مترجم: مسعود رجب نیا
پارسیان در دوران شاهنشاهی برخلاف آشوریان وارث سنت های دینی و ادبی نبودند که بی کوششی بدیشان رسیده باشد. باری، فرهنگ آشوری از هزاره ی سوم پ م ریشه می گیرد، زمانی که شهر آشور نخست همچون یک پایگاه تمدن سومری در سرزمین بیگانه پدیدار شد و تا هنگام نابودی امپراتوری آشوریان برای بابل و سرزمین های جنوب که تمدنشان از آن جا ریشه گرفته بود، سپاسی بسیار داشتند. پارسیان برخلاف ایشان چون جهان مشرق را گشودند، خود تازه از پایگاه نیمه متمدنان برخاسته بودند. شاید زبان ایشان تا زمان کورش به نوشتار در نیامه بود و کهن ترین نوشتار پارسی که گونه ای خط میخی ساده باشد، گویا هرگز پذیرای مطالب مهم و پرعمق نبوده است.
یکی از دلایل آن که پارسی نوشتاری در زمان هخامنشیان (550- 330 پ م) چندان پیشرفتی نکرد، آن است که پارسیان در مکاتبات از آرامی بهره می گرفتند. آرامی زبانی سامی است که در سده ی دوازدهم پ م به جهان متمدن راه جست و خطی داشت ساده مانند خط فنیقی که در زمان امپراتوری آشور جایگزین زبان اکدی و مانند آن زبان در خاورمیانه بین المللی شده بود. هخامنشیان که به مشکل یافتن دبیران فارسی دان برخورده بودند، آرامی را برای گردش امور دیوانی کشور پهناور خویش زبانی بسیار آسان یافتند، از زبان مادری خویش تنها در مکالمات شفاهی بهره گرفتند.(1)
روایات ادبی پارسی با دربار هخامنشی پیوندی ندارد، بلکه مرتبط است با نام زرتشت. با این همه، اوستا کتاب مقدس زرتشتیان به صورت امروزی آن به کتابت سپرده نشد تا زمانی میان قرون چهارم و ششم پ م. پیش از آن زمان، مجموعه ی متون مقدس از فراگرد بغرنجی گذشته بود و از مراحلی که کمابیش سراسر تاریک است. تنها یک بخش کوچک از اوستا یعنی گاتها گویا در سده ی ششم پ م یا پیش از آن نوشته شده باشد.(2) گاتها گویا از شعرهایی باشند که بر زبان زرتشت در پیشگاه همگان رفته بوده است. ولی زبان آن، چنان پیچیده و پر از مسائل پر تردید دستوری است که مترجم آن در یافتن مفهوم بعضی عبارت ها دچار سختی بسیار می شود و رسانیدن نیروی کلام پیشین آن ها امری است ناممکن.(3)
باری، اهمیت سروده های زرتشت بیشتر جنبه ی دینی دارد تا ادبی. این شیوه با روح زمانه برای بیان احساسات مذهبی که در سده ی ششم پ م به اوج قدرت رسیده بود، سازگارتر بوده است؛ زیرا دین در آن روزگار در خاورمیانه بر همه ی امور دیگر فرهنگی برتری یافته بود.
از زمان سومریان، زندگی فرهنگی خاورمیانه در پیرامون دو محور دین و دنیا، نیایشگاه و کاخ، روحانی و درباری در آمده بود. در سراسر هزاره ی دوم پ م دستاوردهای مهم فرهنگی دنیوی بودند و دین دژ استواری شد از محافظه کاری و بی تحرکی. در هزاره ی اول پ م، اوضاع دگرگون شد و نوآوریهای دینی چنان شگرف بودند که بزرگترین کامیابی های پیشروترین هنرمندان درباره ی امپراتوری را تحت الشعاع قرار داد. زیرا آیین دینی و جهان بینی پیوند یافته با نام زرتشت و انبیای بنی اسرائیل چنان نیرویی یافت که تا مدت ها پس از ویرانی و تباهی نینوا و شوش به فراموشی سپردن بنیان گذران آن ها، بر یادها ماند.
در مصر و بین النهرین محافظه کاری خشک و بی تحرک در همه ی امور دینی پایه و اساس قرار گرفت. اما پیرامون جهان متمدن، تعهد نسبت به اندیشه های سنتی و قالبی افکار را دستخوش نساخته بود؛ و در بعضی از بخش ها که نفوذ فرهنگی دیگری به رقابت برخاسته بود، اندیشه ی مردم متفکر انگیزه ای می یافت تا بار دیگر به سرنوشت و آینده ی بشر بپردازد. یکی از این گونه سرزمین ها مشرق ایران بود که در آن جا فرهنگ بین النهرینی با فرهنگ هندی هماوردی می کرد. از این جا آیین زرتشت برخاست. بخش دیگر اسرائیل بود که در آن جا تمدن های بین النهرینی و مصری رودرو قرار گرفتند و آیین یهود پدیدار شد. سومین بخش که کم اهمیت تر و کم شهرت تر از دیگران باشد، آسیای صغیر بود که در آن فرهنگ بین النهرین با اژه ای در آمیختند و آیین اورفه گویا از آن برخاسته باشد. تاریخ آیین اورفه چنان تاریک است که بهتر می نماید که بدان پرداخته نشود و تنها بگوییم که ستردن خویش از پلیدها برای زندگی آینده از مهم ترین پایه های آن است.(4) آیین زرتشت و آیین یهود سزاوار توجه بیشتری است.
درباره ی سرچشمه های آیین زرتشتی اختلاف وجود دارد. نیاکان بسیار کهن مادها و پارسیان دوران شاهنشاهی گویا گرایش به گونه ای نیاکان پرستی داشتند که در ریگ ودا نمودار شده است و متضمن نیایش گونه ای نیروهای طبیعی شخصیت یافته ی مبهم و ارواحی است که بر بعضی هنرها و جاها مسلط بودند.(5) با جایگزین شدن پارسیان در آبادی ها و خانه های ثابت، شیوه ی زندگی کشاورزی همچون نفوذی از سوی بین النهرین شدیدتر شد و این حالت مایه ی دگرگونی هایی در دین و اخلاق ایشان که در گذشته بیشتر تحت تأثیر زندگی شبانی قرار گرفته بود، گردید. شاید این امر منجر به گشودن راهی شد برای رواج آیین زرتشت در میان ایرانیان دوران هخامنشی.(6)
کمابیش همه چیز درباره ی زندگی تاریخی زرتشت مورد تردید است. روشن نیست کجا می زیسته و کجا مردم را به خویش می خوانده است. مطالب مورد اختلاف بسیار است. حتی رابطه ی میان آیین زرتشتی و دین هخامنشیان نیز روشن نیست. تنها در یک نکته اتفاق نظری نسبی وجود دارد و آن اندیشه های اوست و نیز بسیاری از سخنان او که در گات ها نگهداری شده اند. اما نکات بیشمار و مشخصات ناآشکار این شعرها تعبیر و بیان پیام او را دشوار می سازد.
باری، زرتشت پیامی داشت. در یکی از سروده های خویش اشاره می کند که به دگرگونی ایمان خویش و در آن از اهورامزدا یعنی سروَرِ خرد) یاد می کند که نخستین بار او را با دین راستین آشنا ساخت.(7) مطلب عمده ی این آموزش را با نقل قولی از سخن زرتشت می توان نمودار ساخت:
از آن مطلبی یاد می کنم که مقدس ترین موجودات با من گفت که بهترین کار برای مردم فانی همانا فرمان برداری است. او، اهورامزدا [گفت] «آنان که به فرمان من از او [زرتشت] فرمان می برند، همه با یاری روان نیک به آسایش و زندگی جاودانی می رسند.
... در زندگی جاویدان روان درست کرداران به خوشی زید و دروغگویان به آزار جاودان گرفتار شوند. همه ی این امور را مزدااهورا با «تسلط» خویش برپا می دارد.»(8)
پیروی از زرتشت و اهورامزدا متضمن انجام دادن بعضی آیین های خاص است مشتمل بر سرودن و دعا خواندن، ولی قربانی کردن یا ریختن خون سخت نهی شده است. اما، جنبه ی آیینی دین در دوران های اخیرتر رواج و عمومیت یافته است، در گات ها چندان تأکید نشده است؛ ولی بر اعمال مؤمنان در این جهان تأکید شده است. زرتشت شنوندگان خویش را به پیکار، حتی اگر لازم باشد پیکار با جنگ افزار علیه دروغ، علیه پیروان آیین های شرک و به طور کلی نیروهای اهریمنی فرا خوانده است.
تصور زرتشت از اهورامزدا مطلق و متعالی است:
او که در آغاز چنین اندیشید، «بگذار تا قلمرو مقدس با روشنی پر شود»، او آن است که با خرد خویش حق را آفرید... . ای مزدا در اندیشه ام تو را تصور می کنم که تو نخستین [و نیز] باز پسینی، که تو پدر پندار نیکی... و تو سرور داور بر کارهای زندگی هستی.(9)
با این همه زرتشت بر آن نبود که جهان جایگاه فرمانروایی بی چون و چرای راستی و نیکی بنا بر خواست اهورامزداست، بر خلاف، بر آن بود که جهان جای پیکار میان نیکی و بدی است. نیروی عملی در سخنان و آموزش های زرتشت همانا خواندن مردم است به یاری خوبی و زندگی بر پایه ی الهام از روان های نیمه فرشته ای سروش مانند- پندار نیک، کردار نیک، گفتار نیک- که آفریدگان مزدا است برای یاری به مردم در پیکار با دروغ. زرتشت به کسی که نیکی را برگزیده و درستکاری پیشه کرده است، در این جهان زندگی پر فراخ و در جهان دیگر زندگی جاودانی وعده فرموده است. گویا همچنین از رستاخیزی نیز سخن گفته است که پس از بازپسین پیروزی اهورامزدا فرا می رسد و با لبریزی فلز مذاب، زمین پاک خواهد شد و نیروهای اهریمنی تا جاودان از جهان به سوی شکنجه و آزار سرازیر می شوند.
عنصری که در پیام زرتشت پنداری با مطلق کلام او سازگاری ندارد، جایگاه خاصی ندارد، جایگاهی خاصی است که او به احشام واگذاشته است. بی گمان، این قسمت از اندیشه های او ریشه می رساند به دوران های کهن، زمانی که زندگی قبیله های ایرانی باز بسته بود به احشام آنان.(10) اما، چنین مطالب بازمانده از روزگار کهن اندک است؛ زیرا زرتشت عالماً، و عامداً از بعضی آیین های دینی زمان خویش بریده است. عبارت های متعددی در گات ها آیین بت پرستی قربانی با خون ریزی و می خوارگی مفرط نکوهش می کند؛ (11) ولی زرتشت هرگز نگفته است که با این تحریم ها سنت های دینی کهن را پاک می کند. وی نسبت به خدایان کهن ایرانی تنفری بسیار داشت. آن در میان ارواح پلیدی بودند که خدمتگزار دروغ هستند. خویشتن را پایه گذار آیینی می شناسد که مستقیماً توسط اهورامزدا و روان نیک و دیگر فرشتگان تلقین شده است.(12)
با آن که دین زرتشت هرگز جز در میان ایرانیان گسترش چندانی نداشته است؛ ولی آموزش های او برای چنین گسترشی آماده بوده است و چیزی کم نداشته و خود زرتشت هم گسترش آن را برای همه ی جهانیان می خواسته است. برای مثال، زرتشت در یک عبارت از اهورامزدا درخواست می کند مشیت الهی را در جهان بگسترد تا «از زبان خود تو، من همه ی مردم را به دین آورم».(13) زرتشت برخلاف انبیای یهود که در پی ملت خویش بودند، آدمی را واحد آیین خویش می دانست و سراسر جهان را صحنه ای می گرفت که در آن این نمایشنامه باید بازی شود.
این جنبه های جهان گیری آموزش زرتشت سخت نمودار آن است که زرتشت همزمان با عصری بود که پیوندهای قبیله ای رو به سستی گذاشته بود و تصور جهان پهناور در ذهن مردم کوهپایه نشین ایرانی رسوخ یافته بود و اساطیر و ایین دین سنتی و کهن برای زرتشت و والایی آموزش های اخلاقی و خلوص مطلقیت و جهان گیری آن نشانی از دوران های اخیر می دهد: شاید سده ی ششم پ م که مادها و پارسیان سخت زیر نفوذ تمدن بین النهرین در آمده بودند و دست کم اندکی تحت تأثیر گرایش های اصالت فرد و جهان گیری تمدن همزمان خویش بودند.(14)
اگر زرتشت در زمان کورش دین خود را می آموخته است، که زمان پیشرفت سریع قدرت پارسیان بر کمابیش سراسر جهان متمدن آن زمان باشد، پس این ایین نو بایستی در زمان داریوش و خشایارشا که همه ی نیروی خویش را از اهورامزدا می دانستند، دینی تازه نفس و نیرومند بوده باشد. نمی توان گفت که این آیین تا چه میزان در میان مردم ایران پذیرفته شده بوده است. شاید نخست دین اشراف و درباریان بوده است. در چنین صورتی پیشروی این آیین بسیار اندک بوده است؛ زیرا در میان هخامنشیان تنها داریوش بزرگ و جاشنین او خشایارشا در کتیبه های خویش اصطلاحات این دین را به کار برده اند. در زمان های اخیرتر، روحانیان مادی یعنی مغان که به کارهایی دست زدند که سخت در آیین زرتشت نهی شده بود، در دربار نفوذی یافتند. بعدها با نفوذ اندیشه های بین النهرینی، تعدیل های بیشتری در دین دربار پارسی روی نمود. برای مثال، اردشیر دوم (404- 359 پ م)، تندیس هایی برای تشریفات دینی در نیایشگاه ها گذاشت که سخت با اصول آیین زرتشت و مغان ناسازگار بود.
با این همه، این دگرگونی ها دلیل بر انکار کامل آیین زرتشت نیست و نیز انکار اهورامزدا. شاید گونه ای سازشکاری باشد که بعضی از خدایان کهن را در کلام ایین زرتشت پذیرفته باشند و آمیختگی مانندی روی نموده باشد.(15) برای مثال، مهر خدای خورشید و خدایی از خدایان آیین کهن ایرانی همچون رابطی انگاشته شد میان آدمیان و اهورامزدای متعالی و بی جسم، و آناهیتا که اصلاً با رودها و آب پیوند داشته است، همانند وصله ای ناجور با آیین زرتشت به عنوان الاهه ی باروری بستگی یافت.
با همه ی تاریکی های تاریخی شک نیست که اندیشه های دینی در میان ایرانیان در هنگام حکومت شاهنشاهی دست خوش دگرگونی های شگرف و سریع شد. زرتشت کوشید تا جهان تازه ای را که در برابر دید مردمش گشوده شده بود، در میدان توجه آنان قرار دهد و در این کار کامیابی بسیار یافت. با وجود درآوردن دگرگونی های گوناگون به دست نسلهای بعدی، اصول آیین زرتشت در اندیشه ی همگان زنده مانده است. آموزش های زرتشت در اندیشه های دینی پارسیان که بر جهان متمدن فرمانروایی داشتند، اثری ژرف گذاشته است. همین امر کافی بود تا گروه بسیاری را به این آیین بکشد. آیین زرتشت در دیگر دین ها به ویژه دین یهود تأثیری ژرف گذاشت و از راه یهود نیز در جهان نفوذ یافت. بدین گونه که تأثیر آیین زرتشت از راه غیر مستقیم بسیار بیشتر از راه گروندگان بدان آیین یعنی زرتشتیان بود.(16)
پینوشتها:
1. در کتبیه های بسیاری مانند بیستون و گنج نامه نیز به کار رفته است.- م.
2. Jack Finegan, the Archaeology of World Religions (Princeton, N.
J.:Princetion University Press, 1952), pp. 75-76. 110- 113.
مابقی اوستا از زمان های اخیرتر سرچشمه گرفته است و مجموعه ی کامل آن به صورت امروزی گویا در زمان پارتیان (250 پ م- 229 م) و به احتمال بیشتر در زمان ساسانیان (229- 651 م) پدید آمده باشد.
3. James Hope Moulton, Early Religious Poetry of Persia (Cambridge, 1911), pp. 80- 85.
یک ترجمه ی انگلیسی از گات ها عبارت است از:
J. H. Moulton, Early Zoroastrianism (London: Williams & Nor gate, 1913), pp. 344- 390.
4. قس: صفات احتمالی دین گران سنگی که در گذشته بدان اشاره رفت.
5. کما بیش تصورات دینی همانندی گویا در میان بسیاری از قبیله های هندواروپایی رواج داشته است و این حاصل گونه ای گرایش به دین از آن مردم نیمه متمدن است که نتیجه ی برخورد مستقیم با مجموعه ی خدایان سومر باستان باشد که خدایان توفان، خورشید و آسمان آنان شباهتی افسانه گونه با خدایان آریایی ، یونانی و دیگر هندواروپاییان دارند.
6. Eduard Meyer, Geschichte des Altertums (Stuttgart: J. C. Cotta, 1910), III, P. 101.
در ا ین اثر عنوان «کشاورزی» به آیین زرتشت اطلاق شده است و روشن است که زرتشت از شبانان بیابان گرد که بر جامعه های آبادی نشین در پیرامون شرق ایران (که زرتشت گویا در آن جا می زیسته است) می تاختند، به نیکی یاد نمی کند. گاه پنداری زرتشت نیروهای اهریمنی را با بیابان گردان غارت گر همانند گرفته است.
7. یسنا 11:43.
8. یسنا 5:45 تا 7.
9. یسنا 7:31 تا 8.
10. برای مثال، در یکی از سرودهای زرتشت، روان گاو نر از مزدا تمنا می کند که احشام زمین را در برابر آزار مردم و بدکاران نگاهبانی کند. مزدا از آموزش های زرتشت همچون وسیله ای برای جبران سختی هایی که بر روان گاو نر روا داشته شده است، یاد می کند. روان گاو نخست از «سخنان بی تأثیر مردی ناتوان... به هنگامی که کسی را می خواهم که فرمانش مطاع باشد خرسند نمی شود، اما زمانی که زرتشت برای جایگاه نیک و آرامش گاوان نر به نیایش می پردازد، آرام می گیرد و می گوید «ای اهورا که یار مایی، ما هم آماده ایم با آنان که از آن تو هستند یاری کنیم» یسنا 1:29 تا 11. این را می توان تعبیر کرد به بیان تشبیهی اندیشه ی زرتشت برای رسالتش جهت نگاهبانی حشم داران آرامش خواه و احشام آنان در برابر تاخت و تاز غارت گران، با این همه، در مورد بعضی عبارت های گات ها مانند آن چه رفت، می توان گفت باز تابی است از گذشته های دور. زیرا، روان گاو نر ما را به یاد ارواح جانوران آثار هنری پارینه سنگی می اندازد.
11. برای مثال، یسنا 12:32 و 20:44.
12. زرتشت در انکار کامل آیین کهن و نیز در جنبه های دیگر اندیشه هایش- از جمله مطالب گوناگون و امور ظاهری که در آن ها از پاداش اهورامزدا یاد می کند- بسیار همانند حضرت محمد (ص) است.
13. یسنا 3:31.
14. حکمت زرتشت بی گمان پیش از بر تخت نشینی داریوش در 522 پ م تکمیل شده بوده است. زیرا، داریوش در یکی از نخستین کتیبه های خویش از اصطلاح خاصی از زرتشت به گونه ای آشکار یاد می کند. این نمودار یک همزمانی برای کوشش های زرتشت است و نه چیزی بیشتر.
15. این فرایند را می توان با پیشروی اندیشه های مسیح شناسی (Christology) و مریم پرستی (Mariolatry) در روایات مسیحی مقایسه کرد.
16. گذشته از منابع سابق الذکر، درباره ی آیین زرتشت نگارنده آثار زیر را مورد بررسی قرار داده است:
Ernst Herzfeld, Archaeological History of Iran (Oxford: Oxford University Press, 1935). Pp. 40-43; Ernst Herzfeld, Zoroaster and World (2 vol.: Princeton, N. J.: Princeton University Press, 1947); H. S. Nyberg, Die Religion en des alt en Iran (Leipzig: J. C. Hinrichs, 1938); A. T. Olmstead, History of the Persian Empire; Cambridge Ancient History, IV, PP. 205-221; Maneckji N. Dhalla, History of Zoroastrianism (New York: Oxford University Press, 1938); R. C. Zaehner, the Dawn and Twilight of Zoroastrianism (New York: G. P. Putnam's Sons, 1961).
/م