در اين تاريخچه، (1) حرکت تکاملي شيطان پرستي تا اواسط قرون وسطا و سپس تحرک انکشافي آن از نيمه ي دوم قرون وسطا تا شيطان پرستي مدرن نشان داده مي شود. در اين روند، قوم بني اسرائيل ميراث دار شيطان پرستي است.
از دوره هاي بدوي و باستان که در مصر، بابل، مناطق شمال آفريقا، جنوب غرب آسيا و جنوب شرق اروپا آواره بودند و از تمدن هاي مختلف، تجليل از نيروهاي شر و ستايش الهه ي باروري را آموختند و فنون سحر و علوم جادويي و ساير علوم و فلسفه ها را به تدريج فرا گرفتند. در حدود قرون يازدهم تا سيزدهم، نظريه ي تجلي و ساير نگرش هاي عرفاني از جهان اسلام به دست اعراب يهودي به گنجينه ي حکمت پنهان يهود منتقل شد.
در اين دوره، يعني مجموعه ي هزاره هاي باستان تا حدود هزاره ي اول مسيحيت که به اواسيط قرون وسطا مي رسد، حرکت تکاملي سنت شيطاني با محوريت خانواده هاي بزرگ و پر نفوذ يهودي سپري شد.
از حدود قرون دوازده و سيزده ميلادي به تدريج، تحرک انکشافي شيطان پرستي آغاز مي شود که تا آغاز قرن بيست و يکم ادامه مي يابد. در اين دوره که شامل سده هاي پاياني قرون وسطا، عصر روشن گري و دوره ي مدرن مي شود، پرده داري و انکشاف نگرش ها و آيين هاي شيطاني را شاهديم. نخستين پرده برداري، ترويج و شيوع سحر و جادو در قرون يازدهم به بعد است که تا امروز به اوج خود رسيده است. پرده ي دوم از قرن سيزدهم به بعد با علني کردن « عرفان يهود » يا « کابالا » آغاز مي شود و امروز به اوج جلوه گري خود رسيده است.
پرده ي سوم علم گرايي و روي آوري به دانش در عصر رنسانس (2) است که با تکيه بر علوم سر و مباني کابالا و در چهارچوب سنت يهودي مسيحي رويکرد به دانش رقم مي خورد. پرده ي چهارم. موسيقي شيطاني است که نمادها و آيين هاي شيطاني را آشکارا به نام شيطان معرفي مي کند. پرده ي پنجم، سينماي شيطاني است که عقايد شيطان پرستي را در سراسر جهان تبليغ مي کند و سينماي شيطاني همانند ساحرانِ فرعون، شيطان را مدبري قدرتمند مي نماياند.
شيطان پرستي سه دوره ي تاريخي دارد:
شيطان پرستي بدوي، شيطان پرستي قرون وسطا و شيطان پرستي مدرن.
يک. شيطان پرستي بدوي
شيطان پرستي بدوي، شالوده اي خرافي داشته و به نوعي، انحراف از مسير تعاليم پيامبران گذشته بوده است. اديان ابتدايي هم چون اديان ابراهيمي، در جهت ترويج و شکوفايي توحيد و خداپرستي مي کوشيدند و سعي مي کردند اعتقاد به خدا و زندگي ابدي را ميان مردم گسترش دهند.مردم به پيروي از تعاليم پيامبران، کشت و زرع، باران، آفتاب و ساير نمودها و پديده هاي طبيعي را نشانه اي از پروردگار و لطف و رحمت او مي دانستند و همواره مي کوشيدند با ايمان، نيايش و آيين هاي معنوي، رحمت و برکت او را در زندگي خود جاري سازند؛ اما با وقوع خشک سالي ها، آفت ها و ديگر بلاياي طبيعي، به تدريج انحراف هايي مبني بر وجود الهه ي شر و بدي در مقابل خداي يکتا، پديد آمد.
انسان ها در زمان هاي قديم در برابر هر چيزي که قدرت مقابله با آن را نداشتند و از درکش عاجز بودند، تسليم مي شدند و سجده مي کردند، باور اين که شر و شيطان به طور مستقل، منشأ قدرت و اثر در عالم است، به باور دوگانه گرايي در اُلوهيت و ربوبيت انجاميد و مردم گمان کردند که با نيايش خداي خير و رحمت به تنهايي منافع شان تأمين نمي شود و به پرستش نيروهاي شر نيز نياز دارند؛ از اين رو جشن هاي باروري مي گرفتند و در آن زنان و مردان با هم آميخته، موسيقي هاي محرک مي نواختند. آنان گاهي خون انسان ها و کودکان را تقديم شياطين مي کردند. ريختن خون « نشانه ي تقدس » (3) اين مراسم به شمار مي رفت. قرباني کردن فرزند نخست به ويژه پسرها، در بسياري از قبايل بدوي از جمله در ميان عبرانيان رايج بوده است.
در بعضي از دوره ها پرستش الهه ي باروري، جايگزين شيطان پرستي مي شد. الهه ي باروري در حقيقت، زمين بود که در وجود يک زن نمود مي يافت. آيين آميزش آزاد، نيايش و طلب باروري و برکت از جمله مراسم در اين دوره بود. در سرزمين مصر، الهه ي مذکر که نماد آن خورشيد بود، « اُزيريس » (4) نام داشت و الهه ي باروري همسر او، « آيسيس » (5) ناميده مي شد. البته گاهي اين موقعيت ها جا به جا مي شد و الهه ي آسمان به صورت مؤنث ( نوت ) (6) و الهه ي زمين به چهره ي مذکر ( گِب ) (7) در مي آمدند.
اين اعمال بر اساس قوانين سحر و جادو معاني خاصي پيدا مي کردند؛ نمونه، اعمال جنسي عَلَني و جشن هايي که در آن رفتارهاي غير اخلاقي آشکارا انجام مي شد با « قانون تشابه » در جادوگري هماهنگ بود. اين قانون مي گويد: « هر چيزي مشابه خود را ايجاد مي کند»؛ از اين رو براي باروريِ هر چه بيش تر زمين، بايد عمل جنسي و باروري را آشکارا و دسته جمعي در برابر زمين انجام داد تا محصول بيشتري ايجاد شود.
در بسياري از کشورهاي جهان هنگام کاشت يا برداشت محصول، رابطه ي جنسي همسران و غيرهمسران رايج بوده و در موارد زيادي هنوز هم ادامه دارد. البته اين آيين ها و نمادها همواره معناي ثابت نداشته است. معمولاً هر ملتي که بر ملت ديگر غلبه مي کرد، الهه ي قوم مغلوب در الهه ي ملت پيروز منحل مي شد و به صورت جلوه اي از وي در مي آمد.
بر اساس شواهد تاريخي، شيطان پرستي در زمان پديد آمدن زبان، خط و زمان مادها، سومريان، بابليان و... نيز ادامه داشت تا در قرون بعد از آن، شکلي ديگر يافت.
با وجود مطالب مطرح شده، باز هم عده اي مبدأ شيطان پرستي قديمي را دوره ي قرون وسطا مي دانند. موضوعي که امروزه درباره ي شيطان پرستي قديمي مطرح شده، به اين نکته منتهي مي شود که اصولاً شيطان را کليسا به وجود آورد و تمام بدي ها و پليدي ها را به او نسبت داد تا به نوعي هم خدمتي به بشر کرده باشد و هم گناهان را از خود دور کند و هم چنين جادوگران را (که در قرون وسطا از قدرت زيادي برخوردار بودند) با عنوان جادوگران سياه و پيروان شيطان معرفي کرد تا قدرت آنان را در بين مردم از ميان ببرد.
البته اين نظريه صحيح نيست و انسان را حداقل از لحاظ فکري راضي نمي کند؛ زيرا قبل از مسيحيت و در زمان حضرت ابراهيم و حضرت موسي (عليه السلام) و حتي بسيار پيش از آن ها شيطان به عنوان موجود خارجي وجود داشته و مردم هم به آن اعتقاد داشتند؛ چنان چه وجود شيطان و عقيده به اين موجود ماورائي هميشه بر سر زبان ها بوده و مردم از او وحشت و ترس داشته اند. در يکي از کتيبه هاي قديم، اوصاف شياطين را اين گونه گفته اند:
« اينان سُم هاي خدايان اند، از ديوارهاي بسيار ضخيم عبور مي کنند و از بام هاي بلند فرود مي آيند. گويي طوفان اند که از خانه اي به خانه اي مي روند. هيچ دري جلوي ورود آنان را نمي تواند بگيرد و هيچ قفلي آنان را بر نمي گرداند و همچون مار از زير درِ خانه ها به درون آن مي آيند و چون باد از زير پاشنه ي در داخل مي شوند. زن را از آغوش شوهر و کودک را از بغل مادر مي ربايند و اينان هر کدام اسمي و کاري را بر عهده دارند. لابارتو قاتل کودکان خردسال است. لاباسو علت رعشه ي اندام است. احناسو باعث سياهي چهره و زردي رخسار است. » (8)
پس نظريه ي فوق مبني بر اين که شيطان را کليسا درست کرده، مي توان نظريه اي مُغرِضانه نسبت به مسيحيت و کليسا خواند که مي خواهند بدين وسيله به پايه هاي فکري آن، هجوم بياورند و به آن لطمه بزنند. البته ناگفته نماند که اين که کليسا در قرون وسطا به شدت با جادوگران مقابله کرده و اعمال وحشيانه اي با عنوان « انکيزيسيون » (9) يا « تفتيش عقايد » انجام مي داده، کاملاً صحت دارد:
« روحانيان و کشيشان تأکيد مي کردند که غيب گويان و ساحران سوار بر جارو و سيخ اجاق، همه شب به سوي محفل جادوگران سَبت (10) پرواز مي کنند و آن جا در جذبه ي رقص از شيطانِ خويش براي آزار مردم تعليم مي گيرند. انگيزيسيون، تمام کساني را که به سحر و جادو مظنون بودند به زندان مي انداخت، شکنجه مي داد و در آتش مي سوزاند... تفتيش عقايد در چهار گوشه ي اروپا به دنبال ساحران و جادوگران مي گشت و بر سر مردمان وحشت مي پراکند. کليسا با اين وسايل بي شرمانه مي خواست مردم را بترساند و به اطاعت از قدرت خويش وادار سازد. » (11)
دو. شيطان پرستيِ قرون وُسطا
با نگارش نهايي تورات و کتاب مقدس مسيحيان، رفتن به سمت علم و دانش، عملي ضد دين و شيطاني پنداشته مي شد و شيطان به صورت مظهر دانايي و راهنماي بشر به سوي درخت معرفت درآمد. در حکاکي هاي « لويي برتون » (12) از شياطيني که « جان واير » (13) شناسايي کرد. رابطه ي شيطان با علوم و فنون به خوبي روشن است.در نگرش يهودي - مسيحي، فرشتگان اسير خدايند و شياطين آن دسته از فرشتگاني هستند که براي به دست آوردن آزادي سر به عصيان گذاشته اند. تبعيعت انسان از شيطان نيز باعث آزادي از فرمانبري در برابر پروردگار است. اين احساس آزادي به ويژه براي کشاورزان و کارگران ضعيفي خوشايند و خواستني بود که در قرون وسطا از همدستي کليسا و اشراف رنج مي بردند و به نام خدا در بند مقامات ديني و دينوي بودند.
آن ها از تخيل نيروهاي مرموز و سيه چهره با پوست کلفت و چروکيده که شبيه پوست زحمت کشيده و رنج ديده ي خودشان بود، احساس آرامش و همدلي بيش تري مي کردند؛ از اين رو در سده هاي پاياني قرون وسطا ميل به شيطان پرستي و جادوگري در ميان مردم اروپا بالا گرفت؛ به ويژه گردهمايي هايي با نام سَبت در روز شنبه برگزار مي شد و در آن رابطه ي آزاد جنسي انجام مي شد، و شرکت کنندگان با اين اعمال، مخالفت با تعاليم کليسا و احساس خوشايند آزادي را ابراز مي کردند.
بايد توجه داشت که اين اعمال غيراخلاقي براي آن ها چندان غيرقابل تحمل نبود؛ زيرا آموخته بودند که ناموس شان را در اختيار اربابان و اشرف قرار دهند. البته معناي نمادين باروري آن جشن ها در دوره ي باستان و زندگي بدوي نيز براي اين رعيت هاي کشاورز قابل توجه بود.
آن ها اعتقاد داشتند که از جانب شيطان، خير و برکت زيادي به انسان رسيده و گاهي هم اگر قصد شيطان، شر بوده، وقتي انسان هاي پرهيزگار و نيکوکار منصفانه با او رفتار کرده اند، حاصل کارش، به خير منجر شده است.
گروهي از يهوديان در طول قرون وسطا علوم و انديشه هاي به جا مانده از يونان و متون اسلامي را به خوبي فرا گرفتند. اين در حالي بود که کتاب مقدس آنان پي گيري دانش را عصيان در برابر خدا معرفي مي کند و همين منع را عده اي دليل اصلي ماندگاري شيطان پرستي مي دانند. البته يهوديان، نظريات و انديشه هاي عارفان مسلمان را تقريباً بدون تأخير از طريق اعراب يهودي به دست مي آوردند و به خوبي فرا مي گرفتند.
سه. شيطان پرستيِ مدرن
« شيطان پرستي مدرن » از نيمه ي قرن شانزدهم آغاز شد. « کاترين دومديچي » (14) از يک خانواده ي بزرگ يهودي و دختر « لورنز » جادوگر بزرگ، همسر « هنري دوم » (15) پادشاه فرانسه بود. وي پس از مرگ همسرش مراسم « بلک مَس » (16) را بين اشراف و درباريان فرانسه بنيان گذاشت. اين مراسم از روي مدل آيين هاي جادويي باروري باستاني و بدوي و گردهمايي هاي جادوگران در قرون وسطا بازسازي شد و در مدت کوتاهي به دربار ساير کشورهاي اروپا از جمله انگلستان، آلمان و اتريش راه يافت.پس از مدتي، نوزاداني به دنيا آمدند که پدران شان معلوم نبود و مادران شان نيز آن ها را نمي خواستند. در اين جا بود که ابتکار « کاترين دِشي » (17) ( با نام مستعار لاوازين ) (18) مراسم « اتاق درخشان » (19) طراحي و آيين شيطان پرستي تکميل شد. اين مراسم، بازتوليدِ آيين قرباني انسان بدوي بود. اتاق درخشان کاملاً سياه پوش و تنها منبع روشنايي آن يک شمع بود. نوزادان در اين اتاق، قرباني مي شدند و خونشان به شيطان تقديم مي شد. اين قضيه پس از مدتي افشا شد و عده اي بازداشت و مجازات شدند؛ اما هنگامي که شخصيت هاي بلندپايه ي کشوري در معرض اتهام قرار گرفتند، مقامات، دستور توقف پي گيري را صادر کردند و اين مراسم به طور مخفيانه و محرمانه ادامه يافت.
البته برخي بر اين عقيده اند که شيطان پرستي مدرن را عده اي از اَشراف انگلستان درحدود قرون چهارده و پانزدهم ميلادي، (که عضو گروه فراماسونري « اردو تمپل ارينتز » (20) به رهبري « سرفرانسيس دشوود » (21) بودند) در قالب باشگاه « آتش جهنم » (22) در شهر لندن بنيان نهادند. شهر لندن از اوايل قرن نوزدهم مرکز شيطان پرستان در اروپا شد.
اين آيين ها در طول قرن هاي هفدهم و هجدهم در قالب گروه هاي سري ادامه يافت که اشراف ايجاد و آن ها رهبري مي کردند؛ گروه هايي نظير « ژرمن باکسن »، « پسران نيمه شب »، (23) « موهاکس ها » (24) و « نفرين شدگان ». (25) بعضي از اين گروه ها مثل باشگاه آتش جهنم بسيار گسترده بودند و شاخه هاي متعددي داشتند. سرانجام اين گروه ها به شکل گيري انجمن هاي فراماسونري در انگلستان و فرانسه و از مجموع آن ها « گراند لژها » (26) ايجاد شد و سپس در تمام اروپا، امريکا و به تدريج در تمام دنيا رخنه کرد.
در قرن نوزدهم براي ترويج و ايجاد مقبوليت شيطان پرستي، کوشش هايي صورت گرفت. ديانا وگان در کتابي با نام « اعترافات داستان زنان »، شيطان پرستي را مطرح کرد. او نقل مي کند که چگونه در اين گروه ها و محافل براي پرستش شيطان اعمال غير انساني انجام مي دادند و در انتظار روزي بودند که اصول اخلاقي مقبول جامعه را براندازند. البته بعدها دروغ بودن اين داستان مشخص شد؛ ولي تأثير خود را براي معرفي و ترويج شيطان پرستي و سنجش اقبال مردم به آن گذاشته بود.
در آغاز قرن بيستم، چهره ي برجسته ي شيطان پرستي، دانشمندي به نام « آليستر کراولي » (27) است. او تحقيقاتش را درباره ي حقيقت بشر و اعمال شيطاني در سال 1898 م هنگام پيوستن به گروه « هرمتيک اوردر » (28) آغاز کرد. سپس به جامعه ي جادوگران انگليسي زبان محلق شد که افرادي مثل « دبليو بيتس »، « آرتورمکن » و « ديون فورچون » از اعضاي آن بودند.
وي بعدها به طور شخصي، اعمال شيطاني بي سابقه اي را ابداع کرد و طرفداراني را نيز براي خود فراهم آورد که انجمن « شيطان براي شيطان » (29) را به رهبري وي تشکيل دادند. اين امر باعث شد پايگاهي دائمي در جزيره ي چفالو واقع در سيسيل داير کند و نام آن را « صومعه ي تِلِما » (30) بگذارد. او در سال 1947 م از دنيا رفت و در مراسم تدفينش مراسم بلک مس اجرا شد.
مراسم شيطان پرستي مدرن، مراسمي براي دعوت از شيطان باطني و حس اهريمني دروني است که با اعمال جنسي آرام و ارضا مي شود. آن ها جسم پرست اند و اعتقاد دارند هر آن چه وجود دارد، مديون آلت تناسلي آدمي است و انسان بايد کامل ترين لذت جسماني و جنسي را در اين دنيا ببرد.
آن ها هم چنين معتقدند بعد از مرگ، روح کساني که در دنيا لذت جسماني لازم را نبرده اند، به اين دنيا بر مي گردد تا لذت جنسي خود را کامل کند. در چنين مراسمي، مخلوطي از اسپرم، همراه ادرار با عنوان « آب مقدس » (31) بر روي حاضران پاشيده مي شود.
پي نوشت ها :
1. مظاهري سيف، حميدرضا، نگاهي تاريخي به پديده ي شيطان پرستي، هفته نامه حوزه، شماره ي 252.
2. رنسانس (Renaissance) يا نوزايي، جنبش فرهنگي مهمي که آغازگر دوراني از انقلاب هاي علمي و اصلاحات مذهبي و تغييرات هنري در اروپا شد. عصر نوزايي، دوران گذر بين سده هاي مياني و دوران جديد است. اولين بار لفظ رنسانس را فرانسوي ها در قرن شانزدهم به کار بردند. معمولاً شروع دوره ي نوزايي را سده ي چهاردهم در شمال ايتاليا مي دانند. رنسانس در سال هاي 1300 م از ايتاليا آغاز شد و در عرض سه قرن در سراسر اروپا انتشار يافت.
3. همانند نوشيدن شراب در عشاء رباني مسيحيت که به عنوان نشانه ي تقدس و خون مسيح است.
4. Osiris.
5. lsis.
6. Nut.
7. Geb.
8. مبلغي آباداني، عبدالله، تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج2، صص 539 و 540.
9. lnquistion.
10. Sabbat.
11. کاسمينسکي و ديگران، تاريخ قرون وسطا، ص 237.
12. Louis Burton.
13. John Wire.
14.Caterina de'Medici
15. Henry ll (1559- 1519 م) بين سال هاي 1547- 1559 م پادشاه فرانسه بوده است.
16. Black mass.
17. Catherine de Chi
18. Lavasin.
19. Luminous Room.
20. Ordo Templi Orientis.
21. Sir Francis Dashwood.
22. Hellfire Club.
23. Midnight Boys.
24. Mohawks. که نام يک قبيله ي سرخ پوستي آدمي خوارِ امريکايي نيز است.
25. Curseds.
26. Grand Lodge.
27. Aleister Crowley ، متخصص علوم خفيه، نويسنده، کوه نورد، شاعر و مرتاض که امروزه به علت تأثيرش بر گروه هاي مختلف و کتاب قانون ( The Book of the Law ) شهرت دارد. هم چنين وي را شطرنج باز، نقاش، طالع بين، لذت جو، دو جنسيت خواه، علاقه مند به انواع مواد مخدر و در عين حال منتقد اجتماعي مي دانند. او زماني نيز ادعاي فراماسون بودن داشت. وي الهام بخش ده ها نظريه و فرقه ي باطل محسوب مي شود.
28. Hermetic Order.
29. Devil for Devil.
30. Abbey of Telema.
31. همانند آب مقدس در مراسم عشاء رباني مسيحيت.
امين خندقي، جواد، (1390)، شناخت و بررسي شيطان پرستي، قم: ولاء منتظر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، چاپ پانزدهم