نگاهي به تاريخ نگاري اي. پي تامپسون (1924-1993)

بي بهره بودن از انسانيت

از ديدگاه اي. پي تامپسون، تاريخ صرفاً از آن تاريخ نويسان دانشگاهي نيست. تامپسون، ‌از راه بررسيهايش درباره ي كار و فعاليت مردم عادي در قرن هجدهم و نوزدهم انگلستان، ‌اميدوار بود تا استادان و مردم را يكسان به تأمل كردن و
شنبه، 7 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بي بهره بودن از انسانيت
 بي بهره بودن از انسانيت

 

نويسنده: مارني هيوز وارينگتون
مترجم: محمد رضا بديعي



 

 نگاهي به تاريخ نگاري اي. پي تامپسون (1924-1993)

از ديدگاه اي. پي تامپسون، تاريخ صرفاً از آن تاريخ نويسان دانشگاهي نيست. تامپسون، ‌از راه بررسيهايش درباره ي كار و فعاليت مردم عادي در قرن هجدهم و نوزدهم انگلستان، ‌اميدوار بود تا استادان و مردم را يكسان به تأمل كردن و اقدام در خصوص مسائل مربوط به طبقه، فقر، سركوب، و ستم وادارد.
ادوارد پالمر تامپسون در آكسفورد، ‌در سال 1924 زاده شد. (1) پدر و مادرش، ادوارد جان تامپسون و تئادوشيا جسوپ تامپسون (2)، ‌وي را با اين اعتقاد پرورش دادند كه دولتها «دروغگو و امپرياليست» هستند و اينكه «طرز برخورد انسان با دولت بايد ستيهنده باشد». (3) با اين همه به نظر مي آيد، روي آوردن تامپسون به سوسياليسم، ‌عمدتاً معلول ايده آليسم فرانك برادر بزرگترش و كشته شدنش به دست فاشيست هاي بلغاري در 1939 بوده است. تامپسون و مادرش در كتاب روحي در اروپا وجود دارد: خاطره اي از فرانك تامپسون (4) (1947) از ديدگاهها و نظريات فرانك سخن گفتند. پس از شروع به تحصيل در رشته تاريخ در دانشگاه كمبريج، تامپسون به دنبال برادرش فرانك به حزب كمونيست پيوست و به سرپرستي باشگاه سوسياليستي دانشگاه انتخاب شد (1942). اندك زماني بعد، وي به خدمت سربازي در ارتش بريتانيا احضار شد، ‌و به عنوان فرمانده تانك در شمال افريقا، ايتاليا، و اتريش (1942- 1945) به انجام دادن وظيفه پرداخت. پس از پايان جنگ، تامپسون به كمبريج بازگشت و دوره ليسانسش را تكميل كرد. (1946). وي بعدها يادآوري كرد كه از آثار و نوشته هاي كريستوفر هيل، كريستوفر كالدول (5) و كارل ماركس چيزها آموخت. تامپسون در كمبريج با دُروتي تاورز (6)، با يكي از اعضاي حزب كمونيست كه به تاريخ طبقه ي كارگر دلبستگي داشت، ديدار كرد. هر دو با يكديگر در 1945 همخانه شدند و در 1948 ازدواج كردند. در 1947 تامپسون بريگاد جوانان بريتانيا (7) را در يك تلاش بين المللي براي ايجاد خط آهني به طول 150 مايل از ساماك (8) تا سارايوو (9) بسيج و رهبري كرد. تامپسون در كتاب راه آهن: يك ماجراجويي در احداث بنا (10) خاطرنشان ساخت كه حين كار كردن در اين پروژه، درس ارزشمندي را فراگرفت حاكي از اينكه تلاشهاي معين مي تواند به مردم براي «مفهوم ساختن بر حسب ضمير «مان» بيشتر از مفهوم ساختن بر حسب ضميرهاي «ام» يا «شان» كمك كند.
موقعي كه به انگلستان بازگشت، به عنوان مدرس آموزش بزرگسالان در رشته ادبيات و تاريخ در دانشگاه ليدز مشغول كار شد. وي خوشحال بود از اينكه توانسته است با چنين سمتي استخدام شود، ‌زيرا كه بسياري از دانشگاهها در آن دوران از استخدام كردن كمونيست ها خودداري مي كردند. در آغاز او هيچ برنامه اي براي اينكه تاريخ نويس شود نداشت اما در دوره تدريس ادبيات، وي «مغلوب» انديشه هاي ويليام موريس (11) شاعر و سوسياليست قرن نوزدهم گرديد. (12) به خاطر همين علاقه كتاب ويليام موريس: رمانتيك تا انقلابي (13) (1955) نوشته شد. در اين اثر، تامپسون، موريس را به مثابه يك انقلابي ماركسيست كه از هنر و فن براي افاده نظرياتش بهره مي گيرد، ‌توصيف مي كند. دريافت اينكه وي اين كتاب را به هنگام عضويت در حزب كمونيست بريتانيا نوشت، ‌دشوار نيست. او فوراً از موريس براي حمايت از آرمانهاي حزب، همان گونه كه در بند ذيل مشاهده مي شود، ‌استفاده كرد:
بيست سال پيش حتي در ميان سوسياليست ها و كمونيست ها، بسياري بايد توصيف موريس را از «يك كارخانه آن گونه كه بايد باشد» (14) به مثابه يك رؤياي غيرعملي تعبير كرده باشند: امروز مسافران از اتحاد شوروي بر مي گردند با گزارشهايي از رؤياي شاعر که به اين زودي تعبير شده است. ديروز، در اتحاد شوروي، كمونيست ها در برابر هر مشكلي براي بنا كردن صنايعشان در سطح صنايع قدرتهاي مهم سرمايه داري مشغول مبارزه بودند: امروز نقشه استالين پيشروي به سوي كمونيسم را در برابرشان نهاده است.
(ويليام موريس، ص844)
آن چند نفري كه كتاب ويليام موريس را نقد كردند، بي درنگ تعصب تامپسون را تشخيص دادند. مثلاً، منتفدي با نام مستعار در ضميمه ادبي تايمز تصريح كرد كه كتاب بي اندازه متأثر از ماركسيسم، بي اندازه عصبي، بي اندازه طولاني، و كژآهنگ است. (15) وي، ‌مدتها بعد، ‌موقعي كه با كمونيسم قطع رابطه كرده بود، ‌در بررسي اش از موريس تجديد نظر نمود، و در نحوه استدلال خود دقت بيشتري به خرج داد و قسمتهايي را كه به تجليل از مكتب استالين پرداخته بود، حذف كرد (ويليام موريس، چاپ تجديد نظر شده، ‌1977). اين چاپ تجديد نظر شده از سوي منتقدان با تحسين مواجه شد: آنان نظر دادند كه اين اثر گزارشي است مهم از استحاله رمانتيسم بريتانيا، از نقد اخلاقي موريس در مورد سرمايه داري صنعتي، و سالهاي آغازين سوسياليسم بريتانيا. (16)
حتي هنگامي كه وي روي چاپ اول ويليام موريس كار مي كرد، ‌ترديدهايش درباره ي استالينيسم را پنهان كرد. در حالي كه موريس كارگران را به بر عهده گرفتن كنترل كارخانه و بهره مند شدن از ثمره كارشان تشويق مي كند، ‌استالنيسم با «بي بهره بودن از انسانيت» پديدار مي شود. اين ترديدها در 1956 به منصه ي ظهور رسيد. در آن سال، ‌افشاگريهاي خروشچف (17) درباره ي رژيم ترور و سركوب وحشيانه ي استالين در برخورد با شورش مجارستان بسياري از انسانها را در سراسر جهان به گسستن از كمونيسم هدايت كرد. تامپسون از رويدادها و خبرهاي 1956 تكان خورد، ‌اما باور داشت كه، ‌اگر دستگاه رهبري حزبش به اين بحران اعتراف كنند و بتوانند بر آن تأثير بگذارند اقتدار اخلاقي مي تواند دوباره برقرار شود. تامپسون و جان ساويل (18)، در حالي كه از عدم واكنش در قبال اين بحران خشمگين گرديده بودند، ‌نشريه اي را با نام «نيو ريزونر» (19) به راه انداختند، به اميد اينكه به صورت تريبوني براي بحث در خصوص حقوق اخلاقي، عدالت انساني و سوسياليسم درآيد. تلاشهاي آنها موجب اخراجشان از حزب شد و هر دو به دهها هزار نفري پيوستند كه آنان نيز حزب را ترك گفته بودند، تا «چپ جديد» را به وجود آورند.
در هنگام ترك حزب، تامپسون استدلال كرد كه استالينيسم سزاوار نكوهش بود زيرا كه:
وابستگي استعدادهاي اخلاقي و خلاق به قدرت سياسي و اجرايي اشتباه است: حذف ملاك اخلاقي از ارزيابي سياسي خطاست: هراس از استقلال رأي، حمايت عمدي از گرايشهاي ضد روشنفكري در ميان مردم اشتباه است: تشخيص قالبي نيروهاي طبقاتي ناخودآگاه، تحقير كردن روند آگاهانه تضاد فكري و روحي، كلاً اشتباه است. (20)
وي عقيده داشت آنچه مورد نياز بود يك «انسان گرايي سوسياليستي»، يك برداشت به لحاظ اخلاقي هشيارانه از ماركسيسم بود كه انسان را از قيد «اسارت اشيا»، به خاطر سود يا بردگي در قبال «نياز اقتصادي»، آزاد كند. همان گونه كه او در مقاله اي كه براي «نيو ريزونر» نوشت:
پيروان مكتب استالين بسان سگهاي پاولف هستند: اگر صداي زنگي را بشنوند، دهانشان بزاق ترشح مي كند. اگر يك بحران اقتصادي پيش بيايد، آنان اعتقاد كامل «ماركسيستي- لنينستي» ترشح خواهند كرد. اما راندها (21)، لولر (22)، كاوالي (23)، چارتيست (24)، ‌و آنتي كوم لاو ليگر (25)، در زمره ي چنين سگهايي نبودند؛ اينان اعتقاداتشان در واكنش به محرك اقتصادي بزاق ترشح نمي كرد؛ اينان عشق و نفرت ورزيدند، استدلال كردند، ‌انديشيدند، و به گزينشهاي اخلاقي پرداختند. تحولات اقتصادي به تحولات در روابط اجتماعي، در روابط ميان مردان و زنان واقعي منجر مي شود، و اينها ادراك و احساس مي شوند، ‌خودشان را در احساسات نفرت آميز حاكي از بي عدالتي، سرخوردگي، آرمانهاي مربوط به تحولات اجتماعي بروز مي دهند؛ همه ي اينها در خودآگاهي انسان، ‌از جمله خودآگاهي اخلاقي فيصله داده شده است. اگر چنين نبود، انسانها- نه سگها- غير از مورچه ها خواهند بود كه اجتماعشان را با بالاآمدگيهاي زمين سازگار مي كنند. ولي انسانها تاريخ مختص به خود را به وجود مي آورند: بخشي از آنان در زمره ي كارگزارانند، ‌بخشي در زمره ي قربانيان، دقيقاً همين مختصه ي كارگزاري است كه آنان را از ديگر جانوران متمايز مي سازد، كه اين مختصه، بخش انساني آدمي است، و اين مختصه مربوط به وظيفه ي خودآگاهي مان است براي ارتقا يافتن. (26)
در 1959 «نيوريزونر» در «يونيورسيتيز» (27) و «لفت ريويو» (28) ادغام شد كه حاصل آن ايجاد «نيولفت ريويو» (29) بود. تامپسون شماري مقاله كوتاه و نقد براي اين نشريه نوشت، اما با انتصاب پري آندرسن (30) به عنوان سردبير، از هيئت تحريريه كنار گذاشته شد. (31) تامپسون در مقاله «بيرون نهنگ»، (32) خشمش را در مورد ديگاه هيئت تحريريه «نيولفت ريويو» مبني بر اينكه تلاشهاي طبقه ي متوسط و كارگر از قدرت لازم برخوردار نبوده است و آنان به گروهي از روشنفكران ماركسيست نظير خود براي ايجاد اعتماد و كار سياسي پايدار نياز دارند، ابراز داشت. تامپسون استدلال كرد كه چنين ديدگاهي نه تنها خودخواهانه بلكه پر از اشتباه است. طبقه ي متوسط و كارگر با انديشه هاي ماركس آشنا بودند و آنان در گذشته اثبات كرده بودند كه از توان ايجاد تحول اجتماعي راديكال برخوردارند. (33)
چنين غفلت آشكاري از سوي تاريخ نويسان انگلستان، ‌تامپسون را به نوشتن كتابي برانگيخت كه نامش را شهره آفاق ساخت: تشكل طبقه كارگر انگلستان (34) (1963). در اين اثر، تامپسون به شرح اينكه چگونه، ‌در فاصله 1790و 1830، ‌كارگران انگلستان در ميان خودشان احساس يگانگي و اتحاد كردند و در برابر كارفرمايانشان ايستادند، مي پردازد. او، در بخش نخست، ‌سه سنت موروثي طبقه كارگر را در آغاز انقلاب صنعتي بررسي مي كند: ابراز مخالفت، ‌بويژه به همان نحوي كه از سوي متديست ها تعديل شد، وضع قوانين «توده اي» و عدالت عمومي؛ و «حق طبيعي فرد انگليسي»، ‌از جمله تضمينهاي متنوع قانوني و حقوق وجدان و بيان آزاد. در بخش دوم، وي گزارشي از تضعيف شدن شرايط كار و رشد آگاهي سياسي، اجتماعي، و سركوبي مذهبي كه انقلاب صنعتي باعث آن بود، ‌به دست مي دهد. در بخش پاياني، او ردپاي عكس العملهاي كارگران را در قبال اين تحولات پي مي گيرد. همان گونه كه تامپسون موضوع را بررسي كرد، ‌كارگران به خود آگاهي طبقاتي دست يافته اند. حرف اساسي او اين است كه طبقه يك شيء، محصول تئوريك، ساختار، يا مقوله نيست؛ پديده اي است تاريخي كه از روابط انساني ناشي مي شود:
طبقه موقعي ايجاد مي شود كه شماري از مردم، در نتيجه تجربه هاي مشترك (ارثي يا مشترك) يكساني منافعشان را در بين خود، و همين طور عليه شمار ديگري از مردم كه منافعشان با مال خودشان متفاوت (و معمولاً متضاد) است لمس مي كنند و بوضوح از آن سخن مي گويند
(تشكل طبقه كارگر انگلستان، ص9)
از اين رو طبقه «همان اندازه به كارگزاري مديون است كه به شرطي سازي». (35) كارگران از سنتهاي انگليسي براي درآوردن خود به صورت يك طبقه استفاده كردند. اين قضيه ي «نيروي بخار و كارخانه نخ ريسي=طبقه كارگر جديد» (همان، ص191).
كتاب تشكل طبقه كارگر انگلستان بي درنگ به عنوان يك اثر بسيار مهم شناخته شد. التزام حاكي از همدردي تامپسون به موضوع مورد نظرش، ژرفاي تحقيق، سبك انشا و طرز نگرش ايدئولوژيكي و رويكرد روش شناسانه اش از سوي شماري از منتقدان با گرمي مورد ستايش قرار گرفت. ولي ديگر منتقدان نه تنها از برداشت جنبه هاي خاص تامپسون، ‌مانند لوديسم (36) و متديسم (37)، و اشاره اش مبني بر اينكه خودآگاهي متجانس طبقه كارگر در اوايل قرن نوزدهم «نضج» گرفته بود خشمگين شدند، ‌بلكه همچنين از اعتبار منطقي يك چنان اثري كه در پرتوي تعهد سياسي استوار با صراحت بسيار به رشته تحرير درآمده بود، ‌برآشفتند. (38) صرف نظر از اين گونه گله گزاريها، كتاب تشكل طبقه كارگر انگلستان همچنان متني است لازم و ضروري براي كساني كه به مطالعه تاريخ بريتانيا در اواخر قرن هجدهم و اوايل قرن نوزدهم دلبستگي دارند و همچنين اثري است مطلوب براي تاريخ نويسان كارگري، تاريخ نويسان فمنيست، ‌نظريه پردازان فرهنگي، مردم شناسان و جامعه شناسان.
در 1965 تامپسون به مديريت مركز بررسي تاريخ اجتماعي (39) در دانشگاه نوبنياد وارويك (40) انتخاب شد. تامپسون نيروي زيادي صرف كرد تا به شاگردانش تفهيم كند كه نوشتن تاريخ «براي سلامتي جامعه جنبه حياتي» دارد و خود نيز همچنان هرچه بيشتر به كندوكاو در تاريخ قرن هجدهم انگلستان ادامه داد. بعد از اين اثر تحقيقي، كتاب عمده ديگرش را (41) (1975) انتشار يافت. در اين كتاب، ‌تامپسون به بررسي دسته «بلك اكت» در 1723، نام مرداني مسلح (گاهي اوقات با صورتهاي سياه كرده) كه در ونيزور فارست (42) و بعضي از نواحي جنگلي همپشاير دست به سرقت مي زدند، و مرتكب پنجاه حمله ابتكاري بزرگ به اموال مردم شدند، ‌مي پردازد. به عقيده تامپسون، در حالي كه «بلك ها» به فقدان حقوق جنگلي سنتي اعتراض مي كردند، ‌طبقه هاي تازه پا گرفته جديد از «بلك اكت» به منزله مستمسكي براي پيشبرد منافع خاص خودشان بهره برداري كردند. تامپسون خاطرنشان مي كند كه مردم گاهي اوقات از خود به عنوان يك طبقه آگاهي مي يافتند. نظرش در اين خصوص اين است كه نخست مبارزه مي شود و بعد طبقه تشكل مي يابد: «طبقه ها به مثابه موجوديتهاي مجزا وجود ندارند، ‌به دور و بر خود نگاه كن، يك طبقه دشمن پيدا كن، ‌و بعد شروع به مبارزه كن». (43) اين ايده همچنين اساس نوشته هايش را در مورد عدم توافق اجتماعي و كنترل قيمت («اقتصاد اخلاقي»)، مقاومت كارگران فقير در برابر «مشكل سازمان تازه دادن به عادات كار»، ‌«دري وري» يا «موسيقي راف»، تجزيه ي سرمشق «پدرانه» بازاريابي (بازاريابي به شيوه اي كه دلالها، واسطه ها، و بورس بازها مردم را سركيسه مي كنند) و نامه هاي بي امضاي تهديدآميز تشكيل مي دهد. بر اين اساس، تامپسون هدفش را با بررسي روابط طبقاتي در پرتو گزينش اخلاقي، كارگزاري و ارزشها تأييد مي كند. (44)
با آنكه تامپسون براي «اومانيسم سوسياليستي» خويش، حامياني پيدا كرد، ‌معتقد بود كه رواج «ضد اومانيسم تئوريك» لوئيس آلتوسر فضاي روشنفكري را در بريتانيا خصمانه ساخت. از ديدگاه آلتوسر و پيروانش، «علم تاريخ» به اعمال آگاهانه افراد بستگي ندارد، ‌اما به شيوه توليد (از سازمان اقتصادي) كه در يك شكل تغيير جا داده شده در «ساختارهاي» اجتماعي يك جامعه وجود دارد، ‌وابسته است. تامپسون، در كتاب فقر تئوري و ديگر جستارها (45) «نبرد بي امان روشنفكرانه» (ص384) را عليه پيروان آلتوسر به خاطر ايجاد يك «افلاك نما» (تدارك ديدن مكانيسم توضيح يك رشته از پيوندها يا ارتباطها) كه به رفتار غيرانساني، غير اخلاقي و نامعقول استالينيسم مشروعيت بخشيده است، ‌اعلام داشت. تامپسون نه تنها با تكذيب آلتوسر در مورد كارگزاري انساني مواجه و طرد شده بود، بلكه همچنين اعتراض اخلاقي اش از سوي وي به عنوان ايدئولوژي محض (يك نظام نسبي بسته ي اعتقادي كه در آن اكثر ما از تجربه روزمره زندگي غافل مي مانيم) مورد انكار قرار گرفته بود. چنين طرد و كنار نهادني از ديدگاه تامپسون با «يك عمل سرراست ايدئولوژيكي مأموران پليس هم ارز بود. اين نوع برخورد نظريه اي را پي مي افكند كه تضمين مي كند نه تنها اينكه سؤالات راديكال درباره ي استالينيسم، ‌شكلهاي كمونيستي، و خود «ماركسيسم» نبايد پرسيده شود، ‌بلكه آنها را نمي توان پرسيد» (فقر تئوري، ص374). تامپسون عقيده دارد كه ماركسيسم بايد توان خودانتقادي، خودآزموني، و گفتمان اخلاقي را داشته باشد (همان، ص148). انتشار فقر تئوري توفاني از انتقاد برانگيخت. منتقدان اذعان كردند كه تامپسون در قبال برخي از سؤالات اساسي عطف توجه كرده است، همچنين آنان راجع به شيوه جنجالي استدلالش، ‌ارتباطي كه وي ميان آلتوسريانيسم (46) و استالينيسم برقرار كرده بود و ادعايش مبني بر اينكه آلتوسريانيسم سخت محكم به دنياي انگليسي امريكايي چسبيده است، بحث كردند. (47)
تامپسون مدعي است كه قبول عام آلتوسريانيسم خود نشانه اي از اين فرض مشترك بود كه شوروي و بلوك قدرت وابسته به امريكا سازش ناپذيرند (همان، ص266). با اين حال حمله به آلتوسريانيسم كافي نبود. تامپسون تا به هنگام مرگ در 1993 كوشيد تا توجه عموم را به موضوعات اجتماعي و سياسي مانند گسترش سلاحهاي هسته اي، ‌شوروي و امپرياليسم امريكا، تلاش براي تضعيف حقوق دموكراتيك، ‌زير نظر گرفتن كساني كه در جنبشهاي چپ سرگرم مبارزه اند، و تباهي محيط زيست جلب كند (نك مانيفست روز اول ماه مه (48) 1968؛‌ دانشگاه محدود وارويك (49) 1977؛ اختيار صفر (50) 1982؛ ‌اعتراض و زنده ماندن (51) 1980؛ ‌جنگ ستارگان (52) 1985؛ ‌چشم اندازهاي يك سياره آباد (53) 1987). در آثار مزبور، مانند همه ي آثار تامپسون، ما اعتقادش را در مورد اينكه تاريخ مي تواند به عمل سياسي كمك كند، عقيده اي كه خود تامپسون با آن زندگي را به سر برد، ملاحظه مي كنيم.

آثار مهم

William Morris: Romantic to Revolutionary. London: Lawrence & Wishart, 1955, revised edition, New York: Pantheon, 1977.
The Making of the English Working Class. London: Victor Gollancz, 1963; second edition, with a new postscript, Harmondsworth: Penguin. 1968: third edition, with a new preface, 1980.
Whigs and Hunters: the Origins of the Black Act, London: Allen Lane, 1975; reprinted with a new postscript, Harmondsworth: Penguin, 1977.
(ed. ) Albion’s Fatal Tree: Crime and Society in Eighteenth Century England, London: Allen Lane, 1975.
The Poverty of Theory and Other Essays, London: Merlin Press, 1978. Customs in Common, London: Merlin Press, 1991.

پي نوشت ها :

1. For an account of Thompson’s social and political thought, see Thompson (IRT).
2. Theodosia Jessup Thompson.
3. M. Merrill, interview with E. P. Thompson’, 1976. in H. Abelove et al. (eds) Visions of History, p. 11.
4. There is a Spirit in Europe: a Memoir of Frank Thompson.
5. Christopher Cauldwell.
6. Dorothy Towers.
7. British Youth Brigade.
8. Samac.
9. Sarajevo.
10. The Railway: an Adventure in Construction.
11. William Morris.
12. M. Merrill, interview with E. P. Thompson’, p. 13.
13. William Morris: Romantic to Revolutionary.
14. عنوان قطعه شعري از ويليام موريس. - م.
15. Anon. , Morris and Marxism’. Times Literary Supplement, 15 July 1955, p. 391.
16. See, for example, E. Penning-Rowsell. The Remodelling of Morris', Times Literary Supplement, 11 August 1978, pp. 913-14; and P. Stansky, ’The Protean Victorian’, New York Times Book Review. 15 May 1977, pp. 7, 48.
17. Khrushchev.
18. John Saville.
19. New Reasoner.
20. E. P. Thompson, ‘Through the Smoke of Budapest'. New Reasoner, 1965,3.
21. Roundhead.
22. Leveller.
23. Cavalier.
24. Chartist.
25. Anti- Corn Law Leaguer.
26. E. P. Thompson, Socialist Humanism: an Epistle to the Philistines', New Reasoner, 1, 1957: 122.
27. Universities.
28. Left Review.
29. New Left Review.
30. Perry Anderson.
31. See ‘At the Point of Decay’, Revolution’ and Outside the Whale’, in E. P. Thompson (ed. ) Out of Apathy. London: Verso, 1990.
32. Outside the Whale.
33. Thompson. Outside the Whale'.
34. The Making of the English Working Class.
35. conditioning.
36. Luddism.
37. Methodism.
38. For favourable reviews, see (for example) E. Hobsbawm, ‘Organised Orphans'. New Statesman, November 1963,66: 787-8; and C. Hill, 'Worker's Progress’, Times Literay Supplement, 12 December 1963, pp. 1021-3. Forless favourable reviews, see (for example) J. D. Chambers, 'Making9f he English Working Class’, History, 1 June 1966. pp. 183-9; G. Best ‘The Making of the English Working Class', Historical Journal. 1965, 8 (2) : 271-81; R. Currie and M. Hartwell,‘The Making of the English Working Class?’, inM. Hartwell (ed. ) The Industrial Revolution and Economic Growth, London. 1971. pp. 361-76: R. A. Church and S. D. Chapman. Gravener Henson and the Making of the English Working Class’, in E. L. Jones and G. E. Mingav (eds) Land, Labour and Population in the Industrial Revolution, London: Macmillan, 1967, pp. 131-61; S. Thernstrom, 'A Major Work in Radical History’, Dissent, 1965, 12: 90-2; J. Gross. 'Hard Times', New York Review of Books. 16 April 1964. pp. 8-10; H. Ausubel. 'The Common Man as Hero'. New York Times Review of Books. 26 April 1964, P44: and G. Himmelfarb, 'A Tract of Secret History'. New Republic, 11 April 1964. pp. 24-6. Thompson's reply to his critics can be found in the ‘Posts’cript’ to the revised (1968) edition of The Making of the English Working Class.
39. Centre for the Study of Social History.
40. Warwick.
41. Whigs and Hunters: the Origin of the Black Act.
42. Windsor Forests.
43. Eighteenth-century English Society: Class Struggle without Class?’, Social History, 1978,3 (2) : 149.
44. 'The Moral Economy of the English Crowd in the Eighteenth Century', ‘Time, Work-discipline and Industrial Capitalism', and Rough Music: le charivari anglais', all reprinted in Customs in Common, London: Merlin Press. 1991; and 'The Crime of Anonymity', in E. P. Thompson (ed. ) Albion's Fatal Tree: Crime and Society in Eighteenth Century England, London: Allen Lane. 1975. Poverty of Theory and Other Essays. 45.
46. Althusserianism.
47. See. for example. P. Anderson. Arguments within English Marxism, London: Verso, 1980. pp. 16-58.
48. The May Day Manifisto.
49. Warwik University Limited.
50. Zero Option.
51. Protest and Survive.
52. Star War.
53. Prosects for a Habitable Planet.

منبع مقاله :
هيوز- وارينگتون، مارني؛ (1386)، پنجاه متفکر کليدي در زمينه ي تاريخ، ترجمه: محمدرضا بديعي، تهران: اميرکبير، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.