نظريه هاي جامعه شناسي

مي توانيم بين رويکردهاي نظري و نظريه ها تمايزي برقرار کنيم. رويکردهاي نظري، مراد از آنها عطف نظر کلي نسبت به موضوع جامعه شناسي است. نظريه ها بر موضوعات محدودتري متمرکز گرديده اند و نمايانگر کوشش براي
جمعه، 24 مرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظريه هاي جامعه شناسي
 نظريه هاي جامعه شناسي

 

نويسنده: آنتوني گيدنز
مترجم: منوچهر صبوري



 

مي توانيم بين رويکردهاي نظري (1) و نظريه ها تمايزي برقرار کنيم. رويکردهاي نظري، مراد از آنها عطف نظر کلي نسبت به موضوع جامعه شناسي است. نظريه ها بر موضوعات محدودتري متمرکز گرديده اند و نمايانگر کوشش براي تبيين شرايط اجتماعي خاص يا انواع رويدادها محسوب مي شوند. آنها معمولاً به عنوان جزئي از فرايند تحقيق شکل مي گيرند و به نوبه ي خود مسائلي را مطرح مي سازند که مطالعات پژوهشي مي بايد به بررسي آنها بپردازد. نمونه اي از آنها نظريه ي دورکهايم درباره ي خودکشي است.
نظريه هاي بي شماري در بسياري از حوزه هاي گوناگون تحقيقاتي که جامعه شناسان انجام مي دهند به وجود آمده اند. برخي از آنها با دقت زياد شرح داده شده و حتي گاهي به صورت رياضي بيان گرديده اند- اگرچه اين شيوه در علوم اجتماعي ديگر ( به ويژه اقتصاد ) معمول تر از جامعه شناسي است.
در بعضي انواع نظريه کوشش مي شود شمول تبيين بيشتر از نظريه هاي ديگر گسترش يابد و در مورد اينکه براي جامعه شناسان تا چه حد مطلوب يا سودمند است که به کوششهاي نظري دوربرد و کلان بپردازند عقايد مختلفي وجود دارد. براي مثال، رابرت مرتون قوياً استدلال مي کند که جامعه شناسان بايد توجه خود را به آنچه که او نظريه هاي ميان برد (2) مي نامد متمرکز سازند. (Merton, 1957) به جاي کوشش براي ايجاد طرحهاي نظري کلان (3) (براي مثال، به شيوه ي پارسونز)، ما بايد متواضعانه تر عمل کنيم.
نظريه هاي ميان برد به اندازه ي کافي محدودند که بتوان آنها را مستقيماً به وسيله ي تحقيقات تجربي آزمون کرد، و در عين حال به قدر کافي کلي اند که تعداد زيادي پديده هاي گوناگون را در بر گيرند. يک نمونه قابل ذکر نظريه ي محروميت نسبي است. اين نظريه مي گويد اينکه مردم شرايط خود را چگونه ارزيابي مي کنند بستگي دارد به اينکه خود را با چه کساني مقايسه مي کنند. بدين سان احساس محروميت مستقيماً با ميزان فقر مادي اي که افراد تجربه مي کنند تطبيق نمي کند. خانواده اي که در خانه ي کوچکي در يک ناحيه ي فقيرنشين زندگي مي کند که هر کسي در آن کم و بيش در شرايط مشابهي است ممکن است کمتر احساس محروميت کند تا خانواده اي که در خانه ي مشابهي در محله اي زندگي مي کند که اکثر خانه ها بزرگتر و ثروتمندتر هستند.
در واقع درست است که هرچه يک نظريه دوربردتر و بلندپروازانه تر باشد آزمون کردن آن به طور تجربي دشوارتر است. با وجود اين ظاهراً دليل روشني وجود ندارد که چرا تفکر نظري در جامعه شناسي بايد به نظريه هاي "ميان برد" محدود شود. براي اين که ببينيم چرا چنين است به عنوان نمونه نظريه اي را که وبر در کتاب اخلاق پروتستان و روح سرمايه داري مطرح مي کند در نظر مي گيريم.

مثال: اخلاق پروتستان

در کتاب اخلاق پروتستان (1976، چاپ نخست 5-1904) وبر به بررسي مسأله ي فوق العاده مهمي مي پردازد: چرا سرمايه داري در غرب ظهور کرد و نه در هيچ جاي ديگري. براي حدود پانزده قرن پس از سقوط روم باستان، تمدنهاي ديگر در تاريخ جهان بسيار بااهميت تر از غرب بودند. در حقيقت اروپا يک منطقه ي نسبتاً بي اهميت جهان بود، در حالي که چين، هند و امپراتوري عثماني در خاور نزديک همگي قدرتهاي بزرگي به شمار مي رفتند. به ويژه چينيها از لحاظ سطح توسعه ي تکنولوژيکي و اقتصادي بسيار پيشرفته تر از غرب بودند. چه شد که از قرن هفدهم به بعد موج عظيمي از توسعه ي اقتصادي در اروپا پديد آمد؟
براي پاسخ به اين سئوال وبر استدلال مي کند که ما بايد نشان دهيم چه چيزي صنعت امروزي را از انواع پيشين فعاليت اقتصادي متمايز مي کند. ما ميل به انباشت ثروت را در بسياري از تمدنهاي مختلف مشاهده مي کنيم و تبيين آن دشوار نيست، مردم ثروت را به خاطر آسايش، امنيت، قدرت و لذتي که مي تواند براي آنها به همراه آورد ارج نهاده اند. آنها مي خواهند از بند احتياج آزاد باشند و از انباشت ثروت براي آسايش خود استفاده مي کنند.
وبر مي گويد اگر ما به توسعه ي اقتصادي غرب بنگريم چيزي کاملاً متفاوت را خواهيم ديد. بنابر نظر او، در غرب نگرشي نسبت به انباشت ثروت وجود داشت که در هيچ جاي ديگر در تاريخ يافت نمي شود. اين نگرش همان است که وبر آن را روح سرمايه داري مي نامد. مجموعه اي از اعتقادات و ارزشها که نخستين تجار و صنعت داران سرمايه دار به آنها باور داشتند. اين افراد انگيزه اي قوي براي انباشت ثروت شخصي داشتند. با وجود اين، کاملاً برخلاف ثروتمندان در جاهاي ديگر، در صدد استفاده از ثروتهاي انباشته شان براي دنبال کردن راه و رسم زندگي تجملي نبودند. در واقع سبک زندگي آنها مبتني بر صرفه جويي و کفّ نفس بود؛ آنها زندگي معتدل و آرامي داشتند و از تجليات معمولي ثروت و رفاه احتراز مي کردند. وبر مي کوشد نشان بدهد که اين مجموعه ويژگيهاي کاملاً غيرعادي نقشي حياتي در توسعه ي اقتصادي اوليه ي غرب داشته است. زيرا برخلاف ثروتمندان در اعصار گذشته، و در فرهنگهاي ديگر، اين گروهها ثروت خود را بيهود صرف نکرده و اسراف نمي کردند. در عوض، آن را براي کمک به توسعه ي بيشتر مؤسسات اقتصادي خود دوباره سرمايه گذاري مي کردند.
جان کلام نظريه ي وبر اين است که نگرشهايي که با روح سرمايه داري ارتباط داشت از مذهب ناشي مي شد. مسيحيت به طور کلي در توسعه ي چنين نگرشي نقش داست، اما نيروي محرک اصلي در نتيجه ي تأثير آيين پروتستان- و به ويژه گونه اي از آيين پروتستان يعني پاکديني (پيوريتنيزم)- فراهم گرديد. سرمايه داران اوليه اکثراً پيرو آيين پاکديني بودند و بسياري از آنان از عقايد کالون (4) طرفداري مي کردند. وبر استدلال مي کند که برخي از اصول عقايد کالون منبع مستقيم روح سرمايه داري بود. يکي از اين عقايد اين بود که انسانها براي خداوند در اين دنيا وسيله اي محسوب مي شوند و قادر متعال مقرر داشته است که به عنوان وظيفه در حرفه (5)اي- شغلي- به خاطر عظمت بيشتر پروردگار کار کنند.
دومين جنبه ي مهم آيين کالون مفهوم تقدير (6) بود، که بر طبق آن تنها افراد معيني مقدر است که در ميان "برگزيدگان" (7) باشند- و در زندگي پس از مرگ وارد بهشت شوند. در اصول عقايد اوليه ي کالون، هيچ کاري که شخص در اين جهان انجام مي دهد نمي تواند تغييري در اين امر بدهد که آيا او يکي از برگزيدگان خواهد بود يا خير، چرا که اين امر از قبل توسط خداوند مقدر شده است. اما اين عقيده موجب آنچنان اضطرابي در ميان پيروان کالون گرديد که ناگزير تعديل شد تا به مؤمنان اجازه دهد که بعضي علايم اين انتخاب را بشناسند. موفقيت در فعاليت در يک حرفه، که با پيشرفت مادي مشخص مي گردد، به صورت علامت اصلي اي درآمد که نشان مي داد شخص حقيقتاً يکي از برگزيدگان است. انگيزه ي زيادي نسبت به موفقيت اقتصادي در ميان گروههايي که تحت تأثير اين عقايد قرار گرفته بودند به وجود آمد. در عين حال، اين تلاش شديد با ضرورت زندگي مبتني بر اعتدال و سادگي و صرفه جويي همراه بود. پيروان پيوريتنيزم اعتقاد داشتند که تجمل گناه است، بنابراين تمايل به انباشت ثروت با يک سبک زندگي سخت گيرانه و ساده همراه گرديد.
کارفرمايان اوليه از اينکه به ايجاد دگرگونيهاي مهمي در جامعه کمک مي کردند آگاهي نداشتند؛ محرک آنها بيش از هر چيز ديگري انگيزه هاي مذهبي بود. سبک زندگي مبتني بر رياضت- يعني کف نفس- پيروان آيين پاکديني بعداً به جزء ذاتي تمدن مدرن تبديل شد. همان گونه که وبر مي گويد:
فرد پاکدين (8) کار را از روي اختيار تکليف مي دانست؛ اما ما مجبوريم کار کنيم. زيرا هنگامي که رياضت گرايي (9) از حجره هاي صومعه ها به زندگي هر روزي برده شد، و شروع به تسلط بر اخلاق دنيوي کرد، نقش خود را در ساختن جهان شگفت انگيز نظم اقتصادي مدرن ايفا کرد.... از هنگامي که رياضت گرايي بر آن شد که جهان را دوباره شکل دهد و آرمانهايش را در جهان تحقق بخشد، کالاهاي مادي سلطه اي فزاينده و در نهايت بي رحمانه بر زندگي انسانها کسب کرده اند که در هيچ دوره اي پيش از آن در تاريخ سابقه نداشته است.... مفهوم وظيفه در رسالت شخص مانند شبح اعتقادات مذهبي مرده در زندگي ما در هر سو در گردش است. هرگاه انجام دادن وظيفه را نتوان مستقيماً به عالي ترين ارزشهاي معنوي و فرهنگي ربط داد، يا از سوي ديگر، هنگامي که نيازي نيست که صرفاً به عنوان اجبار اقتصادي احساس شود، فرد معمولاً از کوشش براي توجيه آن به کلي دست مي کشد. جستجوي ثروت در عرصه اي که به بيشترين ميزان توسعه يافته است، يعني در ايالات متحده عاري از معناي مذهبي و اخلاقي اش، به پيوند يافتن با اميال صرفاً دنيوي گرايش پيدا مي کند...... (Weber, 1976, pp. 181-2)
نظريه ي وبر از جنبه هاي متعدد مورد انتقاد قرار گرفته است. براي مثال، برخي استدلال کرده اند که شيوه ي نگرشي را که او "روح سرمايه داري" ناميده مي توان در شهرهاي تجاري قديمي ايتاليا مدتها پيش از آنکه هرگز نامي از کالونيسم (10) مطرح باشد مشاهده کرد. ديگران ادعا کرده اند که مفهوم اساسي "کار کردن در يک حرفه" [به عنوان تکليف]، که ماکس وبر آن را به آيين پروتستان ربط مي دهد، قبلاً در اعتقادات کاتوليک وجود داشت. با وجود اين عناصر اساسي تحليل وبر هنوز به وسيله ي بسياري از نويسندگان پذيرفته مي شود و نظريه اي که او مطرح کرده است مانند هنگامي که براي نخستين بار تنظيم گرديد همچنان برجسته و روشنگر است. اگر نظريه ي وبر معتبر باشد، تکامل اقتصادي و اجتماعي مدرن به طور قطع از چيزي تأثير پذيرفته است که در نخستين نگاه کاملاً از آن دور مي نمايد- يعني مجموعه اي از آرمانهاي مذهبي.
نظريه ي وبر چندين معيار را که در تفکر نظري در جامعه شناسي حايز اهميت است برآورده مي کند.
1- اين نظريه ي ضدشهودي است- تبييني را مطرح مي کند که با آنچه باورهاي معمول مي گويد فاصله دارد. بدين سان اين نظريه ديدگاهي تازه درباره ي موضوعاتي که مطالعه مي کند پديد مي آورد. اکثر مؤلفان قبل از وبر به اين امکان نينديشيدند که آرمانهاي مذهبي مي توانسته اند نقشي اساسي در پيدايش سرمايه داري بازي کرده باشند.
2- اين نظريه نه تحليلي صرفاً " ساختاري " و نه صرفاً " فردي " است. تکامل اوليه ي سرمايه داري نتيجه ي ناخواسته ي آنچه که سوداگران پاکدين آروزي آن را داشتند بود- يعني پرهيزکارانه زيستن مطابق اراده ي خداوند.
3- اين نظريه مسأله را قابل درک مي سازد که در غير اين صورت متحيرکننده است: چرا افراد بايد بخواهند با صرفه جويي و رياضت زندگي کنند. در حالي که کوشش زيادي براي اثبات ثروت مي کنند.
4- اين نظريه مي تواند شرايطي را فراتر از آنچه که در اصل براي شناخت آن مطرح شد، روشن سازد. وبر تأکيد مي کرد که او تنها سعي مي کند خاستگاه نخستين سرمايه داري امروزي را بشناسد. با وجود اين، منطقاً مي توان تصور کرد که ارزشهايي مشابه آنچه که به وسيله ي آيين پاکديني القاء گرديد ممکن است در موقعيتهاي ديگر توسعه موفقيت آميز سرمايه داري حضوري داشته باشند.
5- يک نظريه ي خوب فقط نظريه اي نيست که اتفاقاً معتبر است. بلکه همچنين نظريه اي است که از لحاظ ميزان توليد انديشه هاي نو و برانگيختن مطالعات پژوهشي بيشتر سودمند باشد. نظريه ي وبر مسلماً از اين جهات بسيار موفق بوده و زمينه ي مساعدي براي بسياري از پژوهشها و نظريه هاي بعدي فراهم کرده است.

پي نوشت ها :

1. theoretical approaches
2. theories of the middle range
3. grand theoretical schemes
4. Calvin
5. vocation
6. predestination
7. elect
8. puritan
9. asceticism
10. Calvinism

منبع مقاله :
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.