نويسنده: دکتر سيد مهدي صميمي اردستاني
دو دسته از عوامل در ايجاد بدبيني نقش دارند: عوامل اجتماعي و عوامل ژنتيک.
افراد منفي نگر فاجعه ها و باخت هاي بزرگي را در زندگي گذشته شان پشت سر گذاشته اند و با غم بسيار کمبودها و شکست هاي شغلي، تحصيلي و خانوادگي را تجربه کرده اند، اين تجربيات باعث شده آن ها متقاعد شوند که شکست خوردگان دائمي هستند.
علل اجتماعي که به نوعي زمينه ساز بدبيني در افراد مي شوند مي توانند از خانواده يا گروه هاي اجتماعي بزرگ تر يا هر دو، منشأ بگيرند. خانواده به عنوان اولين الگوي افراد مي تواند سهم بزرگي در نوع نگرش به زندگي ايفا کند. طبيعي است چنانچه خانواده الگويي از منفي نگري را در مورد مسائل مختلف به فرزند خود ارائه کند، فرزند نيز در آينده با چنين الگويي به مسائل نگاه خواهد کرد. اجتماع بزرگ تر، يعني جامعه نيز نقش مهمي در بدبيني افراد دارد. اجتماعي که ارتباط افراد آن با يکديگر بر اساس بي اعتمادي و سوء ظن پايه گذاري شده باشد، در ميان اعضاي خود بدبيني را رواج مي دهد. اين گونه ترويج بدبيني و بي اعتمادي به طور غيرمستقيم واز طريق ارائه ي الگوهاي رفتاري صورت مي گيرد. از جمله نمودهاي آن، استفاده از انواع کاغذ بازي هاي اداري و ارائه ي مدارک کتبي براي پرهيز از سوء استفاده ها است. در چنين اجتماعي، احتياط هاي بي مورد از يک سو، و سوء استفاده از فرصت ها از سوي ديگر، موجب مي شود که بي اعتمادي در افراد تثبيت شود. از اين رو در چنين اجتماعي افراد ارتباط خود را با ديگران بر اساس بي اعتمادي و احتياط زياده از حد پايه ريزي مي نمايند و يا از اعتماد ديگران سوء استفاده مي کنند.
البته اگر بدبيني بر اثر مناسبات نادرست اجتماعي يا تجربه هاي فردي اشخاص ايجاد شده باشد، بيماري محسوب نمي شود، به عبارت ديگر فردي را که در نتيجه ي نظام هاي نامناسب اجتماعي و خانوادگي نگاهي منفي به امور پيدا کرده نمي توان بيمار ناميد، چنين فردي نسبت به دنيا و جامعه نگرش منفي پيدا کرده و بي اعتماد شده است.
بدبيني بيمارگونه و بدبيني مرضي، نه در نتيجه ي مسائل اجتماعي، بلکه به سبب عوامل ژنتيک پديد مي آيند. تغييرات و فعل و انفعالات شيميايي مغزي بيمار موجب ايجاد، گسترش و تثبيت باورهاي بدبينانه در وي مي شود. عامل وراثت در پديد آمدن اين تغييرات نقش بسيار مهمي دارد.
بيماري هايي مانند افسردگي، جنون جواني يا شيزوفرني، شيدايي، وسواس و بدبيني مرضي از جمله بيماري هايي هستند که نشانه هاي بدبيني بيمارگونه در آن ها وجود دارد. برخي بيماري هاي جسمي مانند سکته هاي مغزي يا اتفاقات حادي که براي مغز مي افتند نيز ممکن است باعث ايجاد بدبيني در افراد شوند. معمولاً افرادي که در نتيجه ي چنين بيماري هايي دچار بدبيني مي شوند، بدبيني خود را به شکل هاي مختلف نشان مي دهند. به عنوان مثال در بدبيني مرضي فرد احساس مي کند که ديگران قصد آسيب رساندن به او را دارند، پش سر او صحبت مي کنند، او را تخريب مي کنند و يا حتي فکر مي کند که ديگران در غذاي او سم مي ريزند. در برخي ديگر از موارد تصور فرد بيمار بر اين است که ديگران به خصوص همسرش به او وفادار نيستند و رابطه ي صادقانه اي با او ندارند.
چنانچه بدبيني بر اثر آسيب هاي مغزي بروز نمايد، علائم آن بيماري نيز در معاينه ي پزشکي يا تصويربرداري مغزي و يا آزمايشات طبي، مشخص و قابل جست و جو هستند. اين علائم عموماً به شکل اوليه بروز مي کنند و بدبيني به عنوان يک نشانه ي ثانويه مشاهده مي گردد. ذکر اين نکته ضروري است که اگرچه بدبيني مي تواند به عنوان علامتي از آسيب هاي مغزي مثل سکته هاي مغزي باشد ولي اين بدان معني نيست که در هر فرد مبتلا به بدبيني بررسي هاي متعدد آزمايشگاهي و يا تصويربرداري و نوار مغزي ضرورت دارد، بلکه روش هاي فوق زماني لازم است که پزشک بر اساس شواهد باليني و يافته هاي معاينه به وجود مشکلات اوليه ي مغزي مشکوک گردد.
آيا ممکن است زمينه ي ژنتيک در تمام عمر فرد خاموش بماند؟
اگر زمينه هاي ژنتيک اين بيماري در کودکي وجود داشته باشد عوامل محيطي در بزرگسالي مي توانند باعث فعال شدن اين ژن بشوند. البته اين که ژن اين بيماري در تمام طول عمر فرد خاموش بماند يا در مقطع خاصي فعال شود، چندان قابل پيش بيني نيست.
ما وقتي مي توانيم به اين پرسش پاسخ دقيقي بدهيم که بتوانيم دقيقاً ژن هاي ايجاد کننده ي اين بيماري را پيدا کنيم و افرادي را که داراي چنين ژني هستند براي مدت زياد تحت نظر بگيريم و تعداد افرادي را که به بدبيني دچار مي شوند، به نسبت کل جمعيت بسنجيم تا بتوانيم بگوييم که اين ژن مطمئناً روزي فعال خواهد شد يا خير. و چون چنين امکاني هنوز فراهم نشده نمي توان به اين پرسش پاسخ دقيقي داد.
در بررسي هاي باليني مواردي را مشاهده کرده ايم که کساني ناقل ژن اين بيماري بوده اند اما در تمام عمرشان به بدبيني دچار نشده اند. يعني فردي که پدر و فرزندش به اين بيماري مبتلا بوده اند، مطمئناً خودش هم داراي اين ژن هست، اما وقتي چنين فردي در تمام عمر خود به بدبيني دچار نمي شود. يا بيماري به شکل بسيار خفيفي در او وجود دارد، مي توان نتيجه گرفت که ا ين فرد حلقه اي از زنجير انتقال ژن هست اما خود به بيماري مبتلا نشده است.
فعال شدن اين ژن به عوامل محيطي مثل استرس ها، اضطراب ها و تنش هاي مختلف بر مي گردد، اما نمي توان پيش بيني کرد که اين ژن دقيقاً تحت چه شرايطي فعال مي شود.
در حال حاضر دستکاري و يا مهندسي ژنتيک روش رايجي براي پيشگيري از بيماري بدبيني تلقي نمي شود، زيرا در تمام بيماري هاي روان پزشکي و از جمله بيماري بدبيني يک ژن به خصوص به عنوان تنها عامل ايجاد کننده مطرح نيست. دستکاري ژنتيک در مواردي قابل انجام است که ژن مسئول بيماري کاملاً مشخص باشد.
آيا ممکن است شغل افراد باعث بدبيني آن ها شود؟
افراد ممکن است به دليل شغل شان در مورد بعضي مسائل کمي محتاط تر يا حساس تر باشند ولي شغل افراد نمي تواند باعث بيماري آن ها شود. براي مثال ممکن است گفته شود کساني که با جرائم سروکار دارند، افراد بدبيني هستند و يا پزشکان وسواسي هستند. در بسياري از مواقع موضوع بر عکس است. يعني افراد با يک زمينه ي شخصيتي خاص، شغل خود را انتخاب مي کنند. مثلاً ممکن است فردي که زمينه ي بدبيني دارد برايش جالب باشد که تبهکاران را دستگير کند و اين کار به او حس خوبي بدهد، يا کسي که به بهداشت اهميت زيادي مي دهد به حرفه ي پزشکي روي مي آورد.افراد از طريق شغل خود تجربه هاي ويژه اي را کسب مي کنند که اين تجربه ها ممکن است آنان را نسبت به بعضي مسائل هشيارتر و دقيق تر کند و در نتيجه حساسيت هايي را در آن ها برانگيزد. اين موضوع امري اکتسابي است و با بدبيني بيمارگونه تفاوت دارد. اگر کسي زمينه ي ژنتيکي ابتلا به بيماري بدبيني را نداشته باشد، شغل او نمي تواند باعث بيماري او شود.
ما به کساني که زمينه ي بيماري بدبيني دارند توصيه مي کنيم تا حد امکان وارد مشاغلي مانند قضاوت، فعاليت هاي پليسي وساير مشاغلي نشوند که با جرم جنايت سروکار دارند، چرا که جوّ بي اعتمادي که بر اين گونه مشاغل حاکم است و استرس واضطراب فراواني که در اين مشاغل وجود دارد باعث مي شود بيماري بدبيني در افرادي که زمينه ي ژنتيکي آن را دارند فعال و نيز تشديد شود. اين گونه مشاغل به اين افراد آسيب مي زنند.
آيا مصرف مواد مخدر باعث بدبيني مي شود؟
يکي از عوارض مصرف مواد مخدر و الکل ايجاد بدبيني است. با اين حال هرگز ادعا نمي کنيم که هر کس مواد مخدر يا الکل مصرف کند، حتماً به بدبيني مرضي مبتلا مي شود. اين مواد ممکن است باعث فعال شدن عوامل ژنتيکي فرد شوند. آنچه مسلم است مصرف مواد مخدر و الکل به طور کلي به بدبيني دامن مي زند.خيلي از اوقات مسموميت ناشي از مصرف مواد مخدر موجب روز بيماري بدبيني همراه با افسردگي مي شود و در صورتي که مصرف اين موارد قطع شود قاعدتاً بايد بسياري از اين علائم از ميان برود. ولي متأسفانه گاهي مصرف طولاني اين مواد يا مسموميت ناشي از آن ها چنان تغييراتي در موارد شيميايي مغز به وجود مي آورد که قطع مصرف آن مواد باعث از بين رفتن آثار آن ها نمي شود.
با اين توضيح مي توان نتيجه گرفت افرادي که مواد مخدر يا الکل مصرف مي کنند، چنانچه دچار بدبيني باشند در قدم اول لازم است مصرف اين مواد را زير نظر پزشک قطع نمايند. پس از آن در بسياري از موارد علائم بدبيني قطع ويا کم مي شوند و در حال اول، يعني قطع علائم بدبيني، تنها درمان لازم بر روش هاي جلوگيري از مصرف مجدد مواد مخدر و الکل مبتني است.
آيا درآمد کم و فشارهاي مالي مي تواند موجب بدبيني در افراد شود؟
هيچ عامل محيطي يا بيروني بدون وجود زمينه اي ذاتي و ژنتيکي در فرد نمي تواند بدبيني مرضي را ايجاد کند. از اين رو عواملي همچون فشارهاي مالي و اقتصادي تنها عوامل آشکارساز وتشديد کننده محسوب مي شوند ونمي توان آن ها را عوامل سبب ساز بيماري به شمار آورد.در برخي موارد استرس ها و تنش هاي محيطي مانند شرايط مالي بدو يا ساير مشکلات اجتماعي در فرد ايجاد حساسيت مي کنند. در چنين شرايطي حساسيت فرد مي تواند موجب آن شود که رفتار و گفتار اطرافيان در نظر او بزرگ جلوه کند و فرد به ظاهر بدبين به نظر برسد.
در اين حالت ما اين نوع بدبيني را بدبيني مرضي تلقي نمي کنيم، به اين علت که در اين گونه موارد خود افراد اغلب به حساسيت و زودرنجي خود کاملاً واقف هستند.
مي توان نتيجه گرفت که عوامل محيطي علت ايجاد کننده ي بيماري ها نيستند بلکه تنها نقش تشديد کننده ي آن ها را به عهده دارند.
منبع مقاله :
صميمي اردستاني، مهدي؛ (1387) بدبيني، تهران: نشر قطره، چاپ اول.
/ج