دکتر محمد باقر قاليباف ( شهردار تهران و از فرماندهان دوران دفاع مقدس )

جرعه نوش مي الست

خوب شد. يعني بهتر از اين نمي شد. براي مثل تويي مردن در بستر به ننگ مانندتر بود تا به مرگ. تو بايد پيش تر و در آن غوغاي هشت ساله مزد کرور کرور خلوص پاکت را از حضرت جل و علا مي گرفتي و تا بيکران هاي عشق پر
جمعه، 10 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جرعه نوش مي الست
جرعه نوش مي الست

 

نويسنده: مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس نجف اشرف





 
دکتر محمد باقر قاليباف ( شهردار تهران و از فرماندهان دوران دفاع مقدس )

نفس نفس اگر از باد نشنوم بويت *** زمان زمان چو گل از غم کنم گريبان چاک

خوب شد. يعني بهتر از اين نمي شد. براي مثل تويي مردن در بستر به ننگ مانندتر بود تا به مرگ. تو بايد پيش تر و در آن غوغاي هشت ساله مزد کرور کرور خلوص پاکت را از حضرت جل و علا مي گرفتي و تا بيکران هاي عشق پر مي کشيدي و جرعه نوش مي الست از دست دلبر مي شدي و عرشي مي شدي و آسماني و کبريايي و برما زمينيان و برجاي ماندگان رشک مي بردي ولي گويا تقدير الهي بر اين قرار گرفته بود تا چندي ديگر ملازم رکاب اسلام و انقلاب و ايران بماني و در کسوت فرمانده نيروي هوايي و زميني سپاه منشأ خدمات منحصر به فرد و به يادماندني شوي در زلزله ويرانگر بم در نجات زلزله زدگان سر از پا نشناسي و يک صد ساعت بيدار بماني و خواب در مقابل چشمان هميشه بيدار تو سر تسليم فرود بياورد و فقط از هوش رفتن بتواند براي ساعاتي کوتاه تو را از تقلاي خدمت بي منت باز دارد.
وقتي شنيدم که تو در کمال گمنامي و تواضع ميدان دار اصلي امداد و نجات در چهار روز نخست زلزله بم بودي، هيچ تعجب نکردم چرا که از سبيل اخلاص و جوانمري و ايثار جز اين انتظاري نمي رفت و کسي چه مي داند که تو در آن صد ساعت بيداري چه حالي داشتي و چه حالي کردي و چه کيفي مي کردي از اينکه حنجره ات از تک و تا افتاده بود و حريف عزم جزم تو نمي شد و کم مي آورد و من چه غبطه ها که نخوردم و به حال و روز تو. و اينکه مي ديدم تو چقدر از فرش کنده اي و در حال عرشي شدن هستي.
راستي را که تو خستگي را خسته کرده بودي! وقتي ديروز از سعيد يادگار تو شنيدم که شب قبل از پر کشيدنت تجديد ديداري داشتي با ياد رفقاي رفته مان ناخودآگاه به ياد حرف هايت در حلقه دوستان و همرزمان در نيمه ماه مبارک رمضان افتادم و حس و حال عجيب تو که بوي رفتن و کندن و پر کشيدن مي داد. آن شب وقتي تو از باکري مي گفتي و چگونگي شهادتش، رنگ و بوي شهيد گرفته بودي و اين نه برداشت فردي من که ورد زبان همه رفقا بود و براي همه ما مسلم شده بود که ديري نخواهد پاييد که ما از فيض حضور تو محروم مي شويم و تو به آرزوي ديرينه ات نائل مي شوي و قدم به محفل انس ياران آسماني ات مي گذاري. تمامي گل هاي اين دسته گل از قبيله شقايق ها بودند که در فصل لبيک با معرفت به رفيق اعلي پيوستند. طوبي لهم و حسن ماب.
منبع مقاله :
گردآورنده: جانمراد احمدي؛ زير نظر: رجبعلي رحيمي؛ به کوشش مؤسسه حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس لشکر 8 نجف اشرف؛ (1384)، تمناي شهادت: زوايايي از خصوصيات سردار سرلشکر شهيد احمد کاظمي فرمانده نيروي زميني سپاه از زبان همرزمان/ با آثار و گفتاري از احمد کاظمي [... و ديگران]، قم: مجنون، چاپ اول




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.