با قدرت یافتن حکومت صفوی در اوایل قرن دهم هجری، نخستین پایگاه رسمی برای حمایت تشیّع ایجاد شد و نظام و بنیانی پی ریزی شد که در آن، گرایش خاصی نسبت به آیین و اهمیت به آن دیده می شد، به تخصیص در حیطه مدح و منقبت بزرگان تشیّع.
به طور کلی حکومت صفوی خود را برپا دارنده ی آیین اهل بیت(ع)، می دانست. از این رو سعی بر تقویت، رونق ورواج آن داشت و از آن پس ستایش اهل بیت و ائمه اطهار(ع) موضوعی بود که در دیوان غالب شاعران، بسیار به چشم می خورد. از این منظر و ایجاد زمینه های مساعد اجتماعی و سیاسی این دوره خود نقش به سزایی در تقویت شعر آیینی داشت.
باری، تشکیل حکومت صفوی پس از تیموریان و علاقمندی پادشاهان این سلسله به مفاهیم دینی، به رشد و پرورش خلاقیت شاعران کمک شایانی کرد و این نکته از علل عمده ی گرایش شاعران به سرایش سروده های آیینی به شمار آمد.
در زمینه ی توجه خاص شاعران این دوره و حتی تیموری به سروده های عاشورایی، به نقش شایسته ی کتاب روضه الشهدای کاشفی سبزواری در پیش اشاره کردیم، مضاف بر آن که آزادی مردم در برگزاری محافل و مجالس مذهبی حضرت سیّدالشهدا(ع)، و در نتیجه نیاز بیشتر به شعر و شاعران در این محافل، تقویت شعرهایی در واقعه ی عاشورا را باعث شد. چنین است که در دو سه قرن اخیر، پرداختن به واقعه ی کربلا رونق ویژه می گیرد و به موازات آن، شاعران آیینی سرا نیز موقعیتی چشمگیر در میان مردم می یابند.
این نوع شعر کم کم یک پایگاه مردمی نیز پیدا کرد که پیش از این، با این توان و به این صورت وجود نداشت. به همین لحاظ شاعران فارسی زبانی که در قلمرو حکومت صفویان به سر می بردند نیز، به سوی همین موضوعات گرایش یافتند. به عنوان نمونه، شاعر مطرح آیینی سرای این دوره، محتشم کاشانی، ابتدا مداح حاکمان آن روزگار خاصه شاه تهماسب و غیاث الدین میر میران حاکم یزد بود- و حتی از آنان صله و هدایایی نیز دریافت کرده است- اما پس از مدتی و به دلایلی، گرایش فکری و اعتقادی او تغییر کرد.
استاد ذبیح الله صفا در تاریخ ادبیات خویش، پیرامون این تحوّل شعری و فکری محتشم کاشانی یادآور شده است:
«نوشته اند که روزی قصیده یا در مدح شاه تهماسب صفوی و شاهزاده پری خانم فرستاد، ولی شاه پس از شنیدن آن، گفت: من راضی نیستم که شعرا زبان به مدح و ثنای من آلایند.
قصاید در شأن شاه ولایت و ائمه معصومین(ع) بگویند. صله ی اول از ارواح مقدسه ی حضرات و بعد از آن از ما توقّع نمایند...» (1)
این چنین بود که محتشم کاشانی نیز به سرایش شعر آیینی روی آورد، تا آنجا که ترکیب بند وی به عنوان مشهورترین مرثیه ی آن روزگار و کماکان عصر حاضر در شعر فارسی محسوب می شود.
محشتم کاشانی (996-905 ه.ق)
ترکیب بند محتشم کاشانی و تأثیرپذیری شاعران از آن
در شعر آیینی فارسی، ما دو ترکیب بند بسیار مشهور داریم، یکی ترکیب بند جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی در ستایش پیامبراکرم(ص)، و دیگری ترکیب بند محتشم کاشانی که دوازده بخش دارد و از همین منظر عنوان دیگر آن دوازده بند محتشم است.محتشم در این شعر واقعه ی کربلا را از جوانب گوناگون و در مقاطع مختلف آن، در بندهای پی در پی به تصویر کشیده است و هر بند آن، به یکی از فرازهای واقعه ی ارجمند کربلا اختصاص دارد.
محتشم ضمن پرداخت ناب و عاطفی به واقعه ی عاشورا، تا حدّ بسیاری نیز سعی بر ایجاد تعادل هنری و شاعرانه دارد و می توان گفت هیچ یک از جوانب آن بر دیگری غلبه نکرده است.
شعر محتشم با یک لحن پرسشی آغاز می شود و به این ترتیب تا چند بیت شنونده را در حال انتظار و تعلیق قرار می دهد و آنگاه در انتهای بند اول، برای خواننده روشن می کند که سخن از واقعه ی کربلا است:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
با زاین چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرض اعظم است (2)
محتشم در بند دوم، به وقایع دردناک پیش از واقعه ی کربلا همچون شهادت حضرت علی(ع) و امام حسن مجتبی(ع) اشاراتی دارد و به این ترتیب، زمینه های تاریخی واقعه عظیم عاشورا را یادآور می شود. مرور این ابیات تا حدّی مؤیّد این دریافت می باشد:
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله ی انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید، آسمان تپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
پس آتشی ز اخگر الماس پاره ها
افروختند و بر حسن مجتبی زدند
و آن گه سرادقی که مَلک محرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند (3)
این جاست که شاعر وارد متن موضوع و رویداد می شود و از این پس، به طور کاملاً مشخص به شرح منظوم و شاعرانه واقعه ی کربلا می پردازد. در بندهای بعد نیز به مقاطع مختلف این واقعه می پردازد. اما با این همه، می کوشد تا یک وقایع نگار صرف نباشد، بلکه برداشتی شاعرانه از این پدیده ی عظیم را ارایه می دهد.
در واقع هنرمندیِ درخور و شایسته ی محتشم این است که؛ بسیار به جزییات نپرداخته و شعر را در حدّ یک واقعه نگاری ساده پایین نیاورده است. از دیگر سو نیز از متن جریان رها نشده و به تخیّلات سرگرم نشده است. گاه به فضا نزدیک می شود و گاه به شکلی هنرمندانه، که برخاسته از آگاهی شاعرانه اوست، از آن فاصله می گیرد و به دیگر جوانب آن- البته در حدّ ضرورت- توجه می نماید.
این دور و نزدیک شدن پیاپی به متن واقعه، سبب شده شعر محتشم، هرگز به یکنواختی و ملال انگیزی دچار نشود و غیره منتظره و جذّاب باقی بماند.
شنونده در هر بند، نمی داند که در بند بعدی چه گفته خواهد شد و از همین منظر، همواره در انتظار و اشتیاق شنیدن شعر است.
تنوع مضامین در این ترکیب بند نیز درخور توجه می باشد. هر چند شعر به طور کلی پیرامون عاشورا سروده شده است، اما شاعر کوشیده تا حدّ امکان، هر بند را به بخشی از این واقعه اختصاص دهد. گرچه این مضامین متنوع، منافاتی با اصل موضوع ندارد. به عنوان نمونه در بندِ ششم، محتشم صحنه ی قیامت و رستاخیز را ترسیم می کند و به شرح این دقیقه می پردازد که اگر در رستخیز به جرایم عاملان واقعه بپردازند، چه روی خواهد داد.
پاره ای از این بند را که بیانگر این دریافت هاست، مرور می کنیم:
ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یکباره بر جریده ی رحمت قلم زنند
ترسم کز این گناه، شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق، دم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت(ع)
گلگون کفن به عرصه ی محشر قدم زنند
جمعی که زد به هم صفشان شور کربلا
در حشر، صف زنان صف محشر به هم زنند
از صاحب حرم چه توقّع کنند بار
آن ناکسان که تیغ به صد حرم زنند؟(4)
و در واپسین بیت این بند، بار دیگر به یک مقطع از واقعه ی عاشورا اشاره می کند و به این ترتیب، مانع گسستگی جراین محتوایی شعر می شود:
پس بر سنان کنند سری را که جبرییل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل (5)
یکی از عمده ترین دلایل ماندگاری و شهرت ترکیب بند محتشم، حفظ تعادل و میانه روی در آن است. بسیار دیده ایم که برخی شاعران یا حتی بعضی واعظان و مرثیه خوانان، برای متأثّر ساختن شنوندگان، در بیان مظلومیت ائمه ی اطهار(ع)، خاصه حضرت سیدالشهدا(ع)، اغراق می کنند و حتی گاه سخنانی بر زبان می آورند که بوی تحقیر می دهد.
اغراق در موضوعات عاشقانه، وصف طبیعت و... به قوت و ارزشمندی هرچه بیشتر شعر کمک می کند و شاعر ناگزیر از بهره مندی از این صنعت می باشد، اما باید پذیرفت در مورد اشعار آیینی که به نوعی حامل واقعیات و حوادث جاری یک دوره ی تاریخی با پشتوانه ی دینی است، شاعر باید دقت نظر بیشتری در سرایش شعر داشته باشد، تا اغراق سبب دور شدن شعر از ارایه ی اصل مطالب نگردد.
محتشم کاشانی از معدود شاعرانی است که توانسته ضمن بیان سوزناک حادثه ی کربلا، از سخنان اغراق آمیز و غیرواقعی که دور از مرتبه و شأن سیدالشهدا(ع) و یاران اوست، بپرهیزد و به این وسیله طریق تعادل را سپری کند.
حضور این تعادل و حفظ آن، در ساختار و تکنیک های شعر وی نیز مشهور است. این شعر نه بیش از حد کوتاه است که از دریافت مطلب و پیام شعر بی بهره بمانیم و نه آن چنان بلند که سبب ایجاد ملال خواننده یا شنونده شود. بیان آن نه بسیار ساده و عامیانه است، که از شعریت رها شود و نه آن چنان پیچیده و فنی، که برای دانستن مفاهیم و ایجاد ارتباط با آن، نیازمند شناخت و آگاهی از صنایع ادبی خاص باشیم.
حضور همین نکات ارزنده و دقیقه های شاعرانه در شعر محتشم است که زمینه های تقلید دیگر شاعران هم عصر و تا حدی پس از وی را فراهم کرد.
بسیاری از شاعران دوره ی صفویه تا حال شعرهایی در همین قالب و حال و هوا سرودند. ولی شعر هیچ یک از آنان نتوانسته به لحاظ ارزش های محتوایی با شعر محتشم برابری کنند.
صفایی جندقی (1314-1235- ه.ق)
برای اینکه بهتر بتوانیم مقایسه ای صحیح میان شعر محتشم و پیروان او انجام دهیم، بخشی از ترکیب بند میرزا احمد صفایی جندقی را مرور می کنیم. گرچه این شعر نیز زیبا و تأثیرگذار می باشد، ولی از سنخیت، یکدستی و تعادل حاضر در شعر محتشم، بی بهره است.شعر جندقی چنان که پس از این خواهیم دید، در بخش هایی گاه بسیار اوج می گیرد گاه بسیار فرود می آید:
بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان فغان نداشت
گر تشنگی ز پا نفکندش، عجیب نیست
آب آن قَدَر که دست بشوید ز جان، نداشت
در کربلا کشید بلایی که پیش و هم
عرش عظیم، طاقت نیمی از آن نداشت
جامی به کام تشنه ی طفلان از آن نریخت
کو غیر اشک، در نظر آبی روان نداشت
در دشت تفته خیز که ز آن سروران تنی
جز زیر تیغ و سایه ی خنجر امان نداشت
این صید هم که ماند، نه از باب رحم بود
دیگر سپهر، تیر جفا در کمان نداشت
از دوستانش آن همه یاری یقین نبود
وزدشمنانش هم، این همه خواری گمان نداشت
از بهر دوستان وطن، غیر داغ و درد
می رفت سوی یثرب و هیچ ارمغان نداشت
از یک شراره آه، چرا چرخ را نسوخت
در سینه آتش غم خود گر نهان نداشت
چون مرغ سر بریده و چون صید خورده تیر
جان از حیات سرد و دل از زندگیش سیر(6)
وحشی بافقی(991-939 ه.ق)
وحشی بافقی نیز از دیگر شاعران مطرح دوره ی مورد بحث می باشد. در چند شعر مذهبی او نیز، تأثیراتی از شیوه ی محتشم کاشانی و شعرهای او دیده می شود. به طور کلی محتشم کاشانی و وحشی بافقی به جهت پیوند فکری و توجه خاص آنان به مکتب وقوع که خود زمینه ساز آن بودند، اشتراکات فکری و تا حدی زبانی با یکدیگر داشتند. این تأثیرپذیری از محتشم در شعر وحشی به نسبت دیگران مشهود می باشد.وحشی بافقی ترکیب بندی در رثای شهیدان کربلا دارد. با مرور چند بیت از اولین بند آن، تأثیرات ترکیب بند محتشم بر آن را خواهیم دید:
روزی ست این که حادثه کوس بلا زده است
کوس بلا به معرکه ی کربلا زده است
روزی ست این که دست ستم، تیشه ی جفا
بر پای گلبن چمن مصطفا زده است
روزی ست این که کشته ی بیداد کربلا
زانوی داد در حرم کبریا زده است...(7)
قاآنی شیرازی(1270-1222 ه.ق)
همان طور که در شواهد مذکور و بررسی های ارایه شده دیدیم، غالب سروده های این دوران که به پیروی از ترکیب بند محتشم و در واقعه ی عاشورا سروده شده است، حزن و سوگ، مهمترین رکن حاضر در آن می باشد. و کمتر شعری دیده می شود که از این ویژگی فاصله گرفته باشد، مگر در مواردی از ترکیب بند محتشم کاشانی.با این حال بعضی از استثنائات را نمی توان نادیده گرفت. چرا که در همین دوره ی مورد بحث، شاعرانی بودند که تلاش کردند به رغم ارجمندی های محتوایی حاضر در شعر محتشم، خود را از مدار رایج شعر وی و تقلید صِرف رها کنند و حداقل شعرهایی بسرایند که نتوان نشانی واضح از تقلید در آنها یافت.
قاآنی شیرازی، قصیده ای در واقعه ی کربلا دارد که بیشتر در قالب گفت وگو و مکالمه ی دو نفره پیرامون واقعه ی کربلا و دقایق آن می باشد. این شعر هر چند از لحاظ محتوایی حرف تازه ای ندارد، اما تازه گی ویژه در شکل ارایه و طرز خاص آن، خالی از لطف نیست.
ابیاتی از آن را مرور می کنیم:
بارد، چه؟ خون زدیده، چه سان؟ روز و شب، چرا؟
از غم، کدام غم؟ غم سلطان اولیا
نامش که بُد؟ حسین، ز نژاد که؟ از علی
مامش که بود؟ فاطمه، جدش که؟ مصطفا
شب کشته شد؟ نه، روز،. چه هنگام؟ وقت ظهر
شد از گلو بریده سرش؟ نی، نی از قفا...(8)
عمان سامانی (1322-1258 ه.ق)
در جریان تحوّل نسبتاً متفاوتی که پس از شاعران مقلّد صرف و پیروان محتشم، در نگرش برخی شاعران با هدف عدم تقلید از شیوه ی فکری او ایجاد شد، شاعرانی چون عمان سامانی ظهور کردند.عمان سامانی، مثنوی فاخری با عنوان گنجینه الاسرار را سرود. او در این مجموعه با نگرش بسیار متفاوت واقعه ی عاشورا را به تصویر کشیده است.
اگر ما ترکیب بند محتشم را نماینده ی نگرش عاطفی به قیام عاشورا بدانیم، اثر فاخر گنجینه الاسرار عمان سامانی، نماینده ی نگرشی عرفانی به این واقعه ی باشکوه است؛ زیرا در آن، بیشتر وقایع عاشورا از منظر عرفان و سلوک معنوی در قالب شعر، مطرح شده است.
مضامین گنجینه الاسرار عمان سامانی، در سروده های عاشورایی برخی از شاعران معاصر، مورد توجه قرار گرفت، که ما در بررسی شعر آیینی دوره ی یاد شده، به نمونه هایی از آن اشاره خواهیم کرد.
با مرور پاره ای از گنجینه الاسرار عمان سامانی- که پیرامون به میدان رفتن حضرت علی اکبر(ع) است- خواهیم دید شاعر چگونه بیش از آن که صرفاً از سوگ، حزن، فراق، و... سخن گفته باشد، از یک سیر و سلوک باطنی، معنوی و معرفتی یاد می کند و چه سان شکوهمندی و جایگاه ارجمند شهادت را به نظم می کشد:
آن به رتبت موجد لوح و قلم
و آن به جانبازی و جانبازان علم
بر هدف تیر مراد خود نشاند
گرد هستی را به کلی برفشاند
چشم پوشید از همه آزادگان
از برادر، وز برادرزادگان
از تعلّق پرده ای دیگر نماند
سدّ راهی جز علی اکبر نماند
آمد اکبر با رخ افروخته
خرمن آزادگان را سوخته
آمد و افتاد از ره با شتاب
همچو طفل اشک بر دامان باب
کای پدر جان! همرهان بستند بار
ماند بار افتاده اندر رهگذار (9)
با بررسی سروده های موجود ادوار مورد بحث، کمتر شعری را می توان یافت که در آن از حماسه ی عاشورا مضامینی عرفانی و معرفتی خلق شده باشد. عمان سامانی نخستین شاعر این دوران است که تا حد امکان، سوگ و اندوه را از دایره ی اشعار مذهبی خویش، رها کرده است.
او در گنجینه الاسرار، بیش از هر چیز در صدد کشف و ارایه ی اسرار و رازهای معرفتی قیام عاشورا و حماسه آفرینان کربلا می باشد و حتی عنوان این اثر «گنجینه الاسرار» می تواند ارتباطی مفهومی با مضامین شعرها نیز داشته باشد، زیرا این کتاب به واقع گنجینه ای از اسرار حرکت امام حسین(ع) و یاران وفادارش می باشد. گنجینه ای که باید آن را خواند تا مبانی عرفانی و هدفمند یک نهضت و قیام را دریافت.
عبدالقادر بیدل دهلوی (1133-1054 ه.ق)
از دیگر شاعران مطرح و شناخته شده ی این دوره، عبدالقادر بیدل دهلوی است. بیدل را نمی توان شاعری مذهبی سرا دانست، بلکه در اکثر اشعار و آثار او عرفانی خاص و منحصر به فرد وجود دارد. در سروده های بیدل نگرش خاصی به دنیا و آخرت، و پدیده های طبیعی حضور دارد.«امید ورزی در اوج ناامیدی، یقین در نهایت تردید و بسیاریِ وهم و...» از ویژگی های بارز و برجسته ی شعرهای بیدل است.با این همه چند قصیده بسیار شکوهمند در مدح حضرت علی(ع) دارد که بیانگر علاقمندی او به اشعار آیینی و ستایش اهل بیت(ع) می باشد؛ از این میان قصیده زیر شهرتی ویژه دارد.
از آنجا که این شعر علاوه بر حضور ابعاد مذهبی و ستایش حضرت علی(ع)، بیانگر نگرش و تفکر خاص بیدل می باشد، کل غزل را مرور می کنیم:
به این شوری که در سر دارم از سودای پنهانش
سر مویی اگر بالم، جهان دَرَّد گریبانش
نگه دریوزه کن تا بینی آن آیات قدرت را
به دل ها گوش نه تا بشنوی آواز قرآنش
دو طاق منظر رحمت، خم محراب ابرویش
دو مصراع در علم نبی، لب های خندانش
ترحّم آفرین ذاتش، شفاعت پرور اخلاقش
کرم تصویر، الطافش، نجات ایجاد احسانش
لب بتگر به تصدیق کمالش یا علی گوید
به نوری آشنا گردد که آرد کعبه ایمانش (10)
صباحی بیدگلی (وفات1027 ه.ق)
از دیگر شاعرانی که پس از محتشم، به پیروی از ترکیب بند وی، شعر سرودند، صباحی بیدگلی است که ترکیب بندی در چهارده بند دارد.وی با همه ی توانایی و مهارت خویش، کمتر توانسته خود را از زیر سایه ی مستقیم سروده ی محتشم رها کند و صاحب سبک و روشی مستقل شود.
مقایسه ی چند بیت از شعر او و محتشم، نشان دهنده ی میزان بسیار پیروی و تقلید صریح از محتشم است:
محتشم:
کشتی شکست خورده ی توفان کربلادر خاک و خون فتاده به میدان کربلا (11)
صباحی:
افتاد رایت صف پیکار کربلالب تشنه صید وادی خونخوار کربلا (12)
محتشم:
روزی که شد به نیزه سرِ آن بزرگوارخورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار (13)
صباحی:
شد بر سنان چو سر شاه تا جدارافکند آسمان به زمین تاج زرنگار (14)
نیّر تبریزی (1312-1247 ه.ق)
شاعر دیگر این دوره نیّر تبریزی است. نیّر تبریزی نیز، به نوعی با نگرشی عرفانی به قیام ائمه اطهار(ع) به ویژه حرکت امام حسین(ع) نگریسته است.«حجت الاسلام نیّر تبریزی، از علما و دانشمندان اوایل قرن چهاردهم و متولد آذربایجان است. وی مدتی از عمر خود را برای تکمیل تحصیلات در نجف سپری کرد.»(15)
نیّر تبریزی در شعر آیینی، به ویژه عاشورا، سروده های ارزشمندی به جا نهاده است. شعری از او را مرور می کنیم:
عنقای قاف را هوس آشیانه بود
غوغای نینوا همه در ره بهانه بود
جایی که خورده بود می، آنجا نهاد سر
دُردی کشی که مست شراب شبانه بود
در یک طبق به جلوه ی جانان نثار کرد
هر دُرِّ شاهوار کش اندر خزانه بود
نامد به جز نوای حسینی به پرده راست
روزی که در حریم الست این ترانه بود
کوری نظاره کن که شکستند کوفیان
آیینه ای که مظهر حسن یگانه بود (16)
در غزل فوق، نگرش شاعر به قیام عاشورا تا حدّ بسیاری عارفانه است. او در شعر اشاراتی به سیر و سلوک شهیدان کربلا دارد و این همان اصلی است که پیش از این عمان سامانی در گنجینه الاسرار، پایه های آن را مستحکم نمود و ما با ذکر نمونه هایی از آن دیدیم که چگونه سوگ و حزن جای خود را به شکوه، حرکت و انتخاب آگاهانه در شهادت داد.
در شعر مذکور نیز چنین است؛ اگر هم شِکوه و اندوهی در بیت پایانی شعر دیده می شود، بیشتر متوجه ی ناسپاسی و بی وفایی کوفیان و یاران نیمه راه است وگرنه در سایر ابیات، هرچه هست سخن از جانی آگاه و زلال است؛ جانی بیدار که مشتاق پرواز به اصل وجود است؛ مشتاق دیدار دروازه های عاقبتی نیک و شهادت در راه معبود.
صبوری خراسانی (1322-1259 ه.ق)
صبوری خراسانی، از واپسین شاعران آیینی سرای دوران یاد شده می باشد. وی پدر ملک الشعرای بهار، شاعر و محقق معاصر است.شعر آیینی معروف صبوری نیز همچون غالب سروده های آیینی این دوران، پیرامون واقعه ی کربلا است، ولی با سبک و سیاقی ابتکاری و با بیانی خاص و متفاوت.
او نیز چون اکثر شاعران این روزگار گرچه متأثّر از ترکیب بند محتشم این شعر را سروده، اما سعی داشته به نوعی سبکی جدید- حتی در گزینش واژگان و بهره مندی از آن- به کار گیرد. از این منظر، می توان او را در شمار شاعرانی چون عمان سامانی، نیّر تبریزی و بیدل دانست که توانستند راهشان را از خیل مقلّدان صرف اشعار آیینی این دوره رها کنند و خود اثری بدیع بیافرینند.
شعر صبوری نیز چون غالب آثار موفق، پس از او مورد تقلید شاعران دیگر قرار گرفت:
درای کاروانی سخت با سوز و گداز آید
چو آه آتشینی کز دل پر غصه بازآید
گمانم کاروانی از وطن آواره گردیده
که آواز جرس با ناله های جان گداز آید
الّا یا خیمگی! خرگاه عزت بر سر پا کن
که ناموس خدا، زینب، ز راهی بس دراز آید
به وقت بازگشت شام یا رب چون بود حالش
بهین دخت علی کامروز اندر مهد ناز آید
فلک گسترده خوانی آب و نانش خون و لختِ دل
عراقی میهمان دار است و مهمان از حجاز آید
به روی میهمانان حجازی آب و نان بستند
که دیده میزبان هرگز چنین مهمان نواز آید؟!
شهنشاهی که دین از وی سرافراز است، واویلا
شگفتی بین که رمح کفرش از سر، سرفراز آید
بنازم مقتدایی را که در محراب شمشیرش
ز خون سر وضو باشد، چو هنگام نماز آید
یزید از زاده ی خیرالبشر بیعت طمع دارد
چگونه طاعت جبریل با ابلیس، ساز آید؟
سلیمان هیچ کس دیده مطیع اهرمن گردد؟!
حقیقت کس شنیده زیر فرمان مَجاز آید؟
معاذالله مطیع کفر، هرگز دین نخواهد شد
و گر باید شدن مقتول، گوشو، این نخواهد شد!(17)
به رغم برخی تحولات یاد شده در نمونه هایی از اشعار این دوره، باز هم به نوعی حضور مرثیه و سوگ سرایی را شاهدیم؛ جز در مواردی چون سروده های عمّان سامانی، بیدل، نیّر تبریزی و...
پرداختن به رشادت ها و حرکت حادثه سازان قیام عاشورا و دیگر حرکت های ائمه اطهار(ع)، در شعر دوران بعد، رنگ و جلوه ای ویژه پیدا می کند؛ تا آنجا که شعر آیینی، مخصوصاً پس از پیروزی انقلاب تعریفی متفاوت را می طلبد و توجه به شکوهمندی قیام پیشوایان، جایگزین سوگ و حزن صِرف می شود.
پی نوشت ها :
1. ذبیح الله صفا، همان کتاب، جلد پنجم، ص38 .
2. دیوان محتشم کاشانی، تصحیح اکبر بهداروند، انتشارات نگاه، چاپ دوم، تهران، 1379، ص533 .
3. همان کتاب، ص534 .
4. همان کتاب، ص535 .
5. همان کتاب، ص536 .
6. دیوان احمد صفایی جندقی، تصحیح سیدعلی آلِ داوود، انتشارات آفرینش، چاپ اول، تهران، 1370، ص293 .
7. دیوان وحشی بافقی، تألیف سعید نفیسی، انتشارات جاویدان، چاپ دوم، تهران، 1363، ص342 .
8. دیوان قاآنی شیرازی، تصحیح ناصر هیری، انتشارات گلشایی، چاپ اول، تهران، 1363، ص48 .
9. نورالله عمان سامانی، گنجینه الاسرار، مقدمه و تألیف حسین بدرالدین، تصحیح: محمد بهشتی، انتشارات سنایی، چاپ اول، تهران، 1379، صص314-313 .
10. بیدل، عبدالقادر، کلیات ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل، به تصحیح: خالد محمد خسته و دیگران، ریاست دارالتألیف وزارت علوم افغانستان، کابل، 1344-1342، جلد دوم، ص81 .
11. محتشم کاشانی، همان کتاب، ص533 .
12. دیوان صباحی بیدگلی، تألیف و تصحیح احمد کرمی، انتشارات ماه، چاپ اول، تهران، 1365، ص162 .
13. محتشم کاشانی، همان کتاب، ص534 .
14. صباحی بیدگلی، همان کتاب، ص163 .
15. ذبیح الله صاحبکار، همان کتاب، ص268 .
16. نیّر تبریزی، آتشکده ی نیّر، انتشارات کتاب، چاپ چهارم، بی جا، بی تا، ص87 .
17. دیوان صبوری خراسانی، تصحیح و مقدمه: محمد ملک زاده، انتشارات ابن سینا، تهران، 1342، ص59 .
محدثی خراسانی، زهرا؛ (1388)، شعر آیینی و تأثیر انقلاب اسلامی بر آن، تهران: مجتمع فرهنگی عاشورا