نگاهي به تاريخ نگاري ليويوس (ح 64ق. م - ح12 ميلادي)

كودكي در جنگل ها

تاريخ نويس رومي تيتوس ليويوس از ديرباز به عنوان نويسنده اي بزرگ، بااستعداد تاريخ نگاري اندك مورد ملامت بوده است؛ يك نمايانگر و مترجم سطحي و «كودك گمگشته در جنگلها» كه از منبعي به منبع ديگر، بدون توجه به
جمعه، 6 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
كودكي در جنگل ها
كودكي در جنگل ها

 

نويسنده: مارني هيوز وارينگتون
مترجم: محمد رضا بديعي



 

نگاهي به تاريخ نگاري ليويوس (ح 64ق. م - ح12 ميلادي)

تاريخ نويس رومي تيتوس ليويوس(1) از ديرباز به عنوان نويسنده اي بزرگ، بااستعداد تاريخ نگاري اندك مورد ملامت بوده است؛ يك نمايانگر و مترجم سطحي و «كودك گمگشته در جنگلها» كه از منبعي به منبع ديگر، بدون توجه به اينكه نوشته اش به كدام سو مي رود، پرسه مي زند. موقعي كه ملاكهاي پژوهش تاريخي در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم منسوخ گرديد، ليويوس به طور جدي به درد نمي خورد. بنابراين با مطرح شدن پرسش جديد در مورد اين گونه «ملاكها»، شمار رو به تزايدي از پژوهندگان درصدد يك بازنگري در خصوص شايستگي ليويوس به عنوان يك تاريخ نويس برآمدند.
از 142 جلد كتابي كه ليويوس راجع به تاريخ روم نوشت، تنها 35 جلد باقي مانده است(1-10، ‌21-45). از بقيه مجلدات از راه خلاصه هاي اختصاري آنها (2) آگاهي پيدا كرده اند. اين خلاصه هاي اختصاري از قرن اول ميلادي به بعد، به علت اينكه حجم مجلدات مزبور خواندنشان را عملاً ناممكن گردانيده بود، ‌فراهم آمده اند. با آنكه ليويوس اظهار مي دارد كه قصدش اين بوده است كه تاريخي درباره ي روم (3) «از هنگام بناي شهر» تا زمان به قتل رسيدن سيسرون در 43 قبل از ميلاد بنويسد، اين اثر سالهاي 49تا 42 قبل از ميلاد را نيز در بر مي گيرد. پليني (4) پدر، در مورد اين قسمت الحاقي با گفتن اينكه «وي قبلاً‌ به شهرتي كافي رسيده و توانسته بود از نوشتن دست بردارد، زيرا جان بي قرارش امكان موفقيت در اين كار دشوار را فراهم نساخته بود» توضيح مي دهد. (5) ليويوس خاطرنشان مي كند شمار كثيري از رويدادهايي كه در پنج كتاب اول نقل شده اند، مانند سقوط شهر تروا و بنياد رم به دست رمولوس(6) و رموس(7)، ‌از جمله اموري به شمار مي آيند كه، مانند اشيايي كه از فاصله دور بسختي قابل رؤيت اند، ‌تحت الشعاع بسياري از آثار باستاني قرار گرفته اند (6. 1. 2). (8) از رويدادهاي بعدي مي توان با دقت بيشتري سخن گفت، اما تعداد مدارك در مورد اين رويدادها، ‌مشكلات خاص خودش را به همراه دارد. همان طور كه ليويوس مي نويسد:
در عالم خيال مشاهده مي كنم، مانند كساني كه در آب كم عمق كنار ساحل قدم مي گذارند و به درون دريا كشانده مي شوند، ‌من نيز به جلو رانده مي شوم، هر چه پيش تر مي روم، ‌به درون اعمال ژرفتر و، ‌به عبارتي، به درون گرداب سوق داده مي شوم، ‌و مشاهده مي كنم كه هر چه بر حجم كار انجام شده افزوده مي شود، به محض اينكه بخشهاي ديگري از آنها را به اتمام مي رسانم، به نظر مي رسد كار باقي مانده رو به كاهش مي گذارد.
(31. 1. 1)
اين سخنان در كاهش سريعي كه در يك مرحله از زمان در مورد نوشتن كتابهاي 1تا 20 پيش مي آيد و روال تقريباً ثابت حدود يك سال براي نوشتن هر كتاب، ‌تأييد مي شود.
حجم مطلق طرح ليويوس چشمگير است؛ او هر سال تقريباً سه كتاب را مي بايست به رشته تحرير درآورده باشد. اين سرعت تخميني در مورد نگارش كتاب، شماري از منتقدان را به اين نتيجه گيري واداشته است كه ليويوس بايد از روي منابع اصلي مورد نظرش، كتابهاي واليروس آنتياس(9) سي. ليسينيوس ميسر(10)، آئليوس توبرو(11) كلاديوس كوادريگاريوس(12) و كتاب تاريخ نويس يوناني پوليبوس، ‌به صورتي نسنجيده رونويسي كرده باشد. در بسياري از موارد، به نظر مي رسد وي يا تمايل ندارد يا قادر به زير سؤال بردن مدارك نامطمئن يا داوري كردن درباره ي منابع متناقض نيست (مثلاً 1. 3. 3؛ 26. 49. 6؛ 2. 21. 3؛ 38؛ 39. 43. 4). از ديدگاه وي، ‌رويدادها را از بيم آنكه مبادا اعتبار هيچ يك از كتاب مرجعم را انكار كنم «بايد همان گونه كه به ارث رسيده اند، بيان كرد» (8. 18. 2-3).
بنابراين وي بندرت در مورد كتابهاي مرجعش رفتاري انتقادآميز از خود نشان مي دهد. او در برخي از بخشهاي كتابهايش تاريخ نويسان پيشين را مي ستايد يا از آنان انتقاد مي كند (مانند 3. 5. 12-15؛ 26. 49. 3؛ 30. 19. 11-12؛ 33. 10. 7-10؛ 34. 15. 9؛ 36. 38. 6-7؛ 38. 6-7؛ 38. 23. 9-6؛ 45. 43. 8). بررسي آن دسته از كتابهايي كه ليويوس در آنها از مطالب كتاب پوليبيوس استفاده كرده است، به طور قابل ملاحظه اي همچنين اثبات مي كند كه او پيش از نوشتن، مطالب را مي خوانده، با دقتي نسبتاً خوب ترجمه مي كرده، اطلاعات را براي تطبيق دادن با رويدادها و موضوع هاي كليدي، بازنويسي مي نموده، و براي توضيح دادن نكته هاي ناآشنا به خوانندگانش تلاش مي كرده است(كتابهاي 31-45). (13)
به هر حال، ليويوس در پي كتابهايي است كه به وي امكان دهد تا جامعترين شرح را درباره ي تاريخ روم بنويسد. بنابراين، در نخستين كتابهاي تاريخ خود، ‌وي با طيب خاطر براي در اختيار گذاشتن يك شرح جامع در حد مقدور، ترديد و ناباوري را مسكوت مي گذارد (پيشگفتار، 6؛ 5. 21. 8-9؛ ‌7. 6. 6؛ 8. 18. 3؛ 6. 12. 2-6؛ 29. 14. 9). (14)‌
دانش پژوهي اخير هم ثابت كرده است كه ليويوس براي مدون ساختن كتابهاي خود بسيار كوشيده است. به طور كلي تقريباً اين اتفاق نظر وجود دارد كه كتابهاي باقيمانده به صورت واحدهاي پنج جلدي (خسمه) تأليف و منتشر شده بود، كه تعداد صفحاتشان را طول يك طومار پاپيروس تعيين مي كرد. بنابراين گمان كرده اند كه تدوين كتابهاي 1 تا 45 به صورت ذيل بوده باشد: (15)
1-15: از بنيانگذاري تا غارت رم از سوي گال ها
1-15: رم باستان
6-15: جنگهاي سامنيت(16) و تصرف ايتاليا
16-20: جنگ اول پانيك(17)
16-30: جنگهاي پانيك
21-30: جنگ دوم پانيك
31-35: جنگ با فيليپ پنجم
31-45: تصرف شرق
40-36: جنگ با آنتيوكوس(18)
41-45: جنگ با پرسيوس(19)
همچنين حدس زده اند كه ليويوس كتابهاي خود را با درج كردن سخنان و رويدادهاي مهم مانند جنگها و قراردادهاي صلح در آغاز، وسط، و پايان كتابهاي منفرد تدوين كرده باشد. رويدادهايي كه در فاصله هاي بين آغاز، وسط، و پايان درج مي شد، ‌محلهاي خالي را پر مي كرد. در برخي از موارد، ‌وي ناگزير مي شد مطلب را اندكي كش دهد، ‌در حالي كه در ديگر موارد مجبور بود مطلب را به طور قابل ملاحظه اي به طور كامل تلخيص كند(به عنوان نمونه نگاه كنيد به كتابهاي 31-35). (20) اما در مورد اينكه آيا وي در 46 جلد كتاب بعدي، كار خود را بر اساس خمسه ها تدوين كرده و ادامه داده است، اختلاف نظر وجود دارد. (21)
بدين ترتيب ما درباره اينكه ليويوس از هنگام بناي شهر خود را چگونه تدوين و تحرير كرده است، آگاهي اندكي داريم. آنچه براي توضيح دادن باقي مي ماند، ‌دليل اين كار ليويوس است. چرا ليويوس عمرش را بر سرنوشتن 142 جلد كتاب درباره ي تاريخ سپري كرد؟عقيده ليويوس درباره ي نوشتن تاريخ رم تا همين يك قرن پيش عقيده تازه اي نبود، اما چشم اندازي كه وي در اين مورد پديدآورد، تازگي داشت. برخلاف تاريخ نويسان متقدم تر مانند كيوفيبيوس پيكتر(22) كيتوي (23) پدر، ال. كالپورنيوس پايسو(24)، ‌سي. ليسينيوس ميسر، ‌و سالوست، (25) ليويوس در امور سياسي فعال نبود. به عقيده وي، ‌رويدادهاي تاريخي نبايد در قالب اصطلاحات سياسي تبيين مي شد و از آنها براي جانبداري از ايدئولوژيهاي سياسي روزگارش استفاده به عمل مي آمد. او معتقد بود شرح فضايل و رذايلي كه در مراحل مختلف، ويژگي ملي فرد رمي را تشكيل مي داد، مي تواند براي كساني كه مطالب اين كتابها را مي شنوند يا مي خوانند باعث تزكيه نفس شود. اين مقصود بروشني در پيشگفتار كتابهايش بيان شده است وي مي نويسد هر خواننده بايد دقيقاً توجه كند به:
آنچه ويژگي زندگي و اصول اخلاقي بود؛ توسط چه كساني و با چه سياستي، در جنگ در صلح، ‌امپراتوري تأسيس يافته و توسعه پيدا كرده بود؛ به خواننده بايد خاطرنشان كرد كه چگونه، تسامح تدريجي در نظم و انضباط، نخست اصول اخلاقي را متوقف كرد، به عبارتي، اصول اخلاقي را روز به روز تنزل داد و به نابودي كشاند، و سرانجام باعث سقوط آن گرديد. به طوري كه ما را به زمان حال در موقعي كه نه مي توانيم رذيلتهايمان و نه درمانشان را تاب آوريم، ‌رهنمون شد.
آنچه عمدتاً بررسي تاريخ را مفيد و سودمند مي سازد اين است، كه شما از هر گونه تجربه اي درسهاي عبرت بياموزيد و آنها را بر اساس يك اثر تاريخي مشهور عرضه كنيد؛ از ميان اينها شما مي توانيد براي خودتان و مطابق سليقه خودتان آنچه را براي سرمشق قرار دادن لازم است انتخاب كنيد، از ميان اينها شما از آنچه از لحاظ انديشه و از لحاظ نتيجه شرم آور است، اجتناب مي ورزيد.
(پيشگفتار9-10)
در اينجا ليويوس از يك نقشه مرسوم آموزشي رومي بهره مي گيرد كه بر اساس آن ايده ها و تمثيلهاي اخلاقي مهمي كه بايد به خاطر سپرده شوند در يك ساختار ذهني مربوط به معماري طراحي شده اند. (26) آرزويش اين است كه خواننده، ‌مختصات «اثر تاريخي مشهور» او را بدقت ملحوظ خواهد كرد، ‌و سعي خواهد نمود توضيحات آن را دريابد و به آن دريافت، جامه عمل بپوشد. از اين رو بررسي تاريخ زمان گذشته، چيزي بيش از يك وسيله نجات از مصايب زمان حال در اختيار مي گذارد؛ اين بررسي همچنين ممكن است انسان را به سوي برخوردار شدن از طرز رفتاري توأم با تقوا رهنمون شود.
با آنكه تاريخ نويسان متقدم تر، از جمله سالوست نيز باور داشتند كه رم در زماني رو به حالت انحطاط نهاده بود كه «نه مي توانستيم رذيلتهايمان و نه درمانشان را تاب آوريم»، ‌ليويوس براي اين انحطاط يك توضيح بديع مي دهد. با تأسي از تاريخ نويسان يوناني چونان هرودت، ‌اسلاف ليويوس استدلال مي كردند كه گرفتاريهاي رايج اخلاقي، معلول اشتغال خاطر زيان بار توأم با ثروت و نبود ترس از يك دشمن خارجي (27) بود. اما از ديدگاه ليويوس، سه نشان بيماري انحطاط اخلاقي -اشتغال خاطر توأم با ثروت، رقابت تعصب آميز، و ناديده گرفتن خدايان- معلول خباثتهاي فطري انسانها و تماس با اعمال و افكار خارجي بود (به عنوان مثال، 37. 45. 1؛ 37. 54. 18-28؛ 38. 17. 3-9؛ 1. 6. 4). (28)
همچنين وي، برخلاف اسلاف خود، ‌باور داشت كه جلو چنان انحطاطي مي توانست گرفته شود و جهت حركت آن تغيير داده شود. خوش بيني ليويوس بروشني در روايتش از چگونگي شكل گرفتن ويژگي رمي مشهود است. او در اين باره توضيح مي دهد كه در هنگام بنيانگذاري رم، رمولوس بسرعت يك سلسله مراتب اجتماعي و سياسي ايجاد كرد و از مذهب براي تضمين فرمانروايي اش سود جست(1. 8. 1؛ 1. 13. 6-8؛ 1. 12. 7؛ 1. 9. 6-10). ليويوس معتقد است كه روش قدرت گراي رمولوس، عامه مردم را براي مسئوليت پذيريهاي آزادي(29) آماده ساخت:
چه اتفاق مي افتاد اگر آن توده ي عوام، شبانان، مهاجران، ‌پناهندگاني از ميان خود آن مردم، ‌به آزادي رسيده بودند، ‌يا دست كم با معافيت از مجازات، ‌تحت حمايت حريم مقدس، ‌و فارغ از بيم داشتن از يك پادشاه، ‌با تريبونهاي جنجالي به تحريك احساسات مردم پرداخته بودند، ‌و در شهري كه متعلق به خودشان نبود، ‌همراه با پدران براي تكفل مخارج زنان و كودكان و دلبستگي به خود سرزمين (كه به آن هر كس پس از مدت زماني طولاني خود مي گيرد) بذر نفاق و تفرقه پاشيده بودند، آيا با اتفاق نظر عمل كرده بودند؟
(2. 1. 4-5)
ليويوس در عين حال ستايش خود را از نيوما(30) كه تمايل داشت احترام نسبت به خدايان را به مردم عادي تلقين كند، ‌از سروس توليوس(31)، كه اصلاحات قانون اساسي را براي وضع «آداب و رسوم» (32) (آداب و رسومي كه گمان مي شد براي يك جامعه داراي كمال اهميت است) تقديم مجلس كرد، كاميلوس(33)، «رمولوس سرپرست سرزمين آبا و اجدادي، ‌و دومين بنيانگذار شهر» بيان مي كند (1. 21. 1؛ 1. 19. 4؛ 1. 46. 5؛ 5. 49. 7). بنابراين ليويوس باور دارد كه رهبران نيرومند مي توانند به مردم براي برحذر داشتن آنان از شر و بدي كمك كنند. وي احتمالاً آرزو داشت كه رهبران نيرومند در عين حال بتوانند هم عصرانش را براي دچار نشدن به لغزش اخلاقي ياري كنند.
پژوهندگان، ‌به رغم ترديدهاي موجود در مورد قابليتهاي ليويوس به عنوان يك تاريخ نويس، سبك وي را ستوده اند. وي نه تنها با سبكها و اصطلاحات متعارف نگارش آشنا بود، بلكه همچنين علاقه وافري به آزمودن سبكهاي جديد داشت. مثلاً، گزارشهايش از عمليات نظامي، اصطلاحات متداول نظامي، «سبك ابلاغيه نويسي رسمي» (زبان موجز نگارش مراسلات)، ‌سخنان ابداعي و گزارشي، كاربرد واژه هاي تازه و خلق عبارات نو را در بر مي گيرد. (34) مايلز(35) همچنين متذكر شده است كه ليويوس احتمالاً به نحوي سنجيده، ‌قواعد سبك شناسي متداولي را كه از سوي تاريخ نويسان متقدم تر براي تمايز قايل شدن ميان اسناد ديداري و شنيداري مورد استفاده قرار مي گرفت، از بيخ و بن دگرگون كرده است. در دنياي باستان، مشاهده دست اول، موثق ترين مبنا براي نوشتن يك گزارش درباره ي رويدادها به شمار مي آمد. در مورد سند شنيداري (از سنت شفاهي يا از آثار مكتوبي كه با صداي بلند خوانده مي شد) گمان مي رفت كه براي نوشتن گزارش گزينه ي نامناسبي باشد.
از اين رو؛ در تأليفات مربوط به تاريخ نگاري، از رويدادهاي دور به اختصار ياد مي شد و از راه سخن غير مستقيم براي بيان كردن استنكاف تاريخ نويس در قبال بر عهده گرفتن مسئوليت در مورد حقيقت يا موثق بودن رويدادهاي مزبور استفاده به عمل مي آمد. بنابراين، در سرآغاز كتابهاي تاريخ ليويوس، ‌به نظر مي آيد كه دليل منطقي محكمي در پشت استفاده مستقيم و نامستقيم سخنش وجود ندارد. در حالي كه اين ويژگي ممكن است به عنوان نشانه اي از يك تاريخ نويس ضعيف تلقي شود، در عين حال احتمال دارد كه ليويوس در عمل اين قاعده را از نو مدون كرده باشد. (36)
هر چند ليويوس ترديدهايي را در مورد استقبال از تأليفات خود ابراز مي دارد(پيشگفتار1-3)، كتاب از هنگام بناي شهر در دوران مربوط به امپراتوري رم، به طور گسترده اي خوانده مي شد و از آن نقل قول مي گرديد. حتي پليني پسر روايت كرده است كه مردي فاصله ميان كاديز(37) (اسپانيا) تا رم را صرفاً براي ديدار از ليويوس در نورديده بود. (38)اما، ‌ستايش بسرعت در زير پرده شكوه و شكايت پنهان شد. امپراتور گايوس كاليگولا(39) به وي لقب «تاريخ نويس لفاظ و بي دقت» داد، ‌(40) و در بحبوحه سقوط امپراتوري روم غربي، ‌فقط تني چند از علاقه مندان مشتاق از جمله اروژيوس(41) و كاسيدروس(42) به خواندن آثارشان رغبت نشان دادند. در دوران امپراتوري جهان مسيحي از سوي كساني مانند فريدوگيس آوتورز(43) لوپوس آو فريزر(44) و تئاتبرت آو دورستد(45) دوباره نسبت به ليويوس علاقه مندي ابراز شد، ‌اما عقايد و افكارش تا هنگامي كه از سوي متفكران ايتاليايي رنسانس مانند دانته، ‌بوكاچيو(46)، ‌و از همه مهمتر، ماكياولي(47) بررسي و تعديل نشده بود، ‌اقبال عام پيدا نكرد. تأليفات ليويوس براي متفكران بعدي از جمله تاريخ نويسان انگليسي قرن نوزدهم توماس ببينگتن مكولي(48) به صورت يك منبع تحقيق مورد پسند درآمد. در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم گروهي از محققان آلماني كوشيدند تا دريابند كه ليويوس از كدام منابع ادبي سود جسته بود و نحوه استفاده اش از چنين منابعي چگونه بوده است. نتيجه بررسي آنان مبني بر اينكه ليويوس در ترجمه تاريخ پليبيوس مترجم ضعيفي بوده و تجربه لازم را در مورد امور سياسي و نظامي نداشته است، ‌به اين برداشت انجاميد كه آثار وي به عنوان يك تاريخ نويس صاحب سبك در برابر ملاكهاي پژوهشي تاريخي شان از انسجام كافي برخوردار نيست. تازگيها، گروهي ديگر از محققان سعي كرده اند تا خلاقيت و استعداد ليويوس را با بررسي كردن سبك نگارش و طرز استفاده اش از منابع اثبات كنند، و به نوشتن در مورد وي و مختصه ملي فرد رومي توصيف شده در آثارش اقدام ورزند. از ديدگاه گروه اخير، ليويوس يك تاريخ نويس با استعداد بود كه برخي از ايده هاي اصلي و اصول تاريخ نگاري عصرش را مدون يا از نو مدون ساخت.

آثار مهم

Lilly: From the Founding of the City, 14 vols, trans. B. O. Foster, E. T. Sage and A. C. Schlesinger, Loeb Classical Library, Cambridge, MA: Harvard University Press. Online version at: http: //www. perseus. tufts. edu/texts. html

پي نوشت ها :

1. Titus Livius.
2. periochae.
3. ab urbe condita.
4. Pliny.
5. The Elder Pliny, Natural History, trans. H. Rackham, Loeb Classical Library, London: Heinemann, 1958, vol. 1, preface, 16.
6. Romulus.
7. Remus.
8. Citations correspond to the book, chapter and section number of the Loeb edition of the bistory.
9. Valerius Antias.
10. C. Licinius Macer.
11. Aelius Tubero.
12. Claudius Quadrigarius.
13. T.J. Luce, Livy: the Composition of his History, Princeton, NJ: Princeton University Press, P 1977, chaps 2-4; J. Briscoe. A Comnierltarv on Livy, Books 34-37, Oxford: Oxford University Press, 1981.
14. Luce, Livy, p. 146.
15.Based on ibid., p. 6. See also P. A. Stadter, ‘The Structure of Livy’s History’, Historia, 1972, I 21(2): 287-307.
16. Samnite.
17. Punic.
18. Antiochus.
19. Perseus.
20. Ibid. , chap. 2.
21. See, for example, R. Syme, ‘Livy and Augustus’, Historia Philosophia, 1959, 64(1): 27-87; P. G. Walsh, Livy: his Historical Aims and Methods, Cambridge: Cambridge University Press, 1961; R. M. Ogilvie, A Commentary on Livy Books 1-5, Oxford: Oxford University Press, 1965; and ) Luce, Livy.
22. Q. Fabius Pictor.
23. the elder Cato.
24. L. Calpurinus Piso.
25. Sallust.
26. C. S. Kraus and A J . Woodman, Latin Historians, Oxford: Oxford University Press, 1997, pp. ' 55-8.
27. external enemy (metushostilis).
28. G. B. Miles, Livy: Reconstructing Early Rome, Ithaca, NY: Cornell University Press, 1995, pp. 152-4; Luce, Livy, p. 282.152–
29. libertas.
30. Numa.
31. Servus Tullius.
32. mores.
33. Camillus.
34. Kraus and Woodman, L.atin Historians, pp. 67-8.
35. Miles.
36. Miles, Livy, chap. 1.
37. Cadiz.
38. Pliny the Younger, Letters and Panegyricus, trans. B. Radice, Loeb Classical Library, London, 1 Heinemann, 1975, vol. 1,2.3.8.
39. Emperor Gaius Caligula.
40. Suetonius, Lives of the Caesars, trans. J. C. Rolphe, Loeb Classical Library, London: Heinemann, 1920, vol. 1, 4.34.2.
41. Orosius.
42. Cassiodorus.
43. Fridugis of Tours.
44. Lupus of Ferriérs.
45. Theathert of Duurstede.
46. Boccaccio.
47. Machiavelli.
48. Thomas Babington Macaulay.

منبع مقاله :
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.