نویسنده: دکتر بنفشه غرایی
به دليل اهميت اين دوره از زندگي در علم روان شناسي، در رابطه با نوجواني و بحران مربوط به آن، نظريات مختلفي ارائه شده است. اگرچه در کارهاي اصلي فرويد که يکي از پيشگامان علم روان شناسي است اشاره ي اندکي به نوجواني شده، ولي در نظريات وي قاطعانه بر اهميت دوره ي نوجواني در تحکيم شخصيت تأکيد شده است. از نظر او در دوره ي تحول نوجواني، تعارضات دروني فرد و درگيري با محيط و خانواده درهم مي آميزند و اين مسئله موجب مي شود که تغييراتي در طرز تفکر، رفتار و هيجانات يک نوجوان ايجاد شود که اگر نتوان آن را به عنوان علايم آشکاري از آسيب رواني در نظر گرفت، دست کم مي توان گفت که الگوي کاملاً متمايزي نسبت به يک فرد بزرگسال عادي دارد. به همين دليل فرويد نقش نوجواني را در بازسازي تحول رواني و شکل گيري غايي شخصيت بسيار مهم دانسته است.
دختر فرويد، آنا، اولين کسي بود که به کار تحليلي روي کودکان و نوجوانان پرداخت. وي معتقد است نوزاد در ابتدا همه چيز را براي خود مي خواهد و انتظار دارد که نيازهاي وي بلافاصله و به طور کامل شبيه دوران جنيني برطرف شود، ولي به تدريج در مي يابد که در دنيايي زندگي مي کند که محدوديت هاي زيادي در آن وجود دارد و او در بسياري از مواقع با ناکامي رو به رو خواهد شد و بايد با تأخير به خواسته هاي خود برسد، يا حتي گاهي اصلاً به آن ها نرسد. در اين زمان گفته مي شود که اصل واقعيت به تدريج در کودک شکل گرفته و آتش بسي بين تعارض هاي ناشي از تضاد بين خواسته هاي او و جهان خارج ايجاد شده است. آنا فرويد عقيده دارد که در نوجواني اين آتش بس، که در دوران کودکي به وجود آمده، مجدداً از بين مي رود و اين امر سهم عمده اي در شناخت دوره ي نوجواني دارد. در واقع مي توان گفت آنا فرويد الگويي را از نوجواني ارائه مي دهد که نشانگر طغيان و آشفتگي ذهني شديد است.
سوليوان معتقد بود که نوجواني نزديک ترين مرحله به اسکيزوفرنيا (يکي از بيماري هاي شديد رواني) است. وي در نظريه ي بين فردي خود عنوان مي کند که هدف اصلي نوجوان دستيابي به صميميت در روابط بين فردي است و در صورت ناتواني در اکتساب اين هدف، وي دچار مشکلات رواني خواهد شد.
اريکسون برخلاف آنا فرويد که تأکيد بر واپس روي نوجوانان به دوره ي کودکي داشت، به رشد، شکوفايي و سازگاري آن ها اشاره مي کند. وي با اشاره به تأثير نيروهاي اجتماعي بر سازگاري رواني نوجوان، معتقد بود که ارزش هاي اجتماعي تأثير به سزايي بر خصوصيت شخصيتي افراد بر جاي مي گذارند. اريک اريکسون، تئوري رشد خود را بر اساس تأثير تعامل بين عوامل رشدي، تاريخي، اجتماعي و رواني در شکل گيري شخصيت ارائه داد. احتمالاً هيچ نظريه پردازي به تنهايي نتوانسته به اندازه ي وي بر درک ما از رشد شخصيت در طي دوره ي نوجواني تأثير بگذارد. اريکسون در کتاب خود «هويت: جواني و بحران»، يک چارچوب نظري بسيار قوي براي شکل گيري هويت ارائه داده است.
اساس نظريه ي اريکسون تحت تأثير مشکلاتي بود که جنگ جهاني دوم براي جامعه ي آن زمان ايجاد کرده بود و به همين دليل وي علاقه مند به مسئله ي هويت شد. بر اساس تجربيات باليني، او متوجه شد افرادي که به عنوان سرباز در جبهه ها مي جنگيدند، پس از بازگشت به جامعه دچار مشکلات رواني جدي مي شدند. او معتقد بود که اين مشکلات درست شبيه مشکلاتي است که يک نوجوان، پس از ترک دوران کودکي با آن مواجه مي شود، و بر اين اساس نظريه ي خود را در مورد شکل گيري هويت در نوجوانان ارائه داد.
در واقع نظريه ي اريکسون درباره ي شکل گيري هويت، ناشي از ديدگاه رواني - اجتماعي اوست. هر چند نبايد فراموش کرد که اين نظريه برگرفته از کارهاي نظريه پردازاني مانند فرويد و جيمز مي باشد. بعد از اريکسون، نظريه پردازان مسئله ي هويت و بحران هويت را از زواياي مختلف بررسي کردند، به طوري که طي سي سال گذشته رشد و شکل گيري هويت در نوجوانان موضوع تحقيقات تجربي و نظري زيادي بوده است. مارسيا و همکارانش تخمين زدند که بيش از 300 مقاله ي چاپ شده درباره ي رشد و هويت وجود دارد که بيش تر آن ها بر اساس نظريه ي اريکسون و مارسيا نوشته شده اند.
به طور کلي مي توان گفت مطالعات مربوط به نوجوانان از تئوري هاي فرويد و اريکسون تا تئوري هاي مارسيا، برزونسکي، گروتوانت، واترمن، کورتينز، آدامز و کوته در زمينه ي بحران هويت ادامه پيدا کرده است.
منبع مقاله :
غرایی، بنفشه؛ (1387) بحران هویت و مهارت های مقابله ای (نظریه ها و راهبردها)، تهران: نشر قطره