حمایت دموکرات های همدان از نهضت جنگل و مبارزه با نیروهای انگلیسی

همدان در ادوار تاریخی، نقش و موقعیت ممتازی داشته است؛ بخصوص قرار گرفتن این شهر در مسیر جاده ابریشم، و محل انشعاب این جاده به شمال، مرکز و غرب ایران اهمیت ویژه ای به آن بخشیده است. هر مهاجم و نیرویی که می
دوشنبه، 28 بهمن 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حمایت دموکرات های همدان از نهضت جنگل و مبارزه با نیروهای انگلیسی
 حمایت دموکرات های همدان از نهضت جنگل و مبارزه با نیروهای انگلیسی

 

نویسنده: ابوالفتح مؤمن




 

اشاره

همدان در ادوار تاریخی، نقش و موقعیت ممتازی داشته است؛ بخصوص قرار گرفتن این شهر در مسیر جاده ابریشم، و محل انشعاب این جاده به شمال، مرکز و غرب ایران اهمیت ویژه ای به آن بخشیده است. هر مهاجم و نیرویی که می خواست از سمت غرب به شمال و مرکز ایران دست یابد، باید از این گذرگاه می گذشت؛ چنانچه در دو جنگ جهانی اول و دوم چنین شد.
همدان با داشتن این موقعیت منحصر به فرد، در جنگ جهانی اول، به طرفداری و هواداری از آلمانیها و عثمانیها برخاست. بلافاصله با نهضت جنگل و میرزا کوچک خان مرتبط شد و به مبادله اخبار و اطلاعات با آنان پرداخت. در این زمینه دمکراتهای همدان، نقش برجسته ای داشتند. محمدحسن خان فرید الدوله، از طرفداران سر سخت میرزا کوچک خا رهبری آنان را به عهده داشت. این گفتار بر آن است تا به روابط و همکاری میان دمکراتها و جنگلی ها و همچنین چگونگی مقابله با انگلیسی ها بپردازد.

الف) دمکراتها و استبداد صغیر

قبل از ورود به بحث ارتباط حزب دمکرات همدان، که برآمده از دو مجلس دوم و سوم بود، با نهضت جنگل، لازم است به روند شکل گیری و نحوه مبارزه آنان با استبداد صغیر و اعاده مشروطیت بپردازیم.
محمدعلی شاه در 22 جمادی الاول 1326 به قزاقان تحت فرماندهی بالکونیک لیاخوف روسی دستور داد مجلس شورای ملی را به توپ ببندد. پایداری مجاهدین نیز در مقابل حملات لیاخوف نتیجه ای نبخشید؛ اما پس از کودتای محمدعلی شاه، معروف به استبداد صغیر (ج 1326/2- ج 1327/1) جنبش مقاومت در کشور به تدریج شکل گرفت. بدین ترتیب، ایالات سر به قیام برداشتند؛ اصفهان در دوم ژانویه 1909 به دست بختیاریها افتاد، رشت در هشتم فوریه از آن پیروی کرد. همدان و شیرازی در بیست و پنجم مارس، یکی پس از دیگری به عناوین متعدد به قیام برخاستند.(1) از طرف دیگر، خبر اردوکشی مجاهدین گیلان و بختیاریها به سوی تهران، جنبش انقلابی همدان، لرستان و سایر نواحی ایران را قوت بخشید.(2)
به دنبال کودتای محمدعلی شاه، انجمن ولایتی همدان که از 1325 ریاست آن بر عهده آیت الله شیخ محمدباقر بهاری(3) بود، دوباره فعال و خواهان اعاده مشروطیت شد؛ به همین علت فرماندار همدان ناگزیر از استعفا شد.(4) در این حال اهالی همدان برای مقابله با مستبدان تحت رهبری شیخ محمدباقر بهاری و فرید الدوله گلگون(5)، متحد شدند و جنب و جوش عجیبی بر شهر حاکم گردید.(6)
به این ترتیب، مردم به کمک مجاهدین قفقازی- قزوینی، اردوی ملی همدان را تشکیل دادند. ورود مجاهدین قفقازی به همدان، به یک احتمال، در قبال شرکت افواج خوانین قراگزلوی همدان علیه مشروطه خواهان تبریز بوده است و به احتمال دیگر، آنان پس از سقوط تبریز به دست روسها به همدان آمدند؛ شاید هم از زمره مجاهدین گیلانی بوده اند، که در قزوین مستقر شده بودند. البته در جریان انقلاب مشروطه، عده ای از آذربایجانیها، امثال نوبریها در همدان فعالانه حضور یافتند. روزنامه اثر انقلاب ارگان اردوی مجاهدین همدان، در این باره نوشت:
گروهی [از] مردمان بصیر و دانا محض ارائه طریق از طرف مجاهدان ایران به این شهر آمده، در رفع اختلافات شهر کوشیدند، تحصیل اتحاد نموده و به تشکیل «کمیسیون جنگ» اقدام کردند.(7)
حزب سوسیال دمکرات همدان به ریاست محلی محمدحسن خان فرید الدوله در این حرکت مسلحانه نقش مؤثری داشت، که بعدها از هم دستان میرزا کوچک خان در همدان گردید.(8)
عناصر سوسیال دمکرات در جریان قیام مردم؛ علیه استبداد صغیر، در آذربایجان و گیلان نقش ویژه ای داشتند. بسیاری از آنها، که از اعضای حزب همت باکو بودند، در این بحبوحه، حضوری پررنگ داشتند و البته تقسیم مجلس شورای ملی و افراد سیاسی جامعه، به دو گروه «دمکرات» و «اعتدالی» از دوره دوم مجلس شورای ملی مشخص گردید؛ دمکراتها افکار تند و انقلابی داشتند و خواهان اصلاحات سریع و فوری در جامعه و سیاست خارجی بودند. در حالی که اعتدالیون جزو محافظه کاران بودند.
محمدعلی خان فرزین (کلوپ)، نماینده مردم همدان در مجلس سوم، از جمله دمکراتهایی بود که همراه مهاجرین به کرمانشاه سپس استانبول مسافرت کرد.
مجاهدین قفقازی و دمکراتهای همدان، در اردوی ملی به عنوان معلم مشغول تعلیم و آموزش شدند. آنان در قلعه کهنه (دبیرستان امام خمینی کنونی) اردوگاه خود را برپا کردند، و تپه مصلی را برای تمرینات نظامی برگزیدند. جمع آوری مجاهدین مسلح، منحصر به دمکراتها نبود؛ چرا که شیخ محمدباقر بهاری نیز اردویی از مریدان خود فراهم آورد.(9)
پس از تشکیل اردوی ملی، تلگرافهای تبریک و اظهار خرسندی از ایالات و ولایات به کمیسیون جنگ ارسال شد.
« انجمن ایالتی گیلان ضمن تبریک به برادران غیور همدان خواستار آن شد که هر قدر ممکن باشد، اعانه مالی و افراد مسلح به اردوی ملی در اطراف تهران کمک شود.»(10) اردوی ملی، ضمن کمک و مساعدت با اردوی اطراف تهران، امنیت شهر همدان را عهده دار گردید. آنها در حالی که آماده حرکت به سوی تهران بودند، خبر فتح تهران توسط مجاهدین گیلانی و بختیاری در روزهای 25 و 26 جمادی الثانی 1327 به آنان رسید و بدین ترتیب از حرکت باز ماندند. اعضای دمکرات همدان که در این مرحله فعال بودند، عبارت بودند از: سید حسن مترجم نظام همدانی (مدنی)(11)، محمد یوسف زاده (غمام)(12) از شعرای همدان، میرزا محمدعلی خان فرید الملک، هاشم خان فرید الملک و ابوالقاسم محمود زاده، رئیس کمیسیون جنگ معروف به رئیس المجاهدین، که رهبری مهاجران را از قزوین به طرف غرب در جنگ جهانی اول عهده دار گردید.(13)

ب) ارتباط و همکاری دمکراتها با نهضت جنگل در جنگ جهانی اول

همدان از مشکلات استبداد صغیر، کمر راست نکرده بود که جنگ جهانی اول آغاز شد. دمکراتهای همدان در این میان به امور فرهنگی مشغول بودند و از جمله مدرسه همدان، بازار و دکانها را تعطیل کردند که در نتیجه وی برکنار و به جای او، عباس میرزا از جانب پدرش، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، والی غرب ایران به عنوان حکمران، راهی همدان گردید.(14) حکمران جدید هم نتوانست انتظام چندانی به شهر بخشد. زیرا فعالیت کنسولگریهای روس، انگلیس، آلمان و عثمانی در همدان، برای جذب نیرو و تغییر شرایط به نفع خود، اوضاع شهر را به هم ریخته بودند. از سوی دیگر، مردم شهر اعم از تحصیل کردگان، فرهنگیان، روحانیان، بازاریان و عامه مردم به دلیل نفرت شدید از ظلم و ستم روسیه و انگلیس به طور غیر رسمی و غیر علنی از آلمانیها و عثمانیها طرفداری می کردند. در این میان، دمکراتهای همدان از همه فعال تر و جدی تر بودند و لحظه ای از مبارزه با روسیه و انگلیس غافل نمی شدند.
حرکت نیروی های روسی به سوی تهران هیجان و اعتراض شدید مردم همدان را برانگیخت؛ به نحوی که آنان در مجامع و مساجد جمع می شدند، و در حالی که دمکراتها برای آنان سخنرانی مهیج می کردند با پوشیدن کفن در تلگرافخانه به بست نشسته به اولیای دولت پیغام می فرستادند.(15) در همین زمان، عده ای از قزاقها نیز به ژاندارمری پیوستند.(16)
در این ایام احسان الله خان دوستدار به جمع دمکراتها و قوای ژاندارمری به فرماندهی محمدتقی خان پسیان پیوست تا علیه روسیه مبارزه کند. سفارت روسیه ضمن مکاتبه ای در ذی قعده 1333 به وزارت امور خارجه ایران در این باره نوشت:
در تکمیل مراسله مورخ 16 شوال حال نمره 174 خود با نهایت توقیر و احترام تصدیع می دارد، که از قرار اخبار واصله از همدان فساد اوضاع آنجا روز افزون و اگر به همین قرار بماند اشکالات زیادتر خواهد شد. مفسدین با جدیت تمام مشغول کار و به آقای [علی آقا] شریعتمدار که او را مقصر به روس خیلی قرار داده اند تکلیف نموده اند، که یا در عرض یک هفته علناً با مسلک آنها داخل شود، یا در صورتی که نخواهد در منزل خود منزوی بوده [و] قطع مراوده پلتیکی نماید و باید به کلی همدان را ترک کرده هجرت نماید. بنا علیه دوستدار مراتب را به استحضار خاطر مودت مظاهر جناب مستطاب اجل عالی رسانده، مخصوصاً خاطر نشان می نماید، که اگر اولیای دولت علیه واقعاً قصر دارند که رفع فساد در همدان شده مشکلات مرتفع گردد. باید مزید الدوله، ظهیر دفتر، جلال الممالک، رضاخان برهان المتکلمین و احسان الله خان از آنجا تبعید شوند تا اوضاع مساعد شود.(17)
وضع همدان به سبب رفتار کنسولگریهای اروپایی، به صورت دژهای مسلح(18) درآمده بود، که روز به روز بدتر هم می شد. در همین اوضاع (133 ق) روسها بر آن شدند تا با پاک سازی نیروهای مخالف در راه غرب، از همدان تا عراق و بین النهرین، مسیر حرکت خود را در حمله به عثمانیها و آلمانیها و پیوستن به انگلیسی ها هموار سازند. اما در این میان نیروی ژاندارمری به فرماندهی محمدتقی خان پسیان، که از آلمانیها هواداری می کرد، مانع تحقق این امر شد. آنان با اخراج قزاقها که رضاخان میرپنج هم جزو آنها بود، عملاً وارد معرکه شدند.
آلمانها عملیات نظامی مؤثری را در همدان آغاز کردند. در آغاز نوامبر یک واحد ژاندارم به سرکردگی محمدتقی خان پسیان با کمک و پشتیبانی یک فوج مجاهد به رهبری احسان الله خان به قزاقهای ایرانی حمله برد. قزاقها مقاومت نکردند، عده ای از آنها فرار کردند و بقیه اسیر شدند.»(19)
این نبرد، معروف به جنگ تپه مصلا باعث تفوق و کنترل و اداره شهر همدان به دست ژاندارمها گردید، از سوی دیگر حضور احسان الله خان و دیگری آزادی خواهان در همدان برای مبارزه با روسها، نشان از ارتباط و همبستگی این نیروها با هم در همدان دارد به طوری که تا حد ممکن در کنار هم مبارزه کردند.
رضاقلی قائم مقامی، که در جنگ تپه مصلی در کنار احسان الله خان و محمدتقی خان حضور داشت، در این باره می گوید:
یاور محمدتقی خان با جوانمردی و احترام زیاد فرماندهی قوای قزاق [همدان] را به تسلیم اسلحه و مهمات و رفتن به مرکز دعوت نمود، ولی افسران قزاق ضمن جواب توهین آمیز به تحویل سلاح راضی نشدند. با این حال یاور مذکور توهین کتبی سرتیپ محمود آقا و افسران قزاق را ناچیز پنداشته بار دیگر با احترام بیست ساعته به آنها مهلت داده بود، که بدون زد و خورد سلاح را تحویل دهند، انجام این تکلیف بر فرماندهان قزاق بسیار سنگین بوده و میسر نمی شد... خواهی نخواهی محل سکونت خود یعنی کاروانسرای بزرگ در ریشه تپه مصلا را سنگربندی و استحکامات جنگی آماده نموده و چون سمت را از شمال تپه تصور می کردند، منظر جبهه خود را در همان سمت قرار دادند. یاور محمدتقی خان از نظر شرافتمندی نمی خواست با قهر غلیه حریف را سرکوب نماید، لیکن چون دو مرتبه به آنها پیشنهاد داده بود، از تسلیم اسلحه خودداری نمودند، ناچار نقشه تعرض و تهاجم خود را طرح کرده با حل تأسف وظایف واحدهای مهاجم را تعیین کرد. در ساعت اتمام مهلت 3 بعد از نصف شب از سمت شمال تپه مصلا همان طور که قزاقها در انتظار بودند، حمله شروع شد.(20)
پس از حمله، قزاقها شکست خوردند و تعدادی از فرماندهان آنان از جمله رضاخان میرپنج به منازل علمای همدان پناه بردند. در نهایت با وساطت روحانیان قرار شد که همدان را به سوی قزوین ترک نمایند.(21) بدین ترتیب تهران عملاً در اختیار محمدتقی خان و مجاهدین دمکرات قرار گرفت.(22)
چند ماه بعد عده ای از دمکراتهای همدان از حمله میرزا حسین خان معاون، لاهوتی و میرزاده عشقی از سوی محمدتقی خان پسیان مأمور شدند از راه زنجان، خلخال، طارم و انبارلوی گیلان به جنگل عزیمت و با میرزا کوچک خان ارتباط برقرار کنند.(23) به احتمال زیاد این اولین تماس مجاهدین و دمکراتهای همدان با میرزا کوچک خان است.
در اواخر 1333 ق حسن خان معین الرعایا و اسمعیل خان، خواهر زاده میرزا کوچک خان، به عللی از جنگل قهر کرده به همدان رفتند.(24) حضور این افراد، مسلماً همراه با انتقال اطلاعات و اخبار نهضت جنگل برای مردم همدان بود و آگاهی و شناخت مردم از میرزا و جنگل را بیشتر می کرد. از طرف دیگر، ایوانف، در کتاب انقلاب مشروطیت ایران آورده است:
افسران آلمانی توانستند کوچک خان را راضی کنند تا چند دسته مجاهد به کمک واحدهای آلمانی و عثمانی که در حوالی همدان و کرمانشاه فعالیت می کردند، بفرستند.(25)
درباره درستی یا نادرستی این مطلب، در منابع دیگر سخنی به میان نیامده است. شاید منظور ایوانف رفتن حسن خان معین الرعایا و اسمعیل خان جنگلی به همدان بوده است.
به دنبال تسلط محمدتقی خان، دمکراتها و هواداران آلمان بر همدان، روسها بر آن شدند تا با تصرف این شهر به سوی کرمانشاه و بین النهرین حرکت کنند. ولی در گردنه آوج تا همدان تا مقاومت نیروهای ژاندارمری، مجاهدین دمکرات و افراد تحت رهبری محمدتقی خان، احسان الله خان و حاجی محمدجعفر کنگاوری(26) روبه رو شدند و در چند مورد عقب نشینی کردند.(27) در این هنگام دمکراتها به رهبری فرید الدوله علیه روسیه و انگلیس دست به تبلیغاتی گسترده زدند؛ تا جایی که کنسولگری روس و انگلیس در همدان مجبور شد، از استخدام و جذب نیروهای عشایری و بومی منطقه صرف نظر کند.(28) در این زمان دمکراتها به منزله ستاد تبلیغاتی نیروهای مجاهدین و ژاندارم ها عمل می کردند، و با در اختیار داشتن روزنامه های محلی، این مسئولیت را به خوبی انجام می دادند. علی رغم تمام تلاشهای مجاهدین و قوای ژاندارمری، نیروهای روسی در 11 صفر 1334 / 26 آذر 1294 همدان را به تصرف خود درآوردند. دمکراتها، نظیر میرزاده عشقی، هاشم خان فرید الملک، محمدشفیع تاجر همدانی، فتح السلطنه همدانی و ... نیز به مهاجرین در کرمانشاه پیوستند، که چندی بعد بعضی از آنها رهسپار استانبول شدند. احسان الله خان نیز به تهران برگشت و وارد کمیته مجازات گردید.
روسها در ایام تصرف همدان مرتکب فجایعی شدند، در 1334 ق در همدان شایعه شد قزاقهای روس دو دختر ایرانی را در همدان به زور گرفته بر آنها لباس قزاقی پوشانده اند و می خواهند از راه رشت و انزلی به روسیه ببرند. این خبر باعث هیجان و ناراحتی آنان شد. از این رو نیروهای میرزا کوچک خان به خطوط ارتباطی روسها در قریه خمام، بین رشت و انزلی، حمله کردند و چند نفر از قزاقها را کشتند.(29)
این عمل میرزا کوچک خان، علاوه بر ایجاد ترس و رعب در روسها نشان از احساس مسئولیت میرزا نسبت به مردم همدان دارد که گرایش مردم را به سوی نهضت جنگل بیشتر ساخت. همچنین ارتباط و هماهنگی بین مجاهدین و هواداران میرزا در همدان را دو چندان کرد،؛ چنان که میراحمد مدنی در خاطراتش از مبارزه مردم همدان به عنوان جنگلی های همدان یاد می کند.(30)
با وقوع انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر 1917 و تغییر رژیم سیاسی این کشور، سربازان و قزاقهای روسی ناگزیر از ترک ایران شدند. آنها به صورت پراکنده از همدان خارج می شدند. در این بی نظمی، بازار شهر همدان در آتش سوخت، و خبر آن بلافاصله از سوی دمکراتها و هواداران میرزا به گوش وی رسید، و وی را به تدارک تدابیر پیشگیرانه واداشت.(31) چگونگی ارسال پیامهای دمکراتها و طرفداران میرزا در همدان که بیشتر از طریق تلگرافخانه شهر صورت می گرفت، دنسترویل، فرمانده انگلیسی، را به گماردن جاسوسانی در آنجا برانگیخت.
وجود نیروهای روسی در همدان و استفاده از آنان از گندم و مواد غذایی، قحطی و پریشان حالی مردم این شهر را در پی داشت. تا جایی که گروهی از فقیران و نیازمندان همدان ناگزیر از کوچ به سمت گیلان شدند. «هیأت اتحاد اسلام» به منظور ساماندهی این مهاجران همه مساجد، تکایا، بقاع و اماکن عمومی، حتی خانه های بعضی از اشخاص را آماده و مهاجران را به تناسب جمعیت که علاوه بر همدان از کردستان و قزوین نیز آمده بودند، جای داد؛ در هر نقطه، چند نفر به عنوان معتمد محلی، تعیین می شدند تا امور فقرای حوزه خود را اداره نمایند. در همین سال، پژوهشگاهی نیز برای یتیمان دایر گردید، و بسیاری از کودکان یتیم که پدر و مادر آنها در حین مهاجرت به گیلان، از گرسنگی مرده بودند، در آن اسکان یافتند.(32) به این ترتیب گروهی از فقرا و مردم همدان در گیلان ساکن شدند، و از سوی جنگلی ها مورد لطف و محبت قرار گرفتند.
با وقوع انقلاب اکتبر روسیه، و خروج اکثر نیروهای روسی از همدان و کشور، ژنرال دنسترویل به همراه نیرو و تسلیحات و وسایل جنگی انگلیسی ها از طریق بغداد، همدان و قزوین به سوی گیلان اعزام شدند.(33) ورود این نیروها برای مردم همدان مصیبت دیگری بود، که با مقاومت و مخالفت شدید اهالی شهر مواجه شد. دنسترویل مأموریت داشت، ضمن جمع آوری سربازان روسیه در غرب ایران، علیه بلشویکها در گیلان و قفقاز عملیاتی انجام دهد. او در 13 ربیع الاول 1336 از بغداد به سوی ایران حرکت کرد، و در مدت کمتر از یک ماه، خود را به انزلی رساند؛ اما مجاهدین جنگلی و میرزا کوچک خان مانع از پیشروی آنان شده، آنها را وادار به عقب نشینی به سوی همدان کردند. بازگشت نیروهای انگلیسی به همدان، نه تنها با استقبال مردم روبه رو نشد؛ بلکه اهالی با وحشت و نفرت به این مهاجمین نگاه می کردند:
ورود ما شهر را به هیجان و غلیان انداخت، و شایعاتی در شهر منتشر شد، مبنی بر اینکه میرزا کوچک خان ما را در رشت نگاه داشته و پس از اخذ طلا و نقره و اشیاء قیمتی ترحماً مرخص کرده است، به ما به چشم شکست خورده و مغلوب نگاه می کردند، و خیال اینکه زودتر ما را از شهر بیرون کنند، این دفعه قوی تر شده بود، یا شرایط موجود، تصمیم بیرون کردن ما از شهر، از طرف اهالی ممکن بود، تولید زحمت نماید، زیرا مجالس میتینگ در مساجد منعقد کرده و قطعنامه شدید اللحن به دیوار می چسبانند.(34)
در بین مخالفان انگلیسی ها در همدان، فعالیتها و تبلیغات دمکراتها به رهبری محمدحسن فرید الدوله، که با میرزا کوچک خان مکاتبه و مراوده داشت، از اهمیت خاصی برخوردار بود. آنان تمام مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی همدان را ناشی از حضور نیروهای بیگانه می دانستند. به همین سبب ژنرال دنسترویل اعلامیه ای خطاب به مردم همدان صادر کرده بود:
توقف انگلیسی ها در اینجا موقتی خواهد بود، و ابداً خیال ندارند در این ناحیه ایران مدت مدیدی اقامت نمایند. اقامت موقتی انگلیس جهت عملیات قوای ترکها بی نهایت لازم است. در کلیه ممالک و نواحی اولین وظیفه ما امداد و مساعدت با اهالی بوده و به هر کجا که بیرق انگلیس وارد شود، به نام آزادی و صلح و رفاه عمومی به اهتزاز در می آید. ما گندم را خریداری نمی کنیم و برخلاف با تمام قوای خود با قحطی زدگان مساعدت می نماییم. قیمتهای سنگین کنونی جنس به واسطه خریداری جنس از طرف ما نیست زیرا ما گندم خریداری نمی کنیم، بلکه ترقی قیمت جنس به واسطه عملیات دستجات دمکراتهاست، که انبارداران و خبازان را بی جهت مرعوب کرده و وادار می کنند که مظنه جنس را به طور مصنوعی بالا برده و مردم را علیه ما برانگیزانند.(35)
به دنبال این اعلامیه، دمکراتهای همدان نیز در بیانه ای، اعلامیه مزبور را محکوم کردند. در این بیانیه، خطاب به مردم همدان آمده بود:
ژنرال انگلیسی می گوید که برای صلح و رفاه عمومی به اینجا وارد شده است، آیا ما از ایشان خواهش کرده بودیم، بهتر است این صلح و رفاه را در مملکت خودشان برقرار نمایند. ما که تاکنون در این زمینه از آنها تمنایی ننموده ایم. ایران در یک موقعیت متمدن بود، که انگلیسی ها حتی معنای آن را نمی توانستند بفهمند. به علاوه ما احتیاجی نداریم، که از [آنان] چیزی بیاموزیم.(36)
آنچه بیش از هر چیز مایه نگرانی و ترس انگلیسی ها شده بود، طرفداری مردم از نهضت جنگل و ارتباط دمکراتها با میرزا کوچک خان بود.
در شهر همدان عده زیادی بودند که هواخواهی از حضرات [نهضت جنگل] می نمودند و یکی از وظایف عمده خودشان می دانستند که ما را از شهرها اخراج کنند... در طبقات اعیان و ممتاز هم میرزا کوچک خان طرفدارانی پیدا کرده و عمال و آژانس های او در قزوین و همدان و سایر شهرها با نهایت جدیت مشغول تبلیغ و کار بودند، میرزا کوچک خان در واقع ناجی ایران دانسته و یقین داشتند که قوای اجانب را از مملکت بیرون خواهد کرد...(37)
دنسترویل بعد از استقرار در همدان، درصدد برآمد با تشکیل یک شعبه اطلاعاتی، جاسوسان خود را در ادارات و مکان های حساس جا دهد. او این مأموریت را به کاپیتان سااوندوس واگذار کرد، که وی نیز به خوبی از عهده کار برآمد. یکی از جاهایی که جاسوسان دنسترویل به شدت فعال بودند، تلگرافخانه همدان بود؛ آنها به این وسیله به تمام اسناد و مکاتبات مردم همدان و دمکراتها با نهضت جنگل و دیگر آزادی خواهان دست یافتند:
ما بدون اینکه خیانتی از طرف اعضای تلگرافخانه همدان سر زده باشد؟ تلگرافات او را می خواندیم بعضی از تلگرافات او را که معمولی بود ترجمه می کردیم ولیکن تلگرافات رمزدار همین طور کشف نشده می ماند.(38)
دنسترویل درباره ارتباط دمکراتها با نهضت جنگل می گوید:
تقریباً هر روز از طرف آنها به عنوان میرزا کوچک خان از یک طرف و سفارت عثمانی از طرف دیگر مراسلاتی فرستاده می شد، و کلیه آنها به دست من می رسید.(39)
در یکی از مراسلات، دمکراتها به میرزا کوچک خان آمده بود:
انگلیسی ها در اینجا توقف دارند، و عده آنها خیلی قلیل است، با اجازه و موافقت شما ما می توانیم علیه آنها قیام کرده و به کلی آنها را نابود نماییم، ولی در این عمل کمک شما خیلی لازم است زیرا ما در اینجا مرد جنگلی خیلی کم داریم، و انگلیسی ها خوب مسلح هستند، اهالی و رؤسای شهر عموماً طرفدار شما هستند و ما منتظر اشاره شما هستیم، پول ما هم کم است.(40)
اگر چه درباره اینکه آیا میرزا کوچک خان به تلگراف و مراسله دمکراتهای همدان جواب داده یا نه، مدرک و سندی در دست نیست؛ اما در همین زمان، اهالی و دمکراتهای همدان به مقابله با انگلیسی ها پرداختند و حتی شبانه به محل استقرار نیروهای انگلیسی تیراندازی کردند. دنسترویل در این باره می نویسد:
شایعات متعدده شهرت یافته بود که شاید چندان هم بی اساس نبود، مبنی بر اینکه تصمیم گرفته اند به هیأت نظامی انگلیس حمله کنند ... ولی گویا مراقبتهای دائمی و شبانه روزی ما مانع پیشرفت خیالات آنها بوده و به آنها اجازه نمی داد که سوء قصد خودشان را نسبت به ما علنی کنند.(41)
انگلیسی ها برای جذب مردم همدان، و جلوگیری از هواداران و طرفداری آنان از میرزا کوچک خان، برنامه هایی را به اجرا گذاشتند. از جمله برگزاری مسابقه فوتبال با جوانان شهر، که البته این ترفند آنها سودی نبخشید. آنان برای ارتباط با رؤسای شهر و نزدیک شدن به دمکراتها، از طریق شعبه اطلاعاتی به جمع آوری اطلاعات درباره سیاسیون، دمکراتها و اهالی همدان پرداختند:
با وجود یک چنین شعبه اطلاعات و مهارتی که در تهیه اخبار پیدا شده بود، به دست آوردن اسناد و مدارک مثبته که معرف خصوصیات اخلاقی و خط مشی واقعی اعضای کمیته دمکرات باشد، که تحت سرپرستی فرید الدوله است، چندان اشکالی نداشت. مکاتبات آنها همیشه روشن و نزدیک به حقیقت بود و من می توانستم از نوشته های آنها استفاده کرد و از جریان واقعی سیاست محلی مطلع باشم.(42)
ژنرال انگلیسی سعی کرد به بهانه صرف چای با رؤسای شهر و اعضای دمکراتها باب مراوده و مذاکره بگشاید، تا بتواند به نحوی آنها را جذب یا حداقل از مخالفت آنان بکاهد؛ اما سیاسیون و دمکراتهای همدان نه تنها برای مدت مدیدی به دعوتهای وی پاسخ مثبت ندادند و به هیچ ملاقاتی راضی نشدند بلکه از طریق روزنامه های اتحاد، اکباتان، افسانه و ... علیه انگلیسی ها به مبارزه شدید مطبوعاتی و تبلیغاتی دست زدند.(43)
دنسترویل پس از مدتها تلاش، برای اولین بار با نظام السلطان، حکمران همدان دیدار کرد، او درباره نظام السلطان، یکی از دمکراتهای افراطی می گوید:
در جامعه معرف شده بود که از افراطی ترین دمکراتها می باشد و حتی در مصاحبه و مکالمه جلوتر رفته و رنگ آنارشیستی به خود داده بود...(44)
در این ملاقات نظام السلطان از تعداد نفرات و تجهیزات و مدت اقامت انگلیسی ها سئوال کرد، که در واقع بازجویی دوستانه بود که البته به مذاق دنسترویل خوش نیامد و در عوض ژنرال صحبت را به نهضت جنگل و میرزا کوچک خان کشاند و اظهار داشت:
« میرزا کوچک خان آدم خوبی است، و با اینکه درباره مسائل با او موافقت نظر ندارم، مع ذالک من او را پسندیده ام، گمان می کنم علت اختلاف نظر ما هم این باشد، که تا امروز موفق نشده ایم حضوراً و بدون واسطه با او ملاقات و مذاکره نماییم. اگر ممکن می شد ما همدیگر را ملاقات می کردیم، من یقین داشتم کلیه اختلافات موجوده مرتفع می شد. تصور می کنم حضرت اشرف با نظریه من راجع به او موافق باشید. سئوال من همانطور که انتظار داشتم از طرف او با اظهار تنفر تلقی نشده، لیکن معلوم بود که کراهت و نفرت او از روی عقیده نیست.(45)
ژنرال دنسترویل از علاقه و گرایش حاکم همدان به میرزا آگاه بود. ولی دانست که علاقه حاکم از روی مصلحت و ترس نسبت به میرزا نیست. از طرف دیگر، عنوان می کند که ما شانس آورده ایم حکومت مرکزی با نظر این افراد [مبنی بر طرفداری از نهضت جنگل] موافق نیست وگرنه ما دچار مشکل حادی می شدیم.
ملاقات بعدی دنسترویل با امیرمفخم شورینی، از خوانین قراگزلوی همدان بود، که برای حفظ منافع و مصلحت اندیشی، طرفدار روسها و انگلیسی ها بود تا جایی که وی در زمان تسلط روسها بر همدان از سوی آنان حکمران همدان شد.(46) امیرمفخم، به شدت مخالف دمکراتها بود و می کوشید بزرگان همدان را به سوی انگلیسی ها جذب نماید. از طرف دیگر، دنسترویل نیز می کوشید دمکراتها را به سوی خود جذب کند؛ اما تلاش او سودی نبخشید.
اگر خیال کنیم که با استقرار این دوستی ما موفق خواهیم شد مناسبات حسنه با عموم دمکراتها برقرار نماییم اشتباه رفته ایم؛ زیرا این پیش آمد سایر دمکراتها را علیه دوستان ما به قیام واداشته است.
دیدارهای افراد متعدد با ژنرال انگلیسی عکس العمل طرفداران میرزا و دمکراتها را برانگیخت، به گونه ای که اخطار نامه هایی برای این افراد فرستاده شد:
یکی از رؤسای ادارات مهم محلی که با من دوستی و مراوده دارد به ملاقات من آمده، ضمناً مکتوب تهدیدآمیزی را که دریافت داشته بود ارائه داد. متن مکتوب با جوهر سرخ (علامت خون) نوشته شده بود، و مارک کاغذ هم گراور یک مازور [نوعی تفنگ] بود. در ضمن مکتوب نوشته شده بود، همه فهمیده اند که او خودش را به انگلیسی ها فروخته و پول گرفته است و چنانچه در دید و بازدید با فرمانده انگلیسی مداومت نماید کشته خواهد شد.(47)
فرمانده انگلیسی در این برهه سعی کرد با کمک های ناچیزی به قحطی زدگان همدان، نظر عامه مردم را به سوی خود برگرداند، اما این شگرد نیر ناکام ماند. زیرا کمکهای غذایی میرزا کوچک خان به مردم همدان(48)، فعالیت و تبلیغات انگلیسی ها را به کلی خنثی ساخت.
ماژور دنسترویل پس از مدتها تلاش، دمکراتها را متقاعد کرد که دعوت او را قبول کنند، تا شاید از حمایت و تبلیغات آنان به نفع میرزا کوچک خان و نهضت جنگل، جلوگیری نماید:
مدتها سیاسیون محل رضایت نمی دادند که به دعوت من برای صرف چای حاضر شوند، ولیکن رفته رفته دو نفر و سه نفر حضور به هم رسانده و در دست آخر هم فرید الدوله، لیدر قهار آنها با شرف حضور خود ما را مفتخر و سرافراز نمود.(49)
با توجه به اسناد و مدارکی که ژنرال انگلیسی از مکاتبات دمکراتها با میرزا کوچک خان به دست آورده بود، سعی کرد به هنگام مذاکره، آنان را مجاب و تحت تأثیر خود قرار دهد:
با یک چنین اطلاعات و مدارک صحیح و معتبر من خودم را برای پذیرایی مهمانان که جهت «صرف چای» می آمدند، حاضر کرده بودم. در موقع یکی از تشریف فرمایی ها، مهمانان یعنی قریب دو، سه ساعت به ورود آنها مانده و مراسله که نظیر مکاتیب سابق الذکر [مکاتبه با میرزا و عثمانیها] بود آوردند. من مضمون هر دو مراسله را مطالعه کردم، و بعد برای پذیرایی واردین حاضر شدم در اینکه مهمانان من به من دروغ می گفتند، ابداً تردید نبود و حق هم داشتند. اگر آنها صادق ترین مردمان دنیا هم بودند، قطعاً در این موقع در جواب سئوالات من ناچار می شدند دروغ بگویند، زیرا اگر می خواستند حقیقت را اظهار نمایند، برای مقصود اصلی آنها مضر بود.
دنسترویل در این میهمانی پس از صحبت راجع به سردی هوا و تلفات قحطی، موضوع میرزا کوچک خان را پیش کشید، و گفت:
به طوری که شهرت پیدا کرده است، و من هم شنیده ام، گویا شما نسبت به هیأت ما خصومت می ورزید، پرواضح است که من نسبت به شایعات و اخبار بی اساس نمی توانم اهمیتی بدهم. ولی نسبت به اطلاعات صحیح و با اساس البته کاری نمی شود کرد ... البته شماها با نظریات میرزا کوچک خان همراهی و موافقت دارید، و علت هم ندارد که با او همراه نباشید؟! شما دمکرات هستید او هم از قراری که شنیده می شود، از هر دمکراتی دمکرات تر است. شاید شما تصدیق کنید، که من هم دمکرات هستم، زیرا من نماینده تنها حکومت دمکراسی عالم می باشم. ولی او اشتباه می کند که با ما از در خصومت داخل شده و راه ما را به طرف دریا مسدود نموده. من یقین دارم عاقبت مضار این سیاست متوجه خود او خواهد شد... چه شایعات بی اساسی! چه افکار وحشیانه ای! چگونه ما می توانیم با میرزا کوچک خان هم فکر باشیم، در صورتی که او مظهر انقلاب و هرج و مرج است و ما طرفدار نظم و آسایش عمومی، ولی شما با کمال شدت علیه ورود و اقامت ما در اینحا اعتراض و پروتست کردید و من برای اثبات بیانات خود دلایل و مدارک مثبتی در دست دارم وانگهی از قطعنامه و بیان نامه های شما پرواضح است، که شما تصمیم گرفته اید ما را در رختخوابمان به قتل رسانده و نابودمان کنید، و جنگلی ها هم یقیناً در این عمل با شما همراهی خواهند کرد.(50)
سخنرانی و تهدیدات زیرکانه دنسترویل کوچک ترین تأثیری در روحیه مبارزه جویانه دمکراتها علیه انگلیسی ها و طرفداری از میرزا کوچک خان نداشت، به گونه ای که ژنرال به این امر اعتراف می کند:
عقیده ندارم که این قبیل صحبت ها برای دمکراتها فایده داشته باشد ولی در هر صورت آنها از اظهار این گونه مطالب خیلی خوشوقت و مسرور بودند و یقیناً هم پیش خودشان اظهار خوشوقتی می کردند که چگونه ژنرال انگلیسی این مزخرفات و لاطائلات آنها را راجع به اظهار نفرت از میرزا کوچک خان و عدم هواخواهی آلمانها و ترکها شنیده و باور کرده!!(51)
در این زمان انگلیسی ها بعد از مدتها، خود را برای مقابله جدی با میرزا کوچک خان و نهضت جنگل آماده کرده(52) شروع به جذب داوطلب از مردم همدان نمودند. اقدامی که واکنش شدید دمکراتها را در پی داشت. دمکراتها با صدور اعلامیه مردم را از این کار برحذر داشتند:
در سراسر شهر اعلانات چاپی از طرف دمکراتها الصاق کرده بودند مبنی بر اینکه خدمت کنندگان به انگلیس گرفتار غضب و انتقام ملت خواهند شد، و دشنه جلاد هر کس را که متشبث به این عمل پست شود، سزایش را به دستش می گذارد.(53)
در پی تشدید فعالیت دمکراتها، دنسترویل تنها چاره خود را دستگیری و تبعید آنان دید. وی ابتدا فرید الدوله، لیدر دمکرات را دستگیر و یکسره به هندوستان تبعید کرد.(54) از میان روحانیون نیز شیخ علی ثقه الاسلام همدانی که طرفدار اتحاد دنیای اسلام و میرزا کوچک خان بود، به همان سرنوشت دچار شد.(55)
انگلیسی ها پس از تبعید این افراد، تا اندازه ای توانستند اوضاع شهر را در دست گیرند، در این موقع که اوضاع همدان رو به اختلال و هرج و مرج گذاشته بود، در نتیجه، برای تأمین آسایش و حفظ انتظامات عمومی، فرید الدوله سر دسته دمکراتهای افراطی از شهر تبعید شد، که از همان روز تبعید آنها اختلال و هرج و مرج در شهر موقوف گردید... همدان بعد از توقیف حکومت و دستگیری فرید الدوله، یکی از متمردین درجه اول محل رو به آرامش گذاشت.(56)
پس از دستگیری فرید الدوله و افراد دیگر و جایگزینی حاکم همدان، دنسترویل مدعی شد:
اگر با نهضت جنگل مقابله نمی شد و ارتباط آنا با سایر جاها از جمله همدان قطع نمی گردید، چه بسا انقلابی عظیم به وجود می آمد ... و اهالی و سکنه همدان و سایر بلاد ایران هم تحت تبلیغات دمکرات [ها] به انقلابیون [نهضت جنگل] ملحق گردیده و سرتاسر شمال ایران بزودی در منجلاب بالشویزم غوطه ور می شد...(57)
همدان به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود، که شمال، مرکز و غرب ایران به را همدیگر مرتبط می سازد، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود؛ از همین رو فعالیت دمکراتها و مردم همدان علیه انگلیسی ها و نیز طرفداری آنان از میرزا کوچک خان و آلمانیها، برای انگلیسی ها اهمیت حیاتی داشت، چرا که در صورت وقوع قیامی مسلحانه، تمام خطوط ارتباطی و مراسلاتی آنها با پشت جبهه و بین النهرین قطع و ضربه مهلکی به آنان وارد می شد. از طرف دیگر تعداد نیرو و تجهیزات و فعالیتهای انگلیسی ها به راحتی به اطلاع جنگلی ها می رسید. به همین سبب دنسترویل با کنترل پنهانی تلگرافخانه کوشید تا اطلاعات لازم را به دست آورده و از غفلت نیروهای انگلیسی جلوگیری کند و مانع از هرگونه حرکت انقلابی و مسلحانه دمکراتها و هواداران میرزا در همدان گردد؛ در نهایت او با کمک دولت مرکزی ایران توانست، مبارزان همدان را تبعید و این ارتباط و همکاری را قطع کند. به این ترتیب، یک بار دیگر حرکت عدالت جویانه و استقلال طلبانه یکی از مناطق ایران به دست استعمار پیر، سرکوب و منکوب گردید. البته اگر نهضت جنگل به پیروزی می رسید، شاید بار دیگر، این آتش زیر خاکستر شعله ور می گشت.

پی نوشت ها :

1. براون، ادوارد، انقلاب ایران، ترجمه احمد پژوه، تهران، کانون معرفت، 1338ش، ص 323.
2. ایوانف، م. س، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه آذر تبریزی، تهران، شبگیر، ارمغان، 1357 ش، ص 86.
3. حاج شیخ محمود بهاری، فرزند محمدجعفر بهاری در 1275 ق در بهار همدان متولد شد. او از شاگردان آخوند ملامحمد کاظم خراسانی در نجف بود، سپس منصب اجتهاد و امامت مسجد جامع همدان را یافت. وی در انقلاب مشروطه یکی از آزادی خواهان و رهبران بنام در همدان بود که حتی نیروی مسلح تشکیل داد و از لحاظ نظری نیز رساله ایضاح الخطاء فی الردع عن الاستبداد، در رد بیانیه شیخ فضل الله نوری نوشت.
4. معاصر، حسن، تاریخ استقرار مشروطیت در ایران، جلد دوم، تهران، ابن سینا، 1353 ش، ص 110.
5. میرزا محمدحسن خان کبابیانی در حدود 1295 ق در همدان زاده شد. پدرش میرزا اسماعیل مستشار از خاندان معروف گلگون همدان بود که در جریان انقلاب مشروطه و شورش نان در همدان علیه خوانین قراگزلو، از افراد فعال بود. وی رهبر دمکراتها بود و در جریان جنگ جهانی اول توسط انگلیسی ها دستگیر و به هندوستان تبعید گردید، او از چهره های فرهنگی- سیاسی همدان به شمار می رود که در سال 1316 ش درگذشت.
6. کتاب نارنجی، جلد دوم، به کوشش احمد بشیری، تهران، نشر نور، 1366 ش، ص 88.
7. اثر انقلاب، سال اول، شماره 3، 27 جمادی الثانی 1327، ص 2.
8. ر.ک: دنسترویل، گ. آگرا: سرکوبگر جنگل (خاطرات دنسترویل)، ترجمه حسین انصاری، تهران، فرزان، بی تا، صص 192 -161.
9- اثر انقلاب، سال اول، شماره 2، 20 جمادی الثانی 1327 ق، ص 1.
10. سازمان اسناد ملی ایران، آرشیو سند شماره 507/293001153 ط هـ ب آ ا.
11. سید حسن مدنی، مترجم النظام همدان، فرزند حاج سید محمود مدنی (صدیق الاشراف) کردستانی الاصل، از افاضل صدر مشروطه و آغاز تجددگرایی بود. پدرش از بازرگانان معتبر بود، سید حسن به امر مظفرالدین شاه برای ادامه تحصیل به اروپا و امریکا رفت و در دانشگاه «وال پالیزو» امریکا با چند دانشجوی مسلمان از اندونزی، چین و ترکمنستان آشنا شد. که یکی از آنان دکتر «احمد سوکارنو» رئیس جمهور فقید اندونزی بود. اینان برای اولین بار انجمن دانشجویان مسلمان دنیا را در دانشگاه یاد شده تأسیس کردند. مترجم نظام مدنی بعد از تحصیل با مدرک دکتری تجارت به ایران بازگشت و در مدرسه تجارت با درجه استادی مشغول خدمت گردید. او اولین رئیس اداره معارف همدان بعد از مشروطیت بود.
12. سیدمحمد یوسف زاده متخلص به غمام، فرزند سید یوسف، در 1292 ق/ 1253 ش در کربلا به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتی را تا سیزده سالگی در زادگاه خود فرا گرفت، آن گاه به اتفاق پدر به ایران آمد و در همدان اقامت گزید. غمام ادبیات فارسی و عربی و فقه و اصول و فلسفه را نزد استادان آن سامان آموخت، چندی نیز به تجارت مشغول شد و مدتی نیز در ادارات دولتی خدمت کرد. غمام در آغاز نهضت مشروطیت در شمار آزادی خواهان درآمد و به همین منظور به تأسیس انجمن اتحاد اقدام کرد. در سال 1325 ق روزنامه الفت را انتشار داد و از این رهگذر به نهضت آزادی خواهی خدمت کرد و به بیداری مردم کمک نمود و تا سال 1291 ش به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. از این پس به کارهای ادبی پرداخت. غمام شاعری غزلسرا بود. وی در سوم مهر 1321 در تهران درگذشت و در مقبره خانوادگی شاهزاده حسین در همدان به خاک سپرده شد.
13. دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، ج3، تهران، عطار، فردوسی، 1371 ش، ص 12.
14. مجموعه اسناد عبدالحسین میرزا فرمانفرما، 1240-1325 ق، ج1، به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ، 1346 ش، صص 194-193.
15. سپهر، مورخ الدوله، ایران در جنگ بزرگ 1918 م، تهران، ادیب، 1362 ش، ص 244.
16. همان، ص 245.
17. اسناد جنگ جهانی اول، در ایران، به کوشش بهروز قطبی، تهران، قرن 1370ش، ص 175.
18. میروشینکف، ل. ی، ایران در جنگ جهانی اول، ترجمه ع. دخانیان، تهران، فرزانه، 1345 ش، ص 50.
19. همان، ص 55.
20. قائم مقامی، رضاقلی؛ وقایع غرب ایران در جنگ جهانی اول، اراک، فروردین، بی تا، صص 67-65.
21. مصاحبه با دکتر علی اقبالی (رئیس مؤسسه مهندسی عمران و توسعه روستاها، همدان).
22. فرید الملک، محمدعلی خان، خاطرات فرید، به کوشش مسعود فرید، تهران، زوار، 1356 ش، ص 449.
23. ایران در جنگ بزرگ 1918، ص 385.
24. گیلک (خمامی)، محمدعلی، تاریخ انقلاب جنگل، رشت، گیلکان، 1371 ش، ص 37.
25. فخرایی، ابراهیم، سردار جنگل، تهران، جاویدان، ج دوازدهم، 1368 ش، ص 26.
26. احسان الله خان و حاجی محمد جعفر کنگاوری بعدها به جنگل پیوستند.
27. همان، ص 89.
28. ر.ک: اسناد جنگ جهانی اول در ایران، به کوشش بهروز قطبی، صص 180-178.
29. تاریخ انقلاب جنگل، ص 39.
30. مدنی، میر احمد، جنبش جنگل و میرزا کوچک خان (خاطرات میر احمد مدنی)، به کوشش سیدمحمدتقی میر ابوالقاسمی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1377 ش، ص 48.
31. تاریخ انقلاب جنگل، ص 45.
32. همان، صص 76-75.
33. کتابی، احمد، سرزمین میرزا کوچک خان «پژوهش درباره گیلان...»، تهران، معصومی، 1362 ش، ص 126.
34. سرکوبگر جنگل، ص 70.
35. همان، ص 85.
36. همان، ص 86.
37. همان، ص 87-79.
38. همان، ص 131.
39. همان، ص 132.
40. همان، ص 132.
41. همان، ص 98.
42. همان، ص 132.
43. ر.ک: برنا، قاسم: « تاریخچه مجلات و روزنامه های صد سال اخیر همدان»، هگمتانه، شماره 42-41، 1373 ش، ص 12.
44. سرکوبگر جنگل، ص 113.
45. همان، ص 116.
46. خاطرات فرید، ص 447.
47. سرکوبگر جنگل، ص 164.
48. همان، ص 155.
49. همان، ص 129.
50. همان، صص 135-134.
51. همان، ص 136.
52. کوهستانی نژاد، مسعود، «خورشید بر فراز جنگل»، گنجینه اسناد (ویژه نامه نهضت جنگل)، سال 11، دفتر سوم، شماره 43، پاییز 1380، ص 28.
53. سرکوبگر جنگل، ص 88.
54. ر.ک: اذکایی، پرویز، « فرید الدوله گلگون»، آینده، سال 18، شماره 1-6 (فروردین و شهریور 1371)، ص 77. سرکوبگر جنگل، ص 88.
55. مصاحبه با دکتر علی اقبالی.
56. ر.ک: آینده ، همان جا؛ سرکوبگر جنگل، صص 267-254.
57. همان، صص 267-254.

منبع مقاله :
(1387)، ایران و استعمار انگلیس(مجموعه سخنرانیها، میزگرد و مقالات، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی1388



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط