شناخت تفاوت های فردی

یکی از مسائلی که با تأکید بیشتر مورد مطالعه دانشمندان روانشناس قرار گرفته است، موضوع تفاوتهای فردی می باشد. این موضوع از دیرباز مورد مطالعه و تحقیق روانشناسان بوده است و در زمان ما، روانشناسان با دقت بیشتری آن
پنجشنبه، 1 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شناخت تفاوت های فردی
 شناخت تفاوت های فردی

 

نویسنده: تقی ژاله فر




 

یکی از مسائلی که با تأکید بیشتر مورد مطالعه دانشمندان روانشناس قرار گرفته است، موضوع تفاوتهای فردی می باشد. این موضوع از دیرباز مورد مطالعه و تحقیق روانشناسان بوده است و در زمان ما، روانشناسان با دقت بیشتری آن را مورد بررسی قرار داده اند.
تفاوتهای فردی در منابع و آثار مکتب اسلام بصورت بنیادی و به طرق مختلف مورد بحث و مطالعه قرار گرفته است. منابع اسلامی وجود تفاوتهای فردی را در میان انسانها یکی از ملزومات زندگی بشر بیان می دارد، به طوری که معتقد است اگر تفاوت های فردی در میان انسانها از بین برود به هلاکت آنها منجر خواهد گردید. طبق نظر اسلام، وجود تفاوت های فردی در بین انسانها به صورت تصادفی ایجاد نشده است و باید چنین تفاوتهایی در میان انسان ها وجود داشته باشد.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
« مردم تا زمانی که با یکدیگر متفاوتند، همواره در خیر و خوبی به سر می برند، اگر یکسان گردند هلاک خواهند شد.»(1)
از کلام مولای بزرگوار(ع) می توان چنین نتیجه گرفت که تفاوتهای فردی در بین مردم باید همواره وجود داشته باشد و تا زمانی که این تفاوت ها در بین مردم حاکم است، آن ها به خیر و خوبی در کنار یکدیگر زندگی خواهند کرد اما زمانی که انسانها تصمیم بگیرند این تفاوت ها را از بین ببرند، هلاکت آنها حتمی خواهد بود.
شاید تصور شود که این تافوت ها تنها بعد اقتصادی را مدّ نظر قرار داده است و هدف مولای بزرگوار(ع) از بیان تفاوتها بیشتر جنبه اقتصادی است و تفاوت های فردی بیشتر از این جنبه مورد توجه قرار گرفته است.
اما باید گفت که تفاوتهای فردی از نظر اقتصادی تنها یکی از ابعاد تفاوتها می باشد که خود این تفاوت، معلول تفاوت های دیگری چون تفاوت های عقل و هوش و تفاوت های دیگر جسمی و روانی می باشد.
مولای بزرگوار(ع) در روایت دیگری در زمینه لزوم وجود تفاوت های فردی در عقل انسانها می فرمایند:
« اگر مردم دنیا همه عاقل بودند، البته دنیا ویران می شد.»(2)
این روایت بطور تلویحی لازم بودن تفاوت های فردی از نظر عقلی در میان انسانها را بیان می کند؛ زیرا اگر عقل در بین مردم یکسان توزیع شده بود، تفاوت های فردی از نظر اجتماعی و اقتصادی و...نیز وجود نداشت و در نتیجه روحیه معاضدت و همکاری و رقابت در بین انسانها از بین می رفت و هیچگونه پیشرفتی در جوامع انسانی حاصل نمی شد و انگیزه سازندگی و آباد کردن دنیا از بین می رفت.
وجود تفاوتهای فردی از نظر عقل و هوش، از سوی روانشناسان با تأکید بیشتری مورد مطالعه قرار گرفته است. آنها بر اساس مطالعات خود به این نتیحه رسیده اند که انسانها از نظر هوش یکسان نیستند و در این مورد تفاوت های زیادی بین آنها قابل مشاهده می باشد.
وجود تفاوتهای فردی یکی از اهداف ویژه خلقت می باشد و خدای تعالی بر اساس مصلحت خاصی، انسانها را متفاوت خلق فرموده است.
روایت بسیار زیبایی از مولای بزرگوار امام باقر(ع) به تبیین این موضوع پرداخته است که با مطالعه آن، علت تفاوتهای فردی موجود در خلقت، به طور بنیادی مورد بررسی قرار می گیرد، لازم به تذکر است که این روایت ویژگی های مخصوص عالم ذرّیا عالم اَلَست را نیز بررسی می کند که خداوند متعال انسانها را از صلب حضرت آدم (ع) خارج نموده و از آنان به ربوبیت خود پیمان گرفت.
جیب سجستانی گوید: شنیدم که مولای بزرگوار، امام باقر(ع) فرمودند:
« همانان خدای عزو جل چون ذریه آدم(ع) را از پشت او خارج ساخت تا از آن ها برای ربوبیت خود و نبوت هر پیغمبری پیمان بگیرد، نخستین کسی که درباره پیغمبری او از انبیاء پیمان گرفت. محمد بن عبدالله (ع) بود.
سپس خدای عزو جل به آدم (ع) فرمود: بنگر تا چه می بینی؟
آدم (ع) به ذریه خود که چون موران بودند، نگریست. دید آسمان را پر کرده اند.
عرض کرد:
پروردگارا چه ذریه زیادی دارم؟! اینها را برای چه خلق فرموده ای و از پیمان گرفتنشان چه منظوری داری؟
خدای عز وجل فرمود تا مرا عبادت کنند و چیزی را شریک من نسازند. و به پیغمبرانم ایمان آوردند و از آنها پیروی کنند.
آدم(ع) عرض کرد: پروردگارا چرا بعضی از اینها را بزرگتر از بعضی می بیینم؟ و چرا برخی نور زیادی دارند و برخی کم نور و برخی بی نور هستند؟
خدای عز و جل فرمود: ایشان را اینگونه آفریدم تا در تمام حالات امتحانشان کنم.
آدم(ع) عرض کرد: پروردگارا اجازه می دهی سخنی بگویم ( سؤالی بکنم)؟
خدای عزو جل فرمود: سخن بگوی که روح تو از روح من است و طبیعّت بر خلاف هستی من است ( یعنی خلقت جسمانی و بدنت با عوارض و طبایعش بر خلاف عالم مجردات است)
آدم (ع) عرض کرد: ای کاش همه آنها را یکسان و یک اندازه می آفریدی که دارای یک طبیعت و یک خلقت می بودند! و رنگها و عمرهایشان یکنواخت بود و از لحاظ رزق و روزی برابر بودند تا برخی به برخی دیگر ستم نمی کردند و هیچگونه حسد و کینه و اختلاف در میانشان پیدا نمی شد!
خدای عز و جل فرمود: ای آدم به وسیله روح من سخن گفتی و به سستی طبیعّت، خود را به زحمت انداختی نسبت به چیزی که در آن علم نداری.
من خالق دانا و توانا هستم، بر اساس دانائیم خلقت آنها را مخالف یکدیگر ساختم و فرمانم در میان آنها به سبب مشیّتم جاری شود تا به سوی تدبیر و تقدیر من بگرایند. خلقت من دگرگونی نپذیرد همانا جن و انس را آفریدم تا عبادتم کنند و بهشت را برای کسی آفریدم که اطاعت و عبادتم کند و از پیغبرانم پیروی نماید و باک ندارم.
و دوزخ را برای کسی آفریدم که به من کافر شود و از پیغمبرانم متابعت نکند و باک ندارم.
و ترا و ذرّیه را آفریدم بدون اینکه احتیاجی به شما داشته باشم بلکه ترا و آنها را آفریدم تا آزمایشتان کنم که کدامین شما در زندگی و پیش از مردنتان نیکوکار تر هستید! از این جهت دنیا و آخرت و زندگی و مرگ اطاعت و معصیت و بهشت و دوزخ را آفریدم و در تقدیر و تدبیر خود اینگونه اراده کردم. به علم نافذی که نسبت به آنها دارم، میان صورتها و پیکرها در رنگها و عمرها و روزی ها و اطاعت و معصیتشان تفاوت و اختلاف انداختم. آنها را به، شقی و سعید، بینا و نابینا، کوتاه و بلند، خوش سیما و زشت، دانا و نادان، توانگر و مستمند فرمانبر و نافرمان، سالم و بیمار، زمین گیر و بی آفت تقسیم نمودم تا سالم به ناتندرست بنگرد و مرا به سبب عافیتش شکر گزارد و ناتندرست به سالم بنگرد و دعا کند و از من بخواهد که او را عافیت بخشم و بر بلای من صبر کند تا از عطای جزیل خود به او ثواب دهم، و توانگر به فقیر بنگرد و سپاس و شکر من به جای آورد و فقیر به توانگر بنگر و دعا کند و از من بخواهد.
و مؤمن به کافر بنگرد و بخاطر آنکه هدایتش کرده ام سپاسگزاری کند.
ازاین جهت آنها را آفریدم تا در خوشی و ناخوشی و عافیت و گرفتاری و عطا و مُنعم، آنها را آزمایش کنم.
منم خدای مالک توانا، من حق دارم همه آنچه را که مقدر کرده ام طبق تدبیر، مجری سازم و حق دارم آنچه را خواهم آنگونه که می خواهم تغییر دهم و بعضی از آنچه را موخر داشته ام مقدم دارم و برخی را که مقدم داشته ام مؤخر کنم.
منم خدایی که هر چه اراده کنم انجام دهم و از آنچه کنم باز خواست نشوم و من مخلوقم را از آنچه کنند بازخواست نمایم.» (3)
روایتی که مورد مطالعه قرار گرفت بطور بنیادی، این تفاوت ها را مورد بررسی قرار داده است و ثابت می کند که همواره باید تفاوت ها در میان انسانها وجود داشته باشد تا زندگی اجتماعی آنان بطور منظم تداوم یابد.
در جامعه، افراد غنی و افراد نیازمند باید وجود داشته باشند تا آن ها در تعامل اجتماعی و اقتصادی یکدیگر قرار گیرند و زندگی همه افراد بر اساس نیاز به یکدیگر جریان داشته باشد. تفاوت های فردی باید همواره در بین انسانها وجود داشته باشد؛ زیرا که تفاوت های فردی یکی از نیازهای اجتماعی انسانها می باشد اگر همه انسانها با هم برابر بودند و هیچ کس بر دیگری برتری نداشت، روحیه همکاری و معاضدت از بین انسانها رخت بر می بست و انسانها تمایل به اجتماعی بودن و اجتماعی زیستن را از دست می دادند؛ زیرا هیچ کس خود را به دیگری نیازمند احساس نمی کرد.
تفاوت های فردی در زمینه های مختلف در بین انسانها وجود دارد. از آن جمله تفاوت در زن و مرد بودن، تفاوت در چهره های انسان ها و تفاوت در هوش و عقل و تفاوت در شخصیت انسانها و تفاوت های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و...
در ادامه این بحث، به بررسی برخی از این تفاوت ها خواهیم پرداخت.

تفاوت در ژن

مهم ترین و بنیادی ترین تفاوت های فردی بین انسان ها، تفاوت در ژن آنها می باشد. زندگی هر انسانی توسط یک سلول از پدر و سلولی دیگری از مادر پدید آمده است. بر روی کروموزوم های این سلول، ژن ها قرار گرفته اند.
ژن ها عامل انتقال ویژگی ها و خصوصیات جسمی مانند: رنگ مو، رنگ پوست، رنگ چشم و میزان قد و... و خصوصیات روانی از والدین به فرزندان می باشند.
وجود تفاوت های فردی بر اساس انتقال این خصوصیات است که به وسیله ژن ها صورت می گیرد. مکتب اسلام از دیرباز، تفاوت های ناشی از ژن را مورد بررسی قرار داده است.
بر اساس روایاتی که از ائمه معصومین(ع) به دست ما رسیده است وجود این تفاوت ها قابل بررسی می باشد.
پیامبر بزرگوار(ص) می فرمایند:
« ببین نطفه ات را در چه محلّی مستقّر می کنی ( از قانون وراثت غافل مشو) به راستی که عِرق تأثیر خود را باقی می گذارد.» (4)
پیامبر بزرگوار(ص) با تکیه بر علم ژنتیک به مردم هشدار می دهند که به وجود اختلالات در انسانها توجه داشته باشند و مطالعه کنند و ببینند با چه کسی ازدواج می کنند؛ زیرا اختلالات، به وسیله ژن به فرزندان منتقل می گردد.
اختلالات ممکن است از طریق پدر یا مادر و یا هر دو به فرزند منتقل گردد.
در روایتی که ارائه می گردد، انتقال اختلال روانی از طریق مادر به فرزند مد نظر قرار گرفته است.
محمد حنیفه فرزند مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) در جنگ جمل عملدار لشکر بود. امام (ع) به او فرمان حمله داد، محمد حنیفه از پیشروی باز ماند. امام بزرگوار(ع) خود را به او رسانده و فرمود:
« از ضربات دشمن نترس، حمله کن!»
محمد حنیفه قدری پیشروی کرد ولی باز متوقف شد. امام بزرگوار(ع) از ضعف فرزندش آزرده خاطر شده نزدیک آمد و با قبضه شمشیر به دوش او کوبید و فرمود: « این ترس و ضعف از عرق مادرت به ارث رسیده است.» (5)
در این روایت، نقش مادر در انتقال خصوصیات و ویژگی های جسمی و روانی از نظر علم ژنتیک بطور کامل مورد مطالعه قرار گرفته است. نیمی از کروموزوم های کودک از طریق مادر و نیمی از طریق پدر به کودک منتقل می گردد. بنابراین، ویژگیها و خصوصیات جسمی و روانی نیز که بر روی ژن های آن کروموزومها وجود دارند، به کودک منتقل می گردد.
در روایتی که ارائه گردید عارضه ترس که یک اختلال روانی است از مادر به فرزند منتقل گردیده است.
با مطالعه روایتی از پیامبر بزرگوار(ص) چگونگی انتقال یک اختلال را از والدین به فرزندان مورد بررسی قرار می دهیم:
« مردی از انصار با همسر خود به حضور پیامبر بزرگوار(ص) آمد و عرض کرد:
یا رسول الله، این زن، دختر عمو و همسر من است. زنی پاک و با عفت است. برای من فرزندی آورده است که چهره اش سیاه، لوله های بینی گشاده، موهایش مجعد، بینی اش پهن است، خلاصه طفلی با تمام مشخصات نژادی یک حبشی می باشد! نظیر چنین فرزندی در خانواده و اجدادی پدری و مادری من نیست.
پیامبر بزرگوار(ص) از زن سؤال کرد: چه می گویی؟!
زن قسم یاد کرد از موقعی که به همسری این مرد در آمده ام با هیچکس رابطه ای نداشته ام!
پیامبر بزرگوار(ص) مانند کسی که به فکر فرو می رود، سر به زیر انداخت و سپس سرش را بلند کرد و فرمود:
بین نطفه هر انسان تا آدم 99 عِرق وجود دارد که در ساختمان فرزند، همگی فعالیت دارند. وقتی نطفه ای در رحم قرار می گیرد، عِرق ها به جنبش در آمده و همه از خداوند درخواست دارند که فرزند شبیه آنها ساخته شود. این کودک غیر مشابه شما، از همان عِرق های دور دست است که در اجداد و اجداد اجدادت سابقه ندارد. کودکت را بگیر، او فرزند توست!(6)
زن عرض کرد: یا رسول الله، عقده مرا گشودی و ازغصه خلاصم کردی.»
با بررسی این روایت دو نتیجه ی ژنتیکی را می توان مورد مطالعه قرار داد:
الف- وجود اختلالات ژنتیکی که در این کودک ایجاد شده است بر اساس ازدواج های فامیلی بوده است؛ زیرا این زن و شوهر دختر عمو و پسر عموی هم می باشند.
در ازدواج های فامیلی اختلالات ژنتیکی ظاهر شدنش بسیار زیاد است.
دین اسلام از دیرباز، از ازدواج های فامیلی ممانعت کرده و زیانهای ناشی از این نوع ازدواج را همواره به مردم مسلمان گوشزد نموده است.
پیامبر بزرگوار(ص) در این زمینه می فرمایند:
« با خویشاوند نزدیک ازدواج مکنید؛ زیرا فرزندی ضعیف ( و معلول) به دنیا می آید.»(7)
این روایت مخاطره انگیز بودن ازدواج های فامیلی و آثار آن را بر روی کودک مورد بررسی قرار می دهد.
می دانیم که زندگی انسان از سلولی کوچک به نام سلول تخم آغاز می گردد. سلول تخم از بارور شدن اووم به وسیله اسپرماتوزوئید بوجود می آید. اووم سلول جنسی ماده است که در تخمدان زن ساخته می شود و اسپر ماتوزوئید، سلول جنسی نر است که در بیضه ها تولید می گردد.
اگر اسپرماتوزوئید و اووم با هم ترکیب شوند سلول تخم را بوجود می آورند. از تقسیم و تکثیر سلول تخم، تمام اندام های بدن ساخته می شود.
سلول تخم مانند هر سلول دیگر، شامل غشاء، سیتوپلاسم و هسته است. درون هسته سلول، مواد مختلف از جمله، کروموزمها قرار دارند که در حالت معمولی به صورت رشته هایی نامشخص هستند و با میکروسکپ معمولی دیده نمی شوند.
در روی کروموزوم، اجزایی به نام ژن وجود دارد. بر روی کروموزومهای هر سلول انسان حدود یک میلیون ژن وجود دارد. هر ژن دارای مکانی ویژه در کروموزوم خود است.
ژنها عامل ایجاد کننده صفات و خصوصیات ارثی هستند که از والدین به کودک منتقل می گردند و از یک نسل به نسل دیگر انتقال پیدا می کنند.
برای ایجاد یک صفت ارثی، حداقل دو ژن لازم است که یکی از پدر و دیگری از مادر به کودک می رسد.
اگر دو ژن روی یک جفت کروموزوم مشابه، نقاطی مشابه را اشغال کنند و در ایجاد یک صفت معین با هم همکاری داشته باشند، آن دو ژن را ژنهای همردیف گویند.
گاهی ژنی در تعیین صفتی بدون دخالت ژن متقابل و جفت خود عمل می کند و صفت خود را ظاهر می سازد.
ژنی را که اثرش نمایان می شود، ژن غالب یا بارز می گویند.
ژنی که اثر آن بروز نمی کند و نهفته باقی می ماند، ژن مغلوب یا نهفته نامیده می شود.
اگر دو ژن مغلوب در کنار هم قرار گیرند می توانند صفت خود را ظاهر سازند.
بنابراین یکی از خطراتی که زندگی همسران و در نتیجه فرزندان آنان را تهدید می کند، ازدواج های فامیلی می باشد.
خطر آفرین بودن ازدواج های فامیلی را می توان با ذکر مثال ساده علمی مورد بررسی قرار داد.
تصور کنید که دو نفر با هم ازدواج کرده اند که یکی از آنان دارای ژن معیوب و نهفته نابینایی می باشد.
در ازدواج این دو فرد، به دلیل اینکه ژن نابینایی تنها در یک فرد وجود دارد، آن ژن نمی تواند همردیف خود را باز یابد و در نتیجه ممکن است در این ازدواج آشکار نگردد.
اما این ژن معیوب در تمام فرزندان آنان به صورت نهفته انتقال می یابد.
فرزندان این دو نفرمرد و زن بزرگ می شوند و هر کدام جداگانه ازدواج می کنند و دارای فرزندانی می شوند.
توجه داشته باشید که این فرزندان با هم فامیل هستند ( مانند پسر عمو و دختر عمو یا پسر عمه و دختر دایی) و هر کدام حامل ژن معیوب نابینایی می باشند.
اگر هر کدام از این ها ازدواج فامیلی انجام دهند، به دلیل این که ژن معیوب نابینایی همردیف پیدا می کند، بر اساس علم وراثت، بدون تردید فرزندان آن ها نابینا خواهند گردید. آنها بی آنکه اطلاعاتی در این زمینه داشته باشند، صاحب فرزندی نابینا شده اند که توسط خودشان به فرزندشان منتقل شده است.
اگر در این مثال به جای نابینایی، هر عامل اختلال آفرین، مانند عقب ماندگی ذهنی و معلولیت های دیگر قرار دهیم، بدون تردید در ازدواج های فامیلی چهره خود را آشکار خواهد ساخت.
در ازدواج های فامیلی به دلیل هم ردیف شدن دو ژن نهفته معلول، سبب بروز آن خصوصیات در کودک می گردد در حالی که ژنهای نهفته معلول در ازدواج های غیر خویشاوند، امکان بارز شدنشان خیلی کمتر می شود.
ب- انسان ها دارای عِرق های متفاوتی هستند که به تعداد آنها به 99 می رسد. این عِرق ها در زمان انعقاد نطفه فعال می شوند و هر کدام از آن ها می خواهند خود را به جداره رحم برساند و جنین بر اساس آن عرق ساخته می شود.
یکی از تفاوت های فردی آشکار، تفاوت در چهره انسان ها می باشد. انسان ها در روی زمین با چهره های متفاوت زندگی می کنند، با اینکه وجود چهره ها در بین انسانها گوناگون است، اما دارای مشترکات و مشابهت هایی نیز می باشد. به طور مثال؛ وقتی در یک برنامه تلویزیونی چهره فردی را از ملیت مختلف مشاهده می کنیم که شبیه فردی است که در میحط زندگی ما بسر می برد. با اینکه این دو نفر از دو کشور و از دو ملّیت جداگانه ای هستند و هیچگونه رابطه خویشاوندی بین آنها وجود ندارد، اما تقریباً شبیه هم می باشند سؤالی در ذهن ما ایجاد می شود این است که؛ چه عاملی سبب می گردد این دو نفر که از دو ملیت متفاوت می باشند، این قدر به همدیگر شباهت داشته باشند؟!
جواب این سؤال را روایت فوق بیان می کند. انسان ها دارای 99 عرق هستند که از صلب حضرت آدم(ع) به افراد منتقل گردیده اند و شباهت افراد بر اساس همین عامل است.
این روایت می تواند منشأ مطالعه یکی از مسائل ژنتیکی مهمی باشد و توجه دانشمندان را در این زمینه برانگیزد.
روایت دیگری از پیامبر بزرگوار(ص) بیان گردیده است که به عرق های انسان ها به هنگام تشکیل نطفه ی اشاره می کند و ثابت می نماید که انسانها دارای عرق های مشابه می باشند که از حضرت آدم(ع) به انسانها انتقال یافته اند.
وجود این عرقها موجب می شوند که افراد با اینکه از ملیت های متفاوت می باشند اما با همدیگر دارای شباهتهای فراوانی گردند.
مولای بزرگوار، امام رضا(ع) از پدران بزرگوار خود روایت کرده است که پیامبر(ص) به مردی فرمود:
فلانی، فرزندی که نصیبت شده به چه کسی شباهت دارد؟
آن شخص عرض کرد: یا رسول الله فرزند یا شبیه مادر است و یا پدر!
پیامبر بزرگوار (ص) فرمودند:
این چنین مگوی، همانا هنگامی که نطفه در رحم قرار می گیرد، خداوند متعال تشابهی که میان مرد و زن باشد، تا آدم را جمع می کند و آن را شبیه کسی که می خواهد، می آفریند. نمی بینی که خدای سبحان می فرماید:
فِی أَیِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَکَّبَکَ‌ (انفطار، آیه 8)
« ترا به هر صورت که خواست بیافرید و ترکیب کرد.» (8)
در این روایت وجود عرق های مشابه که از نسل های گذشته در تشکیل نطفه دخالت دارند، به خوبی قابل مطالعه است.
شباهت افراد به همدیگر بر اساس قوانین ژنتیک می باشد.
یکی دیگر از شباهت های ژنتیکی معروف، شباهت کودک به افراد فامیل نزدیک می باشد.
علت شبیه بودن کودک به افراد فامیل نزدیک، در روایتی از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) قابل بررسی است.
آن بزرگوار می فرمایند:
« اگر آب مرد ( اسپرماتوزوئید) بر آب زن ( اووم) سبقت گرفت، فرزند شباهت به پدر و عموهایش پیدا می کند و اگر آب زن ( اووم) بر آب مرد ( اسپرماتوزوئید) غلبه کرد نوزاد شباهت به مادر و دایی های خود خواهد داشت.»(9)
این روایت وجود ژن های غالب و مغلوب را بر اساس قرار گرفتن حالت خاص اسپرماتوزوئید و اووم درکنار هم مورد مطالعه قرار می دهد. وجود شباهت کودک به هر کدام از والدین، بر اساس قرار گرفتن اسپرماتوزوئید و اووم می باشد.
این روایت نیز می تواند مورد تحقیق و مطالعه دانشمندان ژنتیک قرار گیرد.
روایت دیگری، پسر بودن یا دختر بودن نوزاد را به زبان بسیار ساده بر اساس علم ژنتیک بیان می دارد.
از پیامبر بزرگوار(ص) سؤال شد که انسان چگونه متولد می شود؟
آن بزرگوار فرمودند:
« آب مرد( اسپرماتوزوئید) سفید است و آب زن ( اووم) زرد است وقتی این دو (سلول) در رحم جمع شوند ( لقاح یابند) اگر منی مرد (اسپرماتوزوئید) بر منی زن ( اووم) غلبه کرد فرزند به خواست خداوند پسر خواهد بود و اگر منی زن (اووم) بر منی مرد ( اسپرماتوزوئید) غلبه کند فرزند به خواست خداوند دختر خواهد بود.»(10)
علم ژنتیک بر اساس یافته های علمی خود توانسته است پسر بودن یا دختر بودن جنین را مشخص کند که در چه حالت هایی ممکن است جنین، پسر یا دختر باشد. این روایت نیز به زبان ساده که افراد زمان پیامبر بزرگوار(ص) بتوانند علت پسر بودن یا دختر بودن فرزندان خود را بدانند، بیان گردیده است. این روایت نیز دارای نکات و مفاهیم عمیق تری می باشد که می تواند موضوع مطالعه و تحقیق دانشمندان علم ژنتیک واقع گردد.
این روایت همچنین وجود تفاوت های بنیادی بین زن و مرد را بیان می کند؛ زیرا زن و مرد بودن انسان ها بر اساس زمان لقاح آنان در رحم مادر است و از آن لحظه، تفاوت بین زن و مرد آغاز می شود این تفاوت منشأ بسیاری از تفاوت های فردی دیگری می باشد.
بررسی و مطالعه علم ژنتیک از زمان صدر اسلام تاکنون، این حقیقت را مورد تأیید قرار می دهد که ویژگیها و خصوصیات جسمی و روانی، بر اساس قوانین خاصی از والدین نزدیک و دور به کودک منتقل می گردد.
بر اساس روایات ارائه شده، می توان گفت که علم ژنتیک هنوز در آغاز راه قرار دارد و یافته های متعددی وجود دارد که باید بر اساس آزمایش ها و تجربیات علمی دانشمندان مطالعه و بررسی قرار گیرد. مطالعه آیات و روایات اسلامی در این زمینه می تواند یاری گر دانشمندان واقع گردد.

تفاوت های فردی بین زن و مرد

زن و مرد دارای تفاوت های ویژه جسمی و روانی و رفتاری می باشند، تفاوت های رفتاری بین زن و مرد دارای ویژگی های خاصی می باشد.
از دیدگاه روایات اسلامی نیز، تفاوت های رفتاری خاصی بین زن و مرد حاکم می باشد که مطالعه آنها می تواند در فهم این تفاوت ها ما را یاری رساند.
باید توجه داشت که اسلام به زن و مرد به دیده احترام نگریسته و مخصوصاً به زنان احترام خاصی قائل می باشد. اما به تفاوتهای بنیادی نیز که بین آنها وجود دارد اشاره کرده است.
در روایتی از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) این موضوع مورد مطالعه قرار گرفته است. آن بزرگوار می فرمایند:
« به راستی که خداوند تبارک و تعالی انگیزه لذت جویی ( شهوت) را ده جزء قرار داده است که نُه جزئش در زنان و یک جزئش درمردان است و اگر خداوند به اندازه شهوت به زنان حیا نداده بود، به هر مردی نُه زن تعلق می گرفت.»(11)
یکی از تفاوت های بنیادی بین زن و مرد، وجود انگیزه ی لذت جویی و شهوت است که به دلایلی در زنها بیشتر است و وجود همین تفاوت، باعث به وجود آمدن تفاوت های فردی بنیادی بین زن و مرد شده است.
همچنان که در بحث انگیزه بیان گردید، انگیزه لذت و شهوت تنها شامل میل جنسی نمی شود بلکه میل جنسی بخش عمده ای از میل لذت جویی یا شهوت می باشد.
انگیزه لذت جویی و شهوت دارای انشعابات و تقسیم بندی های دیگری مانند، میل به غذا خوردن، نوشیدن و لباس پوشیدن و بطور کلی شامل هر آن چیزی است که انسان از داشتن و استفاده کردن آن لذت می برد.
بنابراین زن ها در تمام موارد فوق، دارای میل لذت جویی برتری نسبت به مردان می باشند و همین برتری است که باعث شده است آنان دارای ویژگی های رفتاری خاصی باشند.
بطور مثال، تمام زن ها از مصاحبت با کودکان و حضور در مجالس عروسی و...نسبت به مردان لذت بیشتری می برند. تمام زن ها از زیبائی های جهان و نیز از تزئین کردن مواد غذایی و لباس های رنگا رنگ و ...از مردها برتر هستند. این امر ناشی از افزون بودن میل لذت جویی در زنان می باشد.
زن ها یک تفاوت رفتاری مهمی نیز نسبت به مردها دارند و آن وجود حیا می باشد. خداوند متعال صفت با حیا بودن را در هر زنی به ودیعت نهاده است که پوششی برای میل لذت جویی و شهوت او باشد.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) می فرمایند:
« حیا ده جزء دارد، نه جزئش در زنان و یک جزئش در مردان است. چون دختر حیض شود یک جزء حیا از او برود و چون شوهر کند جزء دیگر برود و چون نطفه شوهر را در خود جای دهد، جزء دیگر حیا از او برود. و چون کودکش متولد شود، جزء دیگر حیا از او برود و پنج جزء برای او بماند. سپس اگر زنا دهد همه حیایش بریزد و اگر پارسا باشد برای او پنج حیا باقی بماند.»(12)
وجود حیا بیانگر یکی از تفاوت های فردی میان زنان می باشد. همانگونه که امام بزرگوار(ع) فرمودند وجود حیا در مراحل مختلف زندگی یک زن نقش سازنده و اساسی دارد و عدم آن می تواند دنیایی بدبختی برای زن به ارمغان بیاورد.
این روایت همچنین وجود تفاوت های فردی بین زن و مرد را بیان می کند؛ زیرا زن و مرد از وجود حیا یکسان برخوردار نیستند.
نباید تصور نمود چون مردان دارای یک جزء حیا می باشند، نسبت به زنان از حیای کمتری برخوردارند، باید توجه داشت که این قانون خلقت است که به هر گونه ای که خدای تعالی مقرر فرموده است، عمل می کند.
وجود تفاوت های فردی از لحاظ میل لذت و شهوت بین زنان و مردان از مباحث پیچیده شناخت انسان می باشد. خداوند متعال بر اساس مصلحتی، این انگیزه را در زنان نسبت به مردان برتری داده است؛ زیرا که آنان یاور مردان در زندگی زناشویی و امور مربوط به خانواده می باشند. بدین لحاظ کاملاً شایسته است که زنان از این خصیصه نسبت به مردان برخورداری بیشتری داشته باشند.
نقش زنان در تربیت کودکان، بسیار چشمگیرتر از مردان می باشد. آنان با محبت و عطوفت خاصی به تربیت کودکان و نظافت و بهداشت آنان می پردازند. وجود همین میل ذت بیش از حد آنان است که انگیزه چنین رفتاری را برای آنان امکان پذیر ساخته است.
آنها در رابطه با کودکان و تماس با آنان، لذت بیشتری را نسبت به مردان درخود احساس می کنند. بازی کردن دختر بچه ها با عروسک های دست ساز و مدرن، این حقیقت را ثابت می کند؛ زیرا دختران از همان زمانی که با محیط آشنا می شوند، انگیزه بسیار زیادی نسبت به بازی با عروسک در آنان مشاهده می شود و این موضوع دلیل بر افزون بودن میل لذت در آنان است.
علت برتری میل لذت در زنان، عوامل ناشناخته دیگری نیز می تواند داشته باشد که علم کنونی انسان هنوز نتوانسته است آنها را آشکار سازد.
اما باید دانست که خداوندمتعال همچنان که میل لذت را در زنان فزونی داده است، به همان میزان عامل بسیار مهم دیگری مانند حیا را در آنها بیشتر قرار داده است تا این عامل بتواند فزونی میل لذت و شهوت را در آنان تحت پوشش خود قرار دهد. به عبارت دیگر اگر عامل حیا در زنان به این حد نبود، این امر موجب از هم گسیختگی نظام اجتماعی انسانها می گشت و میل لذت و شهوت برتر زنان زندگی اجتماعی آنان را از هم می گسست.
بنابراین مصلحت زندگی اجتماعی انسانها ایجاد می کند که چنین قانون مدونی که خداوند متعال بر زندگی فردی و اجتماعی انسانها مقرر فرموده است، بر انسانها حاکم گردد تا آن ها بتوانند به نحو مسالمت آمیزی در کنار یکدیگر به زندگی شادی آفرین خود ادامه دهند.

تفاوتهای فردی از نظر عقل

یکی از مهمترین تفاوت هایی که بین انسانها حاکم می باشد، وجود عقل می باشد. بطوری که هیچ فردی را نمی توان یافت که عقلش با فرد دیگری یکسان باشد.
مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:
« اگر مردم دنیا همه عاقل بودند. البته دنیا ویران می شد.»(13)
این روایت بطور تلویحی، وجود تفاوت های عقلی بین انسانها را مشخص می سازد و بیانگر آن است که عقل بطور یکسان بین انسانها توزیع شده است.
تفاوت های فردی از نظر هوش، یکی از بحث انگیزترین موضوعات روانشناسی می باشد.
دانشمندان روانشناس با ابداع تست های هوشی، توانسته اند این تفاوتها را مورد شناسایی قرار دهند.
در روایات اسلامی نیز از دیرباز، موضوع تفاوت های عقلی بین انسانها از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است.
توزیع عقل در جامعه، از دیدگاه اسلام، به طور بنیادی مورد مطالعه قرارگرفته است.
از دیدگاه اسلام، والاترین و عاقل ترین مردم، پیامبران می باشند. هر پیامبری در عصر خود از عاقل ترین فرد آن جامعه محسوب شده است.
پیامبر بزرگوار(ص) می فرمایند:
« خداوند متعال هیچ پیغمبری را مبعوث نفرموده مگر آنکه دارای عقل کامل بوده است به طوری که عقل وی بر عقول جمیع امتش برتری داشته است.»(14)
این روایت به خوبی، برتر بودن عقل پیامبران را بر افراد جامعه خود بیان می دارد و ثابت می کند که پیامبران همواره از عقل والایی نسبت به افراد جامعه خویش برخوردار بوده اند.
روایت دیگری بطور تلویحی، والا بودن عقل پیامبران و نیز تفاوتهای فردی عقلی بین افراد جامعه را مورد بررسی قرار می دهد.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) در این روایت می فرمایند:
« هیچ گاه پیغمبر با مردم از عمق عقل خویش سخن نگفت بلکه می فرمود؛ ما پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل خودشان سخن بگوئیم.»(15)
این روایت دو نکته بسیار عمیقی را مورد بررسی قرار می دهد، ابتدا تفاوت های فردی از نظر عقل در جامعه را بررسی می کند، زیرا پیامبر بزرگوار(ص) مأمور بوده است با هر کس به اندازه عقلی که دارد با وی سخن بگوید. این موضوع بیانگر آن است که عقل در میان انسان ها متفاوت می باشد و دیگر دارای پیام بسیار مهمی است و آن اینکه، سخنان ارزنده آن بزرگواران به ظاهر بسیار ساده جلوه می کند در حالیکه در بطن آنها مفاهیم بسیار عمیق علمی نهفته است. آن بزرگواران بخاطر اینکه، عموم مردم سخنان ایشان را بفهمند اینگونه با زبان ساده و درعین حال علمی با آنان سخن گفته اند.
شاهد گفتار ما، روایاتی است که در این مجموعه بیان گردیده است. آنها به ظاهر بسیار ساده جلوه می نمایند. اما مفاهیم بسیار عمیقی در درون آنها وجود دارد که دانشمندان می توانند آن حقایق را در خلال گفته های آن بزرگوران مطالعه کنند.
روایت دیگری از پیامبران بزرگوار(ص) کامل بودن عقل آن حضرت را در میان تمام اعضای امتش به خوبی بیان می دارد.
مولای بزرگوار، امام صادق(ع) از پیامبر بزرگوار روایت می کند که فرمودند:
« وقتی خدا عقل را آفرید به او فرمود: به عقب برگرد پس او به عقب برگشت، بعد به او فرمود پیش آی، او پیش آمد. سپس فرمود:
مخلوقی نیافریده ام که نزد من محبوب تر ازتو باشد.
پس 99 جزء از آن را به محمد(ص) عطا کرد و یک جزء دیگرش را در میان همه بندگان تقسیم فرمود.» (16)
این روایت، برتر بودن عقل پیامبر بزرگوار(ص) را بطور بنیادی مورد بررسی قرار داده است و ثابت می کند که عقل آن حضرت همواره بر عقل تمام امت خویش برتری دارد و در روی زمین کسی را نمی توان یافت که عقلش بر عقل پیامبر بزرگوار (ص) برتری داشته باشد.
موضوع تفاوت های فردی از دیدگاه مکتب اسلام همواره بطور بنیادی مورد بررسی قرار گرفته است.
بطور مسلم افراد جامعه دارای عقل های متفاوتی هستند. چگونگی و علت این تفاوت ها در روایتی از مولای بزرگوار، امام صادق (ع) بصورت علمی مورد بررسی قرار گرفته است. که مطالعه آن می تواند ما را در شناخت عمیق تر این تفاوتها یاری رساند.
اسحاق بن عمار گوید: به حضور مولای بزرگوار، امام صادق(ع) رفتم. داستان خودم را در رابطه با ملاقات با مردم و گوناگون بودن سطح فکری آنها در پذیرش سخنم با آن حضرت در میان گذاشتم و عرض کردم:
گاهی نزد فردی می روم هنوز قسمتی از سخنانم تمام نشده، اوهمه سخن و مقصود مرا می فهمد.
با فرد دیگری سخن می گویم، وقتی سخنم را به او گفتم و سخنم پایان پذیرفت، او مقصودم را می فهمد و به من جواب می دهد.
ولی با فردی دیگر سخن می گویم، او مقصودم را درک نمی کند و می گوید دوباره بگو! علت این تفاوتها چیست؟
آن بزرگوار فرمودند:
آیا علتش را نمی دانی؟
عرض کردم: نه!
فرمودند:
« شخص اول که مقصود تر از قسمتی از گفتار تو می فهمد کسی است که در همان هنگامی که نطفه بوده، عقلش را نطفه اش در هم آمیخته است.
شخص دوم کسی است که عقلش در رحم مادرش به او ملحق شده است.
ولی شخص سوم که سخنت را نمی فهمد و می گوید، دوباره سخنت را بگو، کسی است که عقلش پس از بزرگ شدنش به او پیوسته است.»(17)
این روایت بسیار عالی، از نظر علمی و ژنتیکی، بطرز بسیار جالبی، علت تفاوت های عقلی را بین سه گروه از افراد جامعه مورد تحلیل قرار داده است. این روایت می تواند موضوع تحقیق دانشمندان ژنتیک و روانشناس باشد و علت بنیادی و ژنتیکی تفاوت های عقلی و هوشی را مورد شناسایی قرار دهد.
انسانها دارای بهره هوشی متفاوتی هستند. برخی از آنان دارای بهره هوشی بالا و بعضی در سطوح متوسط و عده ای دیگر از نظر بهره هوشی ضعیف می باشند.
مطالعه این موضوع در میان روانشناسان، بطور گسترده ای مطرح گشته است اما هیچکدام از آنان علت پدیدار شدن آن را به طور دقیق و علمی بیان ننموده اند.
روایتی که ارائه گردید می توان جوابگوی سؤال فوق باشد. امام بزرگوار(ع) در این روایت، علت اینکه چرا برخی از افراد با هوش تر از دیگران و بعضی متوسط و بعضی ضعیف می باشند، بطور دقیق بیان فرموده اند.
بر اساس کلام امام بزرگوار(ع) زمانی که عقل فردی با تشکیل نطفه او ایجاد شود، فرد دارای هوش و عقلی سرشار خواهد بود و زمانی که جنین در داخل رحم مادر است عقلش به او ملحق شود، او دارای عقلی متوسط خواهد بود و افرادی که عقلشان پس از تولد به او پیوسته شده باشند، نسبت به دیگر افراد جامعه دارای عقل ضعیف تری خواهند بود.
این روایت می تواند منشاء مطالعات بسیار گسترده ای در زمینه شناخت عقل و هوش انسانها باشد.

پی نوشت ها :

1. لَا یَزالَ النّاسُ بِخَیرٍ ما تَفاوَتُوا، فَإِذا استَووا هَلَکُوا ( حدیث تربیت، ج2، ص 165).
2. لَو عَقَلَ اهلَ الدُّنیا لَخَرَبَتِ الدُّنیا ( غررالحکم، ص603).
3. اصول کافی، ج3، ص 15-14-13.
4. اُنظُر فِی اَیِّ شیءٍ تَضَعَ وَلَدَکَ فاِنَّ العِرقَ دَساسٌ ( الحدیث، ج3، ص 359).
5. اَدرَکَکَ عِرقٌ مِن امَّکَ ( همان، ج3، ص 360).
6. اِنَّهُ لَیسَ مِن احَدٍ الابینَهُ وَ بینَ آدَمَ تسعَةُ وَ تِسعون عِرفاً کُلُّها تَضرِبُ فِی النَّسَبِ فَإِذا وَقَعَتِ النُّطفَةِ فی الرَّحِمی الضطَریت تِلکَ العروقَ تسأَل اللهَ الشَّبةَ فهذا مِن تِلکَ العُروقُ الّتی لَم تُدرِکها اجدادَکَ وَ لا اَجدادٌ اجدادِکَ، خَذ الیکَ ابنَک. ( الحدیث، ج3، ص 360).
7. لاتَنکِحُوا القرابَةَ القَربیَّة. فَانَّ الوَلَدَ یَخرُجُ ضاویاً ( پژوهشی در تعلیم و تربیت اسلامی، ص 188).
8. لا تَقُل هَکذا، اِنَّ النُّطفَةَ إذا استَقَرَّت فی الرَّحِمِ احضَرَها اللهُ کُلُّ نَسَبٍ بَینَها وَ بَینَ آدَمَ. اَما قرأتَ هِذِه الایه: فِی ایَّ صورَةٍ ما شاءَ رَکُبَکَ. ( پژوهشی در تعلیم و تربیت، ص 181).
9. إذا سَبَقَ ماءالرَّجُلِ ماء المَرئَة فالولَدُ یَشبَهُ اَباهُ وَ عَمومَتَهَ وَ اذا سَبَقَ ماء المَرئِهِ عَلی ماءَ الرَّجُلِ فهو یَشبَهُ امَّهَ و خئولَتَهُ ( پاسخ ما، ج1، ص 511).
10. ماءُ الرَّجُلِ اَبیضُ وَ ماءُ المَرئَةِ اَصفَرُ فَاذا اجتَمعا فَعَلا مَتی الرُّجُلِ علی منیّ المرئَةِ وَ لَذَت ذکَرا بِاذنِ اللهِ تَعالی وَ إذا عَلا مَتی المَرئَةِ وَلَدَ انثی باذن الله ( پاسخ ما، ج1، ص 510).
11. اِنَّ اللهَ تبارکَ وَ تَعالی جَعَل الشَهوةَ عشرةَ اجزاءِ، تسعةً مِنها فی النّساءِ وَ واحِدَةٍ فی الرِّحالِ وَ لَولا ما جَعَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِن اجزاءِ الحیاءِ عَلی قَدرِ اجزاءِ الشَّهوةِ لَکان لِکُلَّ رَجلٍ یَسعُ یسوةِ متَعلِّقاتٍ بِهِ ( خصال، ج2، ص 205).
12. اَلحَیاءُ علی عَشرةِ اَجزاءٍ تِسعةَ فیِ النِّساءِ وَ واحِدَةٍ فِی الرِّجالِ. فَاذا حاضَتِ الجَاریَةِ ذَهَبَ جُزءٌ مِن حیاها، فاذا تَزَوَّجَت ذَهَبَ جزءٌ، فاذا اِفتَرَغَت ذَهَبَ جُزءٌ فاذا وَلَدت ذَهَب جُزءٌ وَبقی لها خَمسَةُ اجزاءٍ. فَانَّ فَجَرَت، ذَهَبَ حَیاءُ هاکُلُّهُ وَ اِن عَفَّت بَقِیَ لَها خَمسَةُ اجزاءٍ ( خصال، ج2، ص 205).
13. لَو عَقَلَ اَهلَ الدُّنیا لَخَرَتِ الدّنیا ( غررالحکم، ص 603)
14. وَلا بَعَثَ اللهَ رَسولاً وَ لا نبیاً حَتَّی یَستکمِلَ العَقلَ وَ یکُونَ عَقلُهُ اَفضَلَ مِن عُقولِ جَمیعِ امَّتِه ( الحدیث، ج2، ص 313)
15. ما کَلَمَ رسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم العِبادَ بِکُنهِ عَقلِهِ. قطُّ و قالَ: قالَ رَسوُلَ الله صلی الله علیه و آله و سلم: اِنَّا مُعاشِرَ الانبیاءِ اُمِرنا نُکَلِّمُ النّاسَ عَلی قَدَرِ عقولهم. ( اصول کافی، ج1، ص 27).
16. خَلَقَ اللهُ العَقلَ، فَقالَ لَهُ: اَدبر، فادبَرَ ثُمَّ قالَ لَهُ اَقبِل فاقبَلَ، ثُمّش قال: ما خَلقتُ خلقاً احبُّ اِلیَّ مِنک، فَاعطَی اللهُ محمّداً صلی الله علیه و اله و سلم تسعَةَ و تسعینَ جزء. ثُمَّ قَسِّمَ بَینَ العِبادِ جزء واحداً ( سنن النبی، ص 21).
17. الَّذی تُکلِّمُهُ بِبَعضَ کلامِکَ فَیعرِفُهُ کُلُّهَ فَذاکَ مَن عُجبتَ نُطفَتُهُ بِعَقلِهِ وَ امَّا الذی تُکَلِّمُهُ فَیستَوفی کلامَکَ ثُمَّ یَجیبُکَ عَلی کلامِکَ فَذاکَ الَّذی رُکَّبَ عَقلُهُ فیهِ فی بَطنِ امَّهِ، وَ امَّا الَّذی تُکَلَّمِهُ بِالکَلامَ فیقولَ: اَعِد عَلیَّ فَداکَ الّذی رُکَبَ عَقلَهُ فیهِ بعدَ ما کَبُرَ فَهُوَ یقولُ لَکَ: اِعد عَلیَّ ( اصول کافی، ج1، ص 30).

منبع مقاله :
ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما