نهضت دروغ سازی علیه امام علی (علیه السلام) (1)

از یک نظر می توانیم بگوییم دروغ و دروغ سازی سه نوع است. انبوهی از دروغها و دروغ سازیها، عادی هستند و دامنه ی زیان آنها و اختلال ناشی از آنها نیز محدود، عادی و کم است. چنین دروغهایی فراوانند و روزانه هزاران و
شنبه، 10 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهضت دروغ سازی علیه امام علی (علیه السلام) (1)
 نهضت دروغ سازی علیه امام علی علیه السلام (1)

 






 

از دروغهای بحران ساز تا دروغهای تاریخی

از یک نظر می توانیم بگوییم دروغ و دروغ سازی سه نوع است. انبوهی از دروغها و دروغ سازیها، عادی هستند و دامنه ی زیان آنها و اختلال ناشی از آنها نیز محدود، عادی و کم است. چنین دروغهایی فراوانند و روزانه هزاران و شاید میلیونها دروغ عادی در جوامع انسانی ساخته و یا گفته می شود که خارج از بحث ما می باشد. بعضی از دروغها نیز توفان ساز و بحران ساز هستند و می توانیم آنها را دروغهای توفانی و بحرانی بنامیم؛ زیرا در میان انسانها و در میان جوامع انسانی، توفانها و بحرانهایی ایجاد می کنند و دامنه ی زیان آنها نیز بسیار گسترده و عمیق است. بسیاری از دروغها و دروغ سازیهایی که تا کنون پیرامون آنها صحبت کردیم، از دروغهای توفانی محسوب می شوند؛ زیرا هر یک از آنها در زمان خود، توفانها و بحرانهایی ایجاد کردند و فساد دامنه داری پدید آوردند. سومین نوع دروغ و دروغ سازی، آن است که علاوه بر ایجاد بحران و توفان در عصر شکل گیری دروغ، در عصرهای دیگر نیز توفان و بحران ایجاد می کند و اساساً مسیر تاریخ یک جامعه، یک امت و یا جهان را تغییر می دهد. این نوع دروغها و دروغ سازیها را می توانیم دروغهای تاریخی و دورانی بنامیم. زیرا کل تاریخ یک جامعه و یک امت و یا دوران طویلی از آن را متأثر می کند و نسلهای متعددی را درگیر می نماید.

انکار بزرگی که مسیر تاریخ اسلام را تغییر داد

اگر بخواهیم انکار واقعه ی غدیر خم و غیرحقیقی پنداشتن و یا غیرواقعی جلوه دادن مفهوم واقعی این حادثه - واقعه ای که رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) در جریان آن واقعه، امام علی (علیه السلام) را در هجدهم ذیحجه ی سال دهم هجری و در محلی به نام غدیر خم، به جانشینی برگزید- را یک دروغ سازی به حساب آوریم، می توانیم بگوییم این دروغ سازی، یک دروغ بزرگ تاریخی است که مسیر کلی تاریخ اسلام را تغییر داد؛ دروغی که نه تنها زیانها و ضررهای مهلکی به اسلام و روند تاریخی آن زد، بلکه طی قرنها، حوادث بی شماری نیز پدید آورد. یقیناً اگر این انکار و این دروغ انگاری در اوّلین سال دهه ی دوم هجری به وجود نمی آمد. تاریخ اسلام و کارنامه ی اسلام و کارنامه ی مسلمانان و تمدن اسلامی و حتی جغرافیای جهان اسلام و پهنه ی تحت سیطره ی اسلام و ...، رنگ و ماهیّتی متفاوت از آنچه تا کنون مشاهده می کنیم، پیدا می کرد.

معتبرترین و پر آوازه ترین سند

گرچه واقعه ی غدیر و حدیث غدیر یا حدیث ولایت، یگانه سند جانشینی و ولایت امام علی (علیه السلام) نیست، ولی قویترین و معتبرترین و پر آوازه ترین سند محسوب می شود و رسول اکرم طی واقعه ی مذکور، در میان انبوهی از مسلمانان، ضمن خطبه ای اعلام کردند: من کنت مولاه فهذا علی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار؛ هر کس را که من مولا و سرور او هستم، این علی نیز مولا و سرور اوست. خدایا طرفدار و دوستدار کسی باش که طرفدار و دوستدار علی می باشد و دشمن کسی باش که با او می ستیزد. و دوست بدار هر کسی را که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر کسی را که علی را دشمن بدارد. خدایا یاری کن هر کسی را که علی را یاوری کند و خوار بدار هر که او را خوار بدارد و حق را با او بگردان).
نوشته اند رسول اکرم جمله ی اوّل متن مذکور «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» را سه تا چهار بار تکرار فرمود تا مخاطبان بخوبی بشنوند.

واقعه ی غدیر خم را 110 نفر مستقیماً گزارش دادند

سخنان بسیار مهم و تاریخی را که رسول اکرم هنگام توقف در غدیر خم، پیرامون امام علی (علیه السلام) و جانشینی آن حضرت بیان فرمودند، حداقل 110 نفر از یاران پیامبر گزارش نموده و خاطرات خود از آن ماجرای مهم را بدقّت و با تمام جزئیات نقل کرده اند. با این حال، بعضی با رفتار خود و تغییر دادن مسیر رهبری اسلام، طوری وانمود کردند که گویی اصلاً رسول اکرم چنین سخنانی نفرموده اند. البته آنهایی که واقعه و حدیث غدیر را به صراحت انکار کرده اند، بسیار کم و ناچیز هستند؛ زیرا علاوه بر این که افراد شاخصی همچون عباس بن عبدالمطلب، عبدالله بن مسعود، عماربن یاسر، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، اسامه بن زید، ابوایوب انصاری، براء بن عازب، جابربن عبدالله انصاری، ام سلمه، زیدبن ارقم، اسما بنت عمیس، انس بن مالک، عایشه، ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، سعدبن ابی وقاص و ... حدیث مذکور را نقل و تأیید نموده اند؛ حداقل 84 نفر از تابعین دانشور و مورد اعتماد نیز آن را بازگو کرده وتوضیح داده اند که ماجرای غدیرخم را از زبان یاران برجسته و مشهور رسول اکرم شنیده اند.
تابعین به کسانی گفته می شود که موفق به دیدار و همنشینی با رسول خدا نشدند، ولی با آنهایی که رسول اکرم را دیده و با آن حضرت همنشین شده بودند، دیدار داشته و خاطرات و سخنان آنان درباره ی پیامبر را از زبانشان شنیده بودند. به عبارت دیگر، همان طور که یاران رسول خدا در تاریخ به «صحابه» و «اصحاب» شهرت یافته اند، دوستان و دیدار کنندگان با «صحابه» نیز به «تابعین» مشهوراند.
حداقل 360 نفر از بزرگترین عالمان و محدثان تاریخ اسلام و راستگوترین محققان حوزه ی دانشهای دینی، پس از تحقیق بسیار گسترده و دقیق پیرامون احادیث رسول اکرم، بر صحت غدیر گواهی قاطع داده اند.
با توضیحاتی که درباره ی تأیید حدیث غدیر و واقعه ی غدیر از سوی صحابه، تابعین، محدثان و علما، ارائه شد، اکنون شاید این پرسش به وجود آید که با این وصف، چرا واقعه ی غدیر از سوی عده ای انکار شد و مسیر کلّی تاریخ اسلام تغییر یافت؟ در پاسخ باید گفت که حدی گفت که حدیث غدیر به صراحت از سوی یاران بزرگ و شاخص رسول خدا انکار نشد؛ زیرا آن واقعه که در حضور حدود 100 هزار نفر (تعداد همراهان و یاران رسول خدا در غدیر خم را بین 90 تا 114 یا 124 هزار نوشته اند) اتفاق افتاد، موضوع انکارناپذیر بود؛ بویژه آن که افراد شاخصی همچون ابوبکر، عمر و ... نیز در روز واقعه، همراه انبوه مسلمانان و یاران رسول اکرم نزد امام علی (علیه السلام) رفتند و منصب ولایت را به آن حضرت تبریک گفتند. بنابراین، همان طور که اشاره شد، منظور از انکار، این است که گروهی با واکنش عملی خاص در برابر حدیث غدیر و یا با تعبیر و تفسیر خاص از این حدیث و ارائه توجیهات مورد نظر در این باره، به راهی گام نهادند که نتیجه ی آن چیزی غیر از انکار دربر نداشت.

ثمره ی واحد از نیتها و درکهای متفاوت

اگر بخواهیم سطح مراعات و احتیاط خود را بالا ببریم، باید چنین فرض کنیم که در آغاز عصر پس از رحلت رسول اکرم، همه ی انکارکنندگان واقعه ی غدیر، مغرض، توطئه گر و دروغ پرداز نبوده اند، بلکه در میان آنان، از جمله ی «من کنت مولاه فهذا علی مولاه ...»، متفاوت از معنای واقعی و مورد نظر رسول اکرم بوده است. چون تفاوت درک و سطح درک از یک حقیقت و واقعیت را نمی توان دروغگویی و دروغ سازی نامید. پس افراد مذکور، دروغ پرداز و توطئه گر و مغرض نبوده اند و تنها چیزی که درباره ی آنها می توان گفت این است که موضوع را اشتباه و متفاوت دریافت کرده و نه این که دروغ گفته اند و طبعاً طبق همین دریافت نیز عمل نموده اند. فرض دوم چنین می تواند باشد که گروهی دیگر از انکارکنندگان حدیث غدیر، کسانی بودند که مفهوم واقعی و مورد نظر رسول اکرم از این حدیث را بخوبی درک می کردند، ولی گمان می کردند مصلحت اسلام و جامعه ی اسلامی در این است که بر خلاف دیدگاه پیامبر، امام علی (علیه السلام) فعلاً و یا اصلاً خلیفه نشود! به همین سبب، واقعه ی غدیر را به شکل دیگر تفسیر، و توجیه کردند تا به مصلحت مورد نظر دست یابند.
فرض سوم را چنین می توان بیان کرد که جمعی از انکار کنندگان غدیر، درک واقعی از حدیث غدیر داشتند، ولی چیزی به نام مصلحت اسلام وجامعه ی اسلامی در ذهن نداشتند و هدف آنها از انکار عملی و زبانی واقعه ی غدیر و تعبیر و تفسیر و توجیه متفاوت آنها از حدیث غدیر، یا از جنس قدرت طلبی و امور نفسانی، یا از نوع توطئه گری و کتمان حقیقت، یا به سبب عداوت جاهلی با امام علی (علیه السلام) و اهل بیت، یا به علت عصبیتهای طایفه ای و قبیله ای و ... بوده است. علاوه بر همه ی گروههایی که ذکر شد، شاید عده ای هم بودند که در هیچ یک از گروههای مذکور جای نمی گرفتند، بلکه آنها افرادی بودند که یا ساده لوحانه تحت تأثیر گروههای مذکور قرار داشتند و یا به سبب فضاسازیهایی که پدید آمده بود، گمراه شده بودند و نمی توانستند غبارها را کنار بزنند و حقایق و واقعیت را بدرستی درک کنند.
نتیجه ای که از توضیح پیرامون فرضهای مذکور می توانیم بگیریم این است که اگر نیتها در انکار غدیر را هم بتوانیم متفاوت فرض کنیم، این موضوع را به هیچ وجه نمی توانیم نادیده بگیریم که ثمره ی عملی آنها یکی شد و به واقعیت بزرگ و مهمی به نام حدیث غدیر و واقعه ی غدیر، جامه ی انکار پوشانده شد و مسیر تاریخ تغییر یافت.
سخن پیرامون واقعه و حدیث غدیر محوری ترین سند ولایت و جانشینی امام علی (علیه السلام) فراوان است و در این باره کتابهای زیادی نوشته شده و تحقیقات انبوه صورت گرفته است. بنابراین، به همین حد اکتفا می کنیم و در پایان یادآور می شویم که این احادیث به اضافه ی حدیث دیگری همچون حدیث منزلت، حدیث مؤاخات، حدیث نور، حدیث وصایت، حدیث کسر اصنام، حدیث علی منی و انا من علی، حدیث رایت، حدیث رد شمس، حدیث علی مع الحق، حدیث قتال علی التأویل و التنزیل، حدیث کساء و ... که هر کدام به شکلی تأیید کننده ی حدیث غدیر می باشند، حقیقت و واقعیت غیرقابل انکاری را عیان می کنند که با تمام این اوصاف، انکار شد!

خون عثمان، بهانه برای آشوبها و طغیانهای بزرگ

بعد از انکار حدیث غدیر که تغییر مسیر تاریخ اسلام را در پی داشت، دوره ای آغاز شد که حدود 25 سال طول کشید. این دوره با تمام خوبیها و بدیهایش اعم از پدید آمدن عصر فتوحات و گسترش اسلام در پهنه ی وسیعی از جهان سیطره ی مسلمانان بر قدرتهای بزرگ آن زمان، تجمع ثروت بی حد در دست بخشی از اعراب مسلمان، پدید آمدن اشرافیت جدید و ثروتمند در میان جامعه ی اسلامی تحرک جدید خط جاهلیت در میان جامعه ی اسلامی و پر رنگ شدن و منسجم شدن خطرناک این خط در درون جامعه دولت اسلامی و دهها پدیده ی خوب و بد دیگر، در ذیحجه ی سال 35 هجری با کشته شدن عثمان بن عفّان (خلیفه ی سوم) به دست معترضانی که از عراق و مصر و ... به مدینه رفته بودند، به پایان رسید. علت و چگونگی کشته شدن عثمان، ماهیّت افراد و گروههایی که از شهرها و سرزمینهای دور و نزدیک به مدینه رفتند و خانه ی عثمان را محاصره کردند، نام آن دسته از یاران و نزدیکان رسول اکرم که از معترضان و مخالفان عثمان بودند و مردم مکه و مدینه و سایر شهرها را علیه عثمان تحریک می کردند، درخواستهای متعددی که منجر به مخالفت مردم و جمعی از اصحاب پیامبر با عثمان شد و ...، داستان بسیار مفصل دارد و چیزی نیست که بتوانیم در این جا بدانها بپردازیم؛ بنابراین، به ذکر همین نکته بسنده می کنیم که کشته شدن عثمان، حوادث بسیار عمیق و پر دامنه ای را در تاریخ اسلام پدید آورد و زمینه ساز ماجراهای فراوان شد. گرچه کشته شدن عثمان اهمیت بالایی داشت، ولی اهمیت بهانه ای و ابزاری آن بسیار فراتر از اهمیت واقعی اش بود؛ به طوری که در همان زمان نیز بعضی از مسلمانان خطاب به اصحاب جمل می گفتند؛ درست است که کشته شدن عثمان کار بد و فاجعه آمیز است، ولی کار شما که علیه خلیفه و جانشین رسول خدا (امام علی (علیه السلام) طغیان کرده اید؛ بسیار بدتر و فاجعه آمیزتر از قتل عثمان است.
کشته شدن عثمان بهانه ای بسیار بزرگ و بی نظیر برای انواع گروهها و جریانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مخالف امام علی (علیه السلام) شد. به عبارت دیگر، همه ی افراد و جریانهایی که انگیزه ها و اهداف مختلف و حتی متضاد داشتند، موضوع کشته شدن عثمان و بهانه ای به نام خونخواهی عثمان و انتقام از قاتلان عثمان، آنها را علیه امام علی (علیه السلام) متحد کرد تا جنگ جمل، جنگ صفین و دهها حادثه و فاجعه بزرگ و کوچک دیگر را پدید آوردند. زیر چتر خونخواهی عثمان و انتقام از قاتلان او، افراد و جریانهای زیر جمع شده بودند: 1- انواع دسته ها و گروههایی که اهل نفاق در سطوح مختلف بودند . 2- همه گروهها و افرادی که در خط جاهلیت قرار داشتند و به طور آشکار و نهان برای بازگشت جاهلیت تلاش می کردند. 3- همه ی کسانی که شیفتگی به دنیا و عشق به ثروت، سبب شده بود از اسلام اصیل فاصله بگیرند. 4- همه ی آنهایی که شیفته ی جاه و مقام دنیایی بودند و در سر هوای مناصب مهم داشتند. 5- همه ی آنهایی که از عدالت امام علی (علیه السلام) واهمه داشتند و می دانستند که با خلیفه شدن امام علی (علیه السلام)، اشرافیت جدیدی که ثروت بی حد و حساب به دست آورده بود، در معرض خطر قرار خواهد گرفت. 6- همه آنهایی که به اسلام جاهلیت زده و به اسلام عافیت طلبانه ای که مرز پر رنگ و روشنی با معیارهای دوره ی جاهلیت نداشت، خو گرفته بودند و دیگر نمی خواستند به اسلام واقعی باز گردند. 7- همه ی آنهایی که نسبت به امام علی (علیه السلام) کینه ی شخصی، تعصب طایفه ای و قبیله ای و حسادت داشتند. 8- همه ی آنهایی که در حال وارد کردن اسرائیلیات (فرهنگ یهودیت و مسیحیت منحرف شده و ...) به درون فرهنگ اسلام بودند. 9- بالاخره، همه ی آنهایی که آن نوع اسلامی را قبول داشتند که نه تنها خطری برای ثروت اندوزی، اشرافیت گرایی، طبقاتی شدن جامعه و بی قید و بندی افراد (به تعبیر امروز لیبرالیستی) نداشته باشد، بلکه ابزاری برای چنین پدیده هایی محسوب شود. البته باید به گروهها و افراد مذکور جماعت زیر را نیز اضافه کرد: نخست انبوهی از افراد ساده لوح، ظاهربین، احساساتی و بی بصیرتی که بسیاری از آنها دغدغه سالم دینی داشتند، ولی فریب گروهها و افراد توطئه گر و هدف دار را خورده و سرباز آنها شده بودند. در واقع، گروه اخیر در اثر جهل به مسیری افتاده بودند که نه سود دنیایی و شخصی آنها در آن بود، و نه این که با اهداف واقعی آنان همخوانی داشت. به عبارت دیگر، گروه اخیر به سبب جهل و ساده لوحی، دشمن دین و دنیای خود را سوار پشت خود کرده بودند تا از مهلکه نجاتش بدهند و به پیروزی برسانند. دوم جمعی از افراد شاخص و غیرشاخص که شخصاً با اسلام مشکلی نداشتند و حتی دغدغه های اسلامی داشتند، ولی تحت تأثیرات و تحت تحریک اطلاع رسانی غلط افراد ناباب قرار گرفته بودند.
همه ی گروهها و جریانهای مذکور، در تاریخ صدر اسلام نام و نشان مشخص و روشن و کارنامه ی معیّن و مکتوب دارند و افراد و جریانهایی هستند که برای هر یک از آنها می توان دهها مصداق روشن پیدا کرد.
اگر مجالی برای ورود به جزئیات و مصادیق بود و می توانستیم همه رفتارها و سخنان متضاد و عجیب و غریبی که افراد مذکور درباره ی امام علی (علیه السلام) و جانشینی آن حضرت و یا درباره ی عثمان و قتل او و ... ابراز داشتند، شرح بدهیم، قطعاً معلوم می شد که آن برهه، یکی از شگفت انگیزترین قطعه های تاریخ صدر اسلام است.

شاید شما هم بر اثر خواندن، شگفت زده شوید

یکی از مهمترین مظاهر شگفتی آن دوره را باید در این موضوع دید که افرادی همچون طلحه و زبیر - که سابقه ی بسیار درخشانی در زمان رسول اکرم داشتند - در خطرناک ترین روزهای عمر پیامبر، از آن حضرت دفاع کردند؛ از پیشگامان مسلمانی و از اوّلین حلقه ی یاران رسول خدا محسوب می شدند؛ و حتی بعضی از آنها، از اوّلین کسانی بودند که به جانشینی امام علی (علیه السلام) گواهی دادند و در دفاع از ولایت آن حضرت شمشیر کشیدند و ... با منافقین بسیار خطرناک، با طرفداران سرسخت جاهلیت، با آنهایی که از شراب نوشی و زنا و انواع فسق و فجور پرهیز نداشتند، با آنهایی که تا آخرین توان با اسلام جنگیدند و بعداً به اجبار اظهار مسلمانی کردند؛ و با کلیه ی دشمنان پیدا و پنهان اسلام، زیر یک چتر قرار گرفتند و با جهت و هدف واحد یعنی طغیان علیه امام علی (علیه السلام) ظهور پیدا کردند. شگفتی دیگر این که افراد مشهوری که افتخار مصاحبت و مؤانست چندین ساله با رسول خدا داشتند، با بدنام ترین چهره های زمان خود، زیر یک چتر قرار گرفتند. شگفتی بعدی این که بزرگترین سرمایه داران و بزرگترین غارتگران بیت المال که درآمد یک ساعت و یک روز آنها با کل درآمد سالانه افراد معمولی برابری می کرد و میزان طلاها و ذخایر آنها را هیچ حسابداری نمی توانست با عدد و رقم بگوید و مساحت املاک و باغهای آنان را هیچ مساحی نمی توانست دقیقاً مشخص کند و ... ؛ با اشخاص ساده و فقیری که نان شب خود را هم نداشتند، زیر چتر واحد رفتند. شگفتی چهارم این که افراد شیطان صفت و توطئه گری که ذره ای ایمان به اسلام نداشتند و فقط آن را بستری برای رسیدن به قدرت، ثروت و ... می دانستند، با افراد بی بصیرت و ساده لوحی که در برابر اسلام احساس تکلیف می کردند، در یک صف قرار گرفتند و دست به دست هم دادند تا با اسلام اصیل و رهبر بی نظیر الهی زمان خود - امام علی (علیه السلام) - مبارزه کنند. با این تفاوت که گروه اوّل، کاملاً می دانست با چه چیزی مبارزه می کند، ولی گروه ساده لوح و بی بصیرت، خبر نداشت که تیر در تاریکی می اندازد و جاهلانه با چیزی و کسی می جنگد که در سرشت خود موافق و مدافع آن است، اما در شناخت دشمن و دوست و در شناخت حق و باطل، 180 درجه به خطا رفته است. شگفتی پنجم این که همه ی آنانی که به بهانه ی خونخواهی عثمان و انتقام از قاتلان او، متحد شده بودند، چنان تضادها و چنان ناهمگونی های عجیبی با هم داشتند که از همان ابتدا به یکدیگر بدبین بودند و با هم ستیز و دشمنی داشتند؛ به طوری که چند بار تا مرز درگیری خونین و تمام عیار پیش رفتند و هر یک از آنها سعی می کردند در نهان به دیگری ضربه بزنند. در همان زمان، بعضی از افراد سرشناس اتحادیه مذکور به صراحت گفتند: اگر ما موفق می شدیم و جبهه ی علی (علیه السلام) را شکست می دادیم، نمی توانستیم به آرزوهای خود برسیم؛ زیرا درگیری بین خودمان با شدّت بیشتری آغاز می شد و همدیگر را کاملاً از بین می بردیم!
به همین سبب بود که در همان زمان که تازه آثار و نشانه های فتنه علیه امام علی (علیه السلام) نمایان شده بود، بعضی به امام توصیه کردند همه ی کارها را کنار بگذارد و از جامعه و غوغاها و فتنه های آن دور شود و در بیرون مدینه به کشاورزی خود مشغول شود تا همه بر سر یکدیگر بزنند و همدیگر را از بین ببرند و زمینه ی مناسب تری برای فرمانروایی امام علی (علیه السلام) پدید آورند. البته امام این پیشنهاد را رد کرد؛ زیرا آن بزرگوار کسی نبود که برای دست یافتن به فرمانروایی بی دردسر و آسان، اجازه دهد تمام جامعه ی اسلامی دچار آشوب عمیق وگسترده شود و همه چیز ویران گردد و انبوهی از مردم در شهرهای مختلف کشته شوند و هرج و مرج تمام عیار، سراسر سرزمینهای اسلامی را بگیرد. اگر امام این پیشنهاد را می پذیرفت، معلوم نبود که آیا از مردم و جامعه ی اسلامی چیزی باقی می ماند یا نه؛ آیا دشمنان بیرونی اسلام با کمک دشمنان داخلی، اجازه می دادند اثری از جامعه ی اسلامی آشوب زده و آشفته باقی بماند یا نه. جالب است بدانیم که این پیشنهاد ساده لوحانه و غیر مسؤولانه، دقیقاً زمانی مطرح شد که قسطنطنین (امپراتور روم) به محض دریافت اوّلین اخبار آشفتگیهای بعد قتل عثمان، فوراً هزاران کشتی و هزاران سرباز مجهز کرد تا از فرصت استفاده کند و به قلب سرزمینهای اسلامی بتازد. نکته ی دیگری این که پیشنهاد مذکور هنگامی مطرح شد که امام علی (علیه اسلام) در نخستین خطبه ای که بعد از دستیابی به خلافت، ایراد فرمود، مسؤولیت اسلامی همه ی مردم را با تأکید فراوان یاآور شد و خطاب به مسلمانان فرمود: شما نسبت به همه چیز مسؤول هستید، حتی نسبت به حیوانات و نسبت به خاک و زمین و گیاهان مسؤول هستید تا چه رسد به مسؤولیت مردم به مردم و یا مسؤولیت مسلمان به مسلمان دیگر.
شگفتی ششم و شاید مهمترین و اندوهبارترین و عبرت آمیزترین شگفتی این که در آن دوره و در فردای قتل عثمان، همانهایی که فرمان قتل عثمان را صادر کرده بودند؛ همانهایی که پیوسته مردم را به طور تلویح و تصریح علیه عثمان بر می انگیختند و او را کافر می خواندند؛ همانهایی که عثمان را به یهود تشبیه می کردند و به طور غیرمستقیم وی را به داشتن گرایشهای یهودی متهم می نمودند؛ همانهایی که برای عثمان دهها گناه کوچک و بزرگ فهرست می کردند، همانهایی که در باطن آرزوی قتل عثمان را داشتند و عمداً و با زیرکی و شیطنت تمام به درخواست کمک او بی اعتنایی نشان می دادند تا هر چه زودتر کشته شود تا آنان بتوانند گامهای بعدی توطئه را بر دارند؛ خلاصه، همانهایی که برای کشتن عثمان، به طور آشکار و نهان از هیچ کوششی دریغ نکرده بودند و خبر قتل وی را نیز یکی از شادمانه ترین اخبار برای خود و جامعه می دانستند، ناگهان 180 درجه تغییر عقیده و تغییر رفتار دادند و خود را خونخواه عثمان معرفی کردند و به بهانه ی انتقام گیری از قاتلان عثمان، علیه امام علی (علیه السلام) - که خلیفه ی بر حق بود - طغیان کردند. بالاتر از این، مجموعه ی مذکور که هر یک از آنها، انگیزه ای ویژه داشتند و هدف ویژه ای را دنبال می کردند، به طور مستقیم و غیرمستقیم، امام علی (علیه السلام) و یاران آن حضرت را به عنوان قاتل و یا قاتلان عثمان معرفی نمودند و با این دروغ بزرگ، جمعی از ساده لوحان و بی خبران و همچنین مجموعه ای از افراد و جریانهایی را که مخالف اسلام اصیل بودند، دور خود گرد آورند و شعار واحدی به نام خونخواهی عثمان و انتقام از قاتلان او را برایشان برگزیدند؛ شعاری که البته کاملاً دروغ بود.

وجوه مختلف یک دروغ مرکّب

دروغ بزرگی که توطئه گران و دروغ سازان در آن زمان ساختند، دروغی مرکّب بود. به این معنی که اوّلاً خود آنهایی که موضوع خونخواهی را مطرح کردند، بیش از دیگران در قتل عثمان شرکت داشتند؛ بنابراین، اگر جامعه ی اسلامی و همچنین اگر خویشان عثمان می خواستند انتقام بگیرند و خونخواهی کنند، ابتدا باید سراغ همین افرادی می رفتند که با هیاهوی زیاد، خود را خونخواه عثمان معرفی می کردند. با این حال، متأسفانه آنها با هیاهو و تبلیغات زیاد در همه ی شهرها و سرزمینهای اسلامی، همه چیز را واژگون نشان دادند و خونخواه را قاتل و قاتل را خونخواه معرفی کردند تا بتوانند به ا هداف خود دست یابند. در آن زمان، این موضوع به حدی برای مردمی که در جریان قتل عثمان قرار داشتند، آشکار بود که بارها از خونخواهان دروغین پرسیدند: مگر خود شما فرمان قتل عثمان را صادر نمی کردید؛ مگر خود شما او را کافر نمی دانستید؛ مگر خود شما مردم را علیه عثمان تحریک نمی کردید؛ مگر خود شما با بر شمردن دهها دلیل، عثمان را مجرم و گناهکار معرفی نمی کردید؛ مگر خود شما از قتل عثمان ابراز شادمانی نکردید؛ پس چرا اکنون به بهانه ی خونخواهی عثمان، فتنه به پا می کنید و جنگ به راه می اندازید و می خواهید جامعه ی اسلامی را گرفتار تفرقه و ضعف کنید.
خونخواهان دروغین به منظور فرار از انبوه پرسشهای مردم و توجیه کار خود، سختی غیر از این نداشتند که بگویند: ما توبه کرده ایم و برای ثابت کردن توبه ی خود، حاضریم در راه خونخواهی عثمان، در خون خود غوطه ور شویم و بدین وسیله، گناه مخالفت و دشمنی با عثمان را جبران کنیم!
بعضی از خونخواهان دروغین هم می گفتند: درست است که ما علیه عثمان فعالیت می کردیم، ولی شنیده ایم که او در ساعتها و لحظه های آخر عمر، از همه ی خطاها و گناهان خودش که سبب شورش علیه او شده بود، توبه کرده است. چون او توبه کرده بود، دیگر نیازی به کشتن وی وجود نداشت. به همین سبب، اکنون برخاسته ایم تا انتقام خون خلیفه ی مظلوم را بگیریم.
در برابر این توجیهات خونخواهان دروغین، دیدگاه و سخن بسیاری از افراد این بود که اکنون که خونخواهان به آشکارا از کارهای گذشته ی خود ابراز توبه و تنفر می کنند، باید پیش از هر چیز، از خودشان انتقام بگیرند و خودشان را پیش از دیگران مجازات کنند و سپس به دنبال انتقام از سایر شرکای خود در قتل عثمان بگردند. جالب این است که این دیدگاه حتی در میان خود آنهایی که خونخواهی عثمان را بهانه کرده بودند، وجود داشت. به عنوان مثال، هنگامی که عناصر مختلف توطئه گر با هم جمع شده بودند و به سوی بصره می رفتند تا آتش جنگ جمل را روشن کنند، در بین راه، بعضی از آنها به حالت پنهان و آشکار به گفتگو نشستند و به یکدیگر گفتند: در افتادن با علی (علیه السلام) کار هر کسی نیست و ما نمی توانیم او را شکست بدهیم؛ بنابراین، نباید دنبال دردسر بگردیم و خودمان را فنا کنیم. قاتلان واقعی عثمان کسانی اند که اکنون کنار ما هستند و پشت اشتران نشسته اند و به بصره می روند، بهتر است همینها را که قاتلان عثمان اند، بکشیم و به چیز دیگر کاری نداشته باشیم.

اسرار پشت پرده ی پیراهن خونین!

وجه دیگر دروغ مرکّب دروغ سازان این بود که قتل عثمان برایشان اهمیت نداشت و به دروغ تظاهر می کردند که قتل عثمان چنان اهمیتی برایشان دارد که حاضرند برای خونخواهی او خود را به دردسر و زحمت بیندازند و چنین و چنان کنند. چیزی که برای خونخواهان دروغین مطرح بود، اهداف دنیایی، ریاست طلبی، شهرت طلبی، ثروت اندوزی، زندگی اشرافی، حب و بغض شخصی، کینه به اسلام اصیل، تمایل به اسلام جاهلیت زده و عافیت طلبانه و دهها اهداف دنیایی و نفسانی دیگر که همه ی آنها را زیر پرده ی خونخواهی عثمان و انتقام از قاتلان او پنهان کرده و زینت داده بودند. ساده لوحان بی بصیرت و افراد ظاهربینی هم که قدرت کنار زدن پرده ها را نداشتند و نمی توانستند اهداف واقعی توطئه گران و دروغ بزرگ آنها را کشف کنند، سرباز نگون بخت آنها شده بودند. افراد ظاهربین و ساده لوح نمی توانستند دریابند که موضوع خونخواهی، اسم رمزی برای رسیدن فتنه گران به دهها اهداف دنیایی و نفسانی است. چون اهل فتنه نمی توانستند اهداف واقعی خود را در طغیان علیه امام علی (علیه السلام) را آشکار کنند، مجبور بودند دروغهای بزرگ و کوچک بسازند و خونخواهی از عثمان را بستری برای رسیدن به اهداف خود کنند. در همین مسیر بود که پیراهن خونین عثمان، بهترین و ارزشمندترین دستاویز آنان شد و به وسیله ی آن، هزاران نفر را در همان زمان و میلیون ها نفر را در طول زمان فریب دادند. اگر در آن زمان که بخشی از مردم گفتار بیماری ساده لوحی، بی بصیرتی و انواع بیماریهای دنیایی و نفسانی دیگر شده بودند، می توانستند با چشمان تیزبین خود به اسرار پشت پیراهن عثمان وقوف یابند، مسلماً بسیاری از فتنه ها ناکام می ماند و تاریخ اسلام مسیر دیگری می پیمود.
باید در همین جا به این موضوع اشاره کنیم که شناختن رازها و اهداف پشت پیراهن عثمان، از ضرورتهای همه ی جوامع و همه ی نسلها در مقاطع مختلف - بویژه مقاطع بحرانی - تاریخی است. اگر هر نسل و هر جامعه ای بتواند پیراهن عثمان زمان خود را بخوبی بشناسد، یقیناً از فتنه های بزرگ و کوچکی که همواره در کمین اند، با پیروزی عبور می کند و از عواقب ویران کننده ی دروغهای بزرگ و کوچک می رهد. البته پیراهن عثمان هر زمان، چیزی و موضوعی خاص است. مثلاً در قرن فعلی و قبلی، عناوین و موضوعاتی همچون آزادی، حقوق بشر، دموکراسی، انسان گرایی و اومانیسم، خلق گرایی و عناوین و موضوعات دیگر، پیراهن عثمان بسیار مناسبی بوده است که اهل نفس و اهل دنیا و سیطره طلبان، اهداف واقعی خود را پشت این پرده ها مخفی کرده اند.

امام علی (علیه السلام) نخستین خونخواه عثمان

سومین وجه دروغ مرکّب دروغ سازان و توطئه گران این بودکه تا می توانستند در میان مردم شایع می کردند امام علی (علیه السلام) و یاران آن حضرت قاتل عثمان هستند. شاید بتوان گفت که این وجه از دروغ مرکّب دروغ سازان، بسیار ناجوانمردانه تر از سایر وجوه بود؛ زیرا امام علی (علیه السلام) را می توان نخستین و یا از نخستین خونخواهان عثمان به حساب آورد. گرچه امام علی (علیه السلام) وجوهی از مشی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی عثمان را تأیید نمی کرد و پیوسته اعتراضهایی داشت، ولی اصلاً کشتن خلیفه (عثمان) را کار درستی نمی دانست. اساساً امام علی (علیه السلام) راه حل مشکلی را که پیش آمده بود، در کشتن عثمان و یا روشهایی که معترضان در پیش گرفته بودند، نمی دانست. به همین سبب، در طول محاصره ی خانه ی عثمان از سوی معترضان، بیشترین کمک را به حل مشکل و حفظ جان خلیفه کرد و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) را به خانه ی عثمان فرستاد تا از بحرانی شدن اوضاع و صدمه خوردن خلیفه جلوگیری کنند. می توان گفت که امام علی (علیه السلام) بیشترین و گسترده ترین تلاش را برای آرام کردن اوضاع انجام داد، ولی به هر حال، وضعیت به سمت دیگر رفت و عثمان به قتل رسید. بعد از قتل عثمان، امام علی (علیه السلام) در حالی که هنوز خلافت را نپذیرفته بود، موضوع خونخواهی عثمان را مطرح کرد و خطاب به آنهایی که بر پذیرش خلافت از سوی امام اصرار می کردند، چنین فرمود: عثمان را کشتید نه بحق؛ و این ساعت خون او ضایع و باطل مانده است و کسی نیست طلب قصاص کند.
امام بعد از پذیرفتن خلافت نیز خطاب به جمعی چنین فرمود: اگر بتوانم، قصاص و مجازات کشندگان عثمان را به فردا نمی افکنیم و همین امروز این کار را انجام می دهم.
زمانی هم که امام شنید در شام امام را قاتل عثمان معرفی کرده اند و معاویه به بهانه ی خونخواهی عثمان، دهها هزار نفر را تحریک و بسیج کرده است، فرمودند: خود من خونخواه عثمان هستم؛ حال چگونه مرا قاتل معرفی کرده و مردم را فریب داده اند!
جالب این است که بعد از کشته شدن عثمان، معترضان و آنهایی که در قتل عثمان شرکت داشتند، به کسی اجازه نمی دادند بر جنازه ی عثمان نماز بخواند. امام علی (علیه السلام) در این جا وارد عمل شد و با متقاعد کردن معترضان، دستور داد بر جنازه ی عثمان نماز بخوانند. با این حال، معترضان نگذاشتند جنازه در قبرستان مسلمانان دفن شود؛ بدین ترتیب عثمان را کنار گورستان یهودیان دفن کردند.
به هر حال، امام علی (علیه السلام) با تمام تلاشهایی که در مهار شورش علیه عثمان و جلوگیری از قتل او داشت، به ناجوانمردانه ترین شکل، قاتل عثمان معرفی شد و با این دروغ بزرگ، فتنه های بزرگی پدید آوردند که جنگ جمل و صفین حاصل همین فتنه ها بود؛ جنگهایی که نه تنها در همان زمان ویرانیهای فراوان بر جای گذاشت، دهها هزار نفر را به کام مرگ فرستاد، در میان مسلمانان چنددستگی و اختلاف شدید ایجاد کرد، دهها هزار نفر زخمی و دهها هزار یتیم و ... بر جای نهاد، بلکه مسیر تاریخ اسلام را دگرگون کرد و فجایع تاریخی پی در پی به وجود آورد. بنابراین، نتایج و عواقب ویرانگر تاریخی و جریانی جنگ جمل و صفین بسیار بزرگتر و اندوهبارتر از زیانهایی است که در همان عصر واقع شد. به عبارت دیگر، زیانهای عصری دو جنگ جمل و صفین با تمام گستردگی و عمقی که داشت، نسبت به زیانهای تاریخی و دورانی آن ناچیز است.
اکنون اشاره کنیم که اگر بخواهیم بین خونخواهان دروغین و پیامبران دروغینی که قبلاً مطرح گردید، مقایسه ای به وجود آوریم، قطعاً به این نتیجه می رسیم که عواقب و آثار دروغهای پیامبران دروغین، تقریباً محدود به همان زمان شد و نتایج چندان قابل توجهی در تاریخ بر جای ننهاد، ولی دروغهای خونخواهان دروغین در کل تاریخ اسلام تأثیر ویرانگر نهاد.
همه ی آنچه خونخواهان دروغین می گفتند و همه ی آنچه که ادعا می کردند، فقط بهانه و سرپوشی برای اهداف و خواستهای غیرقابل بیانی بود که در دل داشتند. در آن زمان، خونخواهان دروغین، خواستها و اهداف و آرزوها و سخنانی داشتند که نمی توانستند به طور آشکارا بیان کنند؛ زیرا نه تنها یار و هواداری برایشان باقی نمی ماند، بلکه در میان همه ی مردم رسوا شدند و مورد تمسخر خاص و عام قرار می گرفتند؛ شاید هم مردم آنها را از شهرها بیرون می کردند.
منبع مقاله :
(1390)، دروغ پردازی و دجال گری علیه دولت نبوی و علوی(از هیاهوی ملحدانه در شرق مکه تا غوغای منافقانه در غرب رقه)، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.