مترجم: مريم اميراحمدي
مسايل کشاورزي و کار گردآوري ماليات بستگي نزديک با تنظيم تقويم دارد، اما سال اسلامي به عنوان سال قمري خالص، براي تعيين دقيق زماني، که به تغييرات جوّي و فصول مربوط مي شود، به کار نمي آمد. از اين رو ضروري بود که براي تعيين تاريخ در اين زمينه به ديگر تقويم ها متوسل شد. ولي کنار گذاشتن کامل سال اسلامي در کليه امور حياتي نيز به دلايل مذهبي غيرممکن بود.
در سرزمين ايران براي يافتن تقويمي مناسب، نياز به جستجوي زيادي نبود.(1) در اينجا تقسيمات قديم سال ايراني(يعني تقويم مزديسنايي، که تقريباً کمي قبل از سال 485 قبل از ميلاد به کار مي رفته است)(2) شامل 12ماهِ 30 روزه و 5 روز کبيسه (پس از ماه هشتم) بود، که به عنوان روزهاي ويژه جشن، برگزار مي شد.(3) اين تقويم حتي پس از فتح مسلمانان نيز به خوبي معروف بود و مورّخان از تقسيمات آن (4) گزارش داده اند. اگرچه در اين تقويم دوره بندي روند تاريخ نخست بر اساس تعاليم اوستايي انجام شده بود، و بعدها تقسيم بندي منابع ديگر مانند خوذاي نامگ [خداينامه] جاي آن را گرفت، (5) اما در هر حال اين امر فقط شامل نوشته هاي تاريخي مي شد. در عمل شمارش سال فقط بر حسب دوره ي حکومت پادشاهان انجام مي گرفت. اما پس از مرگ يزدگرد سوّم (30هـ/651م) که ديگر هيچ پادشاهي نتوانست جايي براي خود باز کند، کماکان شمارش سالها برحسب عصر او باقي ماند که با سال 632 ميلادي(سال تاجگذاري وي) آغاز مي گرديد و به صور مختلف به نامي وي ناميده مي شد.
اگر کسي مي خواست براي فصول معين، موعد مناسبي را تعيين کند، به طور کلي تاريخگذاري بر حسب تقويم ايراني را انتخاب مي کرد.(6) از جشنهاي قديمي ايراني، بيش از همه جشن زرتشتي سال نو(نوروز؛ شکل عربي آن نيروز)(7) و نيز در پايان تابستان جشن پاييز(مهرگان)، طبيعتاً بر اساس تقويم قديمي برگزار مي شد. البتّه مسلمانان، به ويژه در زمان عمر دوّم، کوشش کردند تا اين اعياد را ملغي کنند(8) و کساني را که در اين مواقع به طور کلي هداياي متداولي براي مقامات(9) بالاتر مي فرستادند، تحت فشار قرار دادند. اما اين رسم چنان عميق با انديشه و احساس مردم ايران وابسته بود، (10) که به زودي پيروزمندانه براي خود جايي باز کرد، (11) و با واج گرفتن کار عباسيان، امّا به ويژه در زمان آل بويه (12) کاملاً در همه جا متداول شد(13) و حتي در بين النهرين(درست در بغداد، و حتي در بصره هم)(14) رسمي همه گير شد.(15) در سوريه، مصر و شمال افريقا نيز اين جشن در برخي از زمانها، به طور نامنظم برگزار مي شد.(16)
اما با اين همه تقويم ايراني(به ويژه با در نظر گرفتن گردش سال) به هيچ وجه چنان دقيق تنظيم نشده بود که حداقل تا حدي با تقويم يولياني(تقويم قيصري) قابل مقايسه باشد. در عصر ساسانيهاي نظارت هاي لازم در امر ستاره شناسي وجود نداشت.(17) و بدينسان در طول زمان، جابجايي قابل ملاحظه اي در تاريخ ها(و حتي در اعياد) در مقابل فصول به وجود مي آمد. عيد نوروز که در واقع با پايان زمستان تطابق داشت و بر اساس برداشتهاي بعدي (به علت جابه جايي) مي بايست با شروع بهار، آغاز سال جديد را مشخص مي کرد، به هيچ وجه در 21 مارس(به سبک قديم)(و نيز در اول فروردين) واقع نمي شد.(18) همچنين جشن مهرگان(16 مهر)، (19) که در اصل به پايان زمستان مربوط مي شد، (20) به زودي به جشني پاييزي تبديل شد و گهگاه تا اواخر پاييز به تعويق مي افتاد.(21) امکان داشت که عيد (مثلاً در سال 120هـ/738م) به ماه ژوئيه يا اوت[تير يا مرداد] بيفتد، (22)امّا به طور کلي در سپتامبر[مهر] بود. حتي يک بار هم فاصله ي آن با نوروز يکسان نماند، در اين باره علاوه بر عدد 169 روز(23)ذکري نيز از 194 روز (24) شده است که فقط اين يکي با تاريخ 16 مهر مطابقت مي کند.(25)
تحت اين شرايط، بر اساس تقويم ايراني حتي موعد پرداخت خراج نيز ثابت نبود. خليفه متوکّل موعد سال 243هـ/875 م را با منظور کردن يک کبيسه نوروزي(26) به 17 ژوئن و معتضد در سال 282هـ/895م آن را به 11 ژوئن جابه جا کرد.(27) سرانجام کوشش شد که نامنظمي تقويم ايراني را با استفاده از تاريخ جديد جلالي (از 15 مارس 1079م[= رمضان 471هـ])، (که «خراجي» نيز ناميده مي شد)، تعديل کنند.(28) اين مبداء تاريخي آشکار اهميت عملي نيز داشت، زيرا که ما اغلب، تاريخ هايي را بر اساس اين تقويم مي يابيم.(29)
توضيحات مربوط به زمان بندي مورخان ايراني درباره تقويم ايراني غالباً ساختگي و گمراه کننده است. مثلاً حمزه اصفهاني(30) جدولي دارد که براي هر سال هجري، روز عيد نوروز را (تا سال 350هـ/961م) به دست مي دهد.(31) اين توضيحات بي ارزش است، زيرا که ساختگي است. تأييد اين نظريات، دلالت بر همسان سازي آنها با تاريخ هاي اسلامي دارد، که به کرات در منابع مختلف ديده مي شود. البته تاريخ گذاري اين تقويم حداقل در دوره اسلامي همواره با ملحقات و ضمائم، همراه بوده است، (32) با وجود اين تصحيح هاي مختلف در سال مالياتي، تداوم حيات نظام زرتشتيگري در حوزه هاي کاملاً محلي را نشان مي دهد.
پي نوشت ها :
1. در مورد تقويم ايراني در گذشته هاي دور رجوع کنيد به:
Alfred Von Gutschmid: "Über das iranische Jahr",in den Berichten über die Verhandlungen der kgl. Sӓchs. Ges.d. wiss. Phil-Hist. KL.XIV,(Leipzig 1862),S. 1-6.سيدحسن تقي زاده S.H.Tagizadeh: Old Iranian Calendars,(London 1938)(Prize Publication Fund,Bd.XVI) و شامل بررسي دوران هخامنشيان و Hildegrade Lewy: Le calendrier perse, in den Orientalia,N.R. ساسانيان و اشکال تقويم آنها X(1941),S.1-64(شامل هخامنشيان و دوران نخستين ساسانيان)Friedrich karl Heinz Ginzel: Handbuch der Mathematischen und technischen Chronologie,Bd.I,(Leipzig 1906),S.298-300.- و نيز رجوع کنيد به محمد معين Mohammed Moin: "Les trente jours du mois chez les anciens persans"(با يک ضميمه: Texte persan de l opuscule de Mohsen-e Fayz de Kashan Now Rouz et les trente Jours,. du mois[Pers.85s]).1946,Christ,171-178, و سرانجام منابع ذکر شده در ص 171 پاورقي 4 در همانجا.
2. رجوع کنيد به: Nyberg: Die Religionen des alten Iran,S.38ff(با توضيحات مفصل). درباره انتقاد از اين تاريخ رجوع کنيد به تقي زاده: Taqizadeh: Calendars ص 6 و بعد.
3. مسعودي: مروج الذهب، ج3، ص 413 و بعد؛ بيروني آثار الباقيه/ ترجمه ي زاخائو، ص 211.
4. مسعودي: التنبيه و الاشراف، ص 215(حدود سال 339هـ/950م)؛ مسعودي: مروج الذهب، ج3، ص 413- رجوع کنيد به بيروني آثار الباقيه، ص 10 و بعد، 14 و بعد، 42 و بعد؛ Mez102.
5. Barthold,Epos 146f.
6. پس از يک اقامت زمستاني در بلخ، مسعود غزنوي مي خواست «براي نوروز» به غزنه بازگردد: بيهقي: تاريخ، ص 90، و نيز بيهقي، ص 451، 456، توضيحاتي درباره تغييرات جوّي غيرمتداول- Elias155-160 جدولي مقايسه اي براي سالهاي زرتشتي، سلجوقي و هجري قمري دارد.
7. رجوع کنيد به:
Tolstov, Chor,282-285؛ (عيد نوروز ساسانيان- Inostrancev,S.Ét.82-110(Sasanidskij prazdnik vesny- عيد نوروز ساسانيان).
8. يعقوبي، تاريخ، ج2، ص 466.
9. در سال 31هـ/3-652م اميرالاحنف هداياي مهرگان را، که اهالي بلخ مي خواستند «بنابر خراج تعيين شده» اما «بر اساس رسوم اين سرزمين» برايش ارسال دارند، قبول نکرد، در حالي که فرمانده عالي ابن عامر آن را پذيرفت (طبري: تاريخ1، ص 2903 و بعد). امّا در حدود سال 50هـ/670م رئيس ماليه عراق خواستار چنين هدايايي از مردم شد: جهشياري کتاب الوزراء، ص 210.
10. مثلاً به عنوان زماني مقرر براي مذاکرات داخلي بين اعراب در ايران، ذکر شده است، (سال 126هـ/744م) طبري: تاريخ2، ص 1846.
11. هدايي نوروزي(از آن جمله شيريني) در فارس در سال 235هـ/51-850م، طبري: تاريخ 3، ص 1405.
-Browne I 259 و نيز Inostrancev,Sas.Ét.93-102 براي زمان حاضر رجوع کنيد به: Massé Croyances....
12. روذراوري: ذيل تجارب الامم، ص 67.- Goldziher,shu' ub.210,Anm.1 و در آنجا فهرستي از منابع يهودي نيز آمده است.- مسکويه: تجارب الامم، ج7، ص 3.
13. طبري: تاريخ3، ص 1448: ابن اثير: الکامل/چاپ تورنبرگ، ج7، ص 30.- جاحظ به طور مفصل اعياد را مورد بررسي قرار داده است.
14. Kermer,C.G.II78f.
15. در برخي آثار بازمانده اسلامي آمده است که در اين روز حضرت علي(عليه السّلام) (طبق عقايد تشيع) به عنوان جانشين پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) برگزيده شده است. از نظر گلد تسيهر.
Goldziher,Heligenverehrung...,S.331
اين امر نموداري از روايات ايراني درباره تاجگذاري جمشيد در نوروز است.
16. مسعودي: مروج الذهب، ج3، ص 413 و بعد- معزّ فاطمي در مصر به طور مثال آن را ممنوع کرد: kremer C.G.II 79
17. بيروني: آثار الباقيه، ص 33.
18. سال 597هـ/1201 م نوروز در هشتم فروردين جشن گرفته شد: محمدبن ابراهيم؛ تاريخ آل السلجوق، 179.
19. توضيحات از اين پس در Christensen,166,Anm 5 u 167 تغيير مي کند. رجوع کنيد در اين باره به منابع پاورقي 3 همانجا و نيز Graf II.114 همچنين
R.Levy in der EI,III,959 Josef Markwart: "Das Naurōz,Seine Geschichte und Seine Bedeutung",im Dr.Modi Memorial Volume,(Bombay 1930),S. 709-756 B.
20. در عراق و فارس مردم اين مراسم آجيل، سير، گوشت(خام) و نيز غذاهاي گرم و نوشيدني مي خوردند و مسابقات اسب سواري و مراسمي شبيه بالماسکه ترتيب مي دادند: مسعودي، مروج الذهب، ج3، ص 413 و بعد.-درباره جشنهاي تقويم ساسانيان به طور کلّي رجوع کنيد به: بيروني: آثارالباقيه، ص 233-215(سغديان و خوارزميان، همان کتاب، ص 242-233). و نيز Schwarz VII857.
21. بيروني: آثارالباقيه، ص 223- ثعالبي، يتيمة الدهر، ج4، ص 65-Mez 402.
22. در سال 112هـ/730م مي بايستي مهرگان کمي بعد از 26 نوامبر(اول رمضان 712هـ) جشن گرفته شده باشد: ابن اثير: الکامل، ج5، ص 63- درباره وضع عرفي و «شرعي» جشن نوروز در کنار يکديگر رجوع کنيد به صولي: الاوراق في اخبار آل عباس و اشعارهم، ترجمه کانارد، ج1، ص 63، پاورقي1.
23. مي بايست در آن زمان به ماه رجب(24 ژوئن-23ژوئيه) يا کمي بعد از آن افتاده باشد: ابن اثير: الکامل، ج5، ص 79-در اين باره همچنين نگاه کنيد به Wellhausen,Arab.287 Anm.1.
24. معسودي: مروج الذهب، ج3، ص 413 و بعد.
25. دمشقي: Kremer,C.G.II 80f.
26. ابن حوقل: المسالک و الممالک، ص 308، 341 - نوع سال کبيسه قديمي را که قمي: تاريخ قم ص 146 ذکر مي کند(2 ماه) قابل تعيين نيست، زيرا که تطابق «اول خرداد سال 184 يزدگردي يا چهارشنبه 16 ربيع الثاني سال 182 هجري قمري»(ششم ژوئن 798م) امکان ندارد، و سال 184 يزدگردي(به عنوان سال خورشيدي) مطابق با 816/17 ميلادي ست. البتّه روزهاي همه تطابق دارد.
27. مسلماً چنين خوانده مي شود(حزيران)(«ژوئيه» نزد Mez102 مطمئناً اشتباه است)؛ قمي: تاريخ قم، ص 144 فقط از آن صحبت مي کند که سال مالياتي «در خرداد» شروع مي شد (يعني /5/22 تا /6/21)- نزد قمي تاريخ قم، ص 146 صولي؛ الاوراق، ص 197(همچنين صولي/ ترجمه کانارد، ج2،ص 17، پاورقي 2) و ابن اثير: الکامل، ج7، ص 155، اين سال جديد «نوروز(نيروز) المعتضدي» نانم دارد.- براي اطلاعات مفصل نگاه کنيد به بيروني: آثار الباقيه، ص 34-31، 68.-و تقي زاده: Eras I، ص 911-905، ج2، ص 131؛ Lambton 595 و نيزHerzfeld,Sam.VI 190 mit Anm.2.
28. در اين باره رجوع کنيد به: Henrich Suter in der,EI,I 1049f زير عنوان Djalāli و نيز نوشته هاي ديگري که اکنون در اين باره در دست داريم: تقي زاده Mez 102,Eras II 107ff.-در قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي در امور مالياتي براي هر 116 سال يک ماه کبيسه محاسبه مي شد: قمي: تاريخ قم، ص 146.
29. محمدبن ابراهيم، تاريخ آل سلجوق، ص 34، 38، 192، 195، 196 برحسب سالهاي خراجي تاريخ گذاري کرده است (علاوه بر تاريخ هجري) يعني در سالهاي 1156 و نيز 1204 و 1205 در حالي که تعداد سالهاي هجري 3 يا 6 سال از سالهاي خراجي جلوتر است (ص 48 ظاهراً اشتباهي رخ داده است)، هر چند که در آغاز سال 1079 اين دو تا حدي هماهنگ مي شوند (زيرا هر 100 سال هجري قمري با 97 سال شمسي مطابقت دارد). تاريخ يزدگردي متداول در 24 ژانويه 1905، سال 574 (بر اساس سال شمسي از سال 632 ميلادي به بعد) شروع مي شود. رجوع کنيد به:
Eduard Mahler: Vergleichungstabellen der Persischen und Christlichen Zeitrechung.(Leipzig 1931).
30. کتاب: تاريخ سني ملوک الارض، ص 120-108.
31. البته فهرست حمزه اصفهاني/چاپ گوتوالد بسيار بد و ناخوانا چاپ شده است، زيرا که تعيين نوروز، به شماره سالي مربوط است که با يک نقطه از آن جدا شده و نه به شماره سالي که بدون نقطه کنار آن به چاپ رسيده است(نگاه کنيد به اول و آخر فهرست!)- سال اول هجري(23-622م)= سال 34 سلطنت(خسرو) پرويز است: هفتم آوريل(سال 623م)(شنبه بود)= «18 ژوئن»(!): در اينجا نيز اشتباهي در نتيجه جعل گمراه کننده حمزه[اصفهاني] پيش آمده است.
32. اسناد و مدارک مفصل و جدولهايي در اين باره را مقاله ذيل نشان مي دهد:
Bertold Spuler:"Die Zuverlässigkeit Sassanidischer Datierungen",in der Byzantinischen Zeitschrift
XIIV(Festschrift für Franz Dölger),(München 1951),S. 456-550(دوران اسلامي را بررسي مي کند).
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم