نویسنده:علیرضا اسعدی
کتاب هشام بن حکم که به همت پژوهشکده ی فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به ثمر نشسته و در آیندهای نه چندان دور منتشر خواهد شد، نخستین اثر از مجموعهی متکلمان شیعه است که معرفی متکلمان برجستهی شیعه امامیه، بازشناسی اندیشه های کلامی ایشان، روشن شدن نسبتهای مطرح شده در مورد متکلمان، تبیین تأثیر متکلمان شیعی بر یکدیگر و نشاندادن برجستگیها و نقاط قوت کلام شیعه از مهمترین اهداف این مجموعه است.
در این اثر به آراء و اندیشههای هشام بن حکم- که از برجستهترین اصحاب امام صادق و از مشهورترین و تأثیرگزارترین دانشمندان شیعی در قرن دوم است- پرداخته میشود. او درپرتو تعالیم مکتب جعفری چنان اوج گرفت که سرآمد متکلمان عصر خویش شد، به گونهای که در آن زمان ریاست انجمنها و نشستهای یحی بن خالد برمکی را بر عهده داشت، کتابها و رسالههای مختلفی در موضوعات کلامی فلسفی نگاشت و در مناظرههای علمی بر بسیاری از متکلمان بزرگ عصر خویش غلبه کرد.
این شخصیت علمی بزرگ به سبب جایگاه علمیاش هدف هجمههای گستردهی مخالفان شیعه قرار گرفت. برخی کوشیدند با تهمت و نسبت دادن عقاید ناصواب به او، نه تنها او بلکه همه شیعه را در معرض اتهام قرار دهند و برخی عقاید اصیل شیعی را ساخته و پرداختهی او قلمداد کند. از این رو، باز شناسی شخصیت علمی و اندیشههای کلامی او از اهمیت والایی برخوردار است که این اثر آن پی گرفته است.
فصل دوم با عنوان «ابعاد شخصیت هشام» به بررسی شخصیت وی- از سه زاویه- به بررسی اختصاص پیدا کرده است. نخست این که روایات ائمه چه تصویری از هشام ارائه میدهد. دوم این که – بر اساس گزارشهای موجود- موفقیت و جایگاه علمی او چگونه ارزیابی میشود، و سوم این که ویژگیهای اخلاقی و رفتاری او چگونه بوده است. مفاد و محتوای دستهای از روایات، او را پرچمدار حق امامان و مدافع ولایت معرفی میکنند و از همین رو، پیروی از او پیروی ائمه شمرده میشود و برای او از خداوند طلب رحمت میشود. با این وجود روایاتی نیز در ذم و نکوهش او وارد شدهاند که جای تأمل و بررسی دارند. دانشمندان شیعه در بررسی این دو دسته روایات، به دلائل متعددی روایات مدح را مقدم میدارند و روایات ناظر به نکوهش را نمیپذیرند. از جمله دلائل ایشان این است که روایات مدح متواتراند و بنابراین، روایات ذم امکان معارضه با آنها را ندارند. افزون بر این، امکان حمل این روایات بر تقیه نیز وجود دارد.
در بیان جایگاه و مرتبهی علمی هشام، به جامعیت علمی او، اساتید و شاگردان، مناظرهها و آثار، پرداخته و اشاره شده و در پایان این فصل به برخی ویژگیهای برجستهی اخلاقی او همچون سعهی صدر و تحمل مخالفان، انصاف، رعایت ادب کلام و پرهیز از گفتار ناپسند و اهانت به مخالف در مناظرات اشاره شده است.
بخش دوم این اثر با عنوان «آراء اندیشههای کلامی» در شش فصل (علم و معرفت، خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، پیامبر شناسی و امام شناسی) سامان یافته است.
نویسنده در راستای انجام تحقیقی جامع که منعکس کننده همه آراء کلامی هشام باشد، کوشیده است تمامی آنچه را در بررسی آرای کلامی وی میتوان از آنها بهره گرفت، جمع آوری کند و در این راستا از بسیاری از گزارش های شرح حال نویسان و نویسندگان کتاب های ملل و نحل، مناظرات روایات نقل شده از او، روایات در مورد او و دیدگاه های بزرگان و دانشمندان شیعه در مورد هشام و واکنش آنها در قبال نسبت های ناروا به او و... بهره گرفته است. و همچنین ضمن گزارش موارد پیش گفته در قالبی منسجم و با نظمی معقول و منطقی به نقد و بررسی منصفانه انتساب برخی عقاید ناصواب به او، پرداخته است. از جمله مهم ترین این نسبت ها اعتقاد به حدوث علم الاهی است. در این مسئله، بر اساس برخی گزارش ها او به حدوث الاهی باور داشته و منکر علم پیشین بوده است. لکن با بررسی دقیق و ملاحظة همة گزارش های موجود، چنین نسبتی به هشام، ناصواب است، بلکه وی افزون برعلم ذاتی پیشین، از علم فعلی پس از ایجاد نیز سخن گفته است، امری که دیگر فیلسوفان و متکلمان نیر به آن باور دارند. مسئلة تجسیم و تشبیه یکی دیگر از مسائل چالش برانگیز در آرای کلامی هشام بن حکم است. برخی دانشمندان اهل سنت این باور را به وی و بلکه به شیعه نخستین نسبت داده اند و دلایلی که به گمان آنها، خود هشام بر این مدعا اقامه کرده، نقل کرده اند. اما بسیاری از دانشمندان شیعی این نسبت ناصواب را بر نتابیده اند؛ برخی از اساس، باور هشام را به تجسیم و تشبیه انکار کرده و این نسبت را ساخته و پرداختة مخالفان شیعه دانسته اند و البته برخی نیز این عقده را باور وی قبل از گرویدن به مذهب تشیع دانسته اند، و برخی ابراز این عقده را در مقام مناظره با معتزله دانسته اند که در نتیجه حاکی از اعتقاد او نیست، همچنین برخی نیز بر این باوراند که او از این تعبیر معنایی غیر از معنای ظاهری آن را مدّ نظر داشته است. نویسنده با بررسی شواهد و قراین احتمالات و اقوال متعدد مطرح شده، قرائن اعتقاد وی به تجسّم و تشبیه را ناکافی دانسته و تبیین کرده و نشان داده است که اساساً چنین باوری با منظومهی فکری وی نا هم خوان است.
فصل چهارم این بخش به مباحث انسانشناسی اختصاص یافته است. نکتهی قابل توجه در این مسئله این است که میتوان هشام را از زمره نخستین متکلمانی به حساب آورد که به دو ساحتی بودن انسان وغیر جسمانی بودن ساحت روحانی، باور داشته اند. در ادامه به دیدگاه هشام درباره ویژگیهای پیامبر، همچون نصب پیامبر از سوی خداوند، وحی، عصمت، معجزه و نیز ضرورت نبوت اشاره شده است.
فصل پایانی به مباحث مربوط به امامشناسی در اندیشههای هشام اختصاص یافته است. شایان توجه است که هشام بن حکم از جمله متکلمانی است که در نقد مخالفان و دفاع از نظریهی شیعه در امامت، سرآمد متکلمان عصر خویش بوده است، تا آنجا که برخی زمینهی تخصص علمی او را در دفاع از مسئلهی امامت دانستهاند، و همین برجستگی موجب شده که برخی از اهل سنت، به ناحق نظریهی امامت معصوم و لزوم نص را ساخته و پرداختهی او بدانند. در این فصل پس از بیان جایگاه امامت از دیدگاه وی، وجوب تعیین امام مطرح شده است و با تحلیل گزارشات موجود از وی چهار دلیل بر این مسئله اقامه شده است و دامنهی این دلایل آن مطرح شده و شایستگی دیگر مدعیان خلافت مردود شمرده شده است.
بخش سوم کتاب با عنوان «مناظرهها» پس از اشاره به اهمیت مناظرههای هشام و دستهبندی آنها، ترجمهی متن مناظره در سه فصل جداگانه با موضوعات زیر آمده است: خداشناسی و توحید، امامت، در تناهی عالم حرکت و صفت خلود و روح.
منبع مقاله :
نشریه نقد و نظر 51-52
در این اثر به آراء و اندیشههای هشام بن حکم- که از برجستهترین اصحاب امام صادق و از مشهورترین و تأثیرگزارترین دانشمندان شیعی در قرن دوم است- پرداخته میشود. او درپرتو تعالیم مکتب جعفری چنان اوج گرفت که سرآمد متکلمان عصر خویش شد، به گونهای که در آن زمان ریاست انجمنها و نشستهای یحی بن خالد برمکی را بر عهده داشت، کتابها و رسالههای مختلفی در موضوعات کلامی فلسفی نگاشت و در مناظرههای علمی بر بسیاری از متکلمان بزرگ عصر خویش غلبه کرد.
این شخصیت علمی بزرگ به سبب جایگاه علمیاش هدف هجمههای گستردهی مخالفان شیعه قرار گرفت. برخی کوشیدند با تهمت و نسبت دادن عقاید ناصواب به او، نه تنها او بلکه همه شیعه را در معرض اتهام قرار دهند و برخی عقاید اصیل شیعی را ساخته و پرداختهی او قلمداد کند. از این رو، باز شناسی شخصیت علمی و اندیشههای کلامی او از اهمیت والایی برخوردار است که این اثر آن پی گرفته است.
گزارش اجمالی محتوای کتاب
این کتاب در سه بخش سامان یافته است؛ بخش اول در دو فصل به بررسی احوال و ابعاد شخصیت هشام بن حکم پرداخته است. در فصل نخست با عنوان احوال، مسائلی همچون ولادت، نژاد، زادگاه، محل اقامت و تجارت، خاندان و گرایشهای فکری و مذهبی و سرانجام وفات وی مورد بررسی قرار گرفته و البته در بیشتر این مباحث تاریخ نویسان و شرح حال نگاران چندان اتفاق نظر نداشته و بلکه اختلاف نظرهای عمیقی دارند.فصل دوم با عنوان «ابعاد شخصیت هشام» به بررسی شخصیت وی- از سه زاویه- به بررسی اختصاص پیدا کرده است. نخست این که روایات ائمه چه تصویری از هشام ارائه میدهد. دوم این که – بر اساس گزارشهای موجود- موفقیت و جایگاه علمی او چگونه ارزیابی میشود، و سوم این که ویژگیهای اخلاقی و رفتاری او چگونه بوده است. مفاد و محتوای دستهای از روایات، او را پرچمدار حق امامان و مدافع ولایت معرفی میکنند و از همین رو، پیروی از او پیروی ائمه شمرده میشود و برای او از خداوند طلب رحمت میشود. با این وجود روایاتی نیز در ذم و نکوهش او وارد شدهاند که جای تأمل و بررسی دارند. دانشمندان شیعه در بررسی این دو دسته روایات، به دلائل متعددی روایات مدح را مقدم میدارند و روایات ناظر به نکوهش را نمیپذیرند. از جمله دلائل ایشان این است که روایات مدح متواتراند و بنابراین، روایات ذم امکان معارضه با آنها را ندارند. افزون بر این، امکان حمل این روایات بر تقیه نیز وجود دارد.
در بیان جایگاه و مرتبهی علمی هشام، به جامعیت علمی او، اساتید و شاگردان، مناظرهها و آثار، پرداخته و اشاره شده و در پایان این فصل به برخی ویژگیهای برجستهی اخلاقی او همچون سعهی صدر و تحمل مخالفان، انصاف، رعایت ادب کلام و پرهیز از گفتار ناپسند و اهانت به مخالف در مناظرات اشاره شده است.
بخش دوم این اثر با عنوان «آراء اندیشههای کلامی» در شش فصل (علم و معرفت، خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، پیامبر شناسی و امام شناسی) سامان یافته است.
نویسنده در راستای انجام تحقیقی جامع که منعکس کننده همه آراء کلامی هشام باشد، کوشیده است تمامی آنچه را در بررسی آرای کلامی وی میتوان از آنها بهره گرفت، جمع آوری کند و در این راستا از بسیاری از گزارش های شرح حال نویسان و نویسندگان کتاب های ملل و نحل، مناظرات روایات نقل شده از او، روایات در مورد او و دیدگاه های بزرگان و دانشمندان شیعه در مورد هشام و واکنش آنها در قبال نسبت های ناروا به او و... بهره گرفته است. و همچنین ضمن گزارش موارد پیش گفته در قالبی منسجم و با نظمی معقول و منطقی به نقد و بررسی منصفانه انتساب برخی عقاید ناصواب به او، پرداخته است. از جمله مهم ترین این نسبت ها اعتقاد به حدوث علم الاهی است. در این مسئله، بر اساس برخی گزارش ها او به حدوث الاهی باور داشته و منکر علم پیشین بوده است. لکن با بررسی دقیق و ملاحظة همة گزارش های موجود، چنین نسبتی به هشام، ناصواب است، بلکه وی افزون برعلم ذاتی پیشین، از علم فعلی پس از ایجاد نیز سخن گفته است، امری که دیگر فیلسوفان و متکلمان نیر به آن باور دارند. مسئلة تجسیم و تشبیه یکی دیگر از مسائل چالش برانگیز در آرای کلامی هشام بن حکم است. برخی دانشمندان اهل سنت این باور را به وی و بلکه به شیعه نخستین نسبت داده اند و دلایلی که به گمان آنها، خود هشام بر این مدعا اقامه کرده، نقل کرده اند. اما بسیاری از دانشمندان شیعی این نسبت ناصواب را بر نتابیده اند؛ برخی از اساس، باور هشام را به تجسیم و تشبیه انکار کرده و این نسبت را ساخته و پرداختة مخالفان شیعه دانسته اند و البته برخی نیز این عقده را باور وی قبل از گرویدن به مذهب تشیع دانسته اند، و برخی ابراز این عقده را در مقام مناظره با معتزله دانسته اند که در نتیجه حاکی از اعتقاد او نیست، همچنین برخی نیز بر این باوراند که او از این تعبیر معنایی غیر از معنای ظاهری آن را مدّ نظر داشته است. نویسنده با بررسی شواهد و قراین احتمالات و اقوال متعدد مطرح شده، قرائن اعتقاد وی به تجسّم و تشبیه را ناکافی دانسته و تبیین کرده و نشان داده است که اساساً چنین باوری با منظومهی فکری وی نا هم خوان است.
فصل چهارم این بخش به مباحث انسانشناسی اختصاص یافته است. نکتهی قابل توجه در این مسئله این است که میتوان هشام را از زمره نخستین متکلمانی به حساب آورد که به دو ساحتی بودن انسان وغیر جسمانی بودن ساحت روحانی، باور داشته اند. در ادامه به دیدگاه هشام درباره ویژگیهای پیامبر، همچون نصب پیامبر از سوی خداوند، وحی، عصمت، معجزه و نیز ضرورت نبوت اشاره شده است.
فصل پایانی به مباحث مربوط به امامشناسی در اندیشههای هشام اختصاص یافته است. شایان توجه است که هشام بن حکم از جمله متکلمانی است که در نقد مخالفان و دفاع از نظریهی شیعه در امامت، سرآمد متکلمان عصر خویش بوده است، تا آنجا که برخی زمینهی تخصص علمی او را در دفاع از مسئلهی امامت دانستهاند، و همین برجستگی موجب شده که برخی از اهل سنت، به ناحق نظریهی امامت معصوم و لزوم نص را ساخته و پرداختهی او بدانند. در این فصل پس از بیان جایگاه امامت از دیدگاه وی، وجوب تعیین امام مطرح شده است و با تحلیل گزارشات موجود از وی چهار دلیل بر این مسئله اقامه شده است و دامنهی این دلایل آن مطرح شده و شایستگی دیگر مدعیان خلافت مردود شمرده شده است.
بخش سوم کتاب با عنوان «مناظرهها» پس از اشاره به اهمیت مناظرههای هشام و دستهبندی آنها، ترجمهی متن مناظره در سه فصل جداگانه با موضوعات زیر آمده است: خداشناسی و توحید، امامت، در تناهی عالم حرکت و صفت خلود و روح.
منبع مقاله :
نشریه نقد و نظر 51-52