چگونه خود را به ديگران بشناسانيم؟

اساساً شناخت خود و ديگري يعني آگاهي و درك شخصيت و منش خود و فقط از طريق شناخت شخصيت است كه مي توان به پذيرش خود، كنترل و يا تغيير رفتار خود و برقراري رابطه درست و خوب نايل شد. از نظر تعريف، به الگوي
سه‌شنبه، 29 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه خود را به ديگران بشناسانيم؟
چگونه خود را به ديگران بشناسانيم؟

 

نويسندگان:
دکتر سيد اصغر ساداتيان
دکتر ماهيار آذر





 

هر كه ديگران را بشناسد عاقل است و هر كس خود را بشناسد عارف است.
« لائوسه »
اساساً شناخت خود و ديگري يعني آگاهي و درك شخصيت و منش خود و فقط از طريق شناخت شخصيت است كه مي توان به پذيرش خود، كنترل و يا تغيير رفتار خود و برقراري رابطه درست و خوب نايل شد. از نظر تعريف، به الگوي فكري، احساسي و رفتاري منحصر بفرد و نسبتاً ثابت هر فرد و به عبارتي به خود بدون نقاب، شخصيت (Personality) گفته مي شود. شخصيت افراد از دوران جنيني شروع به شكل گيري كرده و تا اواخر بلوغ (تا حوالي 23ــ21 سالگي) تقريباً كامل مي شود (ولي متوقف نمي شود). به عبارت ديگر در هر يك از دوره ها و مراحل زندگي برخي از خصوصيات شخصيتي بتدريج شكل مي گيرد تا اينكه به بلوغ برسد.
شخصيت را مي توان همچون ابزار يا قالب و يا الگويي دانست كه فرد به كمك آن جهان را نگريسته و ارزيابي و حس مي كند و بر اساس آن رفتار مي كند. براي مثال فردي ممكن است از يك ترازوي كفه اي سنگي نه چندان دقيق و ديگري از ترازوي الكتريكي يا حساسيت بالا استفاده كند و ديگري ممكن است با عينك سبز و فرد ديگري با عينك دودي به دنيا بنگرد و يا اينكه با چشم غيرمسلح و معمولي و يا با ذره بين.
شخصيت، مجموع ويژگي هاي فردي است كه مي توان با شناخت آنها، رفتار و افكار هر فردي را در اكثر زمينه ها با دقت نسبتاً خوبي پيش بيني نمود. همانند ظاهر فيزيكي كه مي توان براساس برخي از خصوصيات، افراد را به گروههاي مختلف طبقه بندي نمود (نظير چاق، لاغر، زيبا و...) مي توان براساس مجموعه اي ويژگيهاي شخصيتي افراد را از نظر شخصيتي به گروههاي مختلفي تقسيم و طبقه بندي نمود.
در پنج شش دهه اخير تئوريهاي مختلفي در مورد نحوه ي تشكيل شخصيت و انواع آن ذكر شده است كه از آن ميان چهار تئوري بيش از بقيه مطرح هستند و هر يك از آنها از ديدگاه و زاويه خاصي به مقوله انسان نگريسته اند و ما در اين فصل به صورت جزئي به برخي از آنها اشاره خواهيم كرد.
قبل از هر چيز بايستي شخصيت را با رفتارهاي مختلف فرد در موقعيتهاي مختلف افتراق داد. براي مثال يك فرد خسيس ممكن است با وجود خساست در مواردي رفتاري كاملاً بخشنده و دست و دل باز داشته باشد ولي همچنان خسيس باشد و يا برعكس يك فرد مهربان در مواردي رفتاري نامهربانانه داشته باشد. براي روشن شدن اين مسئله بايستي توصيفي در مورد ابعاد يا سطوح مختلف روان يا ذهن داد:

ابعاد يا سطوح روان، ذهن يا ضمير

همچنانكه قبلاً ذكر شد، روان، يا ذهن يا ضمير در واقع همان عملكرد مغز است. روان يا ضمير در سه بُعد خودآگاه، نيمه خودآگاه و ناخودآگاه عمل مي كند:

1)ضمير يا بُعد ناخودآگاه:

اين بُعد از روان كه عمدتاً حاصل عملكرد قسمتهاي بدوي و اوليه مغز (هسته هاي مغزي، دستگاه ليمبيك، بصل النخاع، مخچه و قسمتهايي از قشر مغز) است و درگير نيازهاي اوليه و حياتي (گرسنگي، تشنگي، سكس، هيجان، خشم، ترس و...)، پايه هاي اصلي شخصيت (حرمت نفس، اعتماد، اراده، خلاقيت، پشتكار، هدفمندي، هويت جنسي و...)، آرزوها و احساسات بوده و شخص از چرايي و چگونگي آنها آگاه نيست و كنترل چنداني بر روي آنها ندارد و به همين دليل يا نهاد ناخودآگاه (Id) خوانده مي شود.
تا سنين 8 سالگي نزديك به تمام شخصيت فرد را ضمير ناخودآگاه تشكيل مي دهد و در يك فرد بالغ حدود 80% تا 90% شخصيت مربوط به همين نهاد و يا ضمير ناخودآگاه است و به همين دليل برخي به آن كودك درون (inner child) نيز مي گويند. اگر خانواده و جامعه را به عنوان يك كارخانه توليد وسايل نقليه تشبيه كنيم و مجموعه ي ژنتيكي كودك را ابزار و قطعات آن كارخانه، وسيله توليد شده همان ضمير ناخودآگاه خواهد بود بطوريكه يكي دوچرخه مي شود (و در همان دوران كودكي سر مي كند)، ديگري پيكان يا بنز يا كاميون مي شود و يكي ديگر هواپيما و الي آخر.
ضمير ناخودآگاه يا كودك درون هميشه همراه شخص است و اثر خود را مي گذارد ولي در بعضي موارد كاملاً خود را آشكار و نمايان مي سازد. اين موارد عبارتند از: خواب و رؤيا، هيپنوتيز، زمان مستي، در مواقع هيجاني شديد و از دست دادن كنترل خود، گريه كردن موقع مشاهده مناظر يا صحنه هاي احساسي نه چندان شديد، افراط در برخورد با فرزندان، لذت بردن از بازي يا با اسباب بازي هاي كودكانه يا دائماً بدنبال بازي با وسايل بزرگسالان بودن (از آتاري گرفته تا موتوسواري، ماشين سواري و...)، غم يا اندوه شديد در زمان يادآوري يا مشاهده خاطرات گذشته و دوران كودكي.

2)ضمير يا بُعد خودآگاه:

اين سطح يا بُعد از روان همان قسمتي است كه شخص، خود، نفس و يا هويت (self-concept,self,myself و يا Ego) خوانده مي شود و معرف قسمت عقلاني، منطقي، متفكرانه و اجرايي روان فرد است (قسمت بالغ يا بزرگسال فرد) و حاصل فرآيند عملكرد قسمتهاي قشري مغز(خصوصاً ناحيه پيشاني) است و شخص نه تنها بر آن آگاه است بلكه قادر به كنترل و يا تحت تأثير قراردادن قسمتهايي از ضمير ناخودآگاه (و نيمه خودآگاه) است. اين همان جز روان و ذهن آدمي است كه واقعيت ها را درك كرده و بر اساس آن عمل مي كند و بدنبال حقيقت مي گردد (البته به شرط اينكه بدرستي بالغ و تكامل يافته باشد). ضمير خودآگاه كم كم از حوالي 2 سالگي در راستا و هماهنگ با ضمير ناخودآگاه شروع به شكل گيري و تكامل مي كند و در حوالي 23 سالگي مي تواند تقريباً به بلوغ كامل برسد. براي درك بهتر مي توانيم ضمير ناخودآگاه را به اسب چموش و سركش و ضمير خودآگاه را به سواركار آن تشبيه كنيم. اگر سواركار از مهارت كافي برخوردار باشد، مي تواند اسب دروني خود را بخوبي هدايت كند.

3)ضمير يا بُعد نيمه خودآگاه:

اين بُعد از روان در واقع بُعد اخلاقي و ارزشي روان است كه از والدين و اطرافيان گرفته مي شود و داخلي مي شود ولي مي توان در صورت لزوم آن را به سطح خودآگاه آورد و چگونگي و چرايي آن را شناخت. اين بُعد از روان همان ماسك هايي است كه افراد در شرايط و موقعيت هاي مختلف بر چهره مي گذارند و ديگران در روابط اجتماعي با اين قسمت ظاهري فرد روبرو مي شوند و به خاطر همين بعد است که افراد در شرايط مختلف رفتارهاي متفاوت و حتي مغاير شخصيت اصلي شان از خود بروز مي دهند. به اين بُعد از روان يا ذهن، فراخود (Super-ego) يا نقش و نقاب (Persona) گفته مي شود.
نکته: از ويژگيهاي بسيار مهم و اساسي ضمير خودآگاه (ايگو، نفس، خود و يا خويشتن) اين است كه در صورت تكامل درست و بكار بردن اصول و روش هاي صحيح مي تواند تمامي ابعاد ناخودآگاه و نيمه خودآگاه را تا حدود زيادي تغيير دهد و يا اصلاح كند.

ابعاد خصايص اصلي شخصيت

بسياري از ما كلمات و توصيف هايي همچون خوش گذران، دست و دل باز، مهربان، دلسوز، خودخواه، متين، بزرگوار، عجول، صبور، اجتماعي، خجالتي، تنگ نظر، بدبين، خوش بين، ساده دل، شنگول، پرانرژي و... را در مورد خود و ديگران به كرات شنيده ايم كه در واقع هر يك از آنها بيان كننده يك خصيصه يا صفت شخصيتي هستند. خصيصه يا صفت شخصيتي (trait) ويژگي و الگوي تقريباً ثابت و پايداري است كه فرد براساس آن در هر مورد خاص احساس و يا رفتار مي كند و مجموع تمام خصايص با هم شخصيت فرد را تشكيل مي دهند. تاكنون بيش از4000 خصيصه يا ويژگي توضيح داده شده است كه از ميان آنها 171 مورد بيش از همه مشخص و شايع هستند. براساس مطالعات دكتر (Raymond Cattel (1994 از ميان تمامي صفات، 16 مورد جزء صفات اصلي و پايه شخصيت بوده كه كاملاً متمايز و قابل ارزيابي هستند. اين 16 خصيصه اصلي شخصيتCattel به قرار زير هستند:
1ــ خوددار، غير اجتما
عي اهل بيرون رفتن و اجتماعي
2ــ كم متفكر و عيني متفكر و ذهني
3ــ تحت تأثير احساسات ثبات احساسي
4ــ سلطه پذير، محقر غالب و خود ابراز كننده
5ــ سخت گير، جدي سهل گير
6ــ مصلحت طلب با وجدان
7ــ كم جرأت متهور
8 فكر خشك و بي احساس حساس
9ــ اعتماد كننده شكاك
10ــ عملي تخيلي
11ــ رك و صريح موذي، محاسبه گر
12ــ مطمئن به خود نگران
13ــ محافظه كار و محتاط تجربه گر، جستجوگر
14ــ گروه گرا فردگرا
15ــ بي نظم با نظم
16ــ آرام عصبي

ابعاد پنج گانه شخصيت (Big Five Personality Traits)

بر اساس اين تئوري مي توان اكثر خصيصه هاي شخصيتي را در پنج گروه اصلي موسوم به Five factor model (باختصار FFM) جا داد. اين پنج بعد شخصيتي عبارتند از:

1)شادخويي يا برون گرايي (Extraversion or Surgency):

از اين بُعد فرد ممكن است كاملاً برون گرا باشد كه با خون گرمي، پرحرفي، جمع گرايي (اجتماعي بودن)، جرأت، جسارت، اعتماد به نفس، پيشگامي، ماجراجويي، هيجان و پرانرژي بودن مشخص مي شود و يا اينكه درست در نقطه مقابل قرار بگيرد و درون گرا باشد (گوشه گيري، كم حرف، منفعل، پيرو، سرد يا گوشت تلخ، داراي دوستان كم، خواستار يكنواختي و ثبات و...) و يا اينكه جايي حد وسط آن دو باشد.

2)سازگاري، نوع دوستي و مثبت گرايي (Agreeableness):

از اين نقطه نظر فرد ممكن است كاملاً دلسوز، مهربان، نوع دوست، اعتماد كننده به ديگران، تفاهم پذير، همدم، خوش بين و فرو تن باشد يا اينكه درست در نقطه مقابل فردي شكاك، بدبين، يك دنده، سنگ دل، انعطاف پذير، مخالف و نامهربان باشد.

3)پذيرندگي چيزها و تجربيات جديد يا باز بودن (Openness):

اين ويژگي تعيين كننده ميزان آمادگي و پذيرش فرد براي چيزهاي تازه و جديد، آموزش، نوآوري، ماجراجويي بوده و معمولاً فرد علايق متعدد و گوناگوني دارد، در تحصيلات موفق بوده، حالت خلاقيت، تجسم سازي و خيال پردازي خوبي دارد. در مقابل، فردي قرار دارد كه كاملاً محافظه كار، بسته و يا راديكال بوده و از هر چيز تازه و تغييري گريزان است. اين ويژگي بيش از ساير خصايص به مرور زمان و با افزايش سن بيشتر مي شود.

4)تعهد پذيري و وظيفه شناسي (Conscientiousness):

افرادي كه از درجه بالايي از اين ويژگي برخوردار هستند كنترل خوبي بر روي هوي و هوس هاي خود دارند و هدف گرا، پيرو قواعد و عرف، برنامه ريز، با الويت هاي مشخص، قابل اعتماد، وقت شناس، منظم، مرتب، بادقت، سخت كوش، متعهد، و با پشتكار هستند. اين ويژگي تعيين كننده احتمال موفقيت فرد در شغل، حرفه و مسير زندگي اش است.

5)بي ثباتي احساسي عاطفي (Neuroticism):

اين ويژگي برخلاف ساير خصيصه ها يك بار منفي داشته و نمايانگر ميزان حساسيت و تأثيرپذيري و بروز احساسات منفي (نظير اضطراب، خشم، خصومت، كم رويي، رفتارهاي آني) و به اصطلاح عاميانه نازك نارنجي يا زود رنج و يا ايرادگير بودن شخص است.
نكته: همچنانكه ملاحظه مي شود بجز زود رنجي ساير ويژگيها و خصوصيات در يك فرد معمولاً در راستاي هم هستند (به درجات متفاوت) ولي مي تواند هر يك از آنها در جهتي مخالف با ديگري باشد (خصوصاً در اختلالات شخصيتي). از طرف ديگر اين خصايص مي توانند تحت تأثير عوامل و شرايط پيرامون باشند. براي مثال شما ممكن است با دوستانتان شخصيتي سازگار و موافق و مثبت گرا داشته باشيد كه با اعضاء خانواده تان چندان بارز نباشند.
منبع مقاله :
ساداتيان، اصغر؛ آذر، ماهيار؛ (1389) آمادگي و شرايط لازم براي ازدواج، تهران: ما و شما، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط