پلورالیسم دینی (1)

ما در دنیای امروز، با انواع ادیان آسمانی و زمینی، از جمله یهود، مسیح، اسلام، زرتشت، هندوییسم، بودیسم و. ..، رو به رو هستیم و ناچاریم درباره ی این کثرت ها، دیدگاه و تفسیری داشته باشیم و نیز، درباره ی حقانیّت...
پنجشنبه، 24 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پلورالیسم دینی (1)
پلورالیسم دینی(1)

 

نویسنده: دکتر عبدالحسین خسرو پناه




 

تبیین مسئله

ما در دنیای امروز، با انواع ادیان آسمانی و زمینی، از جمله یهود، مسیح، اسلام، زرتشت، هندوییسم، بودیسم و. ..، رو به رو هستیم و ناچاریم درباره ی این کثرت ها، دیدگاه و تفسیری داشته باشیم و نیز، درباره ی حقانیّت و هدایت یا بطلان و ضلالت آنها داوری کنیم. به عبارت دیگر، از یک سو گوناگونی و فراوانی ادیان مختلف، یک واقعیّت خارجی است که در برابر ما قرار دارد و از سوی دیگر، اندیشمند دینی باید نسبت به آن کثرت واقعی، دیدگاه خود را ابراز کند.
درباره ی چگونگی تبیین کثرت ادیان، دیدگاه های مختلفی ارائه شده است. از این دیدگاه ها به چهار دیدگاه مشهور اشاره می کنیم: طبیعت گرایی (1)، شمول گرایی (2)، کثرت گرایی ( پلورالیسم) (3) و وحدت گرایی(4).

تاریخچه مسئله

در قرون وسطی، کاتولیک ها بر این باور بودند که تنها افرادی که غسل تعمید کلیسایی انجام می دهند، اهل بهشتند و حتی موسی (ع) و ابراهیم (ع) نیز، اهل بهشت نیستند و در مکانی به نام لیمپو که هیچ گونه لذت و دردی نیست، جای دارند و سپس عیسی مسیح (ع)آنها را، در روز قیامت، وارد بهشت می کند (5).بنابراین، مسیحیان معتقد بودند که بیرون از کلیسا هیچ راه نجاتی وجود ندارد و تنها با مسیحی شدن، می توان نجات یافت. (6)
این روند، کم و بیش ادامه داشت تا این که پس از جنگ جهانی دوم، مهاجران فراوانی به اروپا آمدند و دین مسیح را نپذیرفتند. برای مردم و بسیاری از کشیش ها، این چالش پدید آمد که در میان غیر مسیحی ها هم افراد خوب بسیاری یافت می شوند؛ چگونه می توان آنها را اهل جهنم دانست؟!
نخستین عکس العمل، در آثار کارل رانر (7) دیده شد. وی نظریّه ی شمول گرایی را مطرح کرد و گفت: کسانی که طرز زندگی و اخلاقشان مسیحی باشد، در حقیقت مسیحی هستند، هر چند به طور رسمی مسیحی نباشند و بدین ترتیب، مسئله ی نجات، به خارج از دایره ی مسیحیّت رسمی نیز، سرایت کرد.
بعدها ویلفرد کنت ول اسمیت (8) اعلام کرد: « هر کسی با پاک شدنش، به وسیله ی دینِ خودش نجات می یابد و راه های نجات، منحصر به دین مسیحی نیست.» (9)
سپس نوبت به جان هیک رسید. وی پا را فراتر گذاشت و اعلام کرد: « تمام ادیان و دین داران بر حقّند و به سعادت می رسند.» (10)
اما در مورد تاریخچه ی این مسئله ی در ایران باید گفت که در دهه ی (1320ش) مرحوم آیة الله مجتبوی قزوینی در کتاب بیان الفرقان فی نبوة القرآن، از شخصی به نام کیوان قزوینی نقل کرده است که:
« از زرتشت – پس از این که کارش بالا گرفت – سؤال کردند چه دستر می دهی؟ گفت: دستور من این است که هر دینی دارید، به همان بمانید و خدا را به همان روش بپرستید، چرا که خدا به هر روشی که پرستیده می شود؛ گرچه آن روش ستاره پرستی باشد...». ایشان در ادامه، به طور خلاصه راجع به این مدعا ( حقانیّت روش های مختلف پرستش خداوند) بحث کرد و آن را رد کرده است.
مرحوم شهید مطهری هم در کتاب عدل الهی اشاره مختصری به این مبحث کرده است.
اما این مسئله تا بعد از دهه ی دوم پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، چندان جدی گرفته نمی شد، تا این که برخی از کسانی که با فلسفه غرب آشنایی داشتند و در مباحث دینی هم قلم می زدند، به ترویج دیدگاه جان هیک در تبیین کثرت های موجود در میان ادیان و مذاهب پرداختند.

معرّفی دیدگاه های ارائه شده درباره ی تبیین کثرت ادیان

الف) طبیعت گرایی

برخی از جامعه شناسان، مانند دور کیم، بر این باورند که انسان ها به سختی به اجتماع وابسته هستند. جامعه با قدرتی فرگیر، خواسته های خود را بر تک تک انسان ها تحمیل می کند و هر جامعه ای، متناسب با فرهنگ و اندیشه های خود به خدا و دین خود شکل می دهد. بنابراین، طبیعی است که پا به پای اختلاف فرهنگ ها، ادیان نیز، اختلاف یابند. (11)

استدلال طبیعت گرایان

هر جامعه ای، دینی متناسب و ویژه ی خود دارد. اخلاقِ مطرح در دین ما، اخلاقی متناسب با فرهنگ و جامعه ماست، نه اخلاقی برای هر جامعه و هر انسان. قوانین و گزاره های ادیان، هیچ کدام، ضروری و دائمی نیستند. اخلاق تابع جهان و جامعه برای زندگی است ( یعنی هم درباره ی زندگی و هم در خور زندگی) و اگر زندگی عوض شود، اخلاق هم به ناچار عوض خواهد شد (12). و چون زندگی در محیط های مختلف متفاوت است، اخلاق دینی یکسان برای همه ی جوامع معنا ندارد.
مذکّر بودنِ خدای ادیان توحیدی، بی مناسبت با شرایط پدر سالاری اقوام بدوی نیست و در مقابل آن، خدایان مؤنّث اقوام هندی هم متناسب با شرایط جوامع هندی است. روحانی های هر مذهب هم، چیزی را به درس می آموزند و آموزانند که محیط و زادگاهشان بپسندد. (13)

نقد استدلال طبیعت گرایان

1.اگر به تاریخ زندگی پیامبران، به خصوص حضرت نوح (ع) نظری بیفکنیم، می بینیم که بنیان گذار قواعد بسیاری بودند که با قواعد اخلاقی رایج در جوامعشان در تضاد بود. از این رو، در بسیاری از موارد، سخنان پیامبران، با باورها و فرهنگ های جوامعشان ناسازگاری داشته است.
2.تاریخ نشان می دهد، هنگامی که پیامبران با مخالفت جامعه ی خود رو به رو می شدند، به جای این که احساس ضعف و سستی کنند و برای حمایت نشدن از سوی جامعه ی خود، دست از دعوت بر دارند، با احساس تکیه به قدرت الهی، با کوشش بیشتری به کار خود ادامه می دادند. اگر هم در موردی، مخالفت مردم جامعه ای، پیامبری را از ادامه تبلیغ خود در آن جامعه منصرف می کرد، آن پیامبر مورد سرزنش الهی واقع می شد ( نظیر جریان حضرت یونس (ع)) ،پس چگونه می توان گفت که دین، محصول جامعه است و هر جامعه ای دین خود را می خواهد؟! (14)

ب) وحدت گرایان

وحدت گرایان معتقدند که گوهر ادیان یکی است. همه ی ادیان در جست و جوی حقیقت غایی واحدی هستند که خود، نام های مختلفی بر آن نهاده اند. اختلاف و گوناگونی ها تنها در ظاهر است. باطن همه ی ادیان، دعوت به کمال مطلق است. همه ی ادیان می خواهند انسان را از خود ظاهری ناپایدار به حقیقتی باطنی پایدار و ابدی رهنمون کنند.
از نظر وحدت گرایان، دین، مغزی دارد و پوسته ای، باطنی دارد و ظاهری. اختلاف تنها در پوسته ها و ظاهرهاست، نه در باطن و حقیقت.
وحدت گرایان، باطن و حقیقت دین را اموری می دانند که نقاط اشتراک تجربه های عرفانی بشر است، این نقاط اشتراک عبارتند از: احساس امر قدسی، احساس عالم بالا، احساس اعتلا و. ... (15)

نقد وحدت گرایی

اختلاف های ادیان، تا اندازه ای فاحش است که گمان به وجود هسته ی مشترک بین ادیان را تضعیف می کند. برخی سخنان و ادعاهای ادیان مختلفِ موجود در زمان ما، متناقض هستند. چگونه امکان دارد که بپذیریم همه ی این سخنان متناقض، بر حق هستند؛ برای نمونه « اسلام»، خداوند را بر انجام دادن هر کاری که بخواهد قادر می داند و او را برتر از همه ی آفریده ها می داند، به گونه ای که همه ی موجودات به او نیازمندند، ولی او به کسی نیاز ندارد؛ در حالی که در تورات، یعقوب (ع) در جریان کشتی بر خدا ( یهوه) غلبه می کند و همین خدا (نیروانا) در آیین « بودا» به صورت یک امر کلّی و غیر شخصی مطرح می شود (16). بالأخره این سؤال مطرح است که خدا شخصی است یا کلّی؟ برتر از همه ی موجودات است یا این که انسان می تواند برتر از خدا باشد؟ و. ... آیا می توان گفت هم گزینه ی برتری انسانی بر خدا؟!
مثال فوق، تنها به عنوان یک نمونه ذکر شد و هر کس به کتاب های تاریخ ادیان مراجعه کند، نمونه ها فراوانی مانند آن چه گفته شد، خواهد یافت.

ج) شمول گرایان

شمول گرایان، پرسش اصلی از تعدّد ادیان را به سه سؤال تبدیل می کنند و به هر کدام پاسخ جداگانه ای می دهند:

1.آیا دین حقی وجود دارد یا نه؟
2.اگر دین حقی وجود دارد، آن دین کدام است؟
3.بر فرض که دین حقِ مطلقی وجود داشته باشد، آیا هیچ راه نجات دیگری خارج از آن دین حق، متصوّر نیست؟

کارل رانر، متکلّم کاتولیک، این دیدگاه را مطرح کرد: وی معتقد بود که تنها یک دین حق وجود دارد و آن هم « مسیحیّت» است و تنها راه رستگاری هم، همان تجسّد عیسی مسیح (ع) و رنجی است که وی تحمل کرده است اما کسانی که طرز زندگی و اخلاقشان مسیحی باشد، در حقیقت مسیحی هستند؛ هر چند به طور رسمی مسیحی نباشند و بدین ترتیب، مسئله ی « نجات» به خارج از دایره ی مسیحیّتِ رسمی نیز، سرایت کرد و مسیحیانِ بدون عنوان را نیز، شامل شد. (17)

استدلال شمول گرایان

شمول گرایان برای اثبات ادعای خود، به « انجیل» تمسّک کردند. در « اعمال رسولان» فصل دهم آیه ی 35 آمده است: « و حقیقتاً من چنین در می یابم که خداوند هیچ جانب داری نشان نمی دهد، بلکه در میان هر قومی، هر کس که از او بترسد و کار شایسته انجام دهد، پذیرفته اوست.»
بعید نیست که الهام بخش کارل رانر در ادّعای شمول گرایی، سخن ژوستین (18) بوده باشد، زیرا وی معتقد بوده که افرادی نظیر سقراط، مسیحی هستند؛ هر چند قبل از عیسی مسیح (ع) زندگی کرده (19) باشند.

نقد شمول گرایی

شمول گرایی، مبتنی بر کلامی از « انجیل» است و با تکیه بر اصل کلامی « تجسّد خداوند در مسیح (ع)می کوشد به پرسش های گوناگونی ادیان پاسخ دهد. گویا فرض گرفته که حق کامل در « مسیحیّت» جلوه کرده است. بنابراین، چنین امری برای کسی که اعتبار انجیلِ موجود را نپذیرفته (نظیر ما مسلمانان) اعتبار ندارد.

د) کثرت گرایی ( پلورالیسم)

واژه ی پلورالیسم برای مفاهیم متعددّی به کار می رود که « پلورالیسم دینی» یکی از آنهاست. « پلورالیسم اجتماعی»، « پلورالیسم اخلاقی» و « پلورالیسم سیاسی»، نمونه های دیگری از این موارد هستند (20). در این نوشتار، درصدد نقد تمام اقسام پلورالیسم نیستیم و تنها به نقد پلورالیسم دینی بسنده خواهیم کرد.
تردیدی نیست که در میان ادیان متفاوت، گزاره های مشترک و متشابه کم نیستند، ولی ما در بحث پلورالیسم، با مشترکات ادیان کاری نداریم. سخن اصلی در این مسئله بر سر نحوه ی تبیین کثرت ها و اختلاف های ادیان است.
ناگفته نماند که بحث کثرت گرایی دینی با بحث وحدت و کثرت رایج در میان حکیمان و عارفان تفاوت دارد، چرا که بحث وحدت و کثرتی که در فلسفه و عرفان مطرح است، به هستی تعلّق دارد، ولی بحث پلورالیسم دینی، به کثرت ادیان مرتبط است.
نکته ی بسیار مهمّی که در این بحث بیشتر غفلت می شود و باعث ایجاد مغالطه « جمع المسائل فی مسالة واحدة» می گردد، این است که در مسئله ی تنوّع و تکّثر ادیان، سه پرسش مطرح است:
الف) پرسش اخلاقی: با پیروان ادیان و مذاهب دیگر چه رفتاری باید داشته باشیم؟
ب) پرسش کلامی: آیا پیروان دیگر ادیان و مذاهب هم نجات می یابند یا این که به جز پیروان یک دین، پیروان ادیان دیگر پس از مرگ به دوزخ رفته و دچار عذاب ابدی می گردند؟
ج) پرسش معرفت شناسانه: آیا ادیان و مذاهب مختلف، همگی بر حقّند یا خیر؟
ناگفته نماند که از پلورالیسم دینی تفسیرهای متفاوتی ارائه شده است. در این گفتار، تفسیر رایج و مطرح درباره ی پلورالیسم دینی را بیان کنیم و به نقد و بررسی آن می پردازیم. بی تردید، علاقه مندان، برای دانستن تفسیرهای غیر رایج این نظریّه، باید به کتاب هایی که به تفصیل به این موضوع پرداخته اند، رجوع کنید. (21)

موضع آیه ها و روایت ها در رابطه ی پلورالیسم

آیه ها و روایات فراوانی درباره ی مسئله ی کثرت گرایی دینی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود:
الف) آیات فراوانی در قرآن، درباره ی « صراط» وجود دارد که به اتّصاف کلمه ی « صراط» به « مستقیم» یا « سوی» و نیز، با اضافه کردن آن به « ربّی»، « ربّک»، « عزیز»، « حمید»، « الله» و « یای متکلم» نوع خاصی از « صراط» را معرفی می کنند و باقی راه ها را منحرف می شمارند. پس با اتّصاف و اضافه ی کلمه « صراط» به این واژه ها و اوصاف، نمی توان کلمه ی « صراط» را نکره ای دانست که از آن « صراط های مستقیم» قابل برداشت باشد؛ به ویژه با توجّه به الف و لام ( ال) تعریف که در قرآن به این واژه اضافه شده است و دلالت بر انحصار دارد؛ مانند: (اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ) (22) (وَأَنَّ هَـذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ) (23) (فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا) (24)(وَ یَهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ) (25).
ب) روایت ها و آیات فراوانی که در دعوت به « اسلام» را امری لازم و به مثابه یک ظرف معرفی می کنند. این دعوت ها، یهودیان و مسیحیان را نیز، در بر گرفته است؛ حال آن که همه ی ادیان صراط های سعادت و حقیقت باشند، دعوت به یک دین خاص بیهوده است. حتّی در روایت هایی نیز، آمده است که اگر « اسلام» را نپذیرفتند، از آنها « جزیه» بگیرید. نظیر روایتی که از ابن عباس در تفسیر آیه ی ( وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ) (26) نقل شده است که پیامبر (ص)، یهودیان را به « اسلام» دعوت کرد و آنها نمی پذیرفتند و می گفتند: (بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا...)؛ ما از پدران خود پیروی می کنیم. (27)
ج) روایت هایی که در تبیین دین حق، مطالب ارزندهای ارائه کرده و آن را با اسلام و قرآن و ولایت تطبیق کرده اند؛ برای نمونه در تفسیر آیه: (هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ...) (28)از امیر مؤمنان(ع) نقل شده است که پیامبر(ص) در پاسخ سؤال از دین حق فرمودند: « الاسلام و الولایة، اذا انتهت الیک»(29)؛« دین حق، تنها اسلام و ولایت تو [ علی(ع)] است».
در روایت دیگری آمده است که (30) عبدالله بن سلام که از بزرگان بنی اسرائیل بود، از پیامبر(ص) مسائلی را پرسید و آن حضرت در پاسخ های خود فرمودند: « دین خداوند واحد است و تعدد بردار نیست. خدای سبحان نیز، واحد است و شریکی ندارد». (31)
د) آیاتی که به انحصارحقانیّت دین اسلام دلالت دارند و معتقدان به ادیان دیگر را زیان کار معرّفی می کنند؛ مانند:
( وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ)؛ (32)
و هرکس غیر از اسلام دینی بجوید، هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان دیگر از جمله زیان کاران خواهد بود.
استاد شهید مطهری در توضیح این آیه می نویسد:
اگر گفته شود که مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست، بلکه منظور تسلیم خدا شدن است، پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم؛ ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان دین گران مایه ای است که به دست حضرت خاتم الانبیا (ص) ظهور یافته است و قهراً، کلمه ی اسلام بر آن منطبق می گردد و بس.
به عبارت دیگر، لازمه ی تسلیم خدا شدن، پذیرفتن دستورهای اوست و روشن است که همواره، به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا همان چیزی است که آخرین رسول او آورده است. (33)
ه) و بالأخره در حکمت های نهج البلاغه می خوانیم: « ما اختلف دعوتان، الاّ واحدیهما ضلالة؛ در دو دعوت مختلف، قطعاً یکی از آنها دعوت به گمراهی است».


ادامه دارد...

پی‌نوشت‌ها:

1. Naturalism.
2. Inclusivism.
3. pluralism.
4. Monoistic.
5. توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه ی حسین توفیقی، بخش دوم اعتقادات اساسی مسیحی، مبحث هشتم، بحث فدا؛ محمد لگن هاوزن مفهوم نبوت را خراب نکنید، کتاب نقد، پاییز 1376، ص 15.
6. کلام جدید، ص 163.
7. کشیش و متکلّم کاتولیک در قرن بیستم می زیست و پس از جنگ جهانی دوم، مسئله ی نجات مسیحیان غیر رسمی را مطرح کرد.
8. کشیش و متکلّم پروتستان که اهل کانادا بود و در نیمه ی دوم قرن بیستم، مسئله ی کثرت راه های نجات را مطرح کرد. شاید بتوان وی را پایه گذار پلورالیسم نجات نامید.
9. گفت و گو با دکتر محمد لگن هاوزن، پلورالیسم دینی، ص 81 و 82.
10. جان هیک، فلسفه ی دین، ترجمه ی بهزاد سالمی، ص 286؛ همان، مباحث پلورالیسم دینی، م: عبدالرحیم گواهی، ص 69.
11. حسن کامران، تکثر ادیان در بوته نقد.
12. عبدالکریم سروش، اخلاق خدایان، ص 18.
13. عبدالکریم سروش، صراط های مستقیم، ص 49.
14. هادی صادقی، پلورالیسم، قم، مؤسسه فرهنگی طه، ش 1، ص 32 و 33.
15. فصل دوم.
16. ادیان زنده جهان.
17. مفهوم نبوت را خراب نکنید، ص 15.
18. یکی از آبای کلیسا.
19. همان.
20. ناگفته نماند که در اروپا، پلورالیسم اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی، قبل از پلورالیسم دینی پذیرفته شده است، به همین دلیل تبیین آنها در فهم پلورالیسم دینی لازم است. اصطلاح پلورالیسم اجتماعی به مفهوم نگرش و گرایش به تعدّد کمّی و کیفی احزاب، جمعیّت ها، انجمن ها و تنوّع عقاید در جهت مصالح جامعه و سرانجام، تکثّر قدرت در همه ی زمینه ها به کار رفته است. اصطلاح پلوارالیسم اخلاقی نوعی نسبی انگاری ارزشی و نفی ضابطه های ثابت و عام اخلاقی و نفی استدلال پذیری از ارزش های اخلاقی را می فهماند. و بالأخره، پلورالیسم فرهنگی، به معنای رسمیّت بخشیدن و حقانیّت دادن به تمام فرهنگ ها و نفی هر گونه برتری فرهنگی است. به نظر می رسد در هریک از پلورالیسم های اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی، نوعی نسبی انگاری معرفت شناسانه وجود دارد.
21. ر.ک:Richard chen"t towards a theology of religions؛ فصل نامه حوزه و دانشگاه، سال اول، ش 1، ص 62؛ همان، سال دوم، ش 6، ص 83؛ محمد لگنهاوزن، اسلام و کثرت گرایی دینی، ترجمه ی نرگس جوان دل.
22. فاتحه، آیه ی 6.
23. انعام، آیه ی 153.
24. مریم، آیه ی 43.
25. سبأ، آیه ی 6.
26. بقره، آیه ی 170.
27. بقره، آیه ی 170.
28. توبه،آیه ی 33.
29. علامه مجلسی، بحار النوار، ج 25، ص 208.
30. همان، ج 9، ص 327.
31. کلام جدید، ص 197.
32. آل عمران، آیه ی 85.
33. عدل الهی، ص 300.

منبع مقاله: خسرو پناه، دکتر عبدالحسین؛ (1388)، مسائل جدید کلامی و فلسفه دین (2)، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر مصطفی(ع)، چاپ اول.



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط