این روزها که شمارش معکوس برای برگزاری جام جهانی به صدا درآمده، می توان پرسید که سهم ما از نمایشگاهی به این بزرگی چیست.
برای کسانی که بی صبرانه در انتظار تماشای زیباترین و باشکوه ترین تورنمنت ورزشی جهان هستند، دو ماه انتظار به نظر کشنده می آید؛ اما کسانی که به دنبال کشف تصادفی برخی جذابیت های فوتبال هستند، در انتظار بازی های مراحل حذفی و شاید چند بازی پایانی جام خواهند نشست. هر چه باشد دنیا را درگیر خود خواهد کرد.
طبق ادعای یک سازمان امنیتی در انگلیس که البته تایید صحت کلامش چندان سخت نیست، حداقل نیمی از وقایع مهم جهان در عرصه سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی که نباید اصطکاک زیادی با مردم داشته باشد، در جریان جام جهانی فوتبال رخ داده است. یعنی دقیقا در زمانی که مخاطبان جامعه خبری با هر نام و نشان و دغدغه، تنها دوست دارند در تب فوتبال بسوزند و از پیگیری اخبار سطحی و جذاب آن لذت ببرند.
بزرگترین تهیه کنندگان برنامه های رادیویی و تلویزیونی در دنیا نیز ترجیح می دهند ایده و طرح های بکر خود را قبل یا بعد از جام جهانی در میدان عمل پیاده کنند تا شاید میزان بازدید و پیگیری مخاطبان از آنها افزایش یابد.
به استناد گزارش سال 2011 روزنامه حریت ترکیه، همزمان با جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی فعالیت شبکه های خبری این کشور در بخش های گوناگون به نصف کاهش یافته بود چرا که دلیلی بر ایجاد موج یا موج سواری وجود نداشت.
در اسپانیا صنعت فوتبال پا به پای صعنت گردشگری، کمبود نفت را به تمامی جبران کرده است. مشخص است دلیلی بر کم کاری رسانه های ورزشی در همه روزهای سال وجود ندارد؛ اما حتی در این کشور نیز در خلال جام جهانی، فوتبال در اجرای فرامین شهرداری های قدرتمند مادرید، گالیسیا و بارسلونا و همچنین سیاسیون احزاب تاثیرگذار در این کشور خلاصه میشود. بهترین زمان برای تقویت روحیه اتحاد ملی، ناب ترین فرصت برای تخریب جدایی طلبان باسک و رویایی ترین لحظات رسانه ای برای اثرگذاری روی ذهن نسل جوان مناطقی چون کاتالونیا، آندولوسیا و مالاگا تا بیش از پیش از مهاجران و افراد غیر بومی نفرت پیدا کنند و دل به دولت مرکزی ببندند. موج تبلیغات رسانه های مادرید در جریان جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی به سود حزب مردم و لیاقت راخوی برای رسیدن به صدر قدرت تا حدی افراطی بود که حتی برخی خبرنگاران حوزه سیاست در اسپانیا این فعالیت ها را در قالب "ضد تبلیغ" توصیف کردند.
از این دست موارد برای ذکر مثال کم نیست. حتی می شود به تلاش برخی کشورهای آمریکای جنوبی در خلال برگزاری جام جهانی 2006 آلمان، در اشاعه اندیشه های سنتی مارکسیستی در این کشور اشاره کرد.
بی تفاوتی، انتخاب بدی نیست. لااقل برای کشورهایی که شادی مردم و افزایش ضریب امید به زندگی به بهانه جام جهانی را بهانه می کنند و اجازه میدهند تا حق پخش رادیویی و تلویزیونی، سیم کارت های اپراتور فرانسه و آلمان، حق اجاره هتل های لوکس بخش خصوصی برزیل که هرگز در اختیار این کشور نیستند، حق پیمانکاری سیستم حمل و نقل عمومی و حتی محصولات غذایی رستورانهای زنجیرهای اروپایی بین میلیون ها انسان مشتاق و مبتلا به تب فوتبال به فروش برسد و آنها تنها نظاره گر این بازار شلوغ باشند
برای کسانی که بی صبرانه در انتظار تماشای زیباترین و باشکوه ترین تورنمنت ورزشی جهان هستند، دو ماه انتظار به نظر کشنده می آید؛ اما کسانی که به دنبال کشف تصادفی برخی جذابیت های فوتبال هستند، در انتظار بازی های مراحل حذفی و شاید چند بازی پایانی جام خواهند نشست. هر چه باشد دنیا را درگیر خود خواهد کرد.
طبق ادعای یک سازمان امنیتی در انگلیس که البته تایید صحت کلامش چندان سخت نیست، حداقل نیمی از وقایع مهم جهان در عرصه سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی که نباید اصطکاک زیادی با مردم داشته باشد، در جریان جام جهانی فوتبال رخ داده است. یعنی دقیقا در زمانی که مخاطبان جامعه خبری با هر نام و نشان و دغدغه، تنها دوست دارند در تب فوتبال بسوزند و از پیگیری اخبار سطحی و جذاب آن لذت ببرند.
واقعیت های نادیده این روزها
کمترین میزان فعالیت های خیریه بازیکنان بزرگ دنیای فوتبال نیز در همین دوران صورت می گیرد چرا که کمتر عکاس و فیلمبرداری حاضر می شود به جای ارسال گزارش تصویری از جام جهانی یا سواحل زیبای آلگره برزیل، پشت سر یک بازیکن نیکوکار در راهروی یک بیمارستان قدیمی قدم بزند و از کودکان مبتلا به سرطان عکس بگیردبزرگترین تهیه کنندگان برنامه های رادیویی و تلویزیونی در دنیا نیز ترجیح می دهند ایده و طرح های بکر خود را قبل یا بعد از جام جهانی در میدان عمل پیاده کنند تا شاید میزان بازدید و پیگیری مخاطبان از آنها افزایش یابد.
به استناد گزارش سال 2011 روزنامه حریت ترکیه، همزمان با جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی فعالیت شبکه های خبری این کشور در بخش های گوناگون به نصف کاهش یافته بود چرا که دلیلی بر ایجاد موج یا موج سواری وجود نداشت.
در اسپانیا صنعت فوتبال پا به پای صعنت گردشگری، کمبود نفت را به تمامی جبران کرده است. مشخص است دلیلی بر کم کاری رسانه های ورزشی در همه روزهای سال وجود ندارد؛ اما حتی در این کشور نیز در خلال جام جهانی، فوتبال در اجرای فرامین شهرداری های قدرتمند مادرید، گالیسیا و بارسلونا و همچنین سیاسیون احزاب تاثیرگذار در این کشور خلاصه میشود. بهترین زمان برای تقویت روحیه اتحاد ملی، ناب ترین فرصت برای تخریب جدایی طلبان باسک و رویایی ترین لحظات رسانه ای برای اثرگذاری روی ذهن نسل جوان مناطقی چون کاتالونیا، آندولوسیا و مالاگا تا بیش از پیش از مهاجران و افراد غیر بومی نفرت پیدا کنند و دل به دولت مرکزی ببندند. موج تبلیغات رسانه های مادرید در جریان جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی به سود حزب مردم و لیاقت راخوی برای رسیدن به صدر قدرت تا حدی افراطی بود که حتی برخی خبرنگاران حوزه سیاست در اسپانیا این فعالیت ها را در قالب "ضد تبلیغ" توصیف کردند.
از این دست موارد برای ذکر مثال کم نیست. حتی می شود به تلاش برخی کشورهای آمریکای جنوبی در خلال برگزاری جام جهانی 2006 آلمان، در اشاعه اندیشه های سنتی مارکسیستی در این کشور اشاره کرد.
سهم ندارها و سهم ما
اینگونه است که تورنمنت جهانی فوتبال به بزرگترین جشنواره فرهنگی، ورزشی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی هنری جهان تبدیل میشود. در چنین شرایطی کشورهای کم تجربه بر سر دو راهی بی تفاوتی یا مشارکت قرار میگیرند. البته راه سوم مبارزه با فرایند موجود نیز ترسیم شده که بعید است در بضاعت این در راه ماندگان باشد.بی تفاوتی، انتخاب بدی نیست. لااقل برای کشورهایی که شادی مردم و افزایش ضریب امید به زندگی به بهانه جام جهانی را بهانه می کنند و اجازه میدهند تا حق پخش رادیویی و تلویزیونی، سیم کارت های اپراتور فرانسه و آلمان، حق اجاره هتل های لوکس بخش خصوصی برزیل که هرگز در اختیار این کشور نیستند، حق پیمانکاری سیستم حمل و نقل عمومی و حتی محصولات غذایی رستورانهای زنجیرهای اروپایی بین میلیون ها انسان مشتاق و مبتلا به تب فوتبال به فروش برسد و آنها تنها نظاره گر این بازار شلوغ باشند
گویی نمایشگاهی از اجناس دیدنی و جذاب بر پا شده باشد و عده ای تنها اجازه داشته باشند از این غرفه های زیبا دیدن کنند؛ به این شرط که به چیزی دست نزنند و از هیچکس، هیچ سوالی نپرسند.
تامل، کار سختی در این شرایط نیست. تاملی بر پایه خردگرایی و مصلحت ملی تا ما نیز راهی، راهکاری برای گسترش فرهنگ ناب ایرانی- اسلامی بیابیم؛ با ملل و اقوام مختلف ارتباط بیشتری برقرار کنیم و برای برپایی نمایشگاه های اقتصادی، تجاری، هنری و فرهنگی با مقامات کشور برزیل وارد مذاکره شویم. دیر شده اما هنوز هم فرصت باقی است./ج