نقش علویان در گسترش تشیع در نیشابور (2)

نقابت سادات نیشابور پس از آل زباره ـ که از سادات حسینی بودند ـ به سادات حسنی منتقل شد و اولین نقیب حسنی نیشابور، ابومحمد حسن بن محمد بن حسین بن داوود بن علی بن عیسی بن محمد بن قاسم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب
دوشنبه، 8 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش علویان در گسترش تشیع در نیشابور (2)
نقش علویان در گسترش تشیع در نیشابور(2)

نویسندگان: دکتر علی محمد ولوی/ دانشیار دانشگاه الزهرا علیها السلام،
محمد دشتی/ استادیار مؤسسه پژوهشی امام خمینی قدس سره



 

 

 

انتقال منسب نقابت از سادات حسینی به سادات حسنی

نقابت سادات نیشابور پس از آل زباره ـ که از سادات حسینی بودند ـ به سادات حسنی منتقل شد و اولین نقیب حسنی نیشابور، ابومحمد حسن بن محمد بن حسین بن داوود بن علی بن عیسی بن محمد بن قاسم بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهما السلام بود(ابن فندق، 1410ق، ج2، ص 603). پدر نقیب، محمد بن حسین، اولین فرد از این خاندان بود که از طبرستان به نیشابور مهاجرت کرد و در این شهر مقیم شد.او به محدث معروف بود(همان). لقب وی حاکی از جایگاه علمی اوست. داوود بن علی جد نقیب نیز در طبرستان موقعیت ممتازی داشت و فرمانده ی لشکر داعی(حاکم علوی طبرستان: 250 ـ270ق)بود(همان، ص 602).
چنین به نظر می رسد که نسل اول سادات حسنی طبری، در اواخر عصر سامانی(279 ـ389ق)از طبرستان به نیشابور مهاجرت کردند و نسل دوم ایشان را که به مقام نقابت رسید، محمود غزنوی(389 ـ421ق)به این منصب گمارد. در تاریخ بیهق آمده است: در سال 395ق نقابت به سادات حسنی منتقل شد(ابن فندق، 1361ش، ص 55). بنا به نقل ابن فندق، ابوالقاسم زید بن حسن که فرزند نخستین نقیب حسنی نیشابور بود، سلطان محمود غزنوی را در حمله به هند همراهی کرد و در این سفر او موردتوجه سلطان محمود قرار گرفت؛ لذا پس از بازگشت سلطان از هند در سال 420 هجری، به جای پدرش به منصب نقابت منصوب شد(ابن فندق، 1410ق، ج2، ص 604). برادرزاده ی ابومحمد حسن ـ اولین نقیب حسنی نیشابور ـ حمزه بن هبه الله بن محمد بن حسین بن داوود که سومین نسل از سادات حسنی مقیم نیشابور و از استادان حدیث ابن فندق بوده نیز تا س ال 525 هجری در قید حیات بوده است(همان، ص 603 ـ604). یکی از نقبای متأخر سادات حسنی که ابن فندق از او تجلیل نموده، تاج الدین ابومحمد حسن است که از سال 493 ـ522هجری، متولی این منصب بوده است(همان، ص 610). ابن فندق پس از نام تاج الدین حسن، تنها از یک نفر دیگر از سادات حسنی ساکن نیشابور یاد کرده که به منصب نقابت رسیده است. او فرزند تاج الدین حسن، ذخرالدین ابوالقاسم زید بن حسن است(همان). ابن اثیر، ذخرالدین را سیدحسینی شمرده(ابن اثیر، 1386ق، ج11، ص 234)که ظاهراً حق با ابن فندق است.
قراین حاکی است سادات حسنی، به ویژه نقبای ایشان، همچون سادات و نقبای حسینی، با اقتدار و به طور همه جانبه از فرهنگ تشیع در نیشابور حمایت می کردند. چنان که ملاحظه شد، در میان سادات حسنی نیز علما و محدثانی بودند که به نشر احادیث اهل بیت علیهم السلام و تربیت شاگردان همت می گماردند که ابن فندق ـ که ظاهراً شیعه ی دوازده امامی است ـ از جمله ی شاگردان ایشان است(ابن فندق، پیشین، ص 603 ـ604).
بنا به گزارش ابن فندق، یکی از نقبای حسنی نیشابور در عصر سلجوقیان به نام ابوالقاسم زید بن حسن، با حاکم سلجوقی خراسان، ارسلان ارغو درگیر بود؛ لذا حاکم سلجوقی خراسان او را در سال 485هجری به قتل رساند(همان، صص 606 و 609). با این وصف، پس از قتل ابوالقاسم زید بن حسن، منصب نقابت علویان نیشابور، به برادر مقتول، ابوالمعالی اسماعیل بن حسن رسید(همان، ص 609)که حاکی از موقعیت ممتاز و نهادینه شده ی علویان در نیشابور است.

تصدی مجدد منسب نقابت از سوی سادات حسینی

با توجه به اینکه ابن فندق در سال 558 هجری کار تدوین کتاب خود را به درخواست نقیب نیشابور از آل زباره و از سادات حسینی آغاز کرده(همان، ج1، ص 179 ـ180)و خود نیز متوفای 565 هجری است(همان، ص 157)، چنین برمی آید که از هنگام ورود علویان آل زباره به نیشابور در اواخر قرن سوم، تا اواخر قرن چهارم، منصب نقابت در خاندان آل زباره بوده و سپس از اواخر قرن چهارم تا حدود نیمه ی قرن ششم هجری، این منصب در اختیار سادات حسنی قرار گرفته است. پس از آن نیز از حدود نیمه ی قرن ششم، این منصب دوباره به سادات آل زباره منتقل شده است.
ظاهراً برخورد تند نقیب حسنی(ذخرالدین ابوالقاسم زید بن حسن)و هوادارانش با مخالفان که منجر به بروز درگیری های خونین و ویرانگر میان علویان حسنی و حنفیان از یک سو و پیروان مذهب شافعی از سوی دیگر می شد(ابن اثیر، 1386ق، ج11، ص 234 ـ236)، موجب گردید منصب نقابت از خاندان حسنی گرفته شود و به علویان حسینی واگذار گردد. به گزارش ابن اثیر، در پی بروز این درگیری ها بین سال های 553 ـ556 که موجب ویرانی و آتش سوزی های مهیب در نیشابور شد، مؤید ایبه، حاکم سلجوقی نیشابور، برای پایان بخشیدن به این نزاع ها سران دو گروه، یعنی اعیان شهر از جمله نقیب ذخرالدین ابوالقاسم را دستگیر و حبس کرد(همان، ص 271 ـ272).
ظاهراً حمایت ابوحنیفه از قیام سیدحسنی و امام زیدیه، محمد نفس زکیه و بیعت با وی برای خلافت(شهرستانی، 1981م، ص 67)، موجب گرایش علویان زیدی به فقه ابوحنیفه و حمایت حنفیه از علویان زیدی شده است. به هر تقدیر، قاعدتاً باید از همین تاریخ(556ق)نقابت به علویان حسینی منتقل شده باشد.
ابن فندق از نقیب علوی حسینی که بنا به درخواست وی کتاب لباب الانساب را نگاشته، بسیار تمجید کرده است. وی او را «نقیب النقبای شرق و غرب» و صاحب فرامین و حافظ مرزها و حامی علمای خراسان برشمرده است(ابن فندق، 1410ق، ج1، ص 177 ـ179).
افزون بر سادات ساکن نیشابور، ابن فندق از برخی شخصیت های علوی یاد می کند که به طور موقت وارد نیشابور شدند و با تشکیل مجالس وعظ، به تبلیغ در میان مردم پرداختند(همانف صص 584 و 598).

جلوه هایی از موقعیت ممتاز علویان در نیشابور

از خلال مباحث گذشته، کم و بیش موقعیت اجتماعی برجسته ی علویان و نفوذ احترام ایشان در میان مردم نیشابور مشخص شد. با وجود این، نگاهی دوباره به برخی نکات گذشته و نیز توجه به برخی دیگر از ویژگی ها و متعلقات علویان نیشابور، وضعیت مورد اشاره را بیشتر عیان می سازد. در ادامه جلوه هایی از این موقعیت ممتاز را مرور می کنیم:

الف)فعالیت نهاد نقابت در نیشابور

همان گونه که در میانه ی مطالب گذشته دیده شد، حضور سادات در نیشابور به ویژه در قرن چهارم هجری بسیار گسترده بود؛ لذا نهاد نقابت ـ تشکیلاتی که توسط عباسیان برای رسیدگی به امور سادات تأسیس شد(ماوردی، 1416ق، ص 151/ خالقی، 1387ش، ص 91) ـ برای رسیدگی به شئون سادات در این شهر فعالیت چشمگیری داشت(ابن فندق، 1410ق، ج2، ص 493). افزون بر وجود نقبا، نقیب النقبای سادات مناطق مجاور نیشابور نیز در این شهر مستقر بود که از نفوذ بسیاری برخوردار بود. یکی از شخصیت های علوی که منصب نقیب النقبایی ناحیه ی نیشابور را برعهده داشت، عالم بزرگ، محدث و مؤلف کثیرالتألیف ابومحمد یحیی العلوی، معروف به شیخ العتره بود که در قرن چهارم می زیست(نجاشی، 1397ق، ص 309/ طوسی، [بی تا]، ص 179/ ابن داوود حلی، 1392ق، ص 204 ـ205/ ابن فندق، 1410ق، ص 494).

ب)زیارتگاه امامزادگان

حضور گسترده و همراه با نفوذ معنوی و احترام و منزلت اجتماعی علویان در نیشابور موجب شده بود این شهر قبور متبرک امامزادگان بسیاری را در خود جای دهد؛ لذا بنا به نقل حاکم، از جمله اماکن مورد توجه و احترام مردم نیشابور، مرقدهای امامزادگان بوده است. از عبارات خلیفه ی نیشابوری، تلخیص کننده ی تاریخ حاکم استفاده می شود که مراقد مورد احترام مردم نیشابور فراوان بوده است؛ ولی بسیاری از آنها احتمالاً طی حمله ی مغول از میان رفته است؛ با این همه مردم نیشابور چنانچه لوحی از مراقد آن بزرگواران می یافتند، در تکریم و تعظیم آن درنگ نمی کردند. یکی از این روضات، مرقد امامزاده محمد محروق بوده که امام رضا علیه السلام نیز با همه ی جلالت و شأن خود، به زیارت روضه ی ایشان رفت(حاکم نیشابوری، 1339ش، صص 134 و 144).
مورد دیگر، مرقد امامزاده شریف حسین حسنی بوده است که خلیفه ی نیشابوری ـتلخیص کننده ی تاریخ نیشابور ـ از آن به عنوان یکی از مفاخر نیشابور یاد می کند. وی در این باره می نویسد:
و از مفاخر نیشابور دیگر آن است که اگرچه ائمه سادات در خاک پاک بسیار روضات دارند، اما روضات قرب از عیون اعیان و صدور نسابور پوشیده است؛ مگر آنکه در یکشنبه شانزدهم جمادی الاولی سنه اثنین و ثلثین و ثمان ماه (832ق)در قرب جوار روضه ی تلاجرد، روضه ی سلطانی از اهل بیت قدوه اولیا و اصفیا صلی الله علیه و آله پیدا شد به این لقب و نسب که مسطور می شود؛ مکتوب بر ورقی منشور، درسی معمور به خطی مطبوع موضوع درون روضه ی حضرت ایشان: «هذا قبر الشریف الحسین بن ابوعبدالله داوود بن علی بن عیسی بن محمد بن القاسم بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن ابی طالب کرّم الله وجههم ... توفی رضی الله عنه لیله الخمیس من ربیع الاول سنه اثنین و ثلاث ماه من الهجره(حاکم نیشابوری، 1339ش، ص 135).
گرچه لوح امامزاده شریف حسین در عصر خلیفه، یعنی قرن نهم هجری پیدا شده است، ولی از عبارت لوح ایشان پیداست که روضه ی وی و دیگر روضات امامزادگان، مورد احترام خاص مردم نیشابور بوده و طبعاً این روضات منشأ الهام فکر و مذهب شیعه نیز بوده است.

ج)مقبره ی اهل بیت علیهم السلام

از تاریخ حاکم چنین برمی آید که حضور سادات علوی در نیشابور، بسیار چشمگیر بوده است؛ از این رو افزون بر قبور پراکنده ی متعلق به شخصیت های علوی، ایشان مقبره ی ویژه ای منتسب به خود نیز داشته اند. به گفته ی حاکم، این قبور زیارتگاه مردم نیشابور و مورد احترام خاص ایشان بوده است. حاکم«قبرستان اهل بیت علیهم السلام»را از جمله ی قبور مورد زیارت مردم نیشابور ذکر نموده که به تعبیر وی، بسیاری از سادات علویه در این مقبره مدفون اند و از جمله ی قبور این قبرستان، «روضه ی مقدسه ی سید شهید، الامام ابی جعفر الصوفی، محمد بن جعفر بن الحسین بن علی بن عمر بن امیر المؤمنین و یعسوب المسلمین ـ کرّم الله وجههم ـ»بوده است(همان، ص 145).

د)میدان حسینیّین

یکی دیگر از جلوه های اقبال مردم نیشابور به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نامگذاری برخی میدان های شهر به ذریّه ی پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است. این موضوع نیز خود با توجه به شیعه بودن امامزادگان علیهم السلام الهام بخش مذهب تشیع بوده است. بنا به نقل اصطخری،یکی از میدان های مهم شهر در همسایگی دارالاماره ی نیشابور و نزدیک یکی از بازارهای شهر،«میدان حسینیّین» نام داشت. بنا به نقل اصطخری منظور از حسینیّن، یک سید حسنی و یک سید حسینی بوده است(اصطخری،‌1347ش، ص 254 ـ255).

حضور پررنگ علویان در عرصه ی علمی و فکری نیشابور

افزون بر آنچه در لابلای مطالب گذشته ملاحظه شد، گزارش حاکم درباره ی استادان خود و فعالیت علمی علویان در نیشابور، گویای فعالیت علمی چشمگیر ایشان در نیشابور و استقبال مردم از حضور علمی آنان در این شهر است. او می نویسد:«ابوجعفر محمد بن جعفر بن محمد بن علی بن حسن بن علی بن ابی طالب(رضی الله عنهم)معروف به «دیباج»وارد خراسان شد و در نیشابور فرود آمد و مشایخ و علمای نیشابور از او حدیث شنیدند. وی در جرجان(گرگان)درگذشت و اکنون دارای مشهد و مزاری است(رضی الله عنه)»(حاکم نیشابوری، 1339ش، ص 30 ـ31).
نگاهی به فهرست استادان حاکم نیشابوری که خود آن را نقل کرده و در بین ایشان جمعی از محدثان علوی به چشم می خورند نیز گویای مطلب بالاست. در میان استادان حاکم افراد زیر به چشم می خورند:
ـحسن بن علی بن محمد بن محمد بن الحسن بن علی بن عبدالله بن الحسین بن عبیدالله بن العباس بن علی بن ابی طالب ابومحمد العلوی الواعظ الشهید رضی الله عنه(حاکم نیشابوری، 1339ش، ص 85)؛
ـحسین بن داود بن علی بن عیسی بن محمد بن القاسم بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب ابوعبدالله العلوی(رضی الله عنهم)(همان، ص 86)؛
ـحمزه بن محمد بن احمد الزیدی الحسینی العلوی ابوعلی نجم اهل بیت النبوه فی زمانه الشریف حسباً و نسباً(همان، ص 87)؛
ـداوود بن محمد ابن الحسین بن داود الحسین(الحسینی)العلوی(همان، ص 88)؛
ـزید بن الحسین[بن]داوود بن علی الحسینی العلوی(همان)؛
ـمحمدبن احمد بن محمد النیشابوری السید العلوی ملقّب به«زباره». به گفته ی حاکم:«او شیخ طالبیان در نیشابور، بلکه در خراسان بود(رضی الله عنه). وی در مقبره ی علویان در کنار امیر عبدالله بن طاهر مدفون است»(همان، ص 89)؛
ـ محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله ابوالحسین بن زیاره العلوی ولد السید ابی محمد بن زباره(همان)؛
ـمحمد بن جعفر بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسن بن علی بن ابی طالب(رضی الله عنهم)، السید ابوجعفر الموسوی. او سرآمد اشراف عصر خود بود(همان، ص 103)؛
ـمحمد بن الحسین بن داود الحسینی العلوی ابوالحسن النیشابوری(رضی الله عنه)(همان، ص 104)؛
ـمحمد بن علی بن الحسن الحسینی. وی متولد همدان و بزرگ شده عراق بود (رضی الله عنه)(همان، ص 107)؛
ـمحمد بن علی العلوی ابوجعفر الیمانی(همان، ص 107)؛
ـیحیی ابن محمد بن احمد بن محمد الحسینی العلوی(همان، ص 112)؛
ـابومحمد ابی الحسن بن زیاره النیشابوری(همان)؛
ـ السید ابوالفضل احمد بن محمد الحسینی العلوی النیشابوری(همان، ص 115)(1).
ابوالحسن فارسی که ادامه ی کار حاکم را در ذکر علمای نیشابور، طی قرن های پنجم و اوایل ششم پی گرفته است، تصویر کم و بیش روشنی از کم و کیف حضور پرنشاط علویان در عرصه ی علمی و فکری نیشابور ارائه می کند. او ترجمه و شرح حال ده ها تن از علویان محدث و فقیه و متکلم و نقیب را ذکر کرده است(فارسی، 1384ش، صص 9، 12، 18، 25، 33، 39، 43، 44)که از برخی از ایشان، مانند ابوالحسن علی بن داعی علوی حسنی(فارسی، 1384ش، ص 39)، ماصر حاکم نیشابوری(ابن بیع)، به طور مکرر و با عنوان«استاد حدیث جمع زیادی از علما و محدثان نیشابور»(فارسی،‌1362ش، صص 53، 57، 60، 70)و از اصحاب او، در ردیف اصحاب حاکم نیشابوری و ابی عبدالرحمن سلمی صوفی(همان، 57)و از برخی از ایشان مانند ابوالحسن ابوالمعالی محمد بن محمد زید العلوی الحسینی، با عنوان«السید الامام»(همان، ص 62)یاد می کند. از بعضی دیگر مانند حسینی رازی، مطهر بن علی بن محمد... بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام، نیز با عنوان«السید الاجل المرتضی ذوالکفایتین، من جمله الساده المعروفین المشهورین بالفضل و الافضال و الثروه و النعمه و المروه و الحشمه التامه علی الخاصه و العامه»(همان، ص 699)و از برخی مانند ابومحمد الحسینی تحت عنوان«الرئیس من آل زباره البیهقی، من وجوه العلویه، کبیر فاضل دین عفیف عاقل شریف الهمه، علیّ القدر و المنزله من ذوی المروه و النعمه»(همان، ص 747)نام می برد.
از برخی دیگر نیز مانند محمد بن عبیدالله ... حسین بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب الحسینی البلخی، ملقب به «نو دولت»و متوفای 465ق،‌ با عباراتی چون «السید العالم شیخ الساده و شرفهم، جمال الافاضل بخراسان من حسنات عصره شرقا و غربا، صار من ارکان الدوله فی وقته» که به طور مکرر به نیشابور آمده و حدیث نقل کرده و سرانجام در نیشابور وفات یافته است(همان، ص 67)و از بعضی چون ابوالحسین حسنی با القابی چون«من وجوه الساده من بیت الریاسه و النقابه و المروه و الثروه و الحشمه»(فارسی، 1384ش، ص 291)یاد می کند.
گفتنی است سیدابوالحسن علوی با علمای شیعه در بغداد و شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان(متوفای 413ق)در ارتباط علمی بوده و شیخ مفید کتاب جوابات ابی الحسن النیسابوری را در پاسخ به پرسش های وی نگاشته است(نجاشی، 1397ق، ص 285).
چنان که از گزارش های مکرر عبدالغافر استفاده می شود، آل زباره از خاندان های علوی سرشناس نیشابور بوده اند که علما و محدثان بسیاری از میان ایشان برخاسته اند(فارسی، 1384ش، صص 18، 80، 108 و 155). منتجب الدین رازی نیز جمعی از علما و فقهای علوی نیشابوری آل زباره را در فهرست خود ذکر کرده است(رازی، 1366ش، صص 33، 65، 70، 125).
خاندان جعفرطیار نیز از سادات غیرعلوی مشهور مقیم نیشابور و بعضاً عالم و محدث بوده اند(فارسی، 1384ش، ص 43).
عبدالغافر و ابن فندق همچنین به این موضوع اشاره دارند که منزل برخی علویان نقش مدرسه داشته، پذیرای محدثان و علما برای نقل حدیث از علویان و حتی انجام مناظرات علمی بوده است(همان، صص 12 و 80/ ابن فندق، 1361ش، ص 56).
همچنین آل زباره ارتباط نزدیکی با عالم ذوفنون شیعه، امین الاسلام ابوعلی فضل بن حسن طبرسی، صاحب تفسیر مجمع البیان و کتاب اعلام الوری و آثار دیگر، برقرار کرده، با وی رابطه ی سببی نیز داشته است.سرانجام طبرسی در سال 523ق از طوی به بیهق آمد و مورد بزرگداشت و احترام آل زباره قرار گرفت؛ به طوری که مدرسه ی دروازه ی عراق در سبزوار در اختیارش قرار گرفت و او تا پاین عمر پربارش در این ناحیه، در خدمت ترویج مذهب تشیع قرار داشت. پس از وفاتش در سال 548ق جنازه اش را به مشهد بردند و در جوار امام رضا علیه السلام به خاک سپردند(ابن فندق، 1361ش، صص 57، 242 و 255). بی شک، حضور این عالم بزرگ شیعه در ناحیه ی مجاور نیشابور، با حمایت و یاری آل زباره که مقیم نیشابور و بیهق بودند، تأثیر بسیاری در ترویج اندیشه ی تشیع در کل منطقه داشته است.
از گزارش های عبدالغافر فارسی به خوبی استفاده می شود که روابط متقابل عاطفی و فکری علما و محدثان شیعی و علوی و علمای اهل سنت، نوعاً معتدل و مناسب بوده و عبدالغافر که خود یک سنی معتدل است، به ندرت به مذهب علویان اشاره می کند که نشان مشی اعتدالی و منطقی و علمی علویان در تعامل با علما و پیروان دیگر مذاهب است. از سوی دیگر، پیروان دیگر مذاهب نیز با علویان برخوردی محترمانه داشته اند. در عین حال، عبدالغافر گاه از برخی علویان و غیرعلویان که ظاهراً رفتاری توأم با تعصب داشته اند، بی آنکه نسبت به ایشان برآشوبد، با عنوان افرادی که از زمره ی داعیان شیعه اند، یاد نموده است(فارسی، 1362ش،‌ص 68/ همو، 1384ش، ص 295).
گفتنی است امروزه، با وجود بروز حوادث ویرانگر طبیعی و غیرطبیعی بی شمار در منطقه ی نیشابور، بسیاری از قبور امامزادگان در داخل شهر نیشابور و روستاهای آن مشاهده می شود که پیوسته مورد احترام و نذر و نیاز مردم این سرزمین است که خود نشان دهنده ی حضور گسترده و تأثیرگذار علویان در این منطقه است.

تشیّع اکثریت قریب به اتفاق علویان

در یک برآورد کلی، عمده ی علویان مقیم نیشابور را دو گروه از سادات تشکیل می دادند: سادات حسنی و سادات حسینی؛ چنان که منصب نقابت نیز در میان این دو خاندان بود. از نظر کلامی تردیدی نیست که سادات حسینی که نخستین گروه از علویانی بودند که به نیشابور مهاجرت کردند، پیرو مذهب تشیع و به گمان قوی شیعه ی امامی بودند؛ چنان که نام بزرگان ایشان در زمره ی علمای امامیه آمده است. از جمله می توان به ابوعلی محمد بن احمد زباره بن محمد بن عبدالله بن حسن بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، موصوف به زاهد عالم، مقیم نیشابور و از مشایخ شیخ صدوق(ره)اشاره کرد که از علمای امامیه در قرن چهارم بوده است(منزوی(آقابزرگ طهرانی)، 1971م، ج1، ص 237/ ابن عنبه، 1417ق، ص 318).
دیگر شخصیت علمی امامیه ی نیشابور در قرن چهارم، ابومحمد نقیب النقباء، شیخ العتره یحیی بن محمد بن احمد زباره بود(منزوی، پیشین، ج1، ص 237). نجاشی در فهرست اسماء مصنف الشیعه در ترجمه ی ابومحمد می نویسد:« وی اهل نیشابور و متکلم و فقیه بود و تألیفات زیادی داشت، از جمله کتابی در مسح پاها(المسح علی الرجلین)، کتابی در ابطال قیاس و کتابی در توحید»(نجاشی، 1397ق، ص 309).
شیخ طوسی در الفهرست نیز ابومحمد یحیی العلوی را با اوصافی چون:«جلیل القدر، عظیم الریاسه، متکلم حاذق، زاهد و پرهیزگار» می ستاید. وی همچنین به کثیرالتألیف بودن ابومحمد اشاره نموده، بیان می دارد: از جمله آثار وی، کتابی در امامت، کتابی در مسح بر پاها ـ که کتابی بزرگ و نیکو بوده ـ کتابی در ابطال قیاس و کتابی در توحید است. شیخ طوسی می افزاید که وی با گروهی که نزد ابومحمد تلمذ نموده اند، دیدار کرده است(طوسی، [بی تا]، ص 179). ابن شهرآشوب ابومحمد زباره را یکی از مصنفان شیعه که از جمله کتب بسیاری درباره ی امامت نگاشته، یاد نموده است(ابن شهر آشوب، 1425ق، ص 147).
دیگر شخصیت علمی امامیه ی نیشابور از سادات حسینی، در قرن چهارم هجری، ابوعلی نقیب النقبا محمد بن نقیب النقبا ابی الحسین محمد بن شیخ العتره ابی محمد یحیی بن محمد بن احمد بن محمد زباره بود. ابوعلی علاوه بر احراز ریاست بر سادات نیشابور، منزلش محل گردهمایی علما و ادبا و مذاکره ی علم و برگزاری مناظرات علمی میان اهل فن بود(منزوی (آقابزرگ طهرانی)، 1971م، ج1، ص 305).
علویان حسنی نیز نوعاً شیعه بودند. آنان همان گونه که گذشت، از علویان طبرستان و از جمله بستگان برخی صاحب منصبان عالی رتبه ی ایشان بودند که به نیشابور مهاجرت کردند. این در حالی است که علویان شمال ایران شیعه ی زیدی بودند(شهرستانی، 1981م، ص 67). منتجب الدین از دو عالم، محدث و صالحِ سادات حسنی از فرزندان داعی طبرستان یاد می کند که خود، همه ی آثار شیخ عبدالرحمن خزاعی مفید نیشابوری، عالم بزرگ شیعه(رازی، 1366ش، ص 75). را نزد آن دو عالم علوی حسنی فراگرفته است(همان، ص 106). این موضوع قرینه ی روشنی بر تشیع علویان حسنی و گرایش تدریجی ایشان به تشیع امامی است.
عبدالغافر فارسی به ندرت از علویانی که مذهب تسنن داشته اند، نام برده است(فارسی، 1384ش، صص 32 و 66). این موضوع حاکی است دیگر علویانی که او شرح حال ایشان را نوشته، مذهب تشیع داشته اند. این مطلب به نحوی تأیید سخن عبدالجلیل قزوینی است که:«علوی اصلی الا امامتی و شیعی نبود و نتواند بود... سلطان سعید مسعود ـ نورالله قبره(2) ـ گفت:« ... علوی سنی الا منافق نباشد»... تا بدانی که علوی الا شیعی سره نباشد که تبراکردن از پدر عاقی باشد»(قزوینی، 1358ش، ص 226).
نکته ی گفتنی اینکه: گاه در میان طالبیان کسانی بوده اند که از نظر فقهی پیرو یکی از ائمه ی اربعه ی اهل سنت بوده اند(ابن فندق، 1361ش، ص 56)، اما این موضوع، مستلزم آن نیست که ایشان از نظر کلامی نیز سنی بوده باشند؛ بلکه آنان معمولاً علویان زیدی مذهب اند که به سبب عدم تبعیت از فقه امام صادق علیه السلام و نداشتن مکتب فقهی خاص خود، از یکی از فقهای اهل سنت پیروی می کرده اند(ذیل عنوان«حضور چشمگیر علویان... تا حمله ی مغول» توضیح بیشتری در این باره داده شد).
آنچه در میانه ی مطالب گذشته و ذیل عنوان اخیر درباره ی فعالیت علمی و فرهنگی علویان در نیشابور برای نشر و حفظ اندیشه ی تشیع در قالب تدریس و تربیت شاگردان و نقل حدیث و انجام مناظرات و تدوین آثار فراوان، از جمله آثار متعدد در زمینه ی مسائل کلامی به خصوص درباره ی مسئله ی امامت ملاحظه شد، برای ترسیم حضور پرنشاط و فعالانه ی علویان در عرصه ی علمی و فرهنگی این شهر برای نشر اندیشه ی تشیع، کافی به نظر می رسد و نیازی به تکرار نیست.
به هر حال، با توجه به فضای فکری و مذهبی حاکم بر نیشابور و جوّ تفهیم و تفهم و کشف حقیقت و برگزاری پیوسته مناظرات علمی میان رؤسای مذاهب از سویی (فارسی، 1362ش، ص 704/ همو، 1384ش، ص 103/ مقدسی، 1361ش، ج2، ص 46)و موقعیت ممتاز علویان از نظر علمی و عاطفی و روحیه ی دانش پژوهی و علم آموزی مردم نیشابور از سوی دیگر که حتی کودکانشان را به جلسات علمی می بردند تا هرچه بیشتر محضر بزرگان عرصه ی علم و حدیث نبوی را دریابند( فارسی، 1362ش، ص 334/ همو، 1384ش، ص 60)، نقش علویان در سمت و سو بخشیدن به فکر و اندیشه ی مردم نیشابور، به ویژه اهل ذمه و مجوسیان و موبدان و هیربدان نیشابور(بیرونی، 1380ش، ص 257)و گسترش تشیع در این ناحیه، قابل توجه به نظر می رسد.

نتیجه

با توجه به موقعیت اجتماعی و فرهنگی و عاطفی علویان شیعه مذهب و حضور نسبتاً پرشمار آنان همراه با فعالیت های علمی چشمگیر در قالب های مختلف تدریس، مناظره و تألیف در ناحیه ی نیشابور، بی تردید علویان نقش بسیاری در گسترش و تثبیت مذهب تشیع در این سرزمین داشته اند.
منابع :
1.ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد شیبانی؛ الکامل فی التاریخ؛ بیروت:دار صادر، 1385ق/ 1965م.
2.ابن اثیر، مجدالدین مبارک بن محمد الجزری؛ النهایه فی غریب الحدیث؛ تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمد محمد الطناحی؛ چ4، قم: اسماعیلیان، 1364ش.
3.ابن داود حلی، نقی الدین حسن بن علی بن داود؛ رجال ابن داود؛ نجف، مطبعه حیدریه، 1392ق.
4.ابن شهرآشوب، ابوجعفر محمد بن علی سروی مازندرانی؛ معالم العلماء فی فهرست کتب الشیعه؛ قم: مؤسسه نشر الفقاهه، 1425ق.
5.___؛ مناقب آل ابی طالب؛ تحقیق گروهی از اساتید حوزه نجف، 3ج، نجف: مطبعه الحیدریه، 1376ق.
6.ابن طباطبا، ابواسماعیل ابراهیم بن ناصر؛ مهاجران آل ابی طالب(منتقله الطالبیه): ترجمه ی محمدرضا عطایی؛ مشهد: آستان قدس رضوی، 1372ش.
7.ابن طباطبا؛ السید عزیزالدین اسماعیل بن حسین بن محمد بن حسین المروزی الازورقانی؛ الفخری فی انساب الطالبیین؛ به تحقیق سیدمهدی رجایی؛ قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1409ق.
8.ابن طقطقی؛ صفی الدین محمد بن تاج الدین علی الحسنی؛ الاصیلی فی انساب الطالبیین؛ به تحقیق سیدمهدی رجایی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1418ق.
9.ابن عنبه، جمال الدین احمد بن علی الحسینی؛ عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب؛ قم: مؤسسه انصاریان، 1417ق.
10.ابن فندق، ابوالحسن علی بن ابی القاسم بن زید بیهقی، تاریخ بیهق؛ تحقیق احمد بهمنیار، چ3، تهران: کتابفروشی فروغی، 1361ش.
11.___؛ لباب الانساب؛ تحقیق سیدمهدی رجایی؛ قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1410ق.
12.ابن منظور، ابی الفضل محمد بن مکرم افریقی مصری؛ لسان العرب؛ قم: نشر ادب الحوزه، 1405ق.
13.اصطخری، ابواسحاق ابراهیم؛ مسالک و ممالک؛(ترجمه فارسی از مترجمی نامعلوم از قرن پنجم و ششم)؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش.
14.الهی زاده، محمدحسن و راضیه سیروسی؛ «نهاد نقابت در خراسان طی قرون چهارم و پنجم هجری»، فصلنامه علمی ـپژوهشی شیعه شناسی، ش32، زمستان 1389.
15.آقابزرگ تهرانی، ملامحسن منزوی؛ الذریعه الی تصانیف الشیعه؛ قم: اسماعیلیان، [بی تا].
16.___؛ طبقات اعلام الشیعه؛ تحقیق علی نقی منزوی؛ چ2، قم: اسماعیلیان، 1971م.
17.بیات، عزیزالله؛ تاریخ ایران از ظهور اسلام تا دیالمه؛ چ2، تهران: دانشگاه شهید بهشتی، 1370ش.
18.بیرونی، ابوریحان محمد بن احمد؛ الآثار الباقیه عن القرون الخالیه؛ تحقیق پرویز اذکایی؛ تهران: میراث مکتوب، 1380ش.
19.جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، قم: انصاریان، 1385ش.
20.جوینی، ابراهیم بن محمد بن الاسود؛ فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمه من ذریتهم علیهم السلام؛ تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت: مؤسسه المحمودی للطباعه و النشر؛ 1398ق/1978م.
21.حدود العالم؛ به کوشش منوچهر ستوده؛ تهران: دانشگاه تهران، 1340ش.
22.حسینی نجفی، سیدمحمد بن احمد بن عمید الدین، بحرالانساب(المشجر الکشاف لاصول الساده الاشراف)، تحقیق سید حسین محمد الرفاعی، قاهره: دارالکتب و الوثایق القومیه، 1427ق.
23.خوارزمی، موفق بن احمد بن محمد مکی؛ المناقب؛ تحقیق شیخ مالک محمودی؛ چ2، قم: جامعه مدرسین، 1411ق.
24.رازی، محمد بن ابی بکر بن عبدالقادر؛ مختار الصحاح؛ تحقیق احمد شمس الدینغ بیروت: دارالکتب العلمیه، 1415ق/1994م.
25.رازی، منتجب الدین علی بن بابویه؛ الفهرست؛ تحقیق سید جلال الدین محدث ارموی؛ قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1366ش.
26.راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد بن المفضل؛ مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشی، قم: مطبوعاتی اسماعیلیان،[ بی تا].
27.زبیدی، سیدمحمدمرتضی حسینی واسطی؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ بیروت: مکتبه الحیاه، [بی تا].
28.زرندی حنفی، جمال الدین محمد بن یوسف بن الحسن؛ نظم درر السمطین فی فضائل المصطفی و المرتضی و البتول و السبطین؛ نجف: مکتبه الامام امیرالمؤمنین العامه، 1377ق/1958م.
29.شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل، بیروت: مؤسسه الناصر للثقافه، 1981م.
30.صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ تحقیق علی اکبر غفاری، چ2، قم: جامعه مدرسین، 1416ق.
31.طریحی نجفی، فخرالدین؛ مجمع البحرین و مطلع النیرین؛ تحقیق سیداحمد حسینی، چ2، قم: مکتب نشر فرهنگ اسلامی، 1408ق.
32.طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن؛ الفهرست؛ تحقیق سیدمحمد صادق آل بحرالعلوم؛ قم: شریف رضی، [بی تا].
33.عبیدلی، شیخ الشرف ابوالحسن محمد بن ابی جعفر محمد بن محمد؛ تهذیب الانساب و نهایه الاعقاب؛ تحقیق شیخ محمد کاظم محمودی؛ قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1413ق.
34.علوی عمری، السیدالشریف نجم الدین ابوالحسن علی بن محمد بن علی بن محمد؛ المجدی فی انساب الطالبیین، تحقیق دکتر احمد مهدوی دامغانی؛ قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1409ق.
35.فارسی، ابوالحسن عبدالغافر بن اسماعیل؛ المختصر من السیاق لتاریخ نیسابور؛ تحقیق محمد کاظم محمودی؛ تهران: میراث مکتوب، 1384ش.
36.___؛ تاریخ نیسابور المنتخب من السیاق؛ تلخیص ابواسحاق ابراهیم بن ازهر صریفینی(622ق)و تحقیق محمدکاظم محمودی؛ قم: جامعه مدرسین، 1362ش.
37.فیروزآبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب؛ القاموس المحیط؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1412ق/1991م.
38.قزوینی رازی، نصیرالدین عبدالجلیل؛ نقض«بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض»؛ تهران: انجمن آثار ملی، 1358ش.
39.قندوزی، سلیمان بن ابراهیم حنفی؛ ینابیع الموده لذوی القربی؛ تحقیق سید علی جمال اشرف الحسینی؛ بیروت: دارالاسوه، 1416ق.
40.کیاگیلانی، سیداحمد بن محمد بن عبدالرحمن؛ سراج الانساب؛ تحقیق سیدمهدی رجایی، چ2، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1385ش.
41.ماوردی، ابوالحسن علی بن محمد بن حبیب بغدادی؛ الاحکام السلطانیه؛ تحقیق عصام فارس و محمد ابراهیم الزغلی؛ بیروت: دارالمکتب الاسلامی، 1416ق.
42.مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ چ2، قم: دارالهجره، 1409ق.
43.مقدسی، ابوعبدالله محمد بن احمد؛ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم؛ ترجمه علینقی منزوی؛ تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان، 1361ش.
44.نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی بن العباس؛ فهرست اسماء مصنف الشیعه(رجال نجاشی)، قم: مکتبه الداوری، 1397ق.
45.یاقوت حموی؛ معجم البلدان؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، [ بی تا].

پی نوشت ها :

1.گفتنی است از جمله استادان حاکم، محمد بن عباس ابوبکر الادیب الخوارزمی بوده است(حاکم، 1339ش، ص 107). وی همان خوارزمی صاحب رسائل معروف و خواهرزاده ی محمد بن جریر طبری، مؤلف تاریخ الامم و الملوک است( منزوی(آقا بزرگ تهرانی)،[بی تا]، ج10، ص 241). یاقوت، ابوبکر خوارزمی را رافضی جسور معرفی می کند(یاقوت، [بی تا]، ج1، ص 57). ابن اثیر می نویسد:« محمد بن عباس خوارزمی ادیب و شاعر و شخصی فاضل بود. وی در سال 393هجری در نیشابور وفات یافت (ابن اثیر، 1385ق، ج2، ص 179).
2.ظاهراً منظور، سلطان مسعود غزنوی است.

منبع مقاله :
فصلنامه علمی پژوهشی شیعه شناسی، شماره 35



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط