تأملاتی در فلسفه تربیت دینی از دیدگاه اسلام

فلسفه ی تربیت دین، در گسترده ترین مفهوم آن، مجموعه ای از تحلیل های عقلانی در باب تربیت دینی است. این رویکرد به تربیت دینی را می توان رویکردی برون دینی نام نهاد؛ اما اگر این گونه تحلیل ها در چهارچوب دین خاصی
سه‌شنبه، 13 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاتی در فلسفه تربیت دینی از دیدگاه اسلام
 تأملاتی در فلسفه تربیت دینی از دیدگاه اسلام

 

نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین دکتر سعید بهشتی(1)




 

مقدمه

فلسفه ی تربیت دین، در گسترده ترین مفهوم آن، مجموعه ای از تحلیل های عقلانی در باب تربیت دینی است. این رویکرد به تربیت دینی را می توان رویکردی برون دینی نام نهاد؛ اما اگر این گونه تحلیل ها در چهارچوب دین خاصی صورت پذیرد و از درون آموزه ها، اندیشه ها و بینش های آن دین برخیزد، رویکردی درون دینی به تربیت دینی پدید می آید. به این ترتیب، آنچه میان این دو رویکرد مشترک است، تحلیل های عقلانی است و تفاوت آنها در این است که رویکرد نخست، الزاماً تعهدی به آموزه ها و رهنمودهای وحیانی دین - اگر دین را به معنای درست آن لحاظ کنیم - ندارد و تربیت دینی را فقط و فقط با معیار عقل و تحلیل ها و ادراکات عقلانی می سنجد؛ در حالی که رویکرد دوم، فلسفه تربیت دینی را از درون دین می جوید و طرح نظری خود را در این مقوله، مناسب و ملایم با آموزه ها و بینش های دین پی می نهد؛ هر چند به دلیل فلسفی بودن بحث، از تجزیه و تحلیل های عقلانی نیز بهره مند می شود. همان گونه که از عنوان مقاله حاضر پیداست، سبک و سیاق این نوشتار را رویکرد دوم تشکیل می دهد.
فلسفه تربیت دینی، از دیدگاه اسلام، ریشه و مایه در آخرین و کامل ترین دین توحیدی دارد که عقل را «پایه و اساس انسانیت، (2) حجت باطنی خداوند،(3) ابزار فهم و دریافت معارف بنیادین دین، و یکی از منابع استباط احکام فقهی اسلام» (بهشتی، 1386، ص14-15) معرفی می کند. اسلام، عقل را به رسمیت می شناسد و حتی در شناخت مبدأ آفرینش، به شرطی که از دام اوهام و خیالات باطل برهد و پروردگار عالم را محدود نپندارد، دست عقل را، در حد شناسایی لازم و ضروری خدای متعال، باز می گذارد.(4) بنابراین ساختار حاکم بر نوشتار حاضر، ساختاری عقلانی - وحیانی یا عقلی - نقلی(5) خواهد بود.
در این مقاله به چهار پرسش بنیادین پاسخ داده خواهد شد:
1. مبادی تربیت دینی از دیدگاه اسلام کدام است.
2. مبانی تربیت دینی از دیدگاه اسلام کدام است.
3. اصول تربیت دینی از دیدگاه اسلام کدام است.
4. اهداف تربیت دینی از دیدگاه اسلام کدام است.
با توجه به ماهیت عنوان این مقاله و نیز با ملاحظه ساختار و محتوای پرسش های چهارگانه بالا، روش پژوهشی مورد استفاده، روش تحلیلی - استنادی (6) خواهد بود.

1. مبادی تربیت دینی از دیدگاه اسلام کدام است؟

مراد از مبادی در اینجا مبادی تصوری است. منطق دانان، مبادی را به دو قسم مبادی تصوری و مبادی تصدیقی تقسیم می کنند.(7)
مبادی تصوری، همان تعریف حدی و رسمی مفاهیم است که روشن ساختن آنها به فهم بهتر مفاهیم و مفاهمه دو طرف بحث کمک می کند.
پیش از تبیین مفهوم «فلسفه تربیت دینی»، نخست باید مولفه های مفهومی این اصطلاح ترکیبی، تحلیل و تعریف شود.(8) در این زمینه، سه مولفه بسیط (دراینجا به معنای واحد)، یعنی «فلسفه»، «تربیت»، «دین»، و یک مولفه مرکب، یعنی «تربیت دینی» تعریف می شود و سرانجام، تعریف مورد نظر ما از «تربیت دینی» عرضه می گردد.
فلسفه، که در اینجا به صورت مضاف و به شکل «فلسفه» (philosophy of) به کار می رود، علمی است که به «تحلیل عقلانی مدل ها، روش ها، و قضایایی می پردازد» [که در مضاف الیه مطرح است] (بهشتی، 1، 1386، ص45). به عبارت دیگر، به معنای «تبیین اصول و مبانی و به اصطلاح «مبادی» علم دیگر و بعضاً بررسی مطالبی از قبیل تاریخچه، بنیان گذار، هدف، روش تحقیق، و سیر تحول آن علم می باشد» (مصباح یزدی، 1370، ج1، ص72). به دیگر سخن، «در باب ماهیت، محتوا، و فایده مضاف الیه خود بحث می کند». (167. Lucas, 1956, p).
نگارنده در جمع بندی از این دیدگاه ها، «فلسفه مضاف» را «یکی از علوم فلسفی که به تجزیه و تحلیل عقلانی در باب مبادی مضاف الیه خود می پردازد»، تعریف می کند. این مبادی، اعم از مبادی تصوری و تصدیقی، یعنی مفاهیم، گزاره ها و دیدگاه هایی است که در مضاف الیه مطرح شده است.
تربیت، از ریشه «رَبَوَ»، در لغت یعنی «غذا دادن و بزرگ کردن»(9) و در اصطلاح مورد نظر نگارنده «مجموعه ی تدابیر و روش هایی است که برای ایجاد، ابقاء، و اکمال ادراکات، احساسات، تصمیمات و اقدامات مطلوب در متربی صورت می پذیرد».(10)
دین، در لغت در معانی «طاعت، ورع، ملت و مذهب، سیره و جزا و مکافات»(11) و به طور خلاصه تر، در دو معنای «طاعت و جزا»(12) به کار رفته است. صاحب مجمع البحرین، علاوه بر اشاره به این دو معنا، دین را «وضع و جعلی الهی برای خردمندان که اصول و فروع را شامل می شود»(13) تعریف کرده است. دین را اصطلاحاً به معنای «اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان، و دستورهای عملی مطابق با این اعتقاد» (مصباح یزدی، 1374، ج1، ص28) تعریف کرده اند.
تعریف دین در این نوشتار، عبارت است از: «مجموعه ای از آموزه های نظری در باره جهان و انسان، و آفریدگار این دو، و هنجارهای اخلاقی و دستورهای عملی مبتنی بر آن آموزه ها، با سه هدف اعتقاد، تخلق و عمل».
در یک تعریف نسبتاً جامع از تربیت دینی آمده است: «تربیت دینی مجموعه اعمال عمدی و هدف دار به منظور آموزش گزاره های معتبر یک دین به افراد دیگر، به نحوی که آن افراد در عمل به آن آموزش ها متعهد و پایبند گردند» (داوودی، 1386، ص26).
با ادغام و تلفیق دو تعریفی که از «تربیت» و «دین» ارائه شد، تربیت دینی از دیدگاه نگارنده عبارت است از: «مجموعه ی تدابیر و روش هایی که برای ایجاد، ابقا، و اکمال عقاید، اخلاق و اعمال دینی اتخاذ و اجرا می گردند».
سرانجام با ادغام و تلفیق تعاریف ارائه شده از «فلسفه مضاف» و «تربیت دینی»، تعریف فلسفه تربیت دینی در این نوشتار عبارت است از: «یکی از علوم فلسفی که با روش تعقلی و استدلالی به تبیین و تحلیل مفاهیم و گزاره های تربیت دینی می پردازد». تبیین و تحلیل حیطه های تربیت دینی - که در این مقاله لحاظ شده اند - از جمله این مفاهیم اند.
قید «از دیدگاه اسلام» در عنوان مقاله حاضر، روشن می کند که مراد از دین دراینجا، دین اسلام، یعنی مجموعه آموزه های وحیانی قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصوم (علیه السّلام)، و تربیت دینی نیز تربیت مبتنی بر این آموزه هاست. اصطلاح ترکیبی «فلسفه تربیت دینی از دیدگاه اسلام»، به دلیل وجود اصطلاح «فلسفه»، بیانگر وجه تجزیه و تحلیل های نظری و عقلانی، و به دلیل وجود قید «از دیدگاه اسلام»، نشانگر تقیید و تحدید این تحلیل ها به چهارچوب و محدوده آموزه های وحیانی و نقلی اسلام است. به همین دلیل، ساختار حاکم بر این مقاله، ساختاری وحیانی - عقلانی، و روش شناسی پژوهشی آن، تحلیلی - استنادی است.(14) در نتیجه، فلسفه تربیت دینی از دیدگاه اسلام، «یکی از علوم فلسفی اسلام است که با روش استدلالی - استنادی، به تبیین و تحلیل مفاهیم و گزاره های تربیت دینی
از دیدگاه قرآن و سنت معصومان(علیه السّلام) می پردازد».
در پایان این قسمت، تذکر چند نکته لازم است:
1. در عبارت «فلسفه تربیت دینی»، واژه دین، هم ادیان حق را در بر می گیرد، هم ادیان باطل را. قرآن کریم می فرماید: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی باللهِ شَهِیداً (فتح،28). به دنبال این مطلب، تربیت دینی هم، می تواند دو قسم حق و باطل داشته باشد، اما قید احترازی «از دیدگاه اسلام»، تربیت دینی باطل را خارج می کند.
2. «فلسفه تربیت دینی» با «فلسفه علم تربیت دینی» فرق دارد، چنان که «فلسفه تربیت» نیز - بنا بر دیدگاه ویلیام فرانکنا (Lucas, 1956, p.28) - غیر از «فلسفه علم تربیت» است.(15) فلسفه تربیت دینی، فلسفه فرایند یا عمل تربیت دینی است، و فلسفه ی علم تربیت دینی، کاوش ها و تحلیل های عقلی و فلسفی در باب مفاهیم و گزاره های علمی تربیت دینی است. به علاوه، چنان که برخی از اندیشمندان در تفاوت فلسفه دین با فلسفه علم دین گفته اند که فلسفه دین به متون دینی مربوط می شود و فلسفه علم دین به دیدگاه های اندیشمندان دینی،(16) در اینجا نیز می توان گفت: فلسفه تربیت دینی، مستقیماً به دیدگاه ها و گزاره ها و استدلال هایی می پردازد که در خود متون دینی مطرح شده است، نه لزوماً ادله و دیدگاه های اندیشمندان حوزه تربیت دینی.
3. به نظر نگارنده، مجموع رویکردها به فلسفه تربیت دینی، در چهار طبقه جای می گیرد:
الف) فلسفه تربیت دینی بالمعنی الاعم که شامل همه ادیان، اعم از حق و باطل می شود؛
ب ) فلسفه تربیت دینی بالمعنی که فقط شامل ادیان حقه توحیدی است؛
ج ) فلسه تربیت دینی بالمعنی الخاص که تنها در محدوده اسلام، یعنی قرآن و سنت معصومان (علیه السّلام) عمل می کند؛
د ) فلسفه تربیت دینی بالمعنی الاخص که هرچند به بحث و کاوش، و مطالعه عقلانی و نظری در باره تربیت دینی در محدوده اسلام می پردازد، اما آن گونه که برخی از فیلسوفان تعلیم و تربیت غربی، مانند جان الیاس (Elias, 1995)، میان ساحت های تعلیم و تربیت تفکیک کرده اند،(17) با دیگر ساحت ها، مانند تربیت عقلانی، تربیت زیبایی شناختی، تربیت سیاسی، تربیت حرفه ای، تربیت بدنی و تربیت استثنایی تفاوت پیدا می کند. به عبارت روشن تر، تفاوت الگوی سوم و چهارم در این است که در الگوی سوم، تربیت دینی از دیدگاه اسلام، همه حیطه های تربیت، اعم از اعتقادی، اخلاقی، عملی، سیاسی، عقلانی، اجتماعی، عاطفی، بدنی، و مانند آن را در بر می گیرد، در حالی که الگوی چهارم تنها دربرگیرنده سه حیطه نخست، یعنی تربیت اعتقادی، اخلاقی و عملی است.(18) شایان ذکر است که در مقاله حاضر، همین الگوی چهارم برگزیده شده است.(19)
4. تربیت دینی در رویکرد چهارم، سه حیطه دارد: تربیت اعتقادی، تربیت اخلاقی و تربیت عملی. محصول و برآیند پایانی تربیت دینی، در مجموع این حیطه های سه گانه، «انسان دین دار» خواهد بود.
5. هر چند بایسته است سه مولفه مبانی، اصول و اهداف، در هریک از حیطه های سه گانه تربیت دینی، جداگانه تبیین و تحلیل شوند، اما به دلیل فرصت کم، این سه مولفه، به طور کلی و لابشرط - و نه بشرط شیء - در قلمرو عامل تربیت دینی، بررسی شده است.
6. در منابع فلسفه تعلیم و تربیت، دلالت های تربیتی مبانی سه گانه وجود شناختی، معرفت شناختی، و ارزش شناختی هر مکتب، دلالت های تربیتی آنها را در سه حیطه مشخص هدف ها، برنامه ها و روش ها به بحث می گذارند؛ اما در این نوشتار، باز به دلیل فرصت کم، فقط هدف ها برشمرده شده و بررسی برنامه ها و روش ها، به فرصتی دیگر وانهاده شده است. افزون بر این، برخی از اهداف، پس از اصول، یادآوری شده است.

2. مبانی تربیت دینی از دیدگاه اسلام کدام است؟

غلامحسین شکوهی، نویسنده کتاب «مبانی و اصول آموزش و پرورش» (1368)، شاید از نخستین صاحب نظرانی باشد که در باب معنا و مفهوم «مبانی تعلیم و تربیت»(20) و اقسام آن سخن گفته است. وی در صفحه 61 این کتاب، به این نکته یا شاخص مفهوم شناختی در باب مبانی تعلیم و تربیت اشاره می کند که «عزیمت به سوی هر مقصد، برای آنکه متضمن وصول بدان باشد، مستلزم طرح و نقشه ای است که ناگزیر باید با توجه به مبدأ حرکت، ترسیم شود.» به این ترتیب، ملاک مهم در تشخیص مبانی تعلیم و تربیت، این است که مبانی، ناظر به «مبدأ حرکت تربیتی و ویژگی های او» هستند. از این روست که وی در ادامه، مبانی تعلیم و تربیت را این گونه و تعریف می کند: «مبانی تعلیم و تربیت از موقع آدمی و امکانات و محدودیت هایش، و نیز از ضرورت هایی که حیاتش همواره تحت تأثیر آنهاست، بحث می کند» (ص61). همچنین، محتوا و سیاق کلام وی، به ویژه در واژه هایی، مانند «موقع آدمی» و «امکانات و محدودیت هایش»، به خوبی نشان می دهد که از نگاه او، مبانی به «آنچه هست» ناظرند، نه «آنچه باید باشد».
در قالب یک تمثیل، می توان حرکت یا فرایند تربیت را به سفری تشبیه کرد که دارای مبدأ، مقصد، تابلوهای راهنما، مسیر و نقشه است. مبنا، ناظر به مبدا سفر، هدف، ناظر به مقصد سفر، اصل، ناظر به تابلوهای راهنمای سفر، روش، ناظر به مسیر سفرو برنامه، ناظر به نقشه سفر است.
به نظر نگارنده، مبانی تربیت دینی از دیدگاه اسلام، اوصاف وجودی انسان، جهان و آفریدگار انسان و جهان اند که از متون اسلامی استخراج و به یکی از دو شکل بسیط، یعنی مفاهیم، یا مرکب، یعنی گزاره های اخباری یا توصیفی بیان می شوند و شالوده استخراج و تدوین اهداف، اصول، برنامه ها و روش ها به شمار می آیند.
در منابع تعلیم و تربیت، به ویژه تعلیم و تربیت غرب، معمولاً دو مبنا برای تربیت ذکر می شود: مبنای علمی و مبنای فلسفی. برای نمونه، جرج نلر (1971) در کتاب «مبانی تعلیم و تربیت» این دو مبنا را نام برده و به تفصیل در باره آنها بحث کرده است. اما در منابع مربوط به رشته تخصصی «فلسفه تعلیم و تربیت»، بیشتر به مبانی فلسفی پرداخته می شود، نه مبانی علمی. مبانی فلسفی، سه قسم هستند: وجود شناسی،(21) معرفت شناسی(22) و ارزش شناسی.(23) در این نوشتار، شماری از مبانی معرف شناختی و وجود شناختی تربیت دینی از دیدگاه اسلام شناسانده شده است.

1 -2. مبانی معرفت شناختی تربیت دینی از دیدگاه اسلام

مبانی معرفت شناختی تربیت دینی از دیدگاه اسلام، مفاهیم یا گزاره هایی توصیفی اند که ناظر به شناخت های لازم برای تربیت دینی هستند و از متون اسلامی به دست می آیند. در این بخش، شماری از این مبانی معرفت شناختی شناسانده می شود.
1. از دیدگاه اسلام، معرفت لازم برای تربیت دینی، امکان پذیر است.
این معرفت، یا نظری است یا عملی. معرفت نظری لازم برای تربیت دینی مورد نظر اسلام، بیشتر به دو مقوله اساسی، یعنی مبدأ و معاد، مربوط می شود.
امکان پذیری معرفت نظری در باب شناخت مبدأ هستی را می توان با استناد به آیاتی از قرآن، تأیید و تصدیق کرد؛ مانند:
مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَ مَا کَانَ مَعَهُ مِنْ إِللهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلاَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ (مومنون،91)؛
لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا (انبیاء، 22)؛
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَباً قَالَ هذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لاَ أُحِبُّ الْآفِلِینَ‌ *فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ‌ *فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هذَا رَبِّی هذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ‌ *إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ‌ (انعام، 76-79)؛
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنْفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِیهَا مِنْ کُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ‌( بقره، 164)؛
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ‌ (طور، 35).
امکان پذیری معرفت نظری در باب معاد را نیز می توان با استناد به آیات بسیاری از قرآن، تصدیق کرد که به برخی از آنها اشاره می شود:
أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ لَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَى بَلَى إِنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ (احقاف، 33)؛
لاَ أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ * وَ لاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ* أَ یَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ‌* بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ‌ (قیامه، 1-4)؛
2.از دیدگاه اسلام، انسان از سه ابزار حس، عقل و تزکیه نفس برای معرفت لازم جهت تربیت دینی برخوردار است.
آیه زیر، برخورداری انسان از حس و عقل را بیان می کند:
لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ یَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِهَا ... (اعراف، 179).
برخورداری انسان از ابزار تزکیه نفس نیز این آیات برداشت می شود:
... إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَاناً (انفال، 29)
... وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ (البقره، 282)
این سخن حضرت علی (علیه السّلام) نیز به برخورداری انسان از چنین ابزاری اشاره می کند:
قد احیی غفله وامات نفسه حتی دقّ جلیله و لطف غلیظه و برق له لامع کثیر البرق، فأبان له الطریق و سلک به السبیل و تدافعته الابواب الی باب السلامة و دار الاقامة (دشتی، 1379، 446-447).
3. از دیدگاه اسلام، معرفت لازم برای تربیت دینی، تشکیک و دارای سه مرتبه وحیانی، عرفانی و عقلانی است.
اسلام، معرفت را امری مرتبه مند و تشکیکی می داند. سرتاسر قرآن، حاوی معرفتی وحیانی و نازل شده از سوی خداوند بر قلب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است:
... وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ ... (انعام،19)؛
وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى‌ * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى‌ (نجم، 3و4).
اسلام، هم معرفت عرفانی را که از راه خویشتن پالایی، مراقبت، تزکیه نفس، تهذیب و ریاضت به دست می آید، به رسمیت می شناسد و هم معرفت عقلانی و برهانی را، که برای هریک، نمونه هایی ذکر شد. البته خود معرفت عقلانی هم رتبه دار و تشکیکی است؛ به این معنا که در مرتبه ای مسبوق به حس و ادراک حسی است که چنین معرفتی را اصطلاحاً «انی» می نامند و در مرتبه ای نیز بی نیاز از ادراک حسی است، مانند «برهان تمانع»(24) که در این آیه بیان شده است:
لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتَا (انبیاء، 22).
همچنین شاهد گرفتن وجود خدای متعال بر هر چیز دیگر، به جای شاهد گرفتن چیزهای دیگر بر وجود او:
... أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ (فصلت، 53).
4. آخرین معیار حقانیت معرفت لازم برای تربیت دینی، مطابقت با واقع است.
هر چند در قرآن، آیه ای وجود ندارد که با دلالت مطابقی و با صراحت چنین مبنایی را مطرح کرده باشد، اما هنگامی که با معاندان و مخالفان توحید و یکتاپرستی به محاجه و استدلال بر می خیزد و ایشان را به تعقل و تفکر، که ارزش خودبنیاد و ذاتی دارد، نه دیگر بنیاد و عرضی، فرا می خواند تا وجدان های خفته آنها را بیدار سازد و اندیشه فکرشان را به جنبش درآورد، به خوبی روشن می شود که قرآن، معیار نهایی و ذاتی درستی و نادرستی اندیشه ها و دیدگاه ها را مطابقت و عدم مطابقت با واقع می داند، نه - فی المثل - موافقت یا عدم موافقت با راه و رسم نیاکان و آیین و سنت پیشینیان، و یا حتی قول شارع. البته باید توجه داشت که کاربرد این معیار، به ویژه در حیطه اعتقادات و اخلاقیات تربیت دینی است.

2-2. مبانی وجود شناختی تربیت دینی از دیدگاه اسلام

در این بخش نیز شماری از مهم ترین مبانی وجود شناختی، شناسانده می شود.

1. هستی، مبدأمند است.

آیاتی که ناظر به خلقت جهان هستی است و شماری از آنها در مبانی معرفت شناختی تربیت دینی مطرح شد، براین مبناست.

2. هستی، مقصدمند است.

وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ (هود، 123)؛
إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى (علق، 8).
دو آیه زیر، هر دو مبنای یاد شده را در بردارد:
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ‌ (بقره، 156)؛
هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ ... (حدید، 3).

3. هستی مرتبت مند است.

اسلام، هستی را دست کم دارای دو مرتبه یا دو لایه می داند؛ گاه از ظاهر و باطن هستی می گوید:
یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ‌ (روم، 7).
گاه به غیب و شهادت اشاره می کند:
عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ‌ (رعد،9)؛
وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ (نحل، 77).
گاه از ملکوت عالم می گوید:
وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ‌ (انعام، 75)
أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ (اعراف، 185)
فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ (یس، 83)

4. اجزای هستی، دارای وحدت حقیقی است.

کران تا کران هستی، از ملک و شهادت تا ملکوت و غیب، و از کوچک ترین و پست ترین ذرات تا بزرگ ترین و شریف ترین موجودات، چونان یک کل واحد و یکپارچه و یک مجموعه به هم پیوسته و درهم تنیده است؛ یک آهنگ می نوازد و یک طنین در می افکند. البته راز این یکپارچگی و درهم تنیدگی، جز توحید و داشتن رنگ الهی و به تعبیر قرآن، طنین «وجه اللهی» و «خدانمایی» نیست:
... فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ... (بقره، 115)
امام حسین (علیه السّلام) نیز در فرازی زیبا از دعای عرفانی عرفه، عرض می کند:
الهی، علمت باختلاف الآثار و تنقلات الاطوار، أن مرادک منّی أن تتعرف الی فی کل شیء (قمی،1373، ص495).

3. اصول تربیت دینی از دیدگاه اسلام کدام است؟

تا آنجا که نگارنده بررسی کرده است محمدباقر هوشیار، نویسنده کتاب «اصول آموزش و پرورش» (1347)، نخستین کسی است که در ایران، در باب اصول تعلیم و تربیت سخن گفته است.(25) وی «اصول» را آن قدر مهم می داند که آنها را حتی در تعریف تعلیم و تربیت نیز ذکر می کند:
«تعلیم و تربیت، فعل و انفعالی است میان دو قطب که مسبوق به اصلی، و متوجه به هدفی، و مستلزم طرح و نقشه ای باشد» (ص16).
آنگاه اصول تعلیم و تربیت را این گونه تعریف می کند:
«مقصود از اصول، جست و جوی آن گونه مبانی عقلانی و آن گونه مقیاس هاست که به وسیله آن می توان در هر مورد، با کمال سهولت، رفتار پرورشی مطلوبی کرد؛ رفتاری که به وسیله آن می توان هر موقع خاص تربیتی، یعنی هر طفل را، از موقف به خصوص خود، به هدف مطلوب رساند»(ص37).
علی شریعتمداری، دومین صاحب نظری است که در ایران، در باب اصول تعلیم و تربیت، به بحث و اظهار نظر تخصصی پرداخته است. وی در کتابی با همین عنوان (1367)، اصول تعلیم و تربیت را این گونه معرفی می کند: «مفاهیم، نظریه ها، و قواعد نسبتاً کلی است که در بیشتر موارد صادق است و باید راهنمای مربیان، معلمان، مدیران، اولیاء فرهنگ و والدین دانش آموزان، در همه اعمال تربیتی باشد» (95).
«مقیاس بودن» در تعریف هوشیار، و «کلیت داشتن» و «راهنما بودن» در تعریف شریعتمداری، از نقاط قوت تعریف های ایشان است. نگارنده با جمع بندی این نکات و افزودن نکاتی دیگر، اصول تربیت دینی از دیدگاه اسلام را بدین گونه تعریف می کند:
«مفاهیم یا گزاره های کلی انشایی یا بایدمحور مستخرج از متون اسلامی که معیار و راهنما و حاوی روش های تربیتی اند.»
اصول تربیت دینی از دیدگاه اسلام، با توجه به مبانی معرفت شناختی و وجودشناختی تربیت دینی، در دو بخش معرفی می شود.

1 -3. اصول تربیتی مبتنی بر مبانی معرف شناختی تربیت دینی

الف) اصول مبتنی بر مبنای امکان پذیری معرفت

1. اصل اغتنام (لزوم مغتنم شمردن فرصت ها برای به فعلیت رساندن استعدادهای دینی؛
2. اصل تفعیل (لزوم به فعلیت رساندن استعداد متربیان در شناخت های وحیانی، عقلانی و عرفانی لازم برای تربیت دینی).

ب ) اصول مبتنی بر برخورداری انسان از ابزارهای سه گانه معرفتی

1. اصل تنوع (لزوم رعایت تنوع در به کارگیری روش های تربیت دینی)؛
2. اصل تخصص (لزوم کاربرد بجا و تخصص روش های تربیت دینی).

ج ) اصول مبتنی بر مرتبه مندی معرفت

1. اصل تشکیک (لزوم رعایت ترتیب و درجه بندی در مواد آموزشی تربیت دینی)؛
2. اصل ترکیب (لزوم ترکیب در مواد آموزشی تربیت دینی).

د ) اصول مربوط به معیار واقع گرایی

1. اصل گزینش واقع بینانه (لزوم انتخاب مواد آموزشی واقع گرا)؛
2. اصل ارزیابی واقع بینانه (لزوم اجرای ارزیابی های واقع بینانه آموزشی).

2 -3. اصول تربیتی مبتنی بر مبانی وجود شناختی تربیت دینی

الف) اصول مبتنی بر مبدأمندی هستی

1. اصل مبدأشناسی (لزوم معرفت آفرینی آموزش های تربیت دینی، نسبت به مقصد هستی)؛
2. اصل مبدأباوری (لزوم باورآفرینی آموزش های تربیت دینی، نسبت به مبدأ هستی).

ب) اصول مبتنی بر مقصدمندی هستی

1. اصل مقصد شناسی (لزوم معرفت آفرینی آموزش های تربیت دینی، نسبت به مقصد هستی)؛
2. اصل مقصد باوری (لزوم باور آفرینی آموزش های تربیت دینی، نسبت به مقصد هستی).

ج ) اصول مبتنی بر مرتبه مندی هستی.

1. اصل مرتبه مندی مراحل تربیت دینی؛
2. اصل مرتبه مندی مبانی های تربیت دینی؛
3. اصل مرتبه مندی اصول تربیت دینی؛
4. اصل مرتبه مندی اهداف تربیت دینی؛
5. اصل مرتبه مواد آموزشی تربیت دینی؛
6. اصل مرتبه مندی روش های تربیت دینی؛

د ) اصول مبتنی بر وحدت حقیقی اجزای هستی

1. اصل وحدت معرفتی (لزوم هماهنگی و یکپارچگی همه اجزاء و مولفه های مواد آموزشی تربیت دینی)،
2. اصل توحید معرفتی (لزوم جهت گیری و توحیدی همه اجزاء و مولفه های مواد آموزشی تربیت دینی).

4. اهداف تربیت دینی از دیدگاه اسلام کدام است؟

هدف، در لغت به معنای «ساختمان بلند»، «برآمدگی کوه»، «نشانه در تیراندازی» و مانند آنهاست.(26) هدف تربیتی به گفته برخی از صاحب نظران، «مشخص کننده نقطه یا جهتی است که فعالیت های آموزشی و تحقیقاتی باید متوجه آن باشند یا در مسیر آن حرکت کنند» (شریعتمداری، 1370, ص11). به عبارت دیگر، هدف تربیتی، «جهت کار و نقطه شروع فعالیت های تربیتی را نشان می دهد» (ص163).
هدف های تربیتی از یک منظر به هدف های غایی و واسطی تقسیم می شوند. هدف غایی تربیت دینی، اعم از اعتقادی، اخلاقی و عملی، وصول به مقام قرب مطلق الهی است. البته مراد از قرب در اینجا، قرب معنوی و شهودی، یا خلقی و وصفی است؛ نه قرب مکانی، زمانی و مانند آن. عالی ترین مرتبه قرب، قرب مطلق است.
راغب اصفهانی از شش نوع قرب نام می برد و با آوردن شواهدی از قرآن، آنها را معرفی می کند.(27) اقسام شش گانه قرب از نظر وی عبارت اند از: قرب مکانی، قرب زمانی، قرب نسبی، قرب رعایتی، قرب قدرتی و قرب خطوتی. قرب خطوتی یا منزلتی، همان مقام اتصاف و تخلق متربی به اوصاف و اخلاق الهی، مانند علم، حلم، رحمت و... است.(28) قرب مطلق نیز، مقام «فنای فی الله» است که در اصطلاح عرفا، «فتح مطلق» خوانده می شود و در آیه «اذا جاء نصرالله والفتح» (نصر، 1) جلوه گر شده است. (29)
نکته مهم در باره قرب، به عنوان غایت قصوا و هدف برین تربیت دینی در اسلام، این است که به دلیل تشکیکی و مرتبه مندی قرب، این مقام در فرایند تربیت دینی، به فراخور ظرفیت وجودی افراد و به اندازه درجه و مرتبه آنها تحقق می یابد، و هرگز جنبه ثابت، یکنواخت و یکسان ندارد.
اما تربیت دینی فقط منحصر و محدود به این هدف غایی نیست؛ بلکه با عنایت به متون و نصوص دینی، می توان هدف های میانی و تشکیکی دیگری هم برای آن در نظر گرفت. بر مبنای روایت زیر از حضرت رضا(علیه السّلام)، می توان چهار مرتبه دیگر نیز در امتداد این هدف غایی ترسیم کرد:
ان الایمان افضل من الاسلام بدرجه، و التقوی افضل من الایمان بدرجه ولم یعط بنو آدم افضل من الیقین؛ (الحرانی، 1416، ص445) «همانا ایمان یک درجه بالاتر از اسلام و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است، و بالاتر از یقین به فرزندان آدم داده نشده است».
نتیجه اینکه در راستای هدف غایی و تشکیکی قرب، چهار هدف واسطه ای دیگر برای تربیت دینی در اسلام؛ متصور است که به ترتیب و از بالا به پایین، عبارت اند از: یقین، تقوا، ایمان، و اسلام.

جمع بندی و نتیجه گیری

برای تامل و مطالعه در تربیت دینی، دو رویکرد یا دو روش را می توان برگزید: درون دینی و برون دینی. رویکرد برون دینی به تربیت دینی، مجموعه ای از تحلیل های عقلانی و نظری در باب تربیت دینی است؛ اما اگر این گونه تحلیل ها در چهارچوب آموزه های دین خاصی صورت پذیرد و به آن آموزه ها متعهد و پایبند باشد، رویکردی درون دینی به تربیت دینی پدید می آید در این زمینه، دو گونه روش شناسی پژوهشی نیز شکل می گیرد: روش شناسی تحلیلی که ویژه رویکرد برون دینی است و روش شناسی تحلیلی- استنادی که ویژه ی رویکرد درون دینی به تربیب دینی است. در فلسفه تربیت دینی از دیدگاه اسلام، رویکرد درون دینی و روش شناسی تحلیلی - استنادی به کار رفته است.
در این مقاله، تلاش شد تا به چهار پرسش در باره مبادی (تصوری)، مبانی، اصول و اهداف تربیت دینی از دیدگاه اسلام پاسخ داده شود.
پس از تبیین و تعریف مولفه های اصطلاح ترکیبی «فلفسه تربیت دینی از دیدگاه اسلام»، این تعریف عرضه شد: «فلسفه تربیت دینی از دیدگاه اسلام، یکی از علوم فلسفی اسلامی است که با روش استدلالی - استنادی به تبیین و تحلیل مفاهیم و گزاره های تربیت دینی از دیدگاه قرآن و سنت معصومان (علیه السّلام) می پردازد».
آنگاه گفته شد که مجموع رویکردها به فلسفه تربیت دینی، در چهار طبقه جای می گیرد:
الف) فلسفه تربیت دینی بالمعنی الاعم که شامل همه ادیان، اعم از حق و باطل است؛
ب ) فلسفه تربیت دینی بالمعنی العام که فقط شامل ادیان حقه توحیدی است؛
ج ) فلسفه تربیت دینی بالمعنی الخاص که صرفاً در محدوده اسلام عمل می کند؛
د ) فلسفه تربیت دینی بالمعنی الاخص که فقط در باب بنیادهای نظری تربیت انسان دین دار، یعنی انسانی معتقد، متخلق و عامل به اسلام، به بحث می پردازد. مراد از فلسفه تربیت دینی در این نوشتار، همین قسم چهارم است.
در پاسخ به پرسش دوم، مبانی تربیت دینی از دیدگاه اسلام به این شکل معرفی گردید:
«اوصاف وجودی انسان، جهان و آفریدگار انسان و جهان از دیدگاه اسلام است که به یکی از دو شکل بسیط، یعنی مفاهیم، یا مرکب، یعنی گزاره های اخباری بیان می شوند و شالوده استخراج و تدوین اهداف، اصول، برنامه ها و روش ها به شمار می آیند».
آنگاه، مبانی تربیت دینی از دیدگاه اسلام در دو بخش معرفی شدند: مبانی معرفت شناختی و مبانی وجودشناختی، مبانی معرفت شناختی تربیت دینی عبارت اند از: امکان پذیری معرفت لازم برای تربیت دینی؛ برخورداری انسان از سه ابزار معرفتی حس، عقل و تزکیه نفس؛ مرتبه مندی معرفت لازم برای تربیت دینی و مطابقت با واقع به عنوان معیار نهایی و بالذات معرفت لازم برای تربیت دینی (به ویژه در دو قلمرو اعتقادات و اخلاقیات).
مبانی وجودشناختی تربیت دینی از دیدگاه اسلام عبارت اند از: مبدأمندی هستی؛ مقصدمندی هستی؛ مرتبه مندی هستی؛ و وحدت حقیقی اجزای هستی.
در پاسخ به سومین پرسش، پس از آوردن تعاریف دو نفر از پیش کسوتان ایرانی در مبحث اصول تعلیم و تربیت، تعریف نگارنده از اصول تربیت دینی از دیدگاه اسلام به این شکل مطرح شد: «مفاهیم یا گزاره های انشایی یا بایدمحور مستخرج از متون اسلامی که معیار و راهنما و حاوی روش های تربیتی اند».
سپس اصول تربیتی مبتنی بر مبانی معرفت شناختی تربیت دینی از دیدگاه اسلام، هشت اصل معرفی شدند: اغتنام، تفعیل، تنوع، تخصص، تشکیک، ترکیب، گزینش واقع بینانه، و ارزیابی واقع بینانه.
اصول تربیتی مبتنی بر مبانی وجودشناختی تربیت دینی از دیدگاه اسلام نیز در قالب دوازده اصل معرفی شدند: مبدأشناسی، مبدأباوری، مقصد شناسی، مقصد باوری، مرتبه مندی مراحل، مبانی، اصول، اهداف، مواد و روش های تربیت دینی، وحدت معرفتی و توحید معرفتی.
سرانجام در پاسخ به چهارمین پرسش تحقیق، اهداف تربیت دینی از دیدگاه اسلام، در دو گروه اهداف غایی و واسطی، بحث شد. هدف غایی تربیت دینی از دیدگاه اسلام، وصول به مقام قرب مطلق الهی، و اهداف واسطی آن؛ به ترتیب، عبارت اند از : یقین، تقوا، ایمان و اسلام.

پی نوشت ها :

1.دانشیار و مدیر گروه فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی.
2. حضرت علی (علیه السّلام) «الانسان بعقله»، شیخ الاسلامی، 1377، ج1، ص137.
3. امام کاظم (علیه السّلام) می فرماید: «ان لله علی الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه، فاما الظاهره فالرسل والانبیاء و الائمه(علیه السّلام) و امام الباطنه فالعقول» (کلینی، 1372، ج1، ص48).
4. امیرمومنان، علی (علیه السّلام) در عبارتی راهگشا و حکیمانه می فرماید: «لم یطلع العقول علی تحدید صفته، ولم یحجبها عن واجب معرفته» (دشتی، 1379، ص100).
برای آشنایی بیشتر با این بحث، نگاه کنید به کتاب «آیین خردپروری» همین قلم، ذیل عنوان: «نگاهی به برخی از حوزه های تفکر و کلام امام علی (علیه السّلام)، صفحات 191 تا 195، و به ویژه ذیل عنوان موضوعات جایز و غیر جایز فکری در کلام امام علی (علیه السّلام) ص195 و196.
5. «ساختار عقلانی - وحیاتی» یا «عقلی - نقلی» و نیز «روش تحلیلی - استنادی» حکایت از آن دارد که در این مقاله، از ساختار یا روشی دو بعدی و ترکیبی بهره برده ایم. هرچند همین اصطلاح «فلسفه تربیت دینی» نیز، به دلیل آمدن واژه «دینی»، سطح بحث ها را از تحلیل های عقلانی محض فراتر می برد و عنصر «استنادهای دینی و وحیاتی» را در آن واجب الورود می گرداند، اما تحدید و تقیید مباحث فلسفه تربیت دینی به «اسلام»، وجه «استنادی» آن را نیرومندتر و برجسته تر می سازد و تجزیه و تحلیل های عقلانی و منطقی این مبحث را چهار چوب مندتر می کند.
6. حضرت علی (علیه السّلام) الانسان بعقله، (شیخ الاسلامی، 1377، ج1، ص137).
7. حکیم حاج ملاهادی سبزواری در کتاب «شرح المنظومه»، در یک بیت، مبادی را معرفی می کند: ثم المبادی خصه شرکیه، تصوریه و تصدیقیه (1369، ص9) و در توضیح آن می گوید: « فالمبادی التصوریه، هی الحدود و الرسوم، و التصدیقیه، هی القضایا المولفه منها الأقبیه». همان.
8. هر تعریفی مسبوق به تحلیل است. این از آن روست که مفاهیم با بدیهی اند یا نظری. مفهوم بدیهی، بسیط و بدون اجزای حدیه و در نتیجه بی نیاز از تعریف است؛ و مفهوم نظری، مرکب و دارای اجزای حدیه و در نتیجه نیازمند تعریف است. پس راز بداهت، بساطت است و رمز نظری بودن، ترکب؛ و مفهومی که مرکب باشد، نیازمند تحلیل و در نتیجه، مستلزم تعریف خواهد بود. (برای آشنایی بیشتر، نگاه کنید به: مطهری، 1386، ج9، ص32-34).
9. الف) ربا الجرح و الارض والمال و کل شیء یربوا اذا زاد ... و تقول ربیته و تربیته، ای غذوته) (فراهیدی ، 1414، ص 649)؛
ب ) ربا الشیء: زاد و نما ... ربیته و تربیته، ای غذوته) (ابن منظور، 1416، ج1، ص126 و 128).
10. چهار عنصر «ادراکات»، «احساسات»، «تصمیمات» و «اقدامات» در حقیقت، چهار ساحت یا وجه اساسی شخصیت انسان است که در کتاب ها و منابع قدیم فلسفی ما به آنها اشاره شده است. برای مثال، حکیم حاج ملاهادی سبزواری، در کتاب «شرح المنظومه»، درباب مبادی عمل یا تحریک، چنین می سراید:

تحرک منا له مبادی ...خمسه اذا لابد للمراد
تصور بغایه تصدیق ...فمن نزوعیه التشویق
ثم عقیب الشوق عزم صمما...تحریک ما فی العضلات اختتما
سبزواری، مبادی عمل را پنج چیز می داند: تصور، تصدیق، شوق، عزم مصمم، و تحریک. عزم مصصم یا شوق موکد، همان اراده است: «ثم عقیب الشوق اذا اکد، عزم صمما رابعاً و هو الاراده».
11. الدین: ج ادیان (ضد) الطاعه [المعصیه] الورع [الورع [اسم لجمیع ما یعبد به الله]، المله و المذهب، السیره ... الجزاء و المکافاه (معلوف، 1382، ص231).
12. والدین یقال للطاعه و الجزاء و استعیر للشریعه، والدین کالمله، لکنه یقال اعتباراً بالطاعه و الانقیاد) (اصفهانی، 1416، ص323).
13. والدین هو وضع الهی الاولی الالباب، یتناول الاصول والفروع، قال تعالی: «ان الدین عندالله الاسلام» (طریحی، 1367، ج1، ص76).
14. شاید این شبه به ذهن بیاید که اسلام را با فلسفه چه کار؟! اینها دو قلمرو جداگانه اند؛ اسلام حوزه ای دارد و فلسفه قلمروی. پس کاربرد چنین عنوانی برای مقاله حاضر، از اصل و اساس باطل است. برای دفع این شبهه ناچاریم به دو نکته اشاراتی داشته باشیم.
نخست اینکه، فیلسوفان ما برای فلسفه ورزی های عقلانی، ملاک و معیار وحیانی قایل اند. شیخ الرئیس ابن سینا در این زمینه سخن جالبی دارد: و منه ما هو مدرک بالعقل و القیاس البرهانی، و قد صدقته النبوه (1380، ص423)؛ «برخی از مسائل با عقل و قیاس برهانی ادراک می شود و نبوت، آنها را تصدیق کرده است». شیخ شهاب الدین سهروردی نیز می نویسد: کل دعوی لم تشهد بها شواهد الکتاب و السند، فهی من تقاریع العبث و شعب الرفث. من لم یعتصم بحبل القرآن غوی و هوی فی غیابه حب الهوی (بهشتی، 1384، ص100)؛ «هر ادعایی که شواهدی از کتاب و سنت نداشته باشد، بیهوده و بی پایه و مایه است. هرکس به ریسمان قرآن چنگ نزند، گمراه است و در نهانگاه چاه نفس، سقوط کرده است».
دوم اینکه: مذمت ها و نکوهش هایی که در برخی اخبار و روایات از فلسفه و تصوف شده، از آن روست که شماری از فیلسوفان و صوفیان، خود را از شریعت و وحی بی نیاز دانسته اند یا با کجروی و انحراف، به کفر و الحاد گرویده اند. در فرازی از «توحید مفضل»، حضرت صادق (علیه السّلام) چنین فرموده اند: «فتبا وخیبه و تعسا لمنتحلی الفلسفه، کیف عمیت قلوبهم عن هذا الخلقه العجبیه، حتی انکروا التدبیر و العمد فیها». (المجلسی، [بی تا]، ج61، ص327)، «هلاک و نومید شوند فیلسوف نمایان که چگونه از این آفرینش شگفت انگیز کوردل شدند، تا آنجا که تدبیر و اراده را درباره آن انکار کردند». چنان که ملاحظه می شود، سخن در نکوهش فیلسوف نمایان است نه فیلسوفان. برای آشنایی بیشتر نگاه کنید به: بهشتی، 1384، ص98-105.
15. برای آشنایی بیشتر با دیدگاه ویلیام فرانکنا، نگاه کنید به: سعید، زمینه ای برای بازشناسی و نقادی فلسفه تعلیم و تربیت در جهان غرب، 1386، فصل چهاردهم، ص149-154.
16. آیت الله دکتر احمد بهشتی، در باب تفاوت میان «فلسفه دین» با «فلسفه علم دین»، می نویسد: «فلسفه دین مستقیماً به سراغ ادله ای می رود که در خود متون دینی آمده، ولی فلسفه علم دین به تحلیل عقلانی ادله ای می پردازد که در کلام متفکران دینی مطرح شده است» (فلسفه دین، 1386، ص51-52).
17. البته به نظر می رسد که تفکیک تربیت دینی از دیگر ساحت های تربیت، از سوی جان الیاس و بسیاری از فیلسوفان تعلیم و تربیت غرب، بر نگاهی سکولار استوار باشد. وی می نویسد: «هر چند در بسیاری از کشورهای جهان، تربیت دینی از جمله موضوعات درسی مدرسه است، اما در مدارس دولتی ایالات متحده، دین به صورت رسمی آموزش داده نمی شود» (Elias, 1995, p.102). حذف آموزش مفاهیم دینی از برنامه درسی رسمی مدارس آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی، ریشه در سکورالیسم دارد.
18. این دیدگاه جای تامل دارد. اسلام، دینی است عقلانی و مشوق عقلانیت. قرآن و روایات سرشار از انواع استدلال ها و برهان های انّی و لمّی برای اثبات توحید و دیگر صفات ثبوتی و سلبی خداوند و دیگر اصول اعتقادی است. تربیت دینی در اسلام، از تربیت عقلانی، سیاسی، اجتماعی، و عاطفی جدا نیست. البته جعل اصطلاح، برای ساختمندسازی، نظم بخشی و سامان دهی تحقیقات و مطالعات در عرصه تربیت اسلامی، مانعی ندارد، بلکه سودمند و لازم است؛ به شرطی که موجب کوته نگری و تنگ نظری نشود. البته دیدگاه برگزیده در این نوشتار، با دیدگاه افرادی چون جان الیاس نیز تا اندازه ای متفاوت است. در دیدگاه جان الیاس، تربیت اخلاقی از تربیت دینی جداست؛ درحالی که در دیدگاه نگارنده، تربیت اخلاقی، جزء تربیت دینی است.
19. اگر این مرزبندی میان الگوی سوم و چهارم تربیت دینی درست باشد، می توان نتیجه گرفت که الگوی سوم، مرادف، بلکه مساوی با تربیت اسلامی است؛ یعنی تربیت دینی و تربیت اسلامی، مفهوماً مغایر و مصادقاً متحدند؛ در حالی که الگوی چهارم، اخص از تربیت اسلامی است.
20. Foundations of Education.
21. Ontology.
22. Epilemology.
23. Axiology.
24. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: مطهری، مجموعه آثار، ج5، ص1019-1022.
25. البته دکتر محمدباقر هوشیار در مقدمه کتاب نام برده، تصریح می کند که «استخوان بندی آن کاملاً مقتبس از دو کتاب: 1. نظریه در باب آموزش و پرورش، تالیف استاد معروف، کرشن اشتاینر آلمانی و 2.اصول آموزش و پرورش، تالیف دکتر هینست آلمانی است» (ص5).
نکته دیگر اینکه، طبق مطلبی که آذر رهنما در کتاب «مقدمات اصول آموزش و پرورش» [بی تا]، آورده است. «دکتر محمدباقر هوشیار، استاد کرسی اصول آموزش و پرورش دانشگاه تهران، از سال 1313 تا سال 1336» (ص9) بوده است. این مطلب، شاهد دیگری بر پیش کسوت بودن استاد محمدباقر هوشیار در موضوع اصول آموزش و پرورش است و همان گونه که گفته اند: «الفضل لمن سبق». افزون براین، تاریخ 1347، مربوط به چاپ سوم این کتاب است که نگارنده در دست داشته است.
26.الهدف: کل شیء عظیم مرتفع... کل بناء مرتفع مشرف... قال النضر: الهدف ما رفع و بنی من الارض للنضال... الغرض: الهدف... حید مرتفع من الرمل... الغرض: المتضل فیه بالسهام. (ابن منظور، ج15، ص53).
27. شواهد قرآنی اقسام شش گانه قرب چنین است: قرب مکانی: «وَ لاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ » (بقره، 35)؛ قرب زمانی: «اقِتَرب َللنَّاسِ حِسَابُهُم» (انبیاء،3)؛ قرب نسبی: «الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ » (نساء، 7)؛ قرب رعایتی: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ » (ق،16)؛ قرب خطوتی: «عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ‌ » (مطففین ، 28).
28. راغب در باب معنای قرب می نویسد: «قرب العبد من الله فی الحقیقه: التخصص بکثیر من الصفات التی یصح ان یوصف الله تعالی بها، و ان لم یکن وصف الانسان بها علی الحد الذی یوصف تعالی به، نحو: الحکمه والعلم و الحلم و الرحمه و الغنی» (الراغب الاصفهانی، 1416، ص664).
29. امام خمینی (ره) در باب «مقام فتح» از نگاه عارفان، به سه گونه فتح اشاره می کند: «فتح اول، همان فتح قریب است که با آن، ابواب و معارف قلبیه، مفتوح شود و ذنوب نفسیه، مغفور گردد؛ فتح دوم، فتح مبین است که باب اسماء و صفات الهی بر انسان مفتوح گردد و بقایای ذنوب نفسیه متقدمه و ذنوب قلبیه متأخره، آمرزیده شود؛ و فتح سوم، فتح مطلق است که مرحله خروج از حجاب کثرت اسمائی و تعینات صفاتی، و دریافت تجلیات ذاتیه احدیه است» (الخمینی، 1376،ص342).

 

منابع تحقیق
الف) منابع فارسی
1. الیاس، جان (1382)، فلسفه تعلیم و تربیت قدیم و معاصر، ترجمه عبدالرضا ضرابی، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
2. بهشتی، احمد (1386)، فلسفه دین، بوستان کتاب، قم.
3. بهشتی، احمد (1384)، وحیانیت و عقلانیت عرفان از دیدگاه امام خمینی(ره)، بوستان کتاب، قم.
4. بهشتی، سعید (1384)، زمینه ای برای بازشناسی و نقادی فلسفه تعلیم و تربیت در جهان غرب، اطلاعات، تهران.
5. بهشتی، سعید (1386)، چهل حدیث، مؤسسه دانش و اندیشه ی معاصر، تهران.
6. خمین، روح الله (1376) موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (ره) تهران.
7. داوودی، محمد (1386)، تربیت دینی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم.
8. دشتی، محمد (1379)، ترجمه نهج البلاغه، موسسه تحقیقاتی فرهنگی امیرالمومنین(علیه السّلام)، قم.
9. رهنما، آذر [بی تا]، مقدمات اصول آموزش و پرورش، تهران.
10. شریعتمداری، علی (1365)، اصول تعلیم و تربیت، دانشگاه تهران، تهران.
11. شکوهی، غلامحسین (1368)، مبانی و اصول آموزش و پرورش، آستان قدس رضوی، تهران.
12. شیخ الاسلامی، سید حسین (1377)، گفتار امیرالمومنین علی(علیه السّلام)، انصاریان قم.
13. قمی، عباس (1373)، کلیات مفاتیح الجنان، ناهید، تهران.
14. مصباح یزدی، محمدتقی (1374)، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران.
15. مطهری، مرتضی (1371)، مجموعه آثار، ج5، صدرا، تهران.
16. مطهری، مرتضی (1386)، مجموعه آثار، ج9، صدرا، تهران.
ب ) منابع عربی
17. القرآن الکریم.
18. ابن سینا [بی تا]، الشفاء (الطبیعیات)، تحقیق محمد قاسم، دارالکتاب العربی، القاهره.
19. ابن منظور، جمال الدین ابوالفضل (1416)، لسان العرب، ج1 و 15، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
20. الحرانی، ابومحمد (1416)، تحف العقول عن آل الرسول، موسسه النشر الاسلامی، قم.
21. الراغب الاصفهانی، (1416)، مفردات الفاظ القرآن، دار القلم، دمشق.
22. السبزواری، هادی (1369)، شرح المنظومه، علامه، قم.
23. الطریحی، فخرالدین (1408)، مجمع البحرین ، ج1، مجمع الثقافه الاسلامیه، تهران.
24. الفراهیدی، الخلیل بن احمد (1414)، کتاب العین، اسوه، قم.
25. المجلسی، محمد باقر [بی تا]، بحارالانوار، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
26. معلوف، لویس (1382)، المنجد فی اللغه، دارالعلم، قم.
ج) منابع انگلیسی
27. Elias, John L, (19995), Philosophy of Education; Classical and Contemporary, (1995), U. S. A: Kireger Publishing Company.
28. Kneller, George F, (1971), Foundations of Eduction, New York: John Willey and sons.
29. Lucas, Christopher J, (1965), What is Philosophy of Education? U. S. A. Mecmillan.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.