سید مصطفی طباطبایی (1)
سمانه حجار چور خلج (2)
منبع: راسخون
بررسی مکاتب تاریخ نگاری اسلامی
ابو بکر عبید الله بن ابی جعفر فقیه:
عبید الله بن أبی جعفر لیثی مصری، مولی عروه بن شییم لیثی و یا به نقل برخی دیگر مولی امویان بوده است.وی در سال شصت هجری به دنیا آمده و از شعبی و عطا علم آموزی کرده و ابن إسحاق، حیوة بن شریح، سعید بن أبی أیوب، عمرو بن الحارث، یحیی بن أیوب، لیث، ابن لهیعة و دیگران از وی روایت نقل کرده اند.
وی از فقها و محدثین معروف مصر بوده به گونه ای که ابو سلیمان بن داوود در وصف وی گفته که عالم تر و زاهد تر از عبید الله بن ابی جعفر در طول عمر خود ندیده، همچنین ابن یونس در تاریخش وی را عالمی عابد و زاهد بیان می کند.
وی غیر از اجتهاد در فقه در حدیث و تاریخ هم سرآمد بود. کندی در آثارش از وی بسیار نقل روایت کرده و واقدی او را بعد از ابو حبیب، دومین مورخ مصر دانسته است.
در تاریخ مرگ وی این یونس بیان کرده که به همراه ابن هبیره در سال صد و سی و دو یا صد و سی و شش هجری در واسط توسط منصور به قتل رسیده است. (ذهبی: 1413:ج 8:478؛ ابن سعد: 1374: ج 7:523)
جبر بن نعیم بن مره حضرمی مصری:
وی قاضی مصر بوده و ابن لهیعه و لیث از وی روایت کرده اند. وی در سال صد و سی و هفت در گذشته است. (آئینه وند: 1386: 447).ابو امیه عمر بن حارث بن یعقوب انصاری:
ابو امیه ظاهرا در سال نود هجری در مدینه به تولد یافته است و از محدثان و راویان بزرگ شعر و تاریخ عصر اموی به شمار می رود. از جمله شاگردان وی می توان به لیث بن سعد اشاره کرد. آن چه از کتاب تاریخ ابن یونس برداشت می شود این است که ابو امیه در تاریخ مصر و فتوخات آن کتابی داشته اکه مورد استفاده ابن یونس قرار گرفته است.تاریخ مرگ ابو امیه را صد و چهل هفت هجری می دانند. (آئینه وند: 1386: 448)
موسی بن علی بن رباح لخمی:
موسی بن علی بن رباح بن قیصر بن القشب معروف به أبو عبد الرحمن اللخمی؛ در سال هفتاد هجری در افریقیه به دنیا آمد.وی همراه گروهی از افریقیه به دربار هشام بن عبدالملک رفت و مورد استقبال قرار گرفت و در دمشق ساکن شد. وی در دوران منصور و مهدی عباسی از طرف او مسئول خراج مصر بود. موسی بن رباح لخمی را از محدثان و علمای مورد اعتماد و ثقه برشمرده اند. وی نزد پدرش و دیگران علم آموخت و لیث بن سعد، و ابن مبارک، و ابن وهب نیز از درس وی استفاده بردند. وی در از جمله مورخان مکتب تاریخ نگاری مصر به شمار می رود که اطلاعات وی در زمینه تاریخ مصر و اندلس منبع اطلاعاتی مورخان بعد از خود بوده است. واقدی و ابن عذاری در آثار خود از وی استفاده سرشار برده اند. موسی بن رباح سر انجام در دوران مهدی عباسی در اسکندریه در سال صد و شصت و سه یا صد و شصت وچهار هجری وفات یافت. (ابن سعد: 1374: ج 7،:524، ابن جوزی: 1412: ج 8:270؛ ابن عساکر:1415: ج 61: 4- 11)ابو عبد الرحمن عبد الله بن عقبه بن لهیعه حضری مصری:
وی از قضات مصر بوده و کنیهاش ابو عبد الرحمان است ابن سعد وی را محدثی ضعیف خوانده و بیان داشته که حدیث بسیاری از پایان عمر خویش است. با این حال مردم مصر میگویند که او هیچگاه گرفتار اختلال و درآمیختگی نشده است و آغاز و پایان کارش پسندیده و یکسان بوده است ولی گاهی چیزهایی را که از گفتهها و احادیث او نبوده است بر او میخواندهاند و او سکوت میکرده است. و چون در این باره از او سوال شد پاسخ داد که گناه من چیست، مردم کتاب و نوشته یی را می آورند و می خوانند و برمی خیزند و اگر از من بپرسند بدون تردید به آنان خبر میدهم که از حدیث من نیست. ابن لهیعه از عطاء، عمرو بن دینار، أعرج و دیگران روایت کرده و ثّوریّ، أوزاعیّ، شعبة، و ابن مبارک و دیگران نیز از او روایت کرده اند. عبد الله بن عقبة بن لهیعه به روز یکشنبه نیمه ماه ربیع الاول سال صد و هفتاد و چهار و به روزگار خلافت هارون در مصر درگذشت. (ابن سعد: 1374: ج 7:525؛ ابن عماد: 1406:ج 2:338؛ ابن عساکر: 1415: ج 32: 139)لیث بن سعد فهمی مصری
کنیهاش ابو حارث و آزاد کرده و وابسته قبیله قیس بوده است. او به سال نود و سه یا نود و چهار در حکومت ولید بن عبد الملک در قلقشند در دلتای مصر زاده شد. پدرش از اصفهان بوده و در شمار تابعین نام برده شده است. لیث بن سعد محدثی ثقه و پر حدیث آن هم احادیث صحیح بوده و به روزگار خود در مصر مستقلا فتوی میداده است، او از مردان مهتر و خردمند و بخشنده بوده و همواره میهماندار بوده است. لیث فقه را در حجاز آموخت و در بغداد معلوماتش را تکمیل کرد و در فقه به درجه ای رسید که صاحب مذهب شناخته شد.شهرت و احترامش در مصر به حدی بود که از پذیرش ولایت آن سرزمین در عهد منصور خودداری کرد. وی از عطاء بن أبی رباح، ابن أبی ملیکة، ابن شهاب زّهریّ، سعید المقبری، أبی الزّبیر المکی، نافع مولی ابن عمر، عمرو بن حارث، یزید ابن أبی حبیب، عقیل بن خالد، یونس بن یزید، عبد الرّحمن بن خالد فهمی، سعید بن أبی هلال و دیگران روایت نقل کرده و هشیم بن بشیر، عطاف بن خالد، عبد اللّه بن المبارک، عبد اللّه بن وهب، أبو عبد الرّحمن المقرئ، عبد اللّه بن عبد الحکم، سعید بن أبی مریم، یحیی بن بکیر، عبد اللّه بن صالح جهنیّ، عمرو بن خالد، عبد اللّه بن یوسف التنیسی، حجین بن المثنی، منصور بن سلمة، یونس بن محمّد، هاشم بن قاسم، یحیی بن إسحاق بلخیّ، شبابة بن سوار، موسی بن داود و دیگران از او روایت کرده اند.بخش عمده ای از مکتب تاریخ نگاری مصر مدیون لیث بن سعد فهری است. آثار وی در کتب ابن عبد الحکم، ابن حبیب، مقریزی، ابن تغرب و سیوطی نقل شده است. اهمیت لیث در مکتب مصر به دلیل تألیف کتب بسیار به خصوص کتاب «ولاه مصر و قضاتها» می باشد زیرا این کتاب اولین کتاب تاریخی است که به دین گونه در مصر نگارش یافته است. در واقع معلوماتی که او درباره مصر، آفریقا، اندلس و رجال آن به دست می دهد اولین بار توسط خودش جمع آوری شده و مورخان بعدی از آثار وی استفاده برده اند. (ابن سعد: 1374: ج 7:526؛ خطیب بغدادی: 1417: ج 13: 5-10)
ابو العباس یحیی بن ایوب غافقی مصری:
وی نیز جزء محدثان و مورخان مکتب تاریخ نگاری مصر به شمار می رود. برخی وی را صالح و ثقه و مورد اعتماد خوانده اند و برخی مانند ابن سعد وی را مورد اعتماد نمی داند ولی در تواریخ به وی لقب «عالم اهل مصر» داده اند. یحیی بن ایوب از بکیر بن عبد الله بن الأشجّ، جعفر بن ربیعة، أبی قبیل حییّ بن هانئ، یزید بن أبی حبیب، ربیعة بن أبی عبد الرحمن، حمید الطویل، عبد الله بن أبی بکر بن محمد بن عمرو بن حزم و دیگران علم آموخت و ابن المبارک، ابن وهب، جریر بن حازم، زید بن حباب، أبو عبد الرحمن المقرئ، سعید بن أبی مریم، عبد الله بن صالح، سعید بن عفیر و دیگر افراد از وی روایت کرده اندیحیی بن ایوب ظاهرا کتابی در تاریخ مصر تألیف کرده که اصل آن به دست ما نرسیده ولی پراکنده هایی از آن را می توان در کتب ابن عبد الحکم و کندی بیابیم.
اکثر مورخان مرگ یحیی را در تاریخ صد و شصت و هشت هجری بیان کرده اند
(ذهبی: 1413:ج 10:509 – 510؛ ابن عماد: 1406: ج 2:288)
منصور بن عمار سلمی:
وی نیز از محدثان و واعظان مشهور این مکتب به شمار می رود و بنا بر آن چه در تواریخ آمده است لیث بن سعد از خطابه وی در شگفت شده است. وی در سال دویست و بیست و پنج هجری وفات یافت.ابو محمد عبد الله بن وهب بن مسلمه:
نام کامل وی عبد اللّه بن وهب بن مسلم البصری الفهری القرشی می باشد. او فقه را از انس بن مالک و لیث آموخت و از فقهای مذهب مالکی در مصر به شمار می رود. وی از یونس، ابن جریج، حبی بن عبد الله معافریّ، حنظلة بن أبی سفیان، عمرو بن حارث، أسامة بن زید لّیثیّ، عمر بن محمد عمریّ، عبد الحمید بن جعفر، أبی صخر حمید بن زیاد، عبد الله بن عامر أسلمیّ، موسی بن علیّ، لّیث، مالک و دیگران نقل روایت کرده است. اکثر فقها و مورخان اسلامی وی را ستوده اند و او را در شمار فقهای مورد اعتماد و ثقه قرار داده اند. لیث بن سعد، أصبغ بن الفرج، أبو صالح، أحمد بن صالح، حرملة، حارث بن مسکین، یحیی بن أیّوب مقابریّ، بحر بن نصر خولانیّ، ربیع بن سلیمان مرادیّ، یونس بن عبد الأعلی، أبو ماهر بن سّرح، بحر بن نصر، عبد الله بن محمد بن رمح، علیّ بن خشرم، عمرو بن سوّاد، عیسی بن مثرود، محمد بن عبد الله بن عبد الحکم، هارون بن سعید الأیلیّ، عبد الملک بن شعیب بن لیث، عیسی بن أحمد عسقلانیّ، أحمد بن عیسی تستری، إبراهیم بن منقذ خولانی، سحنون بن سعد قیروانی، أحمد بن عبد الرحمن بن وهب ودیگران از وی حدیث روایت کرده اند.
آثار تاریخی عبد الله بن وهب را شاگردش ابن حبیب اندلسی جمع آوری کرده است. (ذهبی: 1413:ج 13:265 – 266)
وی در سال صد و نود و هفت هجری قمری در مصر وفات یافت.
عبد الملک بن مسلمه:
در سال صد و چهل هجری در مصر به دنیا آمد. وی از موالی بنی امیه به شمار می رود و جزء فقهای مالکی مصر به شمار می رود. عبدالملک فقه را نزد مالک و لیث بن سعد و ابن لهیعه و دیگران آموخت و حسن بن قتیبة، أبو محمد عسقلانیّ، یحیی بن عثمان بن صالح مصریّ، إسماعیل بن عبد الله سمّویه و أبو حاتم از او روایت کرده اند.هر چند ابن یونس روایات او را مورد توجه نمی داند ولی شاید به این دلیل بوده که عبد الملک رفتار های نا شایست و زشت اهالی مدینه را نقل کرده است. تاریخ وفات عبدالمالک را سال دویست و بیست و چهار هجری ثبت کرده اند. (ذهبی: 1413: ج 16، ص:271؛ سبحانی: 1418: ج 3: 358)
ابو محمد عبد الله بن عبد الحکم بن اعین قرشی مصری:
در سال صد و پنجاه و پنج هجری در اسکندریه به دنیا آمد. برخی وی را شافعی مذهب و برخی مالکی می دانند ولی از آن جا که از شاگردان مالک به شمار می آید بیشتر می توان گفت که مالکی مذهب بوده است. وی علاوه بر مالک از لیث، مفضّل بن فضالة، مسلم بن خالد زّنجی، یعقوب بن عبد الرحمن إسکندرانی، ابن وهب، ابن قاسم و بکر بن مضر روایت نقل کرده است. وی چهار پسر به نام های محمد، سعد، عبد الرحمن و عبد الحکم داشته که همگی جزء فقهای مصر به شمار می آیند. علاوه بر فرزندانش، دارمیّ، خیر بن عرفة، محمد بن عبد الله بن برقی، مقدام بن داود رعینی، یوسف بن یزید قراطیسی، مالک بن عبد الله بن سیف تجیبی، محمد بن عمرو أبو الکروّس مصری و دیگران نیز از وی روایت نقل کرده اند.ابوزرعه، ابن وراه، احمد العجلی، ابن حبان و دیگران وی را جزء ثقات به شمار آورده و از او تمجید کرده اند ولی افرادی مانند ابو الفتح أزدی احادیث وی را ضعیف شمرده اند.در مورد جایگاه اجتماعی وی صاحب کتاب شذرات الذهب بیان کرده که او در مصر، پیشوای فقه مالکی به شمار می رفته است. (ابن عماد: 1406: ج 3:70) آن چه عبد الله بن بن عبد الحکم در مورد فتوح مصر و مغرب روایت کرده را می توان در کتاب «فتوح المصر والمغرب» فزندش عبد الرحمن یافت.
از دیگر تألیفات وی «کتاب الصغیر» که در واقع مختصری از احادیثی که از ابن قاسم و ابن وهب و أشهب را در آن بیان کرده، و «كتاب الاهوال»، «كتاب مناقب عمر بن عبد العزيز» و «كتاب المناسك» را می توان نام برد. ابو محمد با خانواده اش تا پایان عمر در اسکندریه می زیست و در سال دویست و چهارده هجری قمری در همان شهر وفات یافت و در کنار قبر شافعی مدفون شد.(سبحانی: 1418: ج 3: 339؛ ذهبی: 1413: ج 15:222)
ابو یحیی عثمان بن صالح بن صفوان سهمی:
در سال صد و چهل و چهار به دنیا آمد و از مالک و لیث، الزّنجیّ، ابن لهیعة، ضمرة بن ربیعة، بکر بن مضر و دیگران استماع حدیث کرده و یحیی بن معین، حمید بن زنجویه، إسماعیل سمّویه، مالک بن عبد الله بن سیف تجیبیّ، و یعقوب الفسوی و یحیی بن عثمان نیز از او روایت نقل کرده اند. ابن عبدالحکم در اخبار مربوط به اندلس از وی یاد کرده و بخاری و کندی در تألیفاتشان از او بسیار بهره برده اند. در واقع روایات ابو یحیی را می توان گزیده ای صحیح از روایات مکتب مصر دانست.ابویحیی در محرم سال دویست و نوزده هجری وفات یافت. (دهبی: 1413: ج 15:292)
ابو عبد الله محمد بن رمح بن مهاجر تجیبی مصری:
وی از محله تجیب مصر بوده و به همین دلیل به تجیبی معروف شده است. وی از لیث بن سعد و ابن لهیعه علم آموخت و بخاری و مسلم و حسن بن سفیان و دیگران نیز از وی روایت کرده اند. وی از ثقات مصر به شمار می رفته و در سال دویست و چهل و دو هجری وفات یافته است. (سمعانی: 1382: ج 3:22)ابو حمید خالد بن حمید مهری:
وی نیز جزء مورخان و محدثان این مکتب به شمار می رود. از بکر بن عمرو معافری، حمیر بن هانی خولانی، خالد بن یزید جمحی و عمر مولی غفرة روایت کرده و ابن وهب، إدریس بن یحیی خولانی و روح بن صلاح از شاگردان وی می باشند.او را با لفظ «كان واعظا عالما كبير القدر» ستوده اند. خالد بن حمید در سال صد و شست و نه هجری در اسکندریه وفات یافت. (ذهبی: 1413: ج 10:163، اابن جوزی: 1412:،ج 8:314)
اسد بن موسی بن ابراهیم بن ولید بن عبد الملک اموی:
وی به علت این که احادیث بسیاری از حفظ بود به «أَسَد السُّنَّة» معروف است. زادگاه وی را در سال صد و سی و دو هجری در مصر نوشته اند و در زندگی نامه وی آمده که در هنگام زوال امویان در بصره بوده است.وی را در زمره شاعران محدث مکتب مصر به شمار آورده اند. بخاری وی را مشهور الحدیث خوانده و نسائی وی را ثقه می داند و بیان کرده که تألیفی نداشته است ولی ابن حجر کتابی به نام «فضائل الشيخين» را از تألیفات او می داند. (زرکلی: 1989:ج 1:299) وی بیشتر احادیث خود را از شعبة، جریر بن عبد الحمید، بکر بن خنیس، شیبان نحوی، عافیة بن یزید، عبد الرحمن مسعودیّ، عبد العزیز الماجشون و فضیل بن مرزوق روایت کرده و أحمد بن صالح، عبد الملک بن حبیب، سعید بن أسد، ربیع المرادی، ربیع الجیزی، مقدام بن داود رعینی، و أبو یزید بن یوسف القراطیسیّ نیز از وی حدیث نقل کرده اند. (ذهبی: 1413: ج 15:70)
سعید بن ابی مریم حکم بن محمد بن سالم:
کنیه وی أبو محمد جمحی بوده و در واقع بر ولای جمحیان بوده است. به گفته ابن یونس در سال صد و چهل و چهار به دنیا آمده و از ارکان حدیث در مصر به شمار می رفته است. وی نزد أبی ضَمرة أنس بن عیاض، حماد بن زید، عبد الله بن لَهِیعة، عبد الله بن وهب، عبد الرحمن بن زید بن أسلم، لیث بن سعد، محمد بن مسلم طائفی و دیگران علم آموخت و أحمد عجلی، إسحاق بن منصور الکوسج، بخاری، عثمان ابن سعید دارمی، أبو حاتم محمد بن إدریس رازی، أبو عبید القاسم بن سلام، یعقوب بن سفیان فارسی و دیگران از او حدیث نقل کرده اند. برخی وی را قدری مذهب و برخی نیز شیعه مذهب می دانند و به همین دلیل برخی روایات وی را مورد اعتماد می دانند و بعضی دیگر آن ها را مورد اعتنا نمی دانند.سعید ابن ابی مریم در سال دویست و بیست و چهار وفات یافت. (سبحانی: 1418: ج 3: 267؛ ذهبی: 1413:ج 16:173 و 174)
ابو عثمان سعید بن کثیر بن عفیر مصری:
ابو عثمان در مصر پیش ابن لهیعه، لیث و ابن وهب و در مدینه پیش مالک بن انس دانش آموخت. ادب، لغت و شعر را در بغداد آموخت و پس از بازگشت به مصر از سرشناس ترین چهره های علمی در فقه، تاریخ و نسب به شمار می رفت.وی اولین شاگرد لیث است که در تاریخ کتاب نوشته و در تاریخ اندلس کتاب «تاریخ الاندلس» را تألیف کرده است.
وی به شال دویست و بیست شش هجری شمسی وفات یافت. (آئینه وند: 1386: 454).
ابو زکریا یحیی بن عبد الله بن بکیر مخزومی مصری:
وی در سال صد و پنجاه و چهار در مصر به دنیا آمد. از مالک، لیث، ابن لهیعة، حمّاد بن زید، مغیرة بن عبد الرحمن الحزامی، یعقوب بن عبد الرحمن القاری، بکر بن مضر، مفضّل بن فضالة، ابن وهب و دیگران علم آموخت و بقیّ بن مخلد، حرملة بن یحیی، محمد بن یحیی الذّهلی، أبو زرعة، محمد بن إسحاق صاغانی، محمد بن إبراهیم بوسنجی، یحیی بن أیّوب العلّاف، یحیی بن عثمان بن صالح السّهمی، أحمد بن محمد بن الحجّاج بن رشدین، خیر بن موفّق، أبو الزّنباع روح بن الفرج، أبو علیّ الحسن بن الفرج الغزّیّ و فقها و محدثان و مورخان بسیار دیگری نزد او تلمذ کرده و از او حدیث نقل کرده اند.با این حال افرادی مانند نسائی وی را ثقه نمی دانند و احادیث وی را ضعیف شمرده اند. با این حال بخاری و سلم هر دو در صحیح از او نقل روایت کرده اند. همچنین وی یکی از منابع عمده روایات تاریخی ابن عبد الحکم به شمار می رود و با توجه به مکتوبات ابن عبد الحکم به نظر می رسد ابوزکریا کتابی در تاریخ تألیف کرده باشد.
ابو زکریا در سال دویست و سی و یک هجری وفات یافت. (ذهبی: 1413:ج 17:402)
ابو القاسم عبد الرحمن بن عبد الله بن عبد الحکم:
وی در سال صد و هشتاد و هفت هجری در فسطاط به دنیا آمد. خاندان ابن عبد الحکم همه دانشمند و صاحب منصب بودند. پدرش از فقهای برجسته مذهب مالکی در آن سرزمین به شمار می رفته و برادرش نیز بعد از پدر از چنین جایگاهی برخوردار بوده است. وی علاوه بر علم آموزی نزد پدرش، از شعیب بن اللیث، إسحاق بن بکر بن مضر، أشهب الفقیه و إدریس بن یحیی علم آموخت و شاگردانی هم چون أبو بکر بن أبی داود، علیّ بن أحمد علّان، مکحول البیروتی و علیّ بن قدید در حلقه درس وی حاضر می شدند. (ذهبی: 1413: ج 19:195)وی کتاب «فتوح مصر و اخبارها» را بر اساس روایت شاگردان لیث، مثل پدرش، ابن بکیر و عثمان بن صالح و راویان دیگر، و بعض منابع همانند آثار ابن بکیر و واقدی تصنیف کرده است.
این کتاب در هفت فصل به رشته تحریر در آمده است:
فصل اول در مصر و تاریخ آن پیش از اسلام است و اساطیر و داستان های بی اساس فراوان دارد
فصل دوم به داستان فتح اسلام در مصر می پردازد
فصل سوم درباره خطط مصر و توطن اعراب در آن ونظام مالیاتی آن جا است.
فصل چهارم درباره اداره مصر بعد از فتح تا مرگ عمر و عاص است.
فصل پنجم به فتح اسلام در افریقا و اسپانیا می پردازد و وقایع را تا سال صد و بیست و هفت هجری قمری بیان می کند.
فصل ششم درباره تاریخ قاضیان مصر است و تا سال دویست وچهل و شش هجری را در بر دارد
فصل هفتم به بیان گزیده ای از حدیث و روایات منسوب به اصحابی می پردازد که وارد مصر شده اند که به عقیده وی تعداد این افراد را پنجاه و دو نفر می داند.
ابن عبد الحکم در سال دویست و پنجاه و هفت در مصر وفات یافت.
ابو عبد الله محمد بن عبد الحکم:
وی برادر عبد الله بن عبد الحکم می باشد که جزء مورخان مکتب تاریخ نگاری مصر می باشد ولی آوازه وی به اندازه برادرش نیست. وی کتابی در سیره عمر بن عبد العزیز تألیف کرده است. تاریخ مرگ وی را سال دویست و شصت و دو نوشته اند.ابو محمد عبد الملک بن هشام بن ایوب حمیری:
وی در بصره به دنیا آمد و سپس به مصر هجرت کرد و در آن جا ساکن شد. ابن هشام مورخ، محدث، نسابه و نحوی معروف است ولی شهرت وی بیشتر به دلیل تهذیب معروف ترین سیره نبوی یعنی سیره ابن اسحاق است به گونه ای که امروزه این کتاب را بیشتر به سیره ابن هشام می شناسند تا سیره ابن اسحاق.از کتاب های عبد الملک بن هشام نیز می توان به «التیجان لمعرفه ملوک الزمان فی اخبار قحطان» اشاره کرد. تاریخ مرگ این مورخ دقیق مشخص نیست. برخی آن را دویست و سیزده و برخی دویست و هجده قمری ثبت کرده اند.ابو یزید وثیمه بن موسی بن فرات فارسی وشاء:
وثیمه بن موسی بن فرات مکنی به ابو یزید، در فسا ایران به دنیا آمد و از آن جا که به تجارت وشاء که نوعی پارچه ابریشمی بود اشتغال داشت به «الوشاء» معروف شده بود. وی به بصره و سپس اندلس و مصر مسافرت کرد. وی نهایتا در مصر ساکن شد. وی از سلمة بن الفضل الأبرش، مالک بن أنس و طائفة روایت نقل کرده است. احمد بن ابراهیم بن ملحان از او سماع کرد و پسرش ابو رفاعه عمارة بن وثیمه از او روایت کرده است. وی تألیفی به نام «کتاب الرده» داشته که بخش هایی از آن در آثار ابن حجر عسقلانی آمده است. در این کتاب کتاب از قبایلی که بعد از وفات رسول الله (ص) مرتد شدند سخن رفته است؛ کتاب سرایا ابی بکر، یعنی گروههایی که ابو بکر برای قتال با اهل ردّه روانه داشت و آنچه میان ایشان گذشت و کسانی که به اسلام بازگردیدند، و اخبار خالد بن ولید مع مالک بن نویره و قتله له، و مراثی متمم بن نویره فی اخیه نیز از دیگر آثار وی بوده است.ابویزید در جمادی االاولی سال دویست و سی یا دویست و سی و هفت در مصر وفات یافت (زرکلی: 1989:ج 8:110، ذهبی: 1413:ج 17:395)
سعید بن اسد بن موسی اموی:
وی علاوه بر پدرش از ضمرة نیز علم آموخت و کتابی با نام «فضائل التّابعين» تألیف کرده است که ابن حجر عسقلانی در آثارش از آن سود برده است. وی در سال دویست و بیست و هفت هجری وفات یافت.(ذهبی: 1413: ج 16:173)
ابو القاسم عبد الله بن عبد العزیز ضریر نحوی معروف به ابو موسی:
وی اهل بغدا بوده و مودب ابو اسحاق مهدی عباسی بوده است. پس از آن به مصر رفت و در آن سرزمین ساکن شد. دو کتاب با نام های «الفرق» و «الکتابه والکتاب» از تألیفات وی می باشد.ابو زکریا یحیی بن عثمان بن صالح قرشی سهمی:
وی نیز از دیگر مورخان و محدثان این مکتب می باشد. علاوه بر پدرش از درس یحیی بن بکیر، نعیم بن حمّاد، عبد الله بن صالح، أصبغ بن الفرج، إسحاق بن بکر بن مضر، سعید بن أبی مریم، أبی النّضر بن عبد الجبّار استفاد برد و عبد المؤمن بن خلف النّسفیّ، أبو جعفر محمد بن محمد بن حمزة بغدادی، علیّ بن محمد مصری، محمد بن جعفر بن کامل، علیّ بن الحسن بن قدید، سلیمان طّبرانی و دیگران نیز از او روایت کرده اند.ابن یونس درباره وی گفته که او جزء حافظان حدیث در مصر بوده و به تاریخ مصر و خصوصا شرح حال عالمان آن آگاه بوده است. در تاریخ مصر کتابی داشته که کندی در تألیفاتش از آن استفاده برده و ظاهرا نام آن «اخبار المصریین» بوده است. تاریخ مرگ ابوزکریا را دویست و هشتاد و دو بیان کرده اند.
ابو رفاعه عماره بن وثیمه بن موسی فارسی:
ابورفاعه در مصر به دنیا آمد و در همان جا زندگی کرد. ظاهرا اعقاب وی ایرانی بوده اند. وی نزد ابو صالح کاتب و لیث علم آموخت و کتب هایی در تاریخ تألیف کرده که شیوه نگارش آن سال نگاری بوده است و وی کتابی نیز به نام بدأ الخلق و الأنبیاء داشته است. (ابن جوزی: 1412: ج 13:14)پينوشتها:
1. دانشجوی تاریخ اسلام دانشگاه اصفهان
2. مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم (1385)؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت
ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (1412)، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة
ابن خلدون (1363)؛ العبر، ترجمه عبد المحمد آیتی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (1410)، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة
ابن سعد، محمد بن سعد کاتب واقدی (1374)، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه،
ابن عساکر (1415)؛ تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دار الفکر
ابن عماد، شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی بن احمد العکری الحنبلی الدمشقی (1406)، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الأرناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر
آیینه وند، صادق (1387)؛ علم تاریخ در گسترهی تمدن اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
خطیب بغدادی، ابوبکر احمد بن علی (1417)؛ تاریخ بغداد، چاپ اول؛ بیروت: دار الکتب العلمیة
ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد (1413)؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت، دار الکتاب العربی.
زرکلی، خیر الدین (1989)؛ الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت: دار العلم للملایین.
سبحانی، شیخ جعفر (1418)، موسوعة طبقات الفقهاء قم: مؤسسه امام صادق
سمعانی، أ بو سعید عبد الکریم بن محمد بن منصور التمیمی (1382)، الأنساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة
سیف آزاد، عبد الرحمن (1368)؛ تاریخ خلفای فاطمی، بی جا: دنیای کتاب، چاپخانه دو هزار
قفطی، جمال الدین ابی الحسن علی بن یوسف (1424) إنباه الرواة علی أنباه النحاة؛ بیروت: مکتبه عنصریه
کلبی، هشام بن محمد (1364) کتاب الأصنام (تنکیس الأصنام)، تحقیق احمد زکی باشا، القاهرة، افست تهران (همراه با ترجمه)، نشر نو
مقدسی، مطهر بن طاهر (1374)؛ البدأ و التاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه
/ج