مترجم: مريم اميراحمدي
مانند همه کشورها در قرون وسطي، مقياسات و اوزان در قرون نخستين ايران اسلامي (که فقط از آن در اينجا صحبت مي شود)، (1) يکسان تعيين نشده است.
اين امر بدون شک کراراً سبب بروز مشکلات و برخوردهايي در تجارت مي گرديد. مشکلات و برخوردهاي مزبور وقتي بيشتر مي شد که حکومتها هم در اين کار اينجا و آنجا به وسيله مقررات مخصوص مداخله مي کردند و واحدهاي اندازه گيري جديدي را به اجراء درمي آوردند، مثلاً در مورد مقياس طول در قم، هارون الرشيد(193-170هـ/ 809-786م) به جاي ذرع(گز) (2) «ذراع الرشيديه»، («ذراع الهاشميه» نيز ناميده مي شد)، «بزرگترين و طويلترين ذرع جهان» را جانشين آن کرد. اين ذراع از 12 «قبضه تشکيل شده بود، (3) در قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي براي همين شهر واحد مقياس يک اَشل= 10 باب برابر 6 گز و 6(کذا!)، قبضه برابر 4 انگشت ذکر شده است، (4) بدين ترتيب مناسبات پرداخت با مقياسات مختلف متغير بود.
طبيعتاً تحت چنين شرايطي مقياسات، تنها داراي ارزشي نسبي بود، اين نکته وقتي بيشتر روشن مي شود که اظهارات جغرافيدانان قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي درباره مقياسات متداول در هر يک از شهرهاي ايران را در کنار هم قرار دهيم. در مورد مدّت اعتبار هر يک از واحدهاي اندازه گيري و درباره ارتباط اين واحدها با مقياسات کنوني ما، حتي اگر مناسبات پرداخت در يک دوره براي دوره هاي بعدي نيز ثابت بوده باشد، نمي توان اطلاعات مطمئني به دست داد. تغيير قبضه، که به گز مربوط مي شد(همان گونه که براي قم مشخص کرديم)، مي بايستي بنابر ضرورت، مطلقاً بر طول حداقل يکي از دو مقياس تأثير گذاشته باشد (مگر اينکه اظهارات منابع اشتباه باشد که در اين صورت، مسائل را البته بيشتر درهم و برهم کند).
در اينجا، اشارات مربوط به مقياس طول را به پايان مي رسانيم، امّا در مورد مقياس سطح، اين را مي دانيم، که در فارس «جريب بزرگ» شناخته شده بود، و آن 3«جريب کوچک» را شامل مي شد.(5) علاوه بر آن در اينجا ظاهراً به طور وسيعي همان مقياسات معمول در عراق، مورد استفاده بود.
همچنين توضيحات درباره اوزان، اساساً روشن نيست، زيرا که از زمان خليفه عبدالملک، با اصلاح مسکوکات(از سال 8-77هـ/ 97 -696م) بر پايه رطل (رطل؛ از ليترون)، (6) درهم و مثقال(7) را متکي ساختند. درهم و مثقال فقط با اختلاف کمي با هم، با مشخصات يکسان امّا با تقسيمات فرعي متفاوت، نظام وزن (و نظام مسکوکات) را با يکديگر به جريان انداختند. نظام قديم، رطل برابر 327/45 گرم، درهم برابر رطل و برابر 3/411 گرم [گرم 3/3105: Sauvaire]؛ و در نظام جديد رطل برابر 306، درهم برابر 3/186 گرم [گرم 3/0898: Sauvaire]بود).(8) توضيحات تکميلي مانند: اينکه در همدان هر مَن (من=2 رطل)، (9) 400 درهم منظور می شد(10)؛ در محاسبات، مانند محاسبات هِنري سور(H 296-318)Henri Sauvaire هميشه عاملي نامطمئن به وجود مي آورد.- اکنون، اوزان اردبيل(در آذربايجان) را با اوزان فارس مقايسه مي کنيم: 1040 درهم مطابق 1 من شيراز بود؛ در اردبيل صحبت فقط از من، و در شيراز از رطل بود.(11) در سال 375هـ/985 م براي هر من اردبيل: 1200(درهم) تعيين شد؛ براي هر رطل از خوي و اروميه (بر اساس Sauvaire H 312: 926/94 گرم) 300 و براي هر من 600(درهم) تعيين شد، و در اسپهان سرانجام هر من به 300 درهم رسيد. علاوه بر آن، در ساير نواحي جبال، رطل برابر رطل بغدادي بود.(12)
در شيراز هر 10 درهم؛ با 7 مثقال برابر بود: اجناس را بر اساس من، که به من «بزرگ»(مطابق با 8 رطل بغدادي) و «کوچک» تقسيم مي شد، وزن مي کردند. من بزرگ 1040 درهم («مانند [رطل] در اردبيل؛ رجوع کنيد به مطالب فوق!) [گرم 3213/392 بنابر: Sauvaire H 315] بود و براي وزن کردن «سرکه، شير و مانند اينها»(و به طور کلي ماليات) به کار مي رفت. ديگري» يعني من («کوچک») با 130 درهم بغداد(عراق) مطابقت داشت(674 گرم بنابر: Sauvaire 14)؛ و در سراسر فارس براي وزن کردن گوشت نان و مانند اينها، و نيز پنبه، غلات، شکر، عسل، مواد رنگين و ادويه به کار مي رفت(براي گوشت و آهن همچنين وزنه سنگين تري يعني وزنه 25[درهم] وجود داشت. در بيضا هر مَن: 800 درهم، در اصطخر: 400 درهم، در خوره: 280، در سابور: 300 و در اردشير خوره: 240 درهم بود.(13) در خوزستان (به استثناي اهواز با وزن بغدادي) هر من برابر 4 رطل ذکر شده است. (14) در کرمان در اواخر قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي من مَکي به کار مي بردند؛ با وجود اين اوزان سنگي (سنج [همچنين صنج]، از کلمه فارسي سنگ) خراساني نيز معمول بود.-(15) بالاخره در ري هر من: 600 درهم (هر رطل، نيمي از آن)، و در طبرستان و قومس 300 درهم بود.(16)
درباره واحد مايعات (اکيال، مکائيل) [و وزن] فقط از نواحي کمي گزارش شده است. در فارس هر جريب: (17)10 قفيز (18) برابر 16 رطل[«در چاودار تا حدودي کمتر يا بيشتر»] برابر 130 درهم بود. از جانب ديگر در تقسيمات بغدادي هر رطل برابر 12 اوقيه (اونس) برابر 16 درهم (يعني 100 درهم= 1 رطل) حساب مي شد. قفيز، به عنوان مقياس به نصف، ربع، تقسيم مي شد. در اصطخر هر قفيز نصف جريب شيراز؛ در ري هر قفيز(«و نيز مد»)10 من و هر کيلجه [کيلجه] يک سوم آن بود. (19) به همين ترتيب مقياس در شهرهاي ديگر کشور هم متغير بود. امّا گاهي مقياسات در شيراز ثبات بيشتري از خود نشان می داد.(20)- در خوزستان مقياسات ديگري (در کنار مکّوک[مکوکه]: کُرّ= کورس، مختوم، کف) به کار مي رفت که وزن آنها نيز هر بار بنابر وضع محل تغيير مي کرد.(21)
بديهي است که اين تشتت و پراکندگي- مانند سرزمينهاي ديگري که اين وضع بر آنها نيز حاکم بود- باعث مي شد هر بار که محاسبه اي انجام مي گرفت، بلافاصله ضرورت داشتن نظامي دقيق در زمينه مقياسات و اوزان، احساس شود، امّا به علت چندگانگي موجود، رسيدن به نتيجه نهايي در کار تعيين مقياسهاي عيني و مطلق به سختي امکان داشت.(22)
پي نوشت ها :
1. براي همه موارد به استثناي ايران، اساساً به: EI,Sauvaire و غيره رجوع کنيد.- و نيز:
J.A.Decourdemanche: Traité Pratique des Poids et mesures des peuples anciens et des Arabes,(paris 1909).
2. بر اساس Siengass در سال 480هـ/1087 م هر ذرع برابر 24 انگشت يا 6 وجب بود.- براي جزئيات رجوع کنيد به: Sauvaire N 479-539(با ارجاعات آن).
3. قمي: تاريخ قم، ص 28 درباره ذراع رجوع کنيد به: Sauvaire N 489-514
در مورد قبضه همان کتاب، ص 525.
4. قمي: تاريخ قم، ص 108.
5. ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج1، ص 216؛ اصطخري: مسالک الممالک، ص 128، 157؛ مقدسي: احسن التقاسيم، ص 451؛ ابويوسف: الخراج، ص 22، 27: «جريب کوچک»60 «ذرع شاهي» در مربع [برابر 9 قبضه] را در بر مي گرفت؛ (حدود 315 متر مربع: Sauvaire H 485-488 طبق)
6. رجوع کنيد به: S.124 به خصوص Sauvaire N 210-240.
7. درباره مثقال رجوع کنيد به: Richard Vasmer bei Schrötter 393í,Sauvaire A 489-502
درباره دینار و درهم نیز به همان کتاب: و بعد,S.503-533,B228-247.
J.A.Decourdemanche: Sur les Misqals et Dirhems arabes, (Paris 1908(
8. ضرب درهم نقره به وزن دينار، يعني 2/97 گرم تعيين شد، به طوري که نمودار وزن درهم و وزن مسکوک درهم نقره، مجدداً از يکديگر مجزا شد. (در اين باره، Sauvaire G 369f و نيز J125f)-درباره ي همه اينها رجوع کنيد به: مفاتيح العلوم، ص 2، و:
Sauvaire A 464f,Eduard von Zambauer in der EI,II 1100.
ذيل قيراط؛ (kirat)؛ و بعد [Sauvaire B 251,H 269-273] و مجدداً در EI,II 96f ذيل حبّه؛ Sauvaire B 256,G 410-417
با منابع ارائه شده در آنجا:
Clément Huard EI,I.951,ذيل دانق؛ John Walker in Erg Bd,209
ذيل سنديات و نوشته هاي فهرست شده در آنجا [Sauvaire H 244+251].-
George C.Milles: Early Arabic glass Weights and Stamps,(Neuyork 1948),(Numismatical Notes and Monographs Nr.111).
که فقط [اوزان] مربوط به مصر را دربر مي گيرد.- در مورد اوزان داروها، همان گونه که مطمئناً در ايران نيز به کار مي رفته است، رجوع کنيد به: مفاتيح العلوم، ص 120-118 و جدول نزد Sauvaire M287-295- کوشش براي ارائه جدول محاسبات متري براي هر وزن به وسيله مؤلف ذيل صورت گرفته است: Sauvaire H 296-318.
9. مفاتيح العلوم، ص 14-. در مورد متن رجوع کنيد به Sauvaire H 280-291 به خصوص s.283-286.
10. اصطخري، مسالک الممالک، ص 203؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 372.- بر اساس مفاتيح العلوم، ص 14 «نزد اعراب» 1 من: 257درهم =18 مثقال= 24 اوقيه(اونس) درباره اونس رجوع کنيد، Sauvaire G 380-397.
و به مفاتيح العلوم، ص 14 و توضيحاتي درباره ديگر مقياسات حجم «عربي».
11. درباره اينکه ساير نواحي نسبت دو به سه را حفظ کرده بودند، رجوع کنيد به فوق! -اصطخري: مسالک الممالک، ص 191-Schwarz III 168-70-191.
12. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 381، 397 و بعد.
13. اصطخري: مسالک الممالک، ص 156؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 301؛ مقدسي: احسن التقاسيم، ص 452(در اينجا شهرهاي بيشتري ذکر شده است).
14. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 417.- Schwarz IV 427
15. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 47.-در مورد اين لغت رجوع کنيد به:
Dozy,Suppl.I 690f,Richard Vasmer bei Schrötter 585 und John Walker مانند پاورقي 613 همين فصل Adolf Grohmann: "Arabische Eichungstempel, Glasgewichte und Amulete aus der Wiener Sammlung", in den Islamica l (Leipzig 1925),S.145-226(با جدولهاي بسيار و اغلب مصري)
16. اصطخري: مسالک الممالک، ص 313؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 382؛ مقدسي: احسن التقاسيم، ص 397.
17. مقدار زميني که بر روي آن يک يک جريب بذر افشانده مي شد: رجوع کنيد: Sauvaire J 158-161 و علاوه بر آن ELI 1062.
18. بنابر مفاتيح العلوم، ص 15، يک قفيز (بنابر Sauvaire 6 برابر 426874 کيلوگرم)=8 مکوک برابر 3 کيلجه برابر 600 درهم؛ مکوک همچنين 15 رطل برابر 128 درهم بود. رجوع کنيد به: يحيي: کتاب الخراج، ص 100-96 و نيز
Desmaisons III756 Iks,oben,Eduard von Zambaur in der EI,II 666 S.V.Kafiz,Sauvaire K 445-456,
(با کوششي در تسعير) قفيز به فارسي کويز) 446f,499 ويژه
19. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 381.-درباره کيلجه مقايسه کنيد با Sauvaire L 129-131 درباره مُدّ: همان کتاب، ص 149-135.
20. توضيح جزئيات در اصطخري: مسالک الممالک، ص 156؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 301 و نيز مقدسي: احسن التقاسيم، ص 398، 452(فارس: تفاتهايي براي گندم، بادام، برنج، نخود، عدس و غيره)-Sauvaire J 159 (با کوششهايي در تسعير)؛ Schwarz III 170f.
21. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 417 و بعد- و نيز:
Sauvaire L 113-123,134f,156-163,schwarz IV 427.
براي ساير جريانات اين اوزان همچنين رجوع کنيد به: Vullers II/I,808 und Desmaisons III 487
22. رجوع کنيد به توضيحات مفصل و اساسي:
Eduard von Zambaur in der EIII 666 ذيل Kafiz.
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم