نويسنده: دکتر فاطمه گلشني
براي اين که بتوانيم زندگي کنيم بايد از احساس اعتماد و خوش بيني برخوردار باشيم، اعتماد کنيم که ديگران دوست مان دارند و به هنگام نياز به کمک مان مي آيند، توصيه هاي آن ها را با ارزش بدانيم و مطمئن باشيم اطرافيان قضاوت هاي ما را از روي مهرباني تصحيح مي کنند تا آرامش بيش تري داشته باشيم. هر چند گاهي با اطرافيان مشکل پيدا مي کنيم اما بدانيم آن ها ما را دوست دارند و هنگام بروز مشکل حامي ما هستند.
برخي افراد اين گونه نيستند و حس اعتماد در آن ها از بين رفته است. اين افراد با بدبيني و سوء ظن به ديگران نگاه مي کنند، احساس مي کنند ديگران دشمن هستند و در محاصره ي افراد خائني قرار دارند که منتظرند به آنان صدمه بزنند.
اين اشخاص براي دفاع از خود، دور خود ديوار مي کشند و اجازه نمي دهند کسي وارد حيطه ي آنان شود، به همين دليل در مورد علايق، نگرش ها و عقايد خود با ديگران بسيار کم صحبت مي کنند. آن ها هميشه مواظب و گوش به زنگ هستند که کسي آن ها را فريب ندهد. از نظر اطرافيان اين افراد بسيار حساس، خود رأي، خشک و انعطاف ناپذيرند. اين افراد سياه و سفيد فکرمي کنند و پديده ها را يا کاملآً خوب مي بينند يا کاملاً بد؛ يعني اگر در کسي يا چيزي يک مشکل يا ذره اي بدي ببينند، مطمئن مي شوند که مطلقاً بد است. براي مثال فردي که از نظر آنان خوب است با يک دروغ جزئي فردي کاملاً بد مي شود.
افراد بدبين براي اين که به يک نتيجه ي منطقي برسند سعي نمي کنند شواهد و اطلاعات عيني را جمع آوري کنند، بر عکس گاهي واقعيت هاي عيني را که همه قبول دارند، رد و آن ها را بد تعبير مي کنند. هميشه در رفتار ديگران به دنبال انگيزه هاي منفي و بد هستند، به طوري که گاهي حتي دوستان قديمي را که مدت زيادي با آن ها دوست بوده اند، خائن مي دانند.
اين افراد گاهي فوق العاده حسود مي شوند، از ديگران سريعاً مي رنجند و براي توجيه رنجش خود هميشه در صدد نشانه اي از فريبکاري در ديگران هستند. معمولاً براي اين که نسبت به ديگران احساس عاطفي نداشته باشند از آن ها فاصله مي گيرند، نسبت به رنجي که به ديگران تحميل مي کنند حساسيت ندارند، و هيجان ها و تعارض هاي دروني خود را پشت بهانه گيري و بدبيني پنهان مي کنند.
تفاوت ميان بدبيني سالم و بدبيني بيمارگونه چيست؟
بيش تر افرادي که پاسخ سؤال قبل را مي خوانند، احساس مي کنند بعضي از ويژگي هاي اين اختلال را در خود دارند. لازم به ذکر است که حد معيني از بدبيني براي سلامتي بشر مهم است، بيش تر افراد با اين موضوع موافق اند که جهان جاي خطرناکي است. بايد متذکر شد که بدبيني، بقاي ما را تضمين مي کند. در حقيقت در يک دوره از زندگي بدبيني قسمتي از رشد انسان است. کودکان مرحله اي از ترس از غريبه را به صورت ژنتيکي تجربه مي کنند، در اين مرحله کودک از ديدن و بودن با افراد غريبه مضطرب مي شود و سعي مي کند با بودن در کنار يا در آغوش افراد آشنا احساس راحتي خود را حفظ کند. اين ترس و اضطراب باعث مي شود کودک نزد والدين و مراقبت کننده ي خود بماند و از افرادي که ممکن است به او صدمه بزنند، دوري کند. به اين ترتيب طبيعت کودکان را قبل از اين که درک درستي از محيط داشته باشند يا به آن ها گفته شود چه کاري بايد انجام دهند يا نبايد انجام دهند، به شيوه اي مجهز کرده که بتوانند از خود محافظت کنند. البته اضطراب و ترس از غريبه يک مثال است، به طور کلي در مفهوم تکاملي، آن هايي که سريعاً نشانه هاي خطر را شناسايي مي کنند بر موجوداتي که نمي توانند خطر را تشخيص دهند غلبه مي يابند. ما بايد نسبت به کسي که دروغ مي گويد، قصد دزدي دارد، مي خواهد از ما سوء استفاده کند و بر ما سلطه پيدا کند گوش به زنگ و حساس باشيم. گوش به زنگي و حساسيت موجب مي شود زنده بمانيم و بقاي نسل مان را تضمين کنيم.بنابراين گرايش به تفکر بدبينانه بايد در اکثر افراد وجود داشته باشد، اما وقتي اين بدبيني از يک رفتار انطباقي فراتر برود، به اختلال شخصيت بدبين ( پارانوئيد) تبديل مي شود.
شکل طبيعي ديگر بدبيني، گوش به زنگي است. افراد گوش به زنگ بسيار مستقل اند و براي آن ها آزادي ارزش است. اين افراد بسيار هوشيارند، راي مثال فقط وقتي وارد يک رابطه مي شوند که همه ي جنبه هاي آن را بررسي کرده و ملاحظات و جزئيات دقيق را در نظر گرفته باشند. آن ها نه تنها به اطلاعاتي که ديگران به آن ها مي دهند توجه مي کنند بلکه معناي زير بنايي خواسته ها و انتظارات ديگران را با باريک بيني بررسي و مداقه مي کنند. در هنگام حمله سريعاً از خود دفاع مي کنند و از اين کار احساس شرم و خجالت نمي کنند. در حالي که نسبت به انتقاد حساس اند اما سريعاً به آن واکنش نشان نمي دهند و مرعوب آن نمي شوند. از حقوق حقه ي خود دفاع مي کنند و براي آن ها وفاداري و صداقت، بالاترين ارزش را دارد. وقتي روابط شان با طرف مقابل مستقيم، رک و صريح است بسيار رضايت خاطر دارند.
اما افرادي که بدبيني بيمارگونه دارند بدون دليل احساس مي کنند ديگران در صدد صدمه زدن به آن ها هستند و قصد فريب دادن و سوء استفاده از آن ها را دارند. در روابط شان به جاي نزديک شدن به ديگران و بررسي آن ها، سعي مي کنند از ديگران فاصله بگيرند تا آنان را دقيقاً بررسي کنند. بدون دليل سوء ظن دارند، از نظر آن ها دوستان و نزديکان آن ها افرادي بي وفا و گاهي خائن هستند، اين افراد در مورد دادن اطلاعات ساده يا محرمانه به ديگران بسيار محتاطند چون فکر مي کنند ديگران از آن اطلاعات عليه آن ها استفاده مي کنند.
چگونه مي توان اختلال شخصيت پارانوئيد را تشخيص داد؟
اين شخصيت به ديگران سوء ظن دارد و بي اعتماد است و انگيزه هاي آن ها را منفي و بدخواهانه تعبير مي کند. اين اختلال با حداقل چهار مورد از موارد زير مشخص مي شود:
1- سوء ظن داشتن ناموجه و بدون دليل ( فرد تصور مي کند که ديگران قصد استثمار او را دارند و سعي مي کنند به او صدمه بزنند و او را فريب دهند).
2- ترديد و شک داشتن به وفاداري و قابل اعتماد بودن ديگران.
3- امتناع از دادن اطلاعات ( به دليل ترس از اين که اطلاعات ارائه شده عليه آن ها استفاده شود).
4- تحقيرآميز يا تهديد کننده تعبير کردن رويدادها يا اظهارات بي زيان ديگران.
5- کينه توزي.
6- احساس خطر کردن از حمله ي ديگران، در حالي که ديگران نشانه اي دال بر آن نمي بينند ( اين افراد معمولاً مترصد دادن پاسخي خشم آلود به حمله ي ديگران هستند).
7- سوء ظن داشتن بدون دليل نسبت به وفاداري همسر يا شريک خود.
گلشني، فاطمه؛ (1389)، اختلالات شخصيت (مشکل از ماست يا ديگران)، تهران: نشر قطره، چاپ اول
/ج