جایگاه هنر بومی در معماری سلسله‌ی باوندیان (466-606 ه.. ق)

به بیان برخی از فلاسفه، هنر ناب ترین بیان زندگی مردم هر عصر است. هنر و معماری در هر زیست بوم فرهنگی و جغرافیایی، انعکاس اندیشه‌ی مردمان و قدرت مندان آن ناحیه می باشد. از این روی، حاکمان و صاحبان قدرت از گذشته‌ی
يکشنبه، 28 ارديبهشت 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جایگاه هنر بومی در معماری سلسله‌ی باوندیان (466-606 ه.. ق)
جایگاه هنر بومی در معماری سلسله‌ی باوندیان (466-606 ه.. ق)

 

نویسنده :زمانه حسن نژاد (1)
منبع :راسخون



 

چکیده

به بیان برخی از فلاسفه، هنر ناب ترین بیان زندگی مردم هر عصر است. هنر و معماری در هر زیست بوم فرهنگی و جغرافیایی، انعکاس اندیشه‌ی مردمان و قدرت مندان آن ناحیه می باشد. از این روی، حاکمان و صاحبان قدرت از گذشته‌ی دور تا به امروز ابنیه و آثار هنری از خود به جای می گذاشته اند.
خاندان محلی باوندیان از جمله‌ی این صاحبان قدرت بودند که در پناه جغرافیای تبرستان، از دوران باستان تا قرون میانه به حیات خود ادامه دادند. این خاندان محلی در جریانی مداوم و پیوسته به حکومتی محلی تغییرماهیت داد. در روند این تحولات، باوندیان بسیاری از شاخصه های کهن خویش را در زمینه‌ی فرهنگ و هنر حفظ نمودند.
دستاوردها و آثار هنر معماری باوندیان، در دو عرصه قابل بررسی می باشد: نخست بناهای آرامگاهی و دوم ساختار شهری فریم؛ تختگاه باوندیان. در این نوشتار سعی شده غلبه‌ی اندیشه‌ی بومی در هنر و معماری سلسله‌ی محلی باوندیان تبرستان، مورد بررسی قرار گیرد.
کلیدواژه ها:
باوندیان، تبرستان، هنر، معماری

مقدمه

قرن ها پس از ورود اسلام به ایران و انقراض ساسانیان، برخی سلسله های محلی که نسب خود را به ساسانیان می رساندند در تبرستان به حیات خود ادامه دادند. یکی از این خاندان ها باوندیان بودند، که پس از اسلام در سه شاخه – به مدت 700 سال – حاکمیت آنها ادامه یافت.
شاخه اول ملقب به کیوسیه (45 تا 397 هـ. ق)، شاخه‌ی دوم که به اسپهبدان شهرت دارند و با پذیرش اسلام، دوران جدیدی را در حیات سیاسی تبرستان آغاز کردند. این شاخه از باوندیان در فاصله‌ی سال های 466 تا 606 هـ.ق، هم عصر با سلجوقیان و خوارزمشاهیان، بر نواحی گسترده ای از تبرستان، گیلان، ری و قومس حکومت داشتند و شاخه‌ی سوم، کینخواریه 630 تا 750 هـ.ق در تبرستان قدرت داشتند. تبرستان در فاصله‌ی سال های 466 تا 606 ه.ق یک ناحیه یا فضایی است که باوندیان اسپهبدی در منطقه ای از آن ناحیه به نام فریم پدیدار شدند و موفق به تأسیس حکومتی نیمه مستقل شدند.
باوندیان اسپهبدی به دلیل گسترش روابط تجاری و فرهنگی آن عصر، امکان حفظ استقلال، مانند آنچه پیشینیان آنان داشتند و توانایی حفظ وضع موجود و عدم تأثیر از دنیای بیرون را نداشتند. با این وجود این شرایط سبب نفی سنت های گذشته از سوی آنان نگردید. جنبه های مختلف حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باوندیان اسپهبدی بیانگر پیوند سنن ملی و باستانی با افکار جدید متأثر از اسلام و سایر سرزمین هاست. این پیوند در مظاهر مختلف تمدنی در این دوران به چشم می خورد که مهم ترین آن فرهنگ، ادبیات و معماری است. در مجموع باوندیان مانند اغلب دولت های محلی هم عصر خود حامی و دوستدار هنر بودند. با توجه به مقدمه‌ی مطرح شده این پرسش مطرح می گردد:
1- با وندیان در معماری قلمرو خود، پیرو چه سبک و شیوه ای بوده اند؟
در برابر این پرسش فوق، این فرضیه مطرح شده است:
1- باوندیان در معماری متاثر از اندیشه‌ی بومی خاص تبرستان بوده اند.

1- معماری

معماری در جوامع مختلف بازتابی از محیط فکری و جغرافیایی است که بنا در آن ساخته شده است. معمولاً حکومت ها برای نشان دادن قدرت خود و به جا گذاشتن اثری از خود برای آیندگان دست به احداث بناهایی می زدند که ممکن بود کاربرد شخصی یا عمومی داشته باشد. اما در تبرستان به دلیل ویژگی های آب و هوایی و دور بودن از دسترس قدرت های مرکزی و دولت هایی که به معماری و شهرسازی اهمیت می دادند، آثار کمتری نسبت به سایر نقاط ایران باقی مانده است.
اغلب آثار و بناهای تاریخی در تبرستان مربوط به آرامگاه ها است که در نظر عوام برخی از آنان به نام امام زاده شناخته می شوند. با توجه به اندیشه‌ی ایرانیان، آرامگاه ها وسیله ارتباط با گذشتگان و ارتباط انسان با خداست. نقش مذهبی آرامگاه ها در ایران از مساجد فراتر بود (شیری، سلیمانی، بهکام، بی تا: 1). آرامگاه ها بیان گر ارتباط دنیای مادی و معنوی است و اجزای معماری آن، از مفاهیم نمادین و رمزی برخوردارند.
این مکان ها با نام آرامگاه، مدفن و مقبره و غیره شناخته می شوند. برپایی آرامگاه ها به قدرت حاکمان و سنت های حاکم بستگی داشت. بناهای آرامگاهی تنها جنبه‌ی مذهبی نداشته و گاهی با انگیزه های اجتماعی و اقتصادی بنا می شدند که دارای خدمات عمومی بودند. علاوه بر این آرامگاه ها در نقاط شیعه نشین از کثرت بیشتری برخوردارند.
مهم ترین ویژگی معماری بناهای تبرستان، سادگی بنا است که به شکل هرمی یا مخروطی و از آجر قرمز و گچ ساخته می شدند. نمونه های اولیه‌ی برج های آرامگاهی بنایی استوانه ای با بامی مخروطی (گنبد) بود اما کم کم به شکل شش ضلعی و هشت ضلعی و با غلبه‌ی تشیع اثنی عشری به بنایی دوازده ضلعی تبدیل شد. در عصر باوندیان نیز آثاری که از قلمرو آن ها به دست آمده از این ویژگی ها برخوردار است. بنا های آرامگاهی در مازندران معمولا در کنار یک قبرستان بنا می شد.
بنا های آرامگاهی پدیده ای اسلامی نیست. مقبره کوروش نیز نمونه‌ی یک بنای آرامگاهی پیش از اسلام است. با سقوط ساسانیان و گسترش اسلام در ایران، ساخت آرامگاه به شدت زیر سؤال رفت. پیامبر اسلام نیز در حدیثی ساخت بنا بر روی قبر را منع نموده است (شیری، سلیمانی، بهکام، بی تا:8) در حالی که در مازندران بیش از نود برج آرامگاهی مربوط به بعد از اسلام یافته شده است. پس ساخت بناهای آرامگاهی در تبرستان و در قلمرو باوندیان نمونه ای از پایداری اندیشه‌ی پیش از اسلام در این نواحی است. در نظر عوام با گذشت زمان تصور می شد این برج های آرامگاهی مکان دفن سادات یا اصطلاحاً امام زاده ها است، همین تصور به حفظ و ماندگاری این بناها تا به امروز کمک کرده است.
وجود سه برج آرامگاهی در قلمرو باوندیان، مربوط به قرون میانه زمینه ساز این مقدمات شده، که به بررسی آن خواهیم پرداخت.
1-1. برج رسکت: برج رسکت در دو دانگه‌ی ساری قرار دارد. این برج کاربرد نظامی نداشته و برخلاف سایر برج های شبیه به خود آرامگاه شاهان باوندی است. این برج آرامگاهی اکنون در ناحیه‌ی فریم در جنوب ساری در کنار تپه ای حفاری شده مربوط به این عصر که مربوط به بنای یک شاه نشین است، قرار دارد، باستان شناسان حدس می زنند که در کنار این مجموعه‌ی شاه نشین یک قبرستان نیز وجود داشته است که هنوز اثری از آن نیافته اند. معمولاً برج های آرامگاهی که رسکت نیز یکی از آن هاست، در کنار یک قبرستان بنا می شده اند. برج رسکت مربوط به قرن پنجم هجری و از بسیاری جهات سرمشق سایر برج های آرامگاهی در تبرستان و حتی در تمامی شمال ایران بوده است (فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران،1345: 139). ظاهراً برج رسکت مدفن شاهان باوندی بوده است. برخی نیز آن را مدفن یکی از بزرگان خاندان باوند می دانند. این برج مربوط به دوران قدرت باوندیان و اواخر قدرت آل زیار بر قلمرو باوندیان است. این برج بدنه ای آجری و مدور و دو قوس آجری شبیه به قوس های طاق کسری دارد (عنایتی،95:1385) و سردر آن کتیبه ای به دو خط کوفی و پهلوی نگاشته شده که نشانگر رواج زبان و خط پهلوی در این نواحی حتی پس از ورود اسلام است. ورودی این برج در سمت شرق است که باز تحت تأثیر آیین های باستانی به ویژه میترائیم است که جانب شرق در آن جنبه تقدس داشت. چرا که محل طلوع خورشید بود. بر سر در برج آیاتی از قرآن و بسم الله الرحمن الرحیم آمده (عنایتی،1385: 97) نام فرد مدفون ابوالفوارس شهریار (گدار،1367: 285-274) و سازنده‌ی بنا نامشخص است و از نظر روستائیان ناحیه به غلط مقبره‌ی سادات یا امام زاده خوانده می شود که این تفکر سبب حفظ بنا در طول تاریخ شده است. بقایای این بنا در ناحیه‌ی دو دانگه‌ی ساری با عبور از ناحیه‌ی جنگلی و رسیدن به دشتی هموار در این نواحی است.
1-2. برج لاجیم: این برج مربوط به سال 413 هـ ق و در سواد کوه واقع است. لاجیم به معنای مکانی میان مرداب و آبگیر است اما معنای خاص آن کاسه‌ی بزرگ گلی است، که با نوع معماری بنا هم خوانی دارد (عنایتی،1385: 92). برخی این بنا را مربوط به عصر زیاریان (فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی، 1345: 140) و برخی نیز مربوط به دوران قدرت باوندیان می دانند. این بنا که نزد مردم محلی به امام زاده عبدالله شهرت دارد. این برج توسط بانویی باوندی ساخته شده که ظاهراً در دوران حیاتش در سال 413 ه. ق دستور ساخت آن را داده است، این زن که چهرآزاد نام داشته مادر شهریاربن عباس (عنایتی،92:1385) از شاهزادگان باوندی که در این مکان دفن است. کتیبه‌ی ورودی این بنا نیز به دو خط کوفی و پهلوی است و عیناً یادآور برج رسکت است. این برج به شکل مدور و در داخل سقفی گنبدی دارد که از خارج به شکل مخروط دیده می شود (گدار، 1367: 274) و ورودی بنا، رو به شرق و در تزئین سردر آن از مقرنس کاری استفاده شده است. گنبد یکی از عناصر معماری ایرانی است که ریشه در قبل از اسلام دارد و اغلب گنبد ها با کاشی های معرق تزئین می شده اند (کیانی، 1374: 19). این برج نیز مانند رسکت و اغلب بناهای تاریخی شمال ایران از آجرهای تراشیده شده ساخته شده است و متن قرآنی آن به رنگ قرمز- رنگی که تداعی کننده مفهوم حیات و زندگی است- به زمینه‌ی گچ سفید حک شده است (گدار،1367: 285- 274). ارتفاع بنا 18 متر و محیط آن 80/26 است. این وجوه اشتراک بین برج رسکت و لاجیم، احتمال هم زمانی احداث این دو بنا را بیشتر می کند، شباهتی که در معماری و ساختارهم به چشم می خورد.
1-3. برج رادکان: این برج که به برج رادکان غربی (شناخته می شود. مربوط به سال 407 هـ ق است و در شهرستان کردکوی در شرق مازندران واقع است. این بنا شبیه گنبد قابوس- زیاری- است (فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران،1345: 142) این برج مدفن اسپهبد ابوجعفر محمدبن ونداد بن باوند است که نسبت و ارتباط او با حسام الدوله شهریار احیاگر باوندیان مشخص نیست، اما مربوط به دوران باوندیان و ابتدای کار باوندیان اسپهبدیه است. نکته‌ی قابل توجه این بناها معماری آن و برهه‌ی زمانی است که بنا در آن ساخته شده است.
معماری یک بنا به سه عنصر وابسته است، نخست جامعه ای که به طرح نیازمند است. دوم شخص یا اشخاص که از طرح حمایت مالی می کنند و سوم معمارانی که کار را اجرا می کنند (کیانی، 1374: 7).
برج های آرامگاهی قلمرو باوندیان و اغلب بناهای تاریخی تبرستان از نوعی سادگی برخوردارند که بازتاب جامعه ای بسته با اقتصاد روستایی است و نشانه ای از تجمل در آن دیده نمی شود. علاوه بر این اندیشه‌ی پنهان شده در این بنا برگرفته از اندیشه‌ی پیش از اسلام و زردشتی گری است. بنای آرامگاه یا مقبره برای اشخاص در تضاد با اسلام است، هرچند در کتیبه‌ی این برج ها آیاتی از قرآن به چشم می خورد و در زمان مورد نظر ما اسلام آیین باوندیان و مردمان زیردستشان بوده است؛ اما اندیشه‌ی زردشتی به صورت عرف و هنجار در کنش های اجتماعی و مذهبی باوندیان و مردمان تابع شان نمایان است برای نمونه در اجساد یافته شده در کاوش های ناحیه‌ی رسکت، شیوه‌ی تدفین اجساد شبیه به شیوه‌ی تدفین ساسانیان بوده است. از دیدگاه تاریخی نیز مسلمانان پس از تسلط بر نواحی جلگه ای (مازندران) با باوندیان دشمنی داشتند تا حدی که باوندیان اجازه‌ی دفن اجساد مسلمانان را در خاک خود نمی دانند (شجاع شفیعی،1377: 96). استفاده از خط پهلوی و قرار دادن درب ورودی به سمت شرق و مهم تر از همه احداث بنایی بر روی مدفن بزرگان با عنوان آرامگاه مهم ترین دلایل این فرضیه است.
گنبد از اجزای ثابت برج های آرامگاهی است؛ گنبد نوعی سقف قوسی شکل حول محور تقارن آن، که در شاهنامه به ساخت آن در ایران باستان اشاره شده است (سلطان زاده، 1377: 96) گنبد نشانه‌ی صعود به بهشت و نشانه ای از اتحاد زمین و آسمان است (هلین برند، 1377: 29؛ پوپ، 1365: 13). شکل کروی و قوسی بنا (استوانه ای) انعکاس نامحدود و نامتناهی بودن (بورکهارت، 1369: 136) و برای نمایش، عظمت فرد مدفون در آرامگاه به کار گرفته می شود و نمادی از بناهای مذهبی است که از قبل از اسلام به بعد از اسلام انتقال یافته است (سلطان زاده، 1384: 149). بنا به نوشته مقدسی در بین دیالمه هرچه گنبد بزرگ تر بود بیان کننده قدرت و جایگاه فرد مدفون بود (مقدسی،1385: 210).
رنگ در گذشته نشانگر هویت وتعلق هر فرد به جامعه ای خاص بود. رنگ آبی در معماری ایرانی جایگاه برتری به ویژه در بناهای مذهبی برخوردار است. رنگ آبی با شکل مدور گنبد – از نظر ارتباط اشکال هندسی با رنگ- که انعکاس آسمان دوار است، تناسب دارد (محمودی، شکیبامنش،1384: 12). اما در بناهای آرامگاهی مازندران به هیج وجه از این رنگ و سایر رنگ های درخشان استفاده نشده (سلیمانی،1390: 1) است چرا که در تضاد با محیط و طبعت سبز ناحیه بوده است. طبیعت در معماری حاشیه‌ی دریای خزر از جایگاه والایی برخوردار بوده و استفاده از رنگ های سبز و آبی و طرح های اسلیمی – در بناهای مقدس- سبب هم رنگی و پنهان شدن بنا در محیط جغرافیایی می گشت. رنگ غالب در معماری مازندران به ویژه در مکان های متبرک رنگ خاکستری بود، برای ایجاد این رنگ از آهک استفاده می شد (سلیمانی، 1390: 8) که در برابر رطوبت ناحیه از بنا محافظت نیز می نمود. از لحاظ معماری، رنگ خاکستری برای مقبره ها مناسب است وتلقین روانی انتقالی بودن زندگی انسان و بزرگداشت درگذشتگان را ایجاد می کند (شکیبامنش، محمودی، 1384: 56) خاکستری رنگی خنثی است (نه شادی بخش و نه مایه آرامش) و در ترکیب رنگ های محیط اطراف- که در مازندران سبز است- معنا می یابد. همان طور ذکر شد گنبد آبی در معماری ایرانی نماد آسمان آبی رنگ است و در سواحل خزر استفاده از رنگ خاکستری در گنبد شاید بازتابی از آسمان ناصاف و اغلب بارانی ناحیه باشد، در واقع خصوصیتی بومی و خاص ناحیه‌ی تبرستان. این خصوصیات در اغلب برج های آرامگاهی تبرستان نمایان است.
نکته‌ی قابل ملاحظه‌ی دیگر تاریخ احداث این سه برج است که مربوط به هفتاد سال دوران فترت باوندیان است که نشان می دهد باوندیان سعی در معرفی و هویت بخشی مجدد به خود داشته اند و با ساخت بناهایی برای بزرگانشان، تداوم مشروعیت خود در ذهن مردم تحت سلطه‌ی خود را مد نظر داشته اند.

2- شهرها در قلمرو باوندیان

قلمرو باوندیان سه رشته کوه متصل به هم قارن، پادوسبان و رویان امتداد یافته بود. مورخان مسلمان به ناحیه ای که تختگاه باوندیان بوده، جبال ابن قارن و شاهان آن را ملوک الجبال نامیده اند. در گذشته این ناحیه شامل وندا امید (امیدوار کوه یا امه یارکوه)، لفور و سواد کوه بود. که به بخش شرقی آن هزار گری (هزار جریب) و به بخش غربی آن سواته کوه (سواد کوه) گفته می شد (مرعشی، 1363: 7؛ ابن اسفندیار، 1366: 152) فریم تختگاه باوندیان در ناحیه هزار جریب قرار داشت که بعدها به نام شهریار باوندی شهریار کوه، خوانده شد.قارن کوه محل نگهداری خزانه پادشاهان ساسانی بوده است. پریم مقراسپهبدان قصبه ای در همین ناحیه بود و معمولاً به والی ساری تعلق داشت.قارن کوه در دوران باستان جزو فرشوادگر (بود.
رویان آخرین فضای کوهستانی تبرستان است که از سوی غرب به کوه های دیلم متصل می گردد. از بین این سه رشته کوه رویان از پیشینه و شهرت بیشتری برخودار بود. در اوستا وشاهنامه‌ی فردوسی نیز از آن رشته کوه یاد شده است. مرکزیت رویان کچه یا کجور امروزی بوده است.( بارتولد، 1386: 231). مؤلف حدودالعالم در قرن چهارم هجری این ناحیه را شهرک هایی داخل کوه معرفی کرده که پادشاه آن اسفهبد (اسپهبد یا اصفهبد) خوانده شده است (حدود العالم،1362: 144) این سه رشته کوه، قارن، پادوسبان و رویان با وجود برخودار بودن از چند شهر مطرح از جمله فریم، شهمار و کچه از فضای روستایی، وسیعی که شامل چند صد پارچه ده می شد تشکیل یافته بود (مستوفی،1381: 197).
گفته می شود خسرو انوشیروان شهریار کوه را به مرکزیت پریم که پس از اسلام فریم خوانده شد به باو سردار خود داد. دور تا دور پریم را کوه های جنگلی احاطه کرده است که نویسنده‌ی حدودالعالم آن را مرکز اسپهبدان معرفی می کند (حدودالعالم،1362: 55). فریم شهری کوچک با حصاری آجری بوده شبیه به قلعه ای در کوهستان پوشیده از جنگل بود که در سال 600 ه. ق یکی از مناطق مسکونی مهم تبرستان بود. آن جا از دو محله‌ی اصلی تشکیل شده بود به نام های جبال ودیلم که مردمان آن ظاهراً زندگی و منشأ طبقاتی متفاوتی داشته اند که در بخش های بعد به آن پرداخته خواهد شد.
از ویژگی های یک شهر در ایران قرون میانه وجود عناصری چون دارالحکومه بود که از آنجا به ادراه‌ی شهری پرداختند وآن جا محل حضور نخبگان سیاسی بود. شارستان که محل زندگی بزرگان شهر بود، کهن دژ یا بعدها ارگ که امنیت نظامی شهر را تعیین می نمود، میدان و بازار مسجد جامع که در مرکز شهر قرار داشت و قلب اقتصاد شهری محسوب می شد و در نهایت حومه که اراضی کشاورزی و محل زندگی طبقات پایین بود. در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا شهرهای قلمرو باوندیان هم زمان با قرن ششم هجری از این عناصر بهره می گرفت؟
در دو شهر شهمار و فریم که مرکز حکومت و خاستگاه باوندیان بود، حسام الدوله، اردشیر باوندی در فریم قصری با سه بام بر روی هم بنا کرد و به دور آن حصاری محکم و خندقی تعبیه کرد که مطابق با دارالحکومه و ارگ بود. در حومه‌ی شهر نیز که بیرون از حصار قرار داشت رباطی بزرگ و کاروانسرایی ایجاد نمود و پنج دروازه برای شهر قرار داد (دهکده اسفندین فعلی) (برزگر، 1380: 48) در این شهر اغلب عناصر شهری که در بالا از آن یاد شد وجود داشت. در مرکز این شهر حتی پیش از زلزله‌ی فریم که منجر به ویرانی شهر و بنای مجدد آن در اواخر دوره‌ی باوندی شد بازاری وجود داشت که هر پانزده روز یک بار بر پا می شد که در آن به خرید و فروش کنیز می پرداختند (حدود العالم، 1362: 147). در عصر مورد نظر این نوشتار نیز این بازار وجود داشته و به احتمال فراوان گسترش یافته و افرادی که در فریم به پیشه وری و بازرگانی که مشاغلی شهری بودند می پرداختند غریبه بودند و از اهالی بومی فریم به حساب نمی آمدند.
در ناحیه‌ی جلگه ای یا مازندران دو شهر از اعتبار بیشتری برخوردار بودند: 1- ساری 2-آمل. شهر ساری یا ساریه، که بعدها پایتخت باوندیان علی رغم مخالفت محافظه کاران و طبقات سنتی از فریم به آنجا انتقال یافت، شهری آباد و پر جمعیت بود که بازرگانان بسیاری در آنجا سکونت داشتند و به تجارت حریر، پرنیان و صندل با دیگر نقاط جهان می پرداختند (حدود العالم، 1362: 145). این شهر دارای چندین بازار و یک بارو بود که گرد آن خندقی حفر شده بود و با رشد شهرنشینی در آن آب انبار، پل و بناهای عام المنفعه‌ی بسیاری ساخته شد. ساری در گذشته از قزوین که از شهرهای مهم ایران بود بزرگ تر و پر رونق تر توصیف شده است (اصطخری، 1368: 172). این شهر بر اثر حملات مویدآی به و تاخت و تازهای خوارزمشاهیان از رونق افتاد و مانند سایر نقاط قلمرو باوندیان بر اثر حملات مهاجمات ترک اقتصاد کشاورزی و تجارت در آن آسیب فراوان دید. این شهر پس از تجربه‌ی چندین دهه رشد شهرنشینی و اقتصاد شهری دچار رکود و بازگشت به عقب شد. به گونه ای که در اصل فریم و ساری که هر یک شهری جداگانه در عصر باوندیان بودند، توسط یک والی اداره شدند (مستوفی، 1336: 198).
شهر دوم این ناحیه آمل بود (یعقوبی، 1347: 52) این شهر در قرون نخستین اسلامی حاکم نشین مسلمانان بوده و در مقابل ساری قرار داشت که مرکز خاندان های ایرانی به حساب می آمد. ابن حوقل که به این شهر سفر کرده، آن را از قزوین بزرگ تر و دارای بناها و عمارات بزرگ و قدیمی دانسته است (ابن حوقل، 1366: 123). این شهر دارای مسجد جامع نیز بود و در ساختار شهر عناصر رایج در آن عصر مشاهده نمی شود، هر چند این شهر نیز مانند ساری دارای دارالحکومه، بازار و مسجد جامع بوداست، اما برخلاف اکثر شهرها برج و بارو، که مربوط به سیستم دفاعی شهر است در قرون نخستین اسلامی گرداگرد آن ربض بود. بسیاری از مردم این شهر بازرگان بودند و به تجارت کالاهای تولیدی این شهر چون جامه های کتانی، دستار، فرش و حصیر طبری، نارنج و ترنج می پرداختند. این شهر فقدان ساختار دفاعی جدی در کنار رونق تجارت و بازرگانی در آن دلیلی بر امنیت آن شهر می باشد. بندر الهم (علمده) در قسمت ساحلی آن قرار داشت و عملاً بندر این شهر به حساب می آمد و از آن برای رفت و آمد و تجارت استفاده می شد. این شهر از مدنیت بالایی برخوردار بود. در آن مسجد جامع، مدارس و بیمارستان وجود داشت. (لسترنج، 1377: 395) مقدسی آمل را شهری با پارچه های زیبا، وسایل رفاهی و بیمارستانی و دو مسجد جامع معرفی می کند (مقدسی، 1385: 526) که یکی از این مساجد در کنار بازار قرار داشت. این ویژگی مرکز شهر در قرون میانه به دلیل اهمیت و جایگاه طبقه‌ی تجار و بازرگانان بود و معمولاً مسجد جامع نقشی فراتر از کاربرد مذهبی داشته است.

3. تازه ترین یافته ها از فریم

دشت فریم تختگاه باوندیان در ناحیه‌ی کوهستانی ساری امروزی واقع است. فریم مجموعه ای از چند روستا است که اقتصاد غالب آن دامپروری و کشاورزی است و محصول عمده‌ی آن در کشاورزی جو و برنج است. این فریم بازمانده‌ی و بقایای شهر فریم کهن است که مهم ترین شهر ناحیه‌ی کوهستانی یا تبرستان و سرزمین های جنوبی دریای خزر بوده است این مجموعه‌ی تاریخی، از چندین تپه‌ی باستانی تشکیل شده که این تپه های بازمانده شامل چندین شاه نشین و قلعه بوده است، سادگی به کار رفته در معماری برج ها که به آن اشاره شد مختص بناهای آرامگاهی نیست، بلکه بنای شاه نشین بازمانده از عصر باوندیان که آثار گچ بری زیبایی از آن به دست آمده که به سبک گچ بری های ساسانی است. از نوعی سادگی در معماری برخوردار است که این سادگی در وسعت کم بنا به چشم می خورد. این سادگی مربوط به پیش از عصر شاه غازی باوندی است، هر چند اثری شاخص که معرفی کننده‌ی عصر شاه غازی باشد به دست نیامده، اما منابع از تأسیس بازارها (چند طبقه) آب انبارها و کاروانسراها و مساجد در این عصر یاد کرده اند که به احتمال فراوان این اصلاحات و رشد اقتصادی از سادگی معماری در قلمرو باوندیان کاسته و آن را به معماری سایر نقاط ایران در قرون میانه نزدیک تر کرده بود.
این شاه نشین که به احتمال فراوان محل سکونت خاندان شاهی بوده، قلعه ای باستانی است که به سبک قلعه ها و قصرهای ساسانی ساخته شده و گچ بری های بازمانده آن شباهتی به معماری و گچ بری های عصر سلجوقی و اسلامی ندارد و بیشتر شبیه به گچ بری های ساسانی است. این بنا که به احتمال فراوان بنای اصلی آن در دوره‌ی ساسانی بنا شده و در دوره های بعد مرمت و بر آن افزوده شده، در قرون میانه دارای اهمیت بوده و شاه نشین اصلی ناحیه‌ی فریم به حساب می آمده است. سکه هایی در این مکان یافته شده که مربوط به آل بویه و دیگر سلسله ها است و بیانگر جایگاه اقتصادی و تجاری این شهر می باشد. یکی از این شاه نشین ها در نزدیکی برج معروف رسکت قرار دارد. برج رسکت از مجموعه برج ها یا میل هایی است که در عصر سلجوقی و قرون میانه در بیشتر نقاط ایران به ویژه خراسان بنا شده است. این برج شباهت فراوانی به میل رادکان در خراسان دارد. شباهت دیگر این دو میل اعتقاد مردمان بومی ناحیه به امام زاده بودن این برج است، چه بسا این اعتقاد سبب حفظ این بنا در طول قرون شده است.
طبق یافته های باستان شناسی چندین قلعه شاه نشین در فاصله ای کوتاه و در نزدیکی آن برج رسکت قرار داد که تصور یک شهر کهن و یک تختگاه باستانی را کامل می کند. علاوه بر این یافته ها قسمت وسیعی از این دست که هنوز کاوش نشده یا بر اثر ساخت جاده از بین رفته ادامه‌ی این شهر است. این یافته های باستان شناسی تأکیدی بر رشد شهرنشینی و عناصر یک شهر در قلمرو باوندیان دارد.
در نزدیکی فریم شهر دیگری به نام شهمار قرار دارد که همان شهمیرزاد (امروزی است و به احتمال فراوان و حدس باستان شناسان این شهر نیز محل اقامت بزرگان و فئودال ها بوده است (مصاحبه با علی ماهفروزی باستان شناس،8/3/89: تحقیقات میدانی) این وضعیت امروز نیز در شهمیرزاد یا شهمار که در عصر میانه در قلمرو باوندیان واقع بوده نیز تداوم دارد.
از ویژگی های انسانی مهم ناحیه‌ی فریم که امروزه نیز در این ناحیه تداوم دارد، استفاده از اسامی باستانی در بین مردم ناحیه است. اغلب مردم این نواحی از اسامی ایرانی استفاده می کنند و نام فامیلی آنان اسپهبدی و خورشیدی است. مردم این ناحیه روابط و تصور مناسبی نسبت به سادات ندارند (مصاحبه با علی ماهفروزی باستان شناس،8/3/89؛ مصاحبه با علی رمضانی پاچی،13/5/88: تحقیقات میدانی)، امری که بیانگر عدم رشد و نفوذ اسلام به ویژه تشیع اثنی عشری در این ناحیه است.
در حفاری های باستان شناسان در تختگاه باوندیان، به ساختار شهری متفاوت از سایر شهرهای دوره‌ی اسلامی دست یافته اند. در اغلب شهرهای اسلامی هسته‌ی مرکزی وجود دارد که بازار یا مسجد یا ارگ محل سکونت شاه است و شهر به دور آن گسترش یافته است. اما در فریم عناصر یافته شده از یک شهر شامل اقامتگاه سلطنتی، ارگ، قبرستان و بازار است. به شکل هسته‌ی مرکزی یا اصطلاحاً شهرهای دایره وار نیست، بلکه تمام عناصر شهری در امتداد یک خط طولی قرار گرفته و در طرف دیگر اراضی کشاورزی است. بنای اصلی یافته شده در فریم به احتمال فراوان یک اقامتگاه سلطنتی است که بنا به دوران تسلط زیاریان بر تبرستان تعلق دارد. در اواخر شاخه‌ی اول باوندیان و در آستانه‌ی احیای قدرت باوندیان اسپهبدی توسط حسام الدوله شهریار که زیاریان و باوندیان دچار درگیری ها و اختلافاتی بودند و ظاهراً دوران ضعف زیاریان و ابتدای کار باوندیان اسپهبدی بوده است، شهر فریم مورد حمله‌ی شدید زیاریان قرار گرفته و اقامتگاه سلطنتی دچار آتش سوزی شده است تا حدی که قسمتی از کاخ پیش از آتش سوزی تخلیه شده و سفال های مربوط به کاخ در خارج از کاخ و در نقاط دورتر یافته شده است، این پراکندگی بیانگر این نکته است. این جنگ و آتش سوزی پس از آن از سوی ساکنین قصر قابل پیش بینی بوده است (مصاحبه با عابدینی کارشناس میراث فرهنگی،18/3/89:تحقیقات میدانی). این بنا به احتمال فراوان یاد آور رویارویی باوندیان با زیاریان برای احیای قدرت است.
بین عناصر شهری در دشت فریم فاصله‌ی فراوانی وجود دارد که می توانسته ناشی از سیستم مالکیت اراضی بوده باشد. امروزه در دشت فریم روستاها با فاصله‌ی چند صدکیلومتری وجود دارند که به احتمال فراوان این اراضی به هم پیوسته در گذشته تحت مالکیت مالکان بودند. علاوه بر آثار یافته شده، قسمت وسیعی از شهر فریم بر اثر ویژگی های آب و هوایی و ساخت و سازها از بین رفته، و متأسفانه هنوز کاوش های چندانی در منطقه صورت نگرفته است.

نتیجه گیری

برج های آرامگاهی آثاری برجسته در تاریخ معماری تبرستان محسوب می شوند که در نظر عوام با نام امام زاده شناخته می شوند بنا های آرامگاهی پدیده ای غیر اسلامی است. سادگی وشکل استوانه ای بنا، عدم استفاده از رنگ های درخشان مانند آبی و سبز که در معماری سایر نقاط ایران رایج بوده و استفاده از چوب به عنوان عنصر اصلی بنا است -که متاثر از پوشش جنگلی ناحیه می باشد- غلبه هنر بومی و منحصر به فرد رادر معماری سلسله‌ی باوندی تصدیق می کند.
علاوه بر مورد فوق، کاوش های باستان شناسان در فریم؛ خاستگاه باوندیان شامل یک شاه نشین که از سادگی معماری تبرستان و تزئینات وگچ بری سبک ساسانی برخوردار است. برج آرامگاهی رسکت که مکان دفن شاهزادگان باوندی بوده و یک قبرستان و اراضی کشاوزی است که شهر در راستای یک خط طولی رشد یافته، منبع نیز از وجود بازاری پر رونق در فریم صحبت کرده اند که تایید کننده وجود شهری با ساختار شهری مطابق با شیوه‌ی زندگی مردمان ناحیه می باشد.
باوندیان در جریان تغییر ماهیت از خاندانی زمیندار به حکومتی محلی، سعی در کسب شاخصه های سیاسی و اقتصادی رایج در عصر خود داشتند اما از آن جا که هنر معماری در جوامع مختلف بازتابی از محیط فکری و جغرافیایی است که بنا در آن ساخته شده، بناهای به جا مانده از این سلسله، تداوم هنر بومی وسنتی است که متاثر از بافت فرهنگی و جغرافیای ناحیه بوده است.

پی نوشت :

1- دانشجوی دکترای تاریخ محلی دانشگاه اصفهان

منابع :
- ابن اسفندیار کاتب، بهاءالدوله محمدبن حسن. (1366). تاریخ تبرستان. تصحیح عباس اقبال. تهران: خاور. چ 2.
- ابن حوقل، سفرنامه ابن حوقل، (1366). ایران در صورة الارض. ترجمه دکتر جعفر شعار. تهران:امیرکبیر، چ 2.
- اصطخری، ابواسحق ابراهیم. (1368). مسالک والممالک. به اهتمام ایرج افشار. تهران: انتشارات علم
- بارتولد، و. (1386). تذکره جغرافیای تاریخی ایران. ترجمه حمزه سر دادور. تهران: انتشارات توس، چ 3. ی و فرهنگی. چ 3.
- برزگر، اردشیر. (1380). تاریخ تبرستان. تهران: رسانش. ج 2.
- بورکهارت، تیتوس. (1365). هنر اسلامی: زبان و بیان. ترجمه مسعود رجب نیا. بی جا.
- پوپ، آرتور. (1365). معماری ایران. ترجمه غلامحسین صدری افشار. تهران: امیرکبیر.
- سلطان زاده، حسین. (1377). معماری و شهرسازی ایران به روایت شاهنامه فردوسی. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
- شجاع شفیعی، محمد مهدی. (1377). تاریخ هزار ساله اسلام در نواحی شمالی ایران. تهران: اشاره.
- شیری، مرضیه و دیگران. نگاهی به برج های آرامگاهی مازندران. (بی تا). دانشگاه آزاد اسلامی تهران واحد شهر ری.
-کیانی، محمد یوسف. (1374). تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی. تهران: سمت.
- گدار، آندره. (1367). برج رسکت و لاجیم،آثار ایران. ترجمه ابوالحسن سرو مقدم. مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.
- عنایتی، علی اکبر. (1385). قارن کوه در قرون اولیه اسلامی.
- لسترنج، گی. (1377). جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی. ترجمه محمود عرفان. چ 3. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- محمودی، کورش. شکیبامنش، امیر. (1384). اصول و مبانی رنگ شناسی در معماری و شهرسازی. تهران: انتشارات طحان.
- مقدسی، ابو عبدالله محمد بن احمد. (1385). احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم. ترجمه علینقی منزوی. چ 2. تهران: انتشارات کومش.
- مستوفی قزوینی، حمدالله. (1336). نزهة القلوب. تصحیح محمد دبیر سیاقی.بی جا: بی تا.
- مرعشی، ظهیرالدین. (1363). تاریخ تبرستان و رویان و مازندران. مقدمه از محمد جواد مشکور، به کوشش محمد حسین تسبیحی. تهران: نشر گسترده.
- مجهول المولف. (1362). حدود العالم من المشرق الی المغرب. به کوشش منوچهر ستوده. تهران: طهوری.
- هلین برند، رابرت. (1374). مقابر در معماری ایران دوره اسلامی. ترجمه کرامت اله افسر. تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب. (1347). البلدان. ترجمه محمد ابراهیم آیتی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- دیدار میدانی نگارنده از فریم ومصاحبه با کارشناسان میراث فرهنگی استان مازندران در 8 خرداد 1389.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط