نویسنده: بهاء الدین خرمشاهی
علی الاصول رهیافت فلسفه به جهان از جمله سه مسئله عظیم و جدلی الطرفین مبدأ ( و در ذیل آن قدم یا حدوث جهان)، جبر یا اختیار انسان، و معاد، عقلی و استدلالی بوده و هست و فلسفه خود را نیازمند به اخذ رأی، نظر، استدلال، و حجت از کتب قدسی یا احادیث، مرویات و مأثورات اولیاء الله نمی دانسته و حد فاصل و فرق فارق خود و کلام را در همین امر می داند. همین است که بعضی از محققان می گویند فلسفه اسلامی یا یهودی یا مسیحی نداریم؛ زیرا فلسفه بعضی مضاف الیه ها مانند ( فلسفه علم، فلسفه دین، فلسفه عرفان، فلسفه هنر، فلسفه اخلاق و فلسفه ریاضیات و حتی فلسفه فیزیک، حقوق و ...) را می پذیرد، اما با وجود پذیرفتن بعضی صفت ها نظیر فلسفه اصالت عقلی، فلسفه اصالت صورت ذهنی ( ایده آلیسم) فلسفه تجربی، فلسفه تحلیلی، فلسفه اسکولاستیک و ...، نمی تواند مقید به دین باشد؛ زیرا دین از پیروانش اعتقاد می طلبد؛ نه انتقاد ( مگر انتقاد برای درست تر فهمیدن) و این همه دعوت و توصیه در قرآن کریم به تعقل و عقل ورزی، در واقع دعوت به ورزیدن عقل ایمانی، بازگشت به فطرت توحیدی و نفی جزمیات واضح البطلان خرافی مانند بت پرستی و پیروی بی چون و چرا از عقاید ابا و اجدادی است ولو آنکه بیراهه رفته باشند که این معنا بالصراحه در قرآن کریم آمده است.(1)
آری دعوت قرآن، دعوت به عقل ورزی آزاد، با قطع نظر از نتایجش نیست، با وجود تفاوت رهیافت و رویکرد فلسفی و دینی به مسائل اعتقادی یا فلسفی، در قران کریم آیاتی که در اندیشه فلسفی و فلاسفه اسلامی مؤثر بوده اند، کم نیست.(2)
پی نوشت ها :
1. بقره، 130؛ مائده، 104؛ اعراف، 28، 71؛ یونس، 78؛ هود، 62، 87؛ لقمان، 21؛ سبأ، 43؛ زخرف، 22، 24.
2. از جمله: فصلت، 53 که گویند ابن سینا برهان صدیقین را از آن استنباط می کرده است. یا نحل، 88 که می گویند صدر المتألهین نظریه مهم خود درباره حرکت جوهری را با الهام از این آیه تدوین و تنسیق کرده است.
خرمشاهی، بهاء الدین؛ ( 1390)،قرآن در زندگی و فرهنگ عامه، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول