نویسنده:بیژن نقی زاده *
2.نحوه برخورد آیت الله کاشانی با رژیم صهیونیستی
همان گونه که ما قایل بر آن هستیم که پیامبران و ادیان الهی بنابر شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی ظهور کردند (1) و دین آسمانی را به مردم ابلاغ نمودند، علمای اسلام و روحانیون نیز در مقابل پدیده نامیمون رژیم صهیونیستی، بنابر شرایط زمانی و مکانی رویکردهای متفاوتی نسبت به یکدیگر داشته و دارند.در یک تقسیم بندی ساده، شاید بتوان رویکرد جهان اسلام را در برخورد با قوم یهود و رژیم صهیونیستی به سه دوره تقسیم نمود که در هریک از دوره ها، علمای اسلام رویکرد مبارزاتی متفاوتی نسبت به دوره بعد در برخورد با قوم یهود و رژیم صهیونیستی داشته اند.
الف. قوم یهود از منظر جهان اسلام تا قبل از تشکیل رژیم صهیونیستی
آغاز این دوره را می توان زمان ظهور حضرت موسی(ع) و پایان آن را جنگ اول جهانی ذکر نمود. در این دوره، پیامبران و نص صریح قرآن متعاقب آن علمای این دوره، از زوایای مختلف به روانشناسی قوم یهود پرداخته اند. به عبارت دیگر خصیصه هایی که در این قوم وجود داشت، پیامبر خودشان را نیز به ستوه آورد و همواره سرعناد و لجاج با این پیامبر عظیم الشأن داشتند. خصیصه های بسیاری از قوم یهود در قرآن کریم آمده و پیامبر اسلام و بعدها علمای اسلامی آن را ذکر نموده اند. لذا می توان گفت که درطول این دوره، نگاه ها به قوم یهود نگاهی اندیشه مدارانه، روانشناسانه وشناخت شناسانه ای بوده است.جهان اسلام نیز در طول این دوره رویه مدارا گونه ای با قوم یهود در پیش گرفته بود. با نگاهی به وضعیت قوم در دوران حضرت رسول می توان دریافت که پیامبر نه تنها رویه مداراگونه را در پیش گرفت بلکه بسیار فراتر از رویه مدارا، به آنها استقلال و رسمیت بخشید رویه ای که در ایران نیز همواره از آن پیروی نموده و آزادی های مذهبی را به این قوم داده است. اما همواره از همان زمان پیامبر (ص)، این قوم سعی داشتند هر چه در توان دارند، ضربات خود را به جهان اسلام وارد کنند. بنابراین، این دوره را می توان دوره شناخت و مدارا با قوم یهود دانست.
ب. رویکرد علما از زمان تشکیل رژیم صهیونیستی تا انقلاب اسلامی
با تشکیل رژیم صهیونیستی، علمای جهان اسلام به خصوص ایران، رویکردی عملگرایانه نسبت به این رژیم پیدا نمودند. بدان معنا که در این دوره ماهیت قوم یهود برای جهان اسلام و جهانیان آشکار شد. جهان اسلام ملاحظه نمود که رویکرد معرفت شناسانه، جوابگوی اقدامات مواجهه جویانه رژیم صهیونیستی نمی باشد، لذا رویکرد علمگرایانه و مبارزه علیه این رژیم را واجب نمود.اگر چه اعلامیه بالفور در سال 1917 انتشار یافت. اما بعد از جنگ دوم جهانی، با توجه به فجایعی که اروپاییان بر سر یهودیان آوردند و از آن به عنوان هولوکاست یاد می شود، آهنگ مهاجرت به فلسطین و گسترش رژیم صهیونیستی بسیار تند و شدیدتر گردید. در این زمان، علمای اسلام دیگر جایز نمی دیدند که تنها رویه مداراگونه با قوم یهود و رژیم صهیونیستی در پیش گیرند؛ زیرا در طول قرن ها، این روش علمای جهان اسلام تأثیری در رویه تجاوزکاری و تداوم خصیصه های قوم یهود نداشت؛ لذا علمای اسلام در این دوره اقدام به مبارزات مسلحانه علیه این رژیم نمودند.
بنابراین، ویژگی این دوره را می توان در عملگرا بودن جهان اسلام و توجه کمتر به معرفت و شناخت شناسی قوم یهود، دانست. بدان معنا که دراین دوره جهان اسلام رویه مدارا را کنار
گذارده و در شرایط گوناگون اقدام به تجهیز و بسیج جهان اسلام در جهت مبارزه با رژیم صهیونیستی نمود.
ج. انقلاب اسلامی و تحول در برخورد با رژیم صهیونیستی
وقوع انقلاب اسلامی ایران سبب افزایش موجی از اسلام گرایی در سراسر جهان گردید. در لبنان، جنبش های امل، حزب الله و حتی گروه های سنی جنبش توحید اسلامی، تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران رشد کردند. شعار آزادی قدس و فلسطین، پیوسته همراه و همپای شکل گیری انقلاب به خصوص بعد از پانزده خرداد 1342 حضور داشته و در راهپیمایی های انقلاب در سال های بعد بسیار چشمگیر بوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این شعار در عمل نیز محقق وجزیی از سیاست خارجی کشور شد.با نگاهی به رویه جهان اسلام در برخورد رژیم صهیونیستی، در این دوره می توان نتیجه گرفت که علمای اسلامی و ایرانی دو رویه مبارزاتی و شناخت شناسی علیه رژیم صهیونیستی را به طور توأمان دردستور کار قرار دادند. نگاه معرفت شناسی قوم یهود ضروری بود، زیرا در عرصه جهانی شدن و اطلاع رسانی، می بایست ماهیت قوم یهود به جهانیان شناسانده شود؛ از سوی دیگر تجربه قرن ها مدارا با این قوم، بیان می داشت که صرف شناخت قوم یهود، کافی و وافی نبوده، بلکه مبارزه علنی با این رژیم ضروری می باشد. لذا در این دوره جهان اسلام در برخورد با قوم یهود و رژیم صهیونیستی، هم رویه شناخت شناسی را در پیش گرفتند و هم رویه مبارزاتی با این قوم را جهت ریشه کن نمودن رژیم صهیونیستی پیش روی خود قرار دادند.
با توجه به سه تقسیم بندی مذکور، آیت الله کاشانی را می توان در گروه دوم قلمداد نمود.
دولت اسراییل بلافاصله پس از تشکیل، اعرابی را که در قلمروی حاکمیتش قرار گرفتند، در مناطقی بسته محصور نمود و آنها را تحت اقدامات شدید منع رفت و آمد قرار داد و حتی از جابه جا شدن آنان از مکانی به مکان دیگر جز با مجوز فرمانداری نظامی جلوگیری به عمل
آورد. این وضعیت به مدت 20 سال ادامه داشت و طی این مدت اسراییل با وضع قوانینی ویژه، زمین های فلسطینیان رانده شده و نیز زمین های عده کثیری از فلسطینیانی از که تحت سیطره رژیم صهیونیستی باقی مانده بودند را تصاحب کرد. مواردی هم بوده است که روستاهای کاملی تصرف یا تخریب گردیده و از مراجعت اهالی به این روستاها به رغم باقی ماندن در اسراییل، ممانعت به عمل آمد. روستاهای کفر برعم، اقرت، غابسیه، معلول، صفوریه، بروه، میعار و میجدل، از جمله این روستاها هستند. در بیشتر موارد اسراییل به بهانه ها و شیوه های گوناگون، بخش وسیعی از زمین های روستاها و شهرها را به تصرف خود در آورده است.
اسراییل به استناد قانون املاک غایبین مصوب سال 1950، حدود 5 /3 میلیون جریب از زمین های 300 روستای عرب نشین را تصاحب کرده است. این زمین ها به آوارگان عربی که ناگزیر به جلای وطن و پناه بردن به کشورهای عربی شده اند و اسراییل آنها را غایب نامیده است، تعلق داشت.
مطابق این قانون، غایب به فلسطینیانی گفته می شود که محل سکونت خویش را ترک کرده و راهی محل دیگری در کشورهای عربی یا در داخل فلسطین شده باشند. بدین ترتیب هزاران نفر از اعرابی که در اسراییل باقی مانده اند، غایب تلقی شده و زمین و دیگر املاکشان ابتدا تحت سلطه و اختیار اداره سرپرستی املاک غایبین قرار گرفت و سپس برای جلوگیری از اعاده آن ها به صاحبان واقعی شان، مالکیت این زمین ها و مستغلات به اداره نوسازی و بازسازی (که یکی از بازوهای دولت است). انتقال یافت. بنابراین چنانچه اداره سرپرستی املاک، مبادرت به صدور گواهی دال بر غایب بودن شخصی نماید یا اعلام دارد که فلان زمین یا ملک متعلق به شخص غایبی است، املاک شخص غایب یا مالکیت آن زمین یا ملک به اداره سرپرستی املاک غایبین منتقل می شود، مگراین که صاحب آن زمین یا ملک خلاف این ادعا را ثابت کند. در سال 1949 اسراییل نظامنامه های شرایط اضطراری را که به موجب آن مناطق مرزی، مناطقی حفاظت شده به حساب می آمد، به تصویب رساند. پس از تصویب این نظامنامه ها، اسراییل مبادرت به اخراج ساکنین بعضی از روستاهای مرزی نمود و ورود و خروج از این روستاها
را بدون مجوز ویژه، ممنوع اعلام کرد. بدین ترتیب تصاحب زمین های روستایی توسط دولت و اختصاص آن به ساخت مجتمع های یهودی نشین فراهم آمد.
لذا در این دوره از یک سو با تشکیل رژیم صهیونیستی مواجه هستیم و از سوی دیگر با مهاجرت بسیاری از یهودیان به فلسطین و حمایت قدرت های بزرگ جهان از این پدیده نامیمون و موج کشتار مردم مسلمان فلسطین روبه رو می باشیم. در چنین فضایی برای علمای اسلام ماهیت قوم یهود و رژیم صهیونیستی روشن شده بود و این امر توسط علمای اسلام به مردم انعکاس یافته بود. لذا تجهیز و بسیج مسلمانان در مبارزه با این رژیم تنها راهکار بود.
بنابراین در چنین زمانی لازم بود که جهان اسلام اصل مقابله به مثل را در پیش گیرد و به همان میزان که رژیم صهیونیستی، عرصه را برای مسلمانان تنگ کرد، جهان اسلام نیز عرصه را برای آنها تنگ می گرداند.
در آن دوره برخی بر این باور بودند که مشکل فلسطین مربوط به جهان عرب یا خود فلسطینیان می باشد؛ آیت الله کاشانی چنین پاسخ دادند:
آن طبقه مردمی که به گوشه گیری و بی اعتنایی به امور اجتماع می گذرانند و صرفاً دنبال منافع و مصالح شخصی خود می باشند، باید بدانند که دراسلام گوشه گیری، رهبانیت و عدم توجه به اموراجتماع و مصالح مسلمین و مملکت اسلامی گناهی است بزرگ و نزد خداوند تبارک و تعالی مسئول خواهند بود؛ زیرا دین مقدس اسلام هرگز کناره گیری و بی اعتنایی به امور مسلمین را که منجر به فنا و زوال مسلمین و مملکت اسلام می شود جایز ندانسته... زیرا گوشه گیری و بی اعتنایی به امور و مصالح دیانت و مملکت نتیجه اش بیچارگی اسلام و مسلمین و از رفتن مملکت اسلامی است. (2)
بنابراین در زمانی که برخی می خواستند بیان دارند، ایران تنها برای ایرانیان است و سایر ممالک جهان چنانچه مشکلی داشته باشند، مربوط به خود آنان می باشد، آیت الله کاشانی با پاسخ قاطع به این شائبه، مشکل جهان اسلام را مشکل ایران و بالعکس قلمداد نمود و درجایی
دیگر آیت الله کاشانی بیان داشت که نه تنها مشکل جهان اسلام، مشکل ایران می باشد، بلکه مشکل فلسطین نیز جهان اسلام قلمداد می شود. ایشان بیان داشتند:
در طی چند سال صدراسلام، مسلمین شجاع و خدا پرست حقیقی در طی 18 مرتبه جنگ های عظیم و خونین در چند قرن متوالی، جانبازی کرده و برای حفظ خاک مقدس فلسطین هزاران نفر از خود کشته داده و آنجا را از دست نداده اند.
جنگ های صلیبی که هزارها نفر مسلمان را برای به دست آوردن فلسطین به خاک و خون افکند نتوانست اندک موفقیت حاصل و آن خاک مقدس را که وطن حقیقی مسلمین و اعراب است از چنگ مسلمین به درآورد. اینکه بدبختی، زبونی، ذلت، فلاکت و بیچارگی مسلمین به جایی رسیده که یک عده یهودی قاچاقچی بی وطن که مطرود جمیع بلاد عالم می باشند، به زور دول بزرگ در آنجا مسکن گزیده و بدون زحمت قسمتی از فلسطین را وطن خود می نمایند و برای پاک نمودن خاک فلسطین از وجود مسلمین، همه روزه عده زیادی از زن و مرد مسلمین را به خاک و خون می کشند. یهودی ها با در دست داشتن قدرت و ثروت و اسلحه دموکراسی دمار از روزگار اعراب و مسلمانان فقیر و بینوای فلسطین که دارای هیچ گونه پشتیبان و قدرت و ثروت و اسلحه نمی باشند در آورده اند. دهات و قرا و قصبات و خانه های آنها را خراب و ویران و خود را از دم تیغ می گذرانند.
یهودی ها که در اقطار عالم بی خانمان و رانده جهان و متواری بوده و به دسیسه و جنایات گوناگون، روزگار خود را می گذراندند و هیچ کجا مسکن و مأوایی نداشتند. تا کی خاک ذلت بر سر ما مسلمین ریخته که می خواهند بر مسلمین حکومت نموده و در زیر چنگال عذر و خیانت خود آخرین رمق حیات مسلمانان را باز ستانند.(3)
بنابراین همانگونه که قوم یهود اقدام علمگرایانه را در غصب سرزمین مسلمین انجام دادند، آیت الله کاشانی نیز با سخنرانی ها و هدایت مردم، بر آن شد که در مقابل رژیم صهیونیستی به اقدامات مسلحانه و عملگرایانه را بپردازد.
پی نوشت ها :
*کارشناس ارشد روابط بین الملل
1. منظور از مقتضیات زمانی، تغییر احتیاجات واقعی انسان در طول زمان است. رک: مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، صدرا، 1373، ج1، ص 199- 181.
2. م. دهنوی، همان، ج2، ص 21؛ به نقل از روزنامه اطلاعات 3/3 /1327.
3. همان، ج1، ص 31؛ به نقل از روزنامه آتش دی ماه 1326.
نشریه 15 خرداد، شماره21