چکیده:
تناسب و هماهنگی در فواصل و پایان بندهای آیات قرآنی،یکی از جلوه های اعجاز بیانی قرآن کریم به شمار می رود که در پرتو ژرف نگری و پژوهش در آن می توان به نکات و حقایق گرانسنگی دست یافت.چنان چه پژوهشگری از این دریچه به فواصل آیات بنگرد، دیری نپاید که متوجه خواهد شد، این فواصل در سراسر قرآن به گونه ای اعجاز آمیز و متناسب با موقعیت کلامی در جایگاه خود استقرار داشته و از یک هماهنگی خاصی برخوردار هستند. این تناسب و هماهنگی گاه در انسجام وارتباط فواصل با صدر آیات نمود پیدا می کند، گاه در هماهنگی و تناسب با فواصل آیات دیگر آشکار می شود، و زمانی دیگر در میان معنا و لفظ و هارمونی آواها و سازگاری با معانی نمایان می شود؛ به گونه ای که متغیرهای فونتیک، هجایی و آوایی با متغیرهای سمانتیک و معنایی در سراسر فواصل همراه و همپاست. حرکت و سکون، مخارج حروف، مد و غنّه در تمامی فواصل، متناسب با سیاق معانی و مضامین و مقتضیات مربوط به سخن دگرگون می شود. این ویژگی در فواصل آیات قرآنی رازی از رازهای معماری قرآن به شمار می رود که هیچ ساختار ادبی یا رأی برابری با آن را ندارد.
گفتاری که در پیش روست به بررسی این ویژگی در قرآن کریم می پردازد.
واژه های کلیدی: تناسب، فواصل، قرآن
مقدمه
ویژگی اعجاز قرآن به این کتاب آسمانی موقعیتی منحصر به فرد بخشیده که آن را از تمامی آثار اندیشمندان انسانی ممتاز می سازد. بر همین اساس، دانشمندان و پژوهشگران از همان قرن های نخستین اسلامی به پژوهش درباره اعجاز قرآن پرداخته اند و جنبه های آن را از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار داده اند. یکی از جنبه های اعجاز قرآن مسأله تناسب و هماهنگی در قرآن است که از دیرباز از زوایای مختلف، همچون تناسب میان سوره ها، آیات، کلمات و واژگان آیات، تناسب میان الفاظ و معانی و تناسب خاتمه ی سوره قبل با ابتدای سوره ی بعد و... از سوی دانشمندان اسلامی مورد کنکاش و پژوهش قرار گرفته است و در این زمینه آثار عدیده ای نیز پدید آورده اند که تمامی آنها دلالت بر اعجاز بیانی قرآن دارد.ظاهراً نخستین کسی که در عرصه ی موضوع تناسب آیات، مطالبی را بیان داشته«ابوبکر نیشابوری» بوده است. وی در بسیاری از علوم و معارف اسلامی صاحب نظر بوده و پیوسته هنگام تدریس، از روابط آیه ها سخن می گفت و حکمت ترتیب و هماهنگی آنها را بیان می داشت. اما اولین کسی که در این خصوص کتابی مستقل تدوین نمود «ابوجعفر بن زبیر» استاد «ابوحیان توحیدی» بود، که کتاب خود را با نام «البرهان فی مناسبه ترتیب القرآن»
نامید و پس از او نیز «برهان بقاعی» کتاب خود را به نام «نظم الدرر فی تناسب الآیات و السور» تألیف کرد و بالاخره سومین کتاب «اسرار نزول آلایات» می باشد که سیوطی آن را تدوین نموده است و چنان که خود می گوید، پس از تألیف، آن را به نام «تناسق الدر فی تناسب السور» تلخیص نمود. (محمد هادی، معرفت، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373 ه. ش ص 12-13 )
اما در میان یکی از موضوعات مهم باب تناسب که تاکنون کمتر در مورد آن به طور مستقل بحث شده است، بلکه در اکثر مواقع در لابلای کتاب ها و مقالات به طور پراکنده بدان پرداخته شده است؛ موضوع تناسب و هماهنگی در فواصل و پایان بندهای آیات قرآنی می باشد. این نوع تناسب و هماهنگی که در سراسر آیات قرآنی به وفوریافت می شود؛ به واقع یکی دیگر از جلوه های اعجاز بیانی قرآن کریم به شمار می رود که درپرتو ژرف نگری و پژوهش درآن می توان به نکات و حقایق گران سنگی دست یافت.
چنان چه پژوهشگری از این دریچه به فواصل آیات بنگرد دیری نپاید که متوجه خواهد شد، این فواصل در سراسر قرآن به گونه ای اعجاز آمیز و متناسب با موقعیت کلامی در جایگاه خود استقرار داشته و از یک هماهنگی خاصی برخوردار هستند. این تناسب و هماهنگی گاه در انسجام و ارتباط فواصل با صدرآیات نمود پیدا می کند، و گاه در هماهنگی و تناسب با فواصل آیات دیگر آشکار می شود، و زمانی دیگر در میان معنا و لفظ و هارمونی آواها و سازگاری با معانی نمایان می شود؛ به گونه ای که متغیرهای فونتیک، هجایی و آوایی با متغیرهای سمانتیک و معنایی در سراسر فواصل همراه و همپاست. حرکت و سکون، مخارج حرو، مد و غنّه، در تمامی فواصل، متناسب با سیاق معانی و مضامین و مقتضیات مربوط به سخن دگرگون می شود. این ویژگی در فواصل آیات قرآنی رازی از رازهای معماری قرآن به شمار می رود که هیچ ساختار ادبی یارای برابری با آن را ندارد.
بر همین اساس برآن شدیم تا به منظور کشف و نمود گوشه ای از این اسرار، این موضوع را تحت عنوان «تناسب و هماهنگی در فواصل آیات قرآنی» از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار دهیم که هسته ی آن را دو موضوع ذیل تشکیل می دهد:
الف- زمینه ی بحث
ب- تناسب وهماهنگی در فواصل آیات قرآنی
در بخش نخست، سعی بر آن شده تا تحت عنوان زمینه ی بحث، ضمن تعریف واژه تناسب در لغت و اصطلاح، تناسب از دیدگاه دانشمندان اسلامی، فواید علم تناسب و تعریف فاصله و نیز فرق آن با قافیه و سجع- هرچند به صورت گذرا- مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
در بخش دوم که بخش اصلی مقاله را تشکیل می دهد، طی چهار مبحث جداگانه به بحث و بررسی راجع به تناسب و هماهنگی میان فواصل با صدر آیات، تناسب و هماهنگی میان فواصل با یکدیگر، تناسب و هماهنگی میان فواصل و معانی آنها در هر یک از آیات و تناسب و هماهنگی میان فواصل مختلف درآیات مشابه و مکرر پرداخته ایم.
فصل اول:زمینه ی بحث
الف- تناسب در لغتواژه «تناسب» از ماده «نسب» مأخوذ شده است و در لغت به معنای هم شکلی و نزدیک به هم بودن می باشد. بدرالدین زرکشی دراین باره می آورد:
المناسبه فی اللغه المقاربه و فلان یناسب فلاناً ای یقرب منه و یشا کله و منه النسیب الذی هو القریب المتصل کالأخوین و ابن العم و نحوه.
«مناسبت در لغت یعنی نزدیک به هم بودن و فلان چیز با فلان چیز مناسب است، یعنی بدان نزدیک و همانند است. واژه ی «نسیب» نیز از همین ریشه است که همان خویشاوند نزدیک می باشد، مانند دو برادر یا پسر عمو و شبیه آن.»(2)
ب- تناسب دراصطلاح
تناسب دراصطلاح علوم قرآنی که از آن، گاه با تعابیر «تناسق» و «اتساق» یاد می شود، عبارت است از دانشی که به واسطه آن، علل چگونگی تناسب و انسجام اجزای قرآن شناخته می شود. چنان که برهان الدین بقاعی دراین باره می گوید:
علم مناسبات القرآن علم تعرف منه علل ترتیب اجزائه و هو سرالبلاغه لادائه الی تحقیق مطابقه المعانی لما اقتضاه من الحال و تتوقف فیه علی معرفه مقصود السوره المطلوب ذلک فیها و یفید ذلک معرفه المقصود من جمیع جملها فلذلک کان هذا العلم فی غایه النفاسه و کانت نسبته من علم التفسیر نسبه علم البیان من النحو.
«علم مناسبات قرآن، دانشی است که بدان وسیله، علل چگونگی ترتیب یافتن اجزای قرآن باز شناخته می شود. همین علت هاست که گویای اسرار بلاغی قرآن در همساز آمدن معانی آن با حال مخاطبان به شمار می رود. مهارت در این رشته نیز بدان وابسته است که مقاصد کلی سوره ها که به شناخت اهداف یکایک جمله های قرآنی می انجامد، شناسایی شوند. بر این اساس، علم مناسبات در نهایت درجه ظرافت قرار دارد و خویشاوندی و رابطه آن با دانش تفسیر، همچون رابطه ای است که میان علم بیان و علم نحو وجود دارد.» (3)
ج- تناسب از دیدگاه دانشمندان اسلامی
همانطور که پیش از این گذشت، دانشمندان و پژوهشگران اسلامی از همان قرن های نخستین اسلامی، به موضوع تناسب و هماهنگی در قرآن توجهی خاص نمودند و در این زمینه آرا و نظرات خاصی را ارائه نمودند که تمامی آنها دلالت برجایگاه و نقش ارزنده ی این علم، هم در ایضاح و تفسیر آیات و هم در حفظ و صیانت قرآن از تحریف دارد. اینک برخی از این آرا و نظرات را به اختصار بیان می کنیم.
محی الدین عربی در کتاب «سراج المریدین» می گوید: «ارتباط آیات قرآن با یکدیگر، به حدی است که همچون یک کلمه، معانی آن منسجم و مبانیش منتظم بوده و علم بسیار ارزنده ای است که خداوند به روی ما راهی بدان گشود و چون برای آن اهلی نیافتیم ناگزیر، برآن مهر زده و بین خود و خدا قرار داده و به وی برگرداندیم».
شیخ عزالدین بن عبدالسلام نیز می آورد: «تناسب، علم با ارزشی است ولی در حسن ارتباط آن شرط است که در یک امر واحدی باشد و اول آن به آخرش مربوط باشد و در غیر این صورت ادعای ارتباط، جز تکلف چیز دیگری نخواهد بود.
و اما شیخ ولی الدین ملوی در پرتو اعتقاد به توفیقی بودن نظم و ترتیب آیات می نویسد: هرکس منکر تناسب بین آیات قرآن باشد، قطعاً ادعایش بی دلیل است و بی راهه رفته است؛ زیرا قرآن کریم بر اساس لوح محفوظ، ترتیب یافته و تمام آیات آن از نظر ترتیب، توفیقی بوده و اسلوب و نظم شگفت انگیزآن، معجزه ای است آشکار و آنچه در هرآیه بیش از هر چیز باید مورد بحث قرار گیرد این است که آیا این آیه مثلاًًً تکمیل کننده ی آیه ی قبلی است و یا مستقل از آن می باشد. و در صورت مکمل بودن تناسب موجود بین آن دو مورد بررسی قرار گیرد.
و اما دراین میان، از جمله کسانی که در تفسیر خود از ترتیب و تناسب در قرآن بسیار داد سخن داده است و آن را جلوه ای از اعجاز قرآن برشمرده است، فخر رازی می باشد. وی در ذیل تفسیر سوره ی بقره در این باره می نویسد: هر محققی درباره لطایف نظم و شگفتی ترتیب آن، دقت نماید، خواهد دید که قرآن کریم چنان که از جهت الفاظ و برتری معانی، دارای اعجاز است، همچنین از جهت نظم و ترتیب آیاتش نیز اعجاز دارد. و در جایی دیگر بیان می دارد که بیشتر لطایف قرآن در همین ترتیب و روابط بین آیات نهاده شده است (4)
د- فواید علم تناسب:
توجه به تناسب و ارتباط در قرآن کریم فواید سازنده و ارزنده ای در بر دارد که می تواند در درک و دریافت معانی بلند این کتاب آسمانی بسیار حائز اهمیت باشد. مهم ترین این فواید و دست آوردها عبارتند از:
1-دست یابی به لطایفی در تفسیر آیات:
مفسران قرآن کریم با در نظر گرفتن اصل بنیادین انسجام و هماهنگی آیات، به معانی گرانباری دست یافته اند که بدون توجه بدان اصل، امکان دسترسی به آنها وجود نداشت. این حقایق عظیم به واقع در پرتو تعمق و ژرف اندیشی در ارتباط صدر و ذیل آیه، انسجام دو آیه ی همجوار و هم بافت و به طور کلی هماهنگی و هم سیاقی گروه آیات یک سوره حاصل آمده است و بدیهی است که در این روش از اسلوب و کیفیت ترتیب آیات، برای فهم معانی آن استمداد شده است و شاید بتوان حدیث «ینطق بعضه ببعض» را بر همین معنی ناظر دانست.
اگر بپذیریم که با کنار هم نهادن آیات مشابه که در سراسر قرآن پراکنده است می توان آفاقی نو در رسیدن به معانی جدید گشود. به طریق اولی باید قبول کرد که آیات همسایه در افاده ی مراد، به هم وابستگی بیشتری دارند و چنان چه جدا جدا و به شکل انفصالی مد نظر قرار گیرند، از ارائه تمام معنای خود باز می مانند. به عبارت دیگر آیات قرآن دارای قراین کلامی هستند که گاهی درآیه ی قبل و گاهی در آیه ی بعد یافت می شوند و بدون توجه به این قراین، مفاد واقعی آیات بدست نمی آید.
با پرده برداری از وجوه همبستگی آیات، می توان دید که چهره ای تابناک ازاعجاز قرآن در سازمان یافتن آیات به خودنمایی و جلوه گری نشسته است. فخر رازی در ذیل تفسیر سوره ی بقره در این باره می نویسد: با ژرف اندیشی در نظم شگرف و ترتیب بدیع سوره بقره دانسته می شود که همان گونه که قرآن از جنبه ی فصاحت الفاظ و ارجمندی معانیش معجزه است همچنین از جهت چگونگی ترتیب و تألیف معجزه به شمار می آید و چه بسا منظور آنان که گفته اند قرآن به لحاظ اسلوب آن، معجزه است بیان همین نکته باشد.
3- پاسخ به برخی از شبهات که قرآن را کتابی از هم گسیخته معرفی کرده است.
یکی دیگرازفواید علم تناسب، پاسخ به برخی از شبهات می باشد که قرآن را کتابی از هم گسیخته و درهم ریخته معرفی کرده است، زیرا با تکیه برعلم تناسب و با بدست آوردن دیگر مقدمات برای فهم محتوای قرآن، به خوبی می توان دریافت که نه تنها هیچ گونه آشفتگی و در هم ریختگی موضوعات و مطالب در سطح سوره ها موجود نیست. بلکه نظمی شگرف سراسر هرکدام از سوره ها را فرا گرفته است و برای هریک از آنها باید به وجود هدف و یا اهداف کلی قائل گشت که موضوعات فرعی دیگر برگردنشان دور می زند. با این طرز تلقی که نظم قرآن را معجزه آسا نمایانده است در حقیقت از حوزه ی توانمند اعجاز قرآن در بعد بیانی و ادبی آن پاسداری شده است. (5)
ه- تعریف فاصله
فاصله در کلام، همانند قافیه در شعر و قرینه در نثر می باشد (6) رمانی در این باره می گوید: فواصل عبارت است از حروف هم شکلی که در پایان بندها و مقاطع کلام می آید و باعث می شود انسان معانی را خوب درک کند(7) بنابراین فاصله در قرآن همان کلمه ی پایانی است که در آخر آیات می آید. (8)
و- فرق فاصله با قافیه و سجع
سجع از «سجع الحمامه » آهنگ کبوتر گرفته شده است که یکنواخت و بی معنی و نامفهوم است قافیه های شعر نیز در بیشتر شعرها دارای معانی مبهم است؛ ضمن این که در هر دو قسم قافیه و سجع، معنی تابع قافیه و سجع می باشد؛ در صورتی که در فواصل آیات، لفظ تابع معناست و نماینده آن می باشد و هیچ گونه تکلیفی که در قافیه و یا سجع وجود دارد در فواصل نیست (9) علاوه بر این، آنچه که در سجع و قافیه عیب و نقص شمرده می شود در فواصل آیات عیب به شمار نمی آید. به عنوان نمونه «ایطا» که عبارت است از تکرار لفظ و معنای قافیه و از عیوب قافیه به شمار می رود (احمد احمد بدوی، 1996م ، ص353) در فواصل آیات قرآنی بسیار مشاهده می شود و آن عبارت است از تکرار فاصله به عینه: مانند:
هل کنت الا بشراً رسولاً (10)
که «رسولاً» فاصله می باشد و در دو آیه بعد هم، آیات به «رسولاً» ختم شده است. (11) (محمد هادی معرفت، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373 ه. ش، ص 99، 75-100)
فصل دوم
تناسب و هماهنگی در فواصل آیات قرآنی
الف- تناسب و هماهنگی میان فواصل با صدر آیات.
ب- تناسب و هماهنگی میان فواصل آیات با یکدیگر.
ج- تناسب و هماهنگی میان فواصل و معانی آنها (ارتباط آوایی- معنایی فواصل)
د- تناسب و هماهنگی میان فواصل مختلف در آیات مشابه و مکرر.
اکنون به اختصار هریک از این اقسام تناسب در فواصل آیات قرآنی را به اختصار مورد بحث و بررسی قرار می دهیم:
الف- تناسب و هماهنگی میان فواصل با صدر آیات
در میان آیات قرآنی به آیاتی بر می خوریم که فواصل آنها با صدر آیات از یک تناسب و هماهنگی خاصی برخوردار است این نوع تناسب و هماهنگی را می توان به چهار نوع ذیل مشاهده نمود: 1- تمکین 2- تصدیر 3- توشیح 4- ایغال
1- تمکین
تمکین عبارت است از این که قبل از رسیدن به نقطه پایانی آیه، نوعی مقدمه چینی شود که فاصله و خاتمه ی آیه با توجه به آن، در جای خود از یک تمکن واستقرار و تناسب ویژه ای برخوردار باشد؛ به طوری که هیچ گونه تنفر و اعوجاجی در فهم آن نباشد و معنای آن، وابستگی و تعلق تام و کامل به معنای کلام داشته باشد، به گونه ای که اگراین فواصل و آخرآیه نبود، معنای کلام، مختل گشته و مقصود متکلم دچار اضطراب و تزلزل می گشت و در نتیجه فهم کلام مشوش می شد.اکنون چند نمونه از آیات قرآنی را از این منظر می نگریم:
وردّ الذین کفرو بغیظهم لم ینالوا خیراً و کفی الله المؤمنین القتال و کان الله قویاً عزیزاً (12)
همان طورکه ملاحظه می شود وجه تناسب به صورت تام و کامل میان صدر و ذیل آیه آشکار است؛ زیرا ردّ کفار بدون این که نتیجه ی مطلوبی از کارشان بگیرند و برطرف کردن شرّ آنان و برگرداندن شرّشان، با عزت و قوت خداوند، تناسب دارد و صدرآیه، تمهید ذیل آن است.
اولم یهدلهم کم اهلکنا من قبلهم من القرون یمشون فی مساکنهم انّ فی ذلک لآیات افلا یسمعون* اولم یروا انّا نسوق الماء الی الارض الجرز فنخرج به زرعاً تأکل منه انعامهم و انفسهم افلا یبصرون* (13)
در این آیه، وجه تناسب آن است که چون آیه ی اول تذکره و مایه ی عبرت آیندگان می باشد، تا از گرفتاری های پیشینیان و ملت های قرون کهن، عبرت گیرند و نسل حاضر نیز، در صورتی از عذاب ها و بلاهای اقوام پیشین، عبرت می گیرند که در جریان کارها و اعمال و عواقب آنها قرار بگیرند. بر همین اساس می بینیم که ختم آیه با کلمه ی «یسمعون» انجام می گیرد که متناسب با عبرت گرفتن و موعظه شدن است و اما در آیه ی دوم، چون اعتبار و پند گرفتن به وسیله ی یک امر مشهود و دیدنی، امکان پذیر می باشد، لذا به «افلا یبصرون» که متناسب با آن می باشد ختم شده است.
الم تر انّ الله انزل من السّماء ما فتصبح الارض محضره انّ الله لطیف خبیر* له ما فی السموات و ما فی الارض و انّ الله لهو الغنی الحمید* الم تران الله سخّر لکم ما فی الارض و الفلک تجری فی البحر بامره و یمسک السّماء ان تقع علی الارض الا باذنه انّ الله بالنّاس لروف رحیم (14)
همانطور که ملاحظه می شود آیه ی اول با «لطیف خبیر» خاتمه یافته، زیرا لطف در این جا از ماده «لطف» به معنی رفق و رأفت است. و چون دراین آیه، سخن از انزال آب از آسمان و سبز نمودن زمین با سبزی ها و روییدنی ها می باشد و روییدنی ها هم سبب و علت اولیه ی امکان معیشت و زندگانی بر روی زمین هستند، لذا تناسب داشت که به جانب لطف خدای سبحان، نسبت به بندگانش، در کنار طرح علم و احاطه ی وی نسبت به فقر و نیاز حیاتی بندگان اشاره گردد.
و اما آیه ی دوم با عبارت «هوالغنی الحمید» ختم شده و این از آن جهت است که بندگان را متنبه و متوجه سازد به این که ذات اقدس باری تعالی غنی و بی نیاز از ملک آسمانها و زمین بوده و منزه و عزیزتر از آن است که به واسطه ی سلطنت و مالکیت و حاکمیت برآسمان ها و زمین، عزت و جلال و جبروت بیابد، زیرا این امور، بلکه تمامی عالم امکان، در کنار عظمت ذات اقدس او، بسیار ناچیز و بی ارزش است و ذات اقدس او بالاتر از تمام عظمت هاست و تمام ثناها و محامد در عالم وجود، به او منتهی می شود؛ زیرا او منشأ همه ی کمالات است.
و اما درآیه ی سوم، عبارت «لرؤوف رحیم» خاتمه ی آیه می باشد، زیرا قرار دادن زمین و آن چه در آن است در خدمت انسان و حفظ زمین از سنگ پاره های انداخته شده از طرف آسمان که حیات بشری را هدف گرفته اند؛ همه و همه از رحمت و رأفت حضرت احدیت نسبت به بندگان خویش است (محمد هادی معرفت، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373، ه. ش، ص46-49، 47-50)
ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفر لهم فانک انت العزیر الحکیم(15)
یکی دیگر ازآیاتی که وجه تمکن را به صورتی آشکار تبیین می کند آیهی فوق است و همان طورکه ملاحظه می شود، این آیه علیرغم این که سیاق آن «غفران» را برای نیل آیه در ذهن تداعی می سازد، لکن به عبارت «انت العزیزالحکیم» ختم شده است؛ به عبارتی انسان پس از قرائت آیه مذکور، در وهله ی اول چنین تصور می کند که آیه، می بایست به «انت الغفور الرحیم» ختم می شد، اما با تأمل در این آیه در خواهیم یافت که عبارت «انت العزیز الحکیم» متناسب با مقتضای آیه بوده و کاملاً در جای خود مستقر و استوار می باشد؛ زیرا آمرزش و غفران شخصی که مستحق و شایسته ی عذاب می باشد، تنها از عهده ی کسی بر می آید که قدرت وعزتش برترین قدرت ها و عزت ها باشد، تا حکم او را کسی نتواند رد کند و از سوی دیگر کسی که چنین صفتی را دارا باشد واجب است حکیم باشد تا دچار ظلم و شتابزدگی نگردد. به همین خاطر می بینیم که آیه به «انت العزیزالحکیم» ختم شده است که متناسب با فحوا و صدر آیه است. (بکری شیخ امین، 1994، ص 210 و ابومعین حمیدالدین حجت هاشمی، 1372، ه. ش، ج9، ص 34)
2- تصدیر
تصدیر عبارت است از این که فواصل آیات با همان ماده و مبانی خودشان درصدر آیه، ذکرشده باشند که از آن به «رد العجزعلی الصدر» هم تعبیر می شود و از زیبایی ها و محسنات بدیعیه می باشد؛ زیرا صدر با پایان آیه مرتبط گشته و یک هدف و غرض را می رسانند. ابن رشیق در کتاب «عمده » در این رابطه می گوید: «این سیاق و روش در کلام نوعی جمال و صفای ویژه بدان می بخشد و باعث ابهت و رونق سخن می شود. (محمد هادی معرفت، ترجمه عزت الله مولائی نیا، 1373، ه. ش، ص 53، و حبیب الله احمدی، 1376، ه. ش، ص99)آیات ذیل، بیانگر این نوع تناسب هستند:
ربّنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه انّک انت الوهاب (16)
و لقد استهزی برسل من قبلک فحاق بالذین سخروا منهم ما کانوا به یستهزئون(17)
(بکری شیخ امین، 1994، ص 213 و محمد هادی معرفت، ترجمه عزت الله مولائی نیا، 1373 ه. ش، ص53-54 و حبیب الله احمدی، پاییز 1376 ه. ش، ص 100)
قال لهم موسی ویلکم لا تفتروا علی الله کذباً فیستحکم بعذاب و قد خاب من افتری (18)
(محمد هادی معرفت، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373، ه. ش، ص 54 و محمد عبدالمنعم خفاجی 1991، 145)
فقلت استغفروا ربّکم انّه کان غفار. (19)
(و سعد الدین التفتازانی، 1411 ه. ق و حبیب الله احمدی، پاییز 1376 ه. ش، ص100)
انظر کیف فضّلنا بعضهم علی بعض و للآخره اکبر درجات و اکبر تفضیلاً (20)
(بکری شیخ امین، 1994، ص 213 و محمد عبدالمنعم خفاجی، 1991 م، ص 145)
همان طور که در آیات فوق مشاهده می شود، فواصل در این آیات، واژه های «الوهّاب»، «یستهزئون»، «افتری» و «غفاراً» «تفضیلاً» می باشد که به ترتیب با کلمات «وهب»، «استهزی»، «لا تفتروا»، «استغفروا» و «فضّلنا» که در ابتدای آیات ذکر شده است، تناسب داشته و از یک ریشه لغوی می باشند.
البته گاهی در تصدیر، تشاکل، فقط لفظی است و هیچ گونه تشابه معنوی در آن نیست و آن یکی از لطیف ترین محسنات بدیعی است. مانند: آیه ی شریفه ی ذیل:
قال انّی لعملکم من القالین (21)
که در آن بین «قال» و «قالین» فقط تشابه لفظی است نه معنوی. (محمد هادی معرفت، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373 ه. ش، ص 54 و محمد خلیل رجائی، 1379 ه. ش، ص 408 و سعد الدین التفتازانی، 1411 ه .ق، ص 291)
این نوع تناسب که در قالب تکرار اتفاق می افتد، به واقع درآثار هنری بسیار شایع می باشد و یکی از نشانه های زیبایی شیء به شمار می رود، زیرا سبب تقویت، وحدت (22) و تمرکز می شود مانند تکرار برگردان یا بندی از سرود و یا تکرار نتی واحد در موسیقی و برگشت پیاپی به شیء خاص (رز غریب، ترجمه ی نجمه ی رجایی، 1378 ه. ش، ص35)
3- توشیح
توشیح، عبارت است از این که کلام و سخن، به گونه ای بیان شود که مبدأ و انتهای آن مشعربه مقطع و آخر آن باشد، به طوری که اگر متکلم از نطق و تکلم باز ایستد، مستمع ذیل آن را زمزمه نماید و این با اصطلاح «تسهیم» در نزد بدیعیین قریب المعنی است و آن چنان است که پیش از فاصله در نثر و یا پیش از قافیه در شعر، چیزی آورند که بر فاصله یا قافیه دلالت داشته باشد، مشروط به این که حروف «رویّ» که حرف آخر است معلوم باشد. (ابوهلال حسن بن عبدالله بن سهل عسگری، ترجمه ی محمد جواد نصیری، 1372، ه. ش ص57، 497-498) و محمد عبد المنعم خفاجی، 1991م، ص 144 و محمد هادی معرفت، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373، ه. ش ص 54-55 و ابوبکری شیخ امین، 1994، ص 213 و محمد خلیل رجائی، 1379، ه. ش، ص344)بدرالدین زرکشی می گوید: همین تسهیم و توشیح است که ابن وکیع (23) آن را مطمع نامیده است؛ زیرا صدر آن شنونده را به طمع و یاد ذیل آن می اندازد. و این نوع سخن و کلام از عجایب بیان و بدایع و شگفتی های کلام است.
اکنون برخی از فواصل آیات قرآنی را از این منظر مورد بررسی قرار می دهیم:
ثم خلقنا النّطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاماً فسکوناً العظام لحماً ثم انشأناه خلقاً اخر فتبارک الله احسن الخالقین (24)
و آیه لهم الّلیل نسلخ منه النّهار فإذا هم مظلمون (25)
(محمد هادی معرفت، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373، ه. ش، ص55)
انّ الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین (26)
(بکری شیخ امین، 1994، ص 213)
و ما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون (27)
(ابومعین حمید الدین حجت هاشمی، 1372 ه. ش، 9، ص 46)
همانطور که ملاحظه می شود، در هریک از آیات فوق ابتدای آیات، اشاره به فاصله و انتهای آن آیه دارد، به طوری که به راحتی می توان پیش از ذکرشدن فاصله آن را تشخیص داد. چنان که در مورد آیه ی اول، در روایت آمده است زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم- این آیه را بر زید بن ثابت که از کاتبان وحی بود املا می کرد، یکی از اصحاب رسول خدا – صلی الله علی و آله و سلم- مبادرت به تحسین و اعجاب ازآن می کند و قبل از نزول تمام آیه، عبارت «فتبارک الله احسن الخالقین» را بر طبق ذوق خود بر زبان می آورد و رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- بر او تبسم می کند و در خصوص علت تبسم خود به او می گوید آیه، به همان عبارت تو خاتمه یافت. (بکری شیخ امین، 1994، ص 211)
4-ایغال
ایغال در لغت به معنی تند رفتن و رفتن به نقاط دوراست و در اصطلاح، عبارت است از ختم کلام به چیزی که معنی بدون آن تمام باشد، لکن آوردن آن، نکته ای بر اصل معنی افزوده و کلام را رونق و زیبایی می بخشد. بنابراین ایغال به منزله کلام تأکیدی مبالغه آمیزاست. (28) (محمد خلیل رجائی، 1379، ه. ش، ص 213 و محمد هادی معرفت ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373، ه. ش، ص 55 و ابوهلاحسن بن عبدالله بن سهل عسکری، ترجمه ی محمد جواد نصیری، 1372 ه. ش، ص 495 و محمد عبد المنعم خفاجی، 1991م ، ص144) مانند آیات ذیل:اولئک الذین اشتروا الضّلاله بالهدی فما ربحت تجارتهم و ما کانوا مهتدین (29)
همان طور که مشاهده می شود، در این آیه کلام در جمله «فما ربحت تجارتهم» کامل شده و اتمام یافته، لکن برای این که فصاحت و زشتی حالت آنان را در بالاترین درجه نشان داده باشد در زیادی مبالغه فرو رفته و فزونی مبالغه در گمراهی و ضلالت آنها را افاده فرموده است به طوری که عدم سودمندی و استفاده ی آنان در تجارت، به عدم راهیابی آن ها به راه های صحیح تجارت، نسبت داده شده است و به همین جهت، به جای خیر، شرّ و به جای صلاح، فساد به دست آورده اند.
انّک لا تسمع الموتی و لا تسمع الصّم الدعاء اذا ولوا مدبرین (30)
در این آیه نیز مقصود اصلی آیه بدون لحاظ عبارت «اذا ولوا مدبرین» کامل و تمام گشته جزاین که ذکر آن برای افاده ی مبالغه درعدم امکان شنواندن کران می باشد؛ زیرا اسماع و شنواندن کران در حال عادی، خود دشوار است تا چه رسد به این که آنان پشت به حقیقت و صاحب صدا نموده، فرار کنند. بنابراین «شنوندگان کران در حالت پشت کردن بلیغ تر در تغافل و اعراض آنان از شنیدن دعوت حق می باشد. (محمد هادی معرفت، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373 ه. ش، ص 55-57)
و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی قال یا قوم اتبعوا المرسلین*اتبّعوا من لا یسئلکم اجراً و هم مهتدون (31)
در این آیه نیز معنای کلام بدون جمله «و هم مهتدون» خاتمه یافته و تمام شده است؛ زیرا انبیا- علیهم السلام – یقیناً هدایت یافتگانند، و لکن از باب «ایغال» افاده ی زیادی ترغیب بر اتباع و پیروی از پیامبران- علیه السلام- را بیان فرموده؛ به این معنی که ای مردم! پیامبران خود هدایت یافته اند و راهبر، پس از آنها پیروی کنید که زیانی به شما نخواهد رسید، بلکه سود دنیا و آخرت نصیب شما خواهد شد. (ابومعین حمید الدین حجت هاشمی، 1372، ه.،ج2، ص 221-222).
ب- تناسب و هماهنگی میان فواصل آیات با یکدیگر
در بیان هنری قرآن، افزون بر تناسب میان فواصل آیات و صدر آنها گاهی به نوعی تناسب و انسجام بر می خوریم که می توان آن را تناسب لفظی یا معنوی میان فواصل نام نهاد. این نوع تناسب در قرآن به صور مختلف و در قالب انواع بدیع لفظی و معنوی همچون سجع، جناس، تضاد، مشاکله، مراعات النظیر و.. آشکار شده است که در ذیل برخی از این انواع بدیع که بیان کننده ی این نوع تناسب می باشند اشاره می شود:
الف-جناس
جناس که آن را تجنیس نیز گویند، عبارت است از مشابهت دو کلمه در تلفظ و اختلاف آنها در معنا (32) (سید احمد الهاشمی، بک، 1371، ه. ش، ص 413) آیات قرآنی مشحون از انواع جناس است که فواصل آیات نیز از زیبایی این نوع بدیع لفظی بر کنار نمانده است. نمونه های ذیل گواه بر این مدهاست:1- و لقد ارسلنا فیهم منذرین* فانظر کیف کان عاقبه المندرین (33)
2- کلّا اذا بلغت التّراقی* و قیل من راق* و ظنّ انّه الفراق* و التفت السّاق بالسّاق* الی ربک یومئذ المساق (34)
3- و انّه علی ذلک لشهید* و انّه لحب الخیر لشدید (35)
4- وجوه یومئذ ناضره* الی ربّها ناظره (36)
همانطور که ملاحظه می شود در آیات قسم اول بین واژه های «منذرین» و «منذرین» جناس وجود دارد. در علم بدیع به این گونه جناس که دو لفظ متجانس در حرکت حروف با هم اختلاف داشته باشند، جناس محرف می گویند.
در آیات قسم دوم نیز بین واژه های «تراقی» و «راق» و «ساق» با «مساق» جناس وجود دارد. به این گونه جناس که دو لفظ متجانس در تعداد حروف اختلاف دارند به گونه ای که این اختلاف با یک حرف زاید در اول یکی از آن دو لفظ باشد، جناس زاید می گویند و در آیات سوم بین واژه های «شهید» و «شدید» نیز جناس وجود دارد. به چنین جناسی که دو لفظ متجانس در دو حرف بعید المخرج با هم اختلاف داشته باشند، جناس لاحق می گویند. و در آیات قسم چهارم، جناس در دو واژه «ناضره» و «ناظره» رخ داده است که به این گونه جناس، که دو رکن آن از جهت لفظ همانند باشد اما در نگارش متفاوت باشند جناس لفظی گویند (السید احمد الهاشمی بک، 1371، ه. ش، ص417- 418) و محمد خلیل رجائی، 1379، ه. ش، ص 392-402).
ارزش زیبایی شناختی این نوع تناسب که در قالب جناس اتفاق افتاده است، علاوه بر آهنگین نمودن کلام، در ایجاد توهم در نفس است، زیرا نفس با مشاهده ی کلمه ی مکرر، در وهله ی اول گمان می کند هر دو کلمه، دارای یک معنا می باشد، لکن دیری نمی گذرد که با تأمل وامعان نظر در می یابد که آن دو کمله از دو معنی متفاوت برخوردارند. از همین رو این پدیده سبب التذاد و برانگیختگی عاطفه می شود. (احمد احمد بدوی، 1996، ص 475-476). و مقام نویسنده یا گوینده را نزد شنونده بر می افرازد.
ب-سجع
یکی دیگرازانواع بدیع لفظی که به وفور در فواصل آیات قرآنی به چشم می خورد و بیانگر تناسب و هماهنگی در این فواصل می باشد، صنعت سجع است و آن عبارت است از این که کلمات آخر جملات مشابه، در وزن یا حروف روی و یا هر دو موافق باشند. (السید احمد الهاشمی بک، ترجمه حسن عرفان، 1380 ه. ش، ج 2، ص 347، به نقل از جلال الدین همایی، صناعات ادبی، ص 57).سجع بر چهار قسم است: سجع مرصع، سجع متوازی، سجع مطرف و سجع متوازن.
- سجع مرصع : سجع مرصع در صورتی است که تمام یا اکثر کلمات هر دو جمله در وزن و تعداد حروف و حرف روی برابر باشند.
- سجع متوازی: و آن بدین صورت است که دو کلمه ی آخر دو جمله، در وزن و تعداد حروف و حرف روی موافق باشند.
- سجع مطرف: و آن توافق دو کلمه ی آخر در حرف روی است.
- سجع متوازن: و آن برابری و توافق دو کلمه ی آخر، در وزن است (37)
ناقدان معتقدند در صورتی که سجع، همراه دیگر صنایع بدیهی بکار رود و یا این که مجموعه ای از سجع های کوتاه در خلال سجع های بلند و طولانی ظاهر شود. این گونه سجع ها از بهترین نوع سجع به شمار می روند. (احمد احمد بدوی، 1996م، ص 603)
اکنون به نمونه هایی از انواع سجع در فواصل آیات بنگریم:
1- ان الابرار لفی نعیم* و انّ الفجار لفی حجیم(38)
2- و السماء و الطّارق* و ما ادراک ما الطّارق* النّجم الثاقب*ان کل نفس لمّا علیها حافظ (39)
3- فی سدر مخضود* و طلح منضود* و ظلّ ممدود (40)
4- الم ترکیف فعل ربّک باصحاب الفیل*الم یجعل کیدهم فی تضلیل* و ارسل علیهم طیراً ابابیل* ترمیم بحجاره من سجیل (41)
همانطور که ملاحظه می شود در مثال های شماره ی 1 به دلیل توافق اکثر واژه ها در وزن و تعداد حروف و حروف روی، سجع از نوع مرصع می باشد.
در مثال دوم به دلیل این که کلمات پایانی، یعنی «الطّارق الثّاقب حافظ) فقط در وزن توافق دارند، سجع بکار رفته از نوع سجع متوازن است که بدان موازنه نیز می گویند.
در مثال سوم، عبارت مبتنی بر سجع متوازی است. زیرا واژه های (مخضود منضود ممدود) در وزن و تعداد حروف و حروف روی مساوی هستند.
و در مثال چهارم نیز بنای عبارت بر سجع مطرف است، چرا که واژه های (الفیل تضلیل ابابیل سجیل) فقط در حرف روی با یکدیگر توافق دارد.
سجع در مثال های اول و دوم همان طور که پیش از این گذشت، به دلیل وجود برخی دیگر از صنایع بدیعی در میان آنها همچون طباق میان واژه های (الابرار و الفجّار) و (نعیم و جحیم) در مثال های اول و مراعات النظیر در واژه های (السماء النجم) در مثال های دوم از بهترین سجع در نثر عربی به شمار می روند (حبیب الله احمدی، پاییز، 1376 ه، ش، ص 95-98 و ابومعین حمید الدین حجت هاشمی، 1372، ه.ش، ج9، ص 182-2)
ج- مشاکله
مشاکله آن است که چیزی با لفظ غیر ذکر گردد به خاطر این که همراه آن غیر واقع شده است (السید احمد الهاشمی بک، 1371، ه ش ص 391). مانند:و مکروا و مکرالله و الله خیرالماکرین (42)
که واژه های «مکرالله و خیر الماکرین» از باب مشاکله با «مکروا» می باشد والا اطلاق «مکر» نسبت به خداوند محال است. (مقصود راستخواه، 1376، ه. ش، ص161)
د- تضاد
تضاد، جمع میان دو لفظی است که تقابل در معنا دارند. (السید احمد الهاشمی بک، 1371 ه. ش، ص381) این نوع بدیع معنوی نیز از انواع تناسب به شمار می رود، زیرا معانی متضاد از طریق تداعی در ذهن، با هم هماهنگی می یابند، سیاهی، سفیدی را آسمان، زمین را و نور، تاریکی را تداعی می کند. (رزغریب، ترجمه ی نجمه ی رجایی، 1378 ه.ش، ص31) مثال هایی از تضاد در فواصل قرآنی.و انّه هو اضحک و ابکی* و انّه هو امات و احیا (43)
که میان واژه های «اضحک و ابکی» و «امات و احیا» در فواصل آیات، تضاد وجود دارد، (جواهر، ص382)
و مانند:
فاما من اعطی و اتقی* و صدق بالحسنی* فسنیسره للیسری
و اما من بخل و استغنی* و کذب بالحسنی* فسنیسره للعسری (44)
همانطور که ملاحظه می شود مناسبت آمدن «بَخِلَ» بعد از «اعطی»، «استغنی» بعد از «اتقی»، «کذب» بعد از «صدّق» و «للعسری» بعد از «للیسری» برکسی پوشیده نیست. (45)
ه- مراعات النظیر
مراعات النظیر آن است که دویا چند چیز متناسب را با هم جمع کنند؛ منوط به آن که تناسب بر سبیل تضاد و تقابل نباشد. (محمد خلیل رجائی، 1379، ه.ش، ص 341).مانند:
هو السمیع البصیر (46)
ارزش بالای زیباشناختی این نوع تناسب که در قالب آرایه های بدیعی سجع، مشاکله، تضاد، مراعات النظیر، بکار رفته است، علاوه بر آهنگین نمودن کلام، در ایجاد تداعی است، زیرا دراین نوع از صنایع بدیعی، از طریق تناسب و تضاد، مجاورت، مشابهت و ارتباط ضمنی و زمینه ای، مفاهیم و موضوعاتی دیگر از طریق فعالیت و ریاضت ذهنی فرایاد خواننده و مخاطب می آید که سبب التذاذ و خلجانات روحی می شود. (نعمت الله ایران زاده، 1377، ه. ش، ص 107)
ج- تناسب و هماهنگی میان فواصل و معانی آنها (ارتباط آوایی- معنایی فواصل)
یکی دیگر از انواع تناسب میان فواصل، ارتباط آوایی- معنایی میان فواصل آیات است. این خصوصیت، در کتاب پیشینیان چندان شناخته شده نبود، مگر اندک توجهی که جسته و گریخته و گهگاه به چشم می خورد. طیبی در «التبیان» تحت عنوان «مطابقت» می نویسد «بعضی از مقام ها مثل وصف جنگ و تهدید و... اقتضای الفاظ سنگین و بعضی چون وصف اشتیاقات و غیر آن، اقتضای الفاظ نازک و رقیق را دارد. آنگاه برای مثال، آیات 68 به بعد سوره ی زمر را با آیه 186 بقره مقایسه کرده و می گوید: کلمات آیات سوره ی زمر سنگین، چون پاره های آهن است ولی کلمات آیه ی 186 بقره بسیار نرم و نازک است.
اما تنها در دوره ی معاصر، این خصوصیت به طور مشخص محل توجه ی دانشمندان قرار گرفته است. شاید یکی از دلایل توجه به این ویژگی اعجازآمیز قرآن، پیشرفت دانش زبان شناسی و آواشناسی بوده باشد. امروزه پژوهشگران زبان، در فصلی مستقل با عنوان «خصوصیت های زبر زنجیری گفتار» به نقش عواملی چون کوبه، تکیه و نواخت، زیر و بم، امتداد، کشش، طنین و درنگ در دلالت های زبان توجه دارند.
صوت و آهنگ جمله در حالات مختلف، منحنی و خمینه ی خاص آن را دارد. برای مثال در جمله ی خبری، از صفر آغاز می شود، فراز می یابد، اوج می گیرد و پس از یک رشته کش و قوس ها و تکیه ها و کوبه ها دوباره فرود می آید و در صفر می نشیند و انجام می گیرد. اما در جمله پرسشی، آغاز و فراز و اوج هست، اما خبری از فرود نیست؛ به عبارتی هریک از جمله های خبری، پرسشی و عاطفی منحنی آوای مخصوص به خود را دارد.
آهنگ «دیروز به خانه رفتم» در دو عبارت «پس از انجام کارهایم دیروز به خانه رفتم و دیروز به خانه رفتم که درس بخوانم» متفاوت است در اولی، منحنی با رفتم فرود می رود و در دومی، فراز می آید.
اکنون چنان چه فواصل آیات را از این زاویه مورد تأمل قرار دهیم، در خواهیم یافت که دیگر زیبایی و نظم و آهنگ لفظی فواصل قرآن، بی ربط به معانی آنها نیست، بلکه متغیرهای فونتیک، هجایی و آوایی با متغیرهای سمانتیک و معنایی همراه و همپاست حرکت و سکون، مخارج حروف، مد، و غنّه، در تمامی فواصل، متناسب با سیاق معانی و مضامین سخن دگرگون می شود. (مقصود راستخواه، 1376 ه. ش، ص 165- 168)
چنان که رافعی دراین باره می آورد، فواصلی که در پایان آیات قرآن وجود دارد، جز صورت های کاملی برای ابعادی که جملات موسیقی بدان خاتمه می یابند، نیست و این فواصل با آیاتش در برگردان صدا هماهنگی شگفتی دارد که درهیچ سخنی این گونه یکنواختی بین نغمه ها و معانی وجود ندارد. بیشتر فواصل آیات، با نون و میم پایان می یابند که به تنهایی یا با مدّ، دو حرف طبیعی در موسیقی به شمار می روند و مایه ی وجد انسان می شوند. چنان که سیبویه در این باره می گوید: عرب به هنگام ترنم و آواز خوانی الف و یاء و نون را می افزایند. زیرا می خواهند صدای خود را بکشند، اما اگر قصد ترنم نداشته باشند، این حروف را بکار نمی برند و این روش در قرآن به روان ترین و گوارترین شکل خود وجود دارد. (محمد ابوزهره، ترجمه ی محمود ذبیحی، 1370 ه. ش، ص 375-376) و محمد هادی معرفت، 1379، ه. ش، ص235)
اکنون به اختصار برخی از این آیات را از این زاویه مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.
1- انّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریراً (47)
2- فاذا جاءت الصّاخّه (48)
3- ذکر رحمه ربّک عبده زکریا* اذ نادی ربّه نداء خفیاً* قال رب انّی وهن العظم منّی و اشتعل الرأس شیبا و لم اکن بدعائک رب شقیّا* و انیّ خفت الموالی من ورائی و کانت امراتی عاقراً فهب لی من لدنک ولیا* یرثنی و یرث من آل یعقوب واجعله ربّ رضیّاً (49)
همانطور که ملاحظه می شود آوای فواصل بکار رفته در این آیات، با معانی آنها از یک انسجام و تناسب خاصی برخوردار است. در آیه ی اول لفظ «قمطریراً» با سنگینی مخرج «طاء» و در آیه ی دوم لفظ «الصاخّه» با سنگینی و خشونت تلفظ، هر دو سنگینی روز واپسین را اشعار می دارند. (مقصود راستخواه، 1376، ه.ش، ص172 و سید قطب، 1993م، ص93) و اما در آیات قسم سوم که فواصل با «یاء» خاتمه می یابد تلفظ آن ها با «الف» لین و نرم (الف طلاق) که با صدای خفیف صورت می گیرد. با ندای خفیف عبدالله زکریاء (اذ نادی ربه نداء خفیاً) تناسبی خاص می یابد. (صبحی الصالح، 1968م، ص338)
1- قل اعوذ برب الناس*ملک الناس *اله الناس* من شر الوسواس الخّناس* الّذی یوسوس صدورالنّاس* من الجنّه والنّاس*(50)
2-و تأکلون التّراث اکلاً لما* و تحبوّن المال حبّا جماً* کلاً اذا دکت الارض دکّاً دکاً* و جاء ربّک و الملک صفاً صفاً (51)
آهنگ ها و الحان و فواصل بکار رفته در این گروه از آیات نیز مانند آیات دیگر، نماینده ی محیط و جو مطالب و مقاصد در آنهاست. چنان چه آیات قسم اول از سوره ناس به طور متوالی قرائت می شود، صدایی از وسوسه ی «الوسواس الخّناس...» را در گوش طنین می اندازد که متناسب با معنا و مضمون آیه است (سید قطب، 1993، م، ص94) و اما در آیات شماره ی2 تشدیدها و تنوین های پی در پی و برخورد کلمات آخر با یکدیگر، جوی کوبنده و سرزنش آمیز و هراس انگیز را مجسم می کند که مناسب با موقعیت کلام است. (محمود طالقانی، ج آخر، جزء دوم، ص 81)
1-والّلیل اذا عسعس* والصّبح اذا تنفس (52)
2-یوم یدعون الی نار جهنّم دعّاً (53)
3- عم یتساء لون*عن النّبا العظیم (54)
4- قل یا ایّها الکافرون* لا اعبد ما تعبدون (55)
همان گونه که پیش از این عنوان کردیم لحن و آهنگ هریک از فواصل آیات،چنان متناسب با مطالب و معانی است که با هر تغییری در مطلب، متغیر و متنوع می گردند. چنان که در این قسم از آیات نیز مشاهده می کنیم. در آیات شماره ی اول انتخاب حرف عین و سین و تکرار این دو با اعراب فتحه های متوالی و تکراری، چگونه تدریجی فرا رسیدن شب را بیان می کند و در طرف صبح با انتخاب واژه «تنفس» از باب «تفعّل» که زیاد مبادی، زیادت معانی را نیز در بر دارد (56) و انتخاب حرکت فتحه متوالی، چگونه فرا رسیدن تدریجی صبح را نوید می دهد: گویی مدت ظلمت شب سنگینی نموده است که با فرا رسیدن صبح تنفسی حاصل می شود و این چنین، طنین هماهنگ و شیوایی تعبیر با واقعیت خارجی و ملموس که فرا رسیدن متوالی و تدریجی شب و روز است، مطابقت دارد. (حبیب الله احمدی، پاییز، 1376، ص 60-61) و حبیب الله احمدی، زمستان 1376 ه .ش، ص 190).
در آیه ی بعد نیز میان لفظ و معنا ارتباط و هماهنگی تنگاتنگی وجود دارد. زیرا «دعّ» با صدای محکم و خشن خود بر مدلول و معنای خود دلالت دارد، همچنین «دعّ» در لغت به معنی دفع و راندن به عنف و خشونت است و این نوع دفع در غالب احیان باعث می شود که شخص رانده شده، صدایی غیر ارادی را از خود شبیه «اُع» اظهار کند و بدیهی است که این صدا با صدای تلفظ «دعّاً» مناسبت دارد و نزدیک است. (سید قطب، 1993م، ص 95).
و اما در آیات بعدی، فواصل «یتسائلون» «الکافرون» و «تعبدون» که فواصل دامنه دار و طولانی محتوم به واو و ون می باشند، به ترتیب بیانگر استمرار در سؤال، استمرار در کفر و عبادت را می نمایانند. (محمود طالقانی، ج آخر، قسمت دوم، ص 4، 285-286)
د- تناسب وهماهنگی میان فواصل مختلف در آیات مشابه و مکرر.
یکی از شگفتی های بحث تناسب در فواصل آیات قرآنی اختلاف فواصل در دو آیه مشابه و مکرر می باشد، مانند آیات ذیل:
و آتاکم من کل ما سألتموه و ان تعدّوا نعمت الله لا تحصوها انّ الانسان لظلوم کفار (57)
و ان تعدّوا نعمت الله لا تحصوها انّ الله لغفور رحیم (58)
همانطور که ملاحظه می شود علیرغم تکراری بودن دو آیه، اما فواصل آنها با یکدیگر متفاوت هستند. چنان چه فواصل این دو آیه را از منظر علم تناسب مورد بررسی قرار دهیم، در خواهیم یافت که هریک از فواصل، متناسب با موقعیت و فضای حاکم بر آیات قبل خود انتخاب شده اند به گونه ای که هرگونه تغییر دراین فواصل موجب نقصان در معنا و مضمون آیه خواهد شد.
در آیه ی اول که از سوره ی مبارکه ابراهیم می باشد از آن جایی که آیات قبل به بیان وصف انسان و سرکشی و انحراف او از راه راست می پردازد و از ویل و عذاب شدید برای کافران و سپس از برخورد مداخله گرایانه انسان در مقابل دعوت انبیا- علیه السلام سخن به میان می آورد و بدیهی است که هر قدر نعمت های الهی برای بشر فزونی یابد و از عظمت بیشتری برخوردار شود، در مقابل، تمرد و سرکشی انسان و انحراف او از راه حق و عصیان و گناهش افزون می گردد، لذا می بینیم که خداوند به دنبال این آیات می فرماید:
و آتاکم من کل ما سآلتموه و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها انّ الانسان لظلوم کفّار و اما علت این که فاصله ی آیه ی دوم، به صفت رحمت وغفرانیت (ان الله لغور رحیم» ختم شده است، به خاطر مقابله با ظلم و ستم انسان و کفران نعمت از جانب اوست، به عبارتی آیه، اشعار به این دارد که هرچه قدر ظلم و ستم و کفران از جانب انسان افزون شود، باز رحمت خداوند متعال وسیع تر و عظیم تر از سخط اوست و راه های توبه و غفران حق، همواره بر روی انسان گشوده است. (محمد هادی معرفت، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373، ه. ش، ص 61-63 و بکری شیخ امین، 1994،ص211-212)
نتیجه
از بررسی تناسب و هماهنگی در فواصل آیات قرآنی می توان نتیجه گرفت:1- فواصل آیات قرآنی چنان در جایگاه خود مستحکم و استوار گردیده اند و چنان متناسب با موقعیت کلامی خود می باشند که امکان هیچ گونه تجدید نظری درآنها راه ندارد؛ زیرا کوچکترین جابجایی در فواصل، قرآن را از محدوده ی اعجاز خارج می کند و همان گونه که در کلمات وجودی هستی امکان تجدید نظر نیست، در کلمات لفظی نیز تغییر امکان ندارد.
لا تبدیل لکلمات الله (59)
2- تمامی فواصل که آیات قرآن بدان ختم می شوند، صورت های کاملی از جمله های موسیقیایی هستند. آهنگ و لحن این فواصل تناسبی شگرف با معانی آنها دارد و همگام با تغییر مطالب و مضامین آیات، متغیر و متنوع می شوند به گونه ای که می توان گفت فواصل قرآنی نماینده محیط و جو مطالب و مقاصد آنها می باشند.
3- پیوند ناگسستنی میان لفظ و معنا در سراسر فواصل آیات قرآنی و مؤانست آوایی معنایی میان آنها نوایی احساس انگیز پدید می آورد و نسیمی روح افزا را به وزیدن وا می دارد که باعث خلجانات روحی می شود. چنان چه این جنبه از قرآن را در تلاوت مد نظر بگیریم، در می یابیم که هیچ زبانی از زبان قرآن بلیغ تر نیست با توجه ب این دستاورد جایگاه تشویق به تلاوت قرآن با صدای بلند نیز روشن است.
فهرست منابع :
قرآن کریم
ابوزهره، محمد: معجزه ی بزرگ. ترجمه ی محمود ذبیحی، چاپ اول، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، مشهد، 1370 ش
احمدی، حبیب الله: زیباترین سخن، چاپ اول، انتشارات مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر، 1376ش.
ایران زاده، نعمت الله: نظری به تدوین دانش بدیع در ادب فارسی،مجله ی دانشکده ی ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی، شماره 6، زمستان: 1377 ه. ش.
بدوی، احمد: اسس النقد الادبی عند العرب، نهضه مصر للطباعه و النشر، القاهره 1996م
بکری، شیخ امین: التعبیر الفنی فی القرآن کریم، الطبعه الاولی، دارالعلم للملایین، بیروت، 1994م
التفتازانی، سعد الدین: مختصر المعانی، الطبعه ی الاولی، دارالفکر، قم 1411ق.
خفاجی، ممد عبدالمنعم: اعجاز القرآن، الطبعه ی الاول، دارالجیل، بیروت 1991 م
رجایی، محمدخلیل: معالم البلاغه در علم معانی و بیان و بدیع، چاپ پنجم مرکز نشر دانشگاه شیراز، شیراز 1379 ه.ش
الصالح، صبحی: مباحث فی علوم القرآن، الطبعه ی الخامسه، دارالعلم للملایین، بیروت 1968 م.
طالقانی، محمود: پرتوی از قرآن، شرکت سهامی انتشار، ج آخر.
عسکری، ابوهلال حسن بن عبدالله بن سهل: معیار البلاغه مقدمه ای در مباحث علوم بلاغت،
ترجمه ء الصناعتین، محمد جواد نصیری، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران، 1372 ه. ش
غریب. رز: نقد بر مبنای زیباشناسی و تأثیر آن در نقد عربی، ترجمه ی نجمه رجایی: چاپ اول، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، 1378 ه. ش
فراستخواه، مقصود: زبان قرآن، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1376 ه. ش
فقهی زاده، عبدالهادی: پژوهشی در نظم قرآن، چاپ اول، انتشارات جهاد دانشگاهی، دانشگاه تهران، 1374 ه.ش
قطب، سید: التصویر الفنی قی القرآن، الطبعه ی الرابعه عشره ، دارالشروق، 1993م.
مازندرانی، محمد هادی: تناسب آیات، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا همدانی چاپ اول، انتشارات بنیاد معارف اسلامی، قم 1373 ه.ش
الهاشمی بک، سید احمد: جواهرالبلاغه، فی المعانی و البیان و بدیع، الطبعه ی السادسه ی، مکتبه ی المصطفوی، قم 1314 ه. ق، 413.
الهاشمی بک، سید احمد: جواهر البلاغه : ترجمه ی حسن عرفان، چاپ اول، نشر بلاغت، قم 1380 ه. ش، ج2
هاشمی خراسانی، ابومعین حمیدالدین: مفصل شرح مطول، چاپ اول، نشر حاذق، 1371، ج 6 و9.
پی نوشت ها :
1-عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت معلم آذربایجان –مدیر گروه زبان و ادبیات عربی.
2.(عبدالهادی فقهی زاده، 1374 ه. ش، ص77 و نصر حامد ابوزید، 1998، ص 160)
3.(عبدالهادی فقهی زاده، 1374 ه. ش، ص 77-78) .
4.(محمد هادی معرفت، ترجمه ی عزت الله مولائی نیا، 1373 ه.ش، ص 11-12).
5.(عبدالهادی فقهی زاده، 1374 ه. ش، ص 82-86).
6.(محمد بن محمد ابوشهبه ، 1412 ه. ق، ص278).
7.(محمد ابوزهره، ترجمه ی محمود ذبیحی، 1370، ه. ش، ص365).
8.(محمد بن محمد ابوشهبه، 1412 ه ق، ص278 و بکری شیخ امین، 1994، ص209).
9.(محمود طالقانی، ج آخر، قسمت دوم، ص 204 و محمد ابوزهره، ترجمه ی محمود ذبیحی، 1370 ه، ش ص365-366 و مقصود فراستخواه، 1376 ه. ش، ص 139).
10.مگر من جز انسانی فرستاده خدا هستم؟! (اسراء/ 93).
11.و ما منع النّاس ان یومنوا اذ جاء هم الهدی الا ان قالوا ابعث الله بشراً رسولاً* قل لو کان فی الارض ملائکه یمشون مطمئنین لنزّلنا علیهم من السّماء ملکاً رسولاً (اسراء، 94-95.
12.خداوند کافران را (در جنگ احزاب) با همان خشم و غضبی که به مؤمنان داشتند بی آنکه هیچ خیر و غنیمتی به دست آورند، نا امید برگردانید و خدا امر جنگ را از مؤمنان، کفایت فرمود؛ زیرا خداوند بسیار توانا و مقتدر است. احزاب/25.
13.آیا برای هدایت آنها همین کافی نیست که افراد زیادی را که در قرن پیش از آنان زندگی داشتند هلاک کردیم؟! اینها در مساکن (ویران شده) آنان راه می روند؛ دراین آیاتی است (از قدرت خداوند و مجازات دردناک مجرمان)؛ آیا نمی شنوند؟! آیا ندیدند که ما آب را بسوی زمین های خشک می رانیم و بوسیله آن زراعت هایی می رویانیم که هم چهارپایانشان از آن می خورند و هم خودشان تغذیه می کنند؛ آیا نمی بینند؟! سجده /26-27.
14.آیا ندیدی خداوند از آسمان، آبی فرستاد، و زمین (بر اثر آن) سرسبز و خرم می گردد؟! و خداوند لطیف و آگاه است. آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ و خداوند بی نیاز، و شایسته هرگونه ستایش است! آیا ندیدی که خداوند آنچه را در زمین است مسخر شما کرد؛ و (نیز) کشتی هایی را که به فرمان او بر صفحه اقیانوس ها حرکت می کنند؛ و آسمان (کرات و سنگ های آسمانی) را نگه می دارد، تا جز بفرمان او، بر زمین فرو نیفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحیم و مهربان است! حج/63-65.
15.(با این حال،)اگرآنها را مجازات کنی، بندگان تواند. (و قادر به فرار از مجازات تو نیستند)؛ و اگر آنان را ببخشی، توانا و حکیمی! (نه کیفر تو نشانه بی حکمتی است و نه بخشش تو نشانه ضعف! مائده/118.
16.(راسخان در علم، می گویند:) «پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده ای! (8) آل عمران/8.
17.با این حال، نگران نباش!) جمعی از پیامبران پیش از تو را استهزاء کردند؛ اما سرانجام، آنچه را مسخره می کردند، دامانشان را می گرفت؛ (و عذاب الهی بر آنها فرود آمد). انعام/10.
18.موسی به آنان گفت: «وای بر شما! دروغ بر خدا نبندید، که شما را با عذابی نابود می سازد! و هرکس (بر خدا) دروغ ببندد، نومید (و شکست خورده) می شود! طه/61.
19.به آنها گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است. نوح/10
20.ببین چگونه بعضی را (در دنیا بخاطر تلاششان) بر بعضی دیگر برتری بخشیده ایم؛ درجات آخرت و برتری هایش، از این هم بیشتراست! اسراء/121.
21.گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم! (168).
22.اصل وحدت در نظر هنرمندان همه ی انواع همبستگی و هماهنگی است: هماهنگی اجزا و ارتباط آنها به طوری که یک اثر هنری زنجیره ای با حلقه های متصل، یا رشته هایی مرتبط به گروه اصلی را تشکیل دهد و از چیزهای زاید و مزاحم و هرچه که باعث تحکیم موضوع اصلی نیست، برکنار باشد. اهمیت وحدت در این است که سایر ارکان زیبایی، یعنی هماهنگی یا همخوانی اجزاء، تناسب، توازن، تحول و سیر تدریجی، تقویت و تمرکز و اعاده و تکرار از آن منشعب می شود. رز غریب، ترجمه ی نجمه رجایی، 1378، ه. ش، 30)
23.قاضی ابوبکر محمد بن خلف (متوفای سال 306 هجری) .
24.سپس نطفه را بصورت علقه (خون بسته)، و علقه را بصورت مضغه (چیزی شبیه گوشت جویده شده)، و مضغه را بصورت استخوان هایی در آوردیم؛ و بر استخوانها گوشت پوشاندیم؛ سپس آن را آفرینش تازه ای دادیم؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است! (مؤمنون/14)
25.شب (نیز) برای آنها نشانه ای است (از عظمت خدا)؛ ما روز را از آن بر می گیریم، ناگهان تاریکی آنان را فرا می گیرد! یس/37.
26.خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد. آل عمران/33.
27.و خدا به آنان هیچ ستم نکرد بلکه آنها خود در حق خویش ستم کردند. عنکبوت/40.
28.برخی معتقدند این نوع از اطناب مختص به شعر می باشد و در قرآن فقط در فواصل مورد بحث است. ر. ک: اعجاز القرآن، محمد عبدالمنعم خفاجی، الطبعه ی الاولی، دارالجیل، 1991 م، ص 144.
29.آنان کسانی هستند که «هدایت» را به «گمراهی» فروخته اند؛ و (این) تجارت آنها سودی نداده؛ و هدایت نیافته اند. بقره/16.
30.مسلماً تو نمی توانی سخت را به گوش مردگان برسانی، و نمی توانی کران را هنگامی که روی بر می گردانند و پشت می کنند فراخوانی! نمل/80.
31.و مردی (با ایمان) از دورترین نقطه شهر با شتاب فرا رسید، گفت: «ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید!
ازکسانی پیروی کنید که از شما مزدی نمی خواهند و خود هدایت یافته اند! یس/22.
32.سید احمد الهاشمی بک، جواهر البلاغه، فی العمانی و البیان و البدیع، الطبعه ی السادسه ، مکتبه المصطفوی، قم 1314ه. ق، 413.
33.ما در میان آنها انذار کنندگانی فرستادیم، ولی بنگر عاقبت انذار شوندگان چگونه بود! صافات/72-73.
34.چنین نیست (که انسان می پندارد! و ایمان نمی آورد) تا موقعی که جان به گلوگاهش رسد و گفته شود: «آیا کسی هست که (این بیمار را از مرگ) نجات دهد؟» و به جدایی از دنیا یقین پیدا کند، و ساق پاها (از سختی جان دادن) به هم بپیچد! (آرِی) در آن روز مسیر همه بسوی (دادگاه) پروردگارت خواهد بود!
35.و او خود (نیز) بر این معنی گواه است! و او علاقه شدید به مال دارد! عادیات 7-8.
36.(آری) در آن روز صورت هایی شاداب و مسرور است، و به پروردگارش می نگرد! قیامه/22-23.
37.اکثر محققین این قسم را از سجع خارج دانسته و آن را نوعی از محسنات لفظی شمرده و موازنه نامیده اند. (انوار البلاغه ، ص362-363).
38.نیکوکاران عالم در بهشت پرنعمتند و بدکاران در آتش دوزخ معذبند (انفطار/13-14) .
39.سوگند به آسمان و کوبنده شب! و تو نمی دانی کوبنده شب چیست! همان ستاره درخشان و شکافنده تاریکیهاست! (به این آیت بزرگ الهی سوگند) که هرکس مراقب و محافظی دارد؟ طارق/1-4.
40.آنها در سایه درختان «سدر» بی خار قرار دارند، و در سایه درخت «طلح» پربرگ (درختی خوشرنگ و خوشبو) و سایه کشیده و گسترده، واقعه 28-31.
41.آیا ندیدی پروردگارت با فیل سواران (لشکر ابرهه که برای نابودی کعبه آمده بودند) چه کرد؟ آیا نقشه آنها را در ضلالت و تباهی قرار نداد؟! و بر سر آنها پرندگانی را گروه گروه فرستاد، که با سنگ های کوچکی آنان را هدف قرار می دادند؛ فیل /1-4.
42.(یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش)، نقشه کشیدند؛ و خداوند (برحفظ او و آیینش)، چاره جویی کرد؛ و خداوند بهترین چاره جویان است. آل عمران/54.
43.و این که اوست که خنداند و گریاند، و اوست که میراند و زنده کرد، نجم/43-44.
44.به این نوع صنعت که ابتدا دو یا چند معنی موافق و مناسب را بیاورند و سپس به ترتیب معانی مقابل آنها را ذکر کنند، مقابله گویند. ر ک، محمد خلیل رجائی، 1379 ه.ش، ص 341. ترجمه آیه: اما آن کس که (در راه خدا) انفاق کند و پرهیزگاری پیش گیرد و جزای نیک (الهی) را تصدیق کند، ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم! اما کسی که بخل ورزد و (از این راه) بی نیازی طلبد، و پاداش نیک (الهی) را انکار کند، بزودی او را در مسیر دشواری قرار می دهیم؛ (لیل/5-10).
45.مؤلف کتاب «تناسب آیات»، تضاد را یکی از عوامل تناسب در آیات بر می شمارد. ر. ک محمد هادی معرفت، ترجمه عزت الله مولائی نیا، 1373، ه. ش، ص 20.
46.شوری/1.
47.ما از قهر پروردگار خود به روزی که از رنج و سختی رخسار خلق درهم و غمگین است می ترسیم. انسان/10.
48.هنگامی که آن صدای مهیب (صیحه رستاخیز) بیاید، (کافران در اندود عمیقی فرو می روند)! عبس/33.
49.(این) یادی است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا... در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند... گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده؛ و شعله پیری تمام سرم را فرا گرفته؛ و من هرگز در دعای تو، از اجابت محروم نبوده ام! و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسداری از آیین تو را نگاه ندارند)! و (از طرفی) همسرم نازا و عقیم است؛ تو از نزد خود جانشینی به من ببخش.... که وارث من و دودمان یعقوب باشد؛ و او را مورد رضایتت قرار ده» ! مریم/2-6.
50.بگو : پناه می برم به پروردگار مردم، به مالک و حاکم مردم، به (خدا و) مبعود مردم، از شر وسوسه گر پنهانکار، که در درون سینه انسانها وسوسه می کند، خواه از جن باشد یا از انسان! ناس/1-6.
51.اما عذابی فراگیر (شب هنگام) بر (تمام) باغ آنها فرود آمد در حالی که همه در خواب بودند و آن باغ سرسبز همچون شب سیاه و ظلمانی شد! صبح گاهان یکدیگر را صدا زدند، که بسوی کشتزار و باغ خود حرکت کنید اگر قصد چیدن میوه ها را دارید! 19-22 .
52.و قسم به شب، هنگامی که پشت کند و به آخر رسد، و به صبح، هنگامی که تنفس کند، تکویر/17-18.
53.در آن روز که آنها را بزور به سوی آتش دوزخ می رانند! طور/13.
54.آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال می کنند؟! از خبر بزرگ و پر اهمیت (رستاخیز) نبأ/1-2.
55.بگو: ای کافران! آنچه را شما می پرستید من نمی پرستم! کافرون/1-2.
56.ناقدین معتقدند که هرگاه لفظ کلمه ای زیاد شد معنای آن نیز زیادت می یابد. ر. ک: احمد حمد بدوی، 1996م، ص 479.
57.و از انواع نعمتهایی که از او درخواست کردید به شما عطا فرمود که اگر نعمت های بی انتهای خدا را بخواهید به شماره آورید هرگز حساب آن نتوانید کرد انسان سخت کفر کیش و ستمگراست. ابراهیم/34.
58. و اگرنعمت های خدا را بشمارید، هرگز نمی توانید آنها را احصا کنید؛ خداوند بخشنده و مهربان است! (18 نحل/18) .
59. یونس/64
قرآن، ادب و هنر(مجموعه مقالات)، اصفهان: دانشگاه اصفهان، چاپ اول، (1385)