نويسنده: محمد يوسفي
شيخ محمد تقي حائري مازندراني نقل مي کند:
شب چهارشنبه اي به مسجد سهله مشرف شدم. در حجره ي فوقاني که متصل به گنبد مقام حضرت مهدي (عجل الله فرجه) است منزل نمودم. همان جا به قصد اين که براي نافله ي شب و تهجد بيدار شوم، خوابيدم. وقتي بيدار شدم ديدم نزديک اذان صبح است؛ لذا براي تجديد وضو و نماز شب برخاستم، ناگاه صداي خواندن دعاي کسي را شنيدم که زمين و هوا و در و ديوار مسجد با او هم صدا هستند طوري که فضاي مسجد پر از صدا شده بود. من آهنگ دعا خوان ها را در مسجد شنيده بودم؛ ولي اين صدا و صوت غير از آنها بود و با هم فرق بسياري داشت.رعب و وحشت مرا گرفت و مي گشتم ببينم صداي کيست؟
شخصي را ديدم که پشت آن مقام شريف مشغول دعاست. نشستم و به گنبد مقام تکيه نمودم و به دعايش گوش فرادادم که شايد او را بشناسم و بفهمم کدام دعا را مي خواند؛ ولي چيزي از مناجاتش جز لفظ طوارق الليل و النهار نفهميدم و از شنيدن اين کلمه هم چيزي دستگيرم نشد چون اين عبارت در بعضي از دعاهاي ديگر نيز هست.
مطلب ديگري نفهميدم جز اين که براي شيعيانش به لفظ شيعتي دعا مي نمود.
تا اين کلمه را شنيدم خواستم برخيزم، ولي به خاطر ضعف و حالت غشوه اي که عارضم شده بود نتوانستم.
وقتي به حال آمدم به سرعت براي تجديد وضو رفتم و ديگر هيچ کس را در آن مکان مقدس نديدم. (1)
پي نوشت :
1. کمال الدين، ج 1، ص 122، س 30 و عبقري الحسان، ج 1، ص 292.
منبع مقاله :يوسفي، محمد، (1390)، ملاقات با امام زمان عليه السلام در کربلا، قم، خورشيد هدايت، چاپ دوم