گوناگوني فرهنگ

گوناگوني فرهنگ انساني بسيار چشمگير است. ارزشها و هنجارهاي رفتار از فرهنگي به فرهنگ ديگر بسيار فرق مي کنند و اغلب به شيوه اي اساسي با آنچه مردم جوامع غربي «طبيعي» مي پندارند تفاوت آشکار دارند. به عنوان...
شنبه، 11 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گوناگوني فرهنگ
 گوناگوني فرهنگ

 

نويسنده: آنتوني گيدنز




 

گوناگوني فرهنگ انساني بسيار چشمگير است. ارزشها و هنجارهاي رفتار از فرهنگي به فرهنگ ديگر بسيار فرق مي کنند و اغلب به شيوه اي اساسي با آنچه مردم جوامع غربي «طبيعي» مي پندارند تفاوت آشکار دارند. به عنوان مثال، ما در جوامع امروزي غربي قتل عمدي نوزادان يا کودکان خردسال را يکي از زشت ترين جنايات مي دانيم. اما در فرهنگ سنتي چين، نوزادان دختر را غالباً در هنگام تولد خفه مي کردند، زيرا آنها به جاي اينکه دارايي خانواده به شمار آيند سربار خانواده تلقي مي گرديدند.
در غرب، ما به خوردن صدف عادت داريم، اما بچه گربه يا سگ توله را که هر دو در بعضي جاهاي دنيا از جمله غذاهاي لذيذ به شمار مي روند نمي خوريم. يهوديان گوشت خوک را نمي خورند، حال آنکه هندوها گوشت خوک را مي خورند اما از خوردن گوشت گاو خودداري مي کنند. غربيها بوسيدن را به عنوان يک جزء طبيعي رفتار جنسي تلقي مي کنند، اما در بسياري از فرهنگهاي ديگر اين امر يا ناشناخته است و يا نفرت انگيز پنداشته مي شود. همه ي اين ويژگيهاي گوناگون رفتار جنبه هاي تفاوتهاي فرهنگي گسترده اي هستند که جوامع را از يکديگر متمايز مي کنند.
جوامع کوچک (مانند جوامع "شکار و گردآوري") معمولاً از نظر فرهنگي يکسان هستند، اما جوامع صنعتي از نظر فرهنگي متنوع بوده، خرده فرهنگهاي گوناگون بسياري را در برمي گيرند. به عنوان مثال، در شهرهاي امروزي اجتماعات خرده فرهنگي زيادي در کنار يکديگر زندگي مي کنند. جرالد ساتلز(1) پژوهشي ميداني در يکي از محلات فقيرنشين غرب شيکاگو انجام داده است. وي تنها در اين يک محله گروهبنديهاي خرده فرهنگي متعدد گوناگوني را يافت: پورتوريکوييها، سياهان، يونانيها، يهوديان، کوليها، ايتالياييها، مکزيکيها و سفيدپوستهاي جنوبي. همه ي اين گروهها "قلمروها" و شيوه هاي زندگي خاص خود را داشتند. (suttles, 1968).

هويت فرهنگي و قوم مداري

هر فرهنگي الگوهاي رفتار منحصر به خود را دارد، که براي مردمي که از زمينه هاي فرهنگي ديگري هستند بيگانه مي نمايد. براي نمونه مي توانيم ناسيرما(2)ها را در نظر بگيريم، گروهي که در يکي از تحقيقات معروف هوراس ماينر(3) توصيف گرديده است (1956). ماينر توجه خود را بر شعاير بدني پيچيده اي که ناسيرماها دارند متمرکز کرد، شعايري که ويژگيهاي عجيب و غريبي دارند. بحث او ارزش آن را دارد که به تفصيل نقل شود:
چنين مي نمايد که اعتقاد بنياديني که اساس کل نظام را تشکيل مي دهد اين است که تن انسان زشت است و گرايش طبيعي آن به ضعف و بيماري است. انسان که زنداني چنين تني است، يگانه اميدش اين است که با استفاده از تأثيرات نيرومند شعاير و مراسم اين خصايص را دفع کند. هر خانواده اي داراي يک يا چند معبد است که به اين منظور اختصاص داده شده... نقطه مرکزي معبد جعبه يا صندوقي است که در ديوار تعبيه شده. در داخل اين صندوق طلسمها و داروهاي جادويي نگهداري مي شود که هر بومي معتقد است بدون آنها نمي تواند زندگي کند. اين چيزها از تعدادي اهل حرفه ي کارآزموده و مجرب دريافت مي شود. قدرتمندترين اين افراد پزشکان هستند که کمک آنان مي بايست با هداياي قابل توجهي پاداش داده شود. اما پزشکان داروهاي شفابخش را براي مشتريانشان تهيه نمي کنند، بلکه ترکيبات آن را معين مي کنند و آنگاه آنها را به زباني قديمي و سري مي نويسند. اين نوشته ها را تنها پزشکان و گياه فروشان مي توانند بفهمند که در مقابل هديه ديگري طلسم لازم را فراهم مي کنند...
ناسيرماها وحشتي بيمارگونه از دهان و حالتي از شيفتگي و افسون نسبت به آن دارند و معتقدند که وضعيت دهان تأثيري خارق العاده بر همه ي روابط اجتماعي دارد. آنها اعتقاد دارند که اگر به خاطر شعاير دهان نبود، دندانهايشان مي افتاد، لثه ها خونريزي مي کرد، آرواره هايشان منقبض مي گرديد، دوستانشان آنها را ترک مي کردند و عشاق آنها دست رد به سينه شان مي زدند. آنها همچنين معتقدند که رابطه ي مستحکمي بين ويژگيهاي دهاني و اخلاقي وجود دارد. به عنوان مثال يک شستشوي همراه با شعاير ويژه ي دهان براي کودکان وجود دارد که تصور مي شود شخصيت اخلاقي آنان را بهبود مي بخشد.
شعاير بدني روزانه که توسط همگان انجام مي شود شامل يک بخش مناسک دهان است. به رغم اين واقعيت که اين مردم در مورد مراقبت از دهان چنين دقيق هستند، اين مناسک متضمن عملي است که براي فرد بيگانه اي که با آن آشنا نباشد نفرت انگيز است. به من گفته شد که اين شعاير شامل فرو بردن دسته ي کوچکي از موي خوک، همراه با بعضي گردهاي جادويي در دهان و آن گاه گرداندن آن به صورت يک رشته حرکات کاملاً منظم و هماهنگ است. (Miner, 1956; pp. 503-4)
ناسيرماها چه کساني هستند، و در چه نقطه اي از دنيا زندگي مي کنند؟ شما خواهيد توانست پاسخ اين پرسشها و همچنين ماهيت شعاير بدني توصيف شده را، تنها با برعکس خواندن واژه ي ناسيرِما بفهميد. تقريباً هر فعاليت آشنايي اگر به جاي اينکه به عنوان جزئي از کل شيوه ي زندگي يک قوم در نظر گرفته شود خارج از زمينه ي خاص خودش توصيف شود عجيب به نظر خواهد رسيد. آداب نظافت غربي کمتر يا بيشتر از رسوم برخي گروههاي قومي ساکن جزاير اقيانوس آرام که دندانهاي جلو خود را براي زيبا کردن خود در مي آورند، يا بعضي گروههاي قبيله اي آمريکاي جنوبي که در داخل لبهايشان براي جلو آمدن آن پولک مي گذارند، زيرا گمان مي کنند که اين کار بر جذابيت آنها مي افزايد، عجيب و غريب نيست.
ما نمي توانيم اين اعمال و اعتقادات را جدا از فرهنگهاي فراگيرتري که اينها جزئي از آن به شمار مي روند درک کنيم. فرهنگ مي بايست بر حسب مفاهيم و ارزشهاي خاص خودش مورد مطالعه قرار گيرد- اين يک پيش فرض کليدي جامعه شناسي است. جامعه شناسان تلاش مي کنند تا آنجا که ممکن است از قوم مداري، که قضاوت درباره ي فرهنگهاي ديگر در مقايسه با فرهنگ خويشتن است، اجتناب کنند. از آنجا که فرهنگهاي انساني بسيار متفاوت اند، شگفت انگيز نيست که مردم متعلق به يک فرهنگ همدردي کردن با عقايد و يا رفتار افراد متعلق به فرهنگ ديگر را اغلب دشوار مي يابند. مثال «آيين کارگو»، دشواري يک فرهنگ در برخورد با فرهنگي ديگر را نشان داد. در جامعه شناسي، بايد مراقب باشيم که عينک فرهنگي خود را برداريم تا بتوانيم شيوه هاي زندگي اقوام مختلف را در پرتوي عاري از تعصب مشاهده کنيم.

ويژگيهاي عام فرهنگي

در ميان دگرگوني رفتار فرهنگي انسان برخي ويژگيهاي مشترک وجود دارند. هرگاه که اين ويژگيها در همه، يا تقريباً همه ي جوامع يافت شوند ويژگيهاي عام فرهنگي ناميده مي شوند. (Oswalt, 1972; Friedl, 1981; Hiebert, 1976) . هيچ فرهنگ شناخته شده بدون يک زبانِ از نظر دستوري پيچيده وجود ندارد. همه ي فرهنگها داراي شکل مشخصي از نظام خانوادگي(4) هستند، که در آن ارزشها و هنجارهايي در ارتباط با مراقبت کودکان وجود دارند. نهاد ازدواج يک ويژگي عام فرهنگي است، همان گونه که شعاير ديني و حقوق مالکيت چنين هستند. همچنين، در همه ي فرهنگها شکلي از ممنوعيت زنا با محارم- ممنوع کردن روابط جنسي ميان خويشاوندان نزديک، مانند پدر و دختر، مادر و پسر، يا برادر و خواهر- وجود دارد. انواع ديگري از ويژگيهاي عام فرهنگي توسط انسان شناسان تشخيص داده شده اند- از جمله وجود هنر، رقص، آرايش بدني، بازيها، هديه دادن، شوخي کردن و قواعد بهداشت. (Murdock, 1945)
با وجود اين ويژگيهاي عام کمتر از آن است که از اين فهرست به نظر مي رسد، زيرا در هر مقوله تنوعات بسيار زيادي وجود دارد. به عنوان مثال ممنوعيت زنا با محارم را در نظر بگيريد. آنچه که به عنوان زنا با محارم در فرهنگهاي مختلف تعريف مي شود به طور قابل ملاحظه متفاوت است. در اغلب موارد، زنا با محارم به عنوان روابط جنسي بين اعضاء خانواده ي نزديک در نظر گرفته مي شود، اما در ميان اقوام بسياري شامل عموزاده ها و دايي زاده ها و عمه زاده ها و خاله زاده ها، حتي در مواردي همه ي افرادي که داراي يک نام خانوادگي هستند، مي گردد. همچنين جوامعي وجود داشته اند که در آنها حداقل بخش کوچکي از جمعيت در اعمال زنا با محارم مجاز بوده اند. مثلاً در درون طبقه ي حاکم مصر باستان چنين بود.

زبان

هيچ کس انکار نمي کند که داشتن زبان يکي از مشخص ترين ويژگيهاي فرهنگي انسان است، که در همه ي فرهنگها يافت مي شود (اگرچه به هزاران زبان گوناگون در دنيا سخن گفته مي شود). حيوانات مي توانند با يکديگر گفتگو کنند، با وجود اين هيچ نوع حيواني داراي يک زبان پيشرفته نيست. به بعضي از نخستي هاي عالي تر مي توان مهارتهاي زباني را آموخت- اما تنها به شيوه اي بسيار ابتدايي. به يکي از مشهورترين شمپانزه هايي که براي جامعه شناسي شناخته است، به نام واشو(5) با استفاده از زبان اشاره اي مخصوص ناشنوايان آمريکايي واژگاني بيش از صد کلمه آموخته شد (Gardner & Gardner, 1969, 1975). واشو همچنين توانست چند جمله ي ابتدايي سر هم کند. به عنوان مثال مي توانست بگويد "بيا عشق من، متأسفم، متأسفم" به اين منظور که مي خواست بعد از انجام رفتاري که مي دانست ناپسنديده بوده است، عذرخواهي کند.
آزمايشهايي که در مورد واشو انجام شد بسيار موفقيت آميزتر از آزمايشهاي مشابهي بود که روي شمپانزه هاي ديگر انجام شده بود- و علت شهرت واشو در آثار جامعه شناسي همين است. اما واشو نتوانست بر هيچ يک از قواعد دستوري تسلط يابد يا آنچه را که مي داند به شمپانزه هاي ديگر ياد دهد. حتي پس از چندين سال آموزش، توانايي زبانيش به مراتب پايين تر از توانايي کودک متوسط دو ساله انسان بود. هر فرد بزرگسال انساني که به زباني سخن مي گويد واژگاني شامل هزاران کلمه دارد و مي تواند آنها را بر طبق قواعدي آنچنان پيچيده ترکيب کند که زبان شناسان تمام دوران زندگي حرفه اي خود را صرف کوشش براي پي بردن به آنها مي کنند. (Linden 1976; Seidenberg et al., 1979)

گفتار و نوشتار

همه ي جوامع از گفتار به عنوان وسيله ي انتقال زبان استفاده مي کنند. اما بديهي است شيوه هاي ديگري براي «انتقال دادن» يا بيان زبان وجود دارند- که از همه قابل ملاحظه تر نوشتن است. اختراع خط نشانه ي يک گذار عمده در تاريخ بشر بوده است. اين اختراع نخست از تهيه و تنظيم فهرستها آغاز گرديد. علامتهايي روي چوب، گل يا سنگ براي نگهداشتن گزارشهايي درباره ي رويدادها، اشيا يا اشخاص مهم گذاشته مي شد. به عنوان مثال، ممکن بود علامتي يا گاهي تصويري براي نشان دادن هر مزرعه اي که متعلق به يک خانواده يا مجموعه خانواده هاي به خصوص بود، کشيده شود (Gelb, 1952). خط در ابتدا به عنوان وسيله اي براي ذخيره ي اطلاعات به کار رفت، و بدين گونه با نيازهاي اداري نخستين دولتها و تمدنها پيوند نزديک داشت. جامعه اي که داراي خط است مي تواند در زمان و مکان جايگاه خود را معين کند. اسنادي ممکن است گردآوري شود که گذشته را ثبت کرده اند، و اطلاعات درباره ي رويدادها و فعاليتهاي امروز مي تواند جمع آوري گردد.
خط تنها انتقال گفتار به کاغذ يا ماده ي بادوام ديگري نيست. خط اصالتاً پديده ي جالبي است. اسناد يا متون نوشته شده ويژگيهايي دارند که از برخي جهات کاملاً از زبان گفتار متمايز است. تأثير گفتار هميشه بنابر تعريف محدود به زمينه ي خاصي است که کلمات در آن ادا مي شوند. انديشه ها و تجربيات در فرهنگهاي بدون خط تنها در صورتي مي توانند به نسلهاي بعد انتقال يابند که بطور منظم بصورت گفتار تکرار شده و انتقال داده شوند. از سوي ديگر، متون مي توانند هزاران سال دوام بياورند، و از طريق آنها کساني از اعصار گذشته مي توانند به يک معنا ما را مستقيماً "مورد خطاب قرار دهند". بديهي است، علت اهميت تحقيق اسنادي براي تاريخ دانان همين است. از طريق تفسير متوني که نسلهاي مرده به جاي گذاشته اند، تاريخ دانان مي توانند چگونگي زندگي آنها را بازسازي کنند. به عنوان مثال، متون کتاب مقدس، بخش بادوامي از تاريخ غرب را براي دو هزار سال گذشته تشکيل داده اند. ما هنوز مي توانيم نمايشنامه هاي درام نويسان بزرگ يونان باستان را بخوانيم و از آنها لذت ببريم.

پي‌نوشت‌ها:

1. Gerald Suttles
2. Nacirema
3. Horace Miner
4. family system
5. Washoe

منبع مقاله:
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم احمد و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اترک و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ابوریحان و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
شهرستان رامیان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان رامیان کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
همه آنچه که باید درباره روستای رادکان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای رادکان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای روئین بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای روئین بدانید
شهرستان رینه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
شهرستان رینه کجاست؟ از پیش شماره این شهر تا مناطق گردشگری و مشاهیر آن
همه آنچه که باید درباره روستای رندان بدانید
همه آنچه که باید درباره روستای رندان بدانید
استوری شام غریبان / داغ معجر
play_arrow
استوری شام غریبان / داغ معجر
معنی اسم ادنا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ادنا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آروین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم آروین و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سلدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم سلدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیلدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیلدا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فلورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم فلورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیرسا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هیرسا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال