احیاى طرح و نقوش از یاد رفته، شیوه ها و راهکارها

در عرصه ى بازرگانى فرش دست بافت ایران با یک نوع تاخت و تاز سوداگرایانه اى در بازارهاى جهانى مواجه شده ایم که به تدریج فرش دست بافت ایران از هویت اصلى خود که اصالت طرح و نقش و رنگ هاى طبیعى و کاربرد مواد
دوشنبه، 12 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
احیاى طرح و نقوش از یاد رفته، شیوه ها و راهکارها
احیاى طرح و نقوش از یاد رفته، شیوه ها و راهکارها

 

نویسنده: محسن محسنى (1)




 

چکیده

در عرصه ى بازرگانى فرش دست بافت ایران با یک نوع تاخت و تاز سوداگرایانه اى در بازارهاى جهانى مواجه شده ایم که به تدریج فرش دست بافت ایران از هویت اصلى خود که اصالت طرح و نقش و رنگ هاى طبیعى و کاربرد مواد اولیه مرغوب و بافت مطلوب باشد در حال فاصله گرفتن است. از جمله مى توان براى مثال کاشان را ذکر کرد. کاشان قدیمى ترین شهر هنرهاى سنتى ایران است که قالى ابریشمى فقط در آنجا بافته مى شد. اما این شهر متأسفانه در فرایند قالى بافى دچار ضعف و سستى شده و کیفیت و زیبایى خود را از لحاظ طرح و نقش و تنوع رنگ و مرغوبیت از دست داده است. در این مقاله به آسیب شناسى در طرح و نقش و نقاط قوت و ضعف آن ها و مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر آن ها (بازار، حرکت، زمان) و راه حل ها با استفاده از فرصت هاى موجود و نیز ایجاد فرصت، پرداخته خواهد شد. ضمنا براى آگاهى مخاطبین محترم به چند نمونه از نقوش قدیمى و اصیل از تولید کننده هاى بزرگ فرش ایران از جمله استاد عطایى و محتشم در کاشان، عموقلى در مشهد و قره باغى در تبریز، اشاره مى شود.

کلیدواژه :

طرح و نقوش، فرش دست بافت، اصالت هاى از یاد رفته.

مقدمه

با سپاس بسیار از فرهنگستان هنر جمهورى اسلامى ایران و گروه هنرهاى سنتى به ویژه از مدیریت محترم آن به خاطر برپایى این هم اندیشى، بسیار خوشحالم که فرصتى شد تا بنده هم به سهم خود در این امر خطیر مشارکت داشته باشم. ضمن آرزوى موفقیت براى مدیران و دست اندرکاران ارجمند، امیدوارم از این بحث و فحص و تعاطى افکار و تجارب و اندیشه هایى که پیش مى آید، نتیجه اى عملى و قابل طرح در بخش اجرایى فرش به دست آید و دست اندرکاران فرش از آن بهره گیرند.
بسیار مایه ى مسرت است که این مراسم، در مورد فرش دست بافت، در کاشان برگزار مى شود. شهر کاشان، که روزگارى بزرگ ترین و قدیمى ترین شهر هنرهاى سنتى از قبیل زرى بافى، گلابتون، نقادى (2) و کلیاب کشى(3) ابریشم و به ویژه فرش و سایر هنرهاى ملى و سنتى ایران و در برخى موارد سرآمد اقران و ضرب المثل دوران بوده، در این نشست موضع ثقل و توجه و عنایت قرار گرفته است.
روزگارى قالى ابریشمى فقط در کاشان بافته مى شد، حتى همین چند سال پیش هم، با اینکه قم مرکز تولید فرش هاى ابریشمى شناخته شده است، عملیات ابریشم از نقادى، کلیاب کشى، تابندگى و رنگرزى ابریشم در کاشان انجام مى گرفت. در سال 1353، بنا به مأموریتى از طرف شرکت سهامى فرش ایران، سفرى به استان خراسان داشتم. روزى، هنگام تماشاى موزه ى آستان قدس رضوى، به قطعه فرشى از کاشان برخوردم که متعلق به عصر صفوى بود طبق آنچه در شناسنامه ى این فرش ذکر شده بود، گویا اولین فرش بافته شده با نقشه ى شاه عباسى معروف و افشان و گل درشت بود، البته، متن کرم رنگ فرش ساییده و ذرتى شده بود، ولى گل ها هنوز پرز داشت. گل هاى شاه عباسى معروف به گل خربزه اى (4) است، نظیر کلاله هایى که دور ترنج فرش شیخ صفى تزیین شده است. (5) فرش بدون تردید درشت ترین گل شاه عباسى بود که تاکنون دیده ام که بدین ترتیب، مى توان گفت که کاشان قدیمى ترین یا لااقل یکى از شهرهاى قدیمى است که قالى شهرى بافى در آن رایج شده و در عهد صفوى یکى از نه کارخانه ى بزرگ قالى بافى ایران در کاشان تأسیس شده بود، در مورد قالى روستابافى نیز جوشقان و میمه قدمت زیادى دارند. امروزه هم یکى از دانشکده هاى بزرگ فرش، و به تحقیق اولین آن ها، در کاشان قرار دارد.
با این همه، این شهر در فرایند قالى بافى متأسفانه دچار ضعف و سستى شده و کیفیت و زیبایى خود را، به ویژه از لحاظ طرح و نقش و تنوع رنگ و مرغوبیت بافت، از دست داده است.

محورهاى مطرح شده

لازم است اشاره شود که از یازده محور ارائه شده در این هم اندیشى سه محور آن؛ طراحى (نقاشى) فرش، آسیب ها و راه حل ها؛ احیاى طرح و نقوش از یاد رفته، شیوه ها و راهکارها؛ فرش و تحولات جارى در بازارهاى جهانى، تهدیدها و فرصت ها؛ بحث هاى تقریبا مشابهى را مى طلبند؛ لااقل مى توان گفت در یک بعد مانند «آسیب ها و راه حل ها» در محور اول، «شیوه ها و راهکارها» در محور دوم و، بالاخره، «تهدیدها و فرصت ها» در محور سوم ریشه ها و علل و عوامل مشترکى دارند که، در بحث آسیب شناسى، مطالب و گفتمان مرتبط با آن ها را به عنوان جان کلام به شرح زیر خلاصه مى کنیم:
- آسیب شناسى در طرح و نقش و نقاط قوت و ضعف آن ها.
- مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر آن ها (بازار، حرکت، زمان).
- راه حل ها با استفاده از فرصت هاى موجود و نیز ایجاد فرصت.
البته ممکن است از زوایاى دید اندیشمندان محترم بحث و چالش پیرامون آن ها چنین تفکیکى را ایجاب کند، ولى چون بنده نتوانستم از وابستگى این موضوع خارج شوم آن ها را در کنار هم مطرح مى کنم - حتى اگر گرایش هاى جداگانه اى داشته باشند - در این هم بستگى، ضمن بحث و فحص و تحلیل، مطالب شفاف تر خواهد شد. پس، آنچه بنده ارائه مى دهم غالبا حول این سه محور است یا لااقل در حاشیه جدا از هم نمى تواند باشد. اصولا کدام یک از محورهاى فرش را مى توان برگزید که در حلقه هاى سلسله ى کامل آن محور جایى نداشته و مستقل باشد؟
پیش از آنکه وارد بحث شویم، بهتر است به روابط عوامل و دست اندرکاران تولید فرش اشاره اى شود تا معلوم گردد نوعا کارهاى فرش یک سویه و هر یک مستقل از دیگرى نیست، ساختارى که بر اصول و روش سنتى استوار است و جز هم فکرى، هماهنگى و هم خویى سنتى چیز دیگرى در آن دخیل نیست. بنابراین، بهتر است، قبل از توضیح و شرح ساختار کار و نحوه ى تولید و فرایند سنتى، درباره ى پیدایش این هنر و دوام و بقاى آن که به چه نحو بوده، مطالبى گفته شود تا از این پس نقاط ضعف در آن دیده شود و با ارائه ى راهکار در رفع آن ها چاره اندیشى شود.

جاذبه هاى فرش دست بافت ایران

به نکات ارزشمند و سؤال برانگیزى در میان جاذبه هاى این صنعت و هنر بر مى خوریم که یادآورى آن ها چندان هم خالى از لطف نیست:
- اگر هنوز معتقدیم که فرش دست بافت طالب دارد و حدود 30 درصد آمارى را حائز است؟
- اگر هنوز به قدمت پانصد ساله ى فرش دست بافت ایران در عرصه ى جهانى مى اندیشیم؟ و مى دانیم این قدمت خود پیشینه و فرایندى 2500 ساله دارد؟
- اگر هنوز قصد داریم حضور پایدار و مستمر فرش دست بافت ایران را در عرصه ى معنوى و مادى جهان - توأمان - جدى بگیریم؟
- اگر قبول داریم که این میراث کهن سنتى و «منقول» با ویژگى هایى که دارد، کمتر از شاهکارهاى معمارى و ابنیه ى تاریخى نیست که با پاى خویش به اقصاء نقاط گیتى نفوذ کرده است؟
- اگر باور داریم که فرش ایران تنها سفیر حسن نیت و غنى از فرهنگ متعالى شرقى است که از درون دورافتاده ترین روستاها و اقوام عشایرى تا دل و جان شیفتگان مغرب زمین رسوخ کرده است؟
- اگر بپذیریم که پس از جاده ى ابریشم، این قالى است که به صورت جاده اى زیبا و هموار جذاب ترین راه ارتباطى را بین شرق و غرب جهان به وجود آورده است؟
- اگر بپذیریم که پیش از نفت، کشتى هاى حامل فرش مطمئن ترین محموله در بازار نمک، ادویه، طلا، سنگ هاى قیمتى و همه ى فرآورده هاى تجارى محسوب مى شده و هنوز هم از ارزش و جذابیت برخوردار است؟
- اگر باور کنیم که هنوز هم داشتن یک قالیچه ى زیبا و قدیمى ایرانى جزو آرزوهاى یک خانواده ى اروپایى و امریکایى است و، در عین حال، وسیله ى تجملى افسانه اى و پشتوانه و ذخیره اى مالى محسوب مى شود؟
- اگر قبول داریم که فرش هاى کهنه و مستعمل ایرانى، حتى لرى، پس از سالیان دراز خدمت به خانواده ى ایرانى، صدرنشین منازل غربیان است و با ارز و طلا معاوضه مى شود؟
- و بالاخره اگر اطمینان داریم که جذابیت هاى شیرین هنرى آن، با وجود تکرارها (مکرر در مکرر)، در عرصه ى زندگى خسته کننده ى ماشینى ارضا کننده ى جان هاى تشنه و خسته از تلاش روزمره است؟ و حرکت و انعطاف کلک نقاشى بر سینه ى فرش ترنم آواى ملکوتى مشرق زمین را با آن موسیقى غنى خود بر اذهان مدرنیسم و پست مدرنیسم متبادر مى کند و گاه این تداعى چنان سکرآور است که مخاطب را سرمست و سرخوش کرده تا بدان جا که حضور هنرمندان فرش باف را با همه ى معرفت شناسى ها و عرفان و فتوت و معنویت شرقى احساس مى کند؟
باید بپذیریم که حضور هنر هنوز هم در صحنه ى زندگى ماشینى زوال ناپذیر، بلکه اکسیرى جاودانه، آرام بخش و ضرورى است. هنر فرش که با حضور خود اندیشه و افکار عارفانه ى مشرق زمینى را همواره بر کف سالن فراروى بیننده قرار مى دهد، افسون گرى است که نمى توان ابتدا و انتهاى کار را در آن به آسانى یافت؛ قرینه سازى و گردش دورانى ختایى ها در لابه لاى گل و برگ و سایر نقش مایه ها به گونه اى است که معلوم نیست نقاش از کجا آغاز و به کجا ختم کرده است، به خصوص در فرش هاى متقارن که از هر طرف به آن ها بنگرید چشم اندازى یکسان ولى رنگارنگ را مجسم مى سازد. حضور خلاقه ى هنرآفرینان فرش ایرانى تنها شعارى دهان پر کن نیست، حضورى است که تکثر را در وحدت مى نمایاند، حضورى است که تخیل آدمى از پیش پا آغاز مى شود و از عالم خاکى به عالم افلاکى عروج مى کند. آنچه حافظ، سعدى، مولوى و دیگر شعرا و عرفا و ادباى ایران با الفاظ و زبان شعر به تصویر کشیده و در کمال تصویرگرى خیال بیان کرده اند، نقاشان و هنرمندان فرش با کلک سحار خویش و با زبان رنگ و تصویر مجسم مى سازند.
این وحدت و یگانگى ادبى، عرفانى و حتى نمادین، خود نمایانگر وحدت شرب، وحدت اندیشه و تفکر و وحدت خلق و خوى مشرق زمینى است که هر یک مؤید آن دیگرى است، که آواى موسیقى را با تصویرهاى خیالى شرقى هماهنگى معنوى بخشیده است، که هنرمندان مدرنیسم امروزى در پى کشف آن به موسیقى و حرکت در تابلوموزیکال یا، به قولى، نماهنگ خود براى تجسم حالات درونى دچار سرگشتگى و وهم تب آلودى شده اند. علاوه بر تخیل در این تصویرگرى ها، خلوص، صداقت و پاکى عشق معنوى و عشق حقیقى را مى بینیم که انسان را از مراحل عشق هاى مجازى و مادى به مراتب والاى وصل نزدیک مى کند. راز و رمز این خلوص و حقیقت در کجا نهفته است؟ در اتفاق و تصادف؟ در هوس و بازى هاى نفسانى و تظاهر؟ یا در نمود حالات و شیفتگى و جست وجوى معنوى؟ هنگامى که در مى یابیم نقاش فرش، استادکار قالى باف، استادکار رنگرز و حتى ریسنده ى خامه همه و همه کارشان را بدون نام و یاد خدا آغاز نخواهند کرد و حتى بعضى ها بدون وضو به محفل هنرى و کارگاه خود گام نمى نهند، طبیعى است که رفتار چنین کسانى ناشى از نیات و کنش و واکنش درونى آن هاست. هنگامى که هنرمندان به طهارت جسمانى خود براساس اعتقادات خویش پاى بندند، پاکى، وارستگى و آزادگى عاشقانه را بر تمام وجود و احساس و قریحه ى خود مستولى مى سازند. این گونه درون نگرى و خلوص نفسانى را در کمتر حرفه و هنر مغرب زمینى مى توان یافت. موارد انگشت شمارى از چنین نقاشان بزرگ، بى نظیر در تاریخ درخشیده اند؛ آن هم به ندرت و جایگزینى هم نداشته اند، مانند لئوناردو داوینچى (6)، مهندس، معمار، و نقاش معروف مونالیزا (لبخند ژوکوند)ى که حکایت حال اوست که بر آن تابلو ارج بخشیده است.
در نتیجه، در هنر قالى بافى، هنرمند حضور و حالات درونى خویش را با عشق و اخلاص سرشارى اعلام مى کند؛ نه فقط یک هنرمند، بلکه همه ى هنرمندان دست اندرکار فرش دست بافت این چنین هستند.
در اینجا لازم است تأکید شود که خارج از مرزبندى هاى لغوى و مفهومى، اعم از مفاهیم مجازى و حقیقى واژگان هنر و صنعت که هر کدام شرح و تفصیل خود را در جاى مناسب مى طلبد، در یک کلام باید گفت کار تمام استادان دست اندرکار فرش دست بافت در مقوله ى هنر مى گنجد به این اعتبار که آن را از سر ذوق و شوق و عشق علاقه آغاز مى کنند و تا پایان کار در اندیشه ى به اتمام رساندن آن به تناسب مزد و به اعتبار درآمدهاى حساب شده و سنجیده نیستند. در کار قالى بافى، اصل بر این است که نفس کار زیبا، متناسب و جذاب خاتمه یابد، بدون آنکه هنرمند قالى باف اصول زیبایى شناسى را در قاموس اخلاقى خود تفسیر کرده باشد یا مفاهیم کلاسیک آن را بداند. شناخت هنر و زیبایى هاى آن به همان روال آموزش و تربیت پدر - پیشگى و استاد - شاگردى در ذهن طراح و نقاش، استاد قالى باف و سایر دست اندرکاران، حتى تولید کنندگان، جزو ملکات بوده و هنوز هم هست.
نقاش و طراح فرش همان قدر به چیره دستى کار خود مى بالد که استاد بافنده به شناخت خود از رنگ ها و ترکیب بندى و رنگ آمیزى کار. این استاد قالى باف است که با رنگ آمیزى و انتخاب رنگ هاى مناسب و هماهنگ و همخوان و همگون به چهره ى فرش جان مى بخشد و زیبایى آن را به اعلا درجه مى رساند. پاسخ گوى او، رنگرز، بسته به خواسته و نیاز هر نقشه و رنگ هاى متعارف در هر منطقه، رنگ هاى گویا و زبان دار را از مشتى بازیافت مواد طبیعى (امروزه غالبا شیمیایى) بى زبان و مرده خلق مى کند.
چنین روش خلاقانه اى در فرش هاى ذهنى بافت عشایر که بدون طراح و نقاش بافته مى شود، به وضوح پیداست. بدین ترتیب، متوجه مى شویم هر یک از عوامل و استادان در کار خود هنرنمایى مى کنند و، بعد از طراحى و نقاشى، سیماى فرش را در مفهوم هنرى آن جلوه گر و متبلور مى سازند. پس، در کار قالى بافى همه نقش هنرمندانه اى دارند؛ نقاش بیشتر، ریسنده کمتر. هر چه این هماهنگى بیشتر، نزدیک تر و صمیمانه تر باشد، قالى هنرى تر از کار در مى آید. شایان ذکر است که در این باره اقرار کنیم تعدادى از سرمایه گذاران و تولیدکنندگان فرش هم از قدیم، جدا از پیشه و تجارت، در کار خود داراى نوعى بینش هنرى و هنرشناس فرش بوده و در عرصه ى ذوق آزمایى هنرمندان دخالت و تأثیر مثبتى داشته اند. امعان نظر این عده و مشورت با آن ها و حتى سلیقه شان، موجب شده است که فرش هاى هنرى برجسته اى در طول تاریخ عرضه شود که بعضى از آن ها به جاى مانده اند و هنوز هم نگین درخشانى بر تارک این هنر و صنعت اند؛ اگرچه در اقلیت بوده باشند، توانسته اند با نمونه هاى ماندگار نام و چهره ى خود را نیز ماندگار و فرش ایران را شهره ى آفاق کنند. به عبارتى، این دسته از تولیدکنندگان و تهیه کنندگان را که با عشق و ذوق خود سرمایه گذارى مادى و معنوى کرده اند، مى توان بانیان و متولیان تاریخى فرش دانست که هنرشناسى فرش هنرشان بوده است. جا دارد، به عنوان نمونه، نام تعدادى از این اشخاص خوش نام و متعهد را ذکر کنیم تا بدانیم فرش ایران، علاوه بر نقاش و رنگرز و قالى باف، مدیون چه کسانى بوده که، سرشار از عشق و علاقه، عمرى را در کار خویش و این هنر سرمایه گذارى کرده اند. بعضى ها نیز از قالى بافى ساده به این مقام و شهرت رسیده اند. بزرگ ترین سرمایه ى این اشخاص شور و عشق، ذوق و قریحه، پایمردى و استقامت، و طلبگى و آزادگى بوده است. نمونه ى اسامى تعدادى از اشخاصى که در هنر و صنعت فرش ظرف یک قرن اخیر درخشیده و فرش ایران را به رده ى بالایى رسانده اند (اعم از طراح، نقاش، قالى باف، تولیدکننده و سرمایه گذار) ارائه مى شود:
اصفهان: احمد عجمى، میرزا آقا امامى، صراف، نامورى، صیرفیان، حقیقى، مهدیان، ارچنگ و بهادرى و....
اراک: عشقى گلباز، شهیدى، سحرنامه، مشتاق، شرکت سهامى فرش ایران و....
تبریز: حاج جلیل مرندى، اعلاباف، قره باغى، عماد، امقانى، ابراهیم رضایى و شرکت سهامى فرش ایران.
قم: رشتى زاده، ارسلانى، رجبیان، ارمى، جمشیدى و....
کاشان: عطایى، محتشم، دبیر صنایع، صنیع، برادران افسرى، اصفهانیان، تفضلى و....
کرمان: ارجمند، رشید فرخى، هنرى، هنرمند، ابوالهادى، یاسایى، استاد نفیسى، واعظى، مظهرى.
تهران: امینى، عرب زاده.
مشهد: عمواوغلى، صابر، ششکلانى.
بیرجند: شرکت شرق.
نایین: حبیبان، مفیدى و....
همدان: یوسف زنجانى بافنده، مسچى، خیاط و شرکت سهامى فرش ایران.
یزد: شرکت بینش.
شیراز: صالح سیاح استاد رنگرز معاصر و هنرمند کم نظیر.
و شرکت سهامى فرش ایران در همه ى مناطق ایران.
چنان که اشاره شد، این نمونه اى از اسامى کسانى است که خدمات برجسته اى ارائه داده اند.
نتیجه اینکه، در مجموع، صرف نظر از عشق و علاقه ى هنرمندان، فرش ایران را حضور، هماهنگى، انسجام و مدیریت به سبک سنتى به افتخار رساند؛ دست اندرکاران این رشته ى هنرى به دور از تقلب و دغلکارى و زیرپاگذاشتن تعهدات اخلاقى کار هنرى را به خاطر هنر، در درجه ى نخست، سپس براى تجارت و تعامل عرضه مى کردند.
آیا ما میراث دار همان آثار هنرى هستیم؟ فرش که یکى از مواریث ارزشمند ملى ماست، فراموش کرده ایم که چگونه از پیشینیان به دست ما رسیده است. آیا طراحى و نقاشى فرش نتیجه ى میلى زودگذر بوده یا بر اثر حادثه و اتفاق ناخواسته اى درخشیده است؟ یا کسانى هنرمندان ما را در گذشته در ازاى پول مى خریدند، یا به زور و بنابر حکم حاکم وقت بدین کار گماشته مى شدند.
باید بدانیم که طراحى فرش ناشى از تفکر و اندیشه اى است که با عواطف و احساسات هنرمند گره خورده و بر محمل ذوق و قریحه ى او از ذهن پاک و صادقش به عینیت درآمده است؛ غلیانى که هنرمند و ذهنش بر اثر آن باردار شده، تا زمانى که این چنین متولد نشود بى قرار است، و موقعى که متولد مى شود نمودى از ارتباط عاطفى با مخاطب است، نه با بى بندوبارى و لجام گسیختگى. حرکت کلک سحار هنرمند بر صفحه ى کاغذ شطرنجى، در حالى که با انحناى آرام ادامه مى یابد، در عین چرخش عاشقانه تحت اصول حساب شده اى است که حتى به اندازه ى یک نقطه، خطا را جایز نمى داند. هر یک از مربعات کوچک براى قلم نقاش به مثابه نقطه اى است، میدانى است که نقاش، توسط آن، مجموعه اى از مربعات مزبور را در میدان بزرگ به جولان قلم در مى آورد بدون اینکه ذره اى از آن مربعات عدول کند. نقاش و طراح در این ذوق آزمایى همانند چوگان بازى اند که قلم هم چوگان است و هم مرکب که عنان دارى آن در عرصه ى عشق، اگرچه آسان نیست، بر قاعده اى مى گردد که کوچک ترین خطایش کار خود و قالى باف و همه ى عوامل را تخریب مى کند. لذا هزاران نکته ى باریک تر از مو در ید اختیار کلک زهوارش رعایت مى شود. همین قاعده را قالى باف نیز باید رعایت کند. وى، علاوه بر رعایت نقاط و خطوط هندسى، هنرمندى است که با رنگ ها عشق ثانوى دیرینه اى دارد و از مجموعه ى رنگ ها و تغییر رنگ و انتخاب هر یک از رنگ ها در کنار رنگ مناسب خود شاهکارى به وجود مى آورد که باعث مى شود سبک و شیوه ى هر منطقه به خوبى از هم متمایز شود.
مجموعه ى کار قالى بافى نه اتفاقى است، نه یک حادثه و نه یک میل نفسانى؛ کارى است که از سر شوق توأم با تعهد و ارتباط عاطفى ناشى از گره فکر و اندیشه با مخاطب. از این رو بود که طى قرون متمادى قالى ایران و هنرمند ایرانى روابط عاطفى و سلیقه اى خود را با مخاطب، اعم از مشتریان بازارى یا مجموعه داران، حفظ مى کرد تا اینکه مدرنیسم پدید آید. این متاع وارداتى ناهمگون سایه ى خود را گسترانید و امروز بین اطاعت کورکورانه از خریدار یا ارائه ى فرش هنرمندانه با او جدالى پایان ناپذیر درگرفته است که خود بحث جداگانه اى را مى طلبد. در عرصه ى این چوگان و کشاکش آیا باید عنان کشى کرد یا عنان گیر نفس سرکش بود. عده اى بر آن باورند که اطاعت کردن از آنچه مردم اروپا و غرب مى خواهند لازم است و باید تابع خواسته هاى روز مشترى و سلیقه هاى خلق الساعه ى او باشیم. همان گونه که مى دانیم تابعیت از بازار و بازارى و تجارت صرف متاع ملى را به جایى رسانیده است که طرح هاى خلق الساعه، به تعداد زیاد و متنوع، اگرچه ناپسند، رایج است؛ چنان که تعداد طرح ها و نقش هاى ارائه شده ى فرش هاى آذربایجان ظرف ربع قرن بدون اغراق برابر تمامى نقوش فرش بافى ایران طى تاریخچه ى این صنعت بوده است. حتى کار به جایى رسیده است که هنوز سفارش طرحى روى دستگاه به پایان نرسیده، طرح و نقش تازه اى آن طرح نیمه کاره را از سکه مى اندازد و چه بسا طرح هایى که از دور خارج شده اند و مانند کالایى بى مصرف در موجودى انبار یک بازرگان روى دست او مانده اند.
تبریز که روزگارى با هنرمندانى عارف مسلک و عاشق پیشه فرش هاى اصیل و جذاب و زیبا تولید مى کرد، امروز کارهاى خود را از رونق مى اندازد و هر روز بدتر از پیش به جلو مى تازد. این شهر در همین شصت - هفتاد سال پیش، نقاشان و قالى بافان برجسته و منحصر به فردى داشت، ولى امروز حتى از ذکر نام و یادشان هم دریغ دارد؛ چرا که سالکى که سیر و سلوک عرفانى خود را در عرصه ى هنر بر پرده ى نقاشى فرش به اقصا نقاط مى فرستاد، دیگر وجود ندارد و دیر یا زود تمامى کارش به کامپیوتر سپرده خواهد شد و به جاى عاطفه هاى انسانى صداى ماشین گوش مخاطب را کر خواهد کرد. حتى گبه نیز، که خود تعریف خاصى داشته، امروزه بدون رنگ و نقش ولى در رج هاى بسیار ریز (50 رج به بالا) اما ساده و بى رنگ، مى رود که جاى تبریز خلق الساعه با رنگ هاى مات و به قولى رنگ هاى مرده ماستى را بگیرد و آنگاه من و تو، که دعوى 50 سال کارشناسى داریم، در عرصه ى برد و باخت این شطرنج چنان مات خواهیم شد که بین تبریز 30 رج نیم لول بافت کم رنگ ماستى با گبه ى بى رنگ و نقش 50 رجى هیچ گونه تمیزى نخواهیم داشت. آیا سرنوشت فرش ایران، که داعیان هنر دیروز در عرصه ى جهانى به ارث گذاشته اند، این بوده، یا هنوز باید شاهد زوال آن باشیم که، مثلا، گبه را در اینچه برون، سر حد بین گنبد و ترکمنستان، خواهند بافت؟ یعنى بومى آنجاست یا در ایلات قشقایى، دره شولى، کشکولى و بختیارى؟
به تازگى جوانانى که میدان دار فرش ایران شده اند، بر این باورند که اصولا طرح و نقش فرش دستى تابع حوادث روز است چرا که خود یک حادثه ى تاریخى بوده و اکنون تحت شرایط زمان قابل تغییر است.
دکتر مارتین لوتر کینگ، رهبر مذهبى و متفکر شهیر امریکایى، مى گفت: «ماتریالیسم مى گوید جهان هستى بر اثر برخورد و عارضى الکترون ها به وجود آمده است، آن هم اتفاقى؛ پذیرفتن این نظریه به مثابه آن است که بپذیریم میمونى پشت ماشین تحریرى قرار گرفت و با دکمه هاى آن ور رفت و اتفاقى نمایشنامه اى از شکسپیر را به وجود آورد.» عجبا که ما براى فرش دستى تابع چنین نظرى شده ایم؟!
از یک طرف، از سردرگمى و گیجى در بیابان برهوت ندانم کارى هر روز طرح و نقش تازه اى با نام ها و مارک هاى تازه و بیشتر شبیه هم ارائه مى دهیم که حتى فرصت به اتمام رساندن نقشه هاى نیمه بافت را هم نداریم، و از طرف دیگر از هندوستان، پاکستان و چین و نپال پیروى مى کنیم؛ تا بدان جا که به شبیه سازى فرش هاى کزدار هندى که از روى پرز کز داده مى شود، مى پردازیم.
چه شد که ظرف 25 سال نمونه هایى از طرح و نقشى را ارائه داده ایم که عناوین آن ها به شرح زیر به عنوان نمونه، نه همه ى آن ها، ذکر مى شود. اینک براى مقایسه ملاحظه فرمایید:
به عنوان نمونه هاى خوب از ابتداى دهه ى 1330 تا دهه ى 1360: پورنامى؛ قلى نامى؛ اعلاءباف؛ قره بافى؛ عماد؛ رضایى؛ به نام. به عنوان نمونه هاى بد از ابتداى دهه ى 1360 تا کنون: شیوا قلم؛ شیرفر؛ جعفر پاسبان؛ اصغر پاسبان؛ اصفهان قلم؛ زیدى قلم؛ جواد قلم؛ شوکت قلم؛ بهشتى قلم؛ تقى زاده
و صدها از این نمونه ها و نام ها و نشانه ها که هر روز بدتر از روز پیش ارائه مى شوند. تعدادى عکس از فرش هاى نسبتا اصیل و خوش نقش و تعدادى نیز از نمونه فرش هاى بد، براى مقایسه در اختیار اندیشمندان و علاقه مندان به این رویکرد قرار مى دهم.

راهکارها و چاره جویى ها؟

در روزگارى که جوانان تازه نفس پا به عرصه ى بازرگانى فرش چند هزار ساله گذاشته حتى پدران خویش را قبول ندارند و معتقدند باید مطیع محض خریدار بود؛ در زمانى که چین و ماچین، هند و پاکستان و نپال الگوى کار ما هستند و چند روز دیگر دنباله رو مردم افغان و شاید عراق و کشورهاى دیگر خواهیم بود؛ در زمانى که تاجر جوان ایرانى مى گوید اروپا از رنگ و نقش قدیمى خسته شده و امروزه بى رنگى و رنگ ماستى و مات را مى پذیرد؛ در عصرى که پشم 7 سانتیمتر کرمانشاهى با آن جلوه ى دلپذیر براى فرش درشت بافت به بوته ى فراموشى سپرده شده، و پشم نرم و بلند سبزوارى که براى فرش هاى ریزباف مناسب ترین است جاى خود را به پشم دباغى سپرده یا از پشم هاى خارجى استفاده مى شود، در حالى که، به جاى ابریشم بادوام صومعه سرا و لاهیجان و آستانه، ابریشم هاى چین و پاکستان حتى ابریشم مصنوعى به طور قاچاق وارد مى شود، آیا مى توانیم ادعا کنیم که نقش و طرح و رنگ ما باید اصیل باشد؟ خیر، همه چیز در صنعت فرش به هم شبیه و با یکدیگر هماهنگ است.
دیگر زمان آن است که گبه 50 رج بدون نقشه و رنگ، تبریز 40 رج به جاى 50 و 60 رج با رنگ هاى ماستى و قالى کرمانى از نوع زرند و گلباف از جنس گونى، همه با هم هماهنگ و شبیه طرح و نقش کامپیوترى باشند.
مهتران قم هر روز چاره ى تازه اى مى اندیشند. یک روز کارگاه مجتمع با دو میلیون مترمربع زیربنا و سرمایه ى کلان را راه حل مى دانند، و روز دیگر رویکرد به تولید درشت بافت و تقلید از نپال را. چرا که متأسفانه آن ها نه تنها در زمینه ى فرش بافى، بلکه حتى در مورد مدیریت کاربردى در یک کارخانه نیز تجربه اى ندارند. در نتیجه، در مقابل کشورهایى که نیروى انسانى فراوان، ارزان و قانع دارند، کشورى مثل ایران با این دستمزد و کارمزد بالا در زمینه ى تولید فرش هاى ارزان، آن هم در کارگاه هاى مجتمع با مقررات و مزایاى خاص آن، قادر به رقابت نخواهد بود.
کشورى مثل ایران که هنوز از استعدادهاى نهفته و مهارت بالایى برخوردار و پیشرو است، چرا باید به کمیتى روى آورد که دیگران قادر به رقابت با آن هستند؟ ما همیشه در تولید فرش هاى نفیس، هنرى و با کیفیت بالا بى رقیب بوده ایم. بدین ترتیب، بهتر نیست به جاى سالانه شش میلیون مترمربع فرش مبتذل و درشت بافت و ارزان فقط دو میلیون متر فرش ریزبافت با کیفیت بالا و هنرى و نفیس ببافیم که هم از ظرفیت مواد سالم موجود بهره گیریم، هم مهارت ها را افزایش دهیم، هم تولیدى کم نظیر و نفیس به آن دسته از مشتریانى عرضه کنیم که طالب هنر شرقى و اصالت هاى موجود در فرش ایران - مانند گذشته - هستند و هم در این فرایند نیروى انسانى را در عین مهارت بالا راضى نگه داریم. آیا روش سوئیس در تولید ساعت خود نمى تواند سرمشق ما باشد؟ آیا ژاپن امروزه دیگر قادر است در برابر ساعت هاى «رادو» و امثال آن، که حاصل کار هنرمندان ماهر و مستعد سوئیسى است، با ساعت هاى کیلویى خود به رقابت بپردازد.
مى خواهم بگویم که ما نباید از مقلدان قدیمى خود الگو بگیریم. به عبارتى، ما از کسانى تقلید مى کنیم که خودشان مقلد ما بوده و هنوز هم هستند؛ وقتى هند زیر فرش خود مى نویسد: «Design, Kashan Made of India».

عامل مهم دیگر

اطلاع رسانى و تبلیغات فرهنگى مى تواند در معرفى فرش هاى ایران نقش ارزنده اى داشته باشد. مى دانیم که امروزه حافظه ى نسل هاى گذشته به نسل هاى بعد کمتر منتقل مى شود، چرا که رسانه ها با ارائه ى وسایل تفریحى و سرگرم کننده مجالى باقى نمى گذارند تا افراد هر نسل، خود، با مطالعه و تحقیق و بررسى سلیقه ى شخصى شان، را پیدا کنند. از این رو، عوامل سوداگرانه در هر نسل، به خصوص در نسل جوان، از راه تبلیغات رسوخ و قدرت تفکر و فرصت آزمون هاى شخصى را از انسان سلب مى کند. چنان که در تمام زمینه ها مشاهده مى کنیم، تبلیغات به حدى مسرى و رایج شده است که حتى سلیقه ها هم گیج و سرگشته شده اند و غالبا مردم از یکدیگر تقلید مى کنند یا کورکورانه به انحراف کشیده مى شوند. به عنوان مثال، تبلیغى است که، با ایجاد فرصت هاى مطالعاتى و علمى، براى فرش ماشینى مى شود و حتى چهره هاى جوان و زیبا و جذاب را براى برگزارى مسابقات انتخاب مى کنند. نتیجه اینکه قیمت فرش ماشینى را، به نام کرک و ابریشم، به قرار مترمربعى سى هزار تومان به بالا رسانده اند؛ در حالى که نه بهداشتى است نه ایمن - به لحاظ الیاف مصنوعى آن و ایجاد الکتریسیته ساکن با قابلیت احتراق - و نه کهنه ى آن قابل عرضه به بازار صادراتى. با این همه، با استفاده از طرح و نقش فرش دست بافت به طریقى خانواده ها را اغوا کرده و به جاى فرش دست بافت به فروش مى رسانند.
بنابراین، با تبلیغات صحیح، داشتن شبکه ى مستقل یا لااقل مستمر تلویزیونى، نوشتن داستان هاى کوتاه و جذاب با بهره گیرى از افسانه هاى اسطوره اى و امثال آن، تهیه ى برنامه هاى گفتمان و استفاده از نشست هاى کارشناسانه و تشریح موضع و موقع هنرى - صنعتى فرش دست بافت مى توان به تدریج اذهان را به اقبال کشاند. این کار هم باید سنجیده و توسط هیئتى مرکب از کارشناسان بازارى، مدیریت هاى دولتى و کارشناسان علمى و تحقیقى انجام شود، نه فقط به وسیله ى یک عده یا چند نفر خاص و نظریه پردازى هاى یک سویه. سازمان هایى مانند فرهنگستان هنر ایران، سازمان میراث فرهنگى، مرکز ملى فرش ایران، شرکت سهامى فرش ایران، اتحادیه صادرکنندگان و بعضى از بازرگانان معتبر و مجرب و محققان و کارشناسان علمى و دانشگاهى نیز مى توانند به اتفاق این امر خطیر را به نحو آبرومندانه اى به عهده گیرند، ولى به استمرار و همکارى صدا و سیماى کشور.
آمار هم زمان و هماهنگ، بازاریابى مستقیم، ارتباط اینترنتى، داشتن وب سایت تماما مى توانند در خلال تبلیغات ابزارى کارساز در خدمت هنر فرش ایران باشد. مثلا، فعالیت موزه ى فرش ایران که تنها موزه ى مستقل فرش با مجموعه اى غنى نسبت به سایر موزه هاست، باید بیش از این باشد. روزهاى پنجشنبه و جمعه که براى برخى تنها فرصت دیدار از موزه است، متأسفانه تعطیل است. به علاوه، تبلیغات و اطلاع رسانى درباره ى چنین مرکز معتبرى بسیار ضعیف و کم رنگ است.

هماهنگى در فرایند تولید

اگرچه موضوع بحث ما طرح و نقش یا نقوش هنرى از یاد رفته است، فرش دست بافت، اعم از قالى، گلیم، جاجیم و دیگر دسته بافته ها عموما و قالى دست بافت خصوصا، مقوله اى صددرصد هنرى نیست. اگر چنین بود، مى توانستیم خودمان را قانع سازیم که امروزه فرش دست بافت به اندازه ى کافى طرفدار دارد؛ اما واقعیت غیر از این است. واقعیت به ما هشدار مى دهد که رویکرد نسل حاضر به طرح و نقش امروزه، تسلیم بدون قید و شرط تولید کننده در برابر مصرف کننده و تعریفى که از خلاقیت و هنر و زیباشناسى و تمامى مقولات مطرح شده براى مخاطب علاقه مند - نه مشترى و مصرف کننده - وجود داشته، کم رنگ شده و در شرف نابودى است و قاعده و آیین هماهنگى نیز، به تبع آن، به تدریج منسوخ مى شود. بدین معنا که طرح و نقش هنرى بدون رنگ آمیزى هنرى، هماهنگى رنگ ها، و این دو بدون کاربرد مواد مرغوب و رنگ طبیعى آن نمى تواند فرش را با کیفیتى که مورد انتظار است عرضه کند؛ به ویژه بافت هنرى و استادانه ى آن که مرحله ى پایانى کار است. علاوه بر آن ها، مرحله ى شست وشو و عملیات فرش است که، با دواشویى و صدمه زدن به فرش، ظاهرى کاذب نشان داده خواهد شد. امروزه حتى شست وشو و عملیات فرش نیز خود هنر برجسته اى است که، در واقع، باید بدان نام و عنوان قالى سازى و قالى پردازى داد.
براى نیل به چنین مرحله اى نگاهى به گذشته و اتخاذ روش عبرت آمیز از طریقه هاى چاره ساز است که عنوان این مقاله را تشکیل داده، و آن گنجینه هایى است که تداعى بخش شخصیت هاى هنرى و هنرشناس فرش است. اگر ما در این گفتار به عده اى اشاره کرده ایم، از آن جهت نیست که آنان با اکتفا به درآمد و اندوخته ى مالى در این میدان چند صباحى تاخت و تازى کرده اند. شخصیت هاى مذکور عاشق کار خود، عاشق هنر خود، و عاشق ماندگارى یادگارهاى خود بوده اند. برخى از آنان فرش را مانند فرزندان خود عزیز و گرامى مى داشتند و بعضا حتى رغبتى به فروش هم نداشتند.
من در ظرف دو ماه توانستم تعدادى فرش قدیمى را در مجموعه هاى بازرگانان تهران و در انبارهاى شخصى دورافتاده شناسایى کنم. غالب فرش هاى مذکور نقوش اصیلى داشتند، مانند شاه عباسى شاخه پیچ قدیمى کاشان از تولیدات عطایى و محتشم یا اسلیمى هاى شکسته ى لیلیان ارمنى باف یا سایر استادان مثل عمواوغلى از مشهد، قره باغى از تبریز، عماد از تبریز، صیرفیان از اصفهان که ذکر همه ى آن ها از مجال این مقاله خارج است. توجه به تصاویر مذکور یادآور بسیارى از نقوشى است که به تدریج همراه همان فرش ها یا در گوشه ى انبارها یا در مجموعه اى شخصى مخفى مانده است که با آن ها هم به طور تصادفى باید برخورد کرد؛ چنان که هم اکنون بسیارى از کارشناسان و هنرمندان ما با نام مستوفى، ظل السلطان و امثال آنان بیگانه اند که ادامه ى این وضع آینده ى ناخوشایندى را به ما اعلام مى کند و تنها چاره ى کار شناسایى و بازبافى و ارائه ى الگوهاست. در پایان، وابستگى هنر فرش با تجارت آن شایان ذکر است. ما نمى توانیم ارزش و اعتبار معنوى فرش را بدون نقش تجارى آن در نظر بگیریم. اگر هنر فرش کاربردى نداشت و صرفا از منظر هنر مطرح مى شد، چندان مایه ى نگرانى نبود؛ چرا که بسیارى از نقوش اصیل فرش هاى ما، همراه فرش ها، اکنون در موزه هاى جهان یا مجموعه هاى شخصى است. ولى نقش و طرح کاربردى این هنر فى نفسه موجب نگرانى اهل درد است که در درازمدت به بوته ى فراموشى سپرده خواهد شد؛ در حالى که در فرآیند تولید شاهد انحرافاتى هستیم که ره به ترکستان مى گشاید.

پی نوشت ها :

1. عضو گروه هنرهاى سنتى فرهنگستان هنر.
2. اولین مرحله ى عملیات ابریشم خام که پس از پیله کشى به صورت کلاف بوده و مرحله ى نقادى از کلاف به دوک منتقل و، در عین حال، از ناخالصى ها پاک و صاف مى شود.
3. پختن ابریشم خام در آب گرم با ماده ى قلیایى که در کاشان این ماده از خاکستر خارشتر و گون به دست مى آید و در آب گرم مخلوط و ابریشم بدین وسیله شسته و لطیف مى شود. شابان ذکر است که در این مرحله مهم ترین موضوع لعاب زدایى است که کرم ابریشم به دور تار ابریشم ایجاد مى شود و آن را ایزوله مى کند.
4. گل شاه عباسى در طرح و نقشه ى فرش به جهت اندازه نام هاى متفاوتى دارد از جمله: شاه عباسى خربزه اى (نمونه ى آن در فرش شیخ صفى الدین اردبیلى دیده مى شود و معروف به کلاله است)، شاه عباسى انارى، شاه عباسى گل ریز، و....
5. در تمام شهرها و مناطق ایران قالى هاى کاشان و کرمان از قدیم ضرب المثل بوده و حتى اشخاص مسن را که از طراوت برخوردار بودند به قالى هاى کاشان و کرمان تشبیه مى کردند.
6. Leonardo da Vinci، نقاش، مجسمه ساز، معمار، موسیقى دان، مهندس و دانشمند ایتالیایى (1519 - 1452 م).

منبع مقاله :
مجموعه مقالات هم اندیشی هنر فرش (گردآورنده: خلیل دوردچی)



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.