رده بندي دانش ها از نگاه خواجه نصيرالدين طوسي و ناصر الدين بيضاوي (1)

تازگيِ گفتاري که پيشِ روداريد، يکي آن است که با ديدگاه خواجه نصير درباره ی رده بندي دانش ها بر پايه ی رساله ی في اقسام الحکمة او آشنا مي شويم و دو ديگر، اينکه تاکنون از ابوسعيد ناصرالدين بيضاوي، مفسّر و متکلّم بلند آوازه
سه‌شنبه، 15 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رده بندي دانش ها از نگاه خواجه نصيرالدين طوسي و ناصر الدين بيضاوي (1)
رده بندي دانش ها از نگاه خواجه نصيرالدين طوسي و ناصر الدين بيضاوي (1)

 

پژوهش و ويرايش: دکتر عباس محمد حسن سليمان
پارسي کرده ی: محمد حسين ساکت (1)



 

چکيده

تازگيِ گفتاري که پيشِ روداريد، يکي آن است که با ديدگاه خواجه نصير درباره ی رده بندي دانش ها بر پايه ی رساله ی في اقسام الحکمة او آشنا مي شويم و دو ديگر، اينکه تاکنون از ابوسعيد ناصرالدين بيضاوي، مفسّر و متکلّم بلند آوازه ی ايراني، در اين موضوع چيزي نشنيده ايم.
ويراستار و پژوهشگر گفتار کنوني، دکتر عباس محمد حسين سليمان، دو دست نگاشت از خواجه نصير و بيضاوي را که در دارالکتب المصرّية قاهره نگاه داري مي شوند، ويراسته است و همراه با درآمدي پژوهشگرانه و يادداشت هاي سودمند به دست نشر سپرده است. (2)
اينک، پارسي شده ی جُستار نويسنده را با اندکي افزوني، به ويژه درآوردن برابرهاي انگليسي اصطلاحات و پاره اي از توضيح ها، با هم مي خوانيم- مترجم.

درآمد

رده بندي دانش ها يکي از جُستارها و گفتارهاي مهمي است که از ديرباز فيلسوفان و دانشمندان مسلمان و نامسلمان بدان پرداخته اند و در تاريخ علم جايگاه ويژه اي پيدا کرده است. پس از جنبش ترجمه و سرازير شدن دانش هاي پيشينيان به جهان فرهنگي اسلام، (3) رده بندي ارسطويي دانش ها راه خود را به نگاشته هاي انديشه مندان و فيلسوفان مسلمان گشود. از کندي در سده ی سوم هجري/ نهم ميلادي گرفته تا شاه ولي الله دهلوي در سده ی دوازدهم/ هجدهم ميلادي، دانشمندان مسلمان بخش در خور نگرش از توش و توان علمي خويش را به رده بندي دانش ها ويژگي داده اند. پيشتر، نگارنده در گفتاري به بررسي ديدگاه غزّالي درباره ی رده بندي دانش ها پرداخته است. (4)
بي گمان پژوهش ها و کندو کاوهايي چند براي نشان دادن جستارها و بررسي کوشش هاي دانشمندان مسلمان در زمينه ی رده بندي دانش ها انجام گرفته است. با اين همه، هنوز هم به پژوهش و جستارهاي فراوان ديگري در اين باره نيازمنديم تا بتوانيم نقش دانشيان تازي و مسلمان را در رده بندي دانش ها از آغاز سده ی هفتم هجري/ سيزدهم ميلادي آشکار سازيم. در اينجا نمي خواهيم بگوييم که چون خود موضوع رده بندي را برگزيده ايم، به يقين اين موضوع نسبت به ديگر مايه ها بيشتر شايسته ی گفتار و جستار است. ما مي خواهيم بگوبيم که: موضوع رده بندي در خورِ پژوهش و بررسي است؛ زيرا بر پايه ی نهاد چارچوب همگاني که تصوّر از آگاهي و شناخت و دانش ها، ريخت ها، بخش ها و عنصرهاي آنها قرار دارد. همين گونه، رده بندي، ارائه کننده ی جدايي و دريافت ما از دانستني ها يا دانش ها از نظر مرتبه ها و هدف هاست. براي همين است که اين کار در چارچوب آگاهي همگاني، اثري سترگ دارد، به ويژه از نگاه گونه هاي کارشناسي و تخصصي در پاره اي از رشته ها، منهاي ديگر رشته ها. امروز در دانش نوين، اين نقش آشکار است. بدين سان، موضوع رده بندي شناسه اي از گونه گون دانش ها و هدف هاي آنها را در دسترس مان مي نهد- کاري که در گسترش و بالندگي کرانه هاي شناخت و آگاهي بشري نشانِ مثبتي بر جاي مي گذارد.
بيشترين گمان اين است که رده بندي تازي يا اسلامي دانش ها بر پايه ی ديد و نگرش يا تصور فلسفي از سرشت دانش و موضوع و هدف هاي آن بار است و از درکِ درست اسلاميِ دانش، که بر شالوده ی يگانگيِ خرد انساني و همکاري و همگانيِ همگي ويژگي هايش براي به دست آوردن دانستني ها و گسترش و بهره وري از آنها استوار است، جدا و رهاست. پس، رده بندي بر درک و برداشت مان از خرد اسلامي پرتو مي افشاند و ما را در چگونگي به کارگيري از آن و بهره وري از گذشته ی زاينده و سرشارش بينا مي سازد.
از آنجا که خرد اسلامي پيوسته در جستار و گفتار و حکمِ خود درباره ی اشيا به قرآن کريم و آيين شريف پيامبري استناد مي جويد، بُن مايه ی رده بندي بيشتر در برگيرنده ی تافته اي است بافته از باور دينيِ اسلاميِ دانش ها و نيز دانش هاي زباني ( علوم اللغة )، از آن رو که به دانش هاي ديني گره خورده اند.
اين بدان معنا نيست که فيلسوفانِ مسلمان تنها بدين دانش ها بسنده کردند. آنان با همين شناخت، هر آنچه را از دستاوردهاي فرهنگي و در زمينه هاي گوناگون و به ويژه پس از دستيابي مسلمانان به ميراث يوناني به جامعه ی اسلامي راه يافت، فراگرفتند. بدين سان، ردِپاي رده بندي هاي يونانيان در کنار رده بندي ارسطو و ديگر فيلسوفان در رده بندي هاي تازي / اسلامي دانش ها پيدا شد.
به وارونه ی اين واقعيت، مي بينيم که برخي از پژوهشگران- چه مسلمان و چه خاورشناس- تأکيد مي ورزند که فيلسوفان تازي و مسلمان در رده بندي هايشان از دانش از رده بندي ارسطويي الهام گرفته اند. گويا اينان گونه گوني خواسته هاي فرهنگي و اجتماعي ميان تمدن اسلامي و تمدن يوناني را از ياد برده اند يا ناديده گرفته اند.
افزون بر اين، مسأله ی رده بندي دانش ها در سده ی هفتم هجري/ سيزدهم ميلادي از چشم انداز پژوهشگران ارج و بهاي شايسته و بايسته اي نداشت. در آن سده، هيچ کدام از آنان در رده بندي دانش ها به جستار و کندوکاوي کوششگرانه دست نيازيد. براي همين است که فراخورِ تاب و توان خويش به جستجو در دست نگاشت هاي سده ی هفتم برخاستيم تا به نگاشته اي درباره ی رده بندي دانش ها دست يابيم. از بخت خوش، دو دست نگاشت يافتيم: يکي، از نصيرالدين طوسي و ديگري از ناصرالدين بيضاوي.
اينک، به بررسي موضوع رده بندي در اين سده و بيان سرشت آن، و جايگاهش در ميان رده بندي هاي گذشته، چه در جهان اسلام يا جهان يوناني، مي پردازيم. از خداوند بزرگ، اميد ياري و درستي و استواري داريم.
دکتر عباس محمد حسن سليمان
بيروت، 1996/4/15م

فصل نخست

انديشه ی رده بندي دانش ها و دگرگوني و گسترش آن در جهان اسلام

يک) رده بندي دانش ها؛ معنا، سرچشمه ها، و پيوند آن با پيشرفت تمدني مسلمانان

رده بندي ( classification ) اين است که چيزهايي را به دسته ها و گونه ها بر پايه اي بنهيم، که با آن به آساني بتوانيم پاره اي از آنها را از پاره اي ديگر جدا کنيم و بازبشناسيم. به سخن ديگر، رده بندي يعني سامان دهي معناها برابر پيوندها و وابستگي هايي که برخي از آن چيزها را به برخي ديگر گره مي زند. (5) از همين جاست رده بندي دانش ها ( classification of sciences )، که عبارت است از پيوند داد و ستدي ميان دانش ها و جايگاه اين پيوند در به رشته کشيدن شناختي است که اين رده بندي به پايه هاي مشخصي ياري مي رساند تا ويژگي هاي موضوعاتي را بازتاب دهد که دانش هاي گوناگون به بررسي آنها مي پردازند. همچنين اين پيوند داد و ستدي ميان دانش ها، همبستگي ميان اين موضوع ها را بازتاب مي دهد.
موضوع پايه هاي رده بندي دانش ها، از ديد شناخت شناسي، مي تواند يا با سرعت موضوع جُستارِ دانش ها هماهنگ افتد، يا خود به نيازهاي زيستي انسان وابسته گردد. (6)
بدين سان از آن رو که فيلسوف برابر وظيفه ی فلسفي اش مي خواهد بر همگي شناخت ها و دانستني ها چيرگي يابد و پاسخ آنها را به تنها گردونه اي که از آن جدا مي شود و تنها هدفي که به سوي آن مي رود برگرداند، به رده بندي دانش ها مي نگرد؛ خواه اين گردونه کيهان باشد يا انسان. (7)
چون فلسفه پيوسته به انديشه ورزي علمي در روزگار خويش مي پردازد، يعني در ريشه و گوهر با دانش ناسازگار نيست، پس براي دستيابي به قاعده ی ژرفي که همگي دانش ها در آن اشتراک دارند و از آن جدا مي شوند، به بررسي دست مي يازد. پيداست که تا اين مسأله به روشن ساختن مرزهاي اين دانش ها و پيوند برپا ميان آنها وابسته است، رده بندي دانش ها ارتباط تنگاتنگي با روشِ کاربردي فيلسوف دارد. (8)
طبيعي است که فيلسوف از دانش هاي روزگار خود با رده بندي سخن مي گويد؛ اگر چه فيلسوفان در رده بندي هاي خود از دانش ها همداستان نيستند. اين کار گذشته از دوگانگي شان در ديدگاه، به دوگانگي و گوناگوني خود دانش ها از روزگاري به روزگار ديگر بر مي گردد. (9)

سرچشمه هاي رده بندي دانش ها در نزد مسلمانان

مسلمانان در رده بندي دانش ها از رده بندي ارسطويي، (10) که شارحان فلسفه ی ارسطو مانند اَمُنيوس ( Ammonius ) سمپليکيوس ( سنبليقيوس الرومي Simplicus al-Rumi ) و يحياي نحوي ( John the Grammarian ) در سده هاي پنجم و ششم ميلادي پايه گذاشتند، و آنچه شايد در پاره اي از اشاره هاي سرسري در کتاب هاي طوبيقا ( جدل ) اخلاق نيکوماخس و متافيزيک ( ما بعدالطبيعه ) مي يابيم، تأثير پذيرفتند.
آن شارحان توانستند پايه ها و قاعده هايي را بيرون کشند که رده بندي دانش ها در نگاشته هاي ارسطو بر آنها استوار شده بود. از ديدگاه آنان، مسائلي که در حکمت نظري يا در دانش هاي نظري از آنها گفت و گو مي شود، بر سه گونه است: گونه ی نخست، آنچه هستي شان به ماده ی جسماني و حرکت وابسته است، مانند اجرام چهارگانه ی آسماني، آثار عُلوي ( آسماني )، جاندار، گياه، کاني ها، نفس حيواني ( جان )، نيروهاي درک کننده، و آنچه در احوال ويژه آنها يافت مي شود، همچون جنبش ( حرکت )، آرامش ( سکون )، بودِش ( کون ) و نبودِش و تباهي ( فساد ) همه ی اينها از مبحث هاي حکمت طبيعي است.
گونه ی دوم، ویژه ی اموری است که هستی آنها به ماده و حرکت وابسته است، ولی لازم نیست تعریف شان بدان دو وابسته باشد، مانند شماره ( عدد ) و ویژگی های آن، و همچون کره ای، دایره ای و چهارگوش بودن و جز آن. این مسائل نمودار حکمت ریاضی یا تعلیمی (mathematics) است.
گونه ی سوم، ويژه ی اموري است که نه در هستي و نه در تعريف خود به ماده و حرکت نياز ندارند، مانند ذات پروردگار، جوهر روحاني، معاني عامه ی همگي آفريدگان، همچون جوهر ( گوهر essence )، عَرَض ( accident )، هويّت يا اين هماني وحدت و کثرت، علّت و معلول جزئي و کلّي و آنچه بدان ها مي ماند. اين امور نمودار مباحث حکمت الهي است که فلسفه ی اُولي يا علم کلّي، يا مابعدالطبيعه نيز ناميده شده است.
آن گاه هرگونه از حکمت به تنه و شاخ و برگ هايي بخش مي شود. تنه ی حکمت طبيعي هشت تاست، که به نام کتاب هاي ارسطو ناميده شده است، يعني آن رشته ها شمارش گرديده است. شاخه هاي آن حکمت طبيعي يا گونه هاي فرعي اش هفت تاست: پزشکي، احکام ستاره شناسي، قيافه شناسي، خواب گزاري، طلسم ها و شعبده بازي ها، دانش هندسه، دانش هيئت و دانش موسيقي. (11)
دانش هاي کاربردي، چيزي را در بر مي گيرد که نخست، موضوع آن کنش فرد انسان است؛ دوم آنچه موضوع آن انسان در خانه است؛ سوم آنچه موضوعش انسان در جامعه است. در پي اين مرزبندي، اين دانش ها به سه دسته بخش مي شوند: اخلاق، که موضوع آن کنش انساني در پيوند با فرد است؛ تدبير منزل، که موضوعش کنش انساني از آن جهت که در خانواده است؛ و سياست که موضوع آن کنش انساني در درون اجتماع است. (12)
دانش هاي شعر و شاعري که بدان افزوده شده است، همه ی دانش هاي کاربردي را در بر مي گيرد. ارسطو جز در کتاب شعر که به ما رسيده است، در ديگر نگاشته هايش بدان نپرداخته است. کتاب خطابه، از يک سو به جدل و از يک سو به سياست گره مي خورد. ارسطو بيشتر مي خواهد خطابه ( سخنوري ) را به سياست، يعني به شاخه اي از دانش هاي کاربردي، پيوند دهد. (13)
با نگاه به آنچه گذشت، مي بينيم که چندگانگي دانش ها در نزد ارسطو از چندگانگي سلسله مراتب آنها و از چندگونگي موضوع هايي بر مي خيزد که به بررسي شان مي پردازد. اين چندگانگي از جايگاهي بر مي خيزد که هر دانشي از جنبه ی سامان دهي هستي شناسيِ ( ontology ) شناخت جاي آن را مي گيرد.
در اينجا ارسطو از آنچه در کتاب ششم جمهوري افلاطون آمده است، چندان دور نمي شود، (14) آنجا که جدايي و بازشناسي ميان چهار مرتبه ی هستي با چهار مرتبه و گونه هاي شناخت سازگار و همخوان است. (15)
اکنون مي ماند منطق ارسطويي در مسأله ی رده بندي دانش ها در نزد ارسطو، جايگاه منطق در ميان اين دانش ها چيست؟ از آنجا که بي گمان، منطق دانش است، پس چرا در رده بندي ارسطو نيامده است؟ دليل راستين اينکه ارسطو در اين رده بندي منطق را کنار مي گذارد آن است که منطق به معناي حقيقي اش دانش نيست، بلکه ابزار دانش است. به سخن ديگر، منطق چيزي جز آستانه و درآمد نيست؛ براي همين است که از رده بندي اصلي دانش ها بيرون رانده شده است. (16)
مي توان گفت که بيشترينه ی فيلسوفان مسلمان و عرب از ساختار اين رده بندي که شارحان ارسطو پي افکندند، پيروي کرده اند. با اين همه، آنان فزوده هاي فراواني، به ويژه در حوزه ی دانش هاي وابسته به دين اسلام که شالوده ی تمدن مسلمانان به شمار مي آمد، در آن گنجاندند.

پيوند ميان رده بندي و پيشرفت تمدني در نزد مسلمانان

خلافت اسلامي در روزگار عباسيان ( 132-656 ق/ 661-1274م ) سرفصل تازه اي گشود که امّت اسلامي پيشتر در تاريخ خود آن را نشناخته بود. نمودار اين سرفصل تازه، گرايش خليفگان به گونه گون جستارهاي علمي و فلسفي از منصور ( 136 -158ق/775م ) آغاز شد و به مأمون ( 198-218ق/ 813 -833م ) پايان گرفت. (17) از اينجاست که دوران فرمان روايي عباسيان نمودارِ روزگاري است که در آن خليفگان به رويکرد چشمگير خود به دانش و آگاهي بازشناسي مي شوند. (18)
برآيند اين کار آن بود که دانشمندان در هموارسازي راه پيشرفت تمدن جهان سهم سترگي داشتند. در روزگار خاندان عباسي، جنبش بزرگ فلسفي و علمي درخشش گرفت و راه خود را به « روزگار زرين اسلام » گشود. (19)
جنبش ترجمه و تازي گرداني از زبان هاي بيگانه، به سانِ درآمد و ديباجه ی شناخت خيزش هاي فرهنگي در اين تمدن بود. دانش هاي يونان در رشته هاي رياضي، ستاره شناسي، پزشکي، جغرافيا، علوم طبيعي، فلسفه، منطق و مانند آنها، در برابر دانش پژوهان و دانشمندان مسلمان عرب فراهم آمد و همراه با پانوشت ها، يادداشت ها، بررسي ها و نقد و نگرش هاي سرشار و انبوه به زبان تازي ترجمه شد. يکي از دستامدهاي اين کار، پديداري دانشمندان مسلمان و عرب بود که با درس، شرح، پژوهش، نقد و پانوشت بر آن دانش ها، دگرگوني شگرفي آفريدند. بدين گونه، ترجمه به زبان تازي بستر نگارش و جستارهاي علمي را فراهم آورد.
به دنبال آن جنبش علمي، دانشمندان و فيلسوفان پيدا شدند که در آشکاريِ برجستگي هاي انديشه ی اسلامي و پابرجايي دستاوردهاي آن نقش آفرين بودند.
در رشته ی رياضيات و ستاره شناسي: ثابت بن قُرّه، خوارزمي، محمد فرغاني، خواجه نصيرالدين طوسي و ديگران؛ (20) در دانش پزشکي و درمانگري: ابوبکر رازي و ابن سينا (21)؛ در نورشناسي: ابن هيثم (22)، و در فلسفه: کِندي، فارابي و ابن رشد (23) پرورش يافتند.
بي گمان اين دانشمندان توانستند به گونه ی پراکنده در ديدگاه هاي علمي کهن بازنگري کنند و با دستاوردهاي علمي نويني که داشتند به بالندگي شناخت علمي در رشته هاي گوناگون رياضي، ستاره شناسي، پزشکي و نورشناسي ياري رسانند و در کنارآن به دگرگوني و گسترش انديشه ی فلسفي خود نيز بپردازند.
با نگاه با آنچه گفته آمد، در تمدن اسلامي دانش هاي فراواني فراهم آمد که از يک سو، به بايستگي کار گردآوري، رده بندي و پردازش و يگانگي بخشي آنها انجاميد و از ديگر سو، به تعيين شاخه هاي گوناگون، هدف ها و سودمندي هاي آنها در چارچوب آگاهي همگاني پرداخت. براي همين بود که دانشمندان در انديشه ی رده بندي دانش ها بر آمدند و خواستار برپايي کاري خردمندانه در اين جنبش علمي شدند تا به هنگام ضرورت به رمز و رازهاي بازماندگي در يکي از دانش ها يا فراهم آمده ی آنها پي برند. (24)
چکيده ی سخن اينکه، رده بندي دانش ها براي دانش پژوهان و دوستداران آگاهي و دانش، زمينه ی چگونگي آشنايي درست با درون مايه ی دانشي را که مي خواستند بياموزند همواره ساخت و اين توانايي را به آنان بخشيد تا براي آموختن برترين، استوارترين و پايدارترين دانش ها به سنجش و همسنگي دست يازند. همچنين، رده بندي دانش ها به نيرومندي شالوده هاي استوار براي رسيدن به جستار و پژوهش علمي و درنگ و انديشه، و پيوسته اندوختن و به دست آوردن دانستني هاي تازه ياري بخشيد. چيزي که در شکوفايي و پيشرفت تمدن اسلامي ياريگر افتاد.

دو ) چرخه ی رده بندي دانش ها در جهان اسلام

نگارش در زمينه ی رده بندي دانش ها در جهان اسلام از سده ی دوم هجري/ هشتم ميلادي با رساله ی جابربن حيّان ( در گذشته ی 160ق ) به نام رسالة الحدود آغاز شد. (25) در سده ی سوم هجري به رساله اي از کِندي ( در گذشته ی 260ق ) بر مي خوريم به نام رسالة في کمية کتب ارسطو (26)، که در واقع فهرستي است از نگاشته هاي ارسطو. کندي در اين رساله به رده بندي دانش ها از ديدگاه ارسطو مي پردازد.
در سده ی چهارم هجري ابوزيد بلخي ( در گذشته ی 322ق) را داريم که انديشه ی رده بندي دانش ها از نگاه ارسطو را از کِندي گرفته است. او در اين باره کتابي پرداخت که ابوحيّان توحيدي، چنان که خواهيم ديد، آن را بسيار ستود. کتاب ابوزيد بلخي اقسام العلوم (27) نام داشت. همين گونه ابونصر فارابي ( در گذشته ی 339ق ) با سراسر رنگ و بو گرفتن از افلاطون و ارسطو و دنباله روي از اين دو در بخش بندي دانش ها، (28) دو کتاب نيز به نام هاي احصاء العلوم و « التنبيه علي سبيل السعادة » در اين رشته به رشته ی نگارش در آورد.
همين گونه است رساله هاي اخوان الصّفا ( نيمه ی دوم سده ی چهارم هجري/ دهم ميلادي ) (29)، که دانشنامه ی فراگير در فلسفه و علوم به شمار مي آيد. (30) محمد النّديم ( در گذشته ی 380ق ) نيز در کتاب الفهرست خود به همگي دانش هايي که تا روزگارش پديد آمده بود، اشاره مي کند. روش النديم در فهرست، بخش بندي نگاشته ها برابر رده هاي دانش هاست؛ سپس از اين کار فراتر مي رود و زيست نامه هاي کوتاهي از نويسندگان آنها را نيز مي آورد.
خوارزمي ( در گذشته ی 387ق ) (31) کتابي فراگير درباره ی نکته هاي کليدي و رشته هاي بيگانه ( = اوائل / يوناني ) نگاشت و نام آن را مفاتيح العلوم و اوائل الصناعات و هر لايه از دانشمندان را در ميان رشته هاي مربوط همراه با اصطلاحات آن رشته و دانش در آنجا گنجاند. خوارزمي دو گفتار افزود يکي، براي دانش هاي ديني و آنچه به آنها نزديک و همسان است و ديگري، براي دانش هاي ناعربي يا دانش هاي ايراني، هندي، يوناني و ديگران.
ابوالحسن عامري ( در گذشته ی 381ق (32) که اندسالي پس از زادروز ابن سينا چشم از اين جهان فروبست، بخش بندي ديگري از ارسطو به دست داد، ولي با گنجاندن دانش هاي اسلامي در آن دگرگوني آفريد. عامري، دانش ها را به دانش هايي که براي خود و براي جز خود، خواسته شده اند، بخش مي کند. منظور از دانش هاي جز خود، آنهايي اند که فروتر از دانش هاي دسته ی نخست قرار مي گيرند و به سانِ ابزارند، مانند دانش هاي منطق و زبان. او دانش هاي براي خود را به دو دسته ی دانش هاي حکمي ( فلسفي ) و ديني يا ملّي ( ويژه ی دين اسلامي ) بخش مي کند. عامري، ناسازگار با فارابي و ابن سينا، دست کم به دانش هاي اسلامي همچون دانش هايي که به پاي خود ايستاده اند اشاره مي کند و آنها را در جرگه ی آنچه به عادت، دانش هاي کاربردي خوانده مي شود، نمي گذارد. (33)
ابوسليمان سجستاني ( در گذشته ی پس از 391ق ) کتاب جداگانه اي در رده بندي دانش ها به نام اقتصاص طرق الفضائل (34) نگاشت. چنان که خواهيم گفت، کتاب سجستاني ( سيستاني ) پشتوانه ی کتاب ابوحيّان توحيدي در رده بندي اش از دانش ها قرار گرفت.
[ ابن فريغون ( در گذشته ی دوم سده ی چهارم ق )، شاگرد ابوزيد بلخي، کتابي به نام جوامع العلوم نگاشت که در بسياري از جاها به مفاتيح العلوم خوارزمي همانند است. او در اين کتاب موضوع ها را به چهره ی درخت و شاخه هاي آن آورده است و درباره ی بسياري از دانش ها و رشته ها و صنعت هاي گوناگوني که دبيران و پادشاهان روزگارش را به کار مي آمد، گفت و گو کرده است. ](35)
ابن سينا ( در گذشته ی 428ق ) (36) در چند جا از نگاشته هايش به گوشه هايي از رده بندي دانش ها پرداخته است که هر کدام به گونه اي است. اين سينا در همگي نگاشته هايش از يک رده بندي پيروي نکرده است، بلکه برابر چرخه و دگرگوني تجربه ی فلسفي و بالندگي استقلالِ انديشه گري خويش، هر رده بندي فرق مي کند. (37) براي نمونه، ابن سينا در کتاب عيون الحکمة خود، رده بندي ارسطويي را که بر پايه ی جدايي ميان دانش هاي نظري و دانش هاي کاربردي است، (38) شالوده ی کار خويش مي نهد. با اين همه، ابن سينا در سال هاي پاياني زندگي اش در کتاب منطق المشرقين را نگاشت و در رده بندي ارسطويي دستکاري چشمگيري انجام داد، به گونه اي که چيزي را در آن گنجاند که « پيامبر شناسي » يا « هنر قانونگذاري » مي ناميد. (39)
ابوحيّان توحيدي ( در گذشته ی حدود 400 ق ) در رساله اي که به نام رسالة في العلوم آوازه گرفته است، به رده بندي دانش ها پرداخته است. او در اين رساله به گروهي که دانش فلسفه و منطق را ناديده مي گيرند، و بر آنند که اين دو با فقه و دين پيوندي ندارند، تاخته است (40) توحيدي پاره اي از سرچشمه هايي را که در نگارش رده بندي اش از دانش ها بدان ها تکيه و نگاه کرده است، آورده است. او يادآور شده است که: « استادانِ دانش و خداوندانِ حکمت و سوار کارانِ ادب، به همگي اينها در نگاشته هاي زبانزدي که آيين هاي گزيده را در بر مي گيرد، مانند کتاب هاي اقسام العلوم، اقتصاص الفضائل، و تسهيل سبيل المعارف پرداخته اند. هر کس نگاهي به اين نگاشته اندازد، با خواسته ها و آهنگ هاي دانشمندان آشنا خواهد شد. (41)
توحيدي پا را فراتر مي نهد و به شناساندن گونه هاي دانش، مانند فقه، حديث، قياس، دانش کلام، دستور زبان، واژه، منطق، ستاره شناسي، حساب، آرايه هاي ادبي ( بلاغت ) تصوّف دست مي زند. درست است که بيشتر اين شناسه ها برگرفته از تعريف هاي گزيده اي است که در روزگار او رايج بود، ولي مي بينيم که ابوحيّان آنها را در قالب سخناني زيبا و باريک ريخته است و ويژگي هاي هر دانشي را همراه با جدايي ميان آن دانش و ديگر دانش ها آورده است. (42 )
[ ابوريحان بيروني ( در گذشته ی 440ق ) در رساله اي که نگاشت، 184 کتاب رازي و نگاشته هاي خويش تا سال 427 را در آن گنجاند و آنها را بر پايه ی موضوع هاي گوناگون علوم سياهه کرد. ] (43)
نگارش در زمينه ی رده بندي دانش ها در جهان اسلام همچنان انجام مي گرفته است. ابن حزم اندلسي ( در گذشته ی 456ق ) (44) در سده ی پنجم هجري دو رساله به رده بندي دانش ها ويژگي داد: يکي رسالة التوقيف علي شارع النجاة باختصار الطريق، و ديگري، رسالة مراتب العلوم. همين گونه ابن عبدالبَرّ قُرطُبي مالکي ( در گذشته ی 463ق ) (45)، سيمايي از دانش ها، سلسله مراتب و پيوستگي برخي از آنها به پاره اي ديگر را از نگاه اصولي/ فقهي به گفت و گو کشانده است. (46)
غزّالي ( در گذشته ی 505ق ) (47) دو رده بندي از دانش ها را به رشته ی نگارش در آورد: يکي در احياء علوم الدين (48) و ديگري، در الرسالة اللدنية. اين دو نگاشته نه تنها با هم يکي نيستند، بلکه سخت با هم ناسازگارند. احياء لبريز است از رنگ و بوي اسلامي [ و شور ديني ]، در حالي که بر رساله لدنيّه، حال و هواي فلسفي ارسطويي چيره است. (49)
پس از غزّالي، ابوالعباس لوکري ( در گذشته ی پس از 503ق ) (50) آمد و کتاب بيان الحق بضمان الصدق را نگاشت و در فصل نخست آن، رده بندي خود از دانش ها را گنجاند. اين رده بندي، از روش ابن سينا بيرون نرفته است. همچنين، فخرالدين رازي ( در گذشته ی 606ق ) (51) کتاب جداگانه اي در رده بندي دانش ها به نام جامع العلوم نامور به کتاب السِّتيني (52) ( = شصتگاني ) بر جا گذاشت. در اين کتاب از 60 دانش گفت و گو شده است.
[ نويسنده ی گمنام يواقيت العلوم و دراري النجوم به زبان فارسي کتابي به روش جامع العلوم رازي نگاشت و در آن 30 دانش را گنجاند. ]
[ ابن خلدون ( در گذشته ی 858ق ) در ديباچه ی کتاب في العلوم و أصنافها و التعليم و سائر وجوهه و ما يعرض ذلک کلّه من الأحوال، باب جداگانه اي را به بخش بندي دانش ها ويژگي مي دهد. او دانش هاي زمانِه ی خويش را به دو دسته ی بزرگ بخش مي کند: 1. آنچه براي انسان طبيعي است که با انديشه ی خويش بدان راه مي يابد ( علوم حِکمي و فلسفي )، و آنچه نقلي است و بايد از واضع آن دريافت کند ( علوم نقلي يا شرعي ).
جلال الدين سيوطي ( در گذشته ی 911ق ) النقاية را نوشت و با آغاز بحث اصول دين به رده بندي دانش هايي پرداخت که در کتاب خويش آورده است.
تاش کوپري زاده ( در گذشته ی 968ق ) درباره ی تعريف هاي علوم، رده بندي و بيان اصطلاحات آنها کتاب پربرگي دارد به نام مفتاح السعادة و مصباح السيادة في موضوعات العلوم.
[ صدرالدين شيرازي ( در گذشته ی 1050 ق )، نامور به ملاصدرا، در اکسيرالعارفين به بخش بندي دانش ها و گونه هاي آنها مي پردازد. ] (53)
در سده ی هفتم هجري/ سيزدهم ميلادي، خواجه نصيرالدين طوسي ( در گذشته ی 672ق/ 1274م ) در راه رده بندي دانش ها گام هايي برداشت. او در ديباچه ی کتاب اخلاق ناصري، و آنگاه در تک نگاشت يا رساله ی کوتاهي به نام فصل في بيان أقسام الحکمة علي سبيل الايجاز، (54) که همه جا از آن به اقسام الحکمة ياد مي کنند، به رده بندي دانش پرداخت.
پس از خواجه نصير، ناصرالدين بيضاوي ( م: 685ق/ 1286 م ) با کوشايي و نوآوري در اين راه گام برداشت و رساله ی موضوعات العلوم و تعاريفها را نگاشت. (55)
اکنون مي رسيم به بيان نقشي که خواجه نصيرالدين طوسي و ناصرالدين بيضاوي در رشته ی رده بندي دانش ها داشتند. در اينجا به بيان چگونگي پرداختن اين دو دانشمند [ ايراني ] به اين موضوع و تازگي هايي که بدان افزودند، مي پردازيم. نخست از خواجه نصير آغاز مي کنيم.

پي نوشت ها :
 

1. حقوق دان و پژوهشگر حوزه های حقوق و اسلام شناسی، مستشار پیشین دیوان عالی کشور.
2. دکتر عباس محمد حسن سليمان ( دراسة و تحقيق )، تصنيف العلوم بين نصيرالدين الطوسي و ناصرالدين البيضاوي، بيروت، دارالنهضة العربية، الطبعة الاولي، 1996م، 128ص.
3. براي آگاهي از چگونگي و روند جنبش ترجمه و محتواي متن ها و مايه هاي دانش پيشينيان ( علوم الاوائل ) بنگرید به پيوند فراگير و فرخنده ی فرهنگ ها در جهان اسلام و نيز دبستان ترجمه ی تولدو در محمد حسين ساکت، شيوايي و شيدايي؛ برگي از فرهنگ و تمدن ايراني- اسلامي ( تهران، شرکت سهامي انتشار، چاپ نخست، 1386 ) صص 659-567.
4. محمد حسين ساکت، دانش و ارزش؛ رده بندي دانش ها از دريچه ی چشم امام محمد غزالي در مجموعه مقالات غزالي پژوهي، به کوشش سيد هدايت الله جليلي ( تهران، خانه ی کتاب، آذر 89 ) صص 95-63.
5. جميل صليبا، المعجم الفلسفي، بيروت- قاهره، دارالکتاب اللبناني و المصري، بي تا، المجلّد الاوّل، صص 280-279.
6. م. روزنتال- ب، يودين، الموسوعة الفلسفية، ترجمه ی سمير کرم، بيروت، دارالطليعة، الطبعة الخامسة، 1985، ص 126.
7. احمد فؤاد الأاهواني، الکندي فيلسوف العرب ( سلسلة اعلام العرب )، ( قاهره، المؤسسة المصرية العامة للتأليف، و الترجمه و النشر، بي تا )، ص 98.
8. زکي، نجيب محمد، جابربن حيّان ( سلسلة اعلام العرب )، ( قاهره، المؤسسة المصرية العامة للتأليف و الترجمة و النشر، بي تا ( ص 87.
9. همان، ص 88.
10. براي آگاهي از رده بندي ارسطويي دانش ها بنگريد به:
1. ابوريان، تاريخ الفکر الفلسفي ( ارسطو و مکتب هاي واپسين )، اسکندريه، دار المعرفة الجامعية، الطبعة الثالثة بي تا، ج2، صص 35-33.
2. عبدالرحمن بدوي، ارسطو، قاهره، مکتبة النهضة المصرية، الطبعة الثالثة، 1953، صص 59-63.
3. ماجد فخري، ارسطو، المعلّم الاوّل ( بيروت، الاهلية للنشر و التوزيع، الطبعة الثانية، 1977م، صص 23-26.
4. محمد عبدالرحمن مرحبا، من الفلسفة اليونانية الي الفلسفة الاسلامية، منشورات عويدات، الطبعة الثالثة، 1983م، صص 160-159.
5. جلال محمد موسي، منهج البحث العلمي عند العرب في مجال العلوم الطبيعية و الکونية، بيروت، دارالکتاب، اللبناني، 1982م، صص 59-58.
11. بنگريد به: کارلو نللينو، علم الفلک، تاريخچه عند العرب في القرون الوسطي ( روم، 1911م ) صص 27-29؛ فارابي، احصاء العلوم، تحقيق دکتر عثمان امين، قاهره، مکتبة الانجلو المصرية، 1968.
12. بدوي، ارسطو، ص 57.
13. بدوي، همان، صص 57-58.
14. بنگريد به: افلاطون، جمهورية افلاطون، پژوهش و ترجمه ی دکتر فؤاد زکريا ( قاهره، الهئية المصرية العامة للکتاب، 1985 )، صص 414- 417.
15. سالم يفوت، « تصنيف العلوم لدي ابن حزم »، مجلّه کلية الأداب و العلوم الانسانية، مغرب، شماره ی 9 ( 1982 )، ص 82.
16. بنگريد به: بدوي، ارسطو، ص 59، ابوريان، تاريخ الفکر الفلسفي، ج2، ص 35.
17. محمد البهي، الجانب الالهي من التکفير الاسلامي ( قاهره، مکتبة وهبة، الطبعة السادسة، 1982 )، ص 165.
18. ماهر عبدالقادر، حنين بن اسحاق ( بيروت، دارالنهفتة العربیة، 1987 )، ص 27؛ علي عبدالله الدفاع، اِسهام علماء المسلمين في الرياضيات، ترجمة و تعليق دکتر جلال شوقي ( بيروت، دارالشروق، الطبعة الاولي، 1981 )، ص25.
19. علي عبدالله الدفاع، اسهام علماء المسلمين في الرياضيات، ص 25.
20. قدري حافظ طوقان، تراث العرب العلمي في الرياضيات و الفلک، ( بيروت، دارالشروق، بي تا. )، صص
416 -407 ،248-241 -205-195، 162-154.
21. علي عبدالله الدفاع، أعلام العرب و المسلمين في الطب ( بيروت، مؤسسه ی الرسالة الطبعة الرابعة، 1987م )، صص 167-138، 104-83.
22. عبدالحليم منتصر؛ تاريخ العلم و دور العلماء العرب في تقدمه ( مصر، دار المعارف، الطبعة الثالثة، 1969م )، صص136-133؛ احمد فؤاد پاشا، التراث العلمي للحضارة الاسلامية ( مصر، دارالمعارف، الطبعة الاولي، 1983م )، صص 87-79.
23. جستارها و پژوهش هاي بي شماري درباره ی نقش کندي، فارابي، ابن رشد و ديگران در فلسفه به نگارش درآمده است.
24. حامد طاهر، مدخل لدراسة الفلسفة الاسلامية، ( قاهره، دار هجر، 1985 م )، ص 34.
25. جابربن حيّان، رسالة الحدود ( در کتاب رسائل جابربن حيان، تحقيق پول کراوس، بغداد، مکتبة المثني، بي تا، صص 100 به بعد ).
همچنين بنگريد به رده بندي دانش ها از جابربن حيّان در رساله اخراج ما في القوة الي الفعل از وي، در رسائل جابربن حيان، ص 48؛ زکي نجيب محمود، جابربن حيّان، صص 107-87؛ جلال موسي، منهج البحث العلمي، صص 62-59.
26. کندي، رسالة في کميتة کتب ارسطو ( در کتاب رسائل الکندي الفلسفية، تحقيق دکتر محمد عبدالهادي ابوريدة ( قاهره، 1950م )، صص 382-363؛ ابن نباته المصري، سرح العيون في شرح رسالة ابن زيدون، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ( قاهره، دارالفکر العربي، 1964م ) ص 125؛ ابوريان، الفلسفة و مباحثها، ص 110؛ احمد فؤاد الأهواني، الکندي فيلسوف العرب، صص 166-98.
27. بنگريد به: سحبان خليفات، رسائل أبي الحسن العامري و شذراته الفلسفية ( دراسة و نصوص )، ( عمان، منشورات الجامعة الادرنية، 1988م )، ص 164؛ ابن النديم، الفهرست، تحقيق رضا تجدد ( تهران، 1971م ) ص 153.
28. فارابي درباره ی افلاطون و ارسطو دو کتاب نگاشت: 1. فلسفه افلاطون و اجزاؤها و مراتب أجزائها من اوّلها و آخرها. او در اين کتاب چگونگي پيوند مطلب هاي علمي و بيرون آمدن از آنها از دل برخي ديگر در نگاشته هاي افلاطون را بيان داشت. دکتر عبدالرحمن بدوي در کتاب افلاطون في الاسلام ( بيروت، 1982م ) آن را نشر داده است؛ 2. فلسفة ارسطوطاليس و أجزاؤها و مراتب أجزاؤها و الموضع الذّي منه ابتدأ و اليه انتهي. فارابي فلسفه ی ارسطو و خواسته هاي او را در نگاشته هاي منطقي و طبيعي اش در اين کتاب گنجانده است. دکتر محسن مهدي اين نگاشته را به دست نشر سپرده است ( بيروت، 1941 ).
29. براي رده بندي اخوان الصّفا از علوم بنگريد به مسائل اخوان الصّفا، تحقيق بطرس البستاني ( بيروت، دارصادر، 1957م ) المجلد الاول، صص 47-21؛ حاتم الزغل، « تصنيف العلوم عند اخوان الصّفا حول المنطق و الرياضيات » ( در کتاب تاريخ العلوم عند العرب، فراهم آمده ی تني چند از استادان بنیاد ملي ترجمه، ويرايش و پژوهش، تونس ( 1989م ) صص 209-223؛ مهدي محقق« تقاسيم العلوم في الاسلام » ( گفتاري که در « المجلة الفلسفية العربية، المجلد الاول، ش 1-2، عمان ( 1990م ) نشر يافته است )؛ [ فارسي آن زير عنوان « تقسيم بندي علوم از نظر دانشمندان اسلامي »، در چهارمين بيست گفتار، در مباحث ادبي و فلسفي و کلامي و تاريخ علوم، به انضمام سرگذشت اجمالي و کارنامه ی علمي از دکتر مهدي محقق، تهران، مؤسسه ی مطالعات اسلامي/ مؤسسه ی بين المللي انديشه و تمدن اسلامي، چاپ اول، 1376، صص 48-29 ]؛ جلال موسي، منهج البحث العلمي، صص 76-71.
30. عمر فروخ، اخوان الصّفا ( درس- عرض- تحليل )، ( بيروت، دارالکتاب العربي، الطبعة الثانية، 1981م )، صص 43-42.
31. براي رده بندي خوارزمي از دانش ها بنگريد به: جلال موسي، منهج البحث العلمي، صص 77-76؛ مهدي محقق، « تقاسيم العلوم »، صص 112-111 [ ترجمه ی فارسي آن: « تقسيم بندي علوم از نظر دانشمندان اسلامي »، ص 34 ].
32. سالم يفوت،« تصنيف العلوم لدي ابن حزم »، صص 60-59.
33. سالم يفوت، همان، ص 59.
34. عمررضا کحاله، معجم المؤلفين ( بيروت، داراحياء التراث العربي، بي تا. )، ج10، ص 96.
35. مهدي محقق، « تقسيم بندي علوم از نظر دانشمندان اسلامي » ، صص 34-35. - مترجم.
36. براي رده بندي ابن سينا از دانش ها بنگريد به: ابوريان، الفلسفة و مباحثها، صص 120-118؛ جلال موسي، منهج البحث العلمي، صص 68-71؛ مرحبا، من الفلسفة اليونانية الي الفلسفة الاسلامية، صص 485-484؛ مهدي محقق، « تقاسيم العلوم »، صص 112-113 [ ترجمه ی فارسي: صص 35-37 ].
37. ناگزيريم، در اينجا اشاره کنيم که ابن سينا در رده بندي دانش ها رساله اي به نام في أقسام العلوم العقلية نوشته است که همراه 9 رساله در حکمت و طبيعيات به سال 1908م. نشر يافته است.
38. ابن سينا، عيون الحکمة، تحقيق عبدالرحمن بدوي ( کويت- بيروت، وکالة المطبوعات دارالقلم، 1980م )، صص 16-17، [ او در مقدمه ی شفا نيز فلسفه را به نظري و عملي بخش مي کند- مترجم ].
39. ابن سينا، منطق المشرقيين، تقديم د. شکري النّجار ( بيروت، دارالحداثة، الطبعة الاولي، 1982م )، صص 23-28؛ سالم يفوت،« تصنيف العلوم لدي ابن حزم »، ص 58.
40. ابوحيّان مي گويد: « آنچه اين گلايه را در من برانگيخته و مرا نيازمند اين رنجش کرده است، سخن کساني از آنان است از آنان که مي گويند: منطق به فقه کاري ندارد، و به ويژه ميان فلسفه و دين پيوندي نمي گيرد، و حکمت در احکام ( ديني ) تأثيري بر جاي نمي نهد » ( بنگريد به ابوحيان توحيدي، رسالة في العلوم ( همراه کتاب دو رساله از علامه ی سرشناس ابوحيان توحيدي، قستنطنيه، الطبعة الاولي، 1301 ه )، ص 201، همچنين مقايسه شود با عبدالرزّاق محيي الدين، ابوحيان التوحيدي ( سيرته و آثاره )، ( قاهره، مکتبة الخانجي، 1949م ) ص 253.
41. توحيدي، رسالة في العلوم، ص 202؛ و نيز بنگريد به د. احمد محمد الخوفي، ابوحيّان التوحيدي ( قاهره، مکتبة نهضة مصر، الطبعة الثانية، 1964م ) ص 61.
42. بنگريد به د. زکريا ابراهيم، ابوحيّان التوحيدي، اديب الفلاسفه و فيلسوف الادباء ( أعلام العرب )، ( قاهره، المؤسسة المصرية العامة للتأليف و الأنباء و النشر، بي تا. )، ص 106؛ د. ابراهيم الکيلاني، ابوحيّان التوحيدي ( نوابغ الفکر العربي ). ( مصر، دارالمعارف، الطبعة الثانية، بي تا ). ص 50؛ عبدالرزاق، ابوحيّان التوحيدي، ص 253.
Marc Berge,« Epitre sur Le Sciences ( Risala fi l-,Ulūm ) d'abū Hayyān al-Tawhidi » ( introduction, traduction, glassaire, technique, manuscrit etidition, critique ) , im Bullit en d'Etudes orientales, ( institute Français de Damas ) ,XVIII, 1964,P. 275.
43. مهدي محقق، « تقسيم بندي علوم از نظر دانشمندان اسلامي » ، صص 37-38. - مترجم.
44. سالم يفوت، « تصنيف العلوم لدي ابن حزم »، صص 53-91.
45. سالم يفوت، همان، صص 84-89.
46. سالم يفوت، همان، صص 61-67.
47. غزالي، احياء علوم الدين ( قاهره دارالريّان للتراث، بي تا )، صص 13-41.
48. سالم يفوت، « تصنيف العلوم... »، ص 61.
49. ابوالعباس لوکري، بيان الحق بضمان الصدق، ( تهران، اميرکبير 1984 )، صص 113-117؛ مهدي محقق، همان، ص 114 [ ترجمه ی فارسي؛ صص 38-39 ].
50. مهدي محقق، « تقاسيم العلوم... » ص 115 [ ترجمه ی فارسي: صص 40-41 ].
51. به کوشش سيد علي آل داود، تهران، نشر ميراث مکتوب، 1387 نشر يافته است ( تهران، 1387ش ) - مترجم.
52. مهدي محقق، « تقسيم بندي علوم از نظر دانشمندان اسلامي » ص 41-46-مترجم.
53. هم سارتون و هم بروکلمان ازاين رساله و پيوندش به خواجه نصير سخن گفته اند:
George Sarton, Introduction to the History of Science... , ( Baltimore, 1962 ) , Vol. 2,P. 1010;Karl Brockelmann,Gesechite der arabischen Literature ( Leiden, 1963 ) I. I. Vol. I. P. 672
54. از اين رساله و پيوندش به بيضاوي، زرکلي، بغدادي و جرجي زيدان نگاشته اند؛ بنگريد به: زرکلي الأعلام چاپ مطبعة توستاتوماس، 1376م، ج4، ص 248؛ بغدادي، هدية العارفين في اسماء المؤلّفين و آثار المصنّفين، قاهره، 1951م، ج1، ص 62 )؛ جرجي زيدان، تاريخ آداب اللغة العربية، مراجعه و تعليق الدکتور شوقي ضيف، قاهره، ج3، ص 364.
55. Wickens,G. M. ,Nasir al-din Tusi's: The Nasirian Ethics, London, 1964, pp. 26-29; Stephenson,j. ,"The Classification of the Sciences according to,Nasirud-din Tusi". Isis ( Cambridge, 1923 ) , vol:2,pp. 329-338.

منبع مقاله :
صلواتي، عبدالله؛ (1390) خواجه پژوهي (مجموعه مقالاتي به قلم گروهي از نويسندگان) تهران: خانه کتاب، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما