از ماست که بر ماست

مأخذ این مثل قطعه‌ای‌ است از ناصر خسرو علوی: روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست * بهر طلب طعمه پر و بال بیاراست از راستی بال منی کرد و همی‌ گفت * کامروز همه ملک جهان زیر پر ماست بر اوج چه پرواز کنم از نظر تیز *
پنجشنبه، 15 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از ماست که بر ماست
از ماست که بر ماست

 






 

زمینه پیدایش

مأخذ این مثل قطعه‌ای‌ است از ناصر خسرو علوی: روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست * بهر طلب طعمه پر و بال بیاراست از راستی بال منی کرد و همی‌ گفت * کامروز همه ملک جهان زیر پر ماست بر اوج چه پرواز کنم از نظر تیز * بینم سر مویی اگر اندر ته دریاست گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد * جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست چون من که تواند که پرد در همه عالم * از کرکس و از ققنُس و سیمرغ که عنقاست ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی * تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست بر بال عقاب آمد آن تیر جگر سوز * از عالم علویش به سفلیش فرو کاست بیچاره طپان گشت و افتاد چو ماهی * وانگه نظر خویش گشاد از چپ و از راست اینش عجب آمد که ز چرمی و ز آهن * این تندی و این تیزی پرش ز کجا خاست چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید * گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست.(1)

پیامها

پیام این ضرب المثل این است که در حوادث روزگار نباید از دیگران گله کرد. زیرا آنچه به ما می‌رسد نیتجه کار خودمان است و ابتدا باید خودمان را مقصّر بدانیم.

ضرب المثل های هم مضمون

ـ خودم کردم که لعنت بر خودم باد.
ـ جان من! خود کرده‌ای که خود کرده را تدبیر نیست.
ـ کرم درخت از خود درخت است.
ـ پَرِ من است که بر من است.(2)

اشعار هم مضمون

اگر پرنیان است خود رشته‌ای * وگر بار خار است خود کشته‌ای(3) «سعدی»
آتش به دو دست خویش در خرمن خویش * من خود زده‌ام چه نالم از دشمن خویش(4) آن که کردار بد، روا بیند * خود ز کردار خود جزا بیند(5) «ناصر خسرو»

ریشه های قرآنی حدیثی

قرآن کریم: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند [سرنوشت] قومی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه خودشان تغییر دهند.» (رعد: 11)
قرآن کریم: «وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ؛ هر مصیبتی که به شما می‌رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده‌اید». (شوری: 30)

لغات

بهر: به خاطر.
منی کرد: مغرور شد.
خاشاک: ریزه چوب و علف.
عیان: واضح، روشن.
ققنُس: نوعی پرنده.
عنقا: سیمرغ.
علویش: عالم بالا.
سفلیش: عالم پایین.
فرو کاست: پایین آورد.
پرِش: پریدن.
طپان گشت: واژگون گشت.
پرنیان: پارچه ابریشمی.

پی نوشت ها :

1. یحیی برقعی، کاوشی در امثال و حکم فارسی، قم، نمایشگاه و نشر کتاب، چ 2، 1364، ص 68.
2. ابراهیم شکورزاده بلوری، دوازده هزار ضرب المثل فارسی، مشهد، آستان قدس رضوی، چ 2، 1384، ص 108.
3. همان.
4. همان.
5. امثال و حکم دهخدا، تهران، امیرکبیر، چ 4، 1357، ج 1، ص 66.

منبع مقاله :
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.