نويسنده: حجت الاسلام سيد عباس لاجوردي
نام مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) با تشكيل حكومت جهاني و برقراري عدل و قسط و مبارزه با ظلم و جور و زنده نگه داشتن ارزش هاي ديني، از ديرباز مطرح بوده و شيعه در طول تاريخ، به اين مسئله اعتقاد راسخ داشته است. او مي آيد، زمين را پر از عدل و داد مي كند، رفاه، امنيت و آباداني را به ارمغان مي آورد و دين، از نو طلوع مي كند. مؤمنان با عزت و ظهورِ مجدّد دين، عزيز شده و نفاق و شرك رنگ مي بازد.
حكومت موعود آخرالزمان ويژه ي باور شيعه نيست، تمامي اديان و مذاهب، حكومت و ظهور او را بشارت داده اند، حتي نام و بعضي ويژگي هايش در كتاب هاي اديان، از قبيل انجيل(متي، مِرقُس، لوقا، يوحنا و...) دانيال، زكرياي نبي، زبور داوود، تورات و... آمده است. از طرفي، شماري از مسيحيان متعصب براي قدرت يافتن قوم يهود در فلسطين و بيت المقدس، خود را مكلف و موظّف به حمايت مالي، سياسي و تبليغاتي دانسته، در اين راه مي كوشند، چون معتقدند از نشانه هاي ظهور مسيح، به قدرت رسيدن قوم يهود در آخرالزمان است.
قلمرو حكومت ديني
در اين مورد، شبهات زير مطرح شده است:-دين امرِ قدسي است و با حكومت، كه امرِ زميني است، قابل جمع نيست؛
-دين در گوهر و ذات خويش، مدعيِ حكومت نيست، چيزي كه هست و در خارج محقّق شده، حكومت دينداران است؛
-دين، آن جهاني و حكومت، اين جهاني است؛
-دين عهده دار معاد و اخلاق است و حكومت، موظّف به سامان دهي زندگي دنيايي.
-دين، آخرت گرا و زهدگرا است، در حالي كه حكومت، دنياگرا و به دنبال توسعه و فزوني مال و امكانات است.
اينها، شبهات كساني است كه به دين مثبت نگريسته و براي آن حريم قدسي قائل شده اند و براي پاك نگاه داشتن حريم دين و خدا، حكومت و دين را از وارد شدن در حوزه ي يكديگر دور مي سازند.
قلمرو حكومت جهاني
آيا طرحِ حكومت جهاني، همان«مدينه ي فاضله» است كه از ديرزمان، در حد يك آرمان و آرزو باقي مانده، يا بحث از ضرورتِ اجتماعي و تحقق حتمي است كه رخ خواهد داد؟با وجود اختلاف ها و تناقض در منافع ملت ها و وجود فرهنگ هاي گوناگون و نژادها و از سوي ديگر، گستردگي و تنوّع اين فرهنگ ها و آداب و رسوم، معناي حكومت واحد در محدوده ي جهان، به صورتي كه يك حكم بر همه چيز سيطره يابد و جهان، قانون و رهبري واحد داشته باشد، جاي بحث دارد و نمي توان در شرايط عادي به چنين انديشه اي پاي فشرد. اگر حكومت جهاني، همان جهاني شدن يا «جهاني سازي»است كه امروزه مطرح شده و منظور از آن، «هم گرايي» است كه برخي«نظريه پردازان» آن را در قالب دهكده ي جهاني و غيره عنوان مي كنند، با اثبات اين تئوري ها نيز، هنوز ارتباط اين مسئله با حكومت جهاني مشخص نشده است.
حكومت جهاني حضرت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)
اگر دين بتواند حكومت داشته باشد و معرفت و بصيرت ديني، در جريان و رويش و تحقق خود به جامعه ي ديني و آن نيز با اهداف و شرايط خاص خود، به حكومت ديني منتهي شود، از طرفي، چنانچه حكومت جهاني، ضرورتِ اجتماعي باشد كه بشر، در بن بست ظلم و جور و در سراب اعمال خويش در پي تحقق آن مي رود، واقعيت حكومت جهاني حضرت امام مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز قابل درك است.آيا تحقق چنين حكومتي، همراه اعجاز خواهد بود يا يك سير طبيعي، و در جريان تحقق رويش تربيتي و فكري شكل مي گيرد؟ مسئله عدالت و رعايت حقوق انسان ها چگونه خواهد بود؟ چرا كه با توجه به تجربه ي حكومت هاي بشري در طول قرن ها، عدالتِ واقعي را نمي توان در حكومت هاي عادي انسان جست و جو كرد و به تحقق آن باور داشت.
قلمرو حكومت ديني
شبهاتي كه در محدوده ي حكومت ديني عنوان شده، به اين دليل است كه با وجود اعتقاد به ضروري بودن دين در جامعه، هنوز عده اي آن را نپذيرفته و انديشه ي جدايي دين و حكومت را هم چنان پابرجا مي دانند. اين مسئله يا به دليل ذات و گوهر اين دو مقوله است كه رسالتي جدا از هم دارند، يا اين كه ويژگي جوامع انساني، امكان تحقق حكومت ديني و اجراي آن را هم چنان با ترديد رو به رو مي سازد.پرسش ديگر اين كه آيا تحقق حكومت آن حضرت و ظهور دولت حق و استمرار حركت و بالندگي و تنفيذ امر و تبعيّت مردم با قهر و اكراه خواهد بود بنا به تفسيري كه از روايت «قائماً بالسَّيف» شده يا با رويكرد انتخاب و پذيرش و با بلوغ عقل و كمال است؟
در فرض دوم، با توجه به ويژگي هاي فزون خواهي، استثمارگري، انحصارطلبي، حِرص و غيره كه انسان دارد، آيا اين امكان وجود دارد كه انسان يك باره از اين خصوصيات و صفات دست برداشته و عدالت خواه شده باشد؟
از طرفي، اين باور نيز وجود دارد كه نمي توان انسان ها را به اكراه براي پذيرش حكومت ديني فرا خواند:«لاَ إِکْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ...»(1)؛
وانگهي آنچه از گسترش عدالت در حكومت جهاني گفته شده، تنها در هنگام تحقق شرايط تحوّل واقعي در انسان ها است كه رخ مي دهد؛ انساني كه به روز آخرت ايمان مي آورد:«...يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ...»(2) و خواستار ديدار پروردگار مي شود و پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را اسوه ي خود قرار مي دهد:«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثِيراً»(3)؛
مسلماً براي شما در زندگي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سرمشق نيكويي بود، براي آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار زياد مي كنند.
چنان كه در آيات ديگر مي فرمايد:
«فَمَنْ کَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَ لاَ يُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»(4)؛
پس هر كه به لقاي پروردگارش اميد دارد، بايد كاري شايسته انجام دهد و در عبادت پروردگارش هيچ كس را شريك نكند.
«...اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا يُحْيِيکُمْ...»(5)؛
... دعوت خدا و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را اجابت كنيد هنگامي كه شما را به سوي چيزي مي خواند كه شما را حيات مي بخشد... .
«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»(6)؛
او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد، تا آن را بر همه ي آيين ها غالب گرداند؛ هر چند مشركان كراهت داشته باشند.
اين آيات به خوبي نشان مي دهد، مضمون و مفاهيم ديني، كه با روش تربيتي حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و با هدايت گري او احيا مي شود و با بينات و ميزان و كتاب همراه است به قسط و عدالت و حيات معنويِ انسان و سرانجام به خلافت در زمين منتهي مي شود.
همچنين مي توان سيره ي 23 ساله ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)- اعم از حركت تربيتي حضرت در مكه و بعد از هجرت و تشكيل حكومت و وضع قوانين حقوقي، قضايي، كيفري و ... در مدينه- را ديد كه همه تلاش هايش در عرصه هاي گوناگون به سمت بندگي خداوند ختم مي شود و بايد گفت چنين رويكردي، از ويژگي هاي حكومت ديني است.
حكومتِ ديني، كه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شروع كرده بود، با امامت كامل مي شود، زيرا امامت طرح حكومتي كساني است كه آدمي را در حوزه ي روابط مستمر و محدوده ي دنيا برنامه ريزي نمي كنند.
در اين حكومت، تلفيقي از انتصاب وحياني بر اساس مصالح و مفاسد، در وسعت غيب و شهادت- نه مصالح عمومي و قراردادها و نه در محدوده ي تجربه هاي شهر و بر اساسِ انتخاب انساني(بيعت)- شكل مي گيرد و آنچه به عنوان استضعاف و استثمار همراه جهل و محدوديّت و استبداد بوده، مهار مي شود.(7)
بر همين اساس، حكومت در نگاه شيعي بر پايه ي ولايت و عصمت مشروعيت مي يابد؛ يعني طرح اساسي حكومت ديني در «ولايت معصوم (عليه السّلام)» و«امامت»خلاصه مي شود. در اين حكومت، امام معصوم (عليه السّلام) امر حكومت را عهده داري و نظارت مي كند و زمينه سازي و حراست از دين را به ديگران، از قبيل علما، يا راويان وامي گذارد كه آن يا به شكل انتصاب عام:«فَارِجُعوا فِيها إِلي رُواةِ حَديثِنا»(8) و يا با انتصاب: «يُوَطِّئُونَ للِمَهدِيِّ سُلطانَهُ»(9) و يا از باب اضطرار: « لابُدَّ مِن امرَةٍ في الأرضِ بَرَّةٍ أَو فاجِرَةٍ»(10)عملي مي گردد.
در همه ي اين مراحل، چه در گرايش به پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و همراهي او و چه در بيعت و تبعيت امام معصوم (عليه السّلام) كه به ولايت مي رسد، مردم و مؤمنان نقش دارند و بدون استقامت و ثبات، جهاد، صبر و صداقت در كلام و عمل، نمي توان به تحقق دين و اظهار حق اميدوار بود.
قلمرو حكومت جهاني
امروز انفجار اطلاعات و فن آوري، همراه پيشرفت و سرعت در نظام ارتباطات، پديده ي جهاني شدن را سرعت بخشيده و جهان را به صورت دهكده اي قرار داده و در همه ي ابعاد زندگي بشر، اعمّ از فردي، اجتماعي، سياست و اقتصاد، تأثير گذاشته است.(11)در اين حركت، جهان در حوزه هاي مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي، به سوي هم گرايي پيش مي رود و تعصّبات ملي و قومي رنگ مي بازند؛ هر چند آن نيز، حركت استعماري جديد است كه اكنون به صورت الكترونيكي در پي نفوذ و سيطره ي فرهنگ غرب و قدرت آن بر جوامع ديگر است. اما در هر صورت، اين پديده اي است كه تحقق يافته و جهان- خواسته يا ناخواسته- به اين سمت و سو مي رود.
انسان ها با درك وضعيت جديد و لزوم ايجاد تحول در نحوه ي مديريت جهان و اين كه ديگر نمي توانند نژادي، ملي و حتي منطقه اي فكر كنند، در انديشه ي تحقق يك چارچوب جهاني و ايجاد سيستم اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي اند. اما آيا اين گرايش ها و رويكردها در شكل كنوني مي تواند صلح و امنيت و حاكميت انسان را تضمين كند و نظام خانواده، فرهنگ و شيوه هاي زندگي مرسوم در هر جامعه را از تجاوز و گسيختگي مصون بدارد؟ قطعاً چنين مسئله ي ايده آلي، مشخصه ي حكومت جهاني ديني است.
پي نوشت ها :
1.بقره(2)آيه ي 256: در قبول دين، اكراهي نيست.[زيرا] راه درست از راه انحرافي روشن شده است... .
2.انعام(6)آيه ي 92:... به آخرت ايمان دارند... .
3.احزاب(33)آيه ي 21.
4.كهف(18)آيه ي 110.
5.انفال(8)آيه ي 24.
6.توبه(9)آيه ي 33.
7.علي صفايي حائري، از معرفت ديني تا حكومت ديني، ص 107.
8.شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص 483، باب45، ح4.
9.علي يزدي حائري، الزام الناصب، ج2.
10.شيخ كليني، كافي، ج8، ص 372، ح560.
11.آنتوني گيدنز، مقاله ي جهاني شدن: نيروي غيرقابل مقاومت.
امامي کاشاني و ديگران؛ (1385)، گفتمان مهدويت( سخنراني و مقاله هاي گفتمان چهارم)، قم: مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبليغات اسلامي حوزه علميه ي قم)، چاپ چهارم