مترجم: محمد رضا بديعي
نگاهي به تاريخ نگاري ژان فرواسار (ح 1337-ح1410)
ژان فرواسار (1)، شاعر فرانسوي، نويسنده ي رمانهاي عاشقانه (2) و تاريخ نويس شواليه ها، در حدود 1337 چشم به جهان گشود. وي از آموزش روحاني برخوردار گرديد و احتمالاً از دوران كودكي به خدمت كنت هاي اينو(3) درآمد. در سال 1361 به انگلستان سفر كرد و از حمايت ملكه فيليپا(4) بهره مند شد. وي در زمان خدمتكاري خود در دربار ملكه، به اسكاتلند (1365)، گسكني(5) (1366-1367) و ميلان (1368) سفر كرد. پس از درگذشت ملكه فيليپا (1369)، به هلند رفت. او به سلك روحانيان درآمد و در 1373 كارمند كليسا در لس استينس(6) (نزديك مونس(7) ) شد. در 1384 كشيش شهر شي مي (8) گرديد. فرواسار در حدود 1356 نوشتن معروفترين اثر خود را آغاز كرد(9) (وقايع نامه ي فرواسار) (10) و تا اندكي پيش از مرگش، كه از قرار معلوم در حدود 1410 اتفاق افتاد، به تصحيح كردن آن ادامه داد.تقريباً نزديك به دويست شعر به فرواسار منسوب است، كه در بيشترشان عشق كمال گرايانه (11) مورد ستايش قرار گرفته است. «عشق كمال گرايانه» به يك ديدگاه تناقض آميز درباره ي عشق مربوط مي شود كه در كاخهاي اشرافي جنوب فرانسه در پايان قرن يازدهم پديد آمد. اين عشقي است كه هر دو جنبه ي عشق «نامشروع و اخلاقاً تعالي بخش، شهواني و خويشتن دار، خفت بار و غرورآميز، بشري و فرابشري» را در بردارد(12) بلندترين و پرآوازه ترين شعر فرواسار مليادور (13) است، كه در آن يك شواليه آرتري (14) سخت آرمان گرا، مليادور، دختر پادشاه اسكاتلند، هرموندين(15)، را صاحب مي شود. هنگامي كه فرواسار نويسنده جواني بود، ثبت كارهاي شواليه وار هم عصرانش را به شعر تجربه كرد. وي در وقايع نامه ها شرح مي دهد كه در موقعي كه به لندن سفر كرد به ملكه فيليپا گزارشي از «رزم آزماييها و ماجراهاي» نبرد په واتي (16) (1359) را كه تا حدود 1359 ادامه يافت، تقديم كرد. (17) به هر حال، اين اثر، كه اكنون گم شده، گمان مي رود كه تنها وقايع نامه اي از فرواسار باشد كه وي آن را منظوم ساخته بود. تصور مي شود كه فرواسار، مانند ساير نويسندگان هم عصرش، دريافته بود كه كتابهاي تاريخي بهتر است به طور خصوصي خوانده شوند تا به طور علني، به اين دليل ديگر هيچ نيازي به از برخواني و به كار بردن صناعات شعري مانند تكرار (18) يا عبارات كليشه اي نخواهد بود.
كتاب وقايع نامه هاي فرواسار، تاريخي است از اعمال بسياري از اشراف زادگان اروپاي غربي بويژه آناني كه در جنگهاي صدساله ميان انگلستان و فرانسه درگير بودند -درست از دوره ي قبل از به قدرت رسيدن ادوارد سوم (1325) تا به هنگام درگذشت ريچارد دوم (1400). اين اثر شامل چهار مجلد است. جلد نخست، كه دست كم پنج نسخه مختلف از آن باقي مانده است، رويدادهاي 1350-75 را در بر مي گيرد. (تاريخهاي پاياني از نسخه اي به نسخه ديگر فرق مي كنند). فرواسار در مورد دوره ي تا اواسط دهه ي 1360، سخت بر آثار دو تاريخ نويس تكيه مي كند: وقايع واقعي (19) از ژان لي بل(20) و زندگي شاهزاده بدنام (21) از شاندوس هرالد(22) (مثلاً، در جلد نخست، صص 37-38) (23) از آنجا كه هر دو اين آثار باقي مانده اند، تاريخ نويسان توانسته اند نحوه استفاده فرواسار را از اين دو اثر مورد بررسي قرار دهند. (24) بعد از نيمه دهه 1360، فرواسار وقايع نامه ها را از حاصل يافته ها، مصاحبه كردنها، و برخي از اسناد و مدارك متعلق به خود تدوين كرد.
جلد دوم، در ابتدا يك اثر جداگانه بود با عنوان ماجراهاي فلاندرز(25)؛ در اين جلد به تشريح آشوبهاي فلاندرز(26) در سالهاي 1378-87 پرداخته شده است. در جلد سوم دوره ي بين سالهاي 1386-88، از جمله تلاشهاي چارلز ششم براي يورش بردن به انگلستان، نقل گرديده است، و در جلد چهارم سقوط ريچارد دوم و به قدرت رسيدن هنري چهارم (1389-1400) بيان شده است.
سرنخ روشهاي فرواسار را در گردآوري اطلاعات مي توان در سراسر وقايع نامه ها به صورتي پراكنده پيدا كرد. از نظر فرواسار، وظيفه اوليه براي گردآوردن اسناد، متشكل بود از مسافرت به قصد كسب اطلاعات در سرتاسر اروپاي غربي، خاطرات نخستين ديدارها از جاهايي مانند انگلستان و اسكاتلند، مصاحبه ها، نوشتن يادداشت و جمع آوري متنها و مدارك. به هنگام سير و سفر، تلاش داشت تا آنچه را ديده و شنيده بود هر چه زودتر يادداشت كند. گاهي مي توانست شرح مصاحبه ها را روي كاغذ بياورد؛ ولي گاهي نيز تا هنگام رسيدن به مقصد قادر نبود خاطراتش را بنويسد. حال اينكه او چگونه بعداً از چنين اطلاعاتي براي تأليف وقايع نامه ها استفاده كرد، تصورش دشوار است. احتمالاً او به محض اينكه اطلاعاتي در مورد دوره اي يا رويدادي گرد مي آورده است يك مبناي زماني براي آنها در نظر مي گرفته است. بعد از آن، وي ممكن است نسخه متني را كه ما به صورت دست نوشته ها محفوظ نگه داشته ايم به كاتبان ديكته كرده باشد. در موقع لزوم، وي احتمالاً به كاتبان خود دستورهاي لازم را مي داده و كار نوشتن متن را به آنان محول مي كرده است. همچنين محتمل است كه وي بخشهاي پاياني نسخه متن را خودش مي نوشته است. از اين رو بديهي است كه او براي تلخيص، تصحيح، تأليف، و بازنويسي كردن اسنادي كه جمع آوري مي كرده، فرصت فراواني داشته است. در نتيجه، آن طور كه عده اي نسبت داده اند، من نمي توانم بگويم كه فرواسار صرفاً شخص فاقد اهميتي براي اشرافيت قرن چهاردهم بوده است. (27)
فرواسار كتاب خود را بيشتر به عنوان يك «تاريخ» تلقي مي كرد تا «وقايع نامه» يا «سالنامه» زيرا كه او چيزي بيش از يك نوع وقايع نگاري ساده را پديد آورد. از ديدگاه او، تاريخ نويس مي كوشد گزارشي جامع، مفصل و بيطرفانه درباره ي رويدادها فراهم آورد. مثلاً، او اظهار مي دارد كه با هر دو طرف درگير در جنگهاي صدساله و حاميانشان مصاحبه كرده است. اما در عين حال وي سعي مي كند كه رويدادها را به نحوي شرح دهد كه آن حقيقت اخلاقي اي را كه كشف مي كند براي خواننده روشن و قابل فهم باشد. بر اين اساس، تاريخ در خدمت اخلاق است. (28) مثلاً در مقدمه جلد اول اظهار مي دارد:
به منظور اينكه اقدامات شرافتمندانه، اعمال و ماجراهاي پر عظمت نيروهايي كه در خلال جنگهاي ميان فرانسه و انگلستان به وقوع پيوست، به نحوي مناسب براي آيندگان نقل شود و به جا بماند، تا آنجا كه مردمان شجاع از رهگذر آن بتوانند با تبعيت از چنين نمونه هايي الهام بگيرند، مي خواهم شرح اين رويداد بلند آوازه را به رشته تحرير درآورم.
(جلد يكم، ص 37)
فرواسار عمدتاً علاقه مند به ثبت خاطره آن شواليه هايي است كه اعمالشان نشان دهنده دلاوري شواليه وار (29) است؛ البته به اين نكته اشاره شده است كه كتاب وي همتراز ادبي نوشته هاي يادگاري مربوط به مراسم خاكسپاري است. (30) فرواسار عقيده داشت كه كلامش طريقه اي براي آموزش اخلاقي فراهم خواهد ساخت، احساسي كه مي توان منشاء آن را به نوشته هاي تاريخ نويسان عهد باستان مانند تاسيت( 31) و ليوي (32) رسانيد. از ديدگاه فرواسار، و همين طور ساير نويسندگان قرن چهاردهم، دلاوري شواليه وار نشان دهنده فضايل نظامي توانايي، افتخار، وفاداري پايبندي و نزاكت بود. (33) اما همچنين فرواسار تصور مي كرد كه شواليه وار فرصتها را غنيمت مي شمرد، از اين رو به شواليه هاي برخاسته از خاندان معمولي، كه اعمال بزرگ انجام مي دهند، علاقه مند است. وي در عين حال دلواپس شكنندگي ايده آل هاي دلاوري شواليه و او حكومت خوب است. از نظر فرواسار، «حكومت خوب» نيازمند محافظت از نظم عمومي و امتيازات اجتماعي است. (34) در نتيجه، مفاسد خاصي كه در وقايع نامه ها بسيار مورد توجه قرار گرفته اند، عبارتند از آزمندي، بيدادگري و فتنه انگيزي. افزون بر اين، فرواسار به خوانندگانش هشدار مي دهد كه شواليه ها در قبال حمله توده ها آسيب پذيرند. فرواسار همدردي اندكي نسبت به فقرا از خود نشان مي دهد. وي از حوادثي كه بي شك در آن زمان به صورتي مهيب اتفاق افتاده بود، از جمله طاعون سالهاي 1348-49، به زحمت سخني به ميان مي آورد و بندرت در موقعي كه از شورشها مي نويسد تنفرش را پنهان مي كند (به عنوان مثال، در جلد يكم، صص 12-111، 151-155: جلد دوم، صص 30-211). حتي هنگامي كه او موارد تعدي اشراف يا خشونت عليه توده ها را بررسي مي كند، چندان تمايلي به شرح سرگذشت قربانيان كه وي به واسطه ي نبود انضباط در ميان بخشي از اشراف بر آن تأكيد مي ورزد، ندارد (مثلاً، بهره كشي شارل ششم از مردم فلاندرز براي پرداخت هزينه ي تهاجمش به انگلستان در 1386، جلد سوم، صص 303-308). در وقايع نامه ها زنگي فقرا مبهم و ناروشن است. در عين حال فرواسار هر وقت كه ملاحظه مي كند كه روحانيان در بي نظمي اجتماعي دست دارند آنان را مورد نكوهش قرار مي دهد. با اين همه، از سوي ديگر، در ستودن شخصيتهاي پارسا و پرهيزگار و اسقف هاي رزمنده ترديد نمي كند (مانند اسقف نورويچ(35) جلد يكم، صص 91-92).
با وجود اين، فقط اخلاق جزء سازنده ي وقايع نامه ها نيست. علاوه بر اين فرواسار از نقل سرگذشتهاي جالب لذت مي برد و تمام قوايش را به كار مي اندازد تا آنها را با آب و تاب براي خواننده بيان كند. به عنوان مثال، توصيف وي در مورد به زير كشيدن ريچارد دوم از اريكه قدرت، درست به اندازه ي نمايشنامه ي شكسپير درباره ي همين واقعه، گيرا و جذاب است (جلد چهارم، صص 421-471). (36) همان گونه كه برخي از نويسندگان متذكر شده اند، صحنه ي سفر به بي آرن(37) در جلد سوم (جلد سوم، صص 263-94) نشان دهنده ي نقطه ي عطفي در آگاهي فرواسار از مهارت نويسندگي خويش است. ديوره (38) در اين باره مي نويسد:
فرواسار شيفتگيهاي اديبانه را بيان مي كند: تا آنچه را به صورت «زبان متكلف»(39) آموخته است به رشته ي تحرير درآورد. وي با سبكي جذاب به نوشتن مي پردازد، و ... براي انجام دادن چنين كاري، آماده است به هنگام نوشتن مطلب مورد نظرش پا را از حد خويش فراتر بگذارد. در حالي كه پيوسته در خصوص اطلاعاتي كه به دست آورده است توجه مي كند و آنها را با آب و تاب شرح مي دهد، حاصل كار تا حدي جنبه اي وقايع نگارانه پيدا مي كند. پرت شدن از مطلب كاري است عادي، و خاطرات مؤلف بدين گونه اند، بسياري از آنها چندان ربطي به سوژه ي اصلي ندارند، و قبل از اين، خود وي گنجاندن آنها را در كتاب بي ارزش تلقي كرده است. (40)
اينكه جز پنج نسخه از مجلد يكم وجود ندارد - كه سه تاي آنها نيز با همديگر فرق اساسي دارند- فرواسارشناسان را هم خوشحال و هم نگران ساخته است. هيچ بخش ديگري از نوشته هاي فرواسار يك چنين بحث پويايي را در قبال نظرياتش درباره ي تاريخ و روشهاي تأليف آن برنينگيخته است. آن طور كه آينزوورث(41) استدلال كرده است:
فرشينه اي تاريخي كه فرواسار مي بافد بسيار مسحور كننده است، و گاهي حتي به عنوان يك سند مورد اعتماد است، اما در نهايت از تارو پود خودش بافته مي شود، و كيفيت مهارت، كه توجه آدمي را به خود جلب مي كند - و اين به مدت ششصد سال كامل سر جاي خود بوده است. (42)
به طور سنتي، نظم كتاب به صورت زير تصور شده است:
1. چاپ اول، (نسخه خطي «الف»)
2. چاپ اول با تجديد نظر (نسخه خطي «ب»)
3. چاپ دوم (نسخه خطي «اَميَن»(43))
4. خلاصه (نسخه خطي «ب»)
5. چاپ سوم (نسخه خطي «رُم»)
همان طور كه پالمر (44) خاطر نشان كرده است، ناميدن هر كدام از اين نسخه ها به عنوان يك «چاپ» از مجلد يكم گمراه كنند خواهد بود، زيرا دامنه تجديدنظرهاي فرواسار بسيار فرق مي كند. مثلاً، گمان مي رود نسخه خطي بء داراي اهميت كمتري باشد زيرا نزديك به يك ششم حجم نسخه الف است و بسياري از بندهاي تحليلي آن را ندارد. تغييرات از نسخه الف به نسخه ب بنيادي نيست؛ آنها بيشتر در جزئيات فرق مي كنند تا در كليات. به هر حال، مسير پيشرفت از نسخه ي الف از طريق نسخه ي امين به نسخه ي رم بيشتر در معرض تحقيق بوده است. بسياري از محققان معتقدند كه بررسي كردن اين مجموعه از نسخه هاي تجديد نظر شده بنيادي، ما را قادر خواهد ساخت تا از راز پيشرفت فرواسار به عنوان يك تاريخ نويس، از لحاظي كه براي اكثر ديگر نويسندگان قرون وسطا ممكن نبوده است، آگاه شويم. نسخه ي رُم به نحوي چشمگير از نسخه الف هم از لحاظ جزئي و هم از لحاظ تفسير فرق دارد. به نظر مي رسد كه اين نسخه، همان طور كه فرواسار در نسخه هاي الف و ب اذعان مي كند كه ديگر جامعه بر حسب تركيب و آرمانهايش بسيط نيست، نسخه اي جديدتر باشد. وي ديگر مطمئن نيست كه جامعه تحقق دلاوري شواليه وار را خواهد ديد. (45) با اين همه نسخه ي رم صرفاً به دوره اي كه فرواسار سخت بر لي بل متكي بود، مربوط مي شود(1325-1350)، از اين رو يك شباهت تمام عيار ناممكن است. فقط يك نسخه ديگر از مجلد يكم كه به دوره 1325-1378 مربوط مي شود و در جزئيات و تفسير با نسخه هاي الف و ب فرق مي كند، نسخه اَميَن است. به هر حال اين تنها نسخه از مجلد يكم است كه جايش به لحاظ ترتيب تأليف نامشخص است. از قرن نوزدهم به بعد، بحث شديدي بر سر اينكه كدام يك از دو نسخه الف و امين حق تقدم دارند. درگرفته بود. (46) با اين همه، همان طور كه پالمر خاطرنشان مي كند: مدارك فراواني وجود دارند كه تأييد مي كنند هر دو نسخه از اين حق برخوردارند. اين مطلب وي را به اين نتيجه گيري رهنمون شد كه:
نسخه ي امين نه نخستين و نه دومين چاپ است، بلكه با نسخه الف انتشار يافته است. البته چنين استنباط مي شود كه (نسخه هاي) الف و ب نيز در يك زمان انتشار يافته اند. و طبعاً از اين دو نتيجه گيري چنين بر مي آيد كه از مجلد يكم چاپ اول و دومي به معناي دقيق كلمه اصلاً وجود نداشته است، تنها تعداد زيادي [از نسخه هايي] كه بخشهايي از هر دو چاپ را با هم تلفيق كرده اند، در دست است. (47)
مقصود پالمر اين است كه نسخه هاي مختلفي از مجلد يكم يكي پس از ديگري نوشته نشده اند؛ برخي از آنها ممكن است در يك زمان به رشته تحرير درآمده باشند.
يك راه براي مخالفت كردن با اين نتيجه گيري، طرح اين پرسش است كه آيا نسخه ي امين اصلاً تحرير خود فرواسار بوده است يا نه. احتمال مي رود كه كاتبان فرواسارـ و كاتبان بعدي نقشي مهم در شرح و بسط و «تغييرپذيري» (48) مجلد يكم ايفا كرده باشند. (49) سه دليل براي شك كردن در مورد اين نقش وجود دارد. اولاً، نسخه هاي امين و رم به ندرت با هم وجه مشترك دارند. كاتب نسخه رم اگر چه از روي نسخه هاي الف و ب نسخه برداري كرده است، اما هرگز از روي نسخه امين دست به استنساخ نزده است. ثانياً، بسياري از جزئيات مندرج در نسخه امين مغايرت دارند. ثالثاً، نسخه امين حاكي از نشانه تعصب به فرانسه است. از سوي ديگر، ديرزماني است كه به اين مطلب اذعان كرده اند كه فرواسار اغلب به خوانندگان كتابش از رويدادهاي يكسان روايتهاي مغاير با هم عرضه مي كند، مثلاً، در مجلد سوم ديدگاه هاي كاستيلي ها(50) و پرتغالي ها را درباره نبرد آلژوبروته(51) (1385) شرح مي دهد و هيچ كوششي براي تطبيق آنها با يكديگر به خرج نمي دهد. (52) نمونه هايي از اين دست، دال بر اين است كه كاتب نسخه امين ممكن است به رغم همه اينها خود فرواسار باشد. پالمر به اين نتيجه گيري اعتراف مي كند، اما مي پذيرد كه آن براي او ايجاد مشكل كرده است:
ما ناچاريم نتيجه بگيريم كه فرواسار به نمونه هاي اصلاح شده كتاب خود براي اينكه جاي كارهاي قبلي اش را به منزله يك متن متفاوت- و همچنين معتبر- درباره ي رويدادها بگيرد، نگاه نمي كرد. چنين حالتي بايد در نظر ما منطقاً تأسف آور و اساساً غير تاريخي بيايد. اين امر حاكي از آن است كه ما در واقع براي درك و فهم هدف حتي مستندترين تاريخ نويسان قرون وسطا راهي بسيار طولاني در پيش داريم. (53)
به نظر برخي، نتيجه اين تلاش ممكن است شهرت ديرينه فرواسار را به مثابه منبعي ارزشمند در مورد تاريخ قرن چهاردهم خدشه دار سازد. با وجود اين، احتمالاً اين مطلب باعث خشنودي خاطر عده زيادي از تاريخ نويسان نحله پسامدرن خواهد شد. (54)
آثار مهم:
Chroniques de jean Froissart, eds S. Luce, G. Raynaud, L. and A. Mirot, 15 vols, Paris: Soci6t6 de l’Histoire de France, 1869-1975.Froissart, Chronicles, trans. and abr. G. Brereton, Harmondsworth: Penguin, 1968. Meliador, ed.
A. Longnon, 3 vols, Paris: Soci6t6 des Anciens Textes Franyais. 1895-99.
پي نوشت ها :
1. Jean Froissart
2. In this context, ‘romance’ refers to a medieval tale embodying the adventures of a hero of chivalry.
3. Hainaut
4. Queen Philippa
5. Gascony
6. Les Estinnes
7. Mons
8. Chimay
9. Les chroniques de France d'Angleterre et des païs voisins
10. Froissart Chronicles
11. courtly love
12. F. X. Newman (ed.), The Meaning of Courtly Love, Albany, NY: State University of New York Press, 1968, p. vii
13. Méliador
14. Arthurian
15. Hermondine
16. Battle of Poitiers
17. See N. R. Cartier, ‘The Lost Chronicle’, Speculum, 1961, 36(3): 424-34.
18. repetition
19. Les Vrayes Chroniques
20. Jean le bel
21. Vie du Prince Noir
22. Chandos Herald
23. Citations refer to the book and page number of Brereton's translation of the Chroniques.
24. See, for example, J. J. N. Palmer, ‘Book 1 (1325-78) and its Sources’ in id. (ed.), Froissart: Historian. Totowa, NJ: Rowman & Littlefield, 1981, pp.7-24.
25. Chronique de Flandre
26. Flemish troubles
27. G. T. Diller, ‘ P. F. Ainsworth, Jean Froissart and the Fabric of History: Truth, Myth, and Fiction in the Chroniques, Oxford: Oxford University Press, 1990. pp. 145-9.
28. J. Coleman, ‘Late Scholastic Memoria et Reminiscentia: its Uses and Abuses' in P. Boitani and A. Torti (eds), Intellectuals and Writers in Fourteenth Century Europe, Cambridge: Cambridge University Press, 1986, p. 43.
29. Proece
30. Ainsworth, jean Froissart and the Fabric of History, p. 70.
31. Tacitus
32. Livy
33. S. Painter, French Chivalry: Chivalric Ideas and Practices in Medieval France, Baltimore, MD: Johns Hopkins University Press, 1940, pp. 29-43. if
34. J. van Herwaarden, ‘The War in the Low Countries, in Palmer (ed.), Froissart: Historian, pp. 115-16.
35. Bishop of Norwich
36. See also Froissart’s treatment of the brigand Merigot Marches, as described in Ainsworth, jean Froissart and the Fabric of History, pp. 125-39.
37. Voyage en Béarn
38. Diverres
39. fire language
40. J. Froissart, Voyage en Beam, ed. A. H. Diverres,. Manchester: Manchester University Press, 1953, pp. xx-xxi.
41. Ainsworth
42. Palmer, ‘Book I (1325-78) and its Sources’; Diller. Froissart: Patrons and Texts'; Ainsworth, jean Froissart and the Fabric of History, pp. 217-302; and F. S. Shears. Froissart, Chronicler and Poet, London: G. Routledge & Sons, 1930, p. 82.
43. Amiens
44. Palmer
45. Ainsworth, jean Froissart and the Fabric of History, p. 308.
46. Ibid., pp. 217-302.
47. J. Froissart, Chroniques, eds S. Luce, G. Raynaud, L. and A. Mirot, vol. 1, vi ff; id. Oeuvres, ed. K. de Lettenhove, Academie Royale de Belgique, vol. 1, introduction; P. Saenger, ‘A Lost Manuscript of Froissart Refound: Newberry Library Manuscript f37’, Manuscripta, 1975, 19(1): 15-26; R. Barber, ‘Jean Froissart and Edward the Black Prince’, in Palmer (ed.), Froissart, pp. 25-35; and G. T. Diller, Attitudes chevaleresques et realites politiques chez Froissart, Geneva, 1984.
48. Palmer, 'Book 1 (1325-78) and its Sources’, p.
49. mobolity
50. ; see also Ainsworth, jean Froissart and the Fabric of History, p. 224.
50. Castilian
51. Aljubarrota
52. P. E. Russell, ‘The War in Spain and Portugal’, in Palmer (ed.), Froissart: Historian, pp. 84-6; see also the discussion on Froissart's account of Edward Ill's invasion of Normandy in 1346 in Palmer, ‘Book 1 (1325-78) and its Sources’, p. 23.
53. Palmer, ‘Book 1 (1325-78) and its Sources’, p. 24.
54. On the history of the reception of Froissart's Chroniques, see J. J. N. Palmer, ’Introduction’, in
id. (ed.), Froissart: Historian, pp. 1-6.
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم