نگاهي به تاريخ نگاري فرناند برودل (1902-1985)

عشق به مديترانه

فرناند برودل، تاريخ نويس اوليه ی اروپاي مدرن و وارث طرز نگرش نشريه «ی سالنامه» كه با مدير مسئولي مارك بلوك و لوسين فه ور پديد آمد،‌ در دهكده ی كوچك «لوموي ان اورنوا» در 24 اوت 1902 چشم به جهان
سه‌شنبه، 3 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عشق به مديترانه
 عشق به مديترانه

 

نويسنده: مارني هيوز- وارينگتن
مترجم: محمد رضا بديعي



 

نگاهي به تاريخ نگاري فرناند برودل (1902-1985)

فرناند برودل(1)، تاريخ نويس اوليه ی اروپاي مدرن و وارث طرز نگرش نشريه «ی سالنامه» كه با مدير مسئولي مارك بلوك و لوسين فه ور پديد آمد،‌ در دهكده ی كوچك «لوموي ان اورنوا»(2) در 24 اوت 1902 چشم به جهان گشود. وي،‌پس از نقل مكان به پاريس در هفت سالگي، ‌در دبيرستان ولتر(3) و دانشگاه سوربن(4) به تحصيل پرداخت و از همين دانشگاه با درجه ی استادي (5) در رشته ی تاريخ فارغ التحصيل شد (1923). هنگامي كه برودل در دانشگاه الجزاير(6) تدريس مي كرد (1923-1932)، ‌رساله اي درباره ی اسپانيايي ها در شمار افريقا در قرن شانزدهم به طبع رساند و براي نوشتن پايان نامه ی دوره ی دكتري اش،‌ كه پژوهشي درخصوص سياست خارجي فيليپ دوم بود، ‌به كار پرداخت. (7) وي، در فاصله ی سالهاي 1932-1935، در دبيرستان كوندورسه(8) و دبيرستان هانري چهارم(9) در پاريس و دانشگاه سائوپائلو(10) در برزيل به تدريس مشغول شد. برودل،‌ هنگام بازگشت از برزيل، در كشتي با لوسين فه ور، ‌كسي كه وي را به اختيار كردن ديدگاهي جامعتر در قبال تاريخ واداشت، آشنا شد.
برودل شغلي را در «مدرسه ی مطالعات عالي»(11) در 1938 به عهده گرفت، ‌اما با شروع جنگ دوم جهاني براي خدمت نظامي فراخونده شد و بعد هم دستگير و زنداني گشت. برودل، در اردوگاه هاي ماينس(12) (1940-1942) و لوبك(13) (1942-1945)،‌ديدگاهايش را در خصوص خط مشي سياسي فيليپ دوم، ‌به يك پژوهش گسترده درباره ی درياي مديترانه در دوران سلطنت فيليپ دوم تغيير داد. داستانها و مآخذ اين پژوهش كيفيتي افسانه اي به خود گرفته است، كه حتي بخش كوچكي از آن زاده ی ذهن خود برودل نبود. همان طور كه او اظهار داشت: «در دوران اسارت بود كه من اين اثر حجيم را كه با استقبال لوسين فه ور مواجه شد، ‌نوشتم تأليف كتاب به كمك كتاب. فقط حافظه ام به من براي تأليف اين كار عظيم كمك كرد». (14) موفقيت برودل محصول درخور ملاحظه ی حافظه و سالها پژوهش دقيق وي بود. اما آن طور كه جملّي(15) خاطر نشان مي كند:
او مي توانست از كتابهاي كتابخانه ی محلي شهرداري استفاده كند. علاوه بر اين،‌ تعيين كردن تاريخ جرح و تعديلهاي به عمل آمده در دفترچه هايي كه براي لوسين فه ور فرستاد، دشوار است: مثلاً، روشن نيست كه آيا تاريخ مطالب افزوده شده به پيشگفتار كتاب جلوتر آمده يا تاريخ اسارتش جلوتر برده شده است. اين گونه شبهات، تعيين دقيق زمان ارائه كردن نظريه سه قسمتي زمان(16) را، كه بعداً به صورت مشخصه تصور وي از تاريخ درآمد،‌ دشوار مي كند. (17)
نظريات برودل در مورد كشورهاي حوزه ی مديترانه كه با عنوان مديترانه و جهان مديترانه اي در دوران فيليپ دوم (18) در 1949 و با تجديد نظر در 1966 منتشر شده و ترجمه ی انگليسي (19) آن نيز در 1972-1973با عنوان،‌«مديترانه اي ها و جهان مديترانه اي در عصر فيليپ دوم» به طبع رسيده بود،‌ اثري است كه به عنوان «نخستين اثر تاريخي زمان ما»و يك «اثر باشكوه از تاريخ نويسي قرن بيستم» توصيف شده بود. (20) برودل، ‌در 1947 همراه با «لوسين فه ور، و «شارل مورازه» بخش ششم(21) يعني بخش علوم اجتماعي (22) را در مدرسه ی مطالعات عالي بنيان نهاد و دو سال بعد، با عنوان استاد در كالج دفرانس جانشين فه ور شد. وي تا به هنگام مرگ، شماره هاي پس از جنگ نشريه ی «سالنامه» را ويرايش كرد و تعداد زيادي مقاله و كتاب از جمله تمدن مادي و سرمايه داري، از قرن پانزدهم تا هجدهم (23) (اين اثر در سال 1967 تجديد چاپ شد،‌و به صورت جلد اول از كتاب سه جلدي تمدن مادي اقتصادي، و سرمايه داري: از قرن پانزده-هيجده( 24)، ‌محسوب شد،‌1979 ترجمه ی اين كتاب به انگليسي با عنوان سرمايه داري و زندگي مادي، از 1400-1800(25) در 1937 منتشر شد،‌ چاپ تجديد نظر شده ی آن نيز با عنوان تمدن و سرمايه داري قرون 15-18 (26)، سه جلد، نوشته هايي در باب تاريخ(27)، (1969،‌ ترجمه: در باب تاریخ (1980) (28)، انديشه هايي در باب تمدن مادي(29) (1977) هويت فرانسه(30) (90-1986)،‌2 جلد،‌ ترجمه: هويت فرانسه(92-1990)،‌ به چاپ رسيد. (31) از ديدگاه برودل، ‌تاريخ آن گونه كه به طور سنتي نوشته شده است، مانند پرتوافكني كرمهاي شب تاب به هنگام شب، بر گذشته پرتو مي افكند:
شبي را در باهيه( 32) به خاطر مي آورم، آنگاه كه در نمايشي از آتش بازي كرمهاي شب تاب فسفرسان محصور شده بودم؛ نوركم سويشان درخشيد، خاموش شد، دوباره درخشيد، بي آنكه با روشني و پرتو حقيقي در شب نفوذ كند. تاريخ سنتي نيز در قبال رويدادها چنين رفتاري دارد؛ در فراسوي درخشندگي اش،‌ تيرگي و تاريكي غلبه دارد.
(«موقعيت تاريخ در 1950»، درباره ی تاريخ، ‌صص10-11)
تاريخ «كورسويي بروز مي دهد نه روشنايي و نوري؛ رويدادها را عرضه مي كند بدون روشنگري و توضيح»، زيرا كه تاريخ نويسان گرايش دارند صرفاً بر رويدادها،‌ اعمال فردي و تحولات كوتاه مدت تأكيد ورزند و مي پندارند كه هر كدام از اينها مي تواند مستقيماً قابل دريافت باشد. بر اين اساس، تاريخ تا حد «تاريخ وقايع»(33) بويژه رويدادهاي سياسي، تنزل يافته است. چشم پوشي از شور و هيجان و «شتاب بي تابانه» از «تاريخ وقايع» كار آساني نيست، اما اگر مي خواهيم به درك بهتري از جهان برسيم، ‌بايد چنين كنيم. از ديدگاه برودل،‌ تحولات كوتاه مدت مركز تاريخ نيستند، فقط تاريخ نويسان از آن چنين تصوري داشته اند. براستي تاريخ داراي يك مركز نيست. وي،‌ مانند ساير ساختارگرايان، ‌معتقد بود كه معني داراي جنبه ی اعتباري (34) است تا زيربنايي:(35) معني اشيا، رويدادها و اعمال فردي در خود اشيا نهفته نيست، ‌بلكه در روابطي نهفته است كه ما در ميان آنها ايجاد مي كنيم. برودل مي نويسد:
در جهان زندگان افرادي كه بكلي خودشان را منزوي كرده باشند وجود ندارند؛ هر گونه اقدام فردي در يك واقعيت پيچيده تر، ‌يك واقعيت «درون شبكه»(36)، ‌همان طور كه جامعه شناسي آن را نامگذاري مي كند، ريشه دارد.
(همان، ص 11)
اين «ساختارهاي» روابط همه جانبه اند و بر طبق قواعدي كه مردم از آن بي خبرند،‌ عمل مي كنند. برودل معتقد است درك ساختارها مستلزم وسعت دادن و عميق كردن نگاهمان از ميان و از وسط زمان است. يعني، تاريخ نويسان صرفاً نبايد به روابط عناصر همزيست ( 37) (مثلاً، تحولات فرهنگي، جغرافيايي، ‌اقتصادي و سياسي) توجه كنند بلكه لازم است به آن دسته از تحولات ادوار مختلف زمان (مثلاً بلند مدت و كوتاه مدت) نيز توجه نشان دهند. وقتي ما طرز نگرشمان را تغيير دهيم، ديگر نمي توانيم بر اين پندار اصرار ورزيم كه زمان همگون (38) است: «زمان با آهنگي يكنواخت حركت نمي كند، ‌بلكه هزار گام متفاوت طي مي كند،‌ تند يا كند، ‌كه تقريباً ارتباطي با ضرب آهنگ روزانه يك وقايع نامه يا تاريخ سنتي ندارد» (همان، ‌ص11). تفكيك كردن گامهاي متفاوت زمان ناممكن است، ‌اما برودل سه گروه بندي بزرگ در زمان تاريخي كشف مي كند: زمان جغرافيايي (39) بلند مدت: دوره هايي كه دست كم يك قرن را در بر مي گيرند)، زمان اجتماعي، و زمان شخصي (تاريخ وقايع).
نظريه ی سه قسمتي زمان اساس همه ی آثار برودل را تشكيل مي دهد، اما اين موضوع به روشن ترين وجه در كتاب درياي مديترانه و كشورهاي مديترانه در دوران فيليپ دوم (از اينجا به بعد، از اين كتاب با عنوان درياي مديترانه نام مي بريم) بيان شده است. كتاب درياي مديترانه بر اساس هر گونه سرعت در زمان قسمت بندي شده است. برودل در قسمت نخست «نقش محيط»(40) را، ‌تاريخ رابطه ی مردم با محيط طبيعي، يا آنچه خود وي آن را «زمين تاريخ»(41) مي نامد، ‌مورد بررسي قرار مي دهد. اين تاريخي است:
كه گذشت آن تقريباً نامحسوس است، تاريخ انسان در ارتباطش با محيط، تاريخي كه در آن هر گونه تغيير آهسته و كند انجام مي گيرد، ‌تاريخي از تكرار مداوم، چرخه هاي مكرر. نتوانستم به اين تاريخ تقريباً جاوداني بي توجه بمانم، تاريخ برخورد انسان با اشياي بي جان، نيز نتوانستم از پيشگفتار سنتي جغرافيايي درباره ی تاريخ كه اغلب بدون فايده چنداني در آغاز بسياري از كتابها درج مي شود،‌ با توصيفهايش از رسوبات معدني، انواع متفاوت كشت و كار،‌ گياهان ويژه، كه به اختصار در فهرست قيد شده است و هيچ گاه دوباره از آنها ياد نمي شود، انگار كه گلها در هر بهار بر نمي گردند، گله هاي گوسفند هر سال كوچ مي كنند، يا كشتيها در يك درياي واقعي كه همراه با فصول تغيير مي يابد حركت مي كنند، راضي باشم.
(مديترانه اي ها، جلد اول، ص 20) (42)
اين بخش از كتاب بوضوح علاقه ی برودل را به پژوهش جغرافيايي ويدال دي لابلانش(43) و آلبر ديمانژن(44) و در عين حال عشقش را به منطقه ی مديترانه نشان مي دهد( همان، ص17). هدف برودل اين است تا به ما نشان دهد كه منظره (45) نقشي مهم در تاريخ ايفا مي كند. مثلاً، وي مدعي است كه افكار و انديشه هايي كه در جلگه ها پديد مي آيد، ‌بندرت در نواحي كوهستاني رواج مي يابد و بر سر زبانها مي افتد و هم از اين روست كه در كوهستانها «تمدن هرگز پا نمي گيرد» (همان،‌ص36). دومين بخش،‌ «سرنوشتهاي مشترك و گرايشهاي فراگير»(46)، به تاريخ ساختارهاي (47) اجتماعي يا (گرايشها و پيوندهاي ميان پديده هاي متنوع همزمان) توجه دارد: تاريخي از هماهنگيها و قدرتهاي دخيل در نظامهاي اقتصادي، پيشرفتهاي علمي و اقتصادي، نهادهاي سياسي، تحولات فكري، كشورها، ‌جامعه ها، ‌تمدن ها و شكلهاي مختلف جنگاوري (همان، ص 21؛ همچنين نك «تاريخ و علوم اجتماعي: دوره ی طولاني»(48) درباره ی تاريخ، ‌ص 30) (49) مثلاً، دوران رشد اقتصادي در طي قرنهاي پانزدهم و شانزدهم به پيدايش امپراتوري اسپانيايي و عثماني كمك كرد (همان، ج دوم، ‌صص 657-703) بخش سوم، ‌«رويدادها،‌ سياست و مردم»(50)
به حرفهاي تاريخ سنتي گوش فرا مي دهد -شخص بهتر است بگويد تاريخ نه در مقياس فرد، بلكه در مقياس افراد، آنچه پل لاكنب(51) و فرانسواز(52) از آن با عنوان «تاريخ وقايع» نام بردند، ‌به عبارت دقيق تر، ‌تاريخ وقايع، ‌پهنه ی آشوبها، ‌خيزابهاي خشم كه جزر و مد تاريخ را بر دوشهاي توانمندشان حمل مي كنند. يك تاريخ موجز، ‌سريع،‌ با نوسانهاي عصبي، ‌بنا به تعريفي فوق العاده حساس؛ كمترين تكان، همه ی آنتنهايش را مي لرزاند.
(همان، جلد يك، ص 21)
در اين بخش، برودل براي ما تصويرهاي زنده اي از چهره هاي كساني مانند فيليپ دوم، دُن گارسيا تولي دو(53) و دُن يوهان اتريشي(54) ترسيم مي كند، ‌و گزارشهاي دقيقي از جريان جنگها و عهدنامه هاي نيمه ی دوم قرن شانزدهم در معرض ديدمان مي گذارد. اگرچه برودل نمي خواهد تاريخ مربوط به شخصيتها را «محو كند» (آن طور كه لوي استراوس(55) در اين مورد مي گويد)،‌ مي پندارد كه اين تاريخ ممكن است باعث توجه نكردن به تاريخ جغرافيايي و اجتماعي گردد. (56) وي همچنين سخت مي كوشد تا اين نكته را روشن كند كه در حالي كه افراد انساني باعث تحول مي شوند، ‌خودشان زندانيان ساختارهاي جغرافيايي و اجتماعي اند. (57) برودل مي نويسد: «انسانها تاريخ را مي سازند، اما تاريخ نيز انسان را مي سازد» (موقعيت تاريخي در 1950» درباره ی تاريخ ص 11؛ همچنين نك «تاريخ و علوم اجتماعي: دوره ی طولاني» درباره ی تاريخ ص30). بر اين اساس، ‌وي به كارهاي انسانها تا آنجا كه آنان ساختارها را آشكار مي سازند،‌ ابراز علاقه مي كند. همچنين برودل در برابر وسوسه محوري ساختن يك شخصيت يا يك شيء در كتابش سخت مي ايستد. با اينكه درياي مديترانه تكه تكه شده است: «اين مجموعه اي از درياهاست، و اين درياها توسط جزيره ها تكه تكه گشته اند، به وسيله ی شبه جزيره ها از هم گسسته اند، با خطوط ساحلي پيچ در پيچ احاطه شده اند» (درياي مديترانه، ‌ج1،‌ ص 17).
برودل متفكري وابسته به مكان (58) است، وي جهان را با توصيف كردن تارهاي درهم تنيده ی پيوندهاي ميان اشيا و آدمها وصف مي كند. اين شكل وابستگي به نقشه برداري از مكان نيز در دومين پژوهش مهمش،‌ كتاب سه جلدي تمدن و سرمايه داري در قرن پانزدهم تا هجدهم (ساختارهاي زندگي روزمره (59)، روند امور بازرگاني(60)، و دورنماي جهان (61) نقش ايفا مي كند. وي، در ساختارهاي زندگي روزمره، اظهار نظر مي كند كه تنگناهاي پيشاصنعتي اقتصادهاي اروپايي «آذوقه ی ناكافي، ‌جمعيتي كه براي بهره برداري از منابع و ذخاير كشور بسيار زياد يا بسيار اندك بود، ‌پايين بودن بهره وري كار، و تا به حال پيشرفت آهسته در قبال تسلط بر طبيعت» بسختي در فاصله ی قرنهاي پانزدهم و هجدهم (ساختارهاي زندگي روزمره، ص 27) تحول پيدا كرد. جلد دوم، روند امور بازرگاني، به گونه هاي مختلف گرايشهاي اقتصادي توجه مي كند (مانند بازارها، مبادلات،‌ شركتها و اسكناس) و جلد سوم،‌ دورنماي جهان، به تشريح پيدايش چشمگير سرمايه داري،‌ از ونيز(62) قرن پانزهم، ‌از راه انتورپ(63)، ‌جنوا(64) و آمستردام(65)، ‌تا بريتانيا در بدو انقلاب صنعتي مي پردازد. دو مطلب ديگر اين كار،‌ به طور بي سابقه اي برجسته است. اول،‌ برودل مصر است كه پديده ی جهاني سرمايه داري را بايد با ملاكهاي جهاني توضيح داد. مثلاً تعاريف مرتبط با نقش اقليتهاي مذهبي در تجارت جهاني، ‌اقليت پارسي هاي هند و اقليت هوگنوت هاي (66) فرانسه را در بر مي گيرد(روند امور بازرگاني، ‌صص 165-7). مضافاً، ‌هزينه ی نسبي كار در اروپا در مقايسه با آسيا، ‌افريقا، و امريكا به مثابه ی مهيا كننده ی يك محرك براي پيشرفت ماشين آلات مرتبط با انقلاب صنعتي تلقي گرديده است. دوم، ‌آن گونه كه «والراشتاين»(67) متذكر شده است، ‌برودل عقيده ی مطرح شده از سوي اكثر ليبرال ها و ماركسيست ها را درباره ی سرمايه داري وارونه مي كند. آنجا كه اينان سرمايه داري را به عنوان عامل استقرار نوعي آزادي، بازار رقابتي (68)،‌ارزيابي مي كنند،‌برودل آن را به عنوان حد اعلاي انحصاري كردن (69) در نظر مي گيرد (روند امور بازرگاني، صص 412-428). افزون بر اين، ‌آنجا كه ليبرال ها و ماركسيست ها، سرمايه داران را به مثابه ی عاملان تخصصي كردن اقتصاد تلقي مي كنند، برودل علت موفقيت سرمايه داري را در امتناع از تخصصي كردن قلمداد مي كند (همان، صص 377- 82) (70)
روشن بيني برودل از تاريخ، مستلزم بررسي طيف وسيعي از اسناد تاريخي درباره ی دوره ی طولاني است. در عين حال اين امر احتياج به صراحت در قبال روشها و مسائل مرتبط با بسياري از انواع پژوهش تاريخي و علوم اجتماعي دارد. با اين وصف، تاريخ و علوم اجتماعي طبق معمول در برابر يكديگر موانعي ايجاد مي كنند و نتيجه گيري هايشان را به عنوان تصويري كامل از وضعيت بشري عرضه مي دارند («تاريخ و علوم اجتماعي: دوره ی طولاني» درباره ی تاريخ، ص25؛ «وحدت و كثرت در علوم اجتماعي»(71) درباره ی تاريخ، ‌صص 25-55؛ «تاريخ و جامعه شناسي»، درباره ی تاريخ، ‌ص 64). به علاوه، هر دو رشته، ‌روشها و انتخابشان از موضوعات تحقيقي را به عنوان موضوعاتي مصون از تغيير در نظر مي گيرند. در نظر برودل اين گرايش به ايجاد موانع و اصول پايدار نامطبوع است،‌ چون كه ما را از امكان درك حال و گذشته بازمي دارد. اين موضوع براي برودل بديهي است كه بررسي گذشته خودشناسي (72) بيشتري را امكان پذير مي سازد: وي مي نويسد:
با يك سال اقامت در لندن چندان چيزي درباره ی انگلستان نخواهيد آموخت، اما درباره ی فرانسه مطالب فراواني فرامي گيريد: شما مي آموزيد زيرا از خودتان فاصله گرفته ايد. گذشته و حال، ‌يكديگر را به طور متقابل توضيح مي دهند. بر اين اساس، تاريخ همان اندازه كه درباره ی حال است به همان اندازه نيز درباره ی گذشته است.
(«تاريخ و علوم اجتماعي: دوره ی طولاني»، درباره ی تاريخ، ص 37).
اينكه برودل چنين پيامي را از سويداي دل بيان مي كند از پژوهش دو جلدي اش هويت فرانسه درباره ی شكل گيري فرانسه ی امروزي آشكار مي شود. اين اثر ماهيت زودگذر حال را در موقعي كه در شرايط بلند مدت بررسي شده است،‌ نشان مي دهد، ‌و فرجام دردناك موقعيت «بي پناه» فرانسه را در اروپا كه در دراز مدت «بدون چاره» به آن سوق داده شده است، عرضه مي كند (هويت فرانسه، ج1،‌صص 11،15،114،262،281،298، ج2،‌ص 149) (73)
علاقه ی برودل به ارتباط ميان تاريخ و علوم اجتماعي، ‌در پرداختن به تحقيقات تاريخي در فراسوي يك كانون عمدتاً سياسي و در وراي تحولات تاريخي دراز مدت، ‌جاي وي را به عنوان جانشين مارك بلوك، لوسين فه ور و «پدر روحاني» ژاك گاف،(74) و امانوئل لوري لادور (75) و مارك فرو(76) مشخص مي كند. با وجود اين، ‌ديدگاه متكثرش از زمان و «تمركز زدايي»(77) بشريت وي را از محيط «سالنامه» متمايز مي سازد. به عقيده او، ساختارها هرگز توانايي نمي بخشند، بلكه هميشه قيد و بند مي آورند. در نتيجه، بررسي افراد انساني، ‌صرفاً وسيله اي است براي پايان افشاگرانه ساختارها. معدودي از تاريخ نويسان وابسته به «سالنامه»، يا هر تاريخ نويس ديگري از نوع همين گروه، براي مردم چنين پايگاه اجتماعي حاشيه اي و كم اهميتي قايل شدند. اليوت(78) مي نويسد: مديترانه اي برودل «يك قلمرو بي اعتنا به سلطه بشري است»، و «وييلين» چنين شكوه مي كند كه اين اثر با انكار انسان آن هم در نقش وحدت بخش،‌ تاريخ را به چيزي جز يك «گردونه»آسياب توانفرسا تبديل نمي سازد. تاريخ چيزي جز «يك كار يكنواخت توانفرسا» نيست. (79) سرانجام، ماتينگلي (80) به اين نتيجه مي رسد كه «خود دريا ناچيز شمرده شده است»(81) با وجود اين، شمار اندكي از مفسران، نظرياتي مساعدتر درباره محتواي اين كتاب ابراز كرده اند. به عنوان مثال، هكستر(82) درياي مديترانه را به مثابه اثري به سبك مقامه (83)،‌ كه بيشتر به طور شانسي براي تغيير ذائقه خوانده مي شود،‌ ارزيابي مي كند، وكلنر(84) از آن به عنوان يك اندام شناسي، ‌يا هجو دانشنامه اي نظريات مسلط درباره ی تاريخ نام مي برد. (85) همان گونه كه آنان اظهار نظر كرده اند، ممكن است برودل از ما بخواهد تا «ژرفناهاي»(86) سبك و محتوا را مورد توجه قرار دهيم.

آثار مهم

'Personal Testimony,Jounal of Modern History,1972,44: 448-67.
The Mediterranean and the Mediterranean World in the Age of Philip II,2vols,trans. s. Reynolds,Glasgow:William Collis,1972-73.
Capitalism and Material Life 1400-1800,trans. M. Kochan,Glasgow:Fontana,1974,revised edn Civilization and Capitalism 15th-18th Century,3vols (The Structures of Everyday Life,The Wheels of Commerce,The Perspective of the World) trans. S. Reynolds,Glasgow:William Collins,1981-92.
Afterthoughs on Material Civilisation, trans. P. M. Ranum, Baltimore, MD:Johns Hopkins University Press,1977.
On History, trans. S. Matthews, Chicago, IL: University of Chicago press. 1980. The Identity of France,2 vols (History and Environment,People and Production) ,trans.
S. Reynolds, London: Harper Collins,1990-92.

پي نوشت ها :

1. fernand Braudel
2. lumevill-en-Ornois
3. lyéce Voltaire
4. Sorbonne
5. agrégé
6. University of Algiers
7. F. Braudel. 'Les espagnols et I'Afrigue du Nord',Revue africaine,1928. 69:184-233,351-410.
8. L Cée Condorcet
9. lycée Henri IV
10. University of säo paolo
11. Ecole Pratique des Hautes Etudes
12. Mainz
13. Lübeck
14. F. Braudel,Personal Testimoney',Journal of Modern History,44(4) :453.
15. Gemelli
16. Threefold View of Time
17. G. Gemelli,Fernand Braudel, trans. B. Pasquett and B. Propetto Marzi, Paris: Editions Odile Jacob,1995,p. 78.
18. La Mediterrancean et le monde méditerranéen àl époque de Philippe II
19. The Mediterranean and the Mediterranean World in the Age of Philip II
20. Anon. ,'Historian of the Mediterranean',Times Literary Supplement,15Feb. 1968,no. 3442,p. 156;W. H. McNeill, 'History with a Frenchent',Journal oF Modern History,1972,44(2) :447.
21. Sixième Section
22. Charles Uorazé
23.عشق به مديترانه Civilisation matérielle et Capitalism -
24. Civili sation matérielle. èconomique et Capitalism:
عشق به مديترانه siécle
25. Capitalism and Matevial Life 1400-1800
26. Civilisation and Capitalism 15th -18th Century
27. Ecrits sur histoire
28. On History
29. After thoughts on Material Civilisation
30. L'identité dela France
31. The Iddentity of France
32. Bahia
33. histoire événmetielle
34. Relational
35. substantial
36. entermeshed
37. coexisting elements
38. homogeneous
39. La longue durée
40. The Role of the Environment
41. geo-History
42. See also P. 23;and 'History and Social Sciences:the Longue Duree',in on History,pp. 31-3,and 'the Situation of History in1950',on History,p. 12.
43. Vidal de la Blanche
44. Albert Demangeon
45. landscape
46. Collective Destinies and General Trends.
47. Conjonctures
48. History and the social sience the Longue Durée
49. P. Burke,The French Historical Revolution:The Annales School 1929-89,Cambridge:Polity,1990,P. 112.
50. Events, politics and People
51. Paul Lacombe
52. Francois Simiand
53. Don Garcia de Toledo
54. Don John of Austria
55. Lévi -Strauss
56. C. Lévi-Strauss, The Savage Mind, Trans. anon., London: Weidenfeld & Nicolson, 1966.
57. Burke, The French Historical Revolution, p. 34.
58. Spatial thinker
59. The Structures of Everyday Life
60. The wheels of Commerce
61. The Perspective of World
62. Venice
63. Antwerp
64. Genoa
65. Amsterdam
66. Huguenots
67. Wallerstein
68. Competitive market
69. monopolisation
70. I. Wallerstein, 'Braudel on Capitalism, or Everything Upside Down', Journal of Modern History, 1991, 63(2) : 354-61.
71. Vnity and Diversity in the social siences
72. self- understanding
73. S. kaplan, 'Long-run Lamentations: Braudel on France', Journal of Modern History ,1991,63(2) 341-53.
74. Jacques le Goff
75. Emmanuel le Roy Ladurie
76. Marc Ferro
77. decentring
78. Elliot
79. J. H. Elliott, 'Mediterranean Mysteries, 'New York Review of Books, 3May 1973, 20(7) :28; and B. Bailyn, 'Braudel's Geohistory -a Reconsideration', Journal of Economic History, 1951,11(3) :279.
80. Mattingly
81. G. Mattingly, 'Review of La Mediterranee et le monde mediterraneen a I'epoque de Philippe II', American Historical Review, 1950, 55(2) :350.
82. Hexter
83. Picaresque
84. Kellner
85. J. H. Hexter, 'Fernand Braudel and the Monde Braudellien… ', Journal of Modern History ,44(4) :480-539; H. Kellner, 'Disordely Conduct: Braudel's Mediterranean Satire', History and Theory,1979, 18(2) :197-222.
86. deeper water

منبع مقاله :
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.