نویسنده: اکبر غیبی (1)
در پایان این جهان، صیحه عظیمی اهل آسمان ها و زمین را می میراند و این صیحه مرگ است که توسط یکی از ملائکه به نام « اسرافیل» در صور دمیده می شود، به همین خاطر به آن « صور اسرافیل» گفته می شود. در مورد کیفیت صور اسرافیل و زمان آن، روایات فراوانی وارد شده است. در پایان اسرافیل نیز می میرد. تا هر وقت که خداوند اراده کند، وضع به همین منوال خواهد بود.
معنای لغوی و اصطلاحی
نفخ در لغت به معنای دمیدن و صور به معنای « شیپور» یا شاخ میان تهی است. در قدیم معمولاً برای حرکت قافله یا لشکر، یا برای توقف آن ها به صدا در می آوردند که دارای دو آهنگ خاص بود: شیپور توقف، قافله را یک جا متوقف کرده و شیپور حرکت، اعلام شروع حرکت بود. این تعبیر کنائی زیبا در قرآن کریم در مورد حقیقتی بس عظیم استعاره گرفته شده است.حقیقت نفخ سور
در قرآن از حادثه پایان جهان ( دنیا) و آغاز جهان دیگر ( قیامت) تعبیرات گوناگونی شده و در بیشتر از ده آیه سخن از « نفخ صور» به میان آمده است « در صور دمیده می شود و تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند می میرند... سپس بار دیگر در صور دمیده می شود، ناگهان همگی به پا خیزند ...».(زمر، آیه 68).از مجموع آیات استفاده می شود:
اولاً: در پایان این جهان، صیحه عظیمی اهل آسمان ها و زمین را می میراند و این صیحه مرگ است که توسط یکی از ملائکه به نام «اسرافیل» در صور دمیده می شود، به همین خاطر به آن صور اسرافیل» گفته می شود. در مورد کیفیت صور اسرافیل و زمان آن، روایات فراوانی وارد شده است. در پایان اسرافیل نیز می میرد. تا هر وقت که خداوند اراده کند، وضع به همین منوال خواهد بود. ( علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 59، ص 262 و ج 6، ص 324).
ثانیاً دگر باره بعد از مدت زمانی که خدا بخواهد، در آغاز رستاخیز با صیحه و فریاد عظیمی همه مردگان زنده می شوند و برای حسابرسی در درگاه خداوند حاضر می گردند. ( تفسیر نمونه، ج 19، ص 534 به بعد؛ معارف و معاریف، ج 6، ماده صور.)
و این دو نفخه بسیار هولناک و عظیمند و روزهای سختی است برای مردمان هیچ مفر و پناهی نیست، دیگر هر کس می داند و عملش.
دگر باره بعد از مدت زمانی که خداوند بخواهد، در آغاز رستاخیز با صیحه و فریاد عظیمی همه مردگان زنده می شوند و برای حسابرسی در درگاه خداوند حاضر می گردند.
آیا کسانی هستند که از این نفخات در امان باشند؟
شرح و توصیف عده ای که از نفخه صور در امانند، در قرآن کریم و روایات این گونه است:
الف. در دو آیه ( 67 سوره زمر و 87 سوره ی نمل) مربوط به " نفخه اول" ( میراندان)، بعد از بیان این که هر کس در آسمان ها و زمین است، در اثر دمیده شدن در صور، دچار " فزع" و " صعق" می شوند، با عبارت ( اِلاّ من شاء الله) - مگر کسانی که خدا خواست - عده ایی را از این نفخه استثنا کرده که آیات 90-89 سوره نمل آن را تفسیر نموده و می فرمایند: آنان کسانی هستند که دارای " حسنه" می باشند.
ب. همچنین از آیاتی که بیان گر " نفخه حیات" اند، نظیر آیات 68 سوره زمر و 53 سوره یس، فهمیده می شود همان کسانی که در نفخه اماته در گذشتند، هم آنان در نفخه دوم زنده و نزد خدا حاضر خواهند گشت، ولی با این وجود، خداوند در آیه 127 و 128 سوره صافات " بندگان مخلص" خویش را از این احضار شوندگان استثنا می نماید؛ از این روی کسانی که دارای " حسنه" و جزو " بندگان مخلَص" خداوند می باشند، از حوادث دو نفخه در امان اند. با روشن شدن معنای این دو واژه ( حسنه و مخلَصین) به وضوح می توانیم چنین افرادی را بشناسیم؛ از این رو آیات و روایات را مورد بررسی قرار می دهیم تا معنای این دو واژه تفسیر گردد:
1- مراد از " حسنه"، " حسنه مطلق" است؛ یعنی حسنه ای که با هیچ گونه سیئه ای آمیخته نگردد. و کسانی که دارای حسنه مطلق اند، افراد خاصی از اهل ایمان هستند و ذات آنان از هر پلیدی پاک و پاکیزه و از هر نوع " نفاق" و " کفر" و " شرک" پیراسته است. هیچ گاه دل به غیر خدا نداده و همه امور خویش را به او سپرده و به مقام تسلیم محض و توکل رسیده، از آنها نیز عبور کرده، بدون هیچ شائبه استکبار و اظهار هستی و فرعونیت، فانی در ذات حق هستند. این ویژگی ها بیان گر مقام " ولایت" است؛ از این رو در روایات از " حسنه" در این آیه به ولایت امیرمؤمنان (ع) (2) و معرفت ولایت و حب اهل بیت (ع) و از " سیئه" به انکار ولایت و بغض نسبت به اهل بیت (ع) تعبیر شده است.(3)
2- مراد از " مخلَصین" نیز کسانی اند که بنا بر آیه " فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین إلاّ عبادک مهم المخلصین" (4)، ممتاز از همه انسانها، از اغوای شیطان رهیده اند و چون اغوای شیطان - بنابر مضمون آیه 22 سوره ابراهیم - با وعده های دروغ و پذیرش آن کارگر می افتد و از طرفی پذیرش آن ناشی از " شرک" گمراهان است، مخلَصین بندگانی اند که از هر گونه شرکی پاک و پیراسته و فقط برای خداوند خالص گشته اند.
با توجه و دقت در مفهوم این دو واژه ، می توان گفت هر دو، بیانگر یک حقیقت و دارای معنای واحدند؛ از این رو، می توان افرادی را که از حوادث دو نفخه اماته و احیا استثنا شده اند، این گونه وصف کرد: آنان انسان هایی هستند که به گونه ای که برای غیر خدا، وجودی نمی بینند و نام و نشانی جز او نمی یابند و اختیاری برای نفخ و ضرر و مرگ و حیات خویش قایل نبوده و حقیقت و سرّشان غرق و مستهلک و فانی و ذوب در خداوند گشته و همه امور خود را به خدا سپرده و از آنها چیزی صادر نمی شود، جز آن چه رضای خدا در آن است ( نوافل) و تنها رضای خدا را می جویند؛ از این رو خداوند چشم و گوش و دست و زبان و قلب آنان گشته (5) و به دور از هیچ غلوی، آنان آینه تمام نمای خداوند شده و تنها رُخ او را می نمایانند. و در حقیقت آنان همان " وجه الله" اند. " وجه"؛ یعنی چهره باطنی و حقیقت هر چیز که " شناخت کامل" شیء فقط به واسطه آن ممکن است. و وجه الله بودن این بندگان به معنای آن است که آنان کامل ترین آیت خداوند و آینه ای تمام نمای او می باشند که خداوند می فرماید: " کل شیء هالک إلاّ وجهه"، یعنی همه چیز جز وجه او فانی است؛ (6) از این رو در حالی که همه اشیا و خلایق، آسمان ها و زمین و نیز زمینیان و برزخیان و اهل آسمان ها؛ یعنی ملایکه و ...حتی ملایکه مقرب در اثر نفخه نخست فانی می گردند، آنان باقی اند و زوال و نابودی از حقیقت آنان دور است؛ از آن رو که هستیشان ذوب و فانی در خداوند است و وجودی برای آنان، سوای وجود خداوند و وجه او، باقی نمانده است، نه توقفی در برزخ دارند و نه در قیامت، حشری برای حساب و کتاب و سؤال و جواب دارند؛ زیرا قبل از آن در دنیا در اثر مجاهدت و مراقبت و ریاضت در راه رضای خداوند، هم از تعلّقات مادی و صورت های مثالی و قالب های برزخی رهیده اند و هم به حساب و کتاب خود رسیده اند و یکسره به بهشت ذات و لقای پروردگار بار یافته اند. جایگاه امنی که ره یافتگان به آن در امن و آرامش و اطمینان به سر می برند؛ (7) از این رو از گزند همه حوادث فراگیر و عظیم نفخه اماته و احیا نیز در امانند؛ زیرا آن چه ثمره این رخداد بزرگ خواهد بود، همانا "رساندن و بهره مند کردن" همه موجودات، به فراخور استعداد و سعه وجودی هر یک از آنها، به " حیات عنداللّهی " است. در حالی که این بندگان به چنین حیاتی کامل تر و بالاتر از آن چه به سبب نفخ صور بهره دیگران خواهد گشت، در دنیا بار یافته بودند.
افرادی را که از حوادث دو نفخه اماته و احیا استثنا شده اند، این گونه وصف کرد: آنان انسان هایی هستند که به گونه ای که برای غیر خدا، وجودی نمی بینند و نام و نشانی جز او نمی یابند و اختیاری برای نفخ و ضرر و مرگ و حیات خونش قایل نبوده و حقیقت و سرّشان غرق و مستهلک و فانی و ذوب در خداوند گشته و همه امور خود را به خدا سپرده و از آن ها چیزی صادر نمی شود، جز آن چه رضای خدا در آن است ( نوافل) و تنها رضای خدا را می جویند.
با دقت در آن چه گذشت فهمیده می شود که آنان در حقیقت مصداق کامل " موتو قبل أن تموتوا" می باشند و به واسطه " وجود وجه اللهی یشان" حشر و حضور آنان در قیامت نیز متفاوت با دیگر موجودات است. به گونه ای که بر همه موجودات حاضر در آن، محیط خواهند بود.
مصداق کامل و حقیقی این بندگان - با توجه به این که در روایات، " حسنه" (8)، " وجه الله"، (9) و " اسمای حسنا" (10) و " آیت کبرا" (11) و نظایر این ها بر پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت او (ع) منطبق شده است - چهارده معصوم (ع) می باشند، ولی انبیا و اولیای الهی و انسان هایی که عارف و دوست دار و پیراسته از دشمنی و بعض نسبت به مقام آنان هستند نیز به حسب درجاتی که دارند و در حد ظرفیت وجودی و به فراخور تلاش خود در سیر به سوی ولایت آنان، در مراتب و درجات پایین تر، مصداق " این بندگان" هستند و خواهند بود.
در پایان، این نکته را یاد آور می شویم که این رُخداد گسترده، با توجه به عظمت و اهمیتش، تفصیلی افزون از این نوشته را خواهان است؛ از این رو پیشنهاد می شود کتاب هایی که درباره آن به رشته تحریر در آمد مورد مطالعه قرار گیرد، تا به لطف و رحمت بیکران خداوند، حقایق و اسرار بیشتری از این پدیده بزرگ هویدا گردد.(12)
منابع :
1- طهرانی، محمد حسین، معاد، ج 4.
2- جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن ( تفسیر موضوعی قرآن)، ج 4.
3- طباطبائی، سید محمد حسین، حیات پس از مرگ، ترجمه، سید مهدی نبوی و صادق لاریحانی.
پی نوشت ها :
1.دانشجوی مدیریت و برنامه ریزی آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب.
2. تفسیر قمی، بحار ، ج 7 ، ص 117 و 175؛ ج 24، ص 45.
3. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج 1، ص 426؛ کافی، ج 1، ص 185، ح 14.
4. ص، 82 و 83.
5. کافی، ج 2، ص 352، ( حدیث قرب نوافل).
6. ر. ک نمایه: فنای اشیای روی زمین ( تفسیر آیه 26 سوره الرحمن)، س 162.
7. فجر، 30-27.
8. بحار الانوار، ج 7، ص 117و 175 و ج 24، ص 45.
9. همان، ج4، ص 7-5؛ ج 24، ص 116-114.
10. همان، ج 25، ص 4، ح 7.
11. همان، ج23، ص 206.
12. اسلام پدیا، اندیشه قم.