نيک نام

حاج قاسم از افراد پاک و مظلوم خطه ي سيستان بود که همه ي افراد او را به نيک نامي مي شناسند. در دوران انقلاب، در راهپيمايي ها حضور با شکوهي داشت. در راه انداختن و سازماندهي تظاهرات شهر و روستاها فعالانه مسئوليت
شنبه، 22 شهريور 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نيک نام
نيک نام

 






 

شهيد حاج قاسم مير حسيني
حاج قاسم از افراد پاک و مظلوم خطه ي سيستان بود که همه ي افراد او را به نيک نامي مي شناسند. در دوران انقلاب، در راهپيمايي ها حضور با شکوهي داشت. در راه انداختن و سازماندهي تظاهرات شهر و روستاها فعالانه مسئوليت داشت. وي از دقيق ترين تحليل هاي سياسي گرفته تا پر احساس ترين قطعات ذوقي و نقشه هاي جنگي، همه را با تسلط بالايي ارائه مي داد. او پاسدار واقعي خط امام بود و قدرت جاذبه ي فوق العاده اي داشت. هر کس که يکبار کلام دلنشين اش را مي شنيد ديگر حاضر نمي شد جبهه را ترک کند. گويي سال ها با او مأنوس بوده، ايمان وعزم راسخ اش انسان را دگرگون مي کرد و از انسان، يک چهره ي حماسي مي ساخت. فضاي معنوي جبهه آن قدر وسيع بود که به فرموده ي امام راحل، جبهه، دانشگاه انسان سازي بود. حاج آقا در اين جبهه چنان آب ديده شده بود که لحظه لحظه ي زندگيش با گذشته فرق داشت. او مي آموخت و عمل مي کرد. به جبهه علاقه ي عجيبي داشت. بيشتر اوقات، از رفتن به مرخصي خودداري مي کرد. همه ي جواني اش تا هنگام شهادت در جبهه سپري شده بود. به فرزندان انقلاب علاقه ي وافري داشت. بيشتر اوقات در جمع بسيجيان رزمنده بود و شب ها با بچه هاي گردان 409 در سنگرهاي عمومي مي خوابيد. هميشه مي گفت: « بهترين دوستان من، کساني هستند که براي پاسداري از انقلاب و دفاع از ميهن، خانه و کاشانه خود را رها کرده و به معامله ي جان خويش مي پردازند و مفسر واقعي « فتبارک الله احسن الخالقين » هستند. »
او مصداق عيني « اشداء علي الکفار رحماء بينهم » و مبارزي سرسخت بر عليه ظلم و ستم بود. طرفدار عدل بود و نه عادل. دشمن ظلم و ظالم. همه چيز را ريشه اي بررسي مي کرد. به کارهاي سطحي و مقطعي علاقه اي نداشت و تحول را در ريثشه و اصول مي پذيرفت. دشمن منافقين بود و به فرموده ي امام علي ( عليه السلام )، آن ها را از کفار بدتر مي دانست. به عنوان الگوي فکري جبهه ها به تشکيل کلاس هاي اعتقادي و تفسير فرهنگ شهادت و برگزاري نماز جماعت مي پرداخت. بسيجيان را تشويق مي کرد تا به نمازهاي جماعت و جمعه اهميت بدهند. در پشت جبهه هم اين روزنه ي فکري را تقويت مي کرد. در بيشتر سخنراني هايش، باب توجه را به روي شرکت فعال در مراسم مذهبي و اقامه ي نماز جماعت مي گشود و بر اين باور بود که اجتماع، عامل تزلزل دشمن است. معتقد به نصب العين قرار دادن « واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا » بود. او يک تحليل گر پخته و ارزشي بود. مسائل جبهه را با تسلط و قدرت، تحليل و بهترين نقشه هاي عملياتي را طرح ريزي مي کرد. طراح و مبتکر بسياري از عمليات ها در جنگ تحميلي بود. فرماندهي اش ترکيبي از تجربه و تئوري و استراتژي وي در جنگ، شناسايي نقاط ضعف و قوت دشمن بود. لذا به نيروي اطلاعات - عمليات اهميت مي داد. در اردوگاه ها قبل از هر عمليات، آموخته ها و دانش نظامي خود را به نيروهاي رزمنده منتقل مي کرد و پيشنهادهاي اصولي اش براي فرماندهان منشأ موفقيت و يپروزي بود. براي نيروهاي خط امام، يک عنصر فعال بود و در اوج فروتني و تقوا از يک روحيه ي تهاجمي برخوردار بود. به همان ميزاني که بسيجيان و ياران امام را ارج مي نهاد، در برابر دشمن متجاوز، قاطع و کوبنده بود. زندگي او چون زندگي آقا اباعبدالله ( عليه السلام ) رنگ عقيده و جهاد داشت. در شبانه روز چند ساعت بيشتر استراحت نمي کرد. روزها را با تلاش در امر فرماندهي جبهه و سخنراني و برنامه ريزي مي گذرانيد. و شب ها را به عبادت خدا سپري مي کرد. بسياري از روزها روزه دار بود. مي خواست از هر بسيجي، يک شخصيت کامل بسازد. دوست داشت هر بسيجي شعله اي باشد در دل تاريکي. در بحران ها و مشکلات، به قرآن پناه مي برد. وهميشه آية الکرسي را زير لب زمزمه مي کرد. در شرايط سخت، « شعب ابي طالب » را به ياد مي آورد و چگونگي ايثار به خاطر حفظ ارزش ها را به رزمنده ها مي آموخت. به سيره ي جوانمردي مولايش علي ( عليه السلام ) اقتدا مي کرد و انتقام در امور شخصي را ناروا مي پنداشت. به آيه ي « وامرهم شورا بينهم » پايبند بود و به نظرات ديگران احترام مي گذاشت. در جنگ ها دشمن را خوار و ناتوان مي انگاشت و در حالي که صداي صفير انواع گلوله ها، جبهه را مي لرزاند، در پيشاني خط، بلندگو به دست مي گرفت و فرياد مي زد:
- « سربازان امام زمان! از صداي توپ و تانک نهراسيد و دژهاي دشمن را به لانه هاي تار عنکبوتي بدل کنيد. »
بيان آتشين اش پر نفوذ و مؤثر بود. مردم را دوست مي داشت و هميشه مي گفت: « همين طبقه ي محروم و مستضعف هستند که هم در جبهه شهيد مي شوند وهم در پشت جبهه، در آمد ناچيزشان را در راه آرمانشان مي دهند. صف اول تظاهرات مي ايستند و فريادشان بلندتر از همه به گوش مي رسد. توقع شان ازهمه کمتر است و زحمتشان از همه بيشتر. تلاش شان از همه افزون تر است و معاش شان از همه کمتر. از همه انقلابي ترند، اما ادعايي ندارند. از بقيه آگاه ترند، اما بر زبان نمي آورند و شعارشان عين عملشان است. اين ها وارثان روي زمين، سربازان امام علي ( عليه السلام ) و ياوران حسين ( عليه السلام )، مجاهدان راستين، فدائيان قرآن و پيش مرگان ايمانشان هستند. روزنامه شان تصوير امام است و مجله شان عکس شهيدان. تعطيلات آخر هفته را به نماز جمعه مي روند و صفوف نماز را به هم متصل مي کنند. اين ها هستند که از همه مکتبي تر و متخصص ترند. بقيه، اصحاب حرفند و شعار. »

***

در جلسه هايي که بين لشکرها به صورت مشترک برگزار مي شد ونيز عملياتي که در جوار هم و يا عبور از خط يکديگر انجام مي داديم، با برادر مير حسيني آشنا شدم. شناخت من از ايشان در کربلاي چهار بيشتر شد. در اين عمليات، لشکر 10 سيدالشهداء ( عليه السلام ) مي بايست از موقعيت لشکر 41 ثارالله استفاده مي کرد و از خط آن ها مي گذشت. عبور از اين خط، ظرافت ها و هماهنگي هايي لازم داشت که در چند جلسه ي کارشناسي با برادر مير حسيني و ديگر مسئولان لشکر، به اين هماهنگي ها رسيديم. اما آن چه مرا متوجه ايشان کرد، خضوع و فروتني اش در مقابل بچه هاي رزمنده و عشق او به امام و اسلام بود. احساس مي شد اين بزرگوار، خودش را وقف خدا و اسلام کرده است و در راهي که حضرت امام ترسيم کرده، قدم بر مي دارد. او با دانايي و انعطاف وحوصله اي که داشت، به خوبي مي دانست يک عمليات، چه سختي ها و پيچيدگي هايي دارد. بعضي از جلسات ما دقيقاً تا شب قبل از عمليات نيز ادامه داشت. آخرين هماهنگي و اقدامات را در ساختمان مسجد جامع خرمشهر و قرارگاه تاکتيکي لشکر سيدالشهداء ( عليه السلام ) با ايشان داشتيم. او خيلي کم حرف مي زد. اما گفته هايش پر مغز و استخوان دار بود. با کمترين جملات، ديدگاهش را به ما منتقل مي کرد و مي توانست ما را در انجام مأموريت ها به خوبي ياري کند. پس از شهادت ايشان، به اتفاق دقيقي، فرمانده ي سپاه دهم نبي اکرم ( صلي الله عليه و آله ) به روستاي جزنيک زابل رفتيم تا توفيق زيارت خانواده ي معظم اين شهيد عزيز نصيب شود. آن جا در خانه اي به ظاهر محقر و کوچک، دريايي از صفا و معنويت ديديم و يقين کرديم که صلابت اين خانواده و شير پاک مادر، باعث شده که از آن خانه ي گلي، کسي به ياري اسلام برخيزد که حضور او در آن منطقه ي محروم، جزو معجزات به حساب مي آمد. کسي که افکار بلندش در تاريخ و آثار ارجمندش براي نسل هاي آينده باقي مي ماند. شهيد مير حسيني راه ولايت را درست تشخيص داده بود. (1)

پي نوشت :

1- از هيرمند تا اروند، صص 256 - 251.

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، (1390)، سيره شهداي دفاع مقدس (21) تواضع و فروتني، تهران: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.