سقوط فئودالیسم در چین

سالهای 500- 100پ م، چین در دنیای خودش سیرمی کرد. تا گشایش جاده ی ابریشم در نخستین سده ی پ م، روابط میان چین و آسیای غربی- چه از خشکی و چه از در یا- آن چنان ناچیز بود که نمی توانست اثری بر جای گذارد. با
دوشنبه، 7 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سقوط فئودالیسم در چین
سقوط فئودالیسم در چین

 

نویسنده: ویلیام هاردی مک نیل
مترجم: مسعود رجب نیا




 

سالهای 500- 100پ م، چین در دنیای خودش سیرمی کرد. تا گشایش جاده ی ابریشم در نخستین سده ی پ م، روابط میان چین و آسیای غربی- چه از خشکی و چه از در یا- آن چنان ناچیز بود که نمی توانست اثری بر جای گذارد. با این همه، این قرن ها زمانی بودند پر از کوشش های ادبی و فکری که در آن ها اندیشه ی چینی شکل گرفت و استوار شد.
پیش از زمان کنفوسیوس (ف479پ م) هم، انتقال ادبیات و دانش نوشتاری در چین امری عادی شده بود. از زمان دودمان هان به بعد، چینیان کوشش بسیاری مصروف پژوهشهای تاریخی و تألیف آن ها می کردند و گاه شماری دقیقی در اسناد داشتند. در نتیجه، تاریخ چین بسیار روشن تر است تا هند. با و جود اینها، بعضی نکات مورد تردید در تعبیر متن های کهن هست. در اقع، اسناد رونوشت شده ی مکرر در طی قرون و اعصار همواره نمی توانند مورد اعتماد قرار گیرند؛ مگر با تحقیق و تدقیق در آن ها. ضمناً کثرت آثار برجای مانده کار بازیابی رشته های عمده ی پیشروی چین را بغرنج و پیچیده می سازد. اما، این اسناد و مدارک، تاریخ سیاسی را دقتی بسیار می بخشد و می توان با پشتگرمی و اطمینان داوری های کلی جامعه شناسانه کرد.
در میان سده های پنجم و دوم پ م، جامعه ی فئودالی آغاز دوران چو تباه شد؛ و نظام اجتماعی بغرنجی جای گزین آن گشت که در آن مأموران رسمی حکومتی و دانشمندان و بازرگانان در کنار طبقات روستایی و ملاک کهن تر تأثیری فراوان داشتند. دو دگرگونی برجسته گویا روی نموده باشد:(1) پیدایش یک شیوه ی جدید ملک داری به جای ملک داری پیشین؛ و (2) پیدایش دستگاهی دیوانی در خدمت امیران مختلف. این دگرگونیها با هم پیوند یافتند؛ و این هر دو را شاید بتوان جنبه هایی از نا بودی امتیازات سیاسی و اجتماعی کهن موجود میان مردمی بومی اصیل و جهان گشایان چو که در آغاز خویشتن را از فرمان برداران خود در فاصله ای جدا می گرفتند، دانست. همبافت با این دو دگرگونی، گسترش و انتشار اقتصاد پولی و پیدایش بازرگانی، بازار، شهرها و تحرک اجتماعی بیشتری که ناشی از این پدیده هاست، روی نمود.
بعضی از پژوهندگان اخیر، عبارت «بالا گرفتن کار بزرگان» را برای شرح دگرگونی وضع تملک روی نموده در چین میان زمان کنفوسیوس و استقرار دودمان هان قدیم به کار برده اند. ماحصل این دگرگونی گویا آنبود که روابط اقتصادی خشن تری میان ملاک و روستایی جایگزین نظامی سنتی از حقوق و و ظایف در سلسله مراتب میان ار بابا ن و فرودستان ایشان شد. این که این دگرگونی چگونه روی نمود امری است نامعلوم. به میان آمدن پول و پیدایش بازارها بی گمان، یک عامل بود. گذشته از اینها، اشراف چو گویا در پی آنبودند تا قدرت خویش را استوار سازند و درآمدهای خود را با گماشتن مباشرانی (1) برای گردآوری اجاره، مستقیماً از خانوارهای روستایی به جای شیوه ی سنتی جمع آوری سهمی از طریق کد خدایی روستا فزونی بخشند.
عامل دیگرعامل نظامی بود. شیوه ی پیشین سرباز گیری عبارت بود از به خدمت گرفتن فرزندان مهاجمانی از تبار چو که به دور از بستگی کورکورانه، وابستگی سنتی به اربابان خویش داشتند. بدین گونه، اندازه و میزان اتکا و پشت گرمی به سپاهیان فئودالی محدود بود و بزرگان جاه طلب کوشیدند تا نیروهای زیر فرمان خود را با به خدمت گرفتن روستاییان جبران کنند. با روی نمودن این وضع، رفته رفته افراد چو پایگاه خود را از دست دادند و با مردم عادی درآمیختند. در برابر، قدرت هریک از بزرگان سخت کوش، هم فرودستان و هم رقیبان خارجی ایشان به میزان بسیاری افزوده شد.
چون دگرگونی در روابط نظامی سنتی و اقتصادی پذیرفته شد، این پرسش مطرح شد که سلسله مراتب فئودالی کهن تا چه حدودی می تواند عملاً از قدرتها و ثروت های گردآوری شده توسط دستگاه دیوانی جدید و فنون دیگر برخوردار شود و پاداش یابد. گرد آورندگان مال الاجاره و مأموران سربازگیری هریک از بزرگان خرده پا دارای دستگاه دیوانی بسیار کوچکی بودند. ولی، هرچه به نوک هرم فئودالی نزدیک ترمی شد، بسته به قدرت و ثروت، دستگاههای دیوانی بزرگ تری برای گردآوری خراج و سربازگیری بنا بر پهناوری املاک امیران ذیربط بنیاد می شد و اگر امپراتوران اخیر چو ناتوان و سست نبودند، حکومت مرکزی می بایستی به تلافی برمی خاست؛ ظاهراً خواهش ملاکان محلی در بهره گیری و افزایش وصول جنس و انجام خدمات از سوی روستاییان پیرامون با خواست امیران در برداشت خراج و سربازگیری از همین سرچشمه ها معارض و ناسازگار بود. بنابراین، برخورد سختی که هیچ رسم و قانونی برای دفع آن نبود، موجب براندازی سلسله مراتب فئودالی کهن چو گشت. پیکارهای ناشی از این علتها با هیچ چیزی رفع شدنی نبود جز با زور.
جنگهای پیاپی و روزافزون سخت از مشخصات این قرن هاست که در طی آن ها، بسیاری از خاندانهای بزرگان چو یا از هستی ساقط شدند و املاک خود را از دست دادند یا نابود شدند. املاک ایشان به دست کسان تازه افتاد که نوخاسته بودند و از دل و جان خراج و فرمان برداری امیر و فرودستان او را می پذیرفتند و ضمناً از بند رسوم و آیین پهلوانی و جوانمردی کهن و پدری نسبت به زیردستان و برابران بری بودند. بدین گونه تا حدود 300پ م، از چنین نوخاستگاهی- که اصطلاحاً «اعیان» خوانده می شدند- طبقه ای ملاک با پایه های استوار برخاستند؛ از سنت پیشین بزرگان چو چندان چیزی نماند.(2)
بهبود امر ارتباطات به و یژه ساختمان آبراهه ها که پس از 500پ م اهمیتی کسب کرد، مایه ی استواری کار دستگاه های اداری شد.(3) آبراهه ها با بهبود زه کشی و آبیاری، مایه ی رونق و گسترش کشاورزی شدند. ضمناً، حمل و نقل بارهای گرانی از کالا را در مسافت های دراز ارزان ساختند. تأثیر آن ها بر چین بسیار ژرف بود. چشم انداز کلی هم عوض شد؛ زیرا کشاورزی در گذشته محدود به نواحی پراکنده ای بود- بر فراز تپه ها و دامنه ها- که زهکشی طبیعی در انها مطلوب بود، ولی آبراهه ها و دیگر کوشش هایی که برای سیل گیری کشتزارهای کوچک قدیمی همه رفته رفته زیر پوششی دایمی از کشاورزی تا دشت ها ی جدید مانند سرزمین های تازه به تصرف آمده رفتار می کردند؛ یعنی نه با شیوه ی پیشین فئودالی بلکه با دستگاه دیوان اداره می شد. گذشته از اینها، یک شبکه از آبراهه ها و راه ها در دشت ها و هامون ها کشیده شد و تمرکز مقدار زیادی از کالا در شهرها میسر گشت و بدین گونه، امکانات تهیه ی وسایل ادامه ی کار برای دستگاه های عریض و طویل دیوانی و نظامی فراهم شد. سرانجام، با بهبود وسایل حمل و نقل، بازرگانی و تولید کالا رونق گرفت و سرچشمه ی تازه ای شد برای درآمد امیران که خراج و عوارض گردآوری می کردند.(4)
چو ن، امیران نزدیک مرزها نمودار ساختند که دستگاه دیوانی متمرکز چه هنرها در نظارت بر زمینها و مصادره ی آن ها دارد، حکومتهای ناتوان تر و خردتر هم در مرکز چین دست بردند به پیروی از آن. این امر به زیان بزرگان محلی که املاکشان بدان میزان نبود که بتوانند در کارهای سیل بندسازی و نظایر آن شرکت کنند، تمام شد. با این همه، پیروزی امیران تصوری باطل بود، زیرا به نسبتی که قدرت ایشان در داخل افزوده می شد، خویشتن را رو در رو با امیران قدرتمند دیگر می یافتند. در نتیجه ی پیکارهای پی گیر که قرن ها زمان می گرفت، حکومت امیران یکی پس از دیگری تباه شد، تا این که در 221پ م شی هوانگ تی فرمانروای چئین بر چین از نظر سیاسی و نظامی چیره شد.
چئین از امتیازات معمولی حکومتی که بر کنار مرز جامعه ای متمدن قرار گرفته باشد، برخوردار شد و فنون نظامی آن در محیط پرپیکار مرزی با بیابان گردان اسب چران و اسب سوار استپ شمال چین کار دیده شد. فرمانروایان چئین، تا حدی به علت این که ناگزیر بودند همواره نیروی بسیاری مصروف پاسداری مرزها در برابر بیابان گردان کنند، نیز با خوی نیمه متمدن باقی ماندند. به ویژه که گونه ای درشتی و خشونت و آمادگی برای چشم پوشی از سنتها و خویهای اجتماعی و سیاسی چینی ایشان را از رقیبان متمدن ترشده ی خویش ممتاز می ساخت.
از نظری، شی هوانگ تی کوشید تا کار نخستین امپراتوران چو را در پیش گیرد.(5) سازمان های سیاسی پیشین را در نورید و سازمان های جئین را بر سراسر چین مسلط ساخت. در حدود هشتصد سال پیشتر، نخستین فرمانروایان چو، ظاهراً کوشیدند تا با شدت همین کار را از پیش ببرند، اما از لحاظ وسایل فنی و اوضاع اجتماعی آن روزگارآنچه بنیاد نهادند فئودالی بود و برآن گونه ای خود مختاری روستا ها و نیز آداب و رفتار بومی گوناگون تا قرن ها بر پای ماند. نظام چئین از بن متفاوت بود: یک دستگاه متمرکز و نظامی و دیوانی یکنواخت در اصول (گو این که در عمل چنین نبود) در سراسر چین پی افکندند.
شی هوانگ تی اصلاحات برجسته و پایداری در چین به عمل آورد. کشور را به استانها و شهرستان ها بخش کرد و با دست مأموران نظامی، براساس سلسله مراتب ایشان حکومت کرد. این اصل که در آن هنگام در بسیاری از حکومت های دیگر رایج بود توسط فرمانروایان بعدی نگاهداری شد. به موجب فرمانی، شیوه ی جدید یکنواخت نوشتاری بر پایه ی سبک خوشنویسی رایج، در حکومت چئین عمومیت یافت. این اصلاح نیز با بعضی ساده ساختنها در نسلهای آینده، معیاری شد برای نوشتار آینده ی چین.(6) شی هوانگ تی آثار بزرگ برای استفاده ی عمومی پی نهاد. برجسته ترین آن ها همانا دیوار بزرگ چین است، و مهم ترین آن ها شبکه ی را ه ها و خدمات پستی گسترده ای است که برپا ساخت. اینها را هم در سراسر تاریخ چین نگاه داشتند.(7)
ولی بعدها، سنتهای چینی شدیداً با بعضی اقدامات دودمان چئین به مخالفت برخاستند. تصور شی هوانگ تی که امپراتور همچون فرمانروای خودکامه، هر اراده ای بکند بر همه ی آیینها و تشریفات و رفتارهای مناسب برتری دارد، با آموزشهای کنفوسیوس ناسازگار بود. شی هوانگ تی برای بر اثر ساختن احکام ضد حکومت خویش فرمان داد (در 213 پ م) تا همه ی آثار کنفوسیوس و بعضی دیگر از نویسندگان را بسوزانند، جز نسخه های رسمی که در بایگانی امپراتوری باید نگهداری کنند. دانشمندان پیروکنفوسیوس در نسلهای بعدی هرگز این قساوت را فراموش نکردند و منظماً نام شی هوانگ تی را در آثار تاریخ نگاران دوران های بعدی لجن مال کردند.(8)
در نتیجه، حتی با وجود حکومت استوار ی مانند چئین، باز دستیابی به همه ی پدیده های چین کهن برای این حکومت میسر نشد و رفتار خودکامه ی شی هوانگ تی، دودمان چئین را ناپسند ساخته بود. چو ن او در 210پ م در گذشت، تردید درباره ی جانشین او راه را برای شورش گشود. پس از یک دوران کوتاه پیکارهای مختلف، کائوتسو، یک دیوانی دون پایه، سردار و فرمانروای چین شد و دودمان هان را (در 202 پ م) بنیاد نهاد.
کائوتسو نخست با اصول فئودالی راه سازش پیش گرفت و فرمانروایان خود مختار برای چند حکومت که از دیرباز در چین جدا تلقی می شدند، گسیل داشت یا حق آنان را پذیرفت. ولی، رفته رفته کامیاب شد در این که این گونه فرمانروایان را براندازد و بار دیگرشیوه ی حکومت دیوانی متمرکز، آن چنان که در دوران چئین برپا بود، پدیدارگشت. اما، دستگاه دیوانی جدید با وضع پیشین متفاوت بود؛ زیرا نظامی گری خشن و تمرکزگرایی دوران چئین پا نگرفت. به راستی که کائوتسو بسیاری از کامیابیهای خود را مدیون نرمی رفتار حساب شده نسبت به فرودستان و رقیبان و مردم جامعه ی حکومت خویش بود. هسته ی دستگاه دیوانی حکومت هان اخیر، مشتمل بود بر یاران سپاهی کائوتسو که او را در رسیدن به اورنگ یاری کرده بودند. ولی سربازگیری از همان آغاز خاص «مردان بسیار خوشنام و با فضایل چشم گیر» (9) بود. در عمل، این صفات و یژه ی بزرگان بود و با گذشت دو نسل آشکار شد که خاص کسانی است که آثار کنفوسیوس را خوانده و مطابق ارمانهای و ی گام برمی دارند.
بی گمان و جود خستگی از جنگ، دودمان هان را در استقرار و استواری قدرت یاری کرد. یک حکومت یکپارچه گویا تنها راهی بود که آرامش و صلح قابل تحملی برپا می ساخت و در میان سیاستمداران رقیب که در مدت پانصد سال چین را میان خود بخش کرده بودند، نظم برقرار می کرد و یک حکومت امپراتوری که با نرمی و ملایمت حکومت می راند و به دانش سپاس می گذاشت و به ملاکان نقش عمده در امور کشوری و غیرکشوری واگذار کرده بود، پشتیبانی همگان را جلب کرد. در نتیجه، با ان که جانیشنی کائوتسو (ف 195 پ م) پسری خردسال بیش نبود و بعد هم نوزدای این سمت را یافت، باز توطئه های ناشیانه ی درباری و فترتهایی که در کارهای ملک روی نمود، نتوانست پایه های دودمان هان را در سراسر چین بر افکند.
پس از یک دوران بازسازی و بهبودی در امور ملک که پس از کشمکشهای داخلی و جنگهای خانگی روی نمود، امپراتوران هان دست به جنگ خارجی زدند و با اتحادیه ی بیابان گردان امپراتوری هسیونگ نو به پیکار برخاستند. امپراتوری هسیونگ نو در شمال غربی چین نیروی بسیار یافته بود. مردم ناتوان ترجنوب چین هم قوت نظامی هان را دریافتند.(10) در زمان حکومت طولانی ووتی (140- 87پ م)، به او لقب «امپراتور جنگاور» داده بودند، قدرت چین یکپارچه در صحنه ای پهناور به نمایش گذاشته شد. در زیر درفش او سربازان چینی بر واحه های آسیای میانه دست یافتند و میان چین و جهان متمدن آسیای غربی روابطی گشودند و با چیرگی بر پاره هایی از کره، راه رسوخ فرهنگ چین را بدان جا و به ژاپن باز کردند. ووتی همچنین با پیروزی بر آنام و تاخت و تاز بر استان یونان با هند روابط فرهنگی برقرار کرد. به راستی چنان که گفتیم، این گسترش پهناور و ناگهانی قدرت چین بود که پایانی را بر یکپارچه سازی سرزمین های در آغاز نخستین قرن پ م فراهم ساخت.
در زمان حکومت ووتی، دگوگونی برجسته ای نیز در فرهنگ چین روی نمود. زیرا، او بود که آیین کنفوسیوسی را (در حدود 136 پ م) رسمی ساخت.(11) فلسفه ی کنفوسیوس نفوذ روزافزونی از زمان کائوتسو در دربار به هم رسانیده بود، چنان که ووتی فقط مهر امپراتوری را برای تصویب شناسایی امری که از مدتها پیش رو به گمان می رفت، گذاشت و بدان صحه نهاد. در قرنهای بعد، توجیه محافظه کارانه و انسان دوستانه ی کنفوسیوس رسمی، بی گمان بر دل بزرگان چینی نشست. ایشان که جانشینان فئودالیسم چو بودند، در درون تحت تأثیر فلسفه ای در آمدند که قوانین رفتارجنگاوری و مردانگی را عقلانی و ظریف ساخت. گذشته از اینها، آموزگاران کنفوسیوسیی هرگز از هدف بنیان گذار مکتب که همانا پرورش مردان برای حکومت بود، غافل نماندند و چون در زمان دودمان هان حرفه ی دیوانی هدفی شد مطلوب و آرمانی، آموزشی که آماج آن به ویژه آفرینش دیوانیان وفادار و توانا بود، بر مکتبهای خرد و تفکری مطلق برتری یافت.
بازگشت آیین کنفوسیوسی به محبوبیت در زمان دودمان هان، بدان معنا بود که متنهای ممنوع شده به دست دودمان چئین باز رایج شود. این امر ظاهراً موجب گردآوری مطالب از حافظه ی دانشمندان و ترمیم متنهای بر جای مانده گردید.(12) کوششهایی که برای کار گردآوری و نسخه برداری اثار کهن کنفوسیوسی معمول شد، گروه دانشمندان چینی را به قالبی ادبی و تاریخی انداخت که هنوز هم دوام دارد.(13) این چنین پیوستگی و ادامه ی دانش، زیانهایی را هم موجب شد و روحیه ی کهنه پرستی و محدود به تفسیرهای موجود در متن ها بر حوزه ی اندیشه ی و فکر چینی چیره شد و دیگر ابداع و ابتکار فکری قرن ها از چین رخت بربست.
این تبلور سنت آموزشی شاید چیزی نبود جز پاسخ طبیعی به ثبات اجتماعی و سیاسی که دودمان هان بر سراسر چین فرمانروا ساخت. آشفتگی و اندوهی، که بر کوششهای فکری در دوران پرآشوب پیکار حکومت ها فرمانروا گشته بود، دیگر بر جامعه ی چینی به همان میزان پیشین مستولی نبود. آثار کنفوسیوسی ذاتاً مؤثر بود و تسلط بدان آینده ی مطلوبی را در برابر هر کسی که به آن دست می یافت، در خدمت حکومت می گشود. پس، انگیزه ی اشتغال فکری ابتکاری و فعال ناپدید شد.(14)
ولی پیش از آن که اندیشه ی چینی بدین گونه از کنجکاوی باز ایستد، به شکوفایی پرشکوهی دست یافت که در گوناگونی و باریک اندیشی با کامیابی های یونان و هند پهلو می زد. مورخان چینی اخیر، شش مکتب فلسفی چینی بر شمرده اند: پیروان کنفوسیوس، پیروان موتی یا موئیستها؛ پیروان لائوتسه؛ قانون گرایان و منطقیان؛ و پیروان مکتب یین یانگ. این تقسیم بندی کمابیش قراردادی و اسمی است. زیرا، در سایه ی روشهای فکری تأکید و تسامح در مکتبها راه داشته است و همه از هم بسیاری مطالب را وام گرفته اند. جدا سازی این مکتب ها سخت نامیسراست، زیرا دگرگونی هایی که بر خط در زمان دودمان چئین عارض شد، به زودی نوشته های کهن تر را، حتی برای دانشمندان هم نامفهوم ساخت. بنابراین متن های فلسفی کهن مطابق تصورات پیروان کنفوسیوس دوران هان، کراراً ویرایش و اصلاح شدند و مفهوم اصلی آن ها در برابرتعبیرات سنتی پیرو کنفوسیوسی غالباً در محل تردید هستند.(15)
شاید بهتر است گفته شود اندیشه ی چینی اخگری نیرومند و عملی از خود نمودارساخت و آن شاید این باشد که دانشمندان دوران هان متنهایی را که بایستی می ماند، برگزیدند. با این همه، فیلسوفان پیرو کنفوسیوس، موئیستها و قانون گرایان همه گویا بیشتر در پی درمان دردهای سیاسی و اجتماعی بودند که بسیارآشکار در زمان جنگ حکومتها نمایان شد. موئیستها یک دسته ی با انضباط بسیار از کسان نیمه نظامی پدید آوردند که آماده بودند هرجا کا ربه سخن برنیاید، دست به شمشیر برند (16) و قانون گرایان نه تنها برای شی هوانگ تی توجیهات اصولی جهت اقدامات خشونت بار نظامی او فراهم ساختند، بلکه وزیرانی از میان خود برای اجرای این فرمانها در دسترس او گذاشتند. تائوئیستها و وابستگان به مکتب یین یانگ نیز کوشیدند تا بر استواری نیروی او بیفزایند؛ ولی از راهی کاملاً متفاوت و آن از طریق تسخیر جادویی نیروهای طبیعت بود. در طی تجربیاتی که می کردند به تعالیم استادانه ای (که جزئیات آن ها بر امروزیان پوشیده مانده است) در شناخت جهان و پدیده های فیزیکی و روانشناسی دست یافتند. تنها منطقیان گویا به کوشش های فکری دست می زدند بی آن که هدف عملی نزدیکی در برابر دیده داشته باشند. زیرا، اینان از بحث در روشهای متناقض که یادآور همتایان الئایی آنان در میان فیلسوفان یونان است، خشنود می شدند.
از همه ی این مکتب ها تنها آیین کنفوسیوس و آیین تائو در فرهنگ چین مشخص ماندند. آیین کنفوسیوس چو ن آیین رسمی گشت، دارای آداب اساسی شد در سپاس «خردمند» همچون سرچشمه ی راستین آیین که گاهی بدو پایگاهی اَبَرمردی می دادند.(17) آیین کنفوسیوس تا آغاز دوران دودمان هان، پنج اثر برجسته ای (18) را که اشتباهاً به کنفوسیوس نسبت داده شده بود، نیز کتاب مِنسیوس (371- 289 پ م) فیلسوف دیگر چینی را، آن چنان که در آثار بسیاری از دانشمندان نسبتاً ناشناخته تعبیرشده، به نام خود ثبت کرد؛ سپس مطالبی هم از بیشتر مکتبهای فلسفی رقیب بر آن ها افزود و مفهوم خشک و سخت فکری خویش را با پذیرش مجموعه ای از گفتارهای دلنشین و شعرهای کهن نرم و نغز ساخت. بیشتر اصول سیاسی خود کنفوسیوس دست نخورده ماند، هرچند، منسیوس با این استدلال که هدف نهایی فرمانروایی همانا آسایش مردم است، بدان بیشتررنگی پدرانه داده بود.(19)
پایه ی آرمان چینی عبارت بود از دنبال کردن راه نیاکان و در پیش گرفتن رفتاری شایسته و فرمان برداری فرزند از پدر و مادر و امپراتوری که با فضیلت حکومت می کند و از بزرگان آموزش دیده در خدمت خویش بهره می گیرد، جامعه ای که در آن هرکس جای مناسبی دارد که نه از آن برتر و نه فرودست تر پایگاهی در خور اوست. این آرمان تا زمان های درازی از تاریخ چین، واقعیتی تقریبی بود که بدان ها کمابیش تا حد سرسختی افراد جامعه امکان دست یابی بود. محافظه کاری بسیار آیین کنفوسیوس، به همراه شیوه ی تعقلی و آیین هایش، و ثروت و غنای ادبیات و آثار نوشتاری آن و سازمان های آموزش و سیاسی که برای برجای ماندن جاودانی آن برپا شده بود، با هم درآمیختند و به چین استواری چشم گیری در سراسر فراز و نشیب های دگرگونی های دودمانی دادند و بازآوردن نظم و ترتیب یاد شده را هرگاه خدشه ای بدان وارد می شد، آسان می ساختند. هیچ یک از تمدن های دیگر چنین تاریخی نداشته است.
آیین تائو در زندگی چینیان تأثیری کاملاً متفاوت داشت. اندیشه ای بود فردگرایانه تر و به راستی دارای تعالیم آشوب گرانه که با سلیقه ی افرادی از بزرگان که در دستگاه حکومتی نبودند، سازگار بود. مردی که در ملک خود مقیم باشد، با فرصت بسیار برای پرداختن به دل خویش، تعالیم آیین تائو را به و یژه جالب توجه می یابد. زیرا، آن ها او را یاری می دهند تا رازهای طبیعت را بازشناسد و با امید در ضبط آوردن آن ها بکوشد.(20) در میان این اندیشه های سودمند، تناقض گویی و گزافه با آیین های خاصی جهت طول عمر یا کاهش نیروی مافوق الطبیعه نیز درآمیخته بود، و اینها با جنبه های بیشتر فلسفی تعالیم پیچیده شد. در اساس تائوئیسم راه شاعرانه ی بیان دیگری به اندیشه های خردمندانه و خونسردی متعادلانه ی آیین کنفوسیوس بخشیده بود. هرکس می توانست به هر دو فلسفه ی نام برده وفادار بماند، بی آن که فشار روحی احساس کند؛ زیرا آیین کنفوسیوس برای رویدادها و آیین های عمومی و همگانی بود و تائوئیسم، این مکتب را از لحاظ بیان متضاد ساخت (21) و نمودار آن بود که چینیان در نهان اندیشه ها و احساساتی را بیان می دارند که جامعه های متمدن دیگر در دین گنجانیده اند و این شاید توجیهی باشد بر این که چرا حکومت چین توانست دو هزار سال خویش را تنها با تأیید و پشتیبانی گه گاه از سوی یک دین همگانی نیرومند سرپا نگاه دارد. بدین گونه، با وجود آن که دو آینی کنفوسیوسی و تائوئیسم در قطبهای مخالف بودند، با همسازگار شدند و مکمل؛ مانند دو نیمه ی در دل هم قرار گرفته ی نماد بین یانگ.

پی‌نوشت‌ها:

1. این مباشران که با افراد روستا همچون بیگانگان و باج گیران رفتار می کردند، چه بسا از فروشندگان دوره گرد یا بازرگانان خرده پا بودند که گذران آنان وابسته به رفتار خریدار و فروشنده و گونه ای فوق سنتی و غیر شخصی بوده است.
2. Wolfram Eberhard, Conquerors and Rulers: Social Forces in Medieval China, pp. 8-17; Henri Maspero, La Chine antique, pp. 134-137; Marcel Granel, Chinese Civilization (New York: Barnes & Noble, 1951), p.234.
اصطلاح «با لا گرفتن کار بزرگان» البته از تاریخ اجتماعی تودور انگلستان اخذ شده است. همانندیهای بسیار میان دو دوره، گویا باعث می شود که از این اصطلاح یا عبارت استفاده ی مکرر شود.
3. Karl A. Wittfogel, (the Foundations and Stages of Chines Economic History,) Zeitschrift fur Sozialforschung. IV (1935, PP. 234.
4. اهمیت آبرهه سازی و بهره گیری از مهندسی آب در چین کهن، مایه ی اختلاف میان دانشمندان شده است. کارل و ینفوگل نظریه ای دارد بر این اساس که «استبداد شرقی» گونه ای سازمان اجتماعی خاص و مشخص پدیدار ساخته است که ویژه ی هند، چین و بخش هایی از خاورمیانه است و این استبداد بر پایه ی مهندسی هیدورلیک،به ویژه آبراهه سازی قرار دارد. برای شرح و توجیه کامل او نک:
Karl A. Wittfogel, Oriental Despotism: A Comparative Study of Total Power (New Haven, Conn.: Yale University Press, 1957).
این نظریه مانند بسیاری نظریه های کلی و یک جهته نامعتبر می نماید و اندیشه های ویتفو گل دست کم درباره ی چین مورد تعرض و ردیه ی دانمشندان دیگر و اقع شده است. برای مثال:
Eberhard, Conquerors and Rulers, pp. 18-51; Henri Maspero and Jean Escarra, Les institution de la Chine (Paris: Presses Universities', 1952).
5. حکومت چئین در و اقع درست در منطقه ای برپا شده که حکومت چو بود، یعنی دره ی وِی.
6. ظاهراً بهره گیری از قلم مو در این هنگام رایج شد. این وسیله نسبت به ساق های خیزران که در گذشته با آن می نوشتند، بسیار بهتر بوده است؛ اما نوشتن با آن از خیزران محکم و خشک متفاوت بود و ناگزیر می بایست شکل نگارش عوض شود. نک:
O. Franke, Geschichte des chinesischen Reiches (Berlin: Walter de Gruyter de Gruyter & Co., 1931) I, p. 239.
7. دیوار بزرگ چین از پیوستن چند دیوار که در گذشته برپا شده بود، پدیدار شد و می توانست به شرط گماردن سپاهیان کافی از پیشروی بیابا ن گردان استپ شمالی جلوگیری کند. به همین گونه، شبکه ی را ه ها با پیوند چند را ه پیشین فراهم شد و به چین وسیله ی نظارت متمرکزی بخشید که در آن پیکها و سپاهیان و مأموران و امپراتوران سفر سریع و مقرون به امنیت می کردند. آبراهه ها هم برای سفرهای کند و بارهای گران مناسب بودند ولی را ه ها برای سرعت ضروری بودند .
8. این نکات درباره ی دودمان چئین پیشین که چین را یکپارچه کردند، وابسته است به:
Derk Bodde, China's First Unifier: A Study of the Ch'in Dynasty as Seen in the Life of Li Ssu (Leiden: E. J. Brill, 1938).
9. این عبارت ترجمه ای است از فرمان مورخ 196 پ م، آن چنان که در اثر زیر آمده است:
Homer H. Dubs (trans), the History of the Former Han Dynasty by Pan Ku (Baltimore, Md.: Waverly Press, 1938), I. p. 18.
10. امپراتوران چئین هم اکنون نمودار ساخته بودند که چین یکپارچه چگونه نیرویی در راندن همسایگان بیابا ن گرد شمال خم بزرگ رود زرد و کرانه های دریای جنوب می تواند بیابد. تسلط چین به سبب سستی حکومت در این سرزمین ها، رو به نابودی گذاشت. تا آن که دودمان هان، آن نواحی را برای همیشه در تصرف چین آورد، درباره ی پیروزی های چئین نک:
O. Franke, Geschichte des chinesischen Reiches, I, PP. 228-229.
11. شاید در همین سال بود که ووتی پیشنهاد دانشمند نامی تونگ چونگ شو را پذیرفت که «همه ی آنان که با شش آموزش یا هنر کنفوسیوس بیگانه اند، بیرون رانده شوند و اجازه ی ترفیع نیابند».نک:
Fung Yu-lan, A History of Chinese Philosophy (Peiping Henri Vetch, 1937), I, P. 403.
12. نسخه های پیشین به هر حال تجدید نظر لازم داشت؛ زیرا با رواج قلم مو در خوشنویسی، خواندن نسخه های قدیم برای دانشمندان عادی ممکن نبود.
13. Derk Bodde, China's First Unifier, P. 166.
14. همانند دگرگونی در فلسفه ی یونانی در دوران هلنیستی و به ویژه در زمان رومیان.
15. نک: اختلافات شگفت انگیزی که در مفهوم متنهای تائوگرایی دو مترجم، در اثر زیر نمودار شده است:
Joseph Needham, Science and Civilization in China, II, PP. 109-111.
16. Fung Yu- Lan, A History of Chinese Philosophy, I, PP. 81-84.
17. اما تا 59 م که امپراتور فرمان داد که همه ی مکتبها برای کنفوسیوس قربانی کنند، این آیین قطعاً خویشتن را با «نیاکان پرستی» خاندان های چینی جدا می گرفت. نک:
J. K. Shryock, Origin Development of the State Cult of Confucius (New York: Century Co., 1932), p. 103.
18. این آثار عبارت اند از آی- چینگ «(کتاب دگرگونیهای)»، شو- چینگ؛ «(کتاب تاریخ)»؛ شی- چینگ «(کتاب شعر»)؛ چو- لی «(کتاب آیینها»)؛ و چو ن- چی او «(روزشمار بهار و خزان»).
19. Fung Yu- Lan, A History of Chinese Philosophy, I, PP.111-113.
20. این حقیقت به سبب ناآشکاری متنهای تائوئیستی البته در محل تردید است، و لی چه بسا ممکن باشد که این مکتب در دوران حکومت های جنگاور تا حدودی سخنگو و مدافع طبقات فرودست و شاید به و یژه فرودست جنوب چین بوده است؛ که در آن جا جامعه های بدوی روستایی کمابیش به شیوه ی کهن دست نخورده تر از جاهای دیگر چین مانده بود و بدین گونه، الگوی امیدی برای تجدید سازمان همه ی جامعه به دست می داده است. نک:
J. Needham, Science and Civilization in China, II, PP.98-121.
در این اثر، تائو گرایان مانند کمونیست های بدوی نمودار شده اند که تنها مارکس را کم دارند تا برای ایشان پایگاه آنان را از نظر دیالکتیک در تاریخ بیان کند.
21. در چین دیرهای تائویستی برپا بود؛ ولی انها تنها در برابری با خویهای فکری بومی بر انگیخته شده توسط آیین بودا در نخستین قرن های مسیحیت پدیدار شدند.

منبع مقاله: هاردی مک نیل، ویلیام؛ (1388)، بیداری غرب، ترجمه ی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما