نويسنده: محمد يوسفي
مرحوم آقا شيخ آل ياسين درباره ي تشرفات خود نقل مي کنند:
مرتبه ي دوم وقتي بود که در سرداب مطهر مشرف شدم در صفه ي آخر سرداب نشسته بودم جمعي از زوار عرب وارد شدند بناي هياهو و داد و قال گذاشتند و آواز خود را بلند کردند من با ايشان تغيّر کردم و گفتم: چرا احترام سرداب مقدس را نگاه نمي داريد و آواز خود را بلند مي کنيد!ديدم مقارن اين حال شخص مجللي نشسته است بالاي سجاده خود، از روي عتاب به من فرمود: يا شيخ! «اَلَم يَأنِ لِلَّذينَ آمَنوا اَن تَخشَعَ قُلوبُهُم لِذِکرِ الله» يعني: آيا وقت نشده است از براي کساني که ايمان آورده اند اين که خاشع و ترسان شود دل شان از براي ياد خدا؟ (1)
شيخ حسن گويد: از هيبت آن شخص و آن کلام موي بر اندامم برخاست و حالم متغير شد و به خود آمدم و توبه کردم و مظنّه پيدا نمودم که اين امام زمان است. (2)
پي نوشت ها :
1. سوره حديد، آيه ي 16.
2. عنايات حضرت ولي عصر عليه السلام، ج 2، ص 315.
يوسفي، محمد، (1390)، ملاقات با امام زمان عليه السلام در کربلا، قم، خورشيد هدايت، چاپ دوم