی مذکور استفاده کنیم، آن ها را به شکل مکانیکی به کار نمی گیریم. به عبارت دیگر، اسنادهای ما در بافت های خاص اجتماعی و بین فردی شکل می گیرند. علاوه بر این، ما معمولاً همه اطلاعات لازم برای به کارگیری اصل تغییرات هم زمان را در اختیار نداریم، سوم این که بیشتر شواهد مؤید این اصل، مبتنی بر موقعیت های به شدت ساختگی هستند که در آن اطلاعات، بسیار محدود به آزمودنی ها ارائه می شود.

نظریه استنباط مطابق

کارهای فریتز هیدر (13) در دهه ی 1940، رویکرد دیگری در مورد اسناد ارائه می کنند. هیدو در آثار خود نظریه ی استنباط مطابق را پیشنهاد کرد. بر اساس این نظریه، اسنادها در سه بعد تغییر می کنند:

ثبات (14):

افراد، به دنبال علل پایدار رویدادها هستند. این امر به ما قدرت پیش بینی وقایع آینده را می دهد؛

تعمد(15):

ما می کوشیم تا میان رفتارهای عمدی و رفتارهای تصادفی فرق بگذاریم؛ چرا که نسبت دادن مسؤولیت، تنها به رفتارهای عمدی موجه است؛

گرایش(16) (سرشت):

ما میان رفتارهایی که از ویژگی های فردی ناشی می شوند (اسناد گرایشی) و رفتارهایی که تحت تأثیر شرایط ایجاد می شوند (اسناد موقعیتی)، تفاوت می گذاریم.
اولین گام در فرآیند اسناد، تعیین این موضوع است که "آیا رفتار از روی قصد انجام گرفته یا خیر". در این گام، اطلاعات به دست آمده از آثار فعل، برای کشف ویژگی های آن پردازش می شوند. این پردازش متضمن آن است که مشاهده گر شناخت (17) فرد عامل (آیا وی از تأثیر رفتار آگاه بوده است؟)، و توانایی (18) وی (آیا وی توانایی کنترل رفتار خود را داشته است؟) نسبت به فعل را به دست آورد. سپس مشاهده گر در صدد برمی آید تا با مقایسه ی پیامدهای رفتار مشاهده شده با رفتارهای جایگزین احتمالی، آن را در قالب اسناد گرایشی تبیین کند. در صورتی که رفتار مشاهده شده نسبت به رفتارهای جایگزین، از پیامدهای به مراتب متفاوت تری برخوردار باشد، بر اساس نظریه استنباط مطابق، حکم می شود که فرد عامل، خود به انجام عمل گرایش داشته است (مثلاً می گویند، او دارای طبیعتی پرخاشجوست).
انتقاداتی به نظریه استنباط مطابق وارد شده است: اول این که بر اساس این نظریه، اسنادهای گرایشی تنها به دنبال اسنادهای مبتنی بر تعمد پدید می آیند؛ در صورتی که گرایش های (امور سرشتی) غیرعمدی، (19) زیاد در انسان وجود دارد (برای مثال، بی دست و پایی، سانحه پذیری)؛ دوم این که شواهد اندکی وجود دارد که نشان دهد افراد در اسناد دهی، رفتارهای جایگزین و پیامدهای آن ها را در نظر می گیرند؛ بلکه [به نظر می رسد] این افراد جست و جوی نمونه های بیشتری برای رفتار انتخاب شده هستند.

خطای بنیادین اسناد

فرآیند اسنادهای عِلّی در مورد رفتار، در معرض سوگیری های مختلفی قرار دارد. یکی از سوگیری های قوی، تمایل به اسنادهای گرایشی به جای اسنادهای موقعیتی است، که آن را خطای بنیادین اسناد می نامند. قوت این سوگیری نسبت به آن چه از نشانه های شاخص های روشن علل موقعیتی رفتار به شمار می آید، در بررسی های آزمایشگاهی نشان داده شده است. در یکی از این تحقیقات، شرکت کنندگان اِمریکایی افرادی را مشاهده کردند که له یا علیه فیدل کاسترو سخنرانی می کردند. ناظران حتی زمانی که مطلع می شدند سخنرانی بعضی از افرادی که در حمایت از کاسترو سخن گفته اند با برنامه ی قبلی بوده است، باز هم نگرش های سخنرانان را با محتوای سخنرانی هماهنگ ارزیابی می کردند. بدین ترتیب، محتوای سخنرانی (رفتار) به جای آن که به دستورالعمل ها (موقعیت) نسبت داده شود، به نگرش سخنرانان (گرایش) اسناد داده شد.
تبیین هایی برای خطای بنیادین اسناد، ارائه شده است. هیدر (20) در این زمینه استدلال کرد که رفتار افراد نسبت به موقعیت، برجسته تر است؛ بنابراین در فرآیند اسناد، آسان تر در دسترس اسناددهنده قرار دارد. دیدگاه دیگر این است که در جوامع فردگرا (مثل جوامع اروپایی و شمال اِمریکا) انتظار می رود که هر کس مسؤولیت رفتارهای خود را بپذیرد. این جوامع یک هنجار اجتماعی (21) برای تبیین های گرایشی (یا به طور کلی تر، تبیین های درونی) ارائه می کنند. در دو صورت تمایل به اسنادهای گرایشی، امری قطعی نیست؛ بلکه بررسی مطالعه ی علوم اجتماعی، به سمت اسنادهای موقعیتی را نشان می دهد؛ و اسنادهای موقعیتی، زمانی محتمل ترند که یک رفتار با رفتار روزمره فرد مطابقت نداشته باشد.

سوگیری عامل - ناظر (مشاهده گر)

یک استثنای مهم نسبت خطای بنیادین اسناد، در تبیین رفتارهای خود فرد رخ می دهد. به دفعات مشاهده شده است که ما مایلیم رفتار خود را به متغیرهای موقعیتی نسبت دهیم؛ در حالی که همان رفتار از دیگری، به عوامل گرایشی اسناد داده می شود. این پدیده، یک جنبه از سوگیری عامل - ناظر است. برای مثال، دیده شده است که دانشمندان برای تبیین نظریه های خود، به شواهد تجربی (موقعیتی) اشاره می کنند؛ ولی نظریه های مخالف را بر اساس شخصیت یا عوامل گرایشی دیگر تبیین می نمایند. یکی از تبیین هایی که در مورد سوگیری عامل - ناظر صورت گرفته، این است که ما درباره رفتار خود اطلاعات بیشتری داریم؛ از این رو احتمال کمتری وجود دارد که هنجارهای اجتماعی مبنی بر تبیین های گرایشی را بپذیریم؛ اما شواهد نشان نمی دهند که آشنایی روزافزون با دیگری، احتمال تبیین های موقعیتی برای رفتار وی را افزایش دهد.
تبیین دیگر این است که منشأ اختلاف، تفاوت در کانون ادراک (22) است؛ ما در مورد رفتار خود و رفتار دیگران، دیدگاه های متفاوت داریم؛ مثلاً ظاهر و رفتار دیگران برای ما بسیار برجسته می نماید؛ ولی در مورد خودمان چنین نیست. استورمز (23) اهمیت این موضوع را در ضمن یک بررسی نشان داد. در این بررسی از افراد ناآشنا که دو به دو مشغول گفت و گو بودند، فیلمبرداری شد (تصویر 1). پس از آن، هر کدام به مشاهده فیلم ضبط شده پرداختند؛ این فیلم ها، تنها خود شخص یا دیگری را نشان می داد. سپس از آن ها خواسته شد تا رفتار خود و رفتار فرد دیگر را بیان کنند. نتیجه آن که افراد معمولاً زمانی که دیگری را می دیدند، اسنادهای موقعیتی بیشتری درباره رفتار خود ارائه می کردند؛ اما زمانی که خود را از نظرگاه شخص دیگر مشاهده می کردند، بیشتر اسنادها گرایشی بود.
اِسناد عِلّی راهی برای بیان عللِ رویدادهای اجتماعی
** توضیح تصویر:
تصویر 1. سوگیری - ناظر. فرد هدف (عامل) زمانی که از منظر خود به تعامل نگاه می کند، از اسنادهای موقعیتی استفاده می کند؛ ولی زمانی که خود را از نظرگاه فرد دیگر مشاهده می کند، اسنادهای گرایشی را به کار می گیرد.

پی نوشت ها :

1. Causal attribution.
2. The covariation principle.
3. Correspondent inference theory.
4. Nonintentional dispositions.
5. The actor - observer bias.
6. Kellu.
7. person.
8. entity.
9. circumstance.
10. consensus.
11. distinctiveness.
12. consistency.
13. Fritz Heider.
14. stability.
15. intentionality.
16. disposition.
17. knowledge.
18. ability.
19. nonintentional dispositions.
20. Heider.
21. social norm.
22. perceptual focus.
23. Storms.

منبع مقاله :
کریستنسن، یان و هاگ واگنر و سباستین هالیدی؛ (1385)، روان شناسی عمومی، گروه مترجمان، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط