چکيده
در يک نگاه کلي به کارنامه ي گذشتگان شايد بتوان گفت آنها کوشش هاي پيشين را بر سامان دلخواه خود ترتيب مي دادند و در بازسازي و يا تکميل آن مي کوشيدند. همين شيوه در نقل معاني متون تازي به زبان فارسي نيز مشاهده مي شود که اخلاق ناصري نيز از جمله آنهاست، چنانکه گويي يک کار ابداعي پيشين در طول قرون هميشه در حال نقد و ويرايش و بازسازي است.در اين جستار، پس از بيان انگيزه ي تأليف اخلاق ناصري، نخست در سنجشي صوري، صورت تأليفي هر يک از اخلاق ناصري خواجه و طهارة الاعراق مسکويه ارائه شده و سپس به سنجش محتوايي دو اثر ياد شده پرداخته مي شود.
خواجه نصير طوسي ( 597 - 672ق ) اخلاق ناصري را بر اساس طهارة الاعراق مسکويه نوشته است. طهارة الاعراق حتي در آثار خود مسکويه نيز گاه الطهارة، گاه طهارة الاعراق (2) گاه تهذيب الاخلاق (3) و جز آن خوانده شده است. اين نام احتمالاً در اصل طهارة الاعراق و تهذيب الاخلاق يا بالعکس، تهذيب الأخلاق و طهارة الاعراق بوده است که در ارجاع ها به سبب درازي عنوان به صورت هاي کوچک تر تجزيه و گوناگون شد و اين تغييرات در چاپ ها و نسخه ها انعکاس يافته است. (4)
خواجه نصير پيش از اقامت در قهستان و تصميم بر نوشتن اخلاق ناصري، با طهارة الاعراق مسکويه انس و الفتي فراتر از حد معمول داشت. در مقدمه اش، آنجا که از سبب تأليف اخلاق ناصري و چگونگي ذکر کتاب الطهارة مسکويه و ستايش آن نزد حاکم قهستان سخن گفته چهاربيتي است که به گفته ي او « پيش از اين [ پيش از تأليف اخلاق ناصري ] در قطعه اي گفته آمده است. » خود گويد: « به وقت مقام قهستان در خدمت حاکم آن بقعه، مجلس عالي ناصرالدين عبدالرحيم ابن ابي منصور- تغمّده الله برحمته- در اثناي ذکري که مي رفت از کتاب الطهارة که استاد فاضل و حکيم کامل ابوعلي احمد بن محمد بن يعقوب مسکويه خازن رازي- سقي الله ثراه و رضي عنه و ارضاه- در تهذيب اخلاق ساخته است، و سياقت آن بر ايراد بليغ ترين اشارتي در فصيح ترين عبارتي پرداخته، چنان که اين سه چهار بيت که پيش از اين در قطعه اي گفته آمده است به وصف آن کتاب ناطق است.
بنفسي کتاب حاز کلَّ فضيلةٍ *** و صار لتکميل البرِيّة ضامنَا
مؤلَّفهُ قدأ برز الحقّ خالصاً *** بتأليفه من بعد ما کان کامنَا
و وسّمهُ باسم الطهارة قاضيًا *** به حقَّ معناه و لم يک مائنَا
لقد بذل المجهود للّه دَرّهُ *** فما کان في نصح الخلائق خائنا »
ترجمه ي ابيات خواجه در ستايش مسکويه و کتاب او طهارة الاعراق چنين است:
« جانم فداي کتابي که همه ي برتري ها را از آن خود کرده و ضامن کمال آدمي گرديده است.
نويسنده اش حق ناب را زان پس که پنهان بود آشکار کرده است. آن را الطهارة ناميد و با کتاب خود حق معني را ادا کرد و هيچ نادرست نگفت. وي آنچه در توان داشت بذل کرد. خدايي است کارش که در نيک خواهي مردمان هيچ نادرستي نکرده است. »
سرودن چنين شعري از خواجه نصير درباره ي طهارة الاعراق و اين که اين کتاب کامل کردن انسانها را تضمين کرده و درباره ي مؤلف آن يعني مسکويه، نيز درباره ي درستي نامگذاري آن به الطهارة، و راستگويي مسکويه در نيکخواهي خلايق، اين همه، نشانه ي ارادت و ايمان خواجه به ارزش کتاب مسکويه و نقش بي بديل فرزانه ي رازي در تدوين فلسفه ي اخلاق است.
سبب تأليف
خواجه نصير اخلاق ناصري را به اشارت ناصرالدين عبدالرحيم بن ابي منصور قهستان ( 618- 652ق ) که از سوي علاء الدين محمد هفتمين مرشد بزرگ ( خداوند ) الموت در آنجا فرمان مي راند پرداخته است. خود گويد: « هنگامي که از کتاب استاد فاضل و حکيم کامل ابوعلي احمد بن محمد بن يعقوب مسکويه خازن رازي ذکري مي رفت، ناصرالدين به وي فرمود: اين کتاب نفيس را به تبديل کسوت الفاظ و نقل از زبان تازي با زبان فارسي، تجديد ذکري بايد کرد. »خواجه در تأملي که در اشارت حاکم کرد دريافت که آن معاني شريف را از جامه آن الفاظ لطيف سلخ کردن و در لباس عبارتي واهي نسخ کردن عين مسخ کردن است و هر صاحب طبع که بر آن وقوف يابد، از عيب جويي و غيبت گويي مصون نماند. » (5)
خواجه در باب خواست ناصرالدين دوباره تأمل کرد و چنين انديشيد که: هر چند تهذيب الاخلاق مسکويه مشتمل بر شريف ترين ابواب حکمت عملي است، ولي از دو فنّ ديگر حکمت عملي يعني حکمت مدني و حکمت منزلي خالي است، که به گفته ي خود او « تجديد مراسم اين دو رکن که به امتداد روزگار اندراس يافته مهم است. در نتيجه بهتر آن ديد که در نوشتن اخلاق ناصري به متن مسکويه مقيّد و متعهد نماند و معاني اساسي مسکويه را با تحرير و تقرير ديگر و بر ساماني ديگر تأليف کند. يعني مختصري در شرح تمامي اقسام حکمت عملي « بر سبيل ابتدا، نه به شيوه اقتدا » چنان که خلاصه ي معاني کتاب استاد ابوعلي مسکويه را شامل شود، در آغاز و در مقالت اول کتاب خود مرتب کند، و در مقالت دوم و سوم، دو فنّ ديگر حکمت عملي را از آراي حکيمان ديگر: فارابي و ابن سينا، متناسب با فنّ اول فراهم آورد. اين نظر را ناصرالدين پسنديد و خواجه کار را آغاز کرد چنان که در سال 633 هجري قمري، آن را به پايان برد. خواجه اين تأليف خود را به مناسبت نام آن حاکم ( ناصرالدين ) اخلاق ناصري ناميد. (6)
مقالت ها و فصول اخلاق ناصري
براي يک سنجش صوري که پيش از سنجش محتوايي بدان مي پردازيم، صورت تأليفي هر يک از اخلاق ناصري و طهارة الاعراق مسکويه را در اينجا مي آوريم. تقسيم بندي خواجه در فصول اخلاق ناصري چنين است:مقدمه:
مقدمه ي خواجه در اين اثر داراي دو تحرير است. تحرير نخست را در شرايط تقيه در قهستان و تحرير دوم را در شراط رفع تقيه نوشته است. خواجه در اشاره اي که در مقدمه ي دوم (35 ) به اين نکته کرده، از مقدمه ي اول به لفظ « تصدير » و از مقدمه ي دوم به لفظ « ديباجه » ياد مي کند. ديباجه همان است که امروز در آغاز اخلاق ناصري مي خوانيم. اين مقدمه مشتمل است بر خطبه و حمد و ثنا، بيان شرايط تقيّه اي که در آن بوده، انگيزه ي تأليف اين کتاب، همچنين مقدمه اي در مقدمه، تحت عنوان: « فصل. در ذکر مقدمه اي که تقديم آن بر خوض در اين مطلوب واجب بود. » نيز فهرست فصول کتاب. (7)کتاب اخلاق ناصري به لحاظ فنون سه گانه ي حکمت عملي مشتمل بر سه « مقالت » است:
مقالت اول:
اين مقالت در علم اخلاق است که خود بر دو قسم تقسيم مي شود:قسم اول
در مبادي است در هفت فصل: 1- در معرفت موضوع علم اخلاق 2- شناخت نفس. 3- ذکر نيروهاي نفس. 4- در اين که انسان اشرف موجودات است. 5- نفس آدمي را کمالي هست و نقصاني. 6- در اين که کمال نفس در چيست؟ 7- در بيان خير و سعادت که مطلوب از رسيدن به کمال همين خير و سعادت است.قسم دوم
در مقاصد است مشتمل بر ده فصل: 1- در حدّ و حقيقت خُلق و اين که تغيير خُلق ممکن است. 2- در اين که صناعت تهذيب اخلاق شريف ترين صناعات است. 3- در شماره ي اجناس فضايل که مکارم اخلاق است. 4- در انواعي که تحت اجناس فضايل اند. 5- در حصر اضداد آن اجناس که اصناف رذايل اند. 6- در فرق ميان فضيلت و شبه فضيلت. 7- در بيان برتري عدالت بر ديگر فضايل و شرح احوال و اقسام آن. 8- در ترتيب اکتساب فضايل و مراتب سعادت. 9- در حفظ صحّت نفس که همان حفظ فضايل است. 10- در معالجه ي بيماري هاي نفس که همان ازاله ي رذايل است.مقالت دوم
در تدبير منزل است با پنج فصل و مقالت سوم در سياست مدن که داراي هشت فصل است. از آنجا که اين مقايسه منحصر به مقالت اول است از ذکر فصول اين دو مقالت در مي گذريم.کالبد تأليفي تهذيب الاخلاق مسکويه
متن تهذيب بنا بر تصحيح علمي قسطنطنين رزيق از يک مقدمه ي کوتاه مشتمل بر غرض مؤلف از نوشتن اين کتاب و شش « مقاله » يا گفتار تشکيل مي شود. مقاله ي ششم که مطول است، در نسخه هاي متأخرتر به دو يا سه مقاله تقسيم مي شود، ولي زريق در متن مصحح خود عنوان هاي فرعي کوچکي را افزوده است که نگارنده در تصحيح کيمياي سعادت زنجاني ( = ترجمه ي تهذيب الاخلاق يا طهارة الاعراق ) آن عنوان ها را با افزودن عناوين ديگري، در جاهاي خود گنجانده است. نگارنده براي ارايه ي محورهاي بحث در گفتارهاي تهذيب همان عنوان هاي ريز را در اينجا درج مي کند تا همزمان، نمايه اي باشد از مطالبي که در اين متن آمده است:گفتار نخست:
در مبادي علم اخلاق: نفس و تجرد آن، خير و سعادت، فضيلت و رذيلت. اين گفتار ( = مقاله ) تحت عنوان هاي زير ريز مي شود: نفس نه جسم است نه بخشي از جسم. نفس عرض نيست. خير و شر، نيروهاي سه گانه نفس. چهار فضيلت در مقابل چهار رذيلت. تعريف فضيلت ها و تقسيمات آن. فضايلي که زير حکمت، عفّت، شجاعت، سخاوت و عدالت قرار مي گيرد و اين که فضيلت ميانه ي دو رذيلت استگفتار دوم:
خوي آدمي و پيراستن اش، کمال او و راه وصول به اين کمال. عنوان هاي ريز اين گفتار اينهاست: رأي رواقيون، گروهي ديگر، جالينوس و ارسطو در تربيت. اختلاف مردم در پذيرش تربيت، برتري علم اخلاق، انسان و دو کمال او. کمال در لذت جسماني نيست. سخن جالينوس. پايه هاي سه گانه روان آدمي. اعترافات مسکويه. داستان آدمي و نفوس سه گانه اش. رأي حکيمان. نظر افلاطون. سخن حکيم اول. فصلي در تأديب کودکان و نوجوانان. فوايد تأديب. ظهور و رشد قوا در موجودات. پايگاه برين آدمي.گفتار سوم:
درخير و سعادت: اقسام و درجات، رأي فيثاغورس، بقراط، افلاطون و طبيعيون. رأي فيلسوفان محقق در باب سعادت. رأي مسکويه در دو رتبه ي سعادت. رأي ارسطو در مراتب سعادت. حکمت تنها راه سعادت تامّه، لذت اين سعادت حقيقي است. نبشته ي حکيمان در ستايشگاه ها، پيوستگي سعادت به جود.گفتار چهارم:
عدالت: حفظ برابري و نسبت هاي ديگر که به عنوان هاي کوچکتر ريز مي شود: مواضع سه گانه ي عدالت، شريعت حامي عدالت، ناموس هاي سه گانه ي ارسطو، چهار مايه ي زبان، تقسيم ارسطو از عدالت، عدالت انسان در برابر خدا، ارسطو و مسأله ي پرستش، گفته هاي فيلسوفان جديد، پرستش به تقسيمي ديگر. مايه هاي سعادت. مساقط و لعاين. مايه هاي شقاوت، نظر افلاطون. در تأثير عدل بر جان آدمي. فضيلت اعتدال است. مسئله اي دشوار و پاسخ آن. مسئله اي ديگر. عدالت در مکوّنات. درآمدي به گفتار آينده.گفتار پنجم:
محبت و صداقت: کشش به يکديگر در حيوان و جماد، دوستي و انواع آن، عشق، محبت الهي، انس آغاز محبت است، تشويق شريعت به انس و محبت، اختلاف دوستي ها به اختلاف انگيزه هاست، گونه هاي دوستي، محبت لوّامه، محبّت اخيار، محبّت شاهان بي اصل است. محبت پدر و فرزند، محبت خداوند بي آفت است، حفظ حد در محبت، محبت ناب، پليدي و نيکان، فضيلت دوستي، رأي ارسطو در باب دوستي، رأي سقراط، هشياري در برگزيدن دوست، رفتار با دوست، کسب فضيلت ها تنها در اجتماع ميسر است، دوست داشتن حکمت است. نظر ارسطو، چهار گروه نيکبخت.گفتار ششم: (8)
بهداشت روان و درمان بيماري هاي آن: بهداشت روان، نعمت هاي بيروني مايه ي بيم و اندوه، نعمت هاي دروني، بدان آينه ي نيکان.گفتار هفتم و هشتم:
بازگردانيدن سلامت به روان: غضب، تهور و جبن، سخن بقراط، پي آمد خشم، عجب و خودپسندي. داستان غلام و آن بزرگ، فيلسوف و آن دولتمند. مراء و لجاج، تيه، استهزاء، غدر، ضيم، در سوگ خانه ي بلورين، تجربه ي بزرگان معاصر، غضب و شره، دو حکايت از اسکندر، جبن، روش برخي فيلسوفان، علل ترس، دو مرگ است و دو زندگي، ترس از درد مرگ، کيفر، ندانستن فرجام، جدايي از کسان و برخورداري ها. حکمت مرگ آدمي، علاج اندوه، رأي ابواسحاق کندي، بيماري حسد.دو نمونه از دو اثر:
در اينجا متني از آغاز گفتار دوم تهذيب الاخلاق را که در تعريف خلق ( = خوي ) است به ترجمه ي نگارنده و سپس برابر همان بخش در اخلاق ناصري را در زير مي آوريم تا تفاوت متن مسکويه و اخلاق ناصري نمايان تر و روشن تر گردد. نخست ترجمه ي دقيق و بي کاست و فزود.متن تهذيب:
خوي حالي است براي نفس که سبب مي شود تا کارهاي نفس بي هيچ انديشه يا بررسي پيشين از او سرزند. اين حال بر دو گونه است. نخست آن که از سرشت آدمي است، همچون کسي که به کمترين چيزي به خشم مي آيد و به کوچکترين چيزي برانگيخته مي شود، يا چون کسي که از کوچکترين چيز مي ترسد. چون کسي که از صدايي که ناگهان بشنود مي هراسد، يا از خبري که به وي رسد به وحشت مي افتد. يا کسي که کوچکترين چيزي که از آن به شگفت آيد مي خندد، يا کوچکترين پيشامد ناخوشايند او را اندوهگين و افسرده مي سازد. دوم آن که به عادت يا ورزش پديد مي آيد. بسا که اين يکي سرچشمه از سنجش و انديشه ي پيشين مي گيرد. (9)متن اخلاق ناصري:
معادل همين متن را در اخلاق ناصري چنين مي خوانيم:خلق ملکه اي بود نفس را مقتضي سهولت صدور فعلي از او بي احتياج به فکري و رويتي. و در حکمت نظري روشن شده است که از کيفيات نفساني آنچه سريع الزوال بود آن را حال خوانند و آنچه بطيء الزوال بود آن را ملکه گويند. پس ملکه کيفيتي بود از کيفيات نفساني، و اين ماهيت خلق است.
و ما لمّيت او، يعني سبب وجود او دو چيز باشد: يکي طبيعت، و دوم عادت، اما طبيعت چنان بود که اصل مزاج شخصي چنان اقتضا کند که او مستعدّ حالي بود از احوال، مانند کسي که کمتر سببي تحريک قوه ي غضبي او کند، يا کسي که با اندک آوازي که به گوش او رسد، يا از خبر مکروهي که بشنود خوف و بددلي بر او غالب شود، يا کسي که از اندک حرکتي که موجب تعجب بود خنده ي بسيار کند، يا کسي که از اندک آوازي که به گوش او رسد، يا از خبر مکروهي که بشنود، خوف و بددلي بر او غالب شود، يا کسي که از اندک حرکتي که موجب تعجب بود خنده ي بسيار بي تکلف بر او غلبه کند، يا کسي که از کمتر سببي قبض و اندوه به افراط بر او در آيد.
و اما عادت چيزي بود که در اول به روِيّت و فکر اختيار کاري کرده باشد و به تکلف در آن شروع مي نموده، تا به ممارست متواتر و فرسودگي در آن، با آن کار الف گيرد و بعد از اِلف تمام به سهولت بي روِيّت از او صادر مي شود، تا خلقي شود او را. (10)
در جاهاي ديگر اين کتاب نيز حال بر همين منوال است. گاه متن مختصر مي شود. گاه بسط مي يابد. و در مواردي نيز چنانکه در همين نمونه به وضوح ديده مي شود، شرحي بر اصطلاح يا اشاره ي تهذيب مي افزايد. مانند توضيحي که درباره ي حال و ملکه آورده است و جز آن. سامان کلّي اثر را نيز بايد بر آن افزود که اخلاق ناصري در فنّ تهذيب اخلاق بنا بر يک « مقالت » است نه شش « مقاله » و آن يک نيز بر دو قسم مبادي و مقاصد تقسيم مي شود که قسم اول بر هفت فصل و دومي بر ده فصل بهر شده است.
در يک نگاه کلي به کارنامه ي گذشتگان شايد بتوان گفت که آنها چه در تأليف به زبان عربي و چه در نوشتن به زبان فارسي از شيوه ي نقل و نقد و تحشيه و تعليق و اختصار و استدراک، يا تحرير مجدد پيروي مي کردند و بدين گونه کوشش هاي پيشين را بر سامان دلخواه خود ترتيب مي دادند و در بازسازي و يا تکميل آن مي کوشيدند. همين شيوه در نقل معاني متون تازي به زبان فارسي نيز مشاهده مي شود که اخلاق ناصري نيز از جمله آنهاست، چنانکه گويي يک کار ابداعي پيشين در طول قرون هميشه در حال نقد و ويرايش و بازسازي است.
باري، کار خواجه در اخلاق ناصري نسبت به کار مسکويه در تهذيب الاخلاق نيز از اين قاعده مستثني نيست. و چنانکه گفته اند مقام استاد البشر را در تاريخ فلسفه ي اسلامي به طور عام مقام احيا کننده مي دانند، و به طور خاص، وي حتي احياء کننده ي سنت فلسفي و علمي، به ويژه در عصر انحطاط سياسي عقلاني است. اگر چه آثار او صبغه ي تکرار دارد، ولي اهميت آن از ابداع کمتر نيست بويژه تا بدان حدّ که زمينه ي نوزايي عقلاني مکتبي را فراهم ساخت. (11)
با مروري سريع به آنچه گفتيم ويژگي هاي اخلاق ناصري در سنجش با متن تهذيب چنين است: افزوني بخش تقسيمات حکمت در آغاز، تلخيص و يا بسط معاني مسکويه بر حسب موارد. افزوني يا کاستي در مثال يا تغيير آن به مثالي ديگر. افزوني شروح مطالب دشوار يا اصطلاحات علمي منقول از تهذيب. تجديد تقسيم بندي و فصل بندي اخلاق ناصري. افزوني فنّ سياست مدن و فنّ تدبير منزل برگرفته از فارابي و ابن سينا تا فنون سه گانه ي حکمت عملي يکجا در اين کتاب گرد آيد.
پي نوشت ها :
1. مترجم قرآن، مصحح آثار مسکويه.
2. ر. ک: تهذيب، صص 91، 104.
3. جاويدان خرد [ = الحکمة الخالدة ]، تحقيق بدوي، ص 25.
4. ر. ک: تجارب الامم، متن عربي ( 8 جلد ) به تصحيح نگارنده، تصدير: آثار مسکويه، نيز، تجارب الامم، ترجمه ي نگارنده، پيشگفتار: آثار مسکويه.
5. اخلاق ناصري، ص 36 با تصرف.
6. همان، مقدمه، صص 36- 37.
7. همان، صص 32- 34.
8. گفتار ششم متن زريق، در متن زنجاني يا تنها در ترجمه ي او، بر سه گفتار تقسيم شده است.
9. تهذيب الاخلاق، ص 31.
10. اخلاق ناصري، صص 101- 102.
11. تاريخ فلسفه در اسلام، ص 823.
1. مسکويه، تهذيب الاخلاق، تحقيق قسطنطنين زريق، الجامعة الامريکية، بيروت، 1996م.
2. همو، الحکمة الخالدة ( همان جاويدان خرد ) تحقيق عبدالرحمن بدوي، قاهره، 1952.
3. همو، تجارب الأمم متن عربي تحقيق و تصحيح نگارنده ( 8 مجلد ) انتشارات سروش، تهران، 1380.
4. همو، تجارب الأمم به ترجمه ي نگارنده، انتشارات سروش، تهران ( زير چاپ 1389 ).
5. نصيرالدين طوسي، اخلاق ناصري به تصحيح و تنقيح مجتبي مينوي - عليرضا حيدري، انتشارات خوارزمي، تهران، 1356.
6. م. م. شريف تاريخ فلسفه در اسلام، ج1، مرکز نشر دانشگاهي، تهران، 1362.
7. زنجاني، ميرزا ابوطالب، کيمياي سعادت ( = ترجمة طهارة الاعراق مسکويه )، به تصحيح و مقدمه ي نگارنده، دفتر نشر ميراث مکتوب/ نشر نقطه، تهران، 1357.
منبع مقاله :
صلواتي، عبدالله؛ (1390) خواجه پژوهي (مجموعه مقالاتي به قلم گروهي از نويسندگان) تهران: خانه کتاب، چاپ اول