![کتابها و کتابخانه ها در جهان اسلام کتابها و کتابخانه ها در جهان اسلام](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/0042697.jpg)
شوق معرفت جویی و حس کنجکای قلمرو اسلام را در اندک مدتی کانون انوار دانش کرد. رواج صنعت کاغذ مخصوصاً از اسباب عمده ی رواج علم و معرفت شد. هنوز قرن اول هجرت تمام نشده بود که مسلمانان صنعت کاغذ را از ماوراءالنهر به داخل بلاد عرب زبان بردند. در قرن دوم، هم بغداد کارخانه ی کاغذ سازی داشت هم مصر. طولی بکشید که در سایر بلاد اسلام حتی در سیسیل و اندلس هم صنعت کاغذ راه یافت. در زمان مأمون که اروپای غربی هنوز نه کتابت را می شناخت نه کاغذ را، در بغداد کاغذ بقدری زیاد بود که گویند یک تن از بزرگان طبرستان در سفر حج وقتی به بغداد رسید و دعوتهائی کرد با تکلیف بسیار چون مأمون گفت تا در بغداد هیزم و تره به او نفروشند او کاغذ می خرید و به جای هیزم می سوخت و حریر سبز پاره می کرد و به جای تره بر خوان می نهاد و درباره ی ابن فرات وزیر مقتدر هم نقل است که در خانه اش حجره یی بود مخصوص کاغذ، هر کس آنجا می رفت هر قدر کاغذ می خواست می توانست ببرد. این نکته نیز با آنکه حکایت دارد از تکلف و تنعم ابن فرات، وجود ووفور کاغذ را در بغداد آن زمان نشان می دهد. (1) ابن الندیم انواع گوناگون کاغذ را در عهد خویش می شمرد و این امر نشان می دهد که صناعت کاغذ در آن زمان رونق تمام داشته است. این رواج صنعت کاغذ از اسباب بوجود آمدن کتاب و توسعه یافتن کتابخانه ها گشت و در هر جا صنعت کاغذ راه یافت کار تألیف هم آسان شد. از برکت وجود کاغذ در زمان یعقوبی در بغداد بیشتر از صد کتابفروش وجود داشت که غیر از فروش کتاب در آنها از کتب نسخه برداری می کردند و البته این امور کار تشکیل کتابخانه را هم آسان می کرد.
در واقع، در غالب بلاد اسلامی تدریجاً کتابخانه ها بوجود آمد متعلق به مساجد یا مدارس که درهاشان به روی طالبان علم گشوده بود. بیت الحکمه (2) مأمون کتابخانه یی معتبر داشت مشحون از کتب گوناگون به السنه ی مختلف. کتابخانه ی عضد الدوله دیلمی در شیراز چنان عظیم بود که مقدسی می پنداشت هیچ کتابی در انواع علوم تألیف نشده است الا که نسخه یی از آن در آنجا هست. کتب این کتابخانه بر حسب انواع علوم در حجره های جداگانه قرار داشت. نظیر همین وصف درباره ی کتابخانه سامانیان هم صادق بود که ابن سینا مدتها در آن به مطالعه و استنساخ کتب اشتغال داشت. کتابخانه ی شخصی صاحب بن عباد وزیر فخرالدوله دیلمی که می گویند چهار صد شتر برای حمل آنها لازم بود معروف است و قسمتی از آن در غلبه ی سلطان محمود غزنوی بر ری تباه شد. سابوربن اردشیر، وزیر بهاءالدوله دیلمی، کتابخانه یی در کرخ بغداد ساخت که در آن ده ها هزار جلد کتاب بود به خط ائمه ی مشهور و معتبر. در شام و مصر هم از کتابخانه های متعدد یاد شده است. در کتابخانه یی که یعقوب بن کلس وزیر العزیز بالله ثانی درست کرد گاه ده ها و صدها نسخه ی مکرر از یک کتاب وجود داشت. در زمان «الحاکم» کتابخانه ی فاطمیان مصر صد هزار کتاب داشت و این تعداد در زمان مستنصرفاطمی به دویست هزار رسید و این کتاب ها به اهل علم عاریه هم داده می شد. در اندلس حراجهایی که برای کتاب تشکیل می شد محل معارضه ی شوق بود با ثروت و تفنن. در قرطبه خلیفه اموی اندلس حکم دوم کتابخانه عظیمی تأسیس کرد که می گویند در حدود چهارصد هزار جلد کتاب داشت و تنها فهرست آن بالغ بر چهل و چهار مجلد می شد. حکم دوم برای بدست آوردن کتاب و جلب مؤلفین، نمایندگانی از اندلس به بغداد و شام می فرستاد. در غرناطه در عصر امویها، هفتاد کتابخانه ی عمومی وجود داشت در صورتی که حتی چهارصد سال بعد ازین تاریخ شارل عاقل که خواست کتابخانه یی درست کند بعد از سالها سعی کتابهایش به هزار جلد هم نرسید و ثلث آن نیز ادعیه و اوراد راهبان و کشیشان بود. کتابخانه سلطان مراکش که می گویند هنگام عزیمت از اندلس آن را در یک کشتی به مقصد فرستاد و در راه بدست دزدان دریایی افتاد بالغ بر سیصد چهارصد هزار کتاب بود و همین کتابها بود که به دست فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا افتاد و هسته ی اصلی کتابخانه معروف اسکوریال شد. (3) تنها کتاب الفهرست ابن الندیم که یک وراق شیعی یا معتزلی بغداد بوده است در قرن چهارم کافی است تا نشان دهد در آن دوره از انواع علوم و فنون چه مایه کتابها در نزد مسلمین وجود داشته. انواع دائرة المعارف از امثال مفاتیح العلوم خوارزمی و جامع العلوم فخر رازی گرفته تا نفایس الفنون آملی و کشاف اصطلاحات تهانوی - که در عالم اسلامی تألیف شد ازفسحت دایره ی کنجکاوی مسلمین حکایت دارد و از تنوع ووفور مواد کتابخانه ها. در حقیقت، مسلمین مؤسسین واقعی کتابخانه های عظیم عمومی در عالم بوده اند و نیکو کارانشان در تأسیس و وقف کردن کتابخانه های عام المنفعه مکرر با یکدیگر رقابت می کرده اند. اما این که بعضی محققان گفته اند کتابخانه ی اسکندریه را عمروعاص به دستور عمربن خطاب خلیفه ثانی نابود کرد، اصل روایت از عبداللطیف بغدادی و ابن القفطی - قرن هفتم هجری - فراتر نمی رود و روایت آنها نیز به نقل افسانه بیشتر می ماند تا یک روایت تاریخی. ابن عبری هم که در مختصرالدول عربی آن را نقل می کند ظاهراً خودش آنقدر به صحت آن اعتماد نداشته است تا در تاریخ سریانی خویش هم آن را تکرار کند. حق آنست که قرنها قبل از اسلام قسمت اعظم این کتابها از بین رفته بود و دیگر آنقدر کتاب در اسکندریه نمانده بود تا عمروعاص به قول ابن عبری آنرا بین حمامهای شهر برای تأمین سوخت تقسیم کند (4) روایتی هم که گفته اند کتابخانه ی مدائن را اعراب نابود کردند ظاهراً هیچ اساس ندارد و مآخذ آن تازه است. آنچه هم بیرونی راجع به نابود شدن کتب خوارزمی گفته است مشکوک است و بهر حال مؤید این واقعه نمی تواند بود. (5) در هر صورت، با آنکه وقوع حریق مکرر به کتابخانه های قدیم لطمه زده است کثرت نسخه های خطی اسلامی که هم اکنون در کتابخانه های شخصی و عمومی باقی است میزانی است از کثرت و غنای کتابخانه های قدیم مسلمین.
پینوشتها:
1. درباره ی کاغذ و نقشی که مسلمین در اشاعه ی صنعت مربوط به آن داشته اند، رجوع شود به: تاریخ صنایع و اختراعات، تألیف پیرروسو، ترجمه ی حسن صفاری 1341 / 3 - 162.
2. در باب بیت الحکمه ی مأمون و همچنین برای اطلاعاتی درباره ی کتابخانه در عصر خلفا رجوع شود به: عصر المأمون، 1 / 6 - 375؛ مقایسه شود یا:
Pinto, O., Le Bibliotecbe Degli Arabi, 1928
3. در باب بیت الحکمه ی مأمون و همچنین برای اطلاعاتی درباره ی کتابخانه در عصر خلفا رجوع شود به: عصر المأمون، 1 / 6 - 375؛ مقایسه شود یا:
Pinto, O., Le Bibliotecbe Degli Arabi, 1928
4. در باب اصل این روایت و نقد آن رجوع شود به: جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی 3 / 51 - 44 و حواشی دکتر حسین مونس / 51 .
5. اینکه قتیبة بن مسلم هم، چنانکه بیرونی نقل می کند، در فتح خوارزم به نابود کردن کتب امر کرده باشد، به جهات مختلف بعید به نظر می رسد. مقایسه شود با:
Barthold, V. - V., Turkistan, 1958 / 1
/م