نشانه شناسی فرهنگی رولان بارت و تأثیر آن بر مطالعات فرهنگی

رولان بارت منتقد، زبان شناس و از بزرگ ترین اندیشمندان قرن معاصر است. از نظر او، به یاری روش های زبان شناختی و نشانه شناختی می توان ساختارهای اصلی و مناسبات درونی پدیده های فرهنگی را درک کرد. پدیدارهای
سه‌شنبه، 15 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نشانه شناسی فرهنگی رولان بارت و تأثیر آن بر مطالعات فرهنگی
نشانه شناسی فرهنگی رولان بارت و تأثیر آن بر مطالعات فرهنگی

 

نویسندگان: احسان گل احمر (1)شیما شهبازی (2)




 

چکیده

رولان بارت منتقد، زبان شناس و از بزرگ ترین اندیشمندان قرن معاصر است. از نظر او، به یاری روش های زبان شناختی و نشانه شناختی می توان ساختارهای اصلی و مناسبات درونی پدیده های فرهنگی را درک کرد. پدیدارهای اجتماعی و فرهنگی موضوعاتی معنادارند و از این رو در حکم نشانه اند. آنها به تنهایی معنایی ندارند؛ بلکه فقط در زمینه ی مناسباتی که با یکدیگر می یابند قابل شناخت می شوند. در واقع از همین جاست که بحث دلالت گری و نشانگی می تواند درباره ی آنها مطرح شود. این نظام های نشانه ای در تمام جنبه های زندگی حضور دارند. در این میان، اساطیر- که همواره در فرهنگ و ادبیات ملت ها حضور داشته اند- جایگاه ویژه ای در بین نظام های نشانه شناختی دارند. از نظر بارت، بررسی این نظام نشانه شناختی فارغ از ساختارهای زبانی و فرازبانی امکان پذیر نیست. او معتقد است با تغییر معنای نشانه ها و الگوهای فرهنگی در هر دوره، اساطیر نیز تحت تأثیر قرار می گیرند. برای مثال، اسطوره ی قهرمان در ادبیات کلاسیک غرب جای خود را به اسطوره ی ضد قهرمان در ادبیات پسانوگرا می دهد. این مقاله تأثیر الگوی نشانه شناسی فرهنگی بارت را بر شکل گیری مطالعات فرهنگی، به ویژه درباره ی اسطوره و تعریف های جدید آن بررسی کرده است.
کلیدواژه ها: رولان بارت، نشانه شناسی، مطالعات فرهنگی، اسطوره، قهرمان، ضد قهرمان.

1. تعریف مطالعات فرهنگی

در میان موجودات عالم، انسان همواره جایگاه ویژه ای داشته است. این جایگاه ویژه ی نتیجه ی پاره ای از مشخصه هاست که خاص انسان است و فقط در او وجود دارد. برای مثال، بعضی از اندیشمندان مانند ارنست کاسیرر از انسان به حیوان نمادساز(3) یاد می کنند؛ به این معنا که انسان موجودی با خصوصیات حیوانی است؛ ولی آنچه باعث تمایز این حیوان از سایر حیوانات می شود، توانایی او در تولید و ساخت نماد است. به عبارت دیگر، زندگی انسان سرشار از نمادهایی است که به دست خود او ساخته شده است. این نمادها آن چنان با حیات بشر گره خورده اند که شاید بتوان گفت جداسازی آنها از حیات بشر عملاً ناممکن است.
حضور نمادها در زندگی انسان به هیچ وجه حضوری ایستا و غیرفعال نیست؛ بلکه این عناصر از حضوری فعال و پویا در زندگی انسان برخوردارند. همان گونه که ارنست کاسیرر در کتاب چند جلدی خود با عنوان فلسفه صورت های نمادین نشان داده است، نمادها نه به یک صورت خاص و منفرد، بلکه به اشکال گوناگون تجلی می یابند. زبان، اساطیر، آیین و مناسک، ادبیات، اشکال هنری و جلوه های مختلف حیات دینی فقط بخشی از پدیده هایی هستند که می توانند زیر عنوان «صور نمادین» قرار گیرند. مجموعه ی این صورت ها و ارتباط میان آنها آن چیزی را به وجود می آورند که فرهنگ نامیده می شود. بر اساس این، شاید بتوان با تعریفی ساده و ابتدایی، مطالعات فرهنگی را حوزه ای دانست که به بررسی و تحلیل این صور نمادین می پردازد.
اگرچه این تعریف ساده را می توان تعریفی کلی و فراگیر برای حوزه ی مطالعات فرهنگی به کار برد، باید به یاد داشت که اصطلاح مطالعات فرهنگی از کاربردی مشخص تر و محدودتر نیز برخوردار است. دیورینگ معتقد است: «مطالعات فرهنگی نه روش شناسی معینی دارد نه در پژوهش به طور واضح حوزه های مشخصی را شامل می شود. البته همان طور که از نامش برمی آید، مطالعات فرهنگی مطالعه ی فرهنگ، یا به طور دقیق تر مطالعه ی فرهنگ معاصر است». (1382: 1). بر اساس سخن دیورینگ، مطالعات فرهنگی حوزه ای است که در عمل نمی توان آن را حوزه ای واحد دانست. در واقع، مطالعات فرهنگی اصطلاحی پوششی(4) است که مجموعه ای از حوزه ها و موضوعات مختلف مرتبط با فرهنگ را در برمی گیرد. در این چارچوب، ادگار و سِجویک معتقدند «اصطلاح مطالعات فرهنگی را در کل می توان در اشاره به تمام جنبه های مطالعه ی فرهنگ به کار برد و از این حیث، آن را اصطلاح فراگیری دانست که شیوه های گوناگون فهم و تحلیل فرهنگ مثلاً در جامعه شناسی، تاریخ، قوم نگاری، نقد ادبی و حتی زیست شناسی اجتماعی را در برمی گیرد» (1387: 245).
با این تفاسیر، بدیهی است که روش های به کار گرفته شده در تحلیل های مطالعات فرهنگی را نمی توان در رشته یا حوزه ی خاصی قرار داد. به تعبیری، مطالعات فرهنگی را می توان حوزه ای دانست که به فراخور موضوع مورد بررسی، از ابزارهای موجود در حوزه های دیگر مانند جامعه شناسی، زبان شناسی، روان شناسی، نشانه شناسی، انسان شناسی و غیره برای تحلیل داده های استفاده می کند. بنابراین، نه تنها گستره ی پدیده های مورد بررسی مطالعات فرهنگی فراخ تر می شود؛ بلکه امکانات و قابلیت های آن برای تحلیل و بررسی پدیده های فرهنگی نیز به شدت افزایش پیدا می کند.
اگرچه مطالعات فرهنگی مجموعه ای همگن از نظریه ها و روش های تحقیق نیست (استوری، 1386: 14)، امروزه می توان نوعی باهت را در پدیده های مورد بررسی این رشته تشخیص داد. در این باره بایست به تلاش های اعضای مرکز مطالعات فرهنگی معاصر (CCCS) بیرمنگام اشاره کرد. در اواسط دهه ی 1960م محققانی چون ریچارد هوگارت و استوارت هال این مرکز را در دانشگاه بیرمنگام تأسیس کردند. اعضای مرکز مطالعات فرهنگی معاصر یکی از مهم ترین و فعال ترین مراکز در تولید آثار مرتبط با مطالعات فرهنگی، به ویژه فرهنگ انگلستان بوده است. اعضای این مرکز اغلب از گرایش های نومارکسیستی و چپ نو برخوردار بودند. از دیدگاه افرادی چون تئودور آدورنو، ماکس هورکهایمر و هربرت مارکوزه- که بنیان گذاران اصلی مکتب فرانکفورت بودند- فرهنگ توده ای(5) اساساً یک «صنعت فرهنگ»(6) است که کاملاً با منافع اقتصاد سرمایه داری هماهنگ است و در جهت ترویج ایدئولوژی سرمایه داری و استثمار بیشتر طبقه ی کارگر کار می کند. در تفکر مکتب فرانکفورت، نوعی تمایز بنیادین میان فرهنگ والا و فرهنگ نازل(7) و فراورده های آن دو صورت می گیرد. به واسطه ی این تمایز، از فرهنگ والا و وابسته های آن قدردانی می شود؛ در حالی که فرهنگ نازل و وابسته های آن از اساس مورد انتقاد و نکوهش قرار می گیرند؛ زیرا کاملاً در خدمت ایدئولوژی سرمایه داری و فرهنگ بورژوایی هستند.
دیدگاه متفکران مرکز مطالعات فرهنگی معاصر نقطه ی مقابل دیدگاه مکتب فرانکفورت قرار دارد. از نظر صاحب نظران این مرکز، ایجاد تمایزی بنیادین میان فرهنگ والا و فرهنگ نازل نتیجه و دستاورد چندانی به همراه ندارد؛ زیرا پدیده ای به نام فرهنگ در اصل، آمیزه ای از بازنمایی ها، کنش ها، هنجارها و تعارضاتی است که هرگونه تمایز تحمیلی و مصنوعی را به چالش می کشد. شاید این دیدگاه را بتوان با تفکر پسانوگرایی مرتبط دانست. دکِوِون(8) می گوید: «مطالعات فرهنگی با تأکیدی که بر فرهنگ عامه می کند و متعاقباً فرهنگ والا یا فرهیخته را تنزل رتبه می دهد یکی از دستاوردهای پسانوگرایی است». (1998: 82). به این ترتیب، مطالعات فرهنگی نه تنها تمایز میان فرهنگ والا و فرهنگ نازل را کم رنگ می کند؛ بلکه به نوعی بر فرهنگ نازل تأکید می کند. استوری نیز بر آن است که «دست اندرکاران مطالعات فرهنگی به جای آنکه به پیروی از متیو آرنولد صرفاً بهترین مطالب اندیشیده شده و بیان شده را مورد مطالعه قرار دهند، خود را موظف می بینند که همه ی مطالب اندیشیده شده و بیان شده را بررسی کنند». (1386: 16-17). بنابراین وجه مشترک اکثر تحلیل های انجام شده در چارچوب مطالعات فرهنگی را می توان توجه به پدیده هایی دانست که به فرهنگ به اصطلاح نازل تعلق دارند و در واقع جزء فرهنگ توده ای هستند. در این میان، نظریات رولان بارت در باب نشانه شناسی فرهنگی و اسطوره شناسی معاصر، بر مطالعات فرهنگی تأثیر زیادی گذاشته است و اهمیت این نظریات برای مطالعات فرهنگی بر کسی پوشیده نیست. پیش از بررسی رابطه ی میان این نظریات و بحث مطالعات فرهنگی، به بعضی از رئوس کلی اندیشه های بارت در باب نشانه شناسی و اسطوره شناسی اشاره ی مختصری می شود.

2. نشانه شناسی فرهنگی رولان بارت

رولان بارت (1915-1980م) نشانه شناس و منتقد ادبی فرانسوی، بی شک یکی از مهم ترین متفکران معاصر نه فقط در فرانسه، بلکه در کل جهان است. آثار بارت حوزه های متفاوتی را شامل می شود؛ از جمله نشانه شناسی، نقد ادبی، زبان شناسی، عکاسی و نظام مد و پوشاک. شاید بهترین اصطلاحی که بتوان در مورد حوزه های متنوع پوشش داده شده در آثار بارت به کار برد، اصطلاح «نشانه شناسی زندگی روزمره» باشد. بارت با معکوس کردن عبارت سوسور- که زبان شناسی را بخشی از دانش عمومی نشانه ها یا همان نشانه شناسی(9) می داند- معتقد است این نشانه شناسی است که بخشی از زبان شناسی به شمار می رود (Barthes, 1968). از نظر بارت، قواعد و اصول نظری مورد استفاده در دانش زبان شناسی را می توان در مورد نظام های نشانه شناختی دیگر نیز به کار برد. او معتقد است نظام های نشانه شناختی گوناگون از الگوهایی استفاده می کنند که شبیه به الگوهای نظام زبانی هستند و دانش زبان شناسی نیز این الگوها را مشخص کرده است. نقل قولی که در ادامه از بارت می آید، این موضوع را به خوبی بیان می کند: «هر نظام نشانه شناختی دارای ترکیبات زبانی است». (Ibid, 10). ضمن اینکه باید به یاد داشت نظریات نشانه شناختی بارت به شدت متأثر از زبان شناسی است. اگرچه او دیدگاه معروف سوسور در باب نشانه شناسی را معکوس می کند، دوره ی زبان شناسی عمومی سوسور تأثیر انکارناپذیری بر او گذاشته است. از نظر بارت «عناصر نشانه شناسی را می توان در چهار گروه قرض گرفته شده از زبان شناسی ساختارگرا قرار داد: 1. زبان و گفتار؛ 2. دال و مدلول؛ 3. عنصر هم نشین(10) و نظام(11)؛ 4. دلالت عینی(12) و دلالت ضمنی(13)». (Ibid, 12). سه عنصر اول با عباراتی کمابیش مشابه در کار سوسور به چشم می خورند؛ برای مثال سوسور از اصطلاحات روابط هم نشینی(14) و روابط جانشینی(15) به جای عنصر «هم نشین» و «نظام» استفاده می کند.
یکی دیگر از زبان شناسانی که بر رولان بارت تأثیر زیادی داشت، لویی یلمزلف زبان شناس دانمارکی و یکی از بنیان گذاران مکتب زبان شناسی کپنهاگ بود. تأثیرات یلمزلف به ویژه در نظریات بارت درباره ی الگوی تحلیل نشانه شناختی اسطوره دیده می شود. از نظر یلمزلف، آن چیزی که با عنوان دلالت ضمنی مطرح می شود نشانه ای است که ساحت لفظ(16) آن از یک نشانه ی دیگر، یعنی ترکیبی از لفظ و معنا(17) تشکیل شده است. بارت با بهره گیری از این الگو، نظریات بدیع خود را در باب تحلیل اسطوره های جدید مطرح کرده است. کتاب اسطوره شناسی های (1972) بارت آمیزه ای از مطالعات موردی در باب پدیده های فرهنگی معاصر و همچنین الگویی برای تحلیل نشانه شناختی این پدیده هاست. در الگوی بارت، اسطوره یک نظام نشانه شناسانه ی مرتبه ی دوم(18) است. اسطوره از دو نظام نشانه شناختی تشکیل شده است:
1. نظام مرتبه ی اول که می توان آن را زبان نامید و در واقع نظامی زبان شناختی است.
2. نظام مرتبه ی دوم که همان اسطوره است.

 

نشانه شناسی فرهنگی رولان بارت و تأثیر آن بر مطالعات فرهنگی
نظام مرتبه ی اول نشانه ای (ترکیبی از دال و مدلول) را تشکیل می دهد که در حکم دال نظام مرتبه ی دوم است. در ادامه این دال و مدلول آن با یکدیگر ترکیب می شوند و نشانه ی نظام مرتبه ی دوم را تشکیل می دهند. برای مثال، می توان به واژه ی «سیاه» اشاره کرد. این واژه نشانه ای زبانی است که از یک دال (صورت آوایی واژه ی سیاه) و یک مدلول (مفهوم ذهنی یا انگاره ی ذهنی واژه ی سیاه) تشکیل شده است. این نشانه ی زبانی می تواند در جایگاه دال یک نظام نشانه شناسانه ی مرتبه ی دوم بنشیند و از این راه مدلول جدیدی کسب کند (سیاه می تواند به طور ضمنی به فلاکت و بدبختی و ویژگی های منفی دلالت کند). بر اساس آنچه گفته شد، اسطوره از نظر بارت، نظام نشانه شناختی مرتبه ی دوم است که تا اندازه ی زیادی با مفهوم دلالت ضمنی در نظریه ی نشانه شناسی یلمزلف هماهنگ است.
با توجه به این مباحث می توان گفت نشانه شناسی از نظر بارت، روش و دستگاهی تحلیلی است که می توان از آن برای مطالعه و تحلیل پدیده های فرهنگی بهره گرفت. در نظام نشانه شناسی بارت، فرهنگ به طور عام و اسطوره به طور خاص از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ به همین دلیل این نظام نشانه شناسی را می توان در مجموع نشانه شناسی فرهنگی نامید. در ادامه، تأثیرات این نوع نشانه شناسی بر حوزه ی مطالعات فرهنگی بررسی و تحلیل می شود.

3. رولان بارت و مطالعات فرهنگی

مطالعات فرهنگی حوزه ای همگن و یکپارچه نیست که از روش شناسی مشخصی برخوردار باشد. در واقع، مطالعات فرهنگی حوزه ای میان رشته ای یا پسارشته ای(19) است که تولید و تثبیت فرهنگ یا نقشه های معنا را می کاود (Barker, 2004: 42). نکته ی کلیدی در اینجا، معنا و چگونگی تولید و بازتولید آن درون فرهنگ است. به دلیل اهمیت مفهوم معنا و وابسته های آن، مطالعات فرهنگی به طور خاص بر کنش های دلالت گرانه ی (20) انسان تأکید می کند؛ زیرا فرهنگ را برایند معناها و بازنمایی های تولید شده از این کنش ها می داند (Ibid, 43). بنابراین، هرگونه کنشی که به تولید معنا بینجامد و دلالت گرانه باشد، می تواند در مطالعات فرهنگی بررسی و تحلیل شود.
در میان ابزارهایی که مطالعات فرهنگی در تحلیل رفتارها و کنش های دلالت گرانه به کار می گیرد، نشانه شناسی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص می دهد. از آنجایی که دلالت(21) و نشانگی(22) پایه و اساس دانش نشانه شناسی را تشکیل می دهند؛ در هر نقطه ای که این دو پدیده قابل شناسایی باشند، نشانه شناسی را نیز می توان به کار گرفت. نشانه شناسی این توانایی را دارد که علاوه بر معنای ظاهری و روساختی، معنای پیچیده، زیرساختی و به اصطلاح ضمنی را هم کشف کند (Mcquail, 1987: 186). این موضوع باعث می شود نشانه شناسی بیش از پیش توجه پژوهشگران حوزه ی مطالعات فرهنگی را به خود جلب کند؛ زیرا آنها همواره به دنبال جست و جو و کشف معانی پنهان و ژرف ساختی پدیده ها و کنش های فرهنگی در کنار معانی آشکار و روساختی آنها هستند.
در این چارچوب، نشانه شناسی فرهنگی رولان بارت اهمیت دو چندانی برای مطالعات فرهنگی داشته است. از یک سو، الگوی نشانه شناسی بارت چارچوبی مناسب و کارآمد برای تحلیل انواع پدیده های فرهنگی فراهم آورده است و از سوی دیگر، تعریف خاص و نوآورانه او از اسطوره، بررسی و کشف ساختارهای پنهان پدیده های فرهنگی را امکان پذیر کرده است. از نظر بارت، اسطوره نظامی ارتباطی یا شیوه ای از دلالت است؛ همچنین نوعی پیام است که با توجه به موضوع آن معین نمی شود؛ بلکه با توجه به شیوه ی انتقال پیام مشخص می شود. (بارت، 1380: 85) به این ترتیب، اگر صورت مناسب و ابزار کارآمد برای انتقال پدیده های فرهنگی مختلف مهیا باشد، آنها می توانند در حکم اسطوره باشند. مک کوئیل می گوید: «اساطیر مجموعه ای از عقاید از پیش موجود و واجد ارزش هستند که از فرهنگ مشتق می شوند و به وسیله ی ابزارهای ارتباطی منتقل می شوند». (1987:186). اسطوره اساساً از کارکردی اجباری و تحمیلی برخوردار است و تلاش می کند پیام خود را که طبیعی سازی امری تاریخی است- بر ما تحمیل کند. همان طور که بارت اشاره می کند «نشانه شناسی به ما آموخته است که وظیفه ی اسطوره آن است که توجیهی طبیعی از نیتی تاریخی به دست دهد و امر محتمل را به عنوان امری جاودان ظاهر سازد»(1380: 116).
با توجه به این مباحث می توان گفت برداشت بارت از اسطوره، ادراکی خاص و منحصر به فرد است که با برداشت های سنتی از این مفهوم بسیار تفاوت دارد. در تفکر بارت، هر پدیده ی فرهنگی می تواند به اسطوره تبدیل شود؛ بنابراین امکان تحلیل نشانه شناختی آن فراهم است. نکته ی درخور توجه این است که مفهوم اسطوره نزد بارت با مفهوم ایدئولوژی ارتباط نزدیکی دارد (Calefato, 2008: 76). در واقع، تمام 28 مطالعه ی موردی ذکر شده در کتاب اسطوره شناسی ها با یک ایدئولوژی خاص، یعنی ایدئولوژی فرهنگ بورژوایی، در ارتباط هستند و بارت با تحلیل نشانه شکنانه ی(23) خود از این پدیده ها، عملاً به ایدئولوژی بورژوایی حمله می کند.
در بحث پایانی این بخش به بعضی نقاط اشتراک نشانه شناسی فرهنگی رولان بارت و مطالعات فرهنگی اشاره می کنیم:
1. پژوهشگر مطالعات فرهنگی به دنبال کشف و استخراج ساختارها و نظام های پنهانی معنا و دلالت در پدیده های فرهنگی است. از نظر بارت نیز «وظیفه ی اسطوره شناس آن است که در جامعه بورژوایی در پس هر چیز خنثی و معمولی و ساده، بیگانگی ژرف و عمیقی را بیابد». (اباذری، 1380: 149)
2. مطالعات فرهنگی تمایز میان فرهنگ والا و فرهنگ نازل را از میان برداشته است. دیدگاه نشانه شکنانه ی بارت نیز این تمایز را به رسمیت نمی شناسد.
3. بارت در اصل، اسطوره را از آنِ فرهنگ بورژوایی می داند و به همین دلیل از آن انتقاد می کند. در این میان اشعار اصلی مطالعات فرهنگی هم حمله به فرهنگ بورژوایی است. (Dekoven, 1998: 83).
حال که ارتباط میان نشانه شناسی فرهنگی رولان بارت و مطالعات فرهنگی تا حدود زیادی مشخص شد، به نمونه هایی از بازنمایی های متناقض نما و طنزآلود اسطوره ها در ادبیات پسانوگرا می پردازیم.

4. بازنمایی اسطوره ها در ادبیات پسانوگرا

همان گونه که در قسمت های قبل استدلال شد، اسطوره ها جزء اصلی فرهنگ بشری هستند. از نظر بارت، اساطیر به وفور در زندگی روزمره ی ما حضور دارند؛ هر چند اغلب، دانش ما به آنها، دانشی ناخودآگاه است. برای مثال، او در تحلیلی که از مسابقات کشتی کَچ ارائه می دهد، استدلال می کند که این مسابقات عملاً مسابقات ورزشی به معنای مرسوم کلمه نیستند؛ بلکه مسابقاتی نمایشی اند که افراط در بیان احساسات را به نمایش می گذارند (Barthes, 1972: 13). از نظر بارت، این مسابقات را می توان بازآفرینی کشمکش میان قهرمان/ ضد قهرمان یا خیر/ شر در تراژدی های یونان باستان دانست. به این ترتیب، مسابقات کشتی کچ اسطوره ی بنیادین تقابل میان خیر و شر را در قالب تفریح یا نمایشی عامه پسند بازآفرینی می کنند؛ به گونه ای که این اسطوره ی کهن بار دیگر در دنیای جدید ظاهر می شود. در این باره دانِسی معتقد است فرهنگ عامه در دنیای معاصر از ساختاری اسطوره ای برخوردار است و قصه های قدیمی درباره ی تقابل خیر/ شر، خوب/ بد و عشق/ نفرت را بازآفرینی می کند (2009: 5). به عبارت دیگر، فرهنگ عامه بر پایه ی داستان های اسطوره ای و تقابل های موجود در آنها استوار شده است. در این باره نکته ای هست که نباید از آن غفلت کرد. اگرچه فرهنگ عامه بر پایه ی این روایت ها و تقابل های اسطوره ای پایه ریزی شده، تفکر پسانوگرایی، به طور ریشه ای، این تقابل ها را به چالش کشیده است. بر اساس این، در ادبیات پسانوگرا نه تنها قهرمانان اسطوره ای به سخره گرفته می شوند و عملاً به شکلی کنایه آمیز و متناقض نما بازنمایی می شوند؛ بلکه جایگاه خیر و شر نیز در این نوع ادبیات عوض می شود. در ادامه، برای درک بیشتر الگوی بارت در باب اسطوره، مثال هایی از ادبیات جهان و ایران آورده ایم.
بارزترین اسطوره ی ضد قهرمان را در اولیس(24) شاهکار جیمز جویس (1934) می توان مشاهده کرد. این رمان که نامش برگرفته از اودیسه ی هومر (سروده ای از قهرمانی ها) است، اسطوره ی قهرمان را به اسطوره ی ضد قهرمان تبدیل می کند. لئوپولد و مالی بلوم(25) از شخصیت های اصلی این رمان اند که بر اساس شخصیت های اودیسیوس(26) و پنه لوپه(27) پرورانده شده اند؛ اما در واقع نقیضه ی آن شخصیت ها هستند. پنه لوپه اسطوره ی زنی عفیف و وفادار است؛ در حالی که مالی زنی بی وفا و خطاکار است. اودیسه اسطوره ی قهرمانی و پهلوانی است؛ اما لئوپولد بلوم ضد قهرمانی سرگردان (پهلوان پنبه) است که در پایان داستان همچنان برای انبوه سؤالات خود در باب زندگی و پوچی آن پاسخی نمی یابد. به این ترتیب، اولیس دور باطلی(28) را دنبال می کند که از ویژگی های ادبیات عامه است.
نمونه دیگری از اسطوره ی ضد قهرمان را می توان در رمان سفید برفی اثر دونالد بارتلمی (1965) یافت. شخصیت اصلی داستان، نقیضه ی سفیدبرفی داستان های پریان است. این رمان یکی از بهترین نمونه های ادبیات عامه(29) و فولکلوریک است و مجموعه ای از نمادهای فرهنگ عامه همچون تلویزیون، ترانه ها، الکل و مواد مخدر را در برمی گیرد. در این رمان و برخی دیگر از رمان های پسانوگرا نوعی شبه روشنفکری(30) غالب است. برای مثال، شعر سرودن و ادبیات در این رمان نمونه هایی از این دست کنش های شبه روشنفکری است. در واقع، سفیدبرفی با استفاده از نمادهای فرهنگ عامه، نقدی است بر مصرف گرایی(31) که مشکل بزرگ قرن حاضر است. بر اساس الگوی بارت، سفید برفی به جای اینکه قهرمان داستان باشد، ضد قهرمان است (شخصیت سفید برفی از شاهزاده خانمی زیبا، پاک و مهربان به زنی بوالهوس، بی هدف و کودن تبدیل شده) و در این ضد قهرمانی(32) نقدی تلخ بر جامعه ی انسانی نهفته است؛ این گونه است که اسطوره ای کهن در قالب الگوی فرهنگی روز بازآفرینی می شود.
رمان The Crying of Lot 49 اثر توماس پینچون نمونه ی دیگری از ادبیات پسانوگراست که اسطوره ی ضد قهرمان را می نمایاند. شخصیت اصلی رمان اودیپا ماس(33) به دنبال حل یک معما و حاکم کردن نظم بر بی نظمی موجود در سیستم است. اما در پایان نه تنها بر این بی نظمی افزوده می شود؛ بلکه معما نیز حل ناشده باقی می ماند. به طور کلی، در ادبیات رمزی پسانوگرا(34) زنجیرهه ای از دال ها(35) در داستان وجود دارند که به دنبال مدلول(36) هستند؛ اما هرگز به آن نمی رسند. به این ترتیب، معنا دست نیافتنی می شود و معماها حل ناشده باقی می ماند.
در رمان گهواره ی گربه/ نخ بازی(37) اسطوره ضد قهرمان در قالب دانشمندی روان گسیخته مشاهده می شود که با اکتشاف «یخ 9» پایان دنیا را رقم می زند. «یخ 9» نقیضه ی بمب اتم و ویرانی های آن نقیضه (کشتار هیروشیما- ناکازاکی) است. بوکونون(38) دیگر شخصیت ضد قهرمان این داستان است که مذهب بوکونونیسم را بر پایه ی دروغ بنا کرده است. بوکونون نقیضه ی «پیامبر»(39) و مذهبش نقیضه ی مذهبی آسمانی است. در واقع، اسطوره ی راهنما (پیامبر) و مذهب به اسطوره ی ضد راهنما و ضد مذهب تبدیل می شود. تقابل خیر و شر را می توان در تقابل دوتایی(40) اخلاق/ ضد اخلاق مشاهده کرد. گهواره ی گربه شخصیت های فاسد و خلاف کار را به عنوان شخصیت هایی اخلاقمند به خواننده معرفی می کند و از آنها اسطوره می سازد؛ مانند مونا که اسطوره ی زیبایی و وفاداری است (برگرفته از اسطوره ی مونالیزا)، در واقع شخصیتی مبتذل است.
یکی از روشن ترین نمونه های اسطوره ی ضد قهرمان در نمایش نامه های سم شپارد، نمایش نامه نویس آمریکایی، به چشم می خورد. در کارهای شپارد اسطوره ی ضد قهرمان در حوزه های مختلف فرهنگ عامه ساخته و پرداخته شده است. برای نمونه، می توان اسطوره ی گاوچران، یکی از مهمترین نمادهای قهرمان غرب وحشی را نام برد که به ویژه در دو نمایش نامه ی غرب واقعی (1980) و نفرین طبقه ی گرسنه (1977) به آن پرداخته شده است. گاوچران در ادبیات آمریکا، همواره نماد قهرمانی، پهلوانی و قدرت بوده است. اما در آثار شپارد- که در زمره ی ادبیات پسانوگرا قرار می گیرند- گاوچران دیگر اسطوره ی قهرمانی و پهلوانی نیست. در برخی آثار شپارد، گاوچران ها ضد قهرمانانی دزد، معتاد، بیکار و تن پرورند که در توهمات خویش به سر می برند و می پندارند که می توانند به قهرمانانی بزرگ (در موسیقی به ویژه موسیقی راک و سینمای هالیوود) تبدیل شوند. اسطوره هنرمند نیز در ادبیات عامه، به ویژه کارهای سم شپارد این چنین است: هنرمندی که در گذشته خالق آثار ادبی و هنری فاخر بوده، اکنون به شخصیتی سرگردان و گرفتار جامعه مصرف گرا و سرمایه داری امروز تبدیل شده است.
در ادبیات پسانوگرای فارسی، به طور کلی قهرمان داستان شخصیتی خسته، فریب خورده و تنهاست که برای ادامه ی زندگی در جدال دائم به سر می برد. آینه های دردار هوشنگ گلشیری به زندگی نویسنده ای می پردازد که در جست و جوی هویت خود است. نویسنده هویت خود را در نویسندگی گم کرده است و جز اینکه نویسنده است چیزی از خود نمی داند. او آزادی و عشق را از دست داده و به نوعی از خود بیگانگی دچار شده است (تسلیمی، 1388: 229).

5. نتیجه گیری

مطالعات فرهنگی اساساً حوزه ای ناهمگن است که مجموعه ای از حوزه ها و روش های مختلف را در برمی گیرد. با وجود این ناهمگنی، تحقیقات حوزه ی مطالعات فرهنگی در یک موضوع اشتراک دارند و آن، بررسی جنبه ها و ابعاد مختلف پدیده ای به نام فرهنگ است. مطالعات فرهنگی با بهره گیری از ابزارها و شیوه های تحلیلی مورد استفاده در دیگر حوزه ها مانند جامعه شناسی، انسان شناسی، زبان شناسی و غیره پدیده ی فرهنگ را از زاویه های مختلف مطالعه می کند. در این میان، نشانه شناسی جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص می دهد. نشانه شناسی به عنوان ابزار تحلیلی دقیقی، امکان بررسی نظام مند معنا را در پدیده های فرهنگی فراهم می کند. در این حوزه، مطالعات موردی بارت درباره ی پدیده های فرهنگ روزمره به خوبی نشان دهنده ی به کارگیری چارچوب های نشانه شناسی در مطالعات فرهنگی است. بارت با تعریف نوآورانه ای که از مهفوم اسطوره به دست می دهد، معتقد است اساطیر در دنیای معاصر نیز همچنان مورد استفاده قرار می گیرند؛ اما هدف از به کارگیری آنها، طبیعی سازی آن چیزی است که در واقع تاریخی است. با این تفاسیر، اسطوره در اندیشه بارت نظامی نشانه شناختی است که امکان تحلیل آن بر اساس چارچوب های نشانه شناسی وجود دارد. نکته حائز اهمیت در این باره، واژگونه سازی تقابل های اساطیری سنتی در فرهنگ معاصر، به ویژه فرهنگ عامه است. بر اساس این، تقابل های قهرمان/ ضد قهرمان و خیر/ شر در ادبیات پسانوگرا عملاً واژگون می شوند.

پی نوشت ها :

1-دانشجوی دکتری زبان شناسی همگانی دانشگاه اصفهان.
2- دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه اصفهان.
3- Animal Symbolicum
4- Cover Term
5- Mass Culture
6- Culture Industry
7- High Culture/Low Culture
8- Dekoven
9- Semiology
10- Syntagm
11- System
12- Denotation
13- Connotation
14- Syntagmatic Relations
15- Paradigmatic Relations
16- Expression Plane
17- Content
18- Second-Order Semiological System
19- Post-Disciplinary
20- Signifying Practices
21- Signification
22- Semiosis
23- Semioclasm
24- Ulysses
25- Leopold and Molly Bloom
26- Odysseus
27- Penelope
28- Vicious Circle
29- Pop Literature
30- Pseudo Intellectualism
31- Consumerism
32- Anti-Heroism
33- Oedipa Mass
34- Postmodern Cryptography
35- Signifiers
36- Signified
37- Cat's Cradle
38- Bokonon
39- Prophet
40- Binary Opposition

فهرست منابع تحقیق:
- اباذری، یوسف. (1380). «رولان بارت و اسطوره و مطالعات فرهنگی». ارغنون. ش18. صص 157-137.
- ادگار، اندرو و پیتر سِجویک. (1387). مفاهیم بنیادی نظریه ی فرهنگی. ترجمه ی مهران مهاجر و محمد نبوی. تهران: آگه.
- استوری، جان. (1386). مطالعات فرهنگی درباره ی فرهنگ عامه. ترجمه ی حسین پاینده. تهران: آگه.
- بارت، رولان. (1380). «اسطوره در زمانه حاضر». ترجمه ی یوسف اباذری. ارغنون. ش 18. صص 85-135.
- تسلیمی، علی. (1388). گزاره هایی در ادبیات معاصر ایران. داستان. تهران: کتاب آمه.
- دیورینگ، سایمون (ویراسته ی ). (1382). مطالعات فرهنگی (مجموعه مقالات). ترجمه ی نیما ملک محمدی و شهریار وقفی پور. تهران: تلخون.
- گلشیری، هوشنگ (1372). آینه های دردار. تهران: نیلوفر.
- Barker, C. (2004). The Sage Dictionary of Cultural Studies. London: Sage Publications.
- Barthelme, D. (1996). Snow white. New York: Scribner.
- Barthes, R. (1968). Elements of Semiology. Trns. Annette Lavers & Colin Smith. New York: Hill & Wang.
- ____ (1972). Nythologies. Trns. Annette Lavers. New York: The Noonday Press.
- Calefato, P. (2008). "On myths and fashion: Barthes and cultural studies". Sign systems studies. 36(1). PP. 71-80.
- Danesi, M. (2009). X-Power: The power of mythic symbolism in popular culture. New York: Palgrave Macmillan.
- Dekoven, M. (1998). "Modern mass to postmodern popular in Barthes's mythologies". Raritan. 18(2). PP. 81-98.
- Joyce, J. (1990). Ulysses. New York: Vintage.
- McQuail, D. (1987). Nass Communication Theory: An introduction. Second edition. London: Sage Publications.
- Pynchon, T. (1999). The Crying of Lot 49. New York: Harper Perennial.
- Vonnegut, K. (1963). Cat's Cradle. New York: Dell.
- Shepard, S. (2005). Seven Plays. New York: Dial Press.


منبع مقاله :
فتوحی، محمود؛ (1390)، نامه ی نقد( مجموعه مقالات نخستین همایش ملی نظریه و نقد ادبی در ایران، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.