در نقد شعر معاصر فارسی

بررسی انتقادی کاربرد نظریه ی سیستمی- نقشی هلیدی (زبان شناسی متن بنیاد)

پس از طرح نظریه ی متن بنیاد و نقش گرای زبان شناس معاصر انگلیسی، ام. کی. هلیدی، در زبان فارسی تلاش های متعددی در جهت نقد و تحلیل متون ادبی به ویژه شعر معاصر بر مبنای این نظریه صورت گرفته است. در این مقاله،
سه‌شنبه، 15 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی انتقادی کاربرد نظریه ی سیستمی- نقشی هلیدی (زبان شناسی متن بنیاد)
بررسی انتقادی کاربرد نظریه ی سیستمی- نقشی هلیدی (زبان شناسی متن بنیاد)

 

نویسندگان: مریم صالحی نیا (1)، زهرا روحی (2)




 

 در نقد شعر معاصر فارسی

چکیده

پس از طرح نظریه ی متن بنیاد و نقش گرای زبان شناس معاصر انگلیسی، ام. کی. هلیدی، در زبان فارسی تلاش های متعددی در جهت نقد و تحلیل متون ادبی به ویژه شعر معاصر بر مبنای این نظریه صورت گرفته است. در این مقاله، نظریه ی سیستمی- نقشی هلیدی و پیشینه ی آن به اختصار معرفی شده و سپس با توجه به وضعیت کمی و کیفی نقدهای انجام شده در حوزه ی مطالعات داخلی به ویژه پژوهش های دانشگاهی، ظرفیت ها و کاستی های این نظریه به عنوان ابزاری برای نقد و تجزیه و تحلیل شعر معاصر فارسی بررسی و ارزیابی شده است. ما بر آنیم تا نشان دهیم این نظریه ی تا چه اندازه امکانات لازم را جهت شناخت تمام ابعاد سبک شناختی و زیبایی شناختی شعر معاصر، در اختیار منتقد ادبی قرار می دهد.
کلیدواژه ها: نقد ادبی، نظریه ی سیستمی- نقشی هلیدی، شعر معاصر فارسی.

1. درآمد:

آیا می توان زبان شناسی را در نقد ادبیات به کار برد؟ از مدت ها پیش، این پرسش ساده موجب بحث و جدل های فراوانی در میان منتقدان ادبی و زبان شناسان بوده است. جدالی که تا به امروز هم انجامی نیافته است و هر دو طرف سرسختانه بر مواضع خود پای فشرده اند. در این میان آنان که گاهی به دگرگونی و اصلاح باورهای خود تن داده اند، بسیار اندک شمارند. فالر مهمترین دلیل نافرجامی این جدال را در رویکرد غیرانتقادی دو طرف مجادله می داند و می گوید:
منتقدان ادبی این حقیقت را در نظر نمی گیرند که نظریه های زبان شناختی متفاوتی وجود دارد که هر کدام واجد ویژگی های کاملاً متمایز خود است. گرچه امکان دارد الگوی زبان شناختی «الف» برای انجام وظیفه ی خاصی در نقد ادبی کارآمد باشد یا نباشد، اما ممکن است همان نتیجه گیری در مورد الگوی زبان شناختی «ب» که حیطه یا رویه ی متفاوتی دارد صدق نکند. اشکال منتقدان ادبی این است که اطلاعات کافی ندارند تا بین الگوهای زبان شناختی تمایز قائل شوند، اما متقابلاً خود زبان شناسان نیز این تمایزات را نمی پذیرند و لذا هر زبان شناسی در بررسی ادبیات، نظریه ای را به کار می گیرد که خودش درست می پندارد. بین مکاتب زبان شناسی آن چنان رقابتی وجود دارد که هواداران یک نظریه حاضر نیستند بپذیرند که نظریه ی رقیب برای منظور خاصشان مزیت هایی دارد. (فالر، 1381: 21-22).
فالر نکته ی دیگری را که سبب واکنش افراطی منتقدان ادبی در برابر مطالعه ی زبان شناختی ادبیات شده است، ناظر بر روش مکانیکی تحلیل های زبان شناختی می داند و این باور نادرست، اما رایج که زبان شناسی نوعی دستگاه تحلیل خودکار است که اگر متنی را به آن بدهیم، بدون دخالت انسان توصیفی از آن بدست می دهد (همان جا).
در این مقاله برآنیم تا از رهگذر واکاوی یک نگره ی زبان شناختی موسوم به نگره ی سیستمی- نقشی هلیدی و نمونه های کاربردی آن، چگونگی کارآمدی نظریه ی های زبان شناختی را در تحلیل و تفسیر متون ادبی بررسی کنیم.

2. پیشینه و مبانی نظریه ی نقش گرای هلیدی

زبان شناسی جدید به تعبیری به دو شاخه تقسیم می شود: زبان شناسی ساختاری یا ساخت گرا و زبان شناسی نقش گرا. زبان شناسی ساختاری که از بلومفیلد و ساپیر شروع، و به چامسکی ختم می شود، نوعی زبان شناسی است که توجه خود را اغلب بر تحلیل جمله متمرکز می کند. حتی امروز هم کار چامسکی تحلیل جمله است. ناگفته پیداست که چنین نظریه ای اساساً به کار مطالعات ادبی نمی آید؛ زیرا جمله نقطه ی آغاز آفرینش ادبی است نه نقطه ی پایان آن. اگر قرار است زبان شناسی بتواند به کار مطالعات ادبی بیاید، باید از جمله فراتر رود و به متن بپردازد. همچنین در زبان شناسی ساختاری و به ویژه در شاخه ی زایشی آن، تلاش اساسی بر این است که به احکام عام و به جهانی های زبان برسیم؛ بنابراین چنین تصویری از زبان- که به مشترکات زبان ها محدود می شود- البته به کار تحلیل آن جنبه های ظریف و زیبا و به شدت فردی زبان نمی آید که متعلق به امر آفرینش ادبی اند.
شاید بهتر باشد برای تحلیل متون ادبی نظریه ای متن بنیاد را به کار بگیریم؛ مانند نظریه ی سیستمی- نقشی هلیدی. این نظریه که با قبول اصول ساخت گرایی بر نقش زبان و واحدهای ساختاری آن تأکید می کند، از جهاتی بسیار مناسب مطالعات ادبی است؛ از جمله از این نظر که به جنبه های خاص و ممتاز و وابسته به متن و جمله نیز توجه خاصی دارد. همچنین به دلیل همین حساسیتی که به ویژگی های خاص جمله و به تناسب آن به محیط پیرامونش نشان می دهد، خواه ناخواه به وجود ساختی بزرگتر از ساخت جمله نیز قائل است و آن ساخت متن است. از دلایل دیگری که زبان شناسی نقش گرا مناسب مطالعات ادبی است این است که این نوع خاص از زبان شناسی علاوه بر دو لایه ی ساختاری جمله و متن، لایه ی ساختاری سومی به نام گفتمان دارد. ساخت گفتمان(3) از رهگذر ترکیب متن، به عنوان ساختی کاملاً زبانی، با بافت موقعیت(4)، به عنوان ساختی کاملاً غیرزبانی به دست می آید.
نخستین بارقه های این رویکرد زبانی به متن را می توان از سوی زبان شناسان مکتب پراگ و اندیشمندانی چون مالینفسکی (1923)، متسیوس (1928)، بارتلت (1931) و فرث (1935) دانست. نظریه ی زبان شناسی متن بنیاد هلیدی نیز ادامه ی همین حرکت است که در این نوشته مبنای تحلیل متن قرار گرفته است.

3. معرفی نظریه ی سیستمی- نقشی هلیدی(5)

در چارچوب زبان شناسی سیستمی- همچون دیگر نگره های نقش گرا- پدیده های زبانی با ارجاع به این مفهوم که زبان در جمعه و نظام اجتماعی نقش و کارکرد دارد، تبیین و توصیف می شوند. این نگره با دست یازیدن به انگاره ی فرثی معنا- که بنا بر آن معنای هر پاره گفتار همان نقشی است که آن پاره گفتار در بافت ایفا می کند- بر آن است تا با تبیین نقش های زبان، بخش های نقشی نظام معنایی آن را تعیین کند (Halliday & Hassan, 1976: 29). در نتیجه، توصیف نقش ها و کارکردهای زبان در جامعه در واقع توصیف معناهایی است که زبان به طور عام و هر متن به طور خاص می تواند داشته باشد. هلیدی نقش ها و معناهای زبان را به سه دسته تقسیم می کند:

1 -3. نقش اندیشگانی(6)

نقش اندیشگانی زبان ناظر است بر تجربه ی سخن گویان از جهان بیرون و درون. زبان درک و دریافت ما را از واقعیت و در نتیجه تجربه ی ما را سازمان بندی می کند، چگونگی نگرش ما را به جهان رقم می زند و از تجربه ی آدمی از جهان واقع سخن می گوید.

2 -3. نقش بینافردی(7)

نقش بینافردی زبان ناظر است بر چگونگی برقراری، حفظ و تنظیم رابطه ی میان افراد. به بیان دیگر، نسبت اشخاص شرکت کننده در کنش ارتباطی، نوع و رابطه ی آنها با یکدیگر، نقش آنها در کنش ارتباطی و دیدگاهشان نسبت به این کنش در نقش بینافردی زبان تجلی می یابد. مشارکین کنش کلامی در ارتباطی که از راه زبان میان خود ایجاد کرده اند، هر یک ایفاگر نقشی می شوند. خبر یا فرمان می دهند، سؤال می پرسند یا انجام خدماتی را پیشنهاد می کنند.

3-3. نقش متنی زبان(8)

زبان میان خود و بافت ارتباط برقرار می کند تا به تناسبِ بافتی که در آن بیان شده و با توجه به ویژگی های مترتب بر آن بافت، متن آفرینی کند. این نقش- که بیانگر مدخلیت کلام و ارتباط کلام هم با بافت زبانی پس و پیش خود و هم با بافت موقعیتی است- نقش متنی زبان است و خواننده و شنونده را قادر می سازد تا متن را از مجموعه ای از جمله های تصادفی و نامربوط باز شناسد. (Ibid, 28).

4 -3. ساختار نشانه ای موقعیت

هلیدی با توجه به نقش ها و معناهای همگانی زبان، به تبیین بافت موقعیتی پرداخت و به نحوی متناظر با نقش های سه گانه ی زبان، بافت موقعیتی را متشکّل از سه بخش دانست. او این سه سازه ی نظام نشانه ای موقعیت را به ترتیب گستره ی سخن(9)، منش سخن(10) و شیوه ی سخن(11) نامید. او پس از ترسیم نمایی کلی از بافت موقعیتی ارتباط کلامی و لایه ی معنایی زبان، به بیان لایه ی دیگری پرداخت که جایگاه تحقق معناست؛ یعنی لایه ی واژی- دستوری زبان که فرم یا صورت زبان را می سازد.

5 -3. نظام واژی- دستوری زبان

زبان به طور عام و هر متنی به طور خاص دارای سه معنای هم زمان است که مکمل یکدیگرند. معناهایی که از یک سو بافت موقعیتی شرایط مساعدی برای وقوع آنها فراهم کرده است و از سوی دیگر در لایه ی واژی- دستوری مکانیسم نمود خاص خود را دارند. در نتیجه، برای هر متنی می توان سه ساختار جداگانه در نظر گرفت که همگی برای شکل دادن یک معنای کلی بر هم منطبق می شوند. در هر متنی سازه ی واحدی می تواند هم زمان دارای سه ساختار و به واسطه ی آن حامل سه معنا باشد. این سازه که هر سه نقش زبان در آن نمود دارند و بر هم منطبق می شوند، بند است. پس هر بند نیز دارای سه ساختار متفاوت البته سه معنای متفاوت است. به همین سیاق و به اعتبار این سه ساختار، هر عنصر بند نیز در سه نقش متفاوت ظاهر می شود و این چنین است که عنصری که در دستور «فاعل» خوانده می شود، در این چارچوب- و البته در یک بند بی نشان- همچون عنصری حامل سه نقش متفاوت دستوری تحلیل می شود:
1. اگر هر فعلی را نوعی از کنش بدانیم، این عنصر کنشگر است و وقوع فرایندی که فعل نماینده ی آن است، در گرو هستی اوست (کنشگر).
2. عنصری است که فعل واژه به آن باز می گردد و به لحاظ شخص و شمار با آن منطبق است (فاعل).
3. نقطه ی آغاز یا پایه ی پیام است و به عبارتی دیگر قلابی است که بقیه ی پیام آویزه ی آن است (آغازه).
هر یک از این سه نقش در یکی از سه ساخت بند وارد می شوند و یکی از سازه های نقشی آن بند را تشکیل می دهند: کنشگر در ساخت اندیشگانی، فاعل در ساخت بینافردی و آغازه در ساخت متنی بند. در هر یک از این ساخت ها، عناصر دیگری نیز ایفای نقش می کنند و همگی با هم معنای بند را می سازند و در نهایت، به بند ویژگیِ بازنمایی، مکالمه و پیام را می دهند.

6 -3. بند همچون بازنمود واقعیت: ساخت اندیشگانی

از ویژگی های بنیادی زبان این است که آدمی را قادر می کند تا به تجربه اش از واقعیت های بیرونی و درونی خود تصویری ذهنی بدهد. ساخت اندیشگانی بند، تجلی گاه این تصویرهاست. ما واقعیت را چیزی در بردارنده ی کنش ها، رویدادها، احساس ها و هستی و وجودها می دانیم. تقسیم بندی واقعیت به صورت این فرایندها در نظام معنایی زبان صورت می گیرد و از طریق دستور بند بیان می شود.
چارچوب معنایی اصلی برای بازنمایی فرایندها بسیار ساده است. هر فرایندی بالقوه از سه بخش تشکیل شده است:
الف. خود فرایند(12) که در مقوله ی دستوری گروه فعلی نمود می یابد.
ب. شرکت کنندگان(13) در فرایند که گروه اسمی تحقق می یابند و بسته به نوع فرایند متفاوت اند.
ج. عناصر بیرونی(14) که در گروه قیدی یا گروه اضافی باز نموده می شوند.
اقسام فرایند هم عبارت اند از: فرایند مادی(15)، فرایند ذهنی(16)، فرایند رابطه ای(17)، فرایند رفتاری(18)، فرایند کلامی(19) و فرایند وجودی(20).

7 -3. بند همچون کنش متقابل: ساخت بینافردی

پیش از این اشاره شد که بخشی از معنای هر متنی بر کنش متقابل افراد درگیر در ارتباط دلالت دارد. در این رابطه هر یک از این افراد ایفاگر نقشی می شوند: 1- خبری می دهد. 2- چیزی می پرسد. 3- چیزی عرضه می کند. 4- فرمانی می دهد. این نقش های ارتباطی- و به بیانی دیگر این کنش های کلامی- در لایه ی واژی- دستوری زبان به وسیله ی ساختار وجهی(21) بند تحقق می یابند. اما عناصر دیگری نیز در بند وجود دارند که در شکل گیری وجه سخن نقشی ندارند و ما آنها را باقی مانده(22) می خوانیم.
عنصر وجه جایگاه تبلور تعامل بینافردی و تأثیر و تأثر دو سویه است و سه جزء فاعل، عنصر خودایستای فعل(23) و ادات وجه نما(24) را در برمی گیرد(25).
عنصر خودایستا دو سویه دارد: زمان نمایی و وجه نمایی. از یک سو زمان رویداد(26) نسبت به زمان گفته(27) معین می شود؛ یعنی زمان حال، آینده یا گذشته در گزاره مشخص می شود و از سوی دیگر وجه فعل، قضاوت گوینده را نسبت به وقوع فعل یعنی قطعی یا غیرقطعی بودن آن و یا امری بودن آن نشان می دهد. در زبان فارسی سه وجه اخباری (پرسشی و خبری)، التزامی و امری وجود دارند که با پیشوندهای «می» و «ب» و نیز افعال وجه نما(28) و یا با همراهی هر دو وجه، فعل فارسی را مشخص می کنند. ادات وجه نما خود به دو گروه تقسیم می شوند: ادات احتمال همچون احتمالاً، قطعاً، مسلماً و ادات تناوب مانند معمولاً، همیشه، به ندرت و هیچ گاه.
در ادامه به عناصر باقی مانده اشاره ای کوتاه می کنیم که غیر از عنصر وجه، سایر بخش های بند را در برمی گیرد و شامل فعل واژه، متمم و ادات غیروجه نماست. فعل واژه عبارت است از گروه فعلی منهای کارگزاران زمانی یا وجهی آن. متمم هر گروه اسمی غیرفاعلی است و ادات غیروجه نما هم عناصری اند که به وسیله ی گروه های قیدی و حرف اضافه ای بیان می شوند.

8 -3. بند همچون پیام: ساخت متنی

ساخت متنی جایگاه استقرار عناصر محتوایی بند است و بر چگونگی ترتیب و آرایش اطلاعات اندیشگانی و بینافردی ای که در بند آمده اند استوار است. هلیدی ساخت متنی بند را به دو ساخت متمایز «ساخت آغازه- آویزه(29)» و «ساخت اطلاعاتی(30)» و یک بخش غیرساختاری یعنی «انسجام(31)» تقسیم کرده است.

ساخت آغازه- آویزه:

ساخت آغاز- آویزه ی هر بندی بر ما آشکار می کند که نزد گوینده، بند درباره ی چیست؛ از این رو ساخت آغازه- آویزه، ساختی «گوینده محور» است. هرگاه فاعل در جایگاه آغازه ی بند قرار گیرد، آن بند بندی بی نشان است؛ در غیر این صورت آنچه حاصل می شود، بند نشان دار است.

ساخت اطلاعاتی:

این ساخت دارای دو عنصر کارکردی است: «اطلاع نو» و «اطلاع کهنه». این نو یا کهنگی اطلاعات آنجا معنا می دهد که از منظر مخاطب به پیام بنگریم و نه از منظر سخن گو؛ چرا که نزد سخن گو هر اطلاعی کهنه است؛ از این رو ساخت اطلاعاتی، ساختی «مخاطب محور» است. معمولاً کهنه در جایگاه آغازه قرار می گیرد و اطلاع نو در چارچوب آویزه. اطلاع نو همواره حامل تکیه ی برجسته است. هرگاه تکیه ی برجسته روی آغازه قرار گیرد، برخلاف بند بی نشان، آغازه حامل اطلاع نو خواهد بود.

انسجام:

انسجام به مناسبات معنایی ای اشاره دارد که میان عناصر متن وجود دارد و به واسطه عمل آنها، تعبیر برخی از عناصر متن امکان پذیر می شود. عواملی که به متن انسجام می بخشند عبارت اند از: ارجاع، حذف، جایگزینی، ادات ربط و انسجام واژگانی.
جدول1- طرح واره ای از نگره ی زبان شناسی سیستمی- نقش

ارتباط زبانی

بافت موقعیتی

نظام معنایی

نظام واژی- دستوری

گستره ی سخن

نقش اندیشگانی

ساختار تعدی

فرایند

مادی

 

ذهنی

 

رابطه ای

 

رفتاری

 

کلامی

 

وجودی

مشارکین فرایند

 

موقعیت فرایند

منش سخن

نقش بینافردی

ساختار وجه

عنصر وجه

فاعل

عنصر خودایستا

باقی مانده

فعل- واژه

متمم

ادات

شیوه ی سخن

نقش متنی

عوامل ساختاری

ساخت مبتدا- خبری

مبتدا

خبر

ساخت اطلاعاتی

اطلاع نو

اطلاع کهنه

 

 

عوامل غیرساختاری

انسجام

ارجاع

حذف و جایگزینی

ادات ربط

انسجام واژگانی


4. نقد نظریه و بررسی جنبه های کارآمد نظریه در نقد شعر معاصر فارسی

1 -4. نقش اندیشگانی یا ساختار گذرایی

با بررسی ساختار گذرایی شعر می توان به الگوبندی شاعر از فرایندهای گوناگون، بسامد استفاده از هر فرایند و هدف شاعر از انتخاب فرایندی خاص به عنوان فرایند غالب و پربسامد در شعر در جهت القای ایده ای خاص پی برد. همچنین می توان شیوه ی الگوبندی فرایندها را در شعر شاعران مختلف مقایسه کرد و یا حتی با بررسی نحوه ی به کارگیری فرایندها توسط شاعری، گونه ها و دوره های متمایز شعرش را شناسایی کرد(32).
در تحلیل اشعار بر مبنای نقش اندیشگانی، می توان به این نتیجه رسید که از راه بررسی نوع و بسامد فرایندهای انتخاب شده، فضای کلی حاکم بر اثر پدیدار می شود. برای مثال، تحلیل نقش اندیشگانی در شعر «مهتاب» نیما حاکی از وقوع پربسامد فرایند مادی و فقدان فرایند رفتاری است. فقدان این فرایند در ساختار این شعر- که همه آرزوی شاعر آن است که کسی تحرکی و جنبشی داشته باشد- بسیار پرمعناست. در این فضای مرده و بی تحرک، طبیعی است که از هیچ کس هیچ عمل زیستی و یا فیزیولوژیک سر نزند و این امر در الگوبندی شاعر از فرایندهای نظام گذرایی شعر، هشیارانه لحاظ شده است (مؤذن، 1377: 112).
همچنین در تحلیل شعر «آیه های زمینی» به این نکته اشاره شده است که وجود کنشگرهای غیرانسان در نیمه ی اول شعر و همراهی آنان با فرایندهای مادی ای که مستلزم وجود کنشگرهای انسانی اند، از یک سو به آنها خصوصیات انسانی می دهد و از سوی دیگر فضای نیمه ی اول شعر را خالی از آدمیان می کند. این مفهوم همسو با هدف شاعر در محکوم کردن محیط و نه آدمیان است که به روایت خود شاعر، مضمون اصلی شعر است (کارآمد، 1378: 74). کارآمد در تحلیل شعر «پرنده مردنی است»، استفاده از فرایند رابطه ای از نوع وصفی را هم در خدمت توصیف وضعیت روحی شاعر و هم در توصیف محیط پیرامونی می داند. بنابراین، با تکرار یک فرایند در دو بند پیاپی نه فقط بر شرایط توصیف شده ی درونی و بیرونی تأکید می شود؛ بلکه به باهم آیی و ارتباط بین آنها نیز غیرمستقیم اشاره می شود (همان، 103).
بر اساس این تحلیل می توان به این نتیجه رسید که بررسی چگونگی توزیع فرایندهای مختلف در شعر و توجه به نوع کنشگر و کنش پذیرِ انتخاب شده از سوی شاعر، از چند جهت می تواند راهگشای منتقد باشد:
1. ادراک فضای حاکم بر متن شعر با شناخت نظام فرایندهای موجود در شعر.
2. تشخیص جنبه های استعاری متن: برای نمونه در تحلیل شعر «ماخ اولا»ی نیما، منتقد از رهگذر بررسی شیوه ی توزیع فرایندهای مادی و رابطه ای در سه پاره ی شعر، به وجود استعاره ی «ماخ اولا- شاعر» پی می برد (حسن پور آلاشتی، 1388: 596).
3. تشخیص معانی و مضامین مورد نظر شاعر که در انتخاب نوع فرایند و کنشگر یا کنش پذیر خاصی از سوی او نهفته است.
4. تشخیص برجسته سازی های صورت گرفته توسط شاعر از طریق قرار دادن فرایند مثلاً رفتاری در زمینه ای از فرایندهای مادی.

2 -4. نقش بینافردی یا ساختار وجهی و زمانی

منتقد با تحلیل شعر بر مبنای ساختار بینافردی و توجه به نوع کنش های کلامی و نیز زمان و وجه بندها می تواند به امکانات و ابزارهای صوری و نحوه ی استفاده ی شاعر از این امکانات، جهت واکاوی زوایای مختلف متن دست یابد. همچنین می تواند تا حدی به دنیای ذهنی شاعر نزدیک شود، نگرش او را به پدیده های پیرامون مورد بازبینی قرار دهد و گرایش های فردی و اجتماعی او و نوع تعاملش با مخاطبان را شناسایی کند. برای مثال، شفیعی کدکنی درباره ی شعر فروغ می نویسد:
همه چیز در شعر فروغ لرزان است. او هیچ وقت نمی گوید مضطربم، او اضطراب را به شما نشان می دهد و این اضطراب را در اِپیتِت های(33) شعر او می توان احساس کرد که پیوسته از «رشته ی سست طناب رخت» و «حجم سفید لیز» و «سایه ی مغشوش» و «طرح سرگردان» و «دست های مغشوش، مضطرب، ترسان» و «کوچه های گیج» و «عطر گذران» و «جریان های مغشوش» آب روان و «شادی های مهجور» و «سایه ی بی اعتبار عشق» و «سایه ی فرار خوشبختی» سخن می گوید. (1359: 77-78).
مؤذن بر پایه ی تحلیلی نقش گرا از شعر «وهم سبز»، به نتایج مشابهی درباره ی فروغ دست یافته است. تحلیل های او تنوع گسترده ای را در وجوه فعل این شعر نشان می دهد که می تواند پیامد هیجان و اضطراب فروغ باشد. نبود وجه التزامی در کنار کاربرد پربسامد جملات پرسشی در قالب استفهام انکاری و جملات تعجبی، و نیز حضور گسترده ی بندهایی با وجه خبری در آغاز و انجام شعر- که مثل قابی از قطعیتِ سرنوشتی شوم و محتوم شعر را فرا گرفته است- همه بر این امر دلالت دارند (مؤذن، 1377: 221-222). کاربرد الگوی نقشی- سیستمی در شعر «آیه های زمینی» هم نتایج مشابهی را نشان می دهد: حضور پربسامد افعال گذشته با وجه خبری در کنار استفهام انکاری. شاعر با انتخاب این زمان هرگونه گریزی را از فضای هولناک به تصویر درآمده ناممکن می کند. (کارآمد، 1378: 57).
توجه به عنصر زمان در مباحث نقد شعر، از ویژگی های نظریه ی نقش گراست. برای نمونه بررسی عنصر زمان در شعر «مهتاب» نیما نشان می دهد زمان افعال در این شعر، جز در دو مورد، همگی بر حال دلالت دارد و ویژگی زمان حال ساده آن است که برای بیان واقعیات ابدی و همیشگی به کار می رود. انتخاب این زمان در توفیق شاعر نقش بسیار مهمی داشته است (مؤذن، 1377: 124). بررسی تحلیل های نقش گرا در شعر معاصر نشان می دهد عنصر زمان می تواند منتقد را به نکاتی درباره ی معنای شعر رهنمون شود که جز از این راه- حتی اگر بر پایه ی استنباطی عاطفی آن را بیان می کرد- تا این اندازه مستدل و انکارناپذیر نمی نمود. از شیوه های کاربرد عنصر زمان که در شکل گیری زبان شاعرانه بسامد بالایی دارد، برجسته سازی است. زمانی که چند بند مشخص در شعر در جهت مخالف زمینه ی زمان بندی غالب شعر قرار می گیرند، به خودی خود برجسته می شوند. علاوه بر این، عنصر زمان امکانات دیگری در اختیار شاعر می گذارد؛ همچون القای حس پویایی، ملموس بودن، در جریان بودن و یا محتوم و قطعی بودن که از رهگذر بررسی آنچه هلیدی «منش سخن» نامیده است تبیین می شود.

3 -4. نقش متنی

1 -3 -4. ساخت آغازه- آویزه و ساخت اطلاعاتی

پس از بررسی نوع ساختار بندهای شعر و به دست آوردن الگوی تمام بندها به لحاظ نشان داری، می توان بسامد کلی بندهای بی نشان و نشان دار را در شعر یا مجموعه اشعار شاعر به دست آورد و بر اساس آن، به این نکته رسید که شاعر برای بیان مضامین موردنظر خود بیشتر از کدام ساختار استفاده کرده است. برای مثال، زمانی که شاعر در بیشتر بندها از ساخت نشان دار استفاده می کند، بندی با ساختار بی نشان در کلیت این شعر چنان برجسته می شود که از ظرفیت بیان مضمون موردنظر شاع برخوردار می شود. برای نمونه، تحلیل ساخت آغازه- آویزه در شعر «هست شب» نیما نشان می دهد نشان داری فقط در تمام بندهای شعر حضور ندارد، بلکه حتی در ساخت گروه ها نیز حضوری چشمگیر دارد؛ به گونه ای که منتقد به این نتیجه می رسد که این شگرد مهمترین ویژگی ساختار متنی شعر نیماست و یک عنصر برجسته ی سبکی را در شعر وی رقم می زند؛ ضمن اینکه در می یابد از رهگذر کارکرد مسلط همین شگرد در این شعر «شب» برجستگی و مرکزیت می یابد و معنای شعر حول محور آن شکل می گیرد (مهاجر و نبوی، 1374: 75).
در نمونه های تحلیلیِ مورد مطالعه معمولاً دو ساخت آغازه- آویزه و ساخت اطلاعاتی (اطلاع کهنه و نو) بر هم منطبق شده اند؛ از همین رو منتقدان این دو ساخت را هم زمان بررسی کرده اند نه به صورت جداگانه. اما در مواردی این دو ساخت از نظر نشان داری بر هم منطبق نیستند. برای مثال، در بند «اوست در کار سراییدن گنگ» او هم آغازه است و هم اطلاع نو. معمولاً وقتی که آغازه تکیه بر می شود، منظور آن است که می خواهیم به نفی پیش فرضی بپردازیم که در زمینه موجود است. در این بند نیز نحوه ی چینش عناصر به این معناست که فقط شاعر (ماخ اولا) است که شعر گنگ می سراید و به این دلیل تنها مانده است (حسن پور آلاشتی، 1388: 595).

2 -3 -4. انسجام

در تحیل و نقدهایی که تاکنون بر اساس نظریه ی سیستمی- نقشی صورت گرفته، این بخش از نظریه بیشتر از بخش های دیگر مورد توجه منتقدان قرار گرفته است و متون زیادی- اعم از داستانی و شعری- بر اساس عوامل انسجامی تجزیه و تحلیل شده اند (نعمتی، 1386؛ رحیمیان، 1381). توجه ویژه به این بخش از نظریه، بی تردید به دلیل ظرفیت ها و قابلیت فراوان آن در جهت کشف ویژگی انسجام در متون ادبی است. برای نمونه، تحلیل عوامل انسجام در شعر بلند «صدای پای آب» نشان می دهد سهم عامل تکرار 71 /83 درصد است و سهم دیگر عوامل انسجامی چیزی بیش از 29 /16 درصد نیست. در این منظومه هرگاه شاعر خواسته مطلبی را بیان کند؛ از تکرار استفاده کرده است. بیشتر این تکرارها در آغاز جملات آمده و مفهوم مورد بحث را در هر بخش برجسته تر کرده است (نعمتی، 1386: 181).
بررسی تطبیقی عوامل انسجام هم می تواند مثل سایر ساخت های مطرح در نظریه ی سیستمی- نقشی منتقد را به رهیافتی سبک شناختی رهنمون شود. بررسی تطبیقی عوامل انسجام در اشعار اخوان، شاملو و نیما نشان می دهد اخوان و به ویژه شاملو بیشتر از عامل حذف برای انسجام بخشی به ساختار شعرشان بهره می گیرند. اما در شعر نیما حذفی صورت نمی گیرد و ظاهراً او به این عنصر چندان توجهی ندارد؛ در مقابل در بیشتر اشعارش عامل انسجام بخش «تکرار» است اعم از تکرار واژه ها، ترکیبات و حتی عبارات و بندها (مؤذن، 1377: 128).

5. بررسی کاستی های نظریه در نقد شعر معاصر فارسی

نظریه ی متن بنیاد هلیدی، به اذعان خودش، بر این اصل اساسی استوار شده است که میان متن ادبی و دیگر متن ها هیچ تفاوتی وجود ندارد: «در مرحله ی تحلیلی، هیچ تفاوتی میان متن ادبی و انواع دیگر متن ها وجود ندارد: مقوله ها و روش ها یکسان هستند. در واقع اهداف سبک شناس این یکسانی را ایجاب می کند». (هلیدی، 1983: 80). علاوه بر این، هلیدی برای استحکام نظریه اش، مسئله ی هنجارگریزی را به کل به یک سو می نهد و می گوید متن معنایش را نه به واسطه ی هنجارگریزی، بلکه از راهِ سازگاری با نظام به دست می آورد. اکثریت آثار ادبی به هیچ رو از دستور زبان سرپیچی نکرده اند. به عکس، متن هایی که از قواعد دستور زبان سرباز زده اند، معمولاً آنهایی نیستند که ما متن ادبی می خوانیم (همان، 76).
این سخنان هلیدی کاملاً همسو با نظریه ی او است. او عزم کرده تا متن ادبی را نه به مثابه ی متن ادبی- چنان که در نقد سنتی بلاغی و بعضی از نظریه ی های زبان شناسی آمده است، مانند یاکوبسن که نظام نشانه های شعر را از نظام نشانه های زبان معیار متمایز می داند- بکله به مثابه ی متنی زبانی بررسی کند. بدیهی است که در این صورت بسیاری از اموری که در نقد ادبی شعر پیش از این مورد توجه منتقد ادبی بود، به گونه ای عامدانه و آگاهانه مغفول می ماند؛ همچنین منتقد از پرتوی که به واسطه ی آن دیدگاه زوایای تاریک و ناشناخته شعر را روشن می کرد محروم می ماند و محدود می شود به اینکه در قلمروی که نظریه برای او مجاز دانسته است، تنها حرکت کند. با توجه به این پیش فرض، در این بخش فقط به مواردی اشاره می کنیم که با توجه به رویکرد نظریه ی به زبان، نه فقط فقدانشان بدیهی تلقی نمی شود؛ بلکه توجه به این موارد می تواند بر غنای نظریه ی بیفزاید.

1 -5. نادیده انگاشتن تکثر معنایی شعر

«کنش تأویل متن به معنای پرداختنِ دقیق به متن و در نتیجه به معنای آشکار ساختن همه ی چیزهای درون متن است. گفتیم که این کار در واقع متن را به ساحت ادبیات می برد؛ اما آن را به ادبیات خوب، و به طریق اولی، به ادبیات ماندگار بدل نمی کند» (همان، 77). آنچه از این سخن هلیدی دریافت می شود این است که او ظرفیت بالای تأویل پذیری متون ادبی را باور دارد؛ اما برای رسیدن به هدف دیگری- که همان بررسی متن ادبی به مثابه ی متن زبانی است- از آن صرف نظر می کند.
در تمام نمونه های تحلیلیِ مورد مطالعه، منتقدان فقط به یک معنا بسنده کرده اند؛ معنایی که دستاورد استنتاجات زبانی درست یا نادرست بود. حال آنکه حتی از نظر زبان شناسان نیز آن کیفیتی که عوالم مقال ادبی(34) را از عوالم مقال زبانی(35) متمایز می کند، این است که پیام و پیشینه ی عوالم مقال زبانی از پیش تعیین شده و مشخص اند؛ در حالی که خواننده در بازآفرینی پیام ادبی و پیشینه ی آن از حد اعلای آزادی بهره ور است و می تواند با ابداع هر پیشینه ی تازه ای، عالم مقال اثر را به کلی عوض کند. در واقع، راز جاودانگی آثار ادبی هم درست در همین نکته نهفته است (حق شناس، 1382: 21-24).

2 -5. نادیده انگاشتن مناسبات بینامتنی

در نظریه ی زبان شناختی هلیدی، مناسبات بینامتنی جایی ندارد و به نظر می رسد خود او هم چندان ادعایی در این باره ندارد. او اذعان می کند متون ادبی پیوسته با متن های دیگر هم طنین می شوند. این متون هم می توانند متن هایی باشند که ژانر متن را رقم می زنند و هم متونی بیرون از ژانر آن متن باشند که متن های بزرگِ گذشته نظیر کتاب مقدس و آثار شکسپیر را در برمی گیرند و حضور پرهیبت این متن ها اغلب احساس می شود. به علاوه، متن در بردارنده ی تجربه های بینامتنی است که نویسنده آنها را به ارمغان می آورد و انتظار دارد خواننده هم چنین کند، تا متن بر پایه ی آگاهی مشترکی از آنچه پیشتر خوانده شده است تفسیر شود. در غیر این صورت، نویسنده و خواننده با یکدیگر روبه رو نشده اند. بازشناسی طنین بینامتنی، عامل مهمی در سنت نقادی است. اما تعیین و تفسیر مناسبات هر متنی با متن های دیگر به واسطه ی زبان شناسی، به هیچ رو کار ساده ای نیست (هلیدی، 1983: 85).
در تمام نمونه های تحلیلیِ مورد مطالعه، اثری از تفسیر شعر به مدد طنین بینامتنی به چشم نمی خورد؛ در حالی که در بعضی نمونه ها مناسبات بینامتنی آشکاری وجود دارد؛ از جمله این اشاره ی آشکار در شعر «برف» نیما: «من دلم سخت گرفته است از این/ میهمان خانه ی مهمان کشِ روزش تاریک» (مهاجر و نبوی، 1376: 163) و یا شعر «آیه های زمینی» فروغ که طنین کلام کتاب مقدس از آن آشکارا به گوش می رسد. اما در تحلیل و تفسیر متن نه فقط به این ویژگی اشاره ای نشده است؛ بلکه حتی منتقد، زبان متن را به اعتبار «و»- که جملات را به هم پیوسته- دارای حالتی گزارش گونه خوانده است (کارآمد، 1378: 71). از سوی دیگر، آنچه در تحلیل و تفسیر شعر از جمله شعر معاصر اهمیت فراوانی دارد، توجه به مناسبات بینامتنی اشعار شاعر و شناخت نمادهای شخصی او است توجه به این مهم در تأویل شعر سهم زیادی دارد؛ به ویژه در مورد شاعرانی که نمادهای شخصی زیادی دارند.
نتایجی که از بررسی تحلیل ها به دست می آید، نشان می دهد منتقدان کمتر به نمادهای شخصی شاعر اشاره کرده اند. بی توجهی به این مناسبات بینامتنی، گاه منتقد را در فهم معنای کل شعر دچار سرگشتگی کرده است؛ برای مثال باعث شده در تحلیل شعر «بر او ببخشایید» فروغ «ساکنان سرزمین ساده ی خوشبختی» و «همدمان پنجره های گشوده در باران» را کسانی بدانند که «ابلهانه در فضای کثیف و بی تفاوت و خالی از خوشبختی خویش خوشبخت اند» (همان، 78).

6. نتیجه گیری

در بررسی شعر بر مبنای نظریه ی سیستمی- نقشی، منتقد می تواند با بهره گیری از ابزارها و امکاناتی که نظریه در اختیار او قرار می دهد به دنیای شعر راه بیابد، روابط سازگاری یا سیستمیک شکل دهنده در میان اجزای متون ادبی را تبیین کند و به شرح و تفسیر دلالت های معنایی آنها بپردازد. به دنبال بررسی و واکاوی تحلیل هایی که بر روی مجموعه های شعری تعدادی از شاعران معاصر فارسی (فروغ فرخزاد، نیما یوشیج، سهراب سپهری شاملو و اخوان) بر مبنای نظریه ی سیستمی- نقشی صورت گرفته است، به این نتیجه می رسیم که این نظریه ی در حوزه ی نقد شعر نو فارسی می تواند به مثابه ی ابزاری تحلیلی به کار آید و منتقد را در کشف و شناخت این ابعادی یاری دهد: فضای کلی حاکم بر اثر، ساخت اندیشه ای یا معنانمایانه ی ذهن شاعر و نوع رابطه ی او با مخاطب از طریق تبیین نظام فرایندی موجود در شعر، ساختارهای زبانی به کار رفته در بندها و کلیت شعر جهت بیان مضمون و اندیشه ی موردنظر شاعر و بررسی عناصر توازی و تقابل در اشعار، جنبه های استعاری متن، نوع عناصر زمانی و وجهی و تأویل های مترتّب بر آن، میزان انسجام موجود در متن ادبی و شیوه ی مورد استفاده ی شاعر در انسجام آفرینی که خود می تواند نوعی شاخصه ی سبکی برای شاعر به وجود آورد، شگردهای زبانی خاص کشف شده توسط شاعر چه در حوزه ی واژگان و چه در حوزه ی نحو و سرانجام حفظ میزان طراوت و تازگی آنها در کل اشعار یا تبدیل آنها به عناصر کلیشه ای. توجه به تمام ابعاد یاد شده می تواند در تعیین ویژگی های سبکی شاعری یا شاعران دوره ی خاصی کارآمد باشد. در عین حال، این نظریه نیز همچون هر نظریه ی دیگری دچار کاستی هایی است که ضرورت دارد منتقد ادبی با نظر به آنها، این رویکرد را در نقد اثر ادبی به کار برد.

پی نوشت ها :

1-استادیار زبان و ادبیات فرسی دانشگاه فردوسی مشهد.
2-دانشجوی دکتری زبان شناسی دانشگاه تهران.
3-Discourse Structure
4- Context of situation
5- رویکرد هلیدی به مفهوم نقش در این نگره چنین است: زبان شناسی سیستمی- نقشی در راستای تفسیری که از متن، نظام و عناصر ساخت های زبانی ارائه می دهد، در سه معنای متمایز و البته هم بسته، نقشی یا نقش گراست.
الف- این نگره به این معنا نقش گراست که چنان طرح ریزی شده است که بتواند چگونگی کاربرد زبان را در بافت تبیین کند؛ کاربردی که طی دهها هزار نسل، نظام زبان را شکل داده و به شکل امروزین در آورده است. در نتیجه از این دیدگاه، نظام زبان، نظامی دلبخواهی و قراردادی نیست؛ بلکه طبیعی و بار آورده ی جامعه و متناسب با نیازهای جامعه و انسان است؛ به طوری که هر عنصری را در زبان می توان با ارجاع به چگونگی کاربرد زبان تبیین کرد.
ب- بخش های بنیادین معنا در زبان، بخش هایی نقشی و کارکردی اند و فرانقش (Metafunction) خوانده می شوند. همه ی زبان ها حول دو محور اساسی شکل گرفته اند: معنای اندیشگانی (Meaning Ideational) یا بازتابی و معنای بینافردی (Interpersonal Meaning) یا کنشی. این بخش های بنیادین در نظام زبان، نمودِ دو هدف عام کاربرد زبان هستند. یکی فهم محیط و دیگری تعامل با افراد در آن محیط. بخش بنیادین دیگر، بخش متنی (Textual Component) است که دو بخش پیش گفته را با بافت پیوند می زند.
ج- هر عنصر زبانی با ارجاع به نقش آن در کل نظام زبان توضیح داده می شود. در این معنا، دستور زبان نقش گرا، دستوری است که تمام واحدهای زبان شامل بندها، جمله ها و غیره را همچون پیکربندی سازمند (Organic) نقش ها تفسیر می کند. به بیان دیگر، هر بخش زبان نسبت به کل و همچون عنصری نقشی تفسیر می شود.
مفهوم پایه ی دیگر در این نگره، سیستم است. این دو مفهوم (نقش و سیستم) در شکل اولیه ی نظریه ی هلیدی یعنی «مقوله و میزان» نقشی هم طراز دارند و در کنار واحد (Unit) و طبقه (Class) چهار مقوله ی زبان را می سازند. اما در صورت های پسین این نظریه، تمام عناصر و تحلیل ها حول محور سیستم شکل می گیرد و این، اساس تمایز این نگره از دیگر نگره های نقش گراست؛ به همین دلیل این نگره، زبان شناسی سیستمی- نقشی خوانده شده است. در این نگره، زبان شبکه ی درهم تنیده ای از سیستم هاست که از رهگذر گزینش های تودرتو افاده ی معنا می کند. هر نقطه ای از شبکه که گزینشی در آن صورت می گیرد، حامل دو عنصر است: 1- محیط پیرامونی یک گزینش که از گزینش های پیشتر صورت گرفته ساخته شده است؛ 2- مجموعه ای از امکانات که از میان آنها باید گزینش انجام شود. این دو عنصر در مجموع یک سیستم را می سازند. گزینه های موجود در هر سیستم با یکدیگر رابطه ی جانشینی دارند و به واسطه ی جانشین بودگی این رابطه، گزینش و حضور یکی مستلزم عدم گزینش و غیاب دیگران است. البته این رابطه ی هم عرض و موازی، رابطه ی میان امکانات درون سیستم است؛ اما در کلِ شبکه ی زبان، رابطه ای زنجیره ای و زمانی نیز وجود دارد که نوعی از رابطه ی میان سیستم هاست. به این ترتیب که هرگاه از میان امکانات موجود در یک سیستم، گزینشی صورت می دهیم، بار دیگر با سیستم دیگری روبه رو می شویم که باید از میان امکانات آن دست به گزینش بزنیم. این گزینش هم باز ما را با گزینشی دیگر درگیر می کند. به بیان دیگر، هر گزینشی که صورت می گیرد، همچون محیطی برای سیستم و گزینش بعدی عمل می کند و این گزینش ها که در کلِ شبکه ی زبان صورت می گیرد تا آنجا ادامه می یابد که در نهایت یک ساختار زبانی برای معنای موردنظر گوینده شکل می گیرد. ساختار همان شکل نهایی تحقق سیستم است و برخلاف سیستم، بر رابطه ی هم نشینی عناصر استوار است و ناظر بر آرایش زنجیره ای عناصر یا توابع نقشیِ آن هاست؛ در نتیجه رابطه ی جانشینی میان عناصر را نیز باز می تاباند. باری، زبان شناسی سیستمی که در چارچوب زبان شناسی نو- فرثی شکل گرفت، از این باور بنیادین آغاز می کند که زبان ابزاری است برای انتقال معنا و برقراری ارتباط میان افراد جامعه؛ در نتیجه زبان نهادی اجتماعی و بخشی از نظام اجتماعی است (هلیدی، 1978: 39).
6- Ideational Function
7- Interpersonal Meaning
8- Textual Component
9- Field of Discourse
10- Tenor of Discourse
11- Mode of Discourse
12- Process
13- Participant
14- Circumstance
15- Material Process: فرایندی است که بر انجام کاری یا رخداد واقعه ای (فیزیکی یا انتزاعی) دلالت دارد. هر فرایند مادی دارای شرکت کننده ای از نوع فاعل/ کنشگر است و بسته به نوع فرایند، (گذرا یا ناگذرا) شرکت کننده ای از نوع مفعول/ هدف نیز می تواند داشته باشد. حضور این شرکت کننده اختیاری است.
Ø با سنگ ها آواز می خوانم.
فاعل فرایند
16- Mental Process: بندهایی که حامل معانی ذهنی از قبیل احساس ها، ادراک ها و پندارها هستند و با عنوان فرایند ذهنی طبقه بندی می شوند. این نوع فرایند به ناچار دارای دو مشارکت است: 1- عنصری که احساس، ادراک و اندیشه می کند که موجودی با شعور است یا باشعور پنداشته می شود و مدرک نامیده می شود. 2- آنچه احساس و ادراک می شود یا به آن اندیشه می شود که آن را پدیده می خوانیم:
Ø این روزها تنها حس می کنم گاهی کمی گنگم.
مدرک فرایند
17- Relational Process: فرایندی از نوع استن/ بودن است که دو فرایند شناسایی (Identifiying) و وصفی (Attributive) را شامل می شود. در نوع وصفی یک ویژگی- که ممکن است کیفیت یا زمان یا مکان با دارایی باشد- به چیزی نسبت داده می شود. این ویژگی (Attribute) یا داشته (Possessed) شرکت کننده در فرایند به شمار نمی آید؛ بلکه فقط ویژگی ای است که توسط فعل های ربطی (بودن/ داشتن، شبیه بودن، طول کشیدن، به نظر آمدن) به حامل (Carrier) یا دارنده نسبت داده می شود که فقط شرکت کننده ی فرایند است:
Ø چشم های سرزنش کننده داشت
دارنده داشته فرایند
در فرایند شناسایی، چیزی چیز دیگری را می شناساند. نقش های ساختاری در این فرایند عبارت اند از: شناخته و شناسان. بندهایی که فرایند شناسایی در آنها تحقق می یابند، بندهای هم ارز هستند؛ یعنی دو سوی رابطه می توانند در جایگاه های همدیگر قرار بگیرند بی آنکه معنای اندیشگانی تغییر کند:
خاموشی بهترین چیزها است.
شناخته شناسان فرایند
18- Behaver Process: در برگیرنده ی رفتارهای گوناگون جسمی و روانی یک موجود جاندار یا جاندار پنداشته شده است. این فرایند فقط دارای یک مشارک است که رفتارگر نامیده می شود:
سلاخی می گریست.
رفتارگر فرایند
19- Sayer Process: فرایندهایی از نوع گفتن که شامل هر نوع تبادل نمادین معانی است و بیشتر در بندهای مرکب ظاهر می شود. مشارکین این فرایند عبارت اند از: گوینده، مخاطب و گفته:
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید.
گوینده فرایند
گفتم که جای آینه اینجا نیست.
20- Existent Process: از موجودیت یا هستی پدیده ای (و یا نیستی آن) سخن می گوید. بندهایی که افعالی نظیر بودن/ هستن/ وجود داشتن دارند، این فرایند را می رسانند. مشارک این فرایند که از هستی یا نیستی آن سخن می رود، موجود نامیده می شود:
«این تویی در آن طرف، پشت میله ها رها. این منم در این طرف، پشت میله ها اسیر».
21- Mood Structure
22- Residue
23- Finite Element
24- Modal Adjuncts
25-فاعل گروه اسمی یا ضمیر شخصی است که به لحاظ شخص و شمار با فعل همخوانی دارد. البته فاعل الزاماً با کنشگر بند منطبق نیست و این در واقع یکی از گستره های انتخابی است که گوینده در این حوزه دارد. عنصر خودایستا گزاره را محدود می کند و آن را از حالت انتزاعی در می آورد. گزاره هم به واسطه ی عمل این عنصر زمانمند و موقعیت مند می شود.
26- Event Time
27- Speech Time
28- افعال وجه نما در فارسی شامل توانستن، بایستن و شایستن است. دو فعل آخر به سبب صرف ناقص، قید نیز خوانده شده اند.
29- Thematic structure
30- Information Structure
31- Cohesion
32-در مقاله ی «سه صدا، سه رنگ، سه سبک در شعر قیصر امین پور» با توجه به فرایندهای فعلی، سه گونه سبک و سه دوره ی متمایز در شعر قیصر امین پور شناسایی شده است. البته از آنجا که در این مقاله از یک سو به نظریه ی سیستمی- نقشی هیچ اشاره ای نشده و از سوی دیگر از فرایندهایی نام برده شده که در مجموعه ی فرایندهای فعلی ای که هلیدی توصیف کرده دیده نمی شود (از جمله فرایند انعکاسی و فرایند کنشی)، نمی توان آن را در شمار بررسی های متنی بر نظریه ی هلیدی قرار داد؛ با این همه نمونه ی خوبی برای نشان دادن اهمیت فرایندهای فعلی در بررسی شعر معاصر است.
33-Epithet: صفت یا گروه صفتی که برای تعریف کیفیت یا خصیصه ی شاخص انسان یا شیء به کار می رود. (Baldick, 2004: 86)
34- Literary Universes of Discourse
35- Linguistic Universes of Discourse

منابع تحقیق:
- حسن پور، آلاشتی، حسین (1388). «تأویل قطعه ی ماخ اولای نیما بر اساس نظریه ی سیستمی- نقشی هالیدی». مجموعه مقالات همایش نیما و میراث نو. صص 587-599.
- حق شناس، علی محمد (1382). زبان و ادب فارسی در گذرگاه سنت و مدرنیته. تهران: آگه.
- رحیمیان، جلال (1381). «تجزیه و تحلیل گفتمانی داستان مدیر مدرسه در دو سطح خرد و کلان». نشریه ی دانشکده ادبیات و علوم انسانی کرمان. ش12، صص 41-65.
- شفیعی کدکنی، محمدرضا (1359). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. تهران: توس.
- فالر، راجر و دیگران (1381). زبان شناسی و نقد ادبی. ترجمه ی مریم خوزان و حسین پاینده. تهران: نشر نی.
- فتوحی، محمود (1387). «سه صدا، سه رنگ، سه سبک در شعر قیصر امین پور». ادب پژوهی. ش5. (تابستان و پاییز). صص 9-30.
- کارآمد، هوتک (1378). زبان در شعر فروغ فرخ زاد، یک رویکرد متن بنیاد بر اساس دستور نقش گرا، پایان نامه ی کارشناسی ارشد زبان شناسی. دانشگاه تهران.
- مهاجر، مهران و محمد نبوی (1374). «از زبان تا شعر: درآمدی بر زبان شناسی سازگانی- نقش گرا و کاربرد آن در خوانش شعر». مجموعه مقالات سومین کنفرانس زبان شناسی. تهران: دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- ــــــــــ (1376). به سوی زبان شناسی شعر، رهیافتی نقش گرا. تهران: نشر مرکز.
- مؤذن، مریم (1377). نقد شعر معاصر از دیدگاه زبان شناسی. پایان نامه ی دکتری زبان و ادبیات فارسی. دانشگاه تهران.
- نعمتی، آزاده (1386). «تجزیه و تحلیل گفتمانی- دستوری منظومه ی صدای پای آب سهراب سپهری». مجله ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سیستان و بلوچستان. س5. (بهار و تابستان). صص 173-186.
- هلیدی، مایکل م. الف. ک. (1983). «زبان و ادبیات». ترجمه ی مهران مهاجر و محمد نبوی. به سوی زبان شناسی شعر. رهیافتی نقش گرا. تهران. نشر مرکز. صص 72-87.
- Baldick, Chris. (2004). Literary terms. Oxford university press.
- Halliday, M. A. K, (1994). An introduction to functional grammer. 2nd London: Edward Arnold.
- Halliday, M. A. K and R. Hassan. (1976). Cohesion in English. London: Longman.


منبع مقاله :
فتوحی، محمود؛ (1390)، نامه ی نقد( مجموعه مقالات نخستین همایش ملی نظریه و نقد ادبی در ایران، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
بازتاب خبر سانحه برای هلیکوپتر رئیسی در رسانه‌های بین‌المللی
play_arrow
بازتاب خبر سانحه برای هلیکوپتر رئیسی در رسانه‌های بین‌المللی
توضیحات تازه رئیس جمعیت هلال احمر آذربایجان شرقی: گروه‌های امدادی تا نیم ساعت دیگر به منطقه می‌رسند
play_arrow
توضیحات تازه رئیس جمعیت هلال احمر آذربایجان شرقی: گروه‌های امدادی تا نیم ساعت دیگر به منطقه می‌رسند
رئیسی در حال غبارروبی ضریح مطهر امام رضا(ع)
play_arrow
رئیسی در حال غبارروبی ضریح مطهر امام رضا(ع)
نجوای ماندگار و زیبا سید ابراهیم رئیسی با شهید سلیمانی...
play_arrow
نجوای ماندگار و زیبا سید ابراهیم رئیسی با شهید سلیمانی...
فوری؛ عملیات هوایی جستجوی بالگرد حامل رئیسی متوقف شد! توضیحات سختگوی اورژانس روی آنتن زنده
play_arrow
فوری؛ عملیات هوایی جستجوی بالگرد حامل رئیسی متوقف شد! توضیحات سختگوی اورژانس روی آنتن زنده
گزارش کامل سقوط بالگرد حامل رئیس‌جمهور
گزارش کامل سقوط بالگرد حامل رئیس‌جمهور
استقرار آمبولانس‌ها و شرایط جوی منطقه
play_arrow
استقرار آمبولانس‌ها و شرایط جوی منطقه
توضیحات رئیس جمعیت هلال احمر در خصوص جستجوها برای بالگرد حامل رئیس جمهور
play_arrow
توضیحات رئیس جمعیت هلال احمر در خصوص جستجوها برای بالگرد حامل رئیس جمهور
تصویر جدید از رئیسی پس از دیدار با علی‌اف در نقطه مرزی ایران و جمهوری آذربایجان در سد قیزقلعه
play_arrow
تصویر جدید از رئیسی پس از دیدار با علی‌اف در نقطه مرزی ایران و جمهوری آذربایجان در سد قیزقلعه
تصاویر جدیدی از تیم‌های جستجوی بالگرد رئیسی
play_arrow
تصاویر جدیدی از تیم‌های جستجوی بالگرد رئیسی
برگزاری مراسم دعای توسل در حرم امام رضا (ع) برای سلامتی رئیسی
play_arrow
برگزاری مراسم دعای توسل در حرم امام رضا (ع) برای سلامتی رئیسی
اطلاعات تازه از منطقه سانحه بالگرد رئیسی: آخرین مکان GPS بالگرد کجا فعال بوده؟
play_arrow
اطلاعات تازه از منطقه سانحه بالگرد رئیسی: آخرین مکان GPS بالگرد کجا فعال بوده؟
تصاویری از رئیسی یک ساعت قبل از فرود سخت در یک منطقه کوهستانی به دلیل مه
play_arrow
تصاویری از رئیسی یک ساعت قبل از فرود سخت در یک منطقه کوهستانی به دلیل مه
چه کسانی در بالگرد حامل رئیس جمهور بوده‌اند؟
play_arrow
چه کسانی در بالگرد حامل رئیس جمهور بوده‌اند؟
توضیحات وزیر کشور درباره بالگرد حامل رئیس‌جمهور
play_arrow
توضیحات وزیر کشور درباره بالگرد حامل رئیس‌جمهور