نويسنده: آندره شاراک
مترجم: ياسمن مَنو
مترجم: ياسمن مَنو
( (Langue (S )
* زبان ها از نظر روسو اساساً ابزارهاي بيان سوژه ي داراي حس اند، حتي اگر در جوامع مدرن کشورهاي شمالي ديگر فقط کارکردي ابزاري داشته باشند. تأمل نظري در مورد منشاء زبانها امکان مي دهد تا از سخن گفتن که در آغاز لزوماً مجازي بوده، منبع عاطفي اش را جدا کنيم: « از آن جا که اولين انگيزه هاي سخن گفتن انسان شور و شوق بوده، اولين سخنانش مجازي بودند ».(1)** رساله در مورد منشاء زبان ها:
نظريه ي کندياک را نقد مي کند که اختراع و تکامل زبان را با افزايش نيازهاي انسان مرتبط مي دانست. براي روسو ( که درگفتار در باب منشاء و مباني نابرابري انسان ها به کندياک نزديک تر بود )، شور و شوق ها منشاء واقعي زبان است: « شور و شوق ها انسان ها را به هم نزديک مي کند، حال آن که ضروريات زندگي آنها را مجبور به فرار از يکديگر مي کند. نه گرسنگي و تشنگي، بلکه عشق، نفرت، ترحم و خشم بود که اولين صداها را از انسان بيرون کشيد ».(2) اولين بيان هاي انسان مجاز ( در حال حاضر، استعاره ) بودند، چرا که در عين حال که مرجع برانگيخته شدن
احساسات را در برمي گرفت، تداعي آن ها نيز بود: پس شور و شوق جدايي و فاصله اي را به زبان منتقل مي کند که گواهي بر شور احساسات است. اين کل « نشانه » اي عاشقانه را مي سازد که همواره زبان شناختي نيست و مي تواند حرکتي از جانب ناطق باشد يا شي ء اي که او رسماً نشان مي دهد. براي همين در کتاب اميل تأکيد شده است که با « بي اهميت شمردن زبانِ نشانه ها که با خيال سخن مي گويند، مؤثرترين زبان ها را از دست داديم. تأثير سخن همواره ضعيف است و از طريق چشم بهتر ازگوش مي توان با قلب سخن گفت ».(3) زبان نشانه ها در مواقع مهم روشن مي کند که وضعيت احساسي ناطق فراتر از بيان يا اشاره ي حرکتي به يک شيء است. همچنين اين نوع زبان استفاده از تخيل را براي شنونده لازم مي سازد که با يکسان سازي، همان تأثيري را در هر فرد باز توليدمي کند که ايده اي قوي در روح ناطق به وجود آورده است. با اين حال هنگامي که در ميان انسان ها روابط اساساً انتفاعي که بيش تر دقت طلب مي کند تا انرژي ، افزايش مي يابد، زبان قدرت احساسي خود را از دست مي دهد. نظريه ي تمايز زبان ها همانند نظريه ي کشف منشاء زبان براي روسو مهم است: « اولين زبان ها که دخترانِ لذت بودند نه نياز، و مدت ها نشان پدر خود را حمل مي کردند؛ لحن دلفريب شان و احساساتي که آن ها را به وجود آورده بودند، زماني از بين رفتند که نيازهاي جديد انسان ها هر کس را مجبور کرد که فقط به خود بينديشد و قلب خود را درون خويش محبوس کند ».(4) زبان هاي جنوب زبان عشق اند، درحالي که زبان هاي شمال فقط براي خدمت به تجارت رشد کرده اند. اين جغرافياي اسطوره اي به ويژه به روسو امکان مي دهد تا نظريه ي روابط حاکم بر تکامل زبان ها را ارائه دهد.
*** تجربه ي بيان زبان شناختي در برگيرنده ي تجربه ي ارتباط عاطفي است که کاربردهاي مختلف دارد. موسيقي واقعاً تقليدي که آهنگساز در آن احساسي را که او را منقلب کرده، به روح شنونده منتقل مي سازد، مبتني بر قابليت زبان در داشتن لحن تأثير انگيزي است که نغمه آن را تقليد مي کند و قريحه آن را باز مي شناسد: « هرگز نمي توان با خونسردي به زبانِ شور و شوق ها دست يافت [....] در اين صورت براي دستيابي به لحن تأثر انگيز، هيچ چيز نمي تواند جايگزين قريحه شود که تمامي احساسات را به دلخواه بر مي انگيزد. در اين جا، هنري جز بر افروختن آتش در قلب خود در ميان نيست، آتشي که مي خواهيم به قلب ديگران منتقل کنيم ».(5) علاوه بر اين قدرت زباني که به قلب انسان رخنه مي کند، مورد توجه سياست واقعي هم هست، زيرا امکان مي دهد که در هر شهروند نه خود قانون بلکه دلبستگي به قانون جاي گيرد. به همين خاطر آداب و رسوم همواره در حالت زباني ابراز مي شوند، چرا که نشانگر صميمي ترين نوع اجتماعي شدن اند: « قانون فقط از بيرون عمل مي کند و فقط اَعمال را تنظيم مي کند؛ فقط آداب و رسوم اند که به درون نفوذ مي کنند و اراده ها را هدايت مي کنند ».(6) قانون گذاران بزرگ مانند حضرت موسي يا حضرت محمد توانستند عشق به قانون را به مردم منتقل کنند. آن ها بدون روشن کردن روابط حاکم بر قوانين، با ذکر نقش الهي، تخيل آن ها را تحت تأثير قرار دادند: فقط « ضمانت اين شاهدان خاموش »(7) مي تواند « بدون آن که قانع کند، متقاعد کند ».(8) هنگامي که قانون گذار هنوز مي تواند با مردم صحبت کند، حالت زباني با عالي ترين منابع زباني منطبق مي شود و احترام به قانون خود به خود بر خلوص آداب و رسوم صحه مي گذارد و دولت به اداره کردن محتاطانه ي دولت شهر بسنده مي کند.
پينوشتها:
1. رساله درمورد منشاء زبان ها، بخش سوم، جلد V، ص 381.
2. همان، بخش دوم، ص 380.
3. اميل، کتاب چهارم، جلد IV، ص 645.
4. رساله در مورد منشاء زبان ها، بخش دهم، جلد V، ص 407.
5. فرهنگ موسيقي، مقاله ي "Accent" جلد V، ص 616.
6. قطعات سياسي، چهاردهمين قطعه، [آداب و رسوم]، شش، جلد III ، ص 555.
7. اميل، کتاب چهارم، جلدIV، ص 646.
8. قرار داد اجتماعي، کتاب دوم، فصل هفتم، جلد III، ص 383.
شاراک، آندره، (1386)، واژگان روسو، ياسمن مَنو، تهران: نشر ني، چاپ اول.
/ج