یکی از مسائل مهمی که خداوند به بشر عنایت فرمود، تقنین و تشریع است. خداوند با فرستادن انبیا مجموعه ای از دستورات فردی و اجتماعی را برای بشر فرو فرستاد و بشر نیز در برخی از موارد، به ویژه در جزئیات زندگی اجتماعی خود به وضع قانون پرداخته است. این دو نوع قانون بشر را در رسیدن به کمال مطلوب مساعدت می کند، یکی از ابعاد مهم زندگی بشر، بُعد اجتماعی او است، بشر همواره با طبیعتی جمع گرا آفریده شده که لازمه ی آن برخورداری از قوانین متعالی و ضمانت اجراهای گوناگون است؛ یعنی مقنن، چه خداوند و چه انسان بایستی برای عمل به اوامر و نواهی خود ضمانت اجرهای مناسبی تعیین کند که افراد بر آن قوانین گردن نهند تا سبب اختلاف و فساد در جامعه نشوند.
یکی از فرائضی که خود به نوعی ضمانت اجرا و یا دستور عمومی بر اجرای دیگر دستورات الهی است امر به معروف و نهی از منکر می باشد. این دو فریضه از جانب خداوند برای حفظ جامعه از خطر فساد و بی قانونی و شرک و برای انجام دستورات شرع وارد شده است و عقل آن را برای انجام قوانین بشری که مطابق با عقل است تعمیم می دهد. این دو فرضه همگانی است و هیچ گروه خاصی از آن استثنا نشده اند مگر در گروه یا افرادی که شرایط لازم برای امر به نهی موجود نباشد، زیرا امر و نهی همگانی هم راه با رعایت شرایط و مراحل آن، امنیت و آسایش اجتماعی و نابودی مفاسد اجتماعی را به جامعه اعطا می کند. فلسفه ی وجودی حکومت برای نیل به کمال مطلوب بر پایه امر به معروف نهی از منکر استوار است و حاکم با داشتن قدرت، حاکمیت و شایستگی فردی بهترین فرد برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر است. در این جا از میان انبوه آیات و روایات وارد شده در این باره، به بررسی برخی از آن می پردازیم:
1. والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة ویؤتون الزکاة و یطیعون الله و رسوله اولئک سیرحمهم الله و إنّ الله عزیز حکیم؛ (1)
مردان و زنان مؤمن ولی [ و یاور] یکدیگرند، به کارهای نیک امر و از کارهای زشت نهی می کنند و نماز را بر پا داشته و زکات را می پردازند و خدا و پیامبرش را اطاعت می کنند، به زودی خدا آنان را مورد رحمت خود قرار می دهد همانا خداوند دانا و حکیم است.
این آیه ی شریف اولاً: حکم به امر به معروف و نهی از منکر را متوجه عموم افراد کرده است، چنان که بر عمومیت آن حکم نسبت به مردان و زنان تأکید دارد و ثانیاً : خداوند بخشی از ولایت خویش را بر انسان به سبب انجام امر به معروف و نهی از منکر که رساننده جامعه به کمال است، به یکا یک افراد تفویض کرده و هر یک را مسؤول تخلفات دیگری از دستورات الهی دانسته است و بدین جهت ولایت خویش را در سلطه بر انسان ها تنها در حد امر به معروف و نهی از منکر به انسان بخشیده است:
2. کنتم خیر امة اُخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله و لو آمن اهل الکتاب لکان خیراً لهم منهم المؤمنون و اکثرهم الفاسقون؛ (2)
شما بهترن امتی بودند که به سود انسان ها آفریده شده اید [ چه این که] امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خداوند ایمان دارید...
این آیه مهم ترین ویژگی و امتیاز مسلمانان از دیگر مذاهب و گروه ها را انجام امر به معروف و نهی از منکر می داند و بر آن است که این فریضه نفع عموم را در بر دارد؛ یعنی برای همه انسان ها سودمند است.
3. الذین إن مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبه الامور؛ (3)
کسانی که هر گاه در زمین به آن ها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند. و پایان همه ی کارها از آن خدا است.
در این آیه یکی از وظایف مهم حکومت اسلامی امر به معروف و نهی از منکر می باشد و این که اگر مؤمنان قدرت پیدا کردند باید به این فریضه در کنار نماز و زکات عمل کنند. برخی از آیات دیگری که در این باره وجود دارد آیه ی 112 سوره توبه، آیه ی 104 سوره ی آل عمران، آیه 157 سوره اعراف و ... می باشد.
1. سید رضی در نهج البلاغه از قول امام امیرالمؤمنین علی (ع) آورده است که ایشان فرموده اند:
و ماعمال البرّ کلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن امنکر الا مکنفثة فی بحر لجّی وان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر لا یقرّبان من اجل و لا ینقصان من رزق و افضل من ذلک کله کلمة عدل عند امام جائر؛ (4)
تمامی کارهای نیک و جهاد در راه خدا در مقابل امر به معروف و نهی از منکر چیزی جز مثل آب دهانی در مقابل دریایی مواج نیست و همانا امر به معروف و نهی از منکر اجل را نزدیک نمی کند و از روزی نمی کاهد و بهتر از این مورد، گفتن سخنی حق و عدالت آمیز نزد حاکم جائر است.
2. موثقه مسعدة بن صدقة: از امام صادق (ع) درباره این دو فریضه سؤال شد که آیا بر همه واحب است؟ جواب فرمودند: خیر. گفته شد: چرا؟ فرمودند:
إنّما هو علی القوی المطاع العالم بالمعروف من المنکر لا علی الضعیف الذی لا یهتدی سبیلاً الی ایّ من ای یقول من الحق الی الباطل؛ (5)
امر به معروف و نهی از منکر بر فرد قوی و نیرومندی که دستوراتش اطاعت شده و به آن ها دانا است واجب می باشد نه بر فرد ضعیفی که راهی را از چیزی به چیزی نمی شناسد و می گوید از حق به سوی باطل.
3. امام حسین (ع) خطاب به اصحاب خود فرموده اند:
ایها الناس ان رسول لله (ص) قال: من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله ناکثاً لعهد الله مخالفاً لسنه رسول الله یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه یفعل و لا قول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله الا و انّ هولاء قد لزموا طاعة الشیطان؛ (6)
ای مردم، کسی که حاکم جائری را ببیند که حرام های خدا را حلال کرده عهد خداوند را شکسته، با سنت پیامبر خدا مخالفت می ورزد و در بین بندگان خدا به گناه رفتار می کند وی علیه وی [ حاکم] عمل و گفتارش را تغییر ندهد بر خدا حق است که وی را در جایگاه آن سلطان وارد کند. بدانید که همانا این افراد پیروی از شیطان را شیوه ی خویش قرار داده اند.
اسلام دینی است که افراد را به اتحاد و یک پارچگی در جامعه اسلامی دعوت کرده و به شدت از تفرقه و تشتت پرهیز می دهد. در اجتماعی که حضور افراد گوناگون را با هر نوع تفکری در بردارد خواه نا خواه باید قوانینی وجود داشته باشد تا افراد حول محور آن به اتحاد و یک پارچگی نایل آیند؛ ولی وجود افراد فرصت طلب و مخالف قانون در جامعه، این اتحاد را در معرض خطر قرار می دهد. اسلام همه ی مسلمانان را مسؤول حفظ سلامت جامعه قرار داده است و از آن جا که سرنوشت افراد به یک دیگر پیوند خورده و اعمال و رفتار آنان تأثیر به سزایی در رفتار دیگران دارد، انحراف آنان سبب انحراف جامعه می گردد، و عقل حکم می کند که افراد خود تا حد ممکن جامعه را از فساد دور نگه دارند. امر به معروف و نهی از منکر که یکی از واجبات و از فروعات دین اسلام است، تا حدی جواب گوی این نیاز جامعه انسانی است، زیرا اگر افراد جامعه هر یک در عمل برخلاف قانون از خود واکنش نشان دهند، جامعه رو به تعالی رفته و فساد ریشه کن می شود. محقق اصل ایجاد حکومت را برای اقامه ی امر به معروف و نهی از منکر دانسته و وظیفه اصلی حاکم را امر به معروف و نهی از منکر می داند. ایشان وجوب امر به معروف و نهی از منکر را کفایی می داند، ولی وجوب عینی آن را اشبه ذکر کرده است.
بررسی مفاهیم معروف و منکر
محقق بحث امر به معروف و نهی از منکر را به طور مختصر در بابی جداگانه آورده است ایشان در شرایع الاسلام ابتدا دو اصطلاح معروف و منکر را تعریف کرده و می گوید:المعروف هو کل فعل حَسَن اختص بوصف زائد علی حسنه، اذا عرف فاعله ذلک او دلّ علیه و المنکر کل فعل قبیح عرف فاعله قبحه او دلّ علیه؛ (7)
واژه « معروف» عبارت است از هر عمل نیکی که رجحانی زائد بر حسن خود دارد، اگر انجام دهنده اش به آن رجحان واقف باشد یا راهنمایی شود، این عمل در اصطلاح معروف نامیده می شود، و واژه ی « منکر» هر عمل زشت و بدی است که انجام دهنده اش به قبح آن آگاه باشد یا به قبح آن راهنمایی شود.
صاحب جواهر معتقد است(8) منظور از عمل نیک که محقق گفته، عمل جایز بالمعنی الاغم است که شامل اعمال غیر حرام می شود. البته با ذکر جمله ی وصف که در این جا قابل دقت است آن که اگر انجام دهنده عملی به حسن یا قبح آن عمل آگاه نباشد اصطلاح معروف و منکر به آن صدق نمی کند، چون چه بسا فاعل، عمل معروفی را به عنوان این که منکر است ترک کند یا عمل منکری را به عنوان این که معروف است انجام دهد. این شخص را تنها باید از معروف یا منکر بودن عمل آگاه ساخت و از حیطه بحث امر به معروف و نهی از منکر خارج است.
وجوب امر به معروف و نهی از منکر و عمومیت آن
به اعتقاد محقق، امر به معروف و نهی از منکر واجب کفایی است و این به معنای عمومیت وجوب آن در همه ی افراد می باشد و تنها هدف شارع مقدس انجام معروف و ترک منکر است و به همین دلیل اگر کسی آن را انجام دهد از دیگران ساقط می شود. طبق آیه شریف « ولتکن منکم اُمة یدعون الی الخیر یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر...» . (9) ، باید هدف از وجوب این دو فریضه را در علت غایی جست و جو کرد نه در علت فاعلی؛ یعنی هدف، اجرای دستور از سوی افراد به خصوص نیست، بلکه قیام معروف و عدم وجود منکر در جامعه هدف اصلی است و برای این که هیچ فردی عذر بر عدم انجام آن را نداشته باشد بر همه به طور عموم واجب شده است و حتی حاکم نیز جزء مخاطبین امر الهی است. البته با این تفاوت که وی بهتر و آسان تر از دیگران بر انجام آن قادر است، چون قدرت حکومت به دست او است و امر و نهی او تأثیر بیش تری از دیگران دارد، و از طرفی شرایط وجوب نیز زودتر از دیگران برای وی ایجاد می گردد و احتمال ضرر نیز برایش کم تر است که به طور تفصیل بعد از ذکر شرایط و مراحل امر به معروف و نهی از منکر به این مطلب می پردازیم.در روایتی از امام جعفر صادق (ع) که فرمودند:
انّ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و ترد المظالم و تعمر الارض و ینصف من الاعداء و یستقیم الامر؛ (10)
همانا امر به معروف و نهی از منکر راه و روش پیامبران و صالحان و فریضه ی بزرگی است که با آن واجبات بر پا می گردد و دین خدا [ صراط مستقیم] از بدعت ها ایمن می ماند، داد و ستدها مشروع و حقوق اجحاف شده برگردانده می شود، زمین آباد می گردد و رفتار با دشمنان منصفانه شده و امور در مسیر مستقیم خود قرار می گیرد.
به اعتقاد محقق، هدف اصلی از ایجاد حکومت امر به معروف و نهی از منکر است و وظیفه اصلی حاکم که در رأس تشکیلات حکومتی قرار دارد امر به معروف و نهی از منکر است، به همین دلیل ایشان در باب قبول ولایت از طرف سلطان جائر می گوید:
الولایة من قبل السلطان العادل جائزة و ربما و جبت کما اذاعیّنه امام الاصل او لم یمکن دفع المنکر اوالامر بالمعروف الا بها و تحرم من قبل الجائر اذا لم یأمن اعتماد ما یحرم ولو أمن ذلک و قدر علی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر استحبت؛ (11)
ولایت و امارت از طرف سلطان عادل جایز است و گاه واجب می شود؛ مثل هنگامی که امام معصوم آن را بر شخصی تعیین کنند و یا هنگامی که نهی از منکر یا امر به معروف جز با ولایت شخص ممکن نباشد [ گر چه از طرف امام معصوم نیست، بلکه از طرف سلطان عادل است] و ولایت از طرف جائر در صورتی که به عدم انجام حرام اطمینان نداشته باشد حرام است، اما اگر به عدم انجام حرام اطمینان داشت و بر امر به معروف و نهی از منکر هم قادر شد قبول ولایت بر او مستحب است.
خلاصه ولایت از طرف جائر حرام است ولی چون از شخص یا پذیرش آن بر امر به معروف و نهی از منکر قادر می شود امر حرام تبدیل به مستحب می شود؛ یعنی ایشان ولایت و حاکمیت را وسیله ای برای انجام امر به معروف و نهی از منکر می داند.
از گفته ی محقق چنین استنباط می شود که به سبب انجام این دو فریضه چه بسا قبول ولایت و امارت از طرف سلطان عادلی که غیر از امام معصوم است واجب می شود و حتی اگر ولایت از طرف جائر هم باشد چون با آن، این دو امر انجام می شود، جایز، و چه بسا مستحب می گردد نکته ی دیگر این که به نظر ایشان، امر به معروف و نهی از منکر علاوه بر این که بر آحاد امت اسلامی واجب است بر حاکم و به تَبَع او بر والیان وی نیز واجب است.
خلاصه، در اهمیت این دو فریضه همین بس که شارع مقدس آن را از فروعات واجب دین قرار داده و هم چنان که نماز، روزه و حج را واجب دانسته امر به معروف و نهی از منکر را نیز واجب کرده که البته با اجرای آن راه برای انجام فرائض دیگر نیز هموار می شود.
شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر
محقق پس از ذکر پس از ذکر وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر آن است مادامی که چهار شرط وجود داشته باشد این دو فریضه واجب است و اگر یکی از شرایط موجود نباشد واجب نیست. ناگفته نماند که محقق این شروط را برای نهی از منکر بیان می کند در حالی که منظور ایشان هر دو فریضه است، این شروط عبارت از:
1. شخص آمر یا ناهی به منکر بودن منکر و معروف بودن معروف علم داشته باشد.(12) به این نکته باید توجه کرد که معروف و منکر از نظر عقل و شرع چگونه تعریف می شود، زیرا معروف یا منکر بودن برخی امور را باید بر اساس شرع و برخی را بر اساس عرف و عقل تحقیق کرد؛ یعنی منکر و معروف را فرد با توجه به شرع و عقل تعریف می کند.
نکته دیگر این که برخی از فقها تعلیم امر معروف و منکر را به عنوان مقدمه ی واجب، واجب می داند، ولی محقق فراگیری این مطلب را واجب نمی داند، گر چه کسی که آن را فرا گرفته واجب می داند که با وجود بقیه شرایط به آن فریضه جامه ی عمل بپوشاند. از آن جا که احتمال می رود فاعل با نیت خیر خواهانه ای هم راه با جهل مرکب مشغول عملی است یا عملی را ترک کرده انسان ابتدا باید منکر یا معروف بودن عمل را به وی بفهماند و سپس وی را نهی کند. البته مراد مواردی است که احتمال این امر داده می شود.
2. آمر یا ناهی باید امکان تأثیر امر یا نهی را در فرد بدهد تا بر او واجب باشد،(13) یعنی اگر امکان تأثیر امر یا نهی را ندهد بر او واجب نمی شود. این شرط جنبه ی روانی دارد، زیرا انسان باید از برخورد شخص امکان تأثیر امر یا نهی را در او درک کند. در برخی افراد این امر نتیجه عکس می دهد و فرد به آن عمل جری می کند یا عدم تأثیر و بی اعتنایی به امر یا نهی شخص موجب هتک حیثیت امر یا ناهی می گردد.
3. فاعل مصرّ بر ادامه عمل باشد(14) و اگر از امارات و شواهد چنین برآید که فاعل، عمل را تکرار نمی کند امر یا نهی واجب نیست و چه بسا در مورادی انسان بفهمد که او عمل را دیده بر عمل خویش جری می شود و یا چه بسا دنبال توجیهی برای آن باشد و این نیز موجب تکرار عمل گردد در حالی که با تغافل این گونه نمی شد. البته ظاهر عبارت مصنف ظهور توبه را از شخص نمی رساند و تنها به عدم اصرار اکتفا کرده است.
4. امر یا نهی سبب مفسده ای نشود. از آن جا که هدف از امر به معروف و نهی از منکر از بین بردن مفاسد است، پس اگر خود این عمل موجب ایجاد مفسده ای، یا ایراد ضرر به فرد یا به مال و آبروی او و یا حتی سبب چنین ضرری به یکی از مسلمانان شود واجب نیست و نفی ضرر، هر واجبی را از مرحله ی وجوب تنزل می دهد، چون « لاضرر و لا ضرار الاسلام». گفتنی است که این شرط نیز از جنبه ی اجتماعی قابل توجه و مهم است، زیرا هدف اصلی از امر به معروف و نهی از منکر قیام معروف و عدم وجود منکر در جامعه است. حال اگر امر یا نهی سبب مفسده در جامعه و به خطر افکندن امنیت و آسایش زندگی افراد شود واجب نیست. نکته ی دیگر این که گاه مال و بدن شخص و گاهی آبرو و حیثیت اجتماعی وی ضرر می بیند در هر دو صورت، ضرر به خود شخص است و وجوب هر دو فریضه از وی برداشته می شود. به اعتقاد محقق، اگر چنین ضرری به خود فرد وارد نمی شود، بلکه به یکی از مسلمین وارد می شود، باز چون موجب ضرر به فردی از مسلمانان می شود با آن اهمیتی که درامر به معروف و نهی از منکر وجود دارد، این امر از وجوب ساقط می وشد و این نشان از اهمیت به حرمت فرد مسلمان است که شارع برای جلوگیری از لکه دار شدن حیثیت مسلمانی راضی است واجبی انجام نشود. این نکته لازم است که ضرر اگر فعلی نباشد و وجود آن در آینده بر اثر امر و نهی فعلی عقلایی باشد باز وجوب آن دو را ساقط می کند. (15) چنان چه دو ضرر تزاحم کنند؛ یعنی هم امر به معروف و نهی از منکر و هم ترک آن ها ضرر داشته باشد در این صورت، هر کدام ضرر بیش تری دارد و اهمیتش کم تر از دیگر است، عمل نمی شود.
مراحل امر به معروف و نهی از منکر
محقق پس از بیان شرایط امر به معروف و نهی از منکر به بیان مراحل این دو فریضه می پردازد و مراحلی برای آن بیان می کند که عبارت اند از : 1. قلبی؛ 2. زبانی؛ 3. یدی (16) که در ذیل به شرح این سه مرحله می پردازیم:1. مرحله قلبی:
این مرحله نازل ترین مرحله است؛ بدین معنا که شخص قلباً از منکری که فردی انجام می دهد یا معروفی که ترک می کند متأثر و ناراحت شود و این تأثیر درونی خود را به فرد برساند حضرت امیر (ع) می فرمایند:امرنا رسول الله (ص) أن نلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهرّة؛ (17)
پیامبر به ما دستور می داد که با چهره های اخم آلود با اهل گناه برخورد کنیم.
دراین مرحله فرد باید به گونه ای غیر از گفتار یا کردار به فاعل بفهماند که نباید منکر را انجام می داد و یا معروف را ترک می کرد. چه بسا افرادی با اظهار ناراحتی فردی، مثل روی ترش کردن، از عمل منکر دست بردارند و چه بسا برخورد بیش تر موجبات تأثیر منفی و جری شدن شخص را در پی داشته باشد، محقق برای این مورد مثال هایی می زند، چنان که می گوید: فاعل امر و نهی بداند که با اظهار اکراه، شخص منزجر می شود و دیگر انجام نمی دهد و هم چنین اگر بداند که این مقدار کافی نیست و دوری گزیدن از شخص و روی گرداندن از او نیز برای منزجر شدن شخص از عملش لازم است باید این اعمال را انجام دهد و همین مقدار که « شخص منزجر شود کافی است» (18) ناگفته نماند منظور از امر و نهی قلبی تنها تأثّر درونی بدون اظهار ناراحتی نیست، این امر لازمه ی ایمان است و از طرف دیگر، امر و نهی به آن صادق نیست، بلکه مراد اظهار ناراحتی است کما این که صاحب جواهر نیز به این مطلب اشاره کرده است. (19)
2. مرحله زبانی:
اگر مرحله ی اول برای منزجر شدن شخص از عملش کافی نبود باید به مرحله دوم تمسک جست. این مرحله نیز خود درجاتی دارد که به قبول محقق درجاتش به طرز و لحن صحبت کردن بستگی دارد: « مرتِّباً للأیسر من القول فالأیسر(20) . ابتدا باید با نرمی امر و نهی کند و فاعل را پرهیز دهد و اگر آن مرتبه کافی نبود برخشونت لحن تا جایی که در فرد تأثیر می گذارد بیفزاید، و این به تأثیرپذیری روان فرد بستگی دارد.3. مرحله یدی و عملی:
اگر فرد با امر و نهی قلبی و زبان متأثر نمی شود باید با وجود شرایط، امر و نهی یدی و عملی صورت پذیرد، یعنی اگر با زدن یا حبس کردن، فرد از عملش دست بردارد همین عمل لازم است. این مرتبه نیز درجاتی دارد، ولی نباید شخص را مجروح کرد، اگر ایراد جراحت به فرد، وی را از عملش منزجر کند باید فاعل را امام و حاکم برای این امر اجازه بگیرد. گفتنی است که اگر فرد در این مرحله با کم ترین زدن منزجر می شود باید به همان اکتفا شود و بیش تر جایز نیست. برخی از فقها این مورد را نیز تنها با اجازه ی حاکم مجاز می دانند، بر خلاف محقق و امثال ایشان که اجازه حاکم را برای زدن لازم نمی دانند جز در موردی که به جراحت یا قتل بینجامد. (21)ازآن جا که محقق در مراحل مختلف تأکید کرده که تا حد ممکن با نرمی برخورد شود می توان گفت که با این مبنا چنان چه روی گرداندن و انفعال نفسانی از فاعل منکر برای وی بسیار ناراحت کننده تر از نهی زبانی باشد، یا اگر برای مخاطب نهی یدی در جایی آسان تر از نهی زبان باشد، با وجود این چون باید راه آسان تر را برای فاعل منکر در پیش گرفت نهی زبانی با این که در مرحله ی بعد از روی گرداندن قرار دارد، مقدم بر آن می شود، صاحب جواهر نیز در این باره گفته است:
و علی کل حال فمما ذکرنا یعلم و جوب مراعاة الایسر فالأیسر فی المراتب کلها کما یعلم منه .... التخییر فی الافراد مع فرض تساویها مرتبة...؛ (22)
به هر حال، از آن چه گفتیم روشن شد که مراعات آسان تر و سپس آسان در همه مراتب، واجب است، هم چنان که روشن می شود که با فرض تساوی افراد امر یا نهی در رفته، تخییر واجب است.
نکته: امر و نهی عملی
نکته ی دیگری که صاحب جواهر ذکر کرده و با تعبیر عالی از آن یاد می کند، امر به معروف و نهی از منکرعملی است، چنان که می گوید:« والاترین مراتب امر به معروف و نهی از منکر و بالاترین، متقن ترین و مؤثرترین مراتب آن؛ به ویژه نسبت به بزرگان دین آن است که جامه ی معروف بر تن کرده و واجبات و مستحبات را به جا آورند و جامه ی منکر، چه محرمات چه مکروها را از تن به در آورند با عمل خود افراد را امر و نهی کنند و نفس را با اخلاق کریمه به کمال رسانده و از اخلاق زشت دور سازند و این خود سبب تام اشخاص دیگر برای انجام معروف و ترک منکر است. به ویژه، اگر این اخلاق با مواعظ درست و به رغبت در آورنده و ترساننده همراه باشد. همانا برای هر مقامی گفتاری است و برای هر مرضی دوایی و طبابت نفوس و عقول به مراتب سخت تر از طبابت بدن ها است و با این کار بالاترین افراد امر به معروف و نهی از منکر محقق شده است» . (23)
صاحب جواهر برای مرحله امر و نهی عملی اهمیت بسیاری قائل شده است، در حالی که محقق در صدد بیان اختصار گونه امر به معروف و نهی از منکر واجب است، نه در صدد بیان مراحل کیفی آن.
پینوشتها:
1. توبه (9) آیه ی 71.
2. آل عمران (3) آیه ی 110.
3. حج (22) آیه ی 41.
4. نهج البلاغه، ترجمه ی فیض الاسلام، ص 1263، حکمت 366.
5. وسائل، ج11، باب دوم، امر به معروف شماره 1.
6. تاریخ طبری، ج7، ص 300.
7. شرایع الاسلام، ص 258.
8. جواهر الکلام، ج21، ص 356.
9. آل عمران (3) آیه ی 104.
10. وسائل الشیعه، ج 11؛ ابواب الامر بالمعروف و ...، باب 1، حدیث 6.
11. شرایع الاسلام، ص 266.
12. همان، ص 258؛ چنان که محقق می گوید: « الاول: أن یعلمه منکراً لیامن الغلط فی الانکار».
13. همان؛ چنان که محقق می گوید: « الثانی: ان یجوز تأثیر انکاره، فلو غلب علی ظنه او علم انه لا یؤثر لم یجب».
14- همان؛ چنان که محقق می گوید: «الثالث: و ان یکون الفاعل له مصراً علی الاستمرار فلولاح منه امارة الامتناع او اقلع عنه سقط الانکار».
15- همان، ص 259؛ چنان که محقق می گوید: «الرابع: الا یکون فی الانکار مفسدة فلو ظن توجه الضرر الیه او الی ماله او الی احد من المسلمین سقط الوجوب».
16. همان: چنان که محقق می گوید: « و مراتب الانکار ثلاث: بالقلب و هو یجب مطلقاً و باللسان و بالید».
17. وسائل الشیعه، ج 11، ص 413؛ باب 6 (امر به معروف) حدیث 1.
18. شرایع الاسلام، ص 259.
19. جواهر الکلام، ج21، ص 368.
20. شرایع الاسلام، ص 259.
21. همان؛ چنان که محقق می گوید: « ولو لم یرتفع الا بالید مثل الضرب و ما شابهه جاز ولو افتقر الی الجراح او القتل هل یجب قیل نعم و قیل لا الا باذن الامام و هو الاظهر».
22. جواهر الکلام، ج21، ص 380.
23. همان، ص 382؛ چنان که محقق می گوید: « من اعظم افراد الامر بالمعروف و النهی عن المنکر و اعلاها و أتفنها اشدها تأثیراً خصوصاً با لنسبظ الی رؤساء الدین أن یلبس رداء المعروف و اجبه و مندوبه و ینزع رداء المنکر محرمه و مکروهه و یستکمل نفسه بالاخلاق الکریمة و ینزهها عن الأخلاق الذمیمة، فانّ ذلک منه سبب تام لفعل الناس المعروف و نزعهم المنکر و خصوصاً اذا اکمل ذلک بالمواعظ الحسنة المرعبه و المرهبة فانّ لکل مقام مقالاً و لکل داء دواء و طب النفوس و العقول اشدّ من طبّ الأبدان بمراتب کثیرة و حینئذ یکون قد جاء بدعلی افراد الامر بالمعروف».
/م